تاریخ انتشاردوشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۶
کد مطلب : ۱۱۸۱
۱
plusresetminus
حجت و امام قائم در آثار ناصرخسرو
و مقایسه آن با مهدویت در شیعه امامیه
دکتر اسماعیل تاج‌بخش
مولود شاگشتاسبی
چکیده
مهدویت موضوعی است که از سده نخستین هجری مورد توجه مسلمانان به‌ویژه شیعیان قرار گرفت و فرقه‌های گوناگون اسلامی دربارۀ آن به اختلاف سخن گفته‌اند. فرقه اسماعیلیه از گروه‌هایی است که دربارۀ مهدویت عقاید خاصی دارد. پیروان اسماعیلیه نخست به مهدویت اسماعیل، فرزند بزرگ امام جعفر صادق(ع) و سپس محمد بن اسماعیل معتقد شدند و او را امام هفتم و پایان دهندۀ دور ششم تاریخ مقدس بشریت دانستند. مهدویت در دیدگاه آنان پیوند استواری با اصل امامت دارد و در منابع کلامی، فلسفی و تاریخی آنان به تفصیل دربارۀ آن بحث شده است. حکیم ناصرخسرو قبادیانی سخنور بزرگ اخلاق، دین و عقل در قرن پنجم از معتقدان به موعود نجات‌بخش است و رد پای این اندیشه را می‌توان در آثار او مشاهده کرد. تلاش این پژوهش در راستای واکاوی آثار ناصرخسرو قبادیانی، به عنوان یکی از مهم‌ترین مبلغان مذهب اسماعیلیه و بررسی دیدگاه او نسبت به امام قائم، علامت‌های پیش از ظهور، روزگار عصر ظهور، نقش و اهمیت امام قائم و نیز مقایسه آن با دیدگاه شیعۀ امامیه است.
واژگان کلیدی
ناصرخسرو، امام قائم، اسماعیلیه، شیعه امامیه، مهدویت.
مقدمه
مهدویت و منجی‌گرایی، دغدغه تمامی انسان‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی بوده است. در ادیان مختلف این باور به نحو ملموسی تجلی یافته است و از منجی با تعابیر متفاوتی مانند «کالکی» در آیین هندو، «مسیحا» در یهود و مسیحیت، «سوشیانت» در زرتشت و در نهایت «حضرت مهدی(عج)» در اعتقاد شیعه امامیه یاد شده است. با تأمل در تعابیر و باور‌های ادیان گوناگون در رابطه با موضوع مهدویت درمی‌یابیم که همگی آن‌ها با وجود تفاوت‌های خاص خود، در تأکید بر ظهور یک منجی برای گشودن راه جدیدی فراروی انسان در جهت نیل به سعادت ابدی مشترک‌اند.
موضوع مهدویت از همان قرن اول هجری مورد توجه مسلمانان به‌ویژه شیعیان قرار گرفت و فرقه‌های متفاوت اسلامی در این‌باره به اختلاف سخن گفته‌اند. محمد بن حنفیه نخستین کسی بود که کیسانیه او را مهدی موعود خواندند. ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه، عبدالله معاویه ، امام محمد باقر(ع)، محمد نفس زکیه و امام جعفر صادق(ع) از افراد مهمی هستند که در دو قرن اول هجری به عنوان مهدی معرفی شدند.(روحی میرآبادی، 1385: 52)
از مهم‌ترین فرقه‌های اسلامی که اندیشه مهدویت یا باور به منجی در آن نمودِ پررنگی دارد، فرقۀ اسماعیلیه است. این فرقه در نیمه دوم قرن دوم هجری با اعتقاد به امامت اسماعیل، پسر ارشد امام جعفر صادق(ع) شکل گرفت و بدین ترتیب به عنوان یکی از فرقه‌های تشیع از بدنه اصلی آن _ که جناح معتدل شیعه بود و سرانجام به شیعه دوازده‌امامی مشهور گشت _ جدا شد (دفتری، 1375: 1). مهدویت در دیدگاه اسماعیلیه جایگاهی ویژه دارد و در منابع کلامی، فلسفی و تاریخی آن‌ها در این زمینه به تفصیل سخن گفته شده است. با تأمل در تاریخ اسماعیلیه درمی‌یابیم که اندیشه موعودگرایی در آن دچار فراز و نشیب‌های بسیاری شده است. اعتقاد به یک مهدی متفاوت در هر دوره از تاریخ اسماعیلیه و گاه بازگشت به باور‌های گذشته در رابطه با هویت منجی موعود، از جمله این فراز و نشیب‌هاست.
بررسی آثار ناصرخسرو قبادیانی حکیم و سخنور بزرگ قرن پنجم، به عنوان یکی از معتقدان به موعود نجات‌بخش و نیز از مهم‌ترین مبلغان مذهب اسماعیلیه در واکاوی دیدگاه این فرقه نسبت به موضوع مهدویت اهمیتی فراوان دارد. علاوه بر این ناصرخسرو در خلال آثار خود، دیدگاه خاصی را نسبت به موعود‌گرایی و باور به منجی مطرح کرده است که سعی ما در این نوشتار، شناخت اندیشه او در باب هویت منجی ، روزگار او، نقش و اهمیت امام قائم و نیز مقایسه مختصری میان برخی از اعتقادات او با اندیشه‌های مهدویت در شیعه امامیه است.
در جست‌وجو برای بررسی پیشینۀ این نوشتار، غیر از چند مقالۀ مفید مرتبط با مذهب اسماعیلیه، همچون «نظریه امامت در اسماعیلیه» (فرمانیان و هاشمی، 1392)، «پیدایش شیعه اسماعیلیه» (الهامی، 1375)، «مهدویت از دیدگاه اسماعیلیان و قرمطیان» (روحی میرآبادی، 1385)، «بازتاب افکار اسماعیلیه در آثار ناصرخسرو » (تاج‌بخش، 1386)، پژوهش دیگری در این زمینه به‌ ویژه با تأکید بر آثار ناصرخسرو قبادیانی انجام نشده است.
مهدویت در دیدگاه اسماعیلیان تا پایان حکومت المستنصر بالله
از آن‌جایی که ناصرخسرو قبادیانی یکی از مهم‌ترین مبلغان مذهب اسماعیلیه است که تعداد زیادی از روز‌های عمرش را در نشر و تبلیغ باورها و گرایش‌ها این فرقه سپری نموده است؛ برای فهم بهتر اعتقادات او از جمله باور به مهدی موعود لازم و واجب است که چشم‌انداز مختصری از شکل‌گیری این باورها را در تاریخ اسماعیلیان تا عهد المستنصر بالله خلیفه فاطمی هم‌عصر او از نظر گذراند؛ چرا که هرچند اندیشه منجی‌گرایی در تاریخ اسماعیلیه دستخوش تغییرات فراوان گشته است، اما در همه دوره‌های تاریخ اسماعیلی پایه‌هایی از اندیشه منجی‌گرایی وجود دارند که به هم مربوط‌اند و تقریباً بدون تغییر به جا مانده‌اند. به همین سبب ابتدا به تاریخچه مختصری از تحول اندیشه باور به منجی از ابتدای شکل‌گیری فرقه اسماعیلیان تا عصر المستنصر بالله می‌پردازیم تا به درک صحیح‌تری از نظام فکری ناصرخسرو در باب منجی‌گرایی دست پیدا کنیم.
نخستین فردی که برخی از منابع اسماعیلیه او را به عنوان مهدی موعود معرفی کردند اسماعیل است. اسماعیل پسر بزرگ امام جعفر صادق(ع) بود که در سال 110 هجری در مدینه متولد شد. او از ترس عباسیان همواره در سفر بود و سرانجام در زمان حیات پدرش درگذشت. او در نظر عده‌ای از اسماعیلیان به عنوان امام قائم شناخته شد. آن‌ها معتقد بودند او زنده و از نظر‌ها غایب است و سرانجام با ظهور وی وعدۀ الهی تحقق خواهد یافت. بعد از شهادت امام جعفر صادق(ع) عدۀ بسیاری از اسماعیلیان به امامت و مهدویت محمد بن اسماعیل معتقد گشتند. در باور آن‌ها امام صادق(ع) پسرش اسماعیل را نامزد امامت نمود و چون وی فوت کرد امامت به پسرش محمد می‌رسد. تبلیغات اسماعیلیان از زمان او در حجاز آغاز شد و اعتقاد به مهدویت او در میان بسیاری از اسماعیلیان رسوخ پیدا کرد. بر اساس اعتقاد اسماعیلیان، تاریخ مقدس بشری به هفت دوره تقسیم می‌شود که در هر دوره با یک پیامبر ناطق _ که آورندۀ وحی است _ آغاز می‌گردد. هر ناطق یک وصی دارد و بعد از وصی هفت امام خواهند آمد که هفتمین امام بعد از وصی در هر دوره ناطق و پیامبر دورۀ بعد خواهد بود. بنابر این اعتقاد، محمد بن اسماعیل، هفتمین امام بعد از وصی یعنی حضرت علی(ع) در دوره ششم تاریخ بشر است. پس او قائم قیامت و پایان دهندۀ این دوره از تاریخ خواهد بود. او که استتار اختیار کرده است، چون ظهور کند ناطق هفتم خواهد بود و تنها در مرتبۀ اوست که ناطق و اساس یکی خواهند بود. وی دین جدیدی خواهد آورد که شریعت قبلی را نسخ می‌کند؛ تکالیف ظاهری بشری را با منادی تأویل برمی‌دارد و به باطن توجه می‌کند. معتقدان به مهدویت محمد بن اسماعیل او را آخرین فردی می‌دانستند که هم امام بود و هم پیامبر آن‌ها باور داشتند که او زنده است و روزی ظهور خواهد کرد. پایه‌های اعتقادی قرامطه _ که شاخه‌ای از اسماعیلیه را تشکیل می‌دادند _ بر همین اساس استوار شد. اما در کنار این گروه که محمد بن اسماعیل را مهدی و آخرین امام می‌دانستند گروهی دیگر از اسماعیلیان از جمله ناصرخسرو قبادیانی بر این باور بودند که امامت در فرزندان محمد بن اسماعیل تداوم خواهد داشت و خلفای فاطمی از نسل محمد بن اسماعیل‌اند. دعوت اسماعیلیان تا زمان به قدرت رسیدن عبید الله مهدی به ائمه مستور بود که در منابع گوناگون نام آن‌ها به اختلاف آمده است. آن‌ها امام حاضر را برگزیده خداوند معرفی می‌کردند و وعده ظهور مهدی را به یارانشان می‌دادند. قسمتی از ریشه‌های اعتقادی باور به مهدی موعود در دیدگاه ناصرخسرو را می‌توان در تغییرات گرایش‌های دینی در آغاز حکومت عبیدالله مهدی جست‌وجو نمود. با به حکومت رسیدن عبید الله مهدی و تشکیل حکومت فاطمی تغییر بزرگی در اعتقاد اسماعیلیان پدید آمد. عبیدالله مهدی در سال 259 در سلمیه كه مركز دعوت اسماعیلیان بود متولد شد. آغاز زندگی او در شام بود و عده‌ای را به مغرب فرستاد تا مردم را به ظهور مهدی بشارت دهد و اعلام داشت كه مهدی منتظر یا قائم یكی از احفاد خواهد بود (كرمر 1375: 113).
عبیدالله برای این‌که بتواند خود را مهدی معرفی کند مجبور به ایجاد تغییراتی در اعتقاد اسماعیلیان شد. برای مثال اسماعیلیان نخستین در اصل تنها به هفت امام اعتقاد داشتند که آخرین آن‌ها محمد بن اسماعیل یا همان قائم قیامت بود و در انتظار او به سر می‌بردند. رهبران مرکزی اسماعیلیه پیش از عبید الله برای خود مقام حجتی امام مستور را قائل بودند و مردم را به اطاعت از او دعوت می‌کردند. اما عبید الله برای خود و تمامی اسلاف خود _ که بعد از محمد بن اسماعیل رهبر نهضت اسماعیلیه بوده‌اند _ ادعای امامت و مهدویت کرد. او با انجام این کار در حقیقت مقام خود و اسلاف خود را از مقام حجتی به امامت ارتقا داد و به طور ضمنی مهدویت و امامت محمد بن اسماعیل را رد کرد. حال که عبیدالله مهدویت محمد بن اسماعیل را نفی کرده و خود را مهدی نامیده بود، باید انتظار اسماعیلیان در برقراری صلح، آوردن دین جدید، نسخ آیین قبلی و همه آن‌چه در رابطه با موعود انتظار میرفت را برآورده کند و چون عملاً چنین اتفاقی نمی‌افتاد، او اعتقادات اسماعیلیه را به شیوه نوینی تنظیم کرد. در باور جدیدی که او پایه‌گذاری کرد همه امامان بعد از عبدالله بن جعفر خود مهدی هستند. هرکدام از آن‌ها قسمتی از عدل آرمانی و نهایی که در قیامت به وسیله آخرین امام فاطمی حاصل خواهد شد را تحقق می‌بخشند. در واقع نام محمد بن اسماعیل بر همه امامان حقیقی نسل عبدالله بن جعفر اطلاق می‌شود و در نتیجه مهدویت مخصوص به همه آن‌هاست. بنابر اعتقاد جدید در دور ششم، آمدن بیش از هفت امام بعد از وصی جایز است. امامان فاطمی هرکدام عهده‌دار بخشی از وظایف قائم منتظر هستند که این وظایف تا قیامت و آمدن آخرین امام فاطمی و برقراری کامل صلح ادامه دارد. المعز _ خلیفه چهارم فاطمی _ اقدام به اصلاح اعتقادی و تجدید نظر در برخی از عقاید اسماعیلیان در باب مهدویت کرد که این باورها بیشترین نزدیکی را به اعتقادات مهدوی در عصر المستنصر بالله و دیدگاه ناصرخسرو دارد. اصلاحات او تا حدی متضمن بازگشت به عقیده اسماعیلیان نخستین در رابطه با امامت بود. بر این اساس او امامت اسماعیل بن جعفر و پسرش محمد بن اسماعیل را به جای عبدالله بن جعفر که عبید الله او را جد فاطمیان شمرده بود و نسب خود را به او می‌رسانید پذیرفت. او برای قائم سه حد عالم روحانی، عالم جسمانی و حد داوری روز قیامت قائل شد و برای حد جسمانی قائم دو مرتبه منظور شد: حد ناطق و حد خلفای راشدون.
قائم نخست در پایان دور ششم تاریخ به عنوان امام هفتم دور اسلام ظاهر شد و به این ترتیب اولین حد جسمانی خود را در شخص محمد بن اسماعیل به عنوان ناطق دور هفتم تاریخ به دست آورد؛ اما چون قائم در دوره ستر کامل ظهور کرده بود شریعت او نیز مخفی ماند. به این دلیل قائم، خلفایی برای خویشتن تعیین و در آن‌ها حد جسمانی ثانوی خود را تحصیل کرد. از طریق همین خلفاست که قائم معنای باطنی احکام را بر مردم آشکار می‌کند. در ابتدا خلفا نیز مخفی و مستور بودند، اما آن‌ها با ظهور عبید الله مهدی در دور کشف آشکار شدند. آن‌ها تا پایان عالم جسمانی حکومت خواهند کرد و آخرین آن‌ها حجت قائم خواهد بود. بعد از آمدن حجت قائم، قائم قیامت به حد جدیدی می‌رسد و در دور روحانی ستارگان آشکار خواهد شد و پیش از این‌که فراتر رود و با نفس کل یکی بشود بر مردم داوری خواهد کرد (دفتری 1375: 207). عقیده فاطمیان در دوران المستنصر اساساً همان بود که در زمان المعز پرداخته شده بود (همو: 251). ناصرخسرو با زبان رمزی و استعاری غنی خود به گونه‌ای نمادین اندیشه‌ها، مفاهیم و عقایدی را که در آثار فاطمی دوره پیش‌تر به‌ویژه اندیشه‌هایی که بعد از اصلاحات المعز باب شده بود با چاشنی طرز تلقی خود در باب مهدویت بیان نمود. بعد از مرگ المستنصر اسماعیلیان به دو شاخه نزاری و مستعلوی تقسیم شدند كه از آن‌جایی كه تاریخ فوت ناصرخسرو پیش از این جدایی ثبت شده است. باور‌های ناصرخسرو از تحولات این نقطه از تاریخ اسماعیلیه به بعد تأثیر نپذیرفته است.
امامت در دیدگاه ناصرخسرو قبادیانی
مفهوم امامت در دیدگاه ناصرخسرو از جایگاهی بسیار ویژه برخوردار است و پیوسته درآثار خود از مفهوم هفت امام بعد از محمد(ص) یاد کرده است. همچنین او در باب مهدویت و قائم قیامت اندیشه‌های ویژه‌ای را مطرح ساخته است. در آثار ناصرخسرو امام مرکز و مدار بحث حدود اسماعیلی است. علت این امر شاید این است که هدف ناصرخسرو از آن همه تألیف و تلاش در درجه اول اثبات حقانیت امامت فاطمیان مصر و در درجه دوم نجات و رستگاری خود و سایر آدمیان بوده است. در دیدگاه ناصر خسرو خلافت حق مسلم فاطمیان است و المستنصر بالله خلیفه فاطمی مصر، امام برحق و جانشین رسول خداست. از این‌رو او دفاع از فاطمیان را وظیفه خود می‌شمارد و در راه تحقق آن تا پای جان می‌کوشد.
وی برای امامت شرایط خاصی قائل است. مثلاً در وجه دین می‌آورد که امام باید از نسب شریف اهل‌بیت باشد:
پس گوییم او را هفت چیز بباید تا او را امامت باشد: نخست اشارت بسپردن امام گذشته که او را به امامت نصب کند و دیگر نسب شریف باید که از اهل‌بیت رسول باشد تا او از دعای ابراهیم بهرمند باشد و سه دیگر علم دین بایدش که بدان بلند شود درخت امامت ... . (قبادیانی، 1348: 246)
و نیز جای دیگر می‌گوید:
گویم مر آن کس را که او شیعه خاندان نیست و روا دارد که امام جز از فرزندان رسول باشد و می‌گوید من به حقم او را گویم تو مسلمان و مؤمن هستی؟ تا گوید هستم پس گویمش تو مر این نام‌ها را به چه روی سزاوار شدی؟ تا گوید مسلمان بدانم که هرچه جز خدا باشد مر ورا به خدا تسلیم کردم و جز خدایرا نپرستم و... ، پس او را گویم همه جهودان و ترسایان با این اسلام با تو یارند و هیچ‌کس نمی‌گوید که من جز خدای را می‌پرستم. (همو: 15)
او بر مبنای همین اعتقاد در دیوان می‌آورد:
امام زمان وارث مصطفی
که یزدان یار است و خلقش عیال

ز جد چون بدو جد پیوسته بود
به رحمت مرا بهره داد از خیال

(همو، 1387: 326)
در این ابیات به دو نکته وراثت و نیز ارتباط امام با خیال اشاره شده است که خیال یکی از سه فرشته مورد نظر اسماعیلیان (جد، فتح، خیال) است. علاوه بر این امام از طریق جد خود نیز با یک فرشته دیگر به نام جد ارتباط می‌یابد.
به عقیده ناصرخسرو امام خلیفه خداوند در زمین است و این مقامی است که او از طریق ارتباطی که با حدود زمینی مثل رسول و وصی دارد به آن می‌رسد و سپس آن را به کمک حدود آسمانی جد و خیال و ... تکمیل می‌نماید. ناصرخسرو درباره ارتباط امام و فرشتۀ خیال اعتقاد دارد: «رساننده تأیید به امام زمانه اندر روزگار او (امام) خیال است» (همو، 1338: 204).
همین‌طور در دیوان می‌آورد:
بهترین زمانه هست آن کس
که عیال وی‌اند انسی و جان ...

فتح را نام اوست فتح بزرگ
به مثالش خیال بسته میان

(قبادیانی 1387: 395)
عقیده به ارتباط امام و خیال و نیز ارتباط امام با روح‌الامین از طریق جد خود پیامبر، یکی از اعتقادات بنیادین فرقه اسماعیلیه است. به همین دلیل است که ناصرخسرو همواره روح الامین را در درگاه المستنصر بالله فاطمی حاضر می‌بیند و می‌گوید:
چو بر منبر جد خود خطبه خواند
نشیندش رو ح‌الامین پیش منبر

(همو: 255)
امام از طریق وراثت و الهام و ارتباط با حق از حقایق باخبر می‌شود. بنابراین ناصرخسرو او را خازن علم و اسرار حق می‌داند. وی در گشایش و رهایش چنین می‌آورد:
علم خدای در خزینه او امام زمان (خلیفه) است، چنان‌که خدای تعالی گفت: الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرآنَ * خَلَقَ الْإنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیانِ و هیچ کس را دست به علم خدای نرسد مگر به دستور خزینه‌دار او، چنان‌که خدای می‌گوید: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابِ الْمَکْنُونِ لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. (همو، 1328: 90)
بالاترین درجه مقام امامت از نظر ناصرخسرو علی(ع) است که خاذن علم کتاب
خدا و وارث مقام رسول خداست. این مقام از او به اولاد او و به عقیده ناصرخسرو به فاطمیان و المستنصر می‌رسد. ناصرخسرو در تأویلات خود می‌گوید که مقصود از کعبه و حج امام است و چون امام خازن علم خدا و خانه اسرار اوست. پس در نتیجه کعبه جان آدمیان است:
کعبه جان خلق پیکر اوست
حکمت ایزدی در او مهمان

(همو، 1387: 395)
او همچنین در وجه دین می‌گوید: «حج کننده مر دلیل است بر جوینده مر امام را» (قبادیانی 1303: 129).
در جامع الحکمتین امام باطن صلوة است یا به تعبیر خود ناصرخسرو:
تأویل باطن صلاة پرستش خدای است به نفس ناطقه به اقبال بر طلب علم کتاب و شریعت سوی قبله ارواح، که آن خانۀ خداست. آن خانه‌ای که علم خدا اندر اوست و آن امام حق است _ علیه السلام _ . (همو، 1363: 308)
در این‌جا نیز مطلب به امام و حج و کعبه برمی‌گردد و این نکته‌ای است که محور اندیشه اسماعیلیان بوده است.
در اعتقاد اسماعیلیان امام صاحب تأیید است او حجت‌ها را تأیید می‌کند و خود او تأیید را از اساس دریافت می‌دارد به قول ناصرخسرو: «امام فایده‌های تأیید از اساس پذیرد و دعوت مر خلق را سوی قائم کند» (قبادیانی، 1303: 171).
درباره چگونگی تأیید امام ناصرخسرو بر این عقیده است:
هر امامی را اندر عصر تأیید است که آن جان و نفس شریف اوست که بر خلق بدان سالاری کند. (همو، 1303: 223)
این تأیید از امام به حجت می‌رسد و از این‌روست که ناصرخسرو در دیوانش آورده:
امام زمان وارث مصطفی
که یزدان یار است و خلقش عیال

ز جد چون بدو جد پیوسته بود
به رحمت مرا بهره داد از خیال

به تأیید او لاجرم علم و زهد
گرفته است در جانم آرام و هال

(قبادیانی 1387: 326)
تأیید امام امری آسمانی است و به همین مبناست که ناصرخسرو در وجه دین در شرح و تأویل أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّماءِ می‌گوید:
منظور از کلمه طیبه رسول خدا و منظور از شاخه‌های آن، فرزندان او هستند که از راه پذیرفتن تأیید به آسمان پیوسته‌اند و پیوسته حکمت را از عالم بالا دریافت می‌دارند و به خلق خدای می‌رسانند.
در دیوان این نکته بدین ترتیب آمده است:
آویخته از آسمان هفتم
این‌جا رسنی هست سخت محکم

آن را نتوانی دید هرگز
با خاطر تاریک و چشم پر نم

(همو: 346)
در اعتقاد ناصرخسرو و هم‌فکران او، امام وجه الله است. این احتمالاً به سبب رابطه‌ای است که امام با واسطه با نفس کل و حدود روحانی دارد و ما می‌دانیم که نفس به اعتباری همان وجه‌الله است. در دیوان این نکته ضمن مدح امام، چنین طرح می‌شود:
روی یزدان جهان‌دار و خداوند زمان
که ز تأیید خدایی به درش بر حشر است

رایت شاهان را صورت شیر است و پلنگ
بر سر رایت او صورت فتح و ظفر است

(همو: 186)
مهدویت، موعود منتظر یا قائم قیامت در دیدگاه ناصرخسرو
با توجه به آن‌چه گذشت درمی‌یابیم که اعتقاد به مهدی موعود در گذر تاریخ اسماعیلیه دستخوش تغییرات بسیاری شده و دارای فراز و نشیب‌های بسیاری بوده است. ناصرخسرو نیز به عنوان یکی از مبلغان مهم مذهب اسماعیلیه با استادی کامل شیوه تأویل باطنی و کنایی خود را درباره نظام اندیشه‌ها، مفاهیم، عقاید و روش‌های تعبیر که در آثار فاطمی مطرح شده‌اند به کار برده است. او باور‌های خود و مذهب اسماعیلیه مورد پذیرش در روزگار المستنصر بالله را در خلال آثارش به خوبی منعکس کرده است و بر کسی پوشیده نیست که اندیشه‌ها و سخنان او تأثیری شگفت بر اسماعیلیان تحت هدایت او و حتی آیندگان آن‌ها در روزگاران بعد از وفاتش گذاشته است. ناصرخسرو از بزرگان برجسته اسماعیلی در عهد المستنصربالله بود و در این عصر اعتقاد به مهدویت و منجی قائم تقریباً شبیه به اعتقادات اسماعیلیان فاطمی بعد از اصلاحات المعز خلیفه چهارم فاطمی بود. در فاصله بین المعز و المستنصر هرچند گروهی از داعیان تندرو به الوهیت الحاکم قائل شده بودند؛ اما نظریه‌ای که رسماً مورد تأیید اکثریت اسماعیلیان فاطمی قرار داشت همان عقایدی بود که المعز، جعفر بن منصور الیمن و دیگر مراجع قدیم فاطمی مطرح ساخته بودند. آن‌ها باور داشتند که امامت در دور محمد(ص) تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. در دیدگاه ناصرخسرو نیز امامت تا قیامت ادامه دارد:
پس گویم که آن یک شخص پیغمبر باشد اندر دور خویش و وصی او باشد اندر عصر خویش و امام روزگار باشد اندر هر روزگاری تا جهان برپاست نوع مردم از آن یک شخص که بدین مرتبه مخصوص باشد خالی نباشد. (همو، 1348: 9)
به اعتقاد ناصرخسرو حضرت محمد(ص) ششمین ناطق بعد از آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی(علیهم السلام) است. شش امام در پی او خواهد آمد که تکمیل آن‌ها به ظهور امام هفتم یا همان قائم قیامت بسته است و هفتمین امام این سلسله هفتمین ناطق خواهد بود:
پس گوییم مر دین را همچنین سه مرتبت است: نخست از او مرتبت نطق است ... دیگر مرتبت وصایت است ... و سه دیگر مرتبت امامت است ... پس گوییم که این سه مرتبت اندر خلق از سر دور آدم _ علیه السلام _ تا به آخر دور محمد _ صلی الله علیه و آله _ بگشت. هر مرتبتی اندر شش تن و هژده تن اندر عالم اندرین سه مرتبت ایستادند. چون آدم و اساس او و امام او، و نوح و اساس او و امام او، و ابراهیم و اساس او و امام او، و موسی و اساس او و امام او، و عیسی و اساس او و امام او، و محمد و اساس او و امام او، علیه السلام، و به هفتم ایشان کار دین تمام شود و آن هفتم نوزدهم باشد مر تن هژده را... . (همو، 1338: 86)
در حقیقت پیامبر اسلام(ص) آغاز کننده دور ششم تاریخ بشریت است و بعد از او حضرت علی(ع) وصی وی محسوب می‌شود. بعد از علی(ع) به ترتیب امام حسن، امام حسین، امام زین العابدین، امام محمد باقر، امام جعفر صادق(علیهم السلام) و هفتمین امام که همان قائم قیامت و آغاز کننده دور هفتم است، به امامت می‌رسند. در این میان خلفای فاطمی تکمیل کنندۀ حد جسمانی دوم قائم قیامت هستند؛ که او آن‌ها را برای آشکار ساختن تعالیم و شریعت خود فرستاده است و هرکدام قسمتی از وظیفه قائم را انجام می‌دهند. با آمدن آخرین امام فاطمی که همان حجت قائم است عدل در جهان اقامه خواهد شد. قائم قیامت به حد روحانی خواهد رسید؛ با همه پیامبران و امامان ظاهر می‌شود و بعد از آن به داوری مردم می‌نشیند. به اعتقاد ناصرخسرو ظهور قائم یعنی هفتمین امام و صاحب دور آخر الزمان امری متعلق به آینده است؛ اما او درباره ظهور قائم قیامت پیش‌بینی خاصی نمی‌کند و نیز چنین می‌نماید که تعداد امامان و سلاله‌های هفت‌گانه برای او اهمیتی ندارد. ناصرخسرو به هفت دوره ادوار تاریخ دور مهین می‌گوید و دوره ششم به بعد، یعنی دوره بعد از پیامبر(ص) را دور کهین می‌نامد. به گفته او این دور اخیر از دو بخش تشکیل می‌شود یکی دور امامان و دیگری دور خلقان که دور قیامت است.
غرض رسالت پیامبران با ظهور قائم برآورده می‌شود از نظر ناصرخسرو علت بودش قائم وجود همه پیامبران است؛ یعنی غرض رسالت پیامبران با ظهور حضرت قائم برآورده می‌شود و عقل نیز حکم می‌کند که کار پیامبران و هدف آن‌ها با آمدن قائم به نتیجه برسد. ناصرخسرو می‌گوید که قائم را علت متمه می‌خوانند و عالم به او به کمال می‌رسد:
مبدأ سوم را که نور‌ها از نفس کلی بدو پدید آمد علت فاعله خوانند، و نهایت این همه حاصل‌ها به وجود خداوند قیامت باشد و آن را علت متمه خوانند که عالم بدو تمام شود. (همو، 1338: 73)
آمدن حجت قائم پیش از ظهور او
ناصرخسرو می‌گوید که قبل از ظهور قائم قیامت، حجت وی می‌آید و منظور از لیلة القدر در سوره قدر همان حجت قائم است. وی‌می‌گوید:
لیلة القدر خیر من الف شهر ... یعنی لاحق (حجت) قائم برتر است از هر امام. (همو، 1303: 227)
برتری حجت قائم بر أئمه نشان دهنده عظمت مقام قائم در نظر اسماعیلیان است. ناصرخسرو می‌گوید که قائم را از طریق پنج حد یعنی اساس ، امام ، باب ، حجت و داعی می‌توان شناخت (همو: 228).
روزگار پیش از ظهور قائم قیامت
بنا بر اعتقاد ناصرخسرو قبل از ظهور حضرت شر و فساد و جنایت و جهل و بی‌عدالتی همه جا را فرا می‌گیرد. دانشمندان، متفکران و مؤمنان در تنگنا هستند و منافقان غالب فقط از علم نامی دارند و کلیه شرایط برای یک انقلاب جهانی و ر‌هایی خلق از ظلم و جهل فراهم و آماده است. او درباره شرایط روزگار در زمان ظهور خداوند قیامت می‌نویسد:
چون هنگام پدید آمدن آن شریف شریفان باشد بند‌های شریعت گشاده گردد و خلق مهمل شوند و خون ریختن میان خلق فاش گردد و عدل و رحمت از میان خلق بیرون شود و شر و خیانت آشکار شود و دانایان و مؤمنان بیچاره و درمانده شوند و نادانان و منافقان بر ایشان غلبه گیرند و دانایان از دانش به نام بسنده کنند. (همو، 1338: 285)
روزگار بعد از آمدن قائم قیامت
در اعتقاد اسماعیلیان و ناصرخسرو روزگار قائم روزگار حکومت اندیشه و سیاست ربانی به یاری نفس قدسی است. در این روزگار نفس کل به کمال می‌رسد و نفس جزئی را جزا و مکافات می‌دهد و علت پیدایش قیامت، کمال نفس کل است:
... پس آن نقصان اندر نفس کلی است که پاداش از او به خلق به وقت تمام شدن آن نقصان رسد و تمامی او اندر به حاصل شدن خداوند قیامت است؛ علیه افضل التحیة و السلام. (همو: 244)
زیرا با کمال او هستی به غایت و هدف خود می‌رسد و هدف هستی جز کمال نفس کل چیزی نیست . ناصرخسرو می‌گوید:
از نفس کل ترکیب این عالم پدید آمد تا ازین ترکیب پدید آید فرزندی که قبول کند فایده‌های نفس کل را و آن مردی است قائم قیامت که تمامی فواید نفس کل او پذیرد. (همو، 1303: 79)
پس منظور از قوت نفس قدسی همین فواید نفس کل است که توسط امام قائم دریافت می‌گردد. به تعبیر او:
چون کار به زمان خداوند قیامت علی ذکره سلام رسد و تشبیه و تعطیل که به سبب سخن اندر شهادت آمده است برخیزد و چون کار به اندیشه افتد باقی بند‌ها و ظل‌ها از امت برگیرند و خلق را نگه دارند به سیاست ربانی و قوت نفس قدسی. (همو، 1338: 281)
در روزگار ظهور، خداوند قیامت، باطن شریعت را آشکار می‌کند و به قول خود ناصر خسرو رمز‌ها از نهفت بیرون می‌آیند و این‌ها همگی از طریق قائم صورت می‌گیرند.
ابو یعقوب سجستانی نیز عصر قائم را روزگار کشف حقایق می‌داند و می‌گوید:
چون کار به غایت رسید و نزدیک آمد برداشتن حجاب و پیش آمد دور کشف آشکار شود برهان‌های روشن ... پس نام آن کس مشتق بود از «هدی» یعنی هیچ‌کس را از او و از دعوت او بیرون شدن نباشد ... و بدان علم‌ها راه نماید که آفاق و انفس گواهی دهد ... همه منافقان در دین ایزد شوند ... از این جهت نسبت کرده‌اند خداوند قیامت را به مهدی. (سجستانی 1327: 81)
خلاصه این‌که اسماعیلیه به علت تأکیدی که بر مسئله باطن دارند عصر قائم را روزگار گسترش شعور و آگاهی و روشن شدن کلیه حقایق، یعنی حکومت اندیشه و ر‌هایی از جهل و بی‌خبری می‌دانند و در آن روز عدالت تحقق می‌یابد و ظلم و جهل از جهان رخت می‌بندد.
مهدی موعود در دیدگاه شیعه امامیه و مقایسه آن با قائم قیامت ناصرخسرو
بعد از رحلت پیامبر(ص) طرح آموزه‌های مهدویت نخست از جانب حضرت علی(ع) مطرح گشت و توسط ائمه هدی(علیهم السلام) ادامه یافت. مهدویت در اعتقاد شیعه امامیه تنها یک نگرش تاریخی یا خبری از آینده بشر نیست، بلکه بخش جدایی‌ناپذیر از از عقیده امامت ائمه اثنی‌عشر است که امری الهی است؛ به این معنا که پس از رحلت پیامبر(ص) هدایت الهی از طریق امامان معصوم در بین مسلمانان استمرار می‌یابد. دوازدهمین امام، حضرت مهدی(عج) است که دوران امامتش پس از شهادت پدر گرامی‌اش در سال 260 آغاز شد و تا پس از ظهور ادامه دارد. میان دیدگاه شیعه امامیه و نگاه مذهب اسماعیلیه به مهدی موعود اشتراکات و اختلافاتی وجود دارد. از جمله اشتراکات آن‌ها می‌توان به اعتقاد به اهمیت و ضرورت امام در هر زمان،‌ اعتقاد به این‌که مهدی از اهل‌بیت(علیهم السلام) است، از نسل فاطمه(س) است، از نسل امام حسین(ع) است، شباهت در شمائل و خصوصیات مهدی، غیبت مهدی موعود، سیرت مهدی موعود در ابعاد اجتماعی، سیاسی اشاره کرد. اما نقاط افتراق بین دو فرقۀ امامیه و اسماعیلیه درباره مسئله مهدویت بسیار است که از مهم‌ترین آن‌ها‌ اختلاف در تعیین مصداق مهدی موعود(عج) به شمار می‌رود. در این مقاله تنها به چند مورد از این شباهت‌ها و تفاوت‌ها همان‌گونه که ذکر شد و در آثار ناصرخسرو نمود داشته‌اند می‌پردازیم.
هویت مهدی(عج) در روایات شیعه امامیه ثابت و مشخص است
بر خلاف روایت‌های بسیار متعدد و ضد و نقیض اسماعیلیان در باب هویت منجی موعود، مهدی(عج) در شیعه امامیه بر اساس روایت‌های متواتر بسیار که از ائمه(علیهم السلام) نقل شده‌اند؛ دارای هویت ثابت و مشخص است. از جمله در روایت‌های متعدد آمده که مهدی(عج) نهمین فرزند حسین(ع) است. (148 روایت)، هفتمین فرزند باقر(ع) است. (103 روایت)، ششمین فرزند صادق(ع) است. (99 روایت)، پنجمین فرزند حضرت موسى بن جعفر(ع) است. (98 روایت)، چهارمین فرزند امام هشتم(ع) است. (95 روایت)، سومین فرزند امام محمد تقی(ع) است. (60 روایت)، دومین فرزند امام علی النقی(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است. (146 روایت) که برای نمونه دو مورد آورده می‌شود:
او فرزند نهم حسین(ع) است.
عبد الرحمن بن ثابت از امام حسین(ع) نقل می‌کند که ایشان فرمود:
از ما خانواده دوازده امام است که اولی آن‌ها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب است و آخرین آن‌ها نهمین فرزند من است است. او قائم به حق است، خداوند زمین را که مرده است به واسطه او زنده می‌کند و دین حق را اگرچه کفار نمی‌خواهند بر تمام ادیان پیروز می‌کند. او صاحب غیبتی است که گروهی از دین برمی‌گردند و عده‌ای باقی می‌مانند؛ ولی آزار می‌شوند. به آن‌ها می‌گویند: مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ.
مهدی(عج) پنجمین فرزند حضرت موسى بن جعفر(ع) است.
همچنین از یونس بن عبد الرحمن نقل شده است که روزی خدمت موسى بن جعفر رسید و از ایشان سؤال کرد: ای پسر رسول الله، آیا شما قائم به حق هستید؟ ایشان فرمود:
من قائم به حق هستم؛ ولی آن قائمی که زمین را از دشمنان خدا پاک می‌کند و از عدل و داد پر خواهد کرد، همان‌گونه که از ظلم و جور پر شده است، پنجمین فرزند از اولاد من است. او غیبتی بسیار طولانی دارد و از ترس جان خود از نظرها پنهان خواهد بود. در آن زمان گروهی از دین برمی‌گردند و گروهی به امامت او ثابت هستند. خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم چنگ به دامن ما زده‌اند. آن‌هایی که در موالات ما و بیزاری دشمنان ما ثابت هستند. ایشان از مایند و ما از آن‌هاییم. آن‌ها خشنود به امامت ما و ما خشنود به شیعه بودن ایشان هستیم.
با توجه به آن‌چه گذشت ثابت می‌شود که منجی قائم در تفکر شیعه امامیه یک فرد مشخص و معین است. او حضرت مهدی(عج) پسر بلافصل امام حسن عسکری(ع) است و پس از شهادت آن حضرت، امام و پیشوای مسلمانان و جانشین پیغمبر خواهد بود. اعتقاد به امامان دوازده‌گانه یکی از محوری‌ترین باور‌های شیعه امامیه است و این مطلب ریشه در روایات متوتری دارد که از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده که امامان را دوازده نفر و به تعداد نقبای بنی‌اسرائیل معرفی فرموده‌اند و بلکه این مضمون را اهل‌سنت در کتاب‌های معتبر خود همچون صحاح شش‌گانه ثبت کرده‌اند.
آمدن وصیّ امام مهدی(عج) پیش از ظهور ایشان
همان‌گونه که ملاحظه کردیم در باور ناصرخسرو پیش از ظهور قائم قیامت، حجت او که به اعتقاد وی آخرین خلیفه فاطمی و از نسل المستنصر بالله است خواهد آمد. با آمدن او زمینه برای ظهور قائم قیامت و رسیدن به حد داوری آماده می‌شود. همچنین بر عقیده اسماعیلیان هفتمین امام یا همان ناطق هفتم که قائم قیامت است بر خلاف پیامبران قبلی که همگی وصی داشتند وصی ندارد. او شریعت جدیدی نمی‌آورد و در نتیجه وصی ندارد که تأویلات او را آشکار سازد. در دیدگاه ناصرخسرو منظور از لیلة القدر در آیه دوم سوره قدر همان حجت امام قائم است و این گونه تفسیر می‌کند که حجت قائم برتر است از هر امام، که نشان از اهمیت شأن و منزلت حجت قائم در دیدگاه او دارد.
بنابر معتقدات شیعه امامیه پیش از ظهور امام زمان(عج) وصی ایشان خواهند آمد و زمینه را برای ظهور آماده می‌کنند. با توجه روایتی از حضرت علی(ع) تعبیر می‌شود که ایشان فرزند حضرت مهدی(عج) هستند. قرآن کریم به قیام وصی امام مهدی(عج) پیش از ظهور ایشان اشاره می‌کند:
مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا * سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا؛ (احزاب 61-62)
آن‌ها ملعون هستند هر کجا یافت شوند، گرفته و به سختی کشته خواهند شد. سنت خداوند است که در پیشینیان نیز بوده است و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهی یافت.
دشمنان خداوند بعد از رسول الله(ص) توسط مهدی به هلاکت می‌رسند و این مهدی، همان وصیّ امام مهدی(عج) است که از خراسان یا مشرق قیام می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
پس نظر کنید به اهل‌بیت پیامبرتان؛ اگر سکوت کردند، سکوت کنید، و اگر از شما یاری خواستند، آن‌ها را یاری کنید. پس خداوند فتنه‌ها را توسط مردی از ما اهل‌بیت از میان می‌برد. پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان! کسی که به آن‌ها جز شمشیر بی‌ملاحظه ندهد که به مدت هشت ماه شمشیر بر دوشش است، تا جایی که قریش گویند: اگر از فرزندان فاطمه(س) بود به ما رحم می‌کرد. خداوند او را بر بنی‌امیه مسلط می‌کند تا این‌که آن‌ها را دگرگون و نابود سازد. (مجلسی 1403: ج51، 121)
طبق این آیه و تفسیر امام علی(ع) متوجه می‌شویم آن کسی که فتنه‌ها را از بین می‌برد و بنی‌امیه را نابود می‌سازد و خداوند او را بر آن‌ها مسلط می‌کند، کسی است که شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل می‌کند و با توجه به حدیث بعدی متوجه می‌شویم که این شخص، حضرت صاحب الزمان(عج) نیست؛ بلکه فرزند امام مهدی(عج) است که پیش از امام مهدی(عج) قیام می‌کند. امام علی(ع) فرمود:
و مردی پیش از او (مهدی) از فرزندانش به اهل مشرق خروج می‌کند. او شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل می‌کند. (ابن‌طاووس، 1414: 66)
شرایط و احوال زمانه قبل و بعد از ظهور مهدی(عج)
همان‌طور که اشاره شد ویژگی‌های ظاهری مهدی(عج)، شرایط زمانه قبل و بعد از ظهور، و موضوعات کلی شبیه به این، از جمله مواردی است که اسماعیلیه و شیعه امامیه در آن اتفاق نظر دارند. نویسندگان اسماعیلی از آثار شیعیان امامیه بهره بسیاری برده‌اند، چنان‌که بسیاری از روایت‌هایی که دربارۀ مهدویت و عصر ظهور قائم قیامت در منابع آن‌ها نقل شده در منابع امامی نیز دربارۀ حضرت مهدی(عج) آمده است.
بنا بر اعتقاد ناصرخسرو قبل از ظهور حضرت مهدی شر و فساد و جنایت و جهل و بی‌عدالتی همه جا را فرا می‌گیرد. او روزگار زمان ظهور خداوند قیامت را روزگار خون ریختن و خیانت معرفی می‌کند که کلیه شرایط برای یک انقلاب جهانی و ر‌هایی خلق از ظلم و جهل فراهم و اماده است. همان‌گونه که در روایات شیعه امامیه نیز مشابه همین دیدگاه‌ها ذکر شده است.
محمّد بن مسلم می‌گوید: از امام باقر(ع) شنیدم كه مى‏فرمود: قائم ما منصور به رعب است و مؤید به نصر؛ زمین براى او درنوردیده شود و گنج‌هاى خود را ظاهر سازد، سلطنتش شرق و غرب عالم را فرا گیرد و خداى تعالى به واسطۀ او دینش را بر همۀ ادیان چیره گرداند ... در زمین ویرانه‏اى نماند جز آن‌كه آباد گردد و روح الله عیسى بن مریم(ع) فرود آید و پشت سر او نماز گزارد. راوى گوید: گفتم: ای پسر رسول خدا، قائم شما کى خروج مى‏كند؟ فرمود: آن‌گاه كه مردان به زنان تشبّه كنند و زنان به مردان، و مردان به مردان اكتفا کنند و زنان به زنان، و صاحبان فروج بر زین‌ها سوار شوند و شهادت‌هاى دروغ پذیرفته شود و شهادت‌هاى عدول مردود گردد و مردم خون‌ریزى و ارتكاب زنا و رباخوارى را سبک شمارند و از اشرار به سبب زبانشان پرهیز كنند و سفیانى از شام خروج كند و یمانى از یمن و در بیداء خسوفى واقع شود و جوانى از آل محمّد كه نامش محمّد بن حسن _ یا نفس زكیه _ است بین ركن و مقام كشته شود و صیحه‏اى از آسمان بیاید و بگوید حقّ با او و شیعیان اوست؛ در این هنگام است كه قائم ماخروج كند. (مجلسی 1403: ج52، 192)
همچنین در باور ناصرخسرو روزگار قائم، روزگار حکومت اندیشه و سیاست ربانی به یاری نفس قدسی است. در این روزگار نفس کل به کمال می‌رسد. حقایق بر مردم آشکار می‌شود. باطن امور پدیدار می‌شوند و عدالت زمین را فرا خواهد گرفت.
شبیه به همین دیدگاه شیعیان امامی باور دارند که مهدی(عج) بعد از ظهور دست به تشکیل نظامی اجتماعی خواهد زد که در آن، عدالت، مشخصه بارز و برجسته خواهد بود. این عصر، روزگار شکوفایی و گسترش دانایی و مدینه آرمانی اسلام، شهر علم و دانش است. با آمدن مهدی(عج)، همان‌گونه که ظلم و بیداد، جای خود را به عدل و دادگری می‌سپارد، جهل و نادانی نیز جای خود را به علم و دانایی می‌دهد. 25 شعبه و شاخه از علوم را که تا عصر ظهور ناشناخته می‌ماند آن حضرت در میان مردم منتشر می‌سازد. دستش را بر سر بندگان می‌گذارد و عقول آن‌ها را با آن کامل می‌کند تا آن جا که زنان، در خانه‌ها، با کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) قضاوت کنند.
غرض رسالت پیامبران با ظهور قائم برآورده می‌شود
از دیدگاه ناصر خسرو، غرض رسالت پیامبران با ظهور حضرت قائم برآورده خواهد شد. او علت متمّه است که عالم با او به کمال می‌رسد و کار پیامبران و هدف آن‌ها با آمدنش به نتیجه خواهد رسید.
این‌که علت غایی و نهایی آفرینش جهان و آمدن همه پیامبران با ظهور مهدی(عج) اقامه خواهد شد از اندیشه‌های مشترک ناصرخسرو و شیعه امامیه است. در روایات متعدد شیعه و سنی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است:
لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَبْعَثَ رَجُلًا مِنِّي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمَ أَبِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً؛ (همو: ج51، 74)
اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می‌کند تا این‌که مردی از امت و خاندان مرا که هم‌نام من باشد مبعوث کند؛ تا زمین را از عدل و داد پر نماید همچنان که از ظلم و جور پر شده بود.
این روایت یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های حکومت آینده را حاکمیت کامل عدل و برچیده شدن بساط جور و تبعیض در زمین بعد از پرشدن آن از ظلم و جور، می‌داند. تعبیر «لو لم یبق من الدنیا» دراین حدیث اشاره به این است كه ظهور حضرت، یك فرمان حتمی و قطعی خداوند و یكی از نوامیس آفرینش بشر است كه اگر نباشد آفرینش بشر به هدف نهایی نمی‌رسد. خداوند، انسان را برای تكامل آفریده است. اگر این جامعه با ظلم و جور نابود شود، هدف آفرینش انسان، تأمین نشده است. پس باید شخصی قیام كند، ظلم و ستم را برچیند، دست جهان انسانیّت را بگیرد و حاكمیّت عدل و داد را بر جهان استوار سازد.
نتیجه‌گیری
انتظار آینده بهتر و ظهور دولت حق و عدل، در طول تاریخ مترقی‌ترین آرمان اجتماعی بوده است. باورداشت مهدویت و اعتقاد به وجود نجات‌بخش گیتی بر گروه و مذهبی خاص محدود نیست و به صورت اعتقاد دینی مشترک در میان ادیان و مذاهب جایگاهی ویژه دارد. شناخت دیدگاه مذهب اسماعیلیه به عنوان یکی از فرقه‌های شناخته
شده شیعیان که اعتقادات پراکنده و بسیار زیادی در رابطه با منجی موعود در طول تاریخ خود داشته‌اند در زمینه مهدویت‌پژوهی اهمیت فراوانی دارد. با توجه به این‌که ناصرخسرو قبادیانی از مبلغان بزرگ مذهب اسماعیلیه به شمار می‌آید؛ کاوش در آثار او که از جمله محدود آثار به جا مانده از این فرقه است برای نیل به این مقصود بسیار حائز اهمیت است.
با تأمل در تاریخ اسماعیلیه درمی‌یابیم که اندیشه موعودگرایی در آن دچار فراز و نشیب‌های بسیاری شده است و در میان ادوار تاریخ اسماعیلیان بر سر هویت قائم قیامت و مسائل پیرامون موضوع مهدویت اختلاف نظر وجود داشته است. عبید الله مهدی خلیفه اول فاطمی و المعز خلیفه چهارم در تغییر اعتقادی اسماعیلیان نسبت به منجی موعود بسیار مؤثر بوده‌اند.
مفهوم امامت در دیدگاه ناصرخسرو جایگاهی بسیار ویژه دارد. همچنین او در باب مهدویت و قائم قیامت اندیشه‌های خاصی را مطرح کرده است. در آثار ناصرخسرو امام مرکز و مدار بحث حدود اسماعیلی است. او برای امامت شرایط خاصی قائل است. از جمله این‌که امام باید از نسب شریف اهل‌بیت باشد. در دیدگاه او امام خلیفه خداوند در زمین است و از طریق ارتباط با حدود زمینی مثل رسول و وصی و نیز آسمانی چون سه فرشته فتح و جد و خیال این مقام را تکمیل می‌کند. همچنین امام از طریق وراثت، الهام و ارتباط با حق از حقایق باخبر می‌گردد و به علم خداوند دسترسی می‌یابد. ناصرخسرو با استادی کامل باور‌های خود و مذهب اسماعیلیه مورد پذیرش در روزگار المستنصر را در خلال آثارش به خوبی منعکس نموده است. اعتقاد او در موضوع مهدویت شبیه به اعتقادات اسماعیلیان فاطمی بعد از اصلاحات المعز خلیفه چهارم فاطمی است. در دیدگاه ناصرخسرو امامت تا روز قیامت ادامه دارد. درحقیقت پیامبر اسلام(ص) آغاز کننده دور ششم تاریخ بشریت است و بعد از او حضرت علی(ع) وصی وی محسوب می‌شود. بعد از علی(ع) به ترتیب امام حسن، امام حسین، امام زین العابدین، امام محمد باقر، امام جعفر صادق(علیهم السلام) و هفتمین امام که همان قائم قیامت و آغاز کننده دور هفتم است به امامت می‌رسند. در این میان خلفای فاطمی تکمیل کنندۀ حد جسمانی دوم قائم قیامت هستند که او آن‌ها را برای آشکار ساختن تعالیم و شریعت خود فرستاده است و هرکدام قسمتی از وظیفه قائم را انجام می‌دهند. با آمدن آخرین امام فاطمی که همان حجت قائم است عدل در جهان اقامه خواهد شد. قائم قیامت به حد روحانی خواهد رسید و بعد از آن به داوری مردم می‌نشیند.
مهدویت در اعتقاد شیعه امامیه تنها یک نگرش تاریخی یا خبری از آینده بشر نیست؛ بلکه بخش جدایی‌ناپذیر از از عقیده امامت ائمه اثنی عشر است که امری الهی است. به این معنا که پس از رحلت پیامبر(ص) هدایت الهی از طریق امامان معصوم در بین مسلمانان استمرار می‌یابد و دوازدهمین امام، حضرت مهدی(عج) است که دوران امامتش تا پس از ظهور ادامه دارد. میان دیدگاه شیعه امامیه و نگاه مذهب اسماعیلیه مورد پذیرش ناصرخسرو نسبت به مهدی موعود، اشتراکات و اختلافاتی وجود دارد. از جمله اشتراکات آن‌ها می‌توان به اعتقاد به اهمیت و ضرورت امام در هر زمان،‌ اعتقاد به این‌که مهدی از اهل‌بیت است، از نسل فاطمه(س) است، از نسل امام حسین(ع) است، شباهت در شمائل و خصوصیات مهدی، غیبت مهدی موعود و سیرت مهدی موعود در ابعاد اجتماعی و سیاسی اشاره نمود. اما نقاط افتراق بین دو فرقۀ امامیه و اسماعیلیه درباره مسئله مهدویت بسیار زیاد است که مهم‌ترین آن‌ها‌ اختلاف در تعیین مصداق مهدی موعود است.
هویت مهدی موعود بر خلاف روایت‌های بسیار متعدد و ضد و نقیض اسماعیلیان در این زمینه، در باور‌های شیعه امامیه ثابت و مشخص است. روایت‌های متواتر بسیاری از ائمه(علیهم السلام) موجودند که این امر را اثبات می‌کنند.
بر اساس اعتقاد ناصرخسرو قائم قیامت وصی ندارد. قبل از او حجت وی خواهد آمد و با ظهور قائم، دور قیامت آغاز می‌گردد. در احادیث شیعه امامیه قبل از ظهور مهدی موعود(عج) وصی ایشان خواهد آمد که با توجه به حدیثی از حضرت علی(ع) از فرزندان مهدی(عج) است و زمینه را برای ظهور آماده می‌کند.
بسیاری از روایت‌هایی که درباره مهدویت و عصر ظهور قائم قیامت در منابع اسماعیلیه نقل شده، در منابع امامی نیز درباره مهدی(عج) آمده است. از جمله می‌توان به روایات پیامبر(ص) و ائمه(علیهم السلام) تا زمان امام جعفر صادق(ع) در زمینه ویژگی‌های ظاهری مهدی و روزگار قبل و بعد از ظهور مهدی(عج) اشاره نمود. از دیدگاه این هر دو فرقه غرض رسالت پیامبران با ظهور قائم قیامت برآورده خواهد شد. ظهور حضرت مهدی(عج) یک فرمان قطعی و حتمی خداوند است، با ظهور او عدل کامل بر جهان چیره خواهد شد و بساط ظلم و تبعیض برچیده می‌شود.
با توجه به آن‌چه گذشت درمی‌یابیم که هرچند تعابیر و باور‌های مربوط به دیدگاه ناصرخسرو در زمینه منجی موعود و شیعیان امامی دارای تفاوت‌های عمیق و اساسی است؛ اما در نهایت تأکید هر دو بر ظهور یک منجی برای گشودن راه جدیدی فراسوی انسان در جهت رسیدن به سعادت ابدی مشترک‌اند.
از آن‌جایی که منابع تاریخی اصیل فرقه اسماعیلیه نوعا از بین رفته است و مأخذ عمده اطلاعات ما درباره این فرقه از کتاب‌هایی است که به قلم مخالفان ایشان نوشته شده پژوهش در تاریخ اسماعیلیه که سرشار از نقاط ابهام و پیچیدگی است بسیار دشوار است. عقاید و اندیشه‌های این فرقه به‌ویژه در زمینه مهدویت دارای نقاط ابهام و گره‌های باز نشده بسیاری است که نیاز به تحقیق موشکافانه و گسترده با مراجعه به همه منابع معتبر دارد. این پژوهش گامی کوچک در راستای نیل به این هدف برداشته است که برای رسیدن به کمال مقصود در این زمینه نیاز به تحقیقات گسترده‌تر است.

منابع
ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، چاپ هفتم، 1371ش.
ابن‌طاووس، علی بن موسی، اقبال الأعمال، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414ق.
استرن، س. م، اولین ظهور اسماعیلیه در ایران، ترجمه: سید حسین نصر، تهران، دانشگاه تهران، 1340ش.
الهامی، داوود، «پیدایش شیعه اسماعیلیه»، فلسفه و کلام، ش17، 1375ش.
آیتی، نصرت‌الله، «نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت با تکیه بر آراء احمد الحسن»، مشرق موعود، سال هفتم، ش 25، 1392ش.
تاج‌بخش، پروین، «بازتاب افکار اسماعیلیه در آثار ناصرخسرو»، آینه پژوهش، دورۀ ششم، ش 107 و 108، 1386ش.
دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیان، تهران، فرزان‌روز، 1375ش.
روحی میرآبادی، علی‌رضا، «مهدویت از دیدگاه اسماعیلیان و قرمطیان»، تاریخ اسلام، ش27، 1385ش.
سجستانی، ابویعقوب، کشف المحجوب، تهران، انجمن ایران و فرانسه، 1327ش.
صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، قم، نشر آیت‌الله صافی گلپایگانی، 1380ش.
صدر، محمدباقر، امام مهدی7 حماسه‌ای از نور، ترجمه: کتابخانه بزرگ اسلامی، تهران، الامام المهدی، 1398ق.
غنوی، امیر، «طرح اندیشه مهدویت از امام علی تا امام سجاد7»، مشرق موعود، سال هفتم، ش 27، 1392ش _ الف.
___________ ، «طرح اندیشه مهدویت از سوی امام باقر7»، مشرق موعود، سال هفتم، ش28، 1392ش _ ب.
فرمانیان، مهدی؛ ریحانه هاشمی، «نظریه امامت در اسماعیلیه»، امامت‌پژوهی، ش10، 1392ش.
قبادیانی، ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو، جامع الحکمتین، تهران، طهوری، 1363ش.
__________________________________________ ، خوان الاخوان، تهران، مهرگان، 1338ش.
___________________________________________ ، دیوان اشعار ناصرخسرو، تهران، معین، 1387ش.
___________________________________________ ، گشایش و رهایش، بمبئی، انجمن اسماعیلی، 1328ش.
___________________________________________ ، وجه دین، برلین، کاویانی، 1303ش.
___________________________________________ ، وجه دین، تهران، طهوری، 1348ش.
کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، کویر، 1377ش.
كرمر، جوئل، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه: محمدسعید حنایی، تهران، نشر دانشگاهی، 1375ش.
كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، 1363ش.
مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، مؤسسة آل البیت: لاحیاء التراث، 1389ش.
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
مکارم شیرازی، ناصر، «حکومت صالحان، وعده الهی»، انتظار موعود، ش5، 1381ش.
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، ترجمه: محمدجواد شکور، تهران، نشر علمی و فرهنگی، 1361ش.
هاجسن، مارشال، فرقه اسماعیلیه، ترجمه: فریدون بدره‌ای، تهران، علمی فرهنگی، 1378ش.
همدانی، رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1338ش.
https://ayandehroshan.ir/vdcc.4qsa2bqssla82.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما