چکیده
وی در کتاب الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة با آوردن دو بیت، وجود امام زمان و زنده بودن ایشان را به سخره گرفته است. در مقابل، عالمان شیعه و حتی دانشوران اهلسنت نیز در آثار خود به این شبهه به نظم و نثر پاسخ دادهاند. در این نوشتار، ردّیههای منظوم سروده شده توسط چهارده تن از علمای شیعه به همراه شرح مختصر زندگی و آثار آنان گنجانده شده است.
مقدمه
دفاع از عقاید حق، تاریخچهاى بسیار گسترده دارد که به پژوهشهاى مفصل نیازمند است. در این گفتار به پاسخهاى منظوم گروهى از عالمان شیعه به کلام منظوم ابنحجر هیثمى مکى مىپردازیم که عقیده شیعه به امام عصر را بر پایه گزارشهای نادرست و بیپایه مورد استهزا قرار داده است. ابنحجر در باب یازدهم الصواعق المحرقة _ که درباره فضایل اهلبیت است _ در ذیل دوازدهمین آیه مورد بحث _ یعنی آیه «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» (زخرف: 31) _ مینویسد:
این آیه دربارۀ مهدی است و ایشان از نسل اهلبیت پیامبرند. ... این آیه در این صورت دلالت بر برکت در نسل فاطمه و علی است. (هیثمی، 1997: ج2، 469)
سپس وی احادیثی را درباره ازدواج حضرت فاطمه و علی و ویژگیهای امام مهدی از منابع اهلسنت نقل میکند و در نهایت به بیان دیدگاه شیعه دربارۀ امام مهدی و مصداق آن، امامت کودک، باورمندی شیعه به زندگی و خروج مهدی از سرداب سامرا میپردازد، آنگاه آنها را به نقد میکشد و در این میان با ذکر دو بیت، اندیشه مهدویت شیعی را به چالش میکشد. ابنحجر مستمسک خود در این دو بیت را اعتقاد شیعه به زندگی امام مهدی در سرداب قرار داده و به نتیجه این اعتقاد _ که زیستن بدون آب و غذا و طول عمر است _ معترض شده است.
این در حالی است که اصل ادعای اعتقاد شیعه به زندگی امام در سرداب مورد پذیرش شیعیان نیست و در هیچ کتاب شیعی چنین مطلبی نیامده است. بررسی حقیقت مسئله سرداب و شبهات مرتبط با آن از عهده این مقاله خارج است (برای مطالعۀ بررسیهای مرتبط با سرداب، نک: نورى طبرسی، : 209 به بعد؛ امین، 1403: ج2، 62؛ خرسان 1426، صفحه 18 - 28).
دو بیت نظم ابنحجر از این قرار است:
ما آنَ للسَردابِ أن یَلِدَ الذی
سَمَّیتُمُوهُ بِزَعمِکُم إنساناً
سَمَّیتُمُوهُ بِزَعمِکُم إنساناً
تَبّاً لَکُم وَعَلى عُقولِکُمُ العَفا
ثَلَّثتُم العَنقاءَ وَالغیلانا
ثَلَّثتُم العَنقاءَ وَالغیلانا
(هیثمی، 1997: ج2، 483)
ترجمه: گاهِ آن نشده که سرداب، آنکه را به زعم خویش انسان مىپندارید بزایَد؟ واى بر شما و عقلهاى بىخاصیتتان که «عنقا» و «غول» را سهتا کردید.
این دو بیت در منابع به ابنحجر هیثمى مکى، شهابالدین ابوالعباس احمد بن محمد (909 - 974 ق) نسبت داده شده است. با اینکه در الصواعق المحرقة هیچ تصریح و تلویحى مبنى بر نسبت این ابیات به ابنحجر وجود ندارد، خود وی شاعر این قطعه شناخته شده است. در هر حال، ابنحجر به هنگام نقل این قطعه در کتاب خود، شاعر آن را مىستاید. این ابیات با اندکى اختلاف در منابع بعدى نیز وجود دارد.
ابیات یادشده در برخى از منابع (مرعشى و همکاران، 1382: ج31، 234 - 235؛ مهدیپور، 1375: 383 - 384؛ طالعی، 1390: 415) به اشتباه به ابنحجر عسقلانى (م852ق)
نسبت داده شده که درست نیست. به نظر مىرسد این اشتباه از الذریعة به دیگر منابع سرایت کرده باشد؛ زیرا در الذریعة (تهرانی، 1408: ج10، 176 - 177) نیز چنین اشتباهى رخ داده است. در برخى از منابع از این شعر به عنوان قصیده نام برده شده (همو: ج20، 110؛ مهدیپور، 1375: 383؛ مرعشى و همکاران، 1382: ج31، 234 - 235) و در برخى منابع دیگر، با عنوان رباعى معرفى شده (مرعشى و همکاران، 1382: ج31، 234 - 235) است.
از آنجا که رباعى در میان اعراب مرسوم نبوده و وزن ابیات مذکور با اوزان متعارف رباعى متفاوت است به نظر مىرسد این دو بیت مطلع قصیدهاى باشد که تنها دو بیت آغازین آن مشهور شده باشد.
گاهى بین ابیات فوق (رباعى ابنحجر/ قصیده سردابیه) با قصیده بغدادیه که باور مهدویت را نشانه گرفته خلط مىشود. در ربیع الثانى سال 1317ق، قصیدهاى از محمود شکرى آلوسى (1273 - 1342ق) دانشمند اهل تسنّن مقیم بغداد _ نواده محمود آلوسى، مؤلف روح المعانی _ به نجف ارسال شد که به قصیده بغدادیه شهرت یافت. مطلع قصیده چنین بود:
أَیا عُلماءَ العَصرِ یامَن لَهُم خُبْرٌ
بِکُلِّ دقیقٍ حارَ مِن دُونِهِ الفِکْرُ
بِکُلِّ دقیقٍ حارَ مِن دُونِهِ الفِکْرُ
آلوسى در این قصیده رائیه، چند شبهه را درباره اصل وجود، طول عمر، غیبت و برخى ویژگىهاى امام عصر مطرح کرده است. وى در همین قصیده در دو بیت با طعنه چنین می گوید:
شیعیان سرداب سامرا را برتر از مکّه می دانند و آن را محلّ اختفاى حضرت مهدى در دوره غیبت مىپندارند که روزى از آن بیرون می آید.
...