تاریخ انتشارچهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۰۸
کد مطلب : ۷۹۱
۰
plusresetminus
مبانی هزاره‌گرايي در مسیحیت
مبانی هزاره‌گرايي در مسیحیت
جواد قاسمی قمی
چکیده
یکی از مفاهیم و آموزه‌های مرتبط با فرجام‌شناسی و موعودباوری مسیحی، مفهوم «هزاره» است که ریشه در کتاب مقدس دارد. این آموزه، گرچه در ادیان دیگری چون زرتشت هم نظایری دارد، در مسیحیت، هزاره‌گرایی در فضای آموزه کتاب مقدسی بازگشت نهایی مسیح معنا می‌یابد. اندیشه هزاره‌گرایی در بین مسیحیان جایگاه خاصی دارد، به طوری که بازتاب آن را می‌توان در جای‌جای تاریخ و ‌الهیات مسیحی به روشنی پیدا نمود. هزاره‌گرایی در معناي عام به «انتظار براي يك نجات قريب‌الوقوع اين جهاني» تعريف مي‌شود كه در مسيحيت با اعتقاد به دوره‌اي از حكم‌ر‌‌اني عيسي مسيح بر جهان همراه است. این آموزه که شش‌بار در عهد جدید به معنای فوق آمده است، در واقع معادل نوعی آخرالزمان باوري است و در اناجيل، نامه‌هاي پولس، رساله دوم پطرس و مكاشفه يوحنا يافت مي‌شود. اما معناي خاص «هزاره‌گرايي» که «حكومت هزارساله عيسي مسيح بر روي زمين» است، تنها در باب بیستم از آخرین کتاب عهد جدید، یعنی مکاشفه یوحنا آمده است. در این نوشتار، ضمن آشنایی اجمالی با مفهوم هزاره‌گرایی و انواع آن، بازتاب آن را در تاریخ و ‌الهیات مسیحی جست‌وجو می‌نماییم.
مقدمه
مفهوم «دوره هزارساله»، از مفاهيم كليدي و مرتبط با آموزه موعودگرايي است كه در الهیات مسيحي در موضوعات فرجام‌شناسانه درباره آن به تفصيل سخن مي‌رود. اين اصطلاح كه شش‌بار در عهد جديد و در كتاب مكاشفه به كار گرفته شده، در واقع از وضعيتي سخن مي‌گويد كه در تمام عهد جديد بارها توصيف شده و كتاب مكاشفه تنها زمان آن را معين كرده است. دوره هزارساله، دوره زماني را بيان مي‌كند كه در آن ايمان انجيلي و عظمت كليسا به اوج خود مي‌رسد و امت‌ها كه دعوت ديانت انجيلي را مي‌شنوند، به آن اقبال مي‌كنند و ايمان مي‌آورند.
برخي از مفسران كتاب مقدس و الهي‌دانان مسیحی بر اين باورند كه دوره هزارساله از پديده‌هاي آخرالزمان و از علايم ظهور بازگشت مسيح است و در حقيقت اين دوره كه هزار سال پيش از آمدن مسيح شروع مي‌شود، با آمدن او پايان مي‌يابد. آنان باور دارند در اين هزار سال كه شايد مراد از آن زمان طولاني باشد نه رقم هزار سال، دامنه شر به شدت كم ‌شده،‌ دست و پای شيطان بسته مي‌شود و پس از آن مسيح مي‌آيد.
برخي ديگر بر اين باورند كه اين دوره با آمدن مسيح آغاز مي‌گردد و بازگشت دوباره او سرآغاز شروع اين دوره آرماني براي ديانت مسیحی است. آنان ادعا مي‌كنند كه اگرچه مباحث آخرت‌شناسانه در كليساي اوليه به صورت منظم و منسجم وجود نداشته، ولی بنابر آن‌چه از نوشته‌های اولیه مسیحی به چشم مي‌آيد، مسيح پيش از دوره هزارساله خواهد آمد.
جماعتي نیز هرگز دوره هزار سال را نپذيرفته‌اند. اين جماعت تمام آن‌چه را که در کتاب مكاشفات یوحنا درباره اين دوره آمده، به دوره هزارساله سكونت روحانی ايمان‌داران مسیحی در خارج از جسم خويش و در نزد مسيح تفسير مي‌كنند و يا آن را به فرمان‌روايي روحاني مسيح بر قلب ايمان‌داران و نه حكومت بر زمين تأويل مي‌برند.
به هر روی، همان‌گونه که دیدیم این آموزه باعث شده تا آرای تفسیری و تأویلی گوناگونی در بین اندیشمندان و گروه‌های مسیحی پدید آید که گاه ‌الهیات و نوع برخورد آن‌ها با مسائل دیگر را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
مفهوم‌شناسی
واژه هزاره‌گرايي، ترجمه لفظ «Millenarianism» يا «Millennialism» یا «chiliasm» در زبان انگليسي يا واژه‌هاي مترادف از ديگر زبان‌هاي اروپايي است. اين واژه خود از Millennium كه در اصل لاتين و به معناي «هزار» است، گرفته شده است. هريك از اين اصطلاحات برگرفته از واژه‌هايی برای عدد هزار در لاتين «milleni» يا يونانی «chilioi» هستند و بر مفهوم به كار رفته در باب بيستم از كتاب مكاشفه يوحنا كه حكومت هزار‌ساله عيسی مسيح بر روی زمين را پيش‌بينی می‏كند، دلالت دارند. امروزه هزاره‌گرايي را به دو معناي خاص و عام به كار مي‌برند. در معناي عام، هزاره‌گرايي به «انتظار براي يك نجات قريب‌الوقوع در این ‌جهان» تعريف مي‌شود كه در مسيحيت همراه با اعتقاد به دوره‌اي از حكم‌راني عيسي مسيح بر جهان است. اين معنا كه در واقع معادل آخرالزمان‌باوري است، بر كليساي اوليه نيز قابل اطلاق است و در اناجيل چهارگانه، نامه‌هاي پولس، نامه دوم پطرس و مكاشفه يوحنا يافت مي‌شود. اما معناي خاص هزاره‌گرايي عبارت است از «حكومت هزارساله عيسي مسيح بر روي زمين». هزاره‌گرايي به اين معناي خاص را تنها مي‌توان در باب بيستم از مكاشفه يوحنا به صراحت يافت و در باب 15 از رساله اول پولس به قرنتيان نيز فقط اشاره‌اي مبهم به آن شده است.
با این توضیحات در بخش بعدی به بیان جایگاه این آموزه در کتاب مقدس به عنوان مهم‌ترین متن دینی مسیحیان می‌پردازیم.
تصویر «هزاره» در کتاب مقدس
گفتیم که مفهوم «دوره هزارساله»، از مفاهيم كليدي و مرتبط با آموزه موعودگرايي مسیحی است كه در کتاب مقدس به آن اشاره شده است.
در متون يهودي آپوكريفايي که ضمیمه‌های قانونی کتاب مقدس و عهد قدیم هستند، دوره حكومت مسيحا را با رقم‌هاي مختلفي ذكر كرده‌اند، كه از جمله آن‌ها حكومت هزار ساله است. مثلاً در کتاب دوم اخنوخ (1:33) و كتاب يوبيليس (27:23) اين رقم هزار سال ذكر شده است. علت آن‌كه رقم هزار سال در برخي متون کتاب مقدس ذكر شده است، تأويلي است كه از هفته اول خلقت و روزهاي آن به مثابه روزهاي خداوند شده بود. بر اساس اين تأويل، شش روز آفرينش زمين و آسمان، هر روزش معادل هزار سال و روز آخر كه روز هفتم و فراغت از آفرينش بود، نيز هزار سال تاريخ جهان محسوب مي‌شد. به همين مقياس «روز خداوند» كه روز نجات محسوب مي‌شد، هزار سال تصور شد. از سوی ديگر، شباهت اين رقم با هزاره‌هاي سوشيانت‌ها در دين زرتشتي، امكان اثرگذاري دين ايراني زرتشت بر سنت یهودی را نيز مطرح مي‌سازد. اما در مسیحیت، دوره هزارساله، دوره زماني را بيان مي‌كند كه در آن ايمان انجيلي و كليسا به اوج خود مي‌رسد و امت‌هایی كه دعوت ديانت انجيلي را مي‌شنوند، به آن اقبال مي‌كنند و ايمان مي‌آورند.
البته باید دانست نخستين نويسندگان عهد جديد، مسيحيت را به مثابه يك نهضت هزاره‌اي فهم نمي‌كردند، گرچه آنان آشكارا به حكومت يا پادشاهي خدا (و گاهي مسيح) ايمان داشتند و آن را به زباني آخرالزمان‌باورانه بيان مي‌كردند. در بررسي اناجيل چهارگانه، کتاب اعمال رسولان و نامه‌هاي پولس آشكار می‌شود كه كليساي اوليه مسیحی منتظر پايان قريب‌الوقوع جهان و بازگشت عيسي مسيح بود، اما يا اصلاً تمايزي بین پادشاهي آسماني خداوند و پادشاهي زميني مسيح وجود نداشت، يا اگر يك دوره بينابينيِ زميني به نام پادشاهي مسيح وجود داشت، سخني از طول اين مدت به ميان نمي‌آمد. اولین‌بار در آخرين كتاب عهد جديد، مكاشفه يوحناست كه از حكومت هزارساله مسيح ياد شده است. درباره كتاب مكاشفه یوحنا باید گفت به عقيده بيش‌تر محققان، این کتاب در دوره تسلّط امپراتوري روم و در حدود سال‌های 81 تا 96 میلادی كه دوره آزار مسيحيان توسط روميان بود، نوشته شده است. درباره نویسنده کتاب که نامش در خود آن هم آمده، نظریه غالب این است که این شخص غیر از یوحنای حواری که فردی عامی بوده و نیز غیر از نویسنده انجیل چهارم و رساله‌های منتسب به یوحناست. محتوای اين كتاب، مشاهدات نويسنده آن از رؤيايي طولاني است كه با زباني سمبليك به شرح وقايع آينده و در واقع وقایع آخرالزمان مي‌پردازد. متن کامل باب بیستم از این کتاب که مورد بحث ماست، چنین است:
1. و دیدم فرشته‌ای را كه از آسمان نازل می‌شود و كلید هاویه را دارد و زنجیری بزرگ بر دست وی است. 2. و اژدها یعنی مار قدیم را كه ابلیس و شیطان است، گرفتار كرده، او را تا مدت هزار سال در بند نهاد. 3. و او را به هاویه انداخت و در را بر او بسته مهر كرد تا امت‌ها را دیگر گمراه نكند تا مدت هزار سال به انجام رسد و بعد از آن می‌باید اندكی خلاصی یابد. 4. و تخت‌ها دیدم و بر آن‌ها نشستند و به ایشان حكومت داده شد و دیدم نفوس آنانی را كه به ‌جهت شهادت عیسی و كلام خدا سر بریده شدند و آنانی را كه وحش و صورتش را پرستش نكردند و نشان او را بر پیشانی و دست خود نپذیرفتند كه زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت كرد. 5. و سایر مردگان زنده نشدند تا هزار سال به اتمام رسید؛ این است قیامت اول. 6. خوشحال و مقد‌ّس است كسی كه از قیامت اول قسمتی دارد. بر این‌ها موت ثانی تسلّط ندارد بلكه کاهنان، خدا و مسیح خواهند بود و هزار سال با او سلطنت خواهند كرد. 7. و چون هزار سال به انجام رسد شیطان از زندان خود خلاصی خواهد یافت. 8. تا بیرون رود و امت‌هایی را كه در چهار زاویه جهانند یعنی جوج و مأجوج را گمراه كند و ایشان را به جهت جنگ فراهم آورد كه عدد ایشان چون ریگ دریاست. 9. و بر عرصه جهان برآمده لشكرگاه مقد‌ّسان و شهر محبوب را محاصره كردند. پس آتش از جانب خدا از آسمان فرو ریخته ایشان را بلعید. 10. و ابلیس كه ایشان را گمراه می‌كند به دریاچه آتش و كبریت انداخته شد، جایی كه وحش و نبی‌كاذب هستند و ایشان تا ابدالآباد شبانه‌روز عذاب خواهند كشید. 11. و دیدم تختی بزرگ سفید و كسی را بر آن نشسته كه از روی وی آسمان و زمین گریخت و برای آن‌ها جایی یافت نشد. 12. و مردگان را خُرد و بزرگ دیدم كه پیش تخت ایستاده بودند و دفترها را گشودند. پس دفتری دیگر گشوده شد كه دفتر حیات است و بر مردگان داوری شد به حسب اعمال ایشان از آن‌چه در دفترها مكتوب است. 13. و دریا مردگانی را كه در آن بودند باز داد و موت و هادیس مردگانی را كه در آن‌ها بودند باز دادند و هر یك به حسب اعمالش حكم یافت. 14. و موت و هادیس به دریاچه آتش انداخته شد. این است موت ثانی، یعنی دریاچه آتش. 15. و هركه در دفتر حیات مكتوب یافت نشد به دریاچه آتش افكنده گردید.
همان‌طور که دیدیم واژه «هزار سال» در آیات 2 تا 7، شش بار تکرار شده است. در این آیات سخن از زنداني شدن اژدها يا مار كهن توسط يك فرشته به مدت هزار سال است (2:20). اين مار يا اژدها سمبل ابليس يا اهريمن است و در طول اين مدت كه دوره پادشاهي مسيح است (5:20)، نمي‌تواند هيچ قومي را فريب دهد، اما پس از آن براي مدت كوتاهي آزاد مي‌شود (3:20 و 7). پس از سپري شدن هزار سال حكومت مسيح، اژدها يا ابليس آزاد مي‌شود و قوم‌هاي گوگ و ماگوگ یا همان يأجوج و مأجوج را براي حمله به اورشليم متحد مي‌سازد، اما از آسمان توسط خدا آتش مي‌بارد و آن سپاه بي‌شمار را نابود مي‌سازد و ابليس نيز در درياچه آتش افكنده مي‌شود و تا ابد در آن خواهد سوخت (20 :10-7). پس از آن، همه مردگان زنده مي‌شوند؛‌ آن‌هايي كه در داوري محكوم شوند همراه با مرگ در درياچه آتش انداخته مي‌شوند (20 :15-14) و رستگاران در زمين و آسماني نو زندگي ابدي را از سر مي‌گيرند (1:21). نويسنده مكاشفه، آشكارا به دو رستاخيز اشاره مي‌كند؛ يكي هنگام شروع هزاره مسيح كه پيروان او زنده مي‌شوند و در آن پادشاهي شركت مي‌كنند؛ و ديگري هنگام رستاخيز همگانی که در پايان دوره هزاره ساله اتفاق می‌افتد.
...
https://ayandehroshan.ir/vdcak6n0149no.5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما