بررسی و نقد روایات اهلسنت درباره دابة الارض
سیفعلی زاهدیفر
علی رضایی کهنمویی
مریم اللّهیارینژاد
چکیدهعلی رضایی کهنمویی
مریم اللّهیارینژاد
در منابع روایی اهلسنت، احادیثی وجود دارد که دابة الارض و ماهیت و ویژگیهای آن را بیان میکنند. این روایات بیشتر ذیل آیه (وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُم)؛ «و هنگامى که فرمان عذاب آنها رسد [و در آستانه رستاخیز قرار گیرند]، جنبندهاى را از زمین براى آنها خارج مىکنیم که با آنان تکلّم مىکند» (نمل: 82)، در تفاسیر و متون روایی منعکس شدهاند. هرچند بین شیعه و سنی در این زمینه اختلاف فاحشی وجود دارد.
در منابع روایی اهلسنت روایات بسیاری درباره مکان و زمان خروج دابه، ویژگیهای آن، دوران خروج دابه، روایاتی که تطبیق امام علی(ع) را با دابة الارض نقض و رد کردهاند و معتقدان به آن را دروغگو شمردهاند و... وارد شده است که آنها با هم تعارضی شدید دارند تا جایی که چند مکان (یمن، مسجدالحرام، اجیاد و...) و چند زمان متفاوت (ظهر، شب، بعد از طلوع خورشید از مغرب و...) را برای خروج دابه معرفی میکنند، یا روایاتی که دابه را حیوانی خارقالعاده میدانند. از اینرو ضرورت ایجاب میکند به بررسی و اعتبارسنجی این اخبار معارض _ که در منابع روایی اهلسنت آمدهاند _ پرداخته شود. با بررسی سندی، محتوایی و دلالی این اخبار درمییابیم در منابع روایی اهلسنت، روایت صحیحی در اینباره وجود ندارد و همه روایات مضطرباند و از ضعف سندی رنج میبرند و تنها یک روایت حسن وجود دارد. همچنین با توجه به اینکه بیشتر راویان این احادیث از چهرههای پدیدآورنده یا تأثیرپذیر اسرائیلیات به شمار میروند، احتمال میرود این روایات از اسرائیلیاتی باشند که وارد منابع روایی اهلسنت شدهاند. با توجه به روایت حسن و برخی شواهد دیگر نیز که از متن روایات به دست میآید، احتمال میرود منظور از دابة الارض، امام زمان(عج) باشد.
واژگان کلیدی
دابة الارض، روایات تفسیری، تعارض اخبار.
مقدمه
مسئله «دابة الارض»، از جمله موضوعاتی است که هم در متون روایی شیعه و هم اهلسنت آمده و روایات بسیاری را به خود اختصاص داده است. شیعه و سنی درباره مشخص کردن مصداق، ماهیت و ویژگیهای دابه، با هم اختلاف نظر زیادی دارند. شیعیان بر این باورند که دابةالارض، فردی معین است؛ اما روایات عامه مدعیاند مراد از دابه، حیوانی با مشخصات ویژه و خارقالعاده است که خداوند متعال آن را در آخرالزمان بیرون میآورد. آنان روی این ویژگی که وی از جنس انسان نیست تأکید میورزند. توجه به اختلاف متون روایی، حساسیتی ویژه برمیانگیزد تا، متن و سند این احادیث، بررسی و واکاوی شود. تأمل در این احادیث، اعتبارسنجی سندی و بررسی متن و دلالت آنها میتواند گامی در جهت بازشناسی متون دینی در دو حوزه تفسیر و حدیث، شناسایی متون صحیح و پاکسازی منابع و اذهان از اسرائیلیات و سخنان بیپایه و اساس به شمار آید. از اینرو این موشتار درصدد است به اعتبارسنجی و بررسی سندی و متنی روایات دابه _ که در متون اهلسنت آمده _ بپردازد تا روشن شود که این متون تا چه اندازه از اعتبار و صحت برخوردارند.
مکان خروج دابه
1. یمن، منطقهای نزدیک مکه، میان رکن حجرالاسود و باب بنیمخزوم
برخی روایات برای دابه سه خروج قائلاند که هر بار از یک مکانی خروج میکند:
حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب، ثنا الحسن بن علی بن عفان العامری، ثنا عمرو بن محمد العنقزی، ثنا طلحة بن عمرو الحضرمی، عن عبد الله بن عبید بن عمیر اللیثی، عن أبی الطفیل، عن أبی سریحة الأنصاری _ رضی الله عنه _ عن النبی _ صلى الله علیه و سلم _ قال: برای دابه سه خروج است؛ اول از زمین یمن برآید چنانکه اهل بادیه از وی خبر دارند [و ذکر وی به ایشان برسد ]، اما ذکر وی به مکه و دیگر شهرها نرسد [و در آن خروج اول صفت عظمت و طول و عرض وی در چشمها نیاید و پیدا نگردد]، سپس ناپدید شود و روزگاری دراز بگذرد. سپس خروج دیگرش در منطقهای نزدیک مکه است و ذکر او به اهل آن بادیه و مکه برسد. باز پنهان شود و روزگاری طولانی بگذرد، سپس وقتی مردم در مسجدالحرام هستند و متوجه نیستند، در حالی به آنها نزدیک میشود که میان رکن حجرالاسود و باب بنیمخزوم از سمت راست کسی که به خارج میرود قرار دارد. گروهی از او دور میشوند و گروهی اطراف او میمانند و میدانند که خدا را عاجز نمیکنند. آنگاه سر خود را از خاک پاک میکند و به پاک کردن صورتها میپردازد، آنچنان که مثل ستارههای درخشان شوند. آنگاه در زمین حرکت میکند و هیچکس نمیتواند او را دریابد یا از او فرار کند؛ حتی بعضی از مردم از ترس او به نماز میایستند و او از پشت سر نزد آنان آمده، میگوید: اکنون نماز میگذاری؟ آنگاه پیش آنان آمده، مسشان میکند و مردم به وطنهای خود میروند و در سفرها رفیق هم میشوند و در اموال شرکت میکنند و کافر از مؤمن شناخته میشود تا اینکه کافر میگوید: ای مؤمن، حقم را بده (یعنی مؤمن به نام شناخته میشود)، و مؤمن میگوید: ای کافر، حقم را بده. (حاکم نیشابوری، بیتا: ج19، 387)
حدیث فوق را صاحب زادالمسیر (ابنجوزی، 1412: ج3، 370)، صاحب اتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة (بوصیری، 1420: ج8، 37) با همین سند، احمد طیالسی در مسند خود از ابوداود از طلحة بن عمرو (طیالسی، بیتا: ج3، 237)، ابنابیحاتم از یونس بن حبیب از داود از طلحة بن عمرو و جریر بن حازم (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2923) و نیز طبری با اندکی تفاوت از طریق قاسم از حسین از عثمان بن مطر از واصل مولی ابیعیینه از ابیالطفیل از حذیفه (طبری، 1412: ج20، 11) نقل کرده است.
حدثنا حسین بن علی عن زائدة عن عبد العزیز بن رفیع عن أبی الطفیل عن حذیفة قال: دابه قبل از قیامت دوبار خارج میشود، سپس برای بار سوم از مسجدالحرام بیرون میآید. سپس قومی میآیند، درحالی که نزد مردی جمع شدهاند. سپس میگوید: نزد دشمن خدا جمع نشوید. سپس کافر را نشان میگذارد تا جایی اگر دو مرد با هم معامله و خرید و فروش کنند، یکی از آنها میگوید: ای مؤمن، این را بگیر! و دیگری میگوید: ای کافر، این را بگیر! (ابنابیشیبه، 1409: ج7، 467)
حدیث اول را حاکم و طیالسی صحیح دانستهاند، ولی ذهبی (حاکم نیشابوری، 1411:
ج4، 530) و صاحب زاد المسیر ݢݢݢݢو اتحاف الخیرة این حدیث را به سبب ضعف طلحة بن عمرو ضعیف برشمردهاند.
احادیث فوق ضعیفاند؛ چون طلحة بن عمرو، متروک الحدیث و ضعیف است (عسقلانی، 1404: ج5، 21؛ اصبهانی، بیتا: ج1، 96؛ ذهبی، بیتا: ج2، 340) و در سندی که طبری آورده، عثمان بن مطر (ذهبی، بیتا: ج3، 53) و زائده (همو: ج1، 400) منکرالحدیث و ضعیف هستند. همچنین این دو حدیث با توجه به اینکه سند هر دو روایت به یک صحابی (حذیفه) میرسد، یک حدیث به شمار میآید که در آن، تقطیع حدیث روی داده است.
2. بیابانی نزدیک مکه
برخی دیگر از روایات، مکان خروج دابه را بیابانی نزدیک مکه میدانند.
حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو زُنَیْجٌ حَدَّثَنَا أَبُو تُمَیْلَةَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ عُبَیْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ بُرَیْدَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: همراه پیامبر(ص) به بیابانی نزدیک مکه رفتیم تا اینکه به زمین خشک شن زاری رسیدیم. پس رسول خدا گفت: دابه از این زمین خارج میشود. ابنبریده میگوید: بعد از آن دو سال حج گذاردم، پس دیدیم برای او عصایی است و آن عصایی است شبیه عصای من و با این خصوصیات. (ابنماجه، بیتا: ج12، 234)
احمد حنبل نیز حدیث یادشده را در مسند خود از عبدالله از پدرش از علی بن بحر از ابوتمیله نقل کرده، بدون اینکه قسمت آخر حدیث (ابن بریده میگوید: دو سال حج گذاردم ...) را آورده باشد (ابنحنبل، بیتا: ج50، 230). همچنین این حدیث در معرفة الصحابة نیز از محمد بن حمید از ابوجعفر محمد بن علی الخضری از حنبل بن اسحاق از علی بن بحر القطان از یحیی بن واضح از خالد بن عبید ابوعصام نقل شده است(اصبهانی، بیتا: ج19، 292).
این حدیث به دلیل اینکه خالد بن عبید فردی ضعیف و متروکالحدیث است و از احادیث موضوعه نقل میکند (ذهبی، بیتا: ج1، 634) و عبدالله بن بر یده نیز که همه اسناد به اومنتهی میشود، فردی مهمل و ناشناخته است حدیثی مجهول و در نهایت ضعف است (عسقلانی، 1404: ج5، 137).
گفتنی است حدیث فوق را البانی و احمد بن حنبل نیز ضعیف دانستهاند (ابنحنبل، بیتا: ج2، 1352).
3. تهامه
برخی از روایات، منطقهای به نام «تهامه» را مکان خروج میدانند.
تهامه، جلگه ساحلی پستی در جنوب غربی جزیرة العرب یا شبهجزیره عربستان است که از جنوب حجاز تا تنگه باب المندب در یمن، در ساحل بحراحمر امتداد دارد. عرض این جلگه از حدود 50 تا 100 کلیومتر متفاوت است. تهامه در تداول جغرافیدانان عرب، به ساحل (ساحل البحر) یا سرزمین پست (غور) اطلاق میشده است. وسیعترین مدلول این نام، سراسر دشت ساحلی باریکی را که از شبهجزیره سینا تا عدن در ساحل غربی و جنوبی جزیرة العرب در کناره بحر احمر گسترده است، دربر میگیرد. از اینرو در امتداد این جلگه پست ساحلی باریک، از شمال به طرف جنوب، سه بخش تهامه حجاز، عسیر و تهامه یمن قابل تمییز بوده است. همچنین گفته شده که تهامه، سرزمینی است که هوایش به شدت گرم و ساکن است (ابوعزه، 1373: ج1، 164).
القاسم قال: ثنا الحسین، قال: ثنا أبو سفیان، عن معمر، عن قتادة، قال: او دابهای است که دارای بال و پر و چهار پاست و از بعضی بیابانهای تهامه خارج میشود. (طبری، 1412: ج20، 11)
حدیث فوق را ابنابیحاتم با سند دیگری آورده است:
أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الطِّهْرَانِیُّ فِیمَا کَتَبَ إِلَیَّ، أَنْبَأَ عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَنْبَأَ مَعْمَرٌ، عَنْ قَتَادَةَ، أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ. (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2925)
نعیم بن حماد نیز از عبدالرازق و ابنثور از معمر نقل کرده است (مروزی، بیتا: ج1، 403).
هرچند رجال این حدیث همگی افرادی موثقاند: القاسم بن زکریا (عسقلانی، 1404: ج8، 282)، حسین بن علی الجعفی (ابنحبان، 1395: ج8، 184)، ابوسفیان المعمری(عسقلانی، 1406: ج2، 475)، معمر بن راشد الازدی (همو: ج2، 541)، قتاده (همو، 1404: ج8، 316)، محمد بن حماد ابوعبدالله الطهرانی (همو: ج9، 109) و عبدالرزاق (همو: ج6، 278)؛ اما این حدیث، جزو احادیث مقطوع است که از اسباب ضعف حدیث به شمار میرود.
همانطور که گفته شد، تهامه به سه بخش (تهامه حجاز، تهامه یمن و تهامه عسیر) تقسیم میشود و در متن روایت، این بخش آمده که دابه از بعضی بیابانهای تهامه خارج میشود. از اینرو احتمالاً بتوان گفت که این روایت با روایات دال بر خروج دابه از بیابانی نزدیک مکه منطبق شده و منظور از هر دو دسته روایات یک مکان (بیابانی نزدیک مکه و جزو تهامه) است.
4. مسجدالحرام
برخی روایات نیز مکان خروج دابه را مسجدالحرام معرفی میکنند.
حدثنا عصام بن رواد بن الجراح، قال: ثنا أبی، قال: ثنا سفیان بن سعید الثوری، قال: ثنا منصور بن المعتمر، عن ربعی بن حراش، قال: سمعت حذیفة بن الیمان یقول: رسول خدا(ص) دابه را یاد کرد، سپس حذیفه گفت: ای رسول خدا از کجا خارج میشود؟ فرمود: از مسجد الحرام. زمانی که عیسی(ع) به همراه مسلمانان، خانه کعبه را طواف کند و زمین زیر پایشان به لرزه در آید و چراغ حرکت کند و صفا شکافته شود و دابه از صفا خارج شود. اول سرش آشکار شود و آن دارای بال و پر است. هیچکس نمیتواند او را دریابد یا از او فرار کند. مؤمن و کافر را نشان میگذارد، اما مؤمن صورتش چون ستاره درخشان شود. بر پیشانی مؤمن نوشته میشود: مؤمن؛ بر پیشانی کافر با نقطه سیاهی مینویسد: کافر. (طبری، 1412: ج20، 11)
عصام بن رواد، خودش مجهول و پدرش (رواد بن جراح) ضعیف و متروک الحدیث است (ذهبی، بیتا: ج2، 55؛ نسائی، 1369: ج1، 40).
5. صفا
برخی دیگر از اخبار نیز مکان خروج را کوه صفا معرفی میکنند.
عن ابنعمر، انه قال: آگاه باشید مکانی را که رسولالله(ص) گفت دابه از آنجا خارج میشود برای شما نشان میدهم. سپس عصایش را به شکافی که در صفا بود زد. آنگاه گفت: او دارای بال و پر است تا سه شبانهروز ثلث آن خارج میشود و آن بر مردم میگذرد و آنها از ترس آن به مساجد فرار میکنند. سپس به آنها میگوید: آیا مساجد شما را از من نجات میدهد؟ آنگاه بر آنها نشان میگذارد تا جایی که وقتی در بازارها راه میروند میگویند: ای مؤمن، ای کافر. (موصلی تمیمی، 1404: ج10، 67؛ بوصیری، 1420: ج8، 37)
و حدثنا علی بن الحسین بن إشکاب قال: ثنا محمد بن ربیعة الکلابی، و حدثنا عبد الله بن أحمد قال: ثنا خالد بن عبد الرحمن، جمیعاً، قالا: ثنا الفضیل بن مرزوق، عن عطیة، عن ابنعمر _ رضی الله عنهما _ قال: دابه از شکافی در صفا خارج میشود، همانند حاضر شدن اسب تا سه روز نصف آن خارج نمیشود. (فاکهی، بیتا: ج6، 126)
حدیث فوق را ابنابیشیبه از حسین بن علی از فضیل بن مرزوق، ابنالجعد از فضیل از عطیه از ابنعمر، طبری از ابوکریب از الاشجعی از فضیل بن مرزوق، ابنابیحاتم نیز از پدرش از عبدالله بن رجاء از فضیل بن مرزوق نقل کرده است (ابنابیشیبه، 1409: ج7، 467؛ ابنالجعد، 1410: ج4، 326؛ طبری، 1412: ج20، 10؛ ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2925).
حدثنا عمرو بن عبد الحمید الآملی، قال: ثنا أبو أسامة، عن هشام، عن قیس بن سعد، عن عطاء، قال: عبد الله بن عمرو را دیدم، در حالی که نزدیک مکانی در صفا ایستاده بود و میخواست به آنجا قدم بگذارد. گفت: نایست، مگر در مکانی که دابه از آنجا خارج میشود. (طبری، 1412: ج20، 11)
و حدثنا أبو بشر بکر بن خلف، و عبد الله بن أحمد قالا: ثنا عمر بن سهل قال ثنا مهدی بن عمران قال: نزد ابوالطفیل بودم که از او پرسیده شد: دابه از کجا خارج میشود؟ گفت: به من رسیده که از صفا یا مروه خارج میشود. (فاکهی، بیتا: ج6، 133)
حدیث اول جزو احادیث بدون سند بوده وضعیف است. این حدیث را حسین سلیم اسد نیز ضعیف دانسته است (موصلی تمیمی، 1404: ج10، 67). احادیث بعدی که جزو احادیث مسند هستند همگی از ضعف سندی رنج میبرند؛ چرا که در آنها به ترتیب خالد بن عبد الرحمن کذاب و یسرق الحدیث (ذهبی، بیتا: ج1، 633)؛ فضیل بن مرزوق (همو: ج3، 362)، عمر بن سهل (عسقلانی، 1404: ج7، 403؛ ذهبی، بیتا: ج3، 203) و مهدی بن عمران الحنفی (همو، 4، 195) ضعیف؛ و عمرو بن عبد الحمید الاملی مجهول است. گفتنی است حدیث اول و دوم، هر دو به ابنعمر میرسند و در حکم یک حدیثاند. احتمال میرود عبدالله بن عمرحدیث خروج دابه از صفا را از پیامبر(ص) شنیده و آن را نقل به معنا کرده است. از اینرو در حدیث سوم نیز سخن پیامبر(ص) را از زبان خودش نقل کرده است. بنابراین این سه حدیث در حکم یک حدیث به شمار میآیند.
6. حجاز
برخی دیگر نیز حجاز یا مکه را مکان خروج دابه میدانند.
حدثنا مجاهد بن موسى، قال: ثنا یزید، قال: ثنا الخیبری، عن حیان بن عمیر، عن حسان بن حمصة، قال: سمعت عبد الله بن عمرو یقول: اگر خواستی دو کفش پایت کن، و هرگز مثل گذشته روی زمین ننشین، مگر اینکه در حجازی که دابه از آن خارج میشود توقف و درنگ کنی، شاید در عقب شما خارج شود. [عبدالله] میگوید: حج گذاردم در حالی که میترسیدم پشت سر ما خارج شود. (طبری، 1412: ج20، 11)
حدثنا وکیع عن إسرائیل عن سماك عن إبراهیم قال: دابة الارض از مکه خارج میشود. (ابنابیشیبه، 1409: ج7، 507)
این دسته احادیث نیز از ضعف سندی رنج میبرند؛ چرا که به ترتیب، یزید بن هارون مدلس (عسقلانی، بیتا: ج1، 27)، و حسان بن حمصه مجهول (نامش در کتب رجالی نیامده) و ابراهیم النخعی (همو، 1404: ج12، 319) مهمل است. حدیث اول علاوه بر ضعف سندی، دارای سندی موهوم است.
اما روایاتی را که دلالت بر خروج دابه از حجاز یا مکه میکنند با روایات دال بر خروج دابه از مسجدالحرام و صفا و تهامه در تعارض نیستند؛ چون مسجدالحرام و صفا جزو مکه بوده و مکه نیز جزو تهامه است و بین این دو دسته روایات میتوان گفت رابطه عموم خصوص منوجه وجود دارد. بنابراین میتوان گفت منظور از این دسته روایات (خروج دابه از حجاز)، احتمالاً یکی از آن مناطق (تهامه و مسجدالحرام و صفا) بوده است. همچنین با دقت در متن این دسته روایات به نظر میرسد که متن این روایات با متن روایات خروج دابه از بیابانی نزدیک مکه تطابق و همخوانی دارد. از اینرو آن دسته از روایات (خروج از بیابانی نزدیک مکه) قابل انطباق با این دسته از روایات است.
7. شعب
دستهای از روایات نیز شعب را به عنوان مکان خروج معرفی میکنند.
حدثنی ابنعبدالرحیم البرقی، قال: ثنا ابنأبی مریم، قال: ثنا ابنلهیعة و یحیى بن أیوب، قالا: ثنا ابنالهاد، عن عمر بن الحکم، أنه سمع عبد الله بن عمرو یقول: دابه از شعب خارج میشود، سرش به ابرها میرسد و پاهایش از زمین خارج نشده است. بر انسانهایی که نماز میگزارند میگذرد و میگوید:نماز نیاز تو نیست پس او را نشان میگذارد. (طبری، 1412: ج20، 12)
این حدیث را فاکهی با سند دیگری آورده است:
وحدثنی أحمد بن صالح قال: ثنا نعیم، عن ابنوهب، عن عمرو بن مالك الشرعبی، عن ابنالهاد، عن عمر بن الحکم، عن عبد الله بن عمرو بن العاص.
عبدالله بن لهیعه، ابتدا صدوق بوده، ولی پس از سوختن کتبش دچار خلط شده و در حدیث تدلیس میکرده است (عسقلانی، 1409: ج1، 319؛ همو، بیتا: ج1، 56؛ علایی، 1996: ج1، 65) و عمرو بن مالک الشرعبی نیز مهمل است (عسقلانی، 1404: ج8، 84).
8. اجیاد
دستهای دیگر از اخبار، اجیاد یا جیاد را مکان خروج دابه میدانند.
اجیاد نام محلی در مکه و نام دو دره از درههای مکه، به نام شعب اجیاد الاکبر یا جیاد الکبیر و شعب اجیاد الاصغر یا جیادالصغیر است. همچنین گفته شده باب اجیاد یکی از دروازههای ورود به مکه معظمه و مسجدالحرام بوده است، اما در سدههای بعد، تغییراتی در درهای مسجدالحرام انجام گرفت و جیاد یکی از درهای مسجدالحرام شد، با اینکه تا اوایل قرن چهارم نامی از آن به میان نیامده است (ابوعزه، 1373: ج6، 636).
حدثنا الفضل بن دکین قال حدثنا زهیر عن أبی إسحاق قال قالت عائشة: دابه از اجیاد خارج میشود. (ابنابیشیبه، 1409: ج7، 507)
حدثنا حسین بن علی عن زائدة عن عبد الملك بن عمیر عن عبد الله بن عمرو قال: دابه از کوه اجیاد در ایام التشریق درحالی که مردم در منا جمع هستند، خارج میشود. آن زنده هدایت کننده حجاج است تا مردم به سلامت بیایند. (همو: 467)
حدثنا أبو بشر قال: ثنا أبو شبل مهنا عن حماد، عن طلحة بن عبید الله بن کریز، وقتادة، عن عبد الله بن عمرو _ رضی الله عنهما _ : هما نا او کفشش را گرفت و گفت اگر بخواهی نمینشینم تا بر جایی که دابه از آنجا خارج میشود پا بگذارم. آن از اجیادی خارج میشود که نزدیک صفاست. (فاکهی، بیتا: ج6، 131)
أخبرنا أبو عبد الله النعالی أخبرنا علی بن محمد حدثنا محمد بن عمرو الرزاز حدثنا محمد بن عبد الملك الدقیقی حدثنا أبو علی الحنفی حدثنا فرقد بن الحجاج سمعت عقبة بن أبی الحسناء سمعت أبا هریرة _ رضی الله عنه _ یقول: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : دابه از جیاد خارج میشود. پس صدر آن به رکن میرسد و بعد آن خارج نمیشود و آن دابهای است که دارای بال و پر و پاست. (عسقلانی، 1404: ج3، 85؛ ذهبی، بیتا: ج2، 180)
در حدیث اول، یونس بن ابیاسحاق صدوق (عسقلانی، 1404: ج11، 381)، فضل بن دکین و زهیر بن معاویه ثقه هستند (همو: ج8، 234؛ همو، 1406: ج1، 218)، اما حدیث موقوف است.
در بین علمای اهلسنت در عمل به حدیث موقوف اختلاف وجود دارد. برخی عمل به آن را جایز میدانند و برخی جایز نمیدانند. آنها میگویند که در عمل به حدیث موقوف وقتی از عبدالله بن عمرو بن عاص، ابنسلام و کعبالاحبار باشد، به سبب شهرت این افراد در روایت کردن اسرائیلیات، بهویژه در اخبار اشراط الساعه و فتنههای آخرالزمان باید دقت کرد (صبحی صالح، 1380: 219).
اما محدثان شیعه روایت موقوف را تنها زمانی که صدور آن از طریق قراین از معصوم(ع) ثابت شود، حجت میدانند. در غیر این صورت، حجت نمیدانند و بدان استناد و عمل نمیکنند.
احادیث دوم و سوم و چهارم به ترتیب، به دلیل اینکه زائده، ضعیف و منکر الحدیث (عسقلانی، بیتا: ج1، 400)، ابوشبل مهنا مجهول و عقبة بن ابیالحسناء مهمل است (همو، 1404: ج3، 85)، ضعیفاند. همچنین حدیث سوم دارای سندی موهوم و موضوع است.
همانطور که گفته شد، اجیاد به صورت دو درّه (شِعْب) پهناور در شهر مکه است که در جنوب و جنوب شرقی مسجدالحرام قرار دارند (حموی، 1410: ج1، 105). این دو درّه کنار یکدیگر قرار داشته و در یک نقطه با هم تلاقی میکنند. اجیاد صغیر کنار کوه ابوقبیس و اجیاد کبیر کنار کوه خلیفة بن عمیر قرار دارد (فاکهی، بیتا: ج2، 290-291؛ حموی، 1410: ج2، 387). بنابراین در مقام جمع روایات میتوان گفت این دو دسته روایات به یک مکانِ خروج اشاره میکنند و آن شعب اجیاد است.
در مجموع این قسمت، با حذف روایات تکراری 14روایت از 11 صحابی و یک تابعی نقل شده که پنج روایت از عبدالله بن عمرو و دو روایت از عبدالله بن عمر و بقیه از ابیسریحه انصاری، حذیفه، عبدالله بن بریده، قتاده، ابنعباس، حذیفه بن یمان، ابوطفیل، ابراهیم، عایشه و اباهریره نقل شده است که همه آنها از ضعف سندی رنج میبرند. تنها یک روایت موقوف وجود دارد که اهلسنت در عمل به آن اختلاف نظر دارند. همچنین به فرض صحت روایات، آنها مضطرباند و هر کدام یک مکان را برای خروج دابه معرفی میکنند که فقط برخی از آن روایات قابل جمعاند؛ مانند روایاتی که محل خروج را تهامه، حجاز، مکه، مسجدالحرام یا کوه صفا میدانند. اما روایات دیگر که محل خروج را مکانهای دیگری میدانند قابل جمع با همدیگر نیستند. همچنین اگر بگوییم که هر یک از اینها به یک خروج دابه اشاره دارند و قابل تطبیق با روایات دسته اول هستند، سخن درستی نخواهد بود؛ زیرا مکانهایی که در دسته اول گفته شده قابل انطباق با مکانهای روایات بعدی نیست. برای مثال در روایات دسته اول که برای دابه سه خروج قائل شده، از مکانی به نام یمن نیز به عنوان مکان خروج یاد شده که در روایات دسته دیگر به آنها اشارهای نشده و همچنین در روایات بعدی از شعب جیاد نام برده شده که در دسته اول این مکان نیامده است.
همچنین با نگاه به مجموع احادیث مکان خروج دابه متوجه میشویم که عبدالله بن عمرو _ که سند چندین روایت به او میرسد _ چند مکان مختلف (صفا، حجاز، شعب، اجیاد و...) را مکان خروج دابه معرفی میکند. از اینرو چون همه آنها به یک صحابی منتهی میشوند، چطور ممکن است یک نفر چند مکان مختلف را به عنوان مکان خروج دابه معرفی کند، در حالی که آن مکانها نیز قابل جمع با هم نباشند؟! بنابراین این احادیث برخی به دلیل اضطرابشان و برخی دیگر به دلیل تفرد قابل پذیرش نیستند؛ مانند روایاتی که مکان خروج را شعب یا مسجدالحرام یا بیابانی نزدیک مکه میدانند.
زمان خروج دابه
1. خروج دابه پیش از طلوع خورشید از مغرب
برخی از روایات اشاره میکنند طلوع خورشید از مغرب پس از خروج دابة الارض است.
حدثنا أبو زکریا العنبری، ثنا محمد بن عبد السلام، ثنا یحیى بن یحیى، أنبأ محمد بن فضیل، ثنا الولید بن جمیع، عن عبد الملك بن المغیرة، عن عبد الرحمن بن البیلمانی، عن ابنعمر _ رضی الله عنهما _ قال: مردم به سوی جمع روانه میشوند تا قصد دشمن کنند و دابة الارض قصد آنها میکند. سپس آنها را بین سر و دمش قرار میدهد. هیچ مؤمنی نباشد، مگر اینکه دابه او را مسح کند و هیچ منافق و کافری نباشد، مگر اینکه دابه او را نشان گذارد و در توبه باز است تا اینکه دجال خروج کند ... . همانا در توبه باز است، سپس خورشید از مغرب طلوع میکند. (حاکم نیشابوری، بیتا: ج19، 389)
حدیث فوق را طبری در جامع البیان از ابوالسائب از ابنفضیل از الولید بن جمیع آورده است (طبری، 1412: ج20، 10).
عبدالرحمن بن البیلمانی (عسقلانی، 1404: ج6، 136؛ ذهبی، بیتا: ج2، 551) و الولید بن عبدالله بن جمیع (ابنحبان، بیتا: ج3، 79؛ جرجانی، 1409: ج7، 75) ضعیف هستند. پس روایت نیز ضعیف خواهد بود.
گفتنی است حدیث فوق را حاکم صحیح برشمرده، ولی ذهبی در تعلیقاتش آن را به دلیل ضعف ابنالبیلمانی و الولید ضعیف دانسته است (حاکم نیشابوری، 1411: ج19، 531).
2. خروج دابه پس از طلوع خورشید از مغرب
برخی روایات نیز خروج دابه را پس از طلوع خورشید از مغرب میدانند.
أخبرنی أبو بکر محمد بن المؤمل، ثنا الفضل بن محمد بن المسیب، ثنا نعیم بن حماد، ثنا ابنلهیعة، عن عبد الوهاب بن حسین، عن محمد بن ثابت البنانی، عن أبیه، عن الحارث، عن عبد الله بن مسعود _ رضی الله عنه _ عن النبی _ صلى الله علیه وسلم _ قال: خروج دابه بعد از طلوع خورشید از مغرب است. پس زمانی که خارج شد ابلیس را در حالی که سجده کرده میزند، مؤمنان در زمین بعد از آن چهل سال بهرهمند میشوند، به سبب چیزی که میبخشند برای مردم منت نمیگذارند، ظلم و جور نخواهد بود، اشیا طوعاً و کرهاً برای پروردگار جهانیان تسلیم میشوند... مؤمنی که به دنیا میآید نمیمیرد تا اینکه چهل سال تمام شود، بعد خروج دابه است. سپس مردگان برمیگردند و هر اندازه خدا بخواهد درنگ میکنند. سپس مرگ در مورد مؤمنان شتاب مییابد. پس مؤمنی باقی نمیماند، سپس کافر میگوید: ما متوجه نبودیم که احدی از مؤمنان باقی نمانده است. پس توبهشان پذیرفته نمیشود. ... سپس خداوند ارحام زنان را تا سی سال نازا میکند هیچ زنی نمیزاید و در زمین طفلی باقی نمیماند، مگر اینکه همه آنها اولاد زنا باشد و سپس قیامت به پا میخیزد. (همو، بیتا: ج19، 494)
حدثنا أحمد بن یحیى بن خالد بن حیان الرقی قال حدثنا إسحاق بن إبراهیم بن زبریق الحمصی قال حدثنا عثمان بن سعید بن کثیر بن دینار الحمصی قال حدثنا بن لهیعة عن حیی بن عبد الله المعافری عن أبی عبد الرحمن الحبلی عن عبد الله بن عمرو قال قال النبی: زمانی که خورشید از مغرب طلوع میکند ابلیس سقوط میکند و خدای تعالی را ندا میدهد: مرا مران تا برای آنچه که بخواهی سجده کنم. سپس پیروانش جمع میشوند و میگویند: ای سرور ما، برای چه تضرع میکنی؟ میگوید: از پروردگارم خواستهام تا مرا تا وقت معلوم مهلت دهد و اکنون همان وقت معلوم است. سپس دابة الارض از شکافی در صفا خارج میشود. پس اول به انطاکیه قدم میگذارد، چون ابلیس آید چهره او را سیاه کند. (طبرانی، بیتا: ج1، 36)
حدیث فوق را سیوطی در جمع الجوامع بدون سند آورده است (سیوطی، بیتا: ج1، 2674).
در احادیث فوق به ترتیب، عبدالوهاب بن حسین مجهول، محمد بن ثابت بن اسلم ضعیف و منکر الحدیث (عسقلانی، 1404: ج9، 72؛ مزی، 1400: ج24، 547؛ جرجانی، 1409: ج6، 136) و اسحاق بن ابراهیم بن زبریق الحمصی نیز ضعیف و غیر ثقه است (ذهبی، بیتا: ج1، 181). همچنین حدیث دوم به تصریح طبرانی جز از عبدالله بن عمرو روایت نشده است. همچنین در حدیث دوم، در اسم ابیعبدالرحمن حبلی تصحیف رخ داده و اصل آن ابیعبدالرحمن الحلبی است. از اینرو این دسته از احادیث نیز ضعیفاند. همچنین به نظر میرسد حدیث اول، علاوه بر ضعف سندی، نشانگر این است که اهلسنت نیز معتقد به رجعت هستند و این با مبانی اعتقادی اهلسنت مخالف است و این احادیث با احادیثی که خروج دابه را پیش از طلوع خورشید از مغرب میدانند ناسازگارند.
3. خروج دابه به هنگام شب
برخی روایات خروج دابه را شب هنگام میدانند.
حدثنا وکیع عن الولید بن عبد الله بن جمیع عن عبد الملك بن المغیرة [طائفی:به نقل از ابنابیحاتم] عن بن البیلمانی عن بن عمر: دابه در شبی خارج میشود که مردم در منا جمع هستند. پس آنها را بین دم و پشتش جمع کند. منافقی باقی نمیماند مگر اینکه او را نشان میگذارد و مؤمن را نیز مسح میکند. آنها گمان میکنند که او شریرتر از دجال است. (ابنابیشیبه، 1409: ج7، 507)
ابنابیحاتم حدیث فوق را از هارون بن اسحاق همدانی از وکیع از ولید بن عبدالله بنجمیع قرشی نقل کرده است (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2923).
و حدثنی أحمد بن صالح _ عرضته علیه _ قال: ثنا نعیم قال: ثنا محمد بن الحارث، عن محمد بن عبد الرحمن بن البیلمانی، عن أبیه، عن ابنعمر _ رضی الله عنهما _ قال: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : هنگامی که وعدهای که خدای تعالی در آیه شریفه «بر ایشان جنبندهاى از زمین بیرون مىآوریم که با آنان سخن بگوید» داده، عملی شود، آن نه حدیث و سخن و نه کلام است، بلکه نشانی از امر خداوند متعال است و آن در شبی از صفا بر اهل منا خارج میشود. پس آنها را بین سر و دمش جمع میکند. احدی از آن خارج و کسی داخل آن نمیشود، مگر اینکه خدای تعالی به او امر کند تا آنها از آن فارغ شوند. همچنین اولین قدمی که میگذارد انطاکیه است. (فاکهی، بیتا: ج6، 132)
عبدالملک بن المغیره الطائفی مهمل (عسقلانی، 1404: ج6، 377؛ مزی، بیتا: ج18، 421) و عبدالرحمن بن البیلمانی (عسقلانی، 1406: ج1، 337) و محمد بن عبدالرحمن بن البیلمانی (همو، 1404: ج9، 261) ضعیف و منکرالحدیثاند. همچنین این دو حدیث با اینکه با سندهای متفاوتی نقل شدهاند، ولی چون از یک صحابی نقل شده در شمار حدیث واحدند و علاوه بر ضعف سند از تفرد هم رنج میبرند.
4. خروج دابه به هنگام ظهر
برخی روایات دیگر نیز زمان خروج را به هنگام ظهر میدانند.
حَدَّثَنَا وَکِیعٌ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ أَبِی حَیَّانَ عَنْ أَبِی زُرْعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ : خورشید از مغرب طلوع میکند و دابه هنگام ظهر بر مردم خارج میشود. هر کدام زودتر خارج شد، بعدی به زودی به دنبال آن میآید. (ابنحنبل، بیتا: ج13، 283)
این حدیث در مسند الصحابة با این سند آمده و بنا به حکم شیخ شعیب الارنؤوط سند روایت به حکم شیخین صحیح دانسته شده است (مسندالصحابة، بیتا: ج31، 353).
احمد بن حنبل، حدیثی دیگر با همان مضمون در مسند عبدالله بن عمرو بن عاص آورده است:
حدثنا اسماعیل بن ابراهیم یعنی ابن علیه اخبرنا ابو حیان عن ابی زرعه بن عمرو بن جریر قال: ... رسول خدا گفت: اولین نشانهها طلوع خورشید از مغرب و خروج دابه به هنگام ظهر است. (ابنحنبل، بیتا: ج13، 283)
ابوزرعة بن عمر بن جریر بن عبدالله بجلی به صورت مرسل از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت میکند (غیتابی حنفی، بیتا: ج5، 332). پس این احادیث نیز ضعیف است.
در این قسمت نیز با حذف روایات تکراری در مجموع شش روایت وجود دارد که از عبدالله بن عمرو و عبدالله بن عمر هرکدام دو روایت و از ابنمسعود و ابیزرعه هرکدام یک روایت نقل شده است که همه آنها از نظر سند ضعیف و مضطرب هستند و هرکدام زمانهای متضاد و متفاوتی را برای خروج دابه ذکر کردهاند. لذا هیچ کدام قابل اعتماد نیستند. چنانکه میبینیم باز عبدالله بن عمرو بن عاص _ یکی از عوامل گسترش اسرائیلیات _ در نقل احادیث زمان خروج دابه نقش فعال دارد.
ویژگیهای دابه
1. همراه داشتن عصای موسی و خاتم سلیمان(علیهم السلام)
حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَةَ حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَلِىِّ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَوْسِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ _ صلى الله علیه و سلم _ قَالَ: دابة الارض در حالی که عصای موسی و خاتم سلیمان را به همراه دارد خارج میشود و کافر را مهر میزند، عفان گفت: روی بینی کافر با مهر علامت میگذارد و با عصا صورت مؤمن را جلا میبخشد، به گونهای که افرادی که روی یک سفره جمع میشوند، میگویند: ای مؤمن، دیگری میگوید: ای کافر (مؤمن از کافر باز شناخته میشود). (ابنماجه، بیتا: ج2، 351؛ همو: ج12، 232)
حدیث یادشده در تعداد زیادی از منابع اهلسنت آمده است؛ از جمله: ترمذی از عبد بن حمید از روح بن عباده از حماد بن سلمه از علی بن زید، احمد بن حنبل در مسندش از طریق حماد بن سلمه و عفان از حماد از علی بن زید بن جدعان و طیالسی در مسندش از طریق ابوداود از حماد بن سلمه از علی بن زید. حاکم در مستدرک از ابوبکر الشافعی از محمد بن مسلمه الواسطی از یزید بن هارون از حماد بن سلمه از زید بن جدعان؛ و طبری از طریق قاسم از حسین، از ابوالحسین از حماد بن سلمه از علی بن زید؛ و اسحاق بن راهویه نیزدر مسند خود از طریق النضر از حماد بن سلمه از علی بن زید آورده است (ترمذی، بیتا: ج5، 340؛ احمد بن حنبل، بیتا: ج16، 137؛ طیالسی، بیتا: ج7، 219؛ حاکم نیشابوری، بیتا: ج19، 391؛ طبری، 1412: ج20، 11؛ حنظلی، 1412: ج1، 442).
طبری حدیث فوق را بار دیگر با سند دیگری آورده است:
حدثنا صالح بن مسمار، قال: ثنا ابنأبی فدیك، قال: ثنا یزید بن عیاض، عن محمد بن إسحاق، أنه بلغه عن عبد الله بن عمرو. (طبری، 1412: ج20، 12)
حدیث فوق ضعیف است؛ زیرا به ترتیب علی بن زید بن جدعان _ که در اکثر اسناد این روایت موجود است _ فردی ضعیف و متروک الحدیث است (ذهبی، بیتا: ج1، 463؛ مزی، 1499: ج20، 437). محمد بن موسی مشهور به ابنابیفدیک نیز که در سند دیگر طبری وجود دارد، مهمل است (ذهبی، بیتا: ج4، 50).
البانی نیز حدیث فوق را ضعیف دانسته است (ترمذی، بیتا: ج5، 340).
2. نشان گذاشتن بر مؤمن و کافر
قال عبدالله بن عمر: همانا دابه در صورت کافر نقطه سیاهی ایجاد میکند که تمام صورتش را فرا میگیرد و تمام صورتش سیاه میشود و در صورت مؤمن نقطۀ سفیدی ایجاد میکند و آن در تمام صورتش پخش میشود و تمام صورت را فرا میگیرد. پس اهلبیت بر سر سفرهای مینشینند، سپس مؤمن از کافر باز شناخته میشود تا جایی که وقتی در بازار خرید و فروش میکنند، مؤمن را از کافر باز میشناسند. (طبری، 1412: ج20، 11)
حدثنا ابنحمید، قال: ثنا الحکم بن بشیر، قال: ثنا عمرو بن قیس، عن الفرات القزاز، عن عامر بن واثلة أبی الطفیل، عن حذیفة بن أسید الغفاری، قال: زمانی که دابه خارج میشود، بعضی از مردم آن را میبینند و میگویند: به خدا سوگند او را دیدیم تا اینکه این خبر به امام برسد. پس او را طلب کند و به چیزی دست نیابد. سپس دوباره خارج میشود و مردم آن را میبینند میگویند: به خدا سوگند آن را دیدیم. سپس این خبر به امام برسد و امام او را طلب کند و باز به چیزی دست نیابد. ... سپس دوباره خارج میشود وقتی مردم آن را میبینند داخل مسجد میشوند تا نماز گذارند. دابه به سوی آنان میآید و میگوید: اکنون نماز میگذارید؟ پس کافر را نشان میگذارد و پیشانی مسلمان را مسح میکند. پس مردم تا زمانی که زندگی میکنند همدیگر را اینگونه صدا میزنند: ای کافر، ای مؤمن. (همو: 10)
حَدَّثَنَا عبدالله حدثنا ابی حدثنا حُجَیْنُ بْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ یَعْنِی ابْنَ أَبِی سَلَمَةَ الْمَاجِشُونَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَطِیَّةَ بْنِ دِلَافٍ الْمُزَنِیِّ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ یَرْفَعُهُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: دابة الارض خارج میشود و روی بینی مردم نشان میگذارد تا آنکه آنقدر تعدادشان زیاد میشود که یک نفر شتری را میخرد به او میگویند: این شتر را از چه کسی خریدهای؟ در جواب میگوید: از یکی از نشاندارها. (ابنحنبل، بیتا: ج5، 286)
حدثنا علی بن الحسین، ثنا أبو عمیر بن النحاس، ثنا ضمرة، ثنا صدقة ابنیزید قال: دابه به سوی مردی میآید که در مسجد در حال نماز گزاردن است. پس بین دو چشمش مینویسد: کذاب. (ابنابیحاتم، 1409: ج9، 2926)
حدثنا أبو علی الحسین بن منصور الأبرش قال: ثنا سعید بن هبیرة قال: ثنا حماد بن سلمة قال: أنا طلحة یعنی: ابنیحیى بن طلحة، عن عبد الله بن عمرو _ رضی الله عنهما _ قال: دابه در حالی خارج میشود که مردم به سوی نماز میروند. [دابه به سوی] مردی میآید، درحالی که نماز میگزارد. پس به او میگوید: هرچقدر میخواهی نمازت را طولانی کن؛ به خدا سوگند هر قدر هم طول بدهی باز قطعاً نشان میگذارم. (فاکهی، بیتا: ج6، 127)
حدثنا محمد بن إدریس قال: ثنا سعید بن منصور قال: ثنا حبیب بن أبی حبیب الجرمی قال: ثنا قتادة، عن الحسن، عن عبد الله بن عمر _ رضی الله عنهما _ ، عبدالله بن عمر در مکه بود و سپس وقتی خواست تا وارد وادیای شود که دابه از آنجا خارج میشود گفت: همانا او خارج میشود و او نشانهای برای مردم است؛ در صورت مؤمن نشان میگذارد، پس صورتش سفید میشود و صورت کافر را نشان میگذارد، پس صورتش سیاه میشود. و آن دابهای است که دارای بال و پر است. (همو: 121)
حدیث اول جزو روایات بدون سند به شمار میرود و از اعتبار ساقط است. در احادیث بعدی به ترتیب محمد بن حمید بن حیان (عسقلانی، 1406: ج1، 475)، صدقة بن یزید (ذهبی، بیتا: ج2، 313؛ نسائی، 1369: ج1، 58؛ ابنابیحاتم، 1271: ج4، 431)، حبیب بن ابیحبیب الجرمی (عسقلانی، 1406: ج1، 150؛ ذهبی، بیتا: ج1، 453) ضعیف، عمر بن عبدالرحمن بن عطیه بن دلاف المزنی (ابنحنبل، بیتا: ج5، 286)، و ابو علی الحسین بن منصور الابرش مجهول، و سعید بن هبیره منکرالحدیث و واضع الحدیث است (عسقلانی، بیتا: ج3، 48). اگرچه شیخ شعیب الارنؤوط حدیث سوم را صحیح دانسته (ابنحنبل، بیتا: ج5، 286)، ولی ضعیف است.
گفتنی است درباره قرائت «تکلمهم» اختلاف است که آن «تُکَلِّمُهُم» به معنای حرف زدن و صحبت کردن یا «تَکْلمهم» به معنای نشان گذاشتن است؟ (طبری، 1412: ج20، 12) به نظر میرسد منشأ روایات نشان گذاشتن دابه در منابع اهلسنت، به این مطلب برمیگردد که آنها عبارت «تُکَلّمُهُم» را به صورت «تَکْلمهم» به معنای«تَسِمُهُم: نشان گذاشتن» قرائت کردهاند.
قرأه أبو زرعة بن عمرو: «تکلمهم» بفتح التاء و تخفیف اللام بمعنى: تسمهم؛ (همو)
ابوزرعه بن عمرو آن را به صورت تَکلمهم به معنای نشان گذاشتن قرائت کرده است.
و حدثنی أحمد بن سلیمان قال: ثنا ابنالمبارك قال: ثنا ابنثور، عن ابنجریج، عن عطاء، عن ابنعباس _ رضی الله عنهما _ في دابة الأرض قال: دابه دارای بال و پر است در آن از رنگ تمام حیوانات موجود است در آن از هر امت سیمایی است؛ سیمای آن از این امت این است که به زبان عربی مبین صحبت میکند، پس «تکلمهم» در آیه شریفه یعنی کلام و سخن است. (فاکهی، بیتا: ج6، 120)
حدثنا أبى، ثنا أحمد بن یونس، ثنا زهیر، ثنا أبو داود قال: أبو محمد یعنی نفیع الأعمى قال: از ابنعباس درباره آیه شریفه (أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ) (نمل: 82) پرسیدم که «تُکَلِّمُهُم» درست است یا «تَکلمهم»؟ گفت هردو. به خدا قسم هم با مؤمن و کافر سخن میگوید و هم آنها را مجروح میکند. (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2926)
این روایات نیز قابل اعتماد نیستند؛ زیرا روایت اول بدون سند و بی اعتبار است و در حدیث دوم نیز ابنجریح (همو، 1404: ج6، 359) ضعیف است و عطاء الخراسانی ابنعباس را درک نکرده و او را ندیده است. از اینرو به صورت مرسل از او حدیث نقل میکند. همچنین بعضی اوقات در حدیث تدلیس میکند (عسقلانی، 1404: ج7، 190) و احمد بن یونس و ابومحمد (نفیع الاعمی) مجهولاند.
همچنین میبینیم افزون بر ضعف سندی، همه این روایات با هم تعارض دارند و به دلیل اینکه متنشان مضطرب است، مورد پذیرش نیستند. اهلسنت بیشتر تأکید میکنند که اصل قرائت «تَکلِّمُهُم» به معنای نشان گذاشتن است؛ چون آنها دابه را حیوانی خارقالعاده میدانند. در نهایت برخی نیز برای حل این مسئله میگویند که آن حیوانی است که هم سخن میگوید و هم بر مؤمن و کافر نشان میگذارد. بنابراین همه این روایات نیز که حاکی از یکی از ویژگیهای دابه هستند ضعیفاند.
3. صیحه شدید زدن
طبق برخی روایات، دابه سه صیحه میزند؛ به طوری که همه اهل مغرب و مشرق آن را میشنوند.
حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ شَاذَانَ، ثنا یَعْلَى، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ أَبَانَ بْنِ صَالِحٍ قال: از عبدالله بن عمرو درباره دابه سؤال شد که از زیر صخرهای نزدیک مکه خارج میشود؟ [گفت]: به خدا سوگند اگر بخواهم با عصایم به صخرهای که دابه از زیر آن خارج میشود میکوبم [و آن را برای شما نشان میدهم]. گفته شد: ای عبدالله بن عمرو، [دابه] چه کار میکند؟ گفت: به مشرق روی آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مشرق بشنوند. سپس روی به سوی مغرب آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مغرب بشنوند. سپس به همین طریق روی به سوی شام و یمن میآورد. گفته شد: سپس چه کار میکند؟ گفت: سپس نمیدانم. (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2925)
این حدیث را سیوطی در درالمنثور نیز آورده است (سیوطی، 1404: ج5، 117).
حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل قال: حدثنی یحیى بن معین قال: نا هشام بن یوسف قال: نا رباح بن عبید الله بن عمر، عن سهیل بن أبی صالح، عن أبیه، عن أبی هریرة قال: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : چه بد است شعب جیاد! این جمله را دو سهبار تکرار کرد. پرسیدند: آن چیست؟ گفت: دابه خارج میشود، سپس سه صیحه شدید میزند و همه کسانی که بین مغرب و مشرق قرار دارند آن را میشنوند. (طبرانی، بیتا: ج10، 22؛ همو: ج3، 319)
این دو حدیث نیز دچار ضعف سندی هستند؛ چرا که در اولی منذر بن شاذان مجهول است و در حدیث دوم رباح بن عبیدالله ضعیف و منکر الحدیث است (عسقلانی، بیتا: ج1، 388؛ ذهبی، بیتا: ج2، 37؛ جرجانی، 1409: ج3، 172). همچنین اینکه حیوانی باشد که صدایش را همه اهل مغرب و مشرق بشنوند با معیارهای عقلی سازگار نیست. همچنین با فرض صحت اسناد روایات، احتمال میرود این نشانهها کنایی و رمزی باشند.
4. ویژگیهای ظاهری و جسمی دابة الارض
دیگر نکتۀ مطرح درباره احادیث دابة الارض، ویژگیهای اوست که به آنها اشاره میشود:
حَدَّثَنَا أَبِی، ثنا أَبُو صَالِحٍ، حَدَّثَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا هُرَیْرَةَ، یَقُولُ: در دابه از هر رنگی موجود است و بین دو چشم او یک فرسخ فاصله است. (ابنابیحاتم، 1409: ج9، 2925)
حدثنا أبى، ثنا هشام بن خالد، ثنا الحسین بن یحیی، ثنا ابنجریج، عن أبی الزبیر: ابیالزبیر دابه را این گونه وصف کرد: سرش شبیه سر گاو، چشم او چون چشم خوک، گوش او مانند گوش فیل، شاخ او چون شاخ گاو کوهی، گردنش چون گردن شترمرغ، سینهاش چون سینه شیر، رنگش چون رنگ پلنگ، پهلویش چون پهلوی یوز، دمش چون دم قوچ، پاهایش چون پاهای شتر، مابین هر مفصلش دوازده ذراع باشد، در حالی که عصای موسی و خاتم سلیمان با اوست خارج میشود. هیچ مؤمنی باقی نمیماند، مگر اینکه با عصای موسی بر پیشانی او زند و نقطه روشنی پدیدار و در تمام صورت پخش میشود و تمام صورت روشن میشود و هیچ کافری باقی نمیماند، مگر اینکه با انگشتر سلیمان بر پیشانی او نقطه میگذارد که تمام صورت را فرا میگیرد تا بدان جا میرسد که وقتی مردم در بازارها خرید و فروش میکنند. گفته میشود: ای مؤمن، یا ای کافر! همانا اهلبیت بر سفرههایشان مینشینند و مؤمنان آنان از کافرانشان بازشناخته میشوند. سپس دابه برای آنها میگوید: ای فلانی، بشارت بده که تو از اهل بهشتی! یا ای فلانی، تو از اهل جهنمی! و این است قول خدای عزوجل: «چون فرمان قیامت مقرّر گردد، بر ایشان جنبندهاى از زمین بیرون مىآوریم که با آنان سخن بگوید که این مردم به آیات ما یقین نمىآوردند.» (همو: 2924)
حدثنا علی بن الحسین، ثنا عقبة بن مکرم، ثنا یونس بن بکیر، ثنا محمد بن إسحاق، عن محمد بن کعب القرظی: از امام علی(ع) درباره دابه سؤال شد، فرمود: به خدا سوگند دم ندارد و دارای ریش و محاسن است. (همو)
حدثنا أبى، ثنا ابننفیل، ثنا زهیر، ثنا قابوس أن أباه حدثه قال: از ابنعباس درباره دابه سؤال شد؛ گفت: آن مثل نیزه بزرگ و عظیم است. (همو)
همه این احادیث نیز ضعیفاند؛ زیرا ابوصالح (عسقلانی، 1406: ج1، 308) و ابنجریح (همو، 1404: ج6، 359) ضعیف، ابیالزبیر و علی بن الحسین بن الجنید مجهول و قابوس ابنابیظبیان لیّنالحدیث است (همو، 1406: ج2، 449). همچنین اگر دقت کنیم متوجه میشویم افرادی که برای دابه ویژگیهای جسمی خارقالعادهای را برشمردهاند جزو چهرههای پدیدآورنده یا تأثیرپذیر اسرائیلیاتاند. بنابراین به احتمال زیاد این احادیث نیز از اسرائیلیات و ساخته و پرداخته داستانسرایان یا مغرضان و معاندان است. همچنین در مورد روایت اول میتوان گفت که احتمال میرود این روایت با روایاتی که بیان میکنند، «دجّال بر حماری که فاصلۀ بین دو گوشش یک میل است خروج میکند.» خلط شده باشد.
در این بخش نیز با حذف روایات تکراری در مجموع 13 روایت از هشت صحابی نقل شده و یک روایت نیز راوی آن نامشخص است که از عبدالله بن عمرو و ابوهریره هرکدام سه حدیث و از ابنعمر دو حدیث و از حذیفه بن اسید، صدقه بن یزید، ابی زبیر و محمد بن کعب قرظی هرکدام یک روایت نقل شده است که همگی از ضعف سندی رنج میبرند.
دوران ظهور دابه
1. ظهور در آخرالزمان
حدثنا أبو خیثمة زهیر بن حرب وإسحاق بن إبراهیم وابن أبی عمر المکی _ واللفظ لزهیر _ (قال إسحاق أخبرنا و قال الآخران حدثنا) سفیان بن عیینة عن فرات القزاز عن أبیالطفیل عن حذیفة بن أسید الغفاری قال: ابوطفیل عامر بن واثله از حذیفه بن اسید (در روایت دیگر از ابوسریحه) نقل کرده است: گروهی در حال گفتوگو بودیم که رسول خدا بر ما وارد شد و فرمود: از چه سخن میگویید؟ گفتیم: درباره قیامت. فرمود: قیامت برپا نمیشود، مگر ده نشانه را ببینید: دود، دجال، دابه، طلوع خورشید از مغرب، فرود آمدن عیسی(ع)، یأجوج و مأجوج، فرو رفتن زمین در مشرق و در مغرب و در جزیرةالعرب، آتشی که مردم را به محشر بکشاند. (قشیری نیشابوری، بیتا: ج4، 2225)
این حدیث را احمد از عبد الرّحمن بن مهدیّ از سفیان از فرات نقل کرده است (ابنحنبل، بیتا: ج32، 370).
حدثنا أبى، ثنا مسدد، ثنا عبد الوارث، عن یونس بن عبید، عن الحسن قال: دابة الارض زمانی که مردم فساد کنند خارج میشود و دابه با آنها سخن میگوید (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2926).
حدثنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن السبیعی بالکوفة، ثنا أحمد بن حازم، عن أبی عزرة، ثنا عبید الله بن موسى، أنبأ سفیان الثوری، عن عمرو بن قیس الملائی، عن عطیة، عن ابنعمر:زمان وقوع این وعدۀ خداوند: «بر ایشان جنبندهاى از زمین بیرون مىآوریم که با آنان سخن بگوید» وقتی است که امر به معروف و نهی از منکر نباشد. (حاکم نیشابوری، بیتا: ج20، 51)
ابنابیشیبه این حدیث را از وکیع از سفیان نقل کرده است (ابنابیشیبه، 1409:
ج7، 504).
حدثنا عبد الله بن عامر بن زرارة، حدثنا ابنفضیل، عن أبیه فضیل بن غزوان، عن أبیحازم، عن أبی هریرة قال: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : هنگام وقوع سه حادثه، انسانی که قبلاً ایمان نداشته یا از ایمان خود خیری کسب نکرده است، اگر ایمان بیاورد برای او سودی نخواهد داشت: طلوع خورشید از مغرب، ظهور دجال، خروج دابة الارض.(موصلی تمیمی، 1404: ج11، 33)
ابویعلی موصلی حدیث فوق را بار دیگر از ابو هشام الرفاعی از ابیحازم از ابوهریره آورده
است (همو: 31).
سلیم اسد _ که مسند ابویعلی الموصلی به تحقیقِ اوست _ حدیث چهارم را صحیح و سند دوم این حدیث را حسن دانسته است (همو: 31-33).
احادیثی که در آنها سخن از ظهور دابه در آخرالزمان شده جز حدیث آخر _ که حسن است _ همگی ضعیفاند. در آنها به ترتیب: الفرات القزاز (عسقلانی، 1404: ج3، 313)، ابوالطفیل (همو، 1406: ج1، 143) و ابوهشام الرفاعی (همو: 514) ضعیف، یونس بن عبید مهمل(همو، 1404: ج11، 391؛ ذهبی، بیتا: ج4، 482)، علی بن عبدالرحمن السبیعی مجهول (در کتب رجالی نیامده) و عبدالله بن عامر بن زراره، صدوق است (عسقلانی، 1406: ج1، 309).
2. ظهور در قدیم الایام
از بعضی از احادیث چنین برمیآید که دابه در زمانهای گذشته یکبار برای حضرت موسی(ع) خروج کرده است.
حدثنا حسین بن علی عن زائدة عن هشام قال زعم الحسن أن نبی الله موسى _ صلى الله علیه و سلم _ : حضرت موسی(ع) از پروردگارش درخواست کرد تا دابه را به او نشان دهد. پس دابه سه روز خارج شد تا جایی که یکی از دو طرفش را ندید. [موسی چون طاقت آن منظره عظیم را نداشت] گفت: پروردگارا، آن را به جای خود بازگردان. (ابنابیشیبه، 1409: ج7، 467)
سیوطی نیز این حدیث را در درالمنثور آورده است (سیوطی، 1404: ج5، 115).
زائده منکر الحدیث و ضعیف است (ذهبی، بیتا: ج1، 400). بنابراین حدیث ضعیف است. اگر چنین اتفاقی میافتاد زیاد نقل میشد؛ بنابراین احتمال اینکه چنین اتفاقی در گذشته رخ داده باشد، ضعیف است.
در این بخش نیز در مجموع پنج روایت از پنج صحابی نقل شده که یکی از آنها حسن و بقیه ضعیفاند و آن یک روایت حسن نیز تنها به این مطلب اشاره دارد که در آخرالزمان دابه خارج میشود.
تکذیب روایات تطبیق امام علی(ع) با دابة الارض اهلسنت روایاتی را آوردهاند که درصدد نقض و رد دابه بودن امام علی(ع) هستند.
و روى رجل، عن ابنعیینة، قال: جابر الجعفی یقول: امام علی(ع) دابة الارض است. (ذهبی، بیتا: ج1، 384)
عقیلی این حدیث را در ضعفاء با سند زیرا آورده است:
حدثنا أحمد بن محمود قال حدثنا أبو بکر الأعین قال حدثنا أبو سعید الحداد قال: حدثنی من سمع سفیان بن عیینة یقول: قال جابر... . (عقیلی، بیتا: ج1، 195)
أبوبکر بن عیاش عن عاصم عن حبیب بن صهبان: سمعت علیاً _ رضی الله عنه _ على المنبر یقول: دابة الارض در میان آنها غذا میخورد و با آنان صحبت میکند. پس رشید هجری گفت: شهادت میدهم که همانا تو ای علی دابه هستی. سپس امام علی(ع) سخن سختی به او گفت. (عسقلانی، بیتا: ج1، 396؛ عقیلی، بیتا: ج2، 63)
حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ حَدَّثَنِی عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ حَدَّثَنَا شَرِیکٌ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ ضَمْرَةَ قَالَ: به حسن بن علی(ع) گفتم: همانا شیعه گمان میکنند که علی(ع) برمیگردد. گفت: آنان دروغ گفتند. آنان دروغگویند؛ چرا که میدانیم اگر اینگونه بود زنانش ازدواج نمیکردند و اموالش را تقسیم نمیکردند. (ابنحنبل، بیتا: ج3، 207؛ همو: 285)
هیثمی حدیث فوق را از عثمان بن ابیشیبه از شریک از ابیاسحاق نقل کرده است (هیثمی، بیتا: ج2، 1688).
حدثنا أبو نصر أحمد بن سهل الفقیه ببخارى ثنا صالح بن محمد بن حبیب الحافظ ثنا علی بن الجعد ثنا زهیر بن معاویة قال: سمعت أبا إسحاق یحدث عن عمرو الأصم قال: به حسن بن علی(ع) گفتم: همانا شیعه گمان میکنند که امام علی(ع) قبل از روز قیامت برانگیخته میشود. گفت: به خدا سوگند که اینان شیعه نیستند. میدانیم که اگر او برانگیخته میشد زنانش ازدواج نمیکردند و اموالش را تقسیم نمیکردند. (حاکم نیشابوری، 1411: ج3، 157)
حدیث فوق در مسند ابی الجعد از أبی إسحاق از عمرو الأصم، در طبقات الکبری ابنسعد یکبار از ابومعاویة الضریر از حجاج از ابیاسحاق از عمرو بن الاصم و بار دیگر ازطریق اسباط بن محمد از مطرف از ابی اسحاق از عمرو بن الاصم، در تاریخ دمشق نیز با دو سند یکبار از ابوبکر محمر بن عبدالباقی از الحسن بن علی از محمد بن العباس از احمد بن معروف از الحسین بن الفهم از محمد بن سعد از حسن بن موسی و احمدبن عبدالله بن یونس از زهیر بن معاویه از ابیاسحاق از عمرو بن الاصم، و یکبار دیگر نیز از ابوالقاسم بن السکرقندی و ابوعبدالله محمد بن طلحةبن علی الرازی الصوفی هردو از ابومحمد الصریفینی از ابوالقاسم بن حبابة از ابوالقاسم البغوی از علی بن الجعد از زهیربن معاویه از ابی اسحاق از عمرو بن الاصم نقل شده است (ابنالجعد، 1410: ج1، 366؛ ابنسعد، 1968: ج3، 39؛ ابنعساکر، بیتا: ج13، 260؛ همو: ج42، 588).
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، ثنا أَبُو حَفْصٍ الأَبَّارُ، عَنْ لَیْثٍ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مَیْسَرَةَ، عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَةَ، قَالَ: به امام علی(ع) گفته شد: مردم گمان میکنند تو دابة الارض هستی! امام علی(ع) در پاسخ گفت: به خدا سوگند دابة الارض دارای بال و پر است، درحالی که من بال و پر ندارم و همچنین برای دابه سمّ است، درحالی که من سم ندارم. همانا او خارج میشود مانند حاضر شدن اسب اصیل؛ تا سه روز بیرون آید، درحالی که بیشتر از ثلث آن بیرون نیامده باشد. (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2924)
در حدیث اول، کسی که حدیث را از سفیان بن عیینه شنیده ناشناخته است و باعث شده حدیث مرسل و ضعیف شود. گفتنی است صاحبان کتبی که این روایت _ که از جابر نقل شده _ در آنها آمده، پس از نقل روایت، آن را ضعیف دانسته و راوی آن (جابر) را تنها به سبب اعتقاد به رجعت تضعیف کردهاند (ذهبی، بیتا: ج1، 384؛ عقیلی، بیتا: ج1، 195).
در احادیث بعدی نیز به ترتیب ابوبکر بن اعین و ابوسعید حداد مجهول، ابوبکر بن عیاش در قرائت مورد اعتماد، ولی در حدیث، ضعیف (ذهبی، بیتا: ج4، 499)، عاصم نیز در قرائت، صدوق، ولی در حدیث، دچار توهم میشود(عسقلانی، 1404: ج5، 35). همچنین ابواسحاق السبیعی ضعیف است (همو، 1406: ج1، 423) و عاصم بن ضمره از طبقه وسطی تابعین به شمار میرود و باعث مقطوع شدن سند حدیث سوم نیز شده است.
درباره روایت چهارم نیز با اینکه همه اسناد روایت، به عمرو بن الاصم _ که مجهول است _ میرسد، ولی در بیشتر آنها عبارت «آنها شیعه نیستند، آنها دشمن شیعه هستند» و ... تغییر یافته است. بنابراین احتمال میرود این احادیث به خاطر غرضورزی و دشمنی با تشیع وضع شده باشند، یا دستکم به همین منظور دچار تصحیف یا تدلیس شده باشند.
بنابراین، این مطلب که امام علی(ع) دابه باشد از روایات اهلسنت برنمیآید و روایاتی نیز که در منابع روایی شیعه درباره دابة الارض آمده، جز چند روایت همگی ضعیفاند و آن چند روایت صحیح نیز یا از نظر دلالت یا از نظر منبع و... قابل مناقشهاند (نک: نقیزاده و موسوینیا، 1376: 72- 89). بنابراین احتمال اینکه منظور از دابه در روایات شیعه و اهلسنت امام علی(ع) باشد تقریباً غیرممکن است؛ چون چنین مطلبی نه از قرآن قابل استخراج است و نه با عقل اثبات شدنی است. تنها دلیل تطبیق امام علی(ع) با دابة الارض روایاتاند که همه آنها نیز ضعیفاند.
حدیث جساسه
مسلم در صحیح و ترمذی در سنن بابی را به قصه جساسه اختصاص دادهاند. مسلم میگوید که بنابه گفته عبدالله بن عمرو بن عاص، جساسه همان دابه مذکور در آیه شریفه است (قشیری نیشابوری، بیتا: ج4، 2260).
حدثنا عبدالوارث بن عبدالصمد بن عبدالوارث وحجاج بن الشاعر کلاهما عن عبدالصمد (واللفظ لعبد الوارث بن عبدالصمد) حدثنا أبی عن جدی عن الحسین بن ذکوان حدثنا ابنبریدة حدثنی عامر بن شراحیل الشعبی شعب همدان: فاطمه بنت قیس _ که از نخستین زنان مهاجر است _ میگوید: صدای منادی پیامبر(ص) را شنیدم که ندا میداد: به نماز جماعت بیایید. من از خانه بیرون آمده در مسجد همراه پیامبر نماز خواندم. من در صف جلوی زنان نشسته بودم. پیامبر پس از نماز با چهرهای خندان بر روی منبر نشست و فرمود: هرکس بر جای خودش بماند. سپس اضافه کرد: آیا میدانید که چرا شما را به این اجتماع فراخواندم؟ مردم گفتند: خدا و رسولش بهتر میدانند. پیامبر خدا(ص) فرمود: برای این شما را گرد آوردم که تمیم _ که مردی نصرانی بود _ بیعت کرده و اسلام آورده است و او همچنین برای من حدیثی نقل کرده که با آنچه من به شما میگفتم موافقت دارد. و این حدیث درباره مسیح دجال است. او برای من نقل کرده که من با سی تن از مردان قبیله لخم و جذام بر یک کشتی سوار شدیم. امواج ما را به جزیرهای راهنمایی کرد. ما در ساحل آن پیاده شدیم در جزیره، حیوان عجیبی مشاهده کردیم که بسیار پر مو بود. به حدی که از زیادی مو سر او از دمش شناخته نمیشد. ما به طرف این حیوان آمده از او پرسیدیم: تو چه هستی؟ جواب داد: من جساسه هستم. گفتیم: جسّاسه چیست؟ گفت: به این دیر بروید؛ زیرا مردی در آن دیر است که او شیطان باشد. به سرعت به سوی دیر روانه و به آن وارد شدیم. در این هنگام ناگهان مردی را دیدیم که قویتر و بزرگتر از او تاکنون ندیده بودیم؛ دست و پای او در زنجیر بود پرسیدیم: تو کیستی؟ گفت: خبر من را خواهید شنید. اول شما بگویید که چه کسانی هستید؟ گفتیم: ما عرب هستیم و به تفصیل داستان کشتی و سرگذشت خودمان را برای او بازگو کردیم. سپس سؤالاتی از ما کرد و پرسید: درباره نخل بیسان (قریهای در شام) برایم بگویید؛ آیا ثمر میدهد؟ گفتیم: آری. گفت: به زودی ثمرهاش تمام خواهد شد. گفت: از دریاچه طبریه (دریاچهای در شام) چه خبر؟ گفتیم: در چه موردی؟ گفت: آب دارد یا نه؟ گفتیم: آب فراوان دارد. گفت: به زودی از بین خواهد رفت. گفت: از چشمه زغر (سرزمینی در شام) چه خبر؟ آیا آب دارد؟ گفتیم: فراوان گفت: آیا مردم آنجا از آب چشمه کشاورزی میکنند؟ گفتیم: آری، اهالی از چشمه زراعت میکنند. گفت: از پیامبر مردم امّی خبر دهید. گفتیم: او در مکه ظهور کرده و اینک در یثرب (مدینه) ساکن است. گفت: آیا عربها با او جنگ کردند؟ گفتیم: آری. گفت: این جنگها به چه شکل بوده است؟ گفتیم: او بر عربهای نزدیک خود غالب شده و آنان از او اطاعت نمودند. گفت: خیر و مصلحت این است که از او اطاعت کنند و من به شما خبر میدهم که من مسیح هستم و نزدیک است که به من اجازه ظهور داده شود. من در زمین راه میافتم و همه جا جز مکه و طیبه (مدینه) را تنها در چهل روز میپیمایم. این دو شهر بر من حرام است. هرگاه اراده کنم که به آنها وارد شوم، فرشتهای شمشیر به دست با من روبهرو شده، مانع ورودش به آنجا میشود. و بر هر روزنی از آن، فرشتگانی هستند که از آن پاسداری میکنند. فاطمه بنت قیس میگوید: پیامبر خدا(ص) در حالی که با عصای خود بر منبر میکوبید، سهبار فرمود: اینجا طیبه (مدینه) است. سپس فرمود: آیا من این سخن را برای شما نگفتهام؟مردم جواب دادند: آری! سپس فرمود: از این جهت حدیث تمیم داری برای من جالب و شگفتآور بود که با آنچه قبلاً برایتان گفتهام مطابقت داشت. (همو: 2261)
ابنماجه حدیث جساسه را از محمد بن عبد الله بن نمیر از إسماعیل ابنأبی خالد از مجالد از شعبی، ترمذی از مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ از مُعَاذُ بْنُ هِشَامٍ از أَبِى از قَتَادَةَ از الشَّعْبِىّ، و احمد از یُونُسُ بْنُ مُحَمَّد از حَمَّاد یَعْنِی ابْنَ سَلَمَة از دَاوُدَ بْنِ أَبِی هِنْد از الشَّعْبِیّ؛ طبرانی از عبدالوارث بن ابراهیم از سیف بن مسکین الاسواری از ابوالاشهب جعفر بن حیان از عامرالشعبی؛ ابنحبان در صحیح با دو سند، یکبار از هارون بن عیسی بن السکین از الفضل بن موسی مولی بنیهاشم از عون بن کهمس از پدرش از عبدالله بن بریده از یحیی بن یعمر از فاطمه بنت قیس و بار دیگر با اندکی اضافات از طریق عمربن محمد الهمدانی از عبدالملک بن سلیمان القرقسانی از عیسی بن یونس از عمران بن سلیمان القینی از الشعبی نقل کرده است (ابنماجه، بیتا: ج2، 1354؛ ترمذی، بیتا: ج8، 488؛ ابنحنبل، بیتا: ج55، 346؛ طبرانی، بیتا: ج11، 80؛ ابنحبان، بیتا: ج28، 117؛ همو، 119).
ترمذی حدیث جساسه را صحیح میداند (ترمذی، بیتا: ج8، 488).
در اسناد فوق، به ترتیب حجاج بن الشاعر (ذهبی، بیتا: ج1، 36)، عبدالله بن بریده (عسقلانی، 1404: ج5، 137؛ مزی، 1400: ج14، 328)، عبدالوارث بن ابراهیم (همو: ج42، 588)، سیف بن مسکین الاسواری (همو: ج19، 328)، هارون بن عیسی بن السکین (خطیب بغدادی، بیتا: ج14، 33) همگی مهملاند؛ مجالد بن سعید ضعیف (عسقلانی، بیتا: ج10، 37؛ ذهبی، بیتا: ج3، 182)، یونس بن محمد کذاب (عسقلانی، 1406: ج1، 614)، عبدالملک بن سلیمان القرقسانی حدیثش غیر محفوظ(ذهبی، بیتا: ج2، 656)، عمران بن سلیمان قمی احتمالاً دچار تصحیف سندی شده و اصل آن عمران بن سلیمان قینی بوده که فردی ضعیف است (همو: ج3، 238)، در غیر این صورت چنین اسمی هرگز در کتب رجالی نیامده و مجهول است.
علاوه بر ضعف سندی این روایت یا بهتر بگوییم این افسانه خرافی _ که در بیشتر
کتب روایی اهلسنت وارد شده و از جانب علما و محققان سنی مانند مسلم و ... نیز به
دیده قبول نگریسته شده است _ با مبانی عقلی ناسازگار است. در اینجا اگر از نقلهای متفاوت و گاه مخالفی که درباره این روایات صورت گرفته چشمپوشی کنیم و حتی سند حدیث
را نیز خالی از اشکالهای وارد شده بدانیم، سؤالهای بسیاری درباره این حدیث به ذهن
تبادر میکند.
1. ویژگی این حیوان: چه حیوان پر مویی است که سرش از دمش شناخته نمیشود و در ضمن به زبان عربی فصیح صحبت و استدلال میکند؟!
2. زمان خروج: جساسه که به زنجیر در بند بوده و اجازه خروج گرفته بود و در طول این هزار و چهار صد سال مبادرت به خروج نکرده است.
3. مکان جزیره: این جزیره که دجال در آن محبوس بوده است، چطور تا کنون و پس از گذشت هزار سال ناشناخته مانده است؟! (دیاری، 1383: 167)
این افسانه خرافی افزون بر داشتن مطالب غریب، با گزارش قرآن از شخصیت والای پیامبر اکرم(ص) کاملاً مخالفت دارد. این روایت درصدد است نشان دهد پیامبر اسلام(ص) پس از شنیدن این ماجرا از زبان تمیم داری به قدری خوشحال شده که با شادمانی تمام میخواهد در یک اجتماع بزرگ و رسمی آن را به اطلاع مسلمانان برسانند و از گفتههای تمیم به عنوان مهر تأییدی برای صحت گفتههای خود بهره گیرد (محمدقاسمی، 1388: 106). حال آنکه خداوند در توصیف پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
(و علَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ وَ کَانَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْكَ عَظیماً)؛ (نساء: 113)
آنچه را نمیدانستی به تو بیاموخت و همانا فضل خدا دربارۀ تو بسیار است.
بنابراین چگونه میتوان پذیرفت پیامبر _ با علم خدادادی خود _ برای تأیید سخنانش ناچار بود به گفتار یک مسیحی تازهمسلمان استشهاد کند؟
همچنین بنابر برخی گزارشها (عسقلانی، 1412: ج1، 386)، میتوان گفت این حدیث پس از رحلت رسول اکرم(ص) ساخته شده است، به ویژه آنکه تمیم داری در روزگار خلیفه دوم اجازه رسمی یافت تا در مسجد کوفه قصه بگوید.
احتمال اقتباس اخباردابة الارض از قصه جساسه
احتمال میرود روایات دابه، از داستان جساسه _ که در متون روایی اهلسنت شهرت فراوان دارد _ منشأ گرفته باشند. این احتمال را قرائن ذیل تقویت میکند:
1. مسلم در صحیح خود دوبار به این مسئله اشاره کرده که بنا به گفته عبدالله بن عمرو بن عاص، جساسه همان دابة الارضی است که در آیه 82 سوره نمل از آن سخن به میان آمده است؛ یکبار در توضیح همان آیه شریفه (قشیری نیشابوری، بیتا: ج4، 2225) و بار دیگر در اول باب جساسه (همو: 2260).
2. عبدالله بن عمرو بن عاص از جمله راویانی است که سند چندین روایت به او منتهی میشود و در آن اخبار منقول از عبدالله بن عمرو اکثر ویژگیها و صفات دابه (مکان خروج، زمان خروج، نشان گذاشتن دابه، صیحه زدن، عظیم الجثه و ترسناک بودن و ...) بازگو شده است. از اینرو ممکن است بقیه افراد نیز که روایات دابه را نقل کردهاند این احادیث را از او اخذ کرده باشند.
برخی از محدثان اهلسنت نیز معتقدند روایاتی را که عبدالله بن عمرو عاص درباره اشراطالساعه و فتن آخرالزمان آوردهاند، نباید قبول تلقی کرد؛ چرا که او در این زمینه بیشتر از اسرائیلیات نقل میکند (صبحی صالح، 1380: 219).
از جمله روایات منقول از عبدالله بن عمروبن عاص:
حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ شَاذَانَ، ثنا یَعْلَى، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ أَبَانَ بْنِ صَالِحٍ قال: از عبدالله بن عمرو درباره دابه سؤال شد که از زیر صخرهای نزدیک مکه خارج میشود؟ [گفت]: به خدا سوگند اگر بخواهم با عصایم به صخرهای که دابه از زیر آن خارج میشود میکوبم [و آن را برای شما نشان میدهم]. گفته شد: ای عبدالله بن عمرو، [دابه] چه کار میکند؟ گفت: به مشرق روی آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مشرق بشنوند. سپس روی به سوی مغرب آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مغرب بشنوند. سپس به همین طریق روی به سوی شام و یمن آورد. گفته شد: سپس چه کار میکند؟ گفت: سپس نمیدانم. (ابنابیحاتم، 1419: ج9، 2925)
حَدَّثَنَا وَکِیعٌ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ أَبِی حَیَّانَ عَنْ أَبِی زُرْعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ : خورشید از مغرب طلوع میکند و دابه هنگام ظهر بر مردم خارج میشود. هرکدام زودتر خارج شد بعدی به زودی به دنبال آن میآید. (ابنحنبل، بیتا: ج13، 283)
حدثنی ابنعبد الرحیم البرقی، قال: ثنا ابنأبی مریم، قال: ثنا ابنلهیعة و یحیى بن أیوب، قالا: ثنا ابنالهاد، عن عمر بن الحکم، أنه سمع عبد الله بن عمرو یقول: دابه از شعب خارج میشود. سرش به ابرها میرسد و پاهایش از زمین خارج نشده است. بر انسانهایی که نماز میگزارند میگذرد و میگوید: نماز نیاز تو نیست، پس او را نشان میگذارد. (طبری، 1412: ج20، 12)
حدثنا أبو بشر قال: ثنا أبوشبل مهنا عن حماد، عن طلحة بن عبید الله بن کریز، وقتادة، عن عبد الله بن عمرو، رضی الله عنهما: هما نا او کفشش را گرفت و گفت: اگر بخواهی نمینشینم تا پابگذارم بر جایی که دابه از آنجا خارج میشود. آن از اجیادی خارج میشود که نزدیک صفاست. (فاکهی، بیتا: ج6، 131)
حدثنا عمرو بن عبد الحمید الآملی، قال: ثنا أبو أسامة، عن هشام، عن قیس بن سعد، عن عطاء، قال: عبد الله بن عمرو را دیدم، در حالی که نزدیک مکانی در صفا ایستاده بود و میخواست به آنجا قدم بگذارد. گفت: نایست، مگر در مکانی که دابه از آنجا خارج میشود. (طبری، 1412: ج20، 11)
حدثنا صالح بن مسمار، قال: ثنا ابنأبی فدیك، قال: ثنا یزید بن عیاض، عن محمد بن إسحاق، أنه بلغه عن عبد الله بن عمرو: دابة الارض در حالی که عصای موسی(ع) و خاتم سلیمان(ع) را به همراه دارد خارج میشود و کافر را مهر میزند. عفان گفت: روی بینی کافر با مهر علامت میگذارد و با عصا صورت مؤمن را جلا میبخشد، به گونهای که افرادی که روی یک سفره جمع میشوند این را میگویند: ای مؤمن، دیگری میگوید: ای کافر (مؤمن از کافر باز شناخته میشود). (همو: 12)
3. در صحیح مسلم (همو: 2261) و سنن ابیداود (سجستانی، بیتا: ج4، 207)، از جساسه تعبیر به «اعظم انسان» به معنای «عظیم الجثه» یا «قیافه و صورت ترسناک داشتن» شده است. از اینرو ممکن است این تعبیر از جساسه منشأ خرافات و افسانههایی باشد که درباره دابة الارض گفتهاند؛ بهخصوص که روایاتی که از عبدالله بن عمرو _ که از کسانی است که معتقدند جساسه همان دابة الارض مذکور است _ رسیده، همگی به این مطلب برمیگردد که دابه حیوانی خارق العاده و عظیم الجثه است که کارهای خارق العاده نیز انجام میدهد.
4. در برخی از منابع نیز آمده که خداوند به جساسه اجازه داد تا به زبان فصیح صحبت کند (طبرانی، 1404: ج2، 54؛ 24، 386؛ همو، بیتا: ج11، 80؛ ج5، 124). از اینرو ممکن است روایات اختلاف قرائات و به تبع آن انسان و حیوان بودن دابه نیز از این گونه اخبار (اخبار جساسه) نشأت گرفته باشند.
نتیجه
در منابع اهلسنت، درباره دابة الارض روایات بسیاری وارد شده است و برای دابه ویژگیهایی برشمردهاند و زمان و مکان خروج آن را مشخص کردهاند. آنچه از روایات اهلسنت برمیآید، نشانگر این است که دابه یک حیوانی است با ویژگیهای خارق العاده که در آخرالزمان خروج میکند و بر مؤمن و کافر نشان میگذارد. شیعیان روایات دابه را بر امام علی(ع) تطبیق میدهند؛ ولی در متون اهلسنت روایاتی وجود دارد که این مطلب را رد میکند و همچنین آنها معتقدان به این موضوع را کذاب و دروغگو میپندارند، همانطور که جابر جعفی و رشید هجری را _ که معتقد به رجعت و دابة الارض بودن امام علی(ع) بودند _ کذاب و دروغگو میپندارند؛ ولی با بررسی سندی همه روایاتی که در این زمینه در متون اهلسنت وجود دارد متوجه میشویم که هیچ روایت صحیحی از اهلسنت درباره دابة الارض وجود ندارد. تنها یک روایت حسن وجود دارد که اشاره میکند در آخرالزمان دابة الارض خارج میشود. با توجه به این روایت و شواهدی که در زیر آورده میشود، شاید بتوان گفت احتمال دارد منظور از خروج دابة الارض در آخرالزمان، امام زمان(عج) باشد.
_ در این روایات از به همراه داشتن خاتم و انگشتر سلیمان(ع) و عصای موسی(ع) برای دابةالارض سخن گفته شده که این سخن درباره امام زمان(عج) نیز آمده است.
_ در برخی روایات، امام زمان(عج) به عنوان دابة الارض معرفی شده است. در این روایات آمده که پس از خروج دابه، توبه امکانپذیر نخواهد بود و این مطلب درباره ظهور امام زمان(عج) نیز آمده است.
_ مکان ظهور امام زمان(عج) نیز با برخی از مکانهای خروج دابه همخوانی دارد. از جمله روایتی که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است:
دجال به دست کسی که عیسی(ع) پشت سرش نماز میخواند (یعنی امام زمان(عج)) کشته خواهد شد و بدانید که پس از آن، قیامت کبرا واقع خواهد شد. گفتیم: ای امیرالمؤمنین، آن چیست؟ فرمود: خروج دابّة الارض از کوه صفا که همراه او انگشتر سلیمان و عصای موسی(علیهم السلام) است. آن انگشتر را بر روی هرمؤمنی که بنهد این کلام بر آن نقش میبندد: «هذا مؤمن حقاً»و بر روی هر کافری بنهد بر آن نوشته شود: «هذا کافر حقاً» تا جایی که مؤمن ندا سر میدهد: ای کافر، وای بر تو! و کافر ندا کند: ای مؤمن، خوشا برتو! دوست داشتم که امروز مثل تو بودم و به فوز عظیمی میرسیدم. ... همانا کسی که حضرت عیسی(ع) پشت سر او نماز میگذارد دوازدهمین عترت و نهمین نفر از فرزندان حسین بن علی(ع) است. (صدوق: 1395: ج2، 527؛ مجلسی، 1403:
ج53، 100)
بنابراین دابة الارض نه با امام علی(ع) قابل تطبیق است و نه میتوان آن را حیوانی با مشخصات ویژه دانست. تنها چیزی که میتوان گفت این است که روایات دابه از جمله داستانها و قصههای خرافی و اسرائیلیاتی است که وارد منابع روایی شیعه و سنی شده است. همچنین احتمال میرود منشأ این داستانهای خرافی، قصه جساسه باشد که اسرائیلی بودن این روایت به اثبات رسیده است.
منابع
ابنابیحاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، عربستان سعودی، انتشارات نزارمصطفی الباز، چاپ سوم، 1419ق _ الف.
________________________________________ ، الجرح و التعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1419ق _ ب.
ابنابیشیبه، ابوبکر عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، ریاض، مکتبة الرشد، 1409ق.
ابنالجعد، علی بن الجعد بن عبید، مسند ابنالجعد، بیروت، مؤسسة نادر، 1410ق.
ابنجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1422ق.
ابنحبان، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابنحبان، بیجا، بینا، بیتا _ الف.
__________________________________________ ، المجروحین، حلب، دارالوعی، بیتا _ ب.
ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند الامام احمد بن حنبل، قاهره، مؤسسة قرطبه، بیتا.
ابنسعد، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، بیروت، دار الصار، 1968م.
ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیجا، بینا، بیتا.
ابنماجه، ابوعبدالله محمد بن یزید، سنن، مصر، وزارة اوقاف المصریة، بیتا.
ابوعزه، احمدبن عبدالملک، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1373ش.
اصبهانی، ابینعیم، الضعفاء، بیجا، مرقیم الکتاب، بیتا _ الف.
__________________ ، معرفة الصحابة، بیجا، بینا، بیتا _ ب.
اعلمی حائری، محمدحسین، دایرة المعارف الشیعیة العامة، بیروت _ لبنان، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1413ق.
بخاری، محمد بن اسماعیل بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، بیجا، دار الفکر، بیتا.
بوصیری، احمد بن ابی بکر بن اسماعیل، اتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة، بیجا، دارالوطن، 1420ق.
ترمذی سلمی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
جرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد، الکامل فی الضعفاء الرجال، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، با تعلیقات ذهبی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411ق.
______________________________________ ، المستدرک علی الصحیحین، به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیجا، بیتا.
حموی رومی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، المعجم البلدان، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410ق.
حنظلی، ابن راهویه اسحاق بن ابراهیم بن مخلد، مسند اسحاق بن راهویه، مدینه، مکتبة الایمان، 1412ق.
خطیب بغدادی، احمد بن علی ابوبکر، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیتا.
دیاری، محمدتقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1383ش.
ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، بیجا، مرقم آلیا به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
سجستانی، ابوداود سليمان بن الاشعث، سنن ابی داود، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
سیوطی، جلالالدین، جمع الجوامع یا جامع الکبیر، ملتقی اهلالحدیث، به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
___________________ ، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، 1404ق.
صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحة عرض و دراسة، قم، دارالکتب الاسلامیة، 1380ش.
صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیه، 1395ش.
طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب، المعجم الاوسط، بیجا، مرقم آلیا به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
_______________________________________ ، المعجم الکبیر، موصل، مکتبة العلوم و الحکمة، 1404ق.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1412ق.
طیالسی، احمد، مسند احمد طیالسی، بیجا، به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
عجلی کوفی، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن صالح، معرفة الثقات، بیجا، مرقم آلیا به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
عسقلانی (ابنحجر)، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق.
____________________________________ ، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، اردن، مکتبة المنار، چاپ اول، بیتا.
__________________________________ ، تقریب التهذیب، سوریه، دارالرشید، 1406ق.
__________________________________ ، تهذیب التهذیب، بیجا، دارالفکر، 1404ق.
_____________________________________ ، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1390ق.
عقیلی، ضعفاء الکبیر، بیجا، الکتاب مرقم به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
علایی، ابوسعید، المختلطین، قاهره، مکتبة الخانجی، چاپ اول، 1996م.
فاکهی، اخبار مکه، بیجا، الکتاب المرقم آلیا به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
قشیری نیشابوری، ابوالحسن مسلم بن حجاج، الصحیح المسلم، تحقیق: محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
محمدقاسمی، حمید، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستانهای انبیا در تفاسیر قرآن، تهران، انتشارات سروش، چاپ چهارم، 1388ش.
مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، بیجا، موقع یعسوب به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
مزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی، تهذیب الکمال مع حواشیة، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1400ق _ الف.
_________________________________ ، تهذیب الکمال، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1400ق _ ب.
مسند الصحابة فی الکتب التسعة، به نقل از نرمافزار مکتبة الشاملة، بیتا.
موصلی تمیمی، ابویعلی احمد بن علی بن المثنی، المسند، دمشق، دارالمأمون للتراث، 1404ق.
مؤدب، رضا، علم الدرایة تطبیقی؛ بررسی تطبیقی اصطلاحات حدیثی شیعه و اهلسنت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1382ش.
نسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، الضعفاء و المتروکین، حلب، دارالوعی، 1369ش.
نقیزاده، حسن؛ سعیدهسادات موسوینیا، «بررسی مصداق دابة الارض در روایات فریقین»، مجله علوم حدیث، ش3، بهار 1376ش.
هیثمی، علی بن ابیبکر بن سلیمان، غایة المقتصد فی زوائد المسند، بیجا، مکتبة صید الفوائد، بیتا.