ارزیابی لایه بلاغی «شعر انتظار» در دوره معاصر
با تكیه بر عناصر بیانی
با تكیه بر عناصر بیانی
حسن دلبری
زهرا بهرامیان
چکیدهزهرا بهرامیان
هدف این نوشتار، بررسی شعر انتظار در دورۀ معاصر از دیدگاه عناصر بلاغی است. در این راستا با توجه به گستردگی این عناصر، از میان صنایع متعدد بدیعی و بیانی، تنها به کارکرد آرایههای بیانی در این نوع ادبی پرداخته شده است تا از این رهگذر میزان حضور کمّی و کیفی چهار صنعت تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه در شعر انتظار ارزیابی شود. مسئلۀ اصلی، چندی و چگونگی کارکرد این چهار عنصر بلاغی در نود قطعه شعر انتظار از بیست شاعر عصر انقلاب اسلامی است که نسبت به دیگر شاعران در اینباره برجستگی بیشتری دارند. در بدنۀ اصلی نوشتار، هر کدام از آرایههای بیانی و زیرشاخههای آنها در شواهدی از شعر شاعران یادشده، ارزیابی شده و در پایان، این نتیجه حاصل گردیده که در شعر آیینی به طور عام و در ادبیات انتظار به طور خاص، مانند دیگر انواع ادبی با وجود اینكه شبكۀ مفهومی بسیار غنی و ارجمند است، بخشی عمده از تأثیرگذاری اثر، مبتنی بر ادبیّت متن و بهویژه عناصر بلاغتآفرینِ آن است.
واژگان کلیدی
انتظار، ادبیات انتظار، عناصر بلاغی، بیان، تشبیه، مجاز، استعاره، کنایه.
مقدمه
اندیشمندان بسیاری در پی تعریفی جامع از ادبیات و هنر کلامی بودهاند. حاصل كوششهای آنان رسیدن به سطوح ذهنی بشر و زبان آن است. آنان بر این باورند که بشر دارای سه سطح ذهنی است و برای هرکدام زبانی مخصوص دارد. نخست، «سطح خودآگاهی» است و زبان مخصوص به این سطح، «زبان حدیث نفس» نامیده میشود که معمولاً در محاورهها و گفتوگوهای عادی و روزمرّه مورد استفاده قرار میگیرد.
دیگر سطح مشارکت اجتماعی است و زبانی که در این سطح به کار میرود «زبان حسّ علمی» است؛ زبان حرفهای دانشمندان، عالمان، فیلسوفان، نویسندگان و معلمان.
سومین سطح «سطح تخیّل» است که زبان ادبی شعر و نمایشنامه و داستان است. البته اینها در حقیقت زبانهای جداگانه نیستند، بلکه سه دلیل متفاوتاند برای به کار گرفتن کلمات» (فرای،9:1372).
استعمال زبان ادبی نیازمند بهکارگیری ابزاری است که از آن به زیباییشناسی تعبیر میشود. آنگاه که سخن، پیکره و پوستهای نگارین و به زیور مییابد، ادب پدید میآید. آنچه آن را ادب مینامیم جز شیوههای سنجیده و هنری در بازنمود اندیشه نیست. در دانشهای زیباییشناسیِ ادب، از این شیوهها سخن میرود. اگر زیباییشناسیِ ادب شناخته نشود، ادب به شایستگی و درستی شناخته نخواهد شد (کزّازی، 1374: 9).
زیباییشناسی به عنوان یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در ادبیات، نظر بسیاری از پژوهندگان را به خود معطوف و زمینۀ ایجاد پژوهشهای بسیاری را فراهم کرده است.
ادیبان و پژوهندگان، دانش زیباییشناسی را به سه بخش معانی، بیان و بدیع تقسیم کردهاند و کلامی را _ که به زیور زیباییشناسی آراسته است _ در این سه قلمرو مورد بررسی قرار میدهند. به یاری این سه قلمرو در زیباییشناسی سخن است که میتوان زبان [عادی] را از ادب بازشناخت و مرز باریک در میان آن دو را آشکار ساخت (همو: 12- 13).
در شعر انتظار مثل دیگر آثار ادبی، از بیرون به درون، سه شبکۀ صنایع لفظی، صنایع معنوی و محتوا به نقشآفرینی میپردازند (در مورد سطوح زبانی شعر، نک: زرقانی، 31:1383). شبکۀ مفهومی در شعر به اندازۀ صورت و فرم دارای اهمیّت است، هرچند که برداشت برخی منتقدان از فرم به گونهای است که آن را بر محتوا ترجیح میدهند (نک: میرصادقی، 1376: 172).
در مقابل، بعضی بر این باورند که صورت نهتنها جداناپذیر از محتواست، بلکه همراه با محتوا زاده میشود، بهویژه در شعرهای آیینی و مخصوصاً شعر انتظار که اهمیت معنا در آن دوچندان میشود.
در بررسی اشعار انتظار از نظر محتوا و درونمایه، به موضوعات متنوّعی برمیخوریم که اگرچه گوناگون است، ولی در نهایت به یک نقطۀ مشترک میرسد. این موضوعات به صورت طیفی گسترده در سرودهها نمود یافته و گاهی تکرار میشود و هر کدام وجهی از وجوه مفهوم انتظار را مینمایاند. مفاهیمی همچون درخواست مصرّانه برای آمدن، چشم انتظاری ظهور، اندوه نیامدن منجی، شکایت از نابسامانی و بازتاب آن در سرودهها، اعتراض و...اما در کنار شبکۀ مفهومی، عناصر متعدد حوزۀ صورت نیز برای خلق آثار ماندگار در ادب انتظار نقشآفرینی تأثیرگذاری دارند.
هدف از نگارش این مقاله، بررسی زیباییشناسی نود قطعه شعرانتظار از بیست شاعر عصر انقلاب اسلامی است که نام آنها در ادامه خواهد آمد. از آنجایی که این مبحث، بسیار وسیع و گستردهاست، پرداختن به تمامی ابعاد و زوایای آن، در حوصلۀ این پژوهش نمیگنجد. از اینرو در این مقاله به زیباییشناسی ادب انتظار با تأکید بر علم بیان پرداخته شدهاست.
گفتنی است این شاعران از میان شاعران صاحب اثر معاصر که نامشان در مطبوعات و رسانهها و مجامع ادبی بیش از دیگران مطرح و تعداد آثار و اشعار مبتنی بر مقولۀ انتظار آنان نسبت به دیگر شاعران بیشتر بودهاست انتخاب شدهاند. شعرها پس از خوانش تمام آثار انتخاب و تمامی سرودههای انتظار آنان استخراج گردیده است که مجموعاً جامعۀ آماری مقاله را تشکیل میدهد.
این بیست شاعر به ترتیب حروف الفبا عبارتاند از:
1. زکریّا اخلاقی، 2. قیصر امینپور، 3. ساعد باقری، 4. عباس براتیپور، 5. سیّدحسن حسینی، 6. حمیدرضا شکارسری، 7. طاهره صفّارزاده، 8. قادر طهماسبی، 9. محمّدرضا عبدالملکیان، 10. مصطفی علیپور، 11. علیرضا قزوه، 12. سپیده کاشانی، 13. عبدالجبّار کاکایی، 14. سهیل محمودی، 15. نصرالله مردانی، 16. علی معلّم دامغانی، 17. علی موسوی گرمارودی، 18. یوسفعلی میرشکّاک، 19. سیمیندخت وحیدی، 20. سلمان هراتی.
پیشینه تحقیق
ادبیات آیینی در گسترۀ آثار ادبی ملل مختلف جایگاهی ویژه دارد. در این میان شاعران پارسیگو با الهام از کلام وحی و آثار گرانسنگ دینی، رویكردی درخور توجه به آفرینش اشعار آیینی داشتهاند. این رویكرد هدفمند اعتقادی در ادبیات دیگر ملّتها نیز مسبوق به سابقه است که در این میان، انتظار ظهور منجی نیز به اقتضای مبانی اعتقادی آن ملل و نحل و با بسامدهای متفاوت دیده میشود؛ امّا نامآوران عرصۀ شعر فارسی در دورههای تاریخی پس از ورود اسلام به ایران به گونهای گستردهتر، این مفهوم را در شعر خود منعکس کرده و گاه به صورت اشارهای _ کنایی و زمانی بسیار روشن، از «مهدی» یاد کردهاند.
آنگونه كه در شعر شاعران سدههای نخست با رویكرد مبتنی بر ادبیات انتظار دیده میشود، بیشتر از منجی، به عنوان نماد بهره بردهاند؛ نمادی که مظهر عدالت، دادگستری، صلح، آرامش و نابودی ظلم است. از جمله مواردی كه در شعر این شاعران دیده میشود مقایسه كردن و گاه همسنگ دانستن ممدوح با منجی موعود است؛ گاه نیز پا را از این فراتر گذاشته او را هم پایۀ «مهدی» توصیف کردهاند. به عنوان مثال خاقانی در قصیدهای در مدح صفوة الدین، تا آنجا پیش میرود که زمان او را در دادگستری مبشّر «مهدی» میداند:
این پرده کآسمان جلال آستان اوست
ابری است کافتاب شرف در عنان اوست...
بلقیس بانوان و سلیمان شه اخستان
کز عدل و دین، مبشّر مهدی زمان اوست
(خاقانی، 1375: 119 - 120)
در سدههای بعد بهویژه از سدۀ دهم قمری با دگردیسی بنیادینی که در مبانی اعتقادی حکومت مرکزی ایران شکل میگیرد و اعلام مذهب شیعۀ دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی توسط حکومت صفوی، میزان رویکرد شاعران به مفاهیم مذهبی از جمله انتظار و پرداختن به ادبیات آیینی در چارچوبهای تفکر شیعی به طور محسوسی افزایش مییابد. حمایت پادشاهان صفوی از شاعران مذهبی و مضامین شیعی بر میزان این رویکرد میافزاید و بسامد اینگونه اشعار در دیوان شاعران زیاد میشود؛ امّا نوع خاصی از این رویكرد كه در هیچ دورهای از ادبیات ایران به این شكل و با این گستردگی سابقه و نظیری نداشته است بعد از انقلاب اسلامی سال 1357 شكل میگیرد.
در شعر عصر انقلاب، از طرفی تقریباً تمام مضامین برای تمام قالبهای كلاسیک تجویز میشوند و از طرفی دیگر قالبهای نوبنیاد غیركلاسیک و میدان دید تازهای كه نیما پیش روی جامعۀ ادبی گشودهاست افقهای بدیعی را به روی شاعران میگشایند؛ افقهایی كه در آن، به صورت گسترده و عمیقتری به موضوع نگریسته شدهاست. ضرورت نگارش این مقاله آنجا آشكارتر میشود که میبینیم پرداختن به ادبیات انتظار در گذشته نسبت به دورۀ معاصر بسیار كمتر بوده و در مواردی هم كه این اتفاق افتاده است، بیشتر نقد و ارزیابی شبكۀ مفهومی ادبیات انتظار بوده، نه بررسی ادبیّت این متون و در سالهای پس از انقلاب تا آنجا که جستوجو به عمل آمد، جز یک پایاننامه با عنوان «ادبیات انتظار در شعر بیست شاعر معاصر» (بهرامیان، 1385) و مقالهای با عنوان «بررسی کارکرد عناصِر موسیقایی شعر انتظار» (بهرامیان و دیگران، 1391: 59-82) پژوهش مستقل و کاملی با نگاه علمی و آکادمیک به انجام نرسیده است یا دستکم نگارندگان موفق به دیدن آن نشدهاند.
شعر انتظار در قلمرو علم بیان
موضوع علم بیان بحث در صورتهای متفاوت خیال است؛ زیرا به وسیلۀ این صوَر، میتوان یک مفهوم را به شیوههای گوناگون بیان کرد موضوعات علم بیان در چهار دستۀ زیر مورد ارزیابی قرار میگیرند : 1. تشبیه، 2. استعاره، 3. مجاز، 4. کنایه.
1. تشبیه در شعر انتظار
تشبیه هستۀ اصلی و مرکزی اغلب خیالهای شاعرانه است. صورتهای گوناگون خیال و نیز انواع تشبیه، مایه گرفته از همان شباهتی است که نیروی تخیّل شاعر در میان اشیاء کشف میکند و در صُور مختلف به بیان درمیآورد (پورنامداریان، 1381: 214). تشبیهات به کار رفته در سرودههای انتظار گسترده و متنوع است و از منظرهای گوناگون میتوان به آن نگریست، اما از آنجایی که «تشبیه بلیغ» بالاترین بسامد را داراست و با توجه به حوصلۀ این پژوهش و پرهیز از اطناب تنها به این مورد پرداخته میشود.
تشبیه بلیغ
تشبیه بلیغ که رساترین و زیباترین گونۀ تشبیه است، بیشترین حجم کلّ تشبیهات شعر انتظار را تشکیل میدهد، به گونهای که قریب به هفتاد درصد تشبیهات سرودهها، از این نوع است.
از میان بیست شاعر مورد نظر در این پژوهش، نصرالله مردانی بیش از دیگران از آن بهره برده است و «بیست و هفت» تشبیه از تعداد قریب به «سی» تشبیه او را، تشبیه بلیغ تشکیل میدهد. همچنین زکریّا اخلاقی، سهیل محمودی و سپیده کاشانی در ردههای بعد از او قرار میگیرند.
علمای علم بلاغت، تشبیه را با توجّه به «محسوس» یا «معقول» بودن طرفین به انواعی تقسیم کردهاند. بدین اعتبار، نیمی از تشبیهات بلیغ شعر انتظار از نوع «حسّی به حسّی» است. همانطور که میدانیم وقتی عناصر سازندۀ یک تشبیه محسوس و طبیعی باشد، در شعر زیبایی ملموس و عینیتری به وجود میآورند (همو: 222). نمونههای زیر بیانگر تشبیهات بلیغ «محسوس به محسوس» در شعر انتظار است.
مِهر رخ، تشبیه بلیغ «حسی به حسی»
سیهتر از شب دیجور ما نیست
به جز مِهر رخت خورشید ما کیست؟
(موسوی گرمارودی، 1363: 130)
اسبِ ستاره
از راه مهآلود افق منجی خاک
با اسب ستارۀ دمان میآید
(مردانی، 1374: 64)
اسب رهوار بهاران
از بیشهزار عطرهای تازه آید
چون سرخ گل بر اسب رهوار بهاران
(حسینی، 1363: 28)
سبوی اشک
... شبهای تنهایی به مولود/ فردا و فرداها میاندیشم/ به لحظههای ناشناس صبح/ به کاروانی که پیام لالهزاران را/ در نغمۀ سرخ جرس دارد/ اما نگاه انتظار من/ تا صبحگاهان از سبویِ اشک مینوشد (کاشانی، 1373: 235).
از دیگر ویژگیهای تشبیه بلیغ در شعر انتظار، حضور گستردۀ عناصری از خانوادۀ طبیعت است. و جالب این که اغلب این «مشبّهٌبه» است که پذیرای عنصر طبیعت شده است.
جلوههای طبیعت در سرودههای انتظار مانند آفتاب، آسمان، ماه، ستاره، ابر، کوه، دریا، اقیانوس، درخت، گل و ... فضای شعر را از عطر و زیبایی سرشار ساخته و به آن طراواتی ویژه بخشیده است. از بین عناصر طبیعت، «گل» بسامد بالاتری دارد.
طبیعت به کار رفته درتشبیهات بلیغِ شاعران، گاهی نیز در پیوند نزدیک با حضرت مهدی است. آنجا که شاعر قصد دارد منجی خود را به چیزی مانند سازد، گویی ترجیح میدهد از طبیعت پیرامون خود استفاده کند تا به این وسیله علاوه بر زیبا کردن کلام، آن را ملموستر ساخته باشد. از میان شاعران شعر انتظار، سهیل محمودی را باید شاعری طبیعتگرا نامید؛ چرا که بیشتر از دیگران طبیعت را در تشبیهات بلیغ خود وارد نموده است و بعد از او نصرالله مردانی و سیمیندخت وحیدی قرار دارند. آنچه در ادامه میآید، کاربرد عناصر طبیعت را در یکی از طرفین تشبیه بلیغ نشان میدهد:
گل
گل گلزار طاهایی، معطّر میشود عالم
اگرجاریشویبر خاک، مثل چشمهسار امشب
(وحیدی،1384: 13)
... گل سپیده بروید به باغ بیداری
امیر روز اگر جلوه در پگاه کند...
نسیم خسته ندارد تحمّل دیدن
سحر که دختر گل بستر از گیاه کند
(مردانی، 1370: 56)
از مشهد خون بانگ اذان میآید
سردار گل از خوان خزان میآید
(همو، 1374: 64)
آسمان
... هلا ! نور ! باران/ شبی آسمان دلت را/ به رسم سخاوت/ به روی عطشناکی چشمهامان ببار (علی پور، 1372: 18).
و او رنگ اندیشهاش آینه است
سرش آسمان، ریشهاش آینه است
(همو: 65-71)
ابر
از حجاب ابر غیبت ماه من
پای رجعت نه به چشمان رکاب
(محمودی، 1369: 65)
نگاهت میچکد از ابرهای انتظار امشب
و بوی وحی میپیچد به جان بیقرار امشب
(وحیدی،1384: 13)
الا ای آفتاب آشنایی
چنین در پشت ابر غم چه پایی
(موسوی گرمارودی، 1363: 130)
اختر، ستاره
... میدانم، میدانم/ فردا درخت ستاره گل خواهد داد/ ما خوشبخت خواهیم شد (قزوه، 1372: 127-142).
... تو آن ستارۀ منظومۀ خدایانی
که در مسیر تو خورشید زد زبانۀ عشق ...
شکفته در دل شب خوشههای اخترها
به کهکشان پر ابهام و جاودانه عشق
(مردانی، 1360: 70)
دریا، اقیانوس
تو عمیق و بلندی تو دریا و کوهی
این دو را خوب با یک نظر میشناسم
(محمودی، 1369: 55)
از بیکران سبز اقیانوس غیبت
میآید او تا ساحل چشم انتظاران
(حسینی،1363: 28)
درخت، شاخه، برگ و بار، نهال
پُری از طراوت، پری از تفاهم
منم شاخه و برگ و بارم تو هستی
(وحیدی،1384: 32)
شود ز لعل تو گر جان تشنهام سیراب
درخت خشک وجودم زند جوانۀ عشق
(مردانی، 1360: 70)
خورشید، آفتاب
برای دست سبزت خوشۀ خورشید میچیند
همان دستی که دارد آسمان را درحصار امشب
(وحیدی،1384: 13)
... در ابر غیرتی است/ که آفتاب عدالت را/ از آفتاب روزمرّه/ جدا میدارد (صفارزاده، 1366: 137-142).
از خاک بوی حادثه میآید
بوی نبرد آخر و خونآلود
بوی سمند تیزتک خورشید
بوی ظهور حادثۀ موعود
(باقری، 1368: 62)
صبح، نور صبح
نشسته دیدۀ مستضعفان دهر به خون
تو نور صبحی و پایان انتظار بیا
(کاشانی، 1373: 74-77)
بهار
... ای دلیل جنبش زمین قسم به فجر/ تا تولد بهار عدل در جهان/ ظالمان دهر را به دار میکشیم ... (هراتی، 1368: 112- 115).
موجودات جاندار
گذشته از عناصر طبیعت، گاهی یک سوی تشبیهات بلیغ، موجود است جاندار. این موجود گاه حقیقی است چون «اسب» و «مرغ»:
بنه پا در رکاب مهربانی
بتاز اسب امید آسمانی
(موسوی گرمارودی، 1363: 130)
نازنینا، نفسی اسب تجلّی زین کن
که زمینگوشبهزنگ است و زمان چشمبهراه
(اخلاقی، 1378: 44)
با مرغ غم، همنواییم در این کویر عطشخیز
ای ابر رحمت به رقص آر شولای بشکوه باران
(براتیپور 1369: 7)
و گاه این موجود خیالی و وهمی است. منظور از موجودات وهمی، موجوداتی اساطیری
است که اگرچه در حوزۀ خیال ما قرار نمیگیرند، اما جاندار تصوّر میشوند (پورنامداریان، 1378: 277).
تشبیهات بلیغی که موجودات وهمی در یک سوی تشبیه آمده باشد، معدود است و فقط جز چند نمونهای در سرودهها بیشتر نیامده است. از آن جمله به مواردی چون «هما» و «اهریمن» اشاره میکنیم.
همای بخت
تا غنچه نشکوفد دلارا نیست
بی تو همای بخت با ما نیست
(کاشانی، 1373: 113)
اهریمن زمستان
هراسم از دم اهریمن زمستان نیست
که لاله شعلهای از آتش اهورایی است
(محمودی، 1369: 86)
2. استعاره در شعر انتظار
استعاره یکی دیگر از مهمترین عناصر تشکیل دهندۀ خیال است. اهمیت استعاره تا جایی است که شاید بتوان گفت هیچ کدام از صور خیال شاعرانه، به اندازۀ استعاره در آثار ادبی وبهویژه در شعر اهمیّت نداشته باشند (شفیعی کدکنی، 1378: 118).
وجود چنین عنصری در کلام میتواند بیان را صورت تازهای ببخشد و از یک واژه در نتیجه چندین فایده حاصل شود، چندان که در موارد مختلف تکرار شود و با این همه در هر موردی مقام خاصّ خود را داشته باشد (همو: 112) در واقع به وسیلۀ استعاره، کلام از حالت سادگی بیرون آمده و چند معنایی میشود.
کاربرد استعاره در شعر انتظار، همپای تشبیه است و تقریباً به یک نسبت در سرودهها به کار رفته است. در این قسمت برآنیم که برجستهترین انواع استعاره را بررسی کنیم باشد که از این رهگذر دریچهای تازه به شناخت این کارآمدترین عنصر خیال در شعر انتظار گشوده شود.
الف) استعارۀ مصرّحه
یکی از مهمترین و قابل بحثترین نوع استعاره، استعارۀ مصرّحه است. در این نوع استعاره نیز طبیعت به کار رفته، کاربردی گسترده و گوناگون دارد، به طوری که در بیشتر استعارههای مصرّحه، عنصری از عناصر طبیعت دیده میشود. این میزان اقبال شاعران شعر انتظار به طبیعت پیرامون خود و بهرهگیری از آن در سرودهها به یاری صورتهای خیال، نکتهای عمیق و قابل توجّه است. از مجموع شاعران مورد نظر، سپیده کاشانی و سپس سیمیندخت وحیدی بیش از همه از چنین استعارهای در اشعار خود استفاده کردهاند و باید آنان را شاعران استعارهگرای شعر انتظار نامید. علاوه بر استعارۀ مصرّحه، انواع دیگر آن نیز در اشعار آنها نمود یافته است.
در بین عناصر طبیعت، خورشید در جایگاه مستعارٌمنه، بیشترین کاربرد را داراست. از آنجایی که شاعر، همیشه در به کارگیری استعارهها بهطور ضمنی و ذهنی به دنبال یک وجهشبه قوی میگردد تا عمق و غنای استعارۀ خود را بیشتر کند، عنصر خورشید با توجّه به در پرده قرار گرفتن، کسوف کردن، زیر حجاب پنهان شدن و در عین حال حتی در لحظات پنهان بودن نور بخشیدن، این قابلیت را پیدا کرده که بالاترین بسامد را داشته باشد. جز خورشید، دیگر پدیدهها چون: ماه، گل، بهار، غنچه، باران و... حضوری قابل توجّه دارند و اگر در نمونه اشعار دقیق شویم، خواهیم دید که مهدی تقریباً همه جا مستعارٌ له این استعاره است.
مثالهایی از استعارۀ مصرّحه با کاربردی طبیعتگرا در شعر انتظار:
آفتاب، خورشید
بر تن شب ریز سیل نور را
آفتابا بر دلم لختی بتاب
(محمودی،1369: 65)
عزیزا دگر تا چه حد صبر و تاب
برآ و بتاب ای بلند آفتاب
(موسوی گرمارودی، بیتا: 60-61)
طلوع میکند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
(امینپور، 1372: 87)
از نگاه ما که مشتاق نگاه گرم توست
از چه پنهان ماندی ای خورشید جانپرور هنوز
(وحیدی، 1381: 129-131)
ماه
به هفت پردۀ اسرار نور مستتری
عیان نهای مه مستور، آشکار بیا
(کاشانی، 1373: 74-77)
گوهر دامان نرجس، شاهکار آفرینش
نور رخشان امامت، ماه مینا خواهد آمد
(همو: 81)
از حجاب ابر غیبت ماه من
پای رجعت نه به چشمان رکاب
(محمودی، 1369: 65)
گل، شکوفه نرگس، غنچه
آنگه که بشکوفد آن گل بر شاخسار عدالت
از طرْفِ هر لالهزاری بانگ هزاری برآید
(کاشانی، 1373: 11)
گفتیگلاب نور بپاشد آدینه ای شکوفۀ نرگس
ای آفرینش از تو گلافشان کی میشکوفد آن گل اعجاز؟
(همو: 58)
گلی از گلشن سرمد آمد
قائم آل محمّد آمد
(براتیپور ، 1369: 159)
بهار
در هوایت چون پرستوها دل ما ای بهار
میزند در آسمان شوق بال و پر هنوز
دیده بگشا ای بهار سبز نوروزی، که من
دارم از لطف خدا احساس رویشگر هنوز
(وحیدی، 1381: 131)
تا بیایی ای بهار جاودانی، باغ جانم را
خالی از فصل خزانی میکنم اما نمیآیی
(همو، 1384: 47)
باران
آید به گوش از آسمان این است مهدی
خیزد خروش از تشنگان این است باران
(حسینی، 1363: 28)
در استعارههای مصرّّحۀ اشعار مورد بحث، واژگان دیگری غیر از طبیعت نیز به کار رفته است که گاهی مفرد است مانند«بت» در بیت زیر از طهماسبی در مجموعۀ «عشق بیغروب» که استعاره از مهدی است:
بتی که راز جمالش هنوز سربسته است
به غارت دل سوداییان کمر بسته است
(طهماسبی، 1375: 39)
یا «آینه» در این رباعی از سهیل محمودی در مجموعۀ «دریا در غدیر»:
شود پر، سینه هر آدینه از آه
نشد فارغ دَمی این سینه از آه
نگویم پیش تو افسانۀ غم
مکدّر میشود آیینه از آه
(محمودی، 1365: 88)
و گاهی هم به صورت یک ترکیب آمده است. چون «شاهد سودایی» در بیت زیر:
ای شاهد سودایی، وقت است که بازآیی
کز نقش تو لبریز است آیینۀ باورها
(طهماسبی، 1375: 84)
ب) استعاره مکنیّه
استعارۀ مکنیّه در شعر انتظار بسامدی چشمگیر دارد. مشبّهٌبه محذوف در چنین استعارهای گاهی حیوان، زمانی گیاه و جایی شیء و گاهی هم عنصر طبیعت است؛ البته از نوع برجسته و مهم آن، یعنی آنجا که «مشبّهٌبه» «انسان» است نباید غافل ماند. انواع گوناگون این استعاره در شعر انتظار عبارتاند از:
یکم. استعارۀ مکنیّۀ حیوانمدارانه؛ حیوانوارگی
استعارۀ مکنیّۀ حیوانوارگی زمانی است که مشبّهٌبه محذوف، جانور باشد که به واسطۀ حضور ملائمات در کلام شناخته میشود. نمونهها:
محمودی در بیت زیر «باد» را با یک استعارۀ کنایی به «اسب» مانند ساخته و یکی از ویژگیهای اسب (هروله) را در کلام ذکر کرده است:
باد در هروله و رعد رجز میخواند
رو به ویرانی است این سقف مقوایی من
(محمودی، 1381: 23)
نصرالله مردانی «اندیشه» را با استعاره مکنیّه به پرندۀ پر گشوده تشبیه کرده است:
به جستوجوی تو آن سوی مرزهای زمان
گشوده شهپر اندیشه، پر ز لانۀ عشق
(مردانی، 1360: 70)
و یا عباس براتیپور نگاه انسان منتظِر را به قرینۀ «بر سر دیوار نشسته»، پرنده انگاشته است:
نشسته بر سر دیوار خانه
نگاهی منتظر تا بیکرانه
(براتیپور، 1369: 195)
دوم. استعارۀ مکنیۀ گیاهمدارانه؛ گیاهوارگی
در بین استعارههای مکنیّه، گاهی شاهد حضور استعارههایی هستیم که مستعارٌمنه آنها، یکی رُستنی و گیاه است. اینگونه استعاره در بعضی مواقع شگفت و زیباست، به خصوص آنجا که «انسان» به هیئت گیاه درآید و رُستنی شود:
... ای آفتاب ابری/ بر ما ببار/ تا بشکفیم/ در بهار/ ورودت از خاک انتظار (صفارزاده، 1366: 146-147).
در این شعر، صفّارزاده فعل «شکفتن» را که مخصوص گیاهان است، استخدام میکند تا منتظران (مشبّه) را به هیئت گلهای تشنه (مشبّهٌبه محذوف) که برای رویش به باران محتاجاند، درآورد.
یا در این بیت از سرودههای قزوه، شاعر خود را با استعارۀ مکنیّه «درختی بیشکوفه» دانسته است و از موعود خود میخواهد که چون آفتاب و ابر بر او بتابد و ببارد تا دوباره سبز شود و شکوفه دهد:
میرسد بهار و من، بیشکوفهام هنوز
آفتاب من، بتاب، مهربان من، ببار
(قزوه، 1372: 26)
سوم. استعارۀ مکنیّۀ طبیعتمدارانه؛ طبیعتوارگی
در این استعاره نیز «مشبّهٌبه محذوف»، یکی از پدیدههای طبیعت است. مانند این بیت شعر از محمودی که موعود (مشبّه) را به خورشید (مشبّهٌبه محذوف) مانند کرده و یکی از ملائمات آن (طلوع) را در جمله آورده است:
غروب عمر شب انتظار نزدیک است
طلوع مشرقی آن سوار نزدیک است
(محمودی، 1369: 27)
سیمیندخت وحیدی نیز نگاه انسان منتظر را به باران (مشبّهٌبه محذوف) تشبیه کرده است:
نگاهت میچکد از ابرهای انتظار امشب
و بوی وحی میپیچد به جان بیقرار امشب
(وحیدی، 1384: 13)
«رود» از دیگر مظاهر طبیعت است که علیپور در این شعر نیمایی، به عنوان «مستعارٌمنه» برای جادههای طبیعت «مستعارٌله»، به استخدام درآورده است و چنین میسراید:
... اگر تو نباشی/ همه جادههای طبیعت/ به تاریکی و خواب خواهند ریخت/ و جوبارهایش تمامی به مرداب (علیپور، 1372: 18).
چهارم. استعارۀ مکنیّۀ شیءمدارانه؛ شیءوارگی
زیرساخت چنین استعارهای بر مبنای یک شیء استوار است؛ یعنی «مشبّهٌبه محذوف»، شیءای همراه با یک ملائم و وابستگی است؛ مانند:
بیا که دیدهام از انتظار لبریز است
کویر سینۀ تفتیدهام عطشخیز است
(براتیپور، 1369: 11)
در این بیت، براتیپور، دیده (مشبّه) را به یک پیمانه (مشبّهٌبه محذوف) تشبیه کرده و سپس یکی از ملائمات آن، یعنی لبریز بودن را ذکر کرده است.
یا در شعر زیر از علیپور، «در» به عنوان یک شیء در مقام «مستعارٌمنه» در استعارۀ «کلیدهای افق» آمده است:
... تو آن آخرینی که از آسمان خواهی آمد/ نفسهای بیداری باغ با توست/ کلیدهای افقهای بسته/ و سرشاری از صبح (علیپور، 1372: 18).
پنجم. استعارۀ مکنیّۀ انسانمدارانه؛ تشخیص
در تشخیص (Personification) شاعر، فضایی را ایجاد میکند که نتیجۀ آن رسوخ و نفوذ در کنه و ذات اشیاء و امور، و احساس یگانگی با آنهاست. در اینجاست که عقل از پیدا کردن روابط ظاهری و منطقی در میان اشیاء دست میکشد و قوّۀ خیال در اوج هیجان عاطفی، مخفیترین انرژی روح را به حرکت درمیآورد تا در ماورای واقعیتهای ظاهری، به حقیقتهای مکتوم دست یابد (پورنامداریان، 1381: 200).
استعاره مکنیّه از نوع تشخیص در مقایسه با دیگر انواع، در اشعار انتظار بسامد بیشتری دارد و آن را در دو دسته میتوان طبقهبندی کرد:
الف) تشخیصی که از نسبت دادن یکی از اعضا یا صفات و ویژگیهای مربوط به انسان به یک مفهوم انتزاعی یا غیرمحسوس است؛ مانند:
اسیر وسوسۀ نفس خیرهسر بودن
حقیقتی است که دل تشنه گناه کند
(مردانی، 1370: 51)
در این بیت، شاعر گناه کردن را که یکی از خصلتهای انسان است به «دل» که در زمرۀ مفاهیم انتراعی جای میگیرد، نسبت داده است.
«ریا» در این بیت هیئتی انسانی میگیرد:
ریا بر گرد دلها بسته پرچین
به ژرف چشمها، بیزاری و کین
(موسوی گرمارودی، 1363: 130-134)
«مهربانی» کینهور است و «عشق»، (انسان) بیخبر میشود:
صبح بیتو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتّی مهربانی حالتی از کینه دارد
بیتو میگویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
(امینپور، 1379: 46)
ب) تشخیصی که از افزودن یا نسبت دادن یکی از اعضا یا صفات و اعراض مربوط به انسان به یک شیء محسوس طبیعی یا غیرطبیعی به دست میآید. نمونهها:
«ابر» غیرتمند میشود:
... در ابر غیرتی است/ که آفتاب عدالت را/ از آفتاب روزمرّه جدا میدارد (صفارزاده، 1366: 137- 146).
و آب گاهی «مست حضور» میشود و زمانی دیگر «بیهوش»:
آن بهترین اهل زمان/ آن بهترین اهل زمین، او در نماز ایستاده/ بر پارۀ حصیر/ در پایگاه آسمان سرداب/ حصیر روی دامن آب است/ و آب مست حضور/ و آب بیهوش است (همو).
«پنجره» بیتاب و ناآرام و «کوچه» در انتظار به سر میبرد:
پنجره بیقرار تو، کوچه در انتظار تو
تا که کند نثار تو، لالۀ دسته دسته را
(محمودی، 1369: 100)
ج) استعارۀ مرکّب
استعارۀ مرکّب استعاره در جمله است؛ یعنی با مشبّهٌبهی سر و کار داریم که جمله است. در این صورت، باید با تأمّل عقلی دریافت که جمله در معنای خود به کار نرفته است و به علاقۀ شباهت معنای دیگری را افاده میکند (شمیسا، 1376: 194).
در اشعار انتظار بسامد این نوع استعاره بسیار اندک است. سهیل محمودی از معدود شاعرانی است که از این استعاره در شعر خود استفاده کرده است. او در بیتی از مجموعۀ «فصلی از عاشقانهها» میسراید:
پر از غروب شدم، شب رسید، سرد شدم
کجا پناه برم در شبی که یلدایی است
(محمودی، 1369: 86)
در این بیت، «پر از غروب شدن»، استعارۀ مرکّب از ناامیدی و یأس و دلسردی است؛ به خصوص که شاعر با آوردن قرینۀ «شب رسید» و «سرد شدم»، این ناامیدی را استوارتر میکند.
3. مجاز در شعر انتظار
نگاه شاعران به جهان و پدیدههای اطراف، نگاهی خاص و ادیبانه است و به تبع آن واژگانی را که به طور معمول و مرسوم استفاده میکنیم، به شیوهای دیگرگونه به استخدام در میآورند. مجاز نیز از این مقوله است که شاعر واژه را در غیر معنی حقیقیاش استعمال میکند.
مجاز در بین دیگر صورتهای خیال در شعر انتظار از بسامد زیادی برخوردار نیست. از تعداد معدود مجاز به کار رفته در اشعار، مجاز «محلّ و حال» و سپس «جزء و کل» بیشتر به چشم میخورد. در بین شاعران این پژوهش، نخست «طاهره صفّارزاده» و سپس «سلمان هراتی» بیش از دیگران از مجاز در شعر خود استفاده کردهاند.
الف) مجاز مرسل با علاقۀ جزء و کل
... در روز جمعۀ بیکاران/ تنهای شوخگن/ سرهای خفته در سپیده دمان/ به شستشو/ به آب میاندیشند .../ مسحور نامه نوشتن هستم/ در خیمهگاه این همه/ امید/ این همه زندگی/ نزدیک آن چنان/ که خطّ مرا میخوانی/ و جمعۀ بعدی از بر میدانی/ همواره مهرنامۀ أغِثْنی/ امضاء همیشۀ ادرکنیست (صفارزاده، 1366: 137- 146).
در این سروده «سر»، «خط»، «أغثنی» و «ادرکنی»، همگی واژگانی در معنای غیرحقیقی
خود هستند. «سر» مجاز از «انسان»، «خط» مجاز از «نوشته» و «اغثنی و ادرکنی» مجاز از
«دعا» است.
ب) مجاز مرسل با علاقۀ محلّ و حال
«آفریقا» در این شعر سپید از سلمان هراتی در معنای «مردم شهر» آمده است:
... سیاهان او را میشناسند/ آخر او وقتی میبیند/ آفریقا حق ندارد به مدرسه برود/ دلتنگ میشود (هراتی، 1368: 97 - 102).
ج) مجاز مرسل با علاقۀ آلیّت
این مجاز در سرودههای انتظار فقط در یک مورد به کار رفته، آن هم در بیتی از
موسوی گرمارودی از مجموعۀ «در سایهسار نخل ولایت» که واژۀ «دست» را در معنای «قدرت» آمده است:
بگو با برومند فرزند خویش
که ای دست یزدان بنه پای پیش
(موسوی گرمارودی، 1363: 60- 61)
4. کنایه در شعر انتظار
کنایه در ادب پارسی انواع گوناگونی دارد. مثلاً ݢݢݢݢݢکنایه را از حیث دلالت معنای ظاهری (مکنّیبه) به مقصود و مراد گوینده (مکنیعنه)، به سه دسته تقسیم میکنند که عبارتاند از : کنایه از موصوف (اسم)، کنایه از صفت و کنایه از فعل.
الف) کنایۀ فعلی
در اشعار انتظار، کنایه همچون مجاز و در مقایسه با دیگر صورتهای خیال بسامد بالایی ندارد، اغلب کنایات به کار رفته در سرودهها از نوع «فعلی» است؛ یعنی فعلی یا مصدری یا جملهای یا اصطلاحی (مکنّیبه) در معنای فعل یا مصدر یا جمله یا اصطلاح دیگر (مکنّیعنه)، به کار رفته است و این رایجترین نوع کنایه است (شمسیا، 1376: 268). این قسم از کنایه در اشعار انتظار بر دو نوع است:
یکم. کنایاتی فعلی که قدیمی هستند و در آثار گذشتگان به فراوانی به کار رفتهاند.
در سرودههای انتظار این نوع در مقایسه با انواع دیگر کنایه بیشتر دیده میشود؛ مانند: «به روی رف گذاشتن» که کنایۀ فعلی است از «به فراموشی سپردن» در این بیت محمودی از دفتر «فصلی از عاشقانهها»:
دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم
آینۀ قدیمی غبار غم نشسته را
(محمودی، 1369: 100)
یا «گره بر باد زدن»، که کنایه از «کار بیهوده انجام دادن» است، در این شعر از ساعد باقری از دفتر «نجوای جنون» :
شبنوازان مست سرنا را
تا زدند از سر گشاد زدند
تیغ بر شعله آختند عبث
یاوه یاوه گره به باد زدند
(باقری، 1368: 60- 66)
یا «از خویش رفتن» که کنایه فعلی است از «بیهوش شدن». قیصر امینپور در بیتی از مجموعۀ «گلها همه آفتابگردانند» آن را به کار برده است:
گر من به شوق دیدنت از خویش میروم
از خویش میروم که تو با خود بیاریام
(امینپور، 1380: 82)
همچنین «آهنگ چیزی را داشتن» کنایه از «قصد انجام آن کار را داشتن»، از مجموعۀ «دل و دریا»، سرودۀ عباس براتیپور میخوانیم :
آهنگ ماندن نداریم با این غم خانمانسوز
وران به کام کلاغان، آتش به جان هزاران
(براتیپور، 1383: 7)
دوم. کنایاتی فعلی که امروزی و جدید است و در ادب گذشته جایگاهی ندارد و باید آن را محصول شعر معاصر دانست؛ مانند: «گل از گل شکفتن» که کنایه است از «کمال خشنودی کسی، خوش آمدن سخن یا کلامی بر کسی».
گلها به گلشن شکفتد از یار گفتند و گفتند
گل از گلم میشکوفد گر غمگساری بیاید
(کاشانی، 1373: 11)
یا «گوش به زنگ ماندن»، کنایه از «منتظر خبری بودن». از سهیل محمودی در مجموعۀ «فصلی از عاشقانهها» میخوانیم:
شب به سحر رساندهام دیده به ره نشاندهام
گوش به زنگ ماندهام، جمعۀ عهد بسته را
(محمودی، 1369: 100)
ب) کنایه از موصوف
از دیگر کنایههای رایج در اشعار مورد بحث، کنایه از موصوف است. در این کنایه، وصف و صفتی را میگوییم و از آن موصوف را اراده میکنیم. این نوع در اشعار انتظار، اغلب جدید و حاصل پویایی ذهن شاعر است؛ مثلاً «نیم خورشید» در این سروده از حمیدرضا شکارسری در مجموعۀ «باز جمعهای گذشت» که کنایه از «امیدواری اندک» است.
لحظههای کور/ بیچشمهای تو/ راه را به شبترین روزگار میبرند/ روزگاری گرگآلود/ که ترانه از یاد گلو خواهد برد/ زیر بازوان کور را بگیر/ که نیم خورشیدی باقی است/ تا شب ... (شکارسری، 1375: 58).
یا «غربتآباد بیاعتباری» که کنایه از «دنیاست» در این بیت از سیمین دخت وحیدی از دفتر «این قوم ناگهان»:
در این غربتآباد بیاعتباری
فقط مایۀ اعتبارم تو هستی
(وحیدی، 1384: 33)
«طغیان هستیسوز انسان» از دیگر کنایات جدیدی است که سپیده کاشانی در مجموعۀ «سخن آشنا» آورده است:
آن فروکوبندۀ طغیان هستیسوز انسان
رهبر پنهان ما بس آشکارا خواهد آمد
(کاشانی، 1373: 79- 81)
نتیجه
از مجموع آنچه در متن مقاله آمد این نتیجه حاصل میشود که ادبیّت متن چنانكه فرمالیستها میگویند از عوامل و اركان بسیار مؤثر در اقناع مخاطب است و از این میان لایۀ بلاغی متن و صنایع بیانی این لایه، سهم عمدهای در این اثربخشی دارند. در شعر آیینی نیز _ به طور عام _ و در ادبیات انتظار _ به طور خاص _ مثل دیگر انواع ادبی با وجود اینكه شبكۀ مفهومی بسیار غنی و ارجمند است؛ بخش عمدهای از تأثیرگذاری اثر، مبتنی بر ادبیّت متن و به ویژه عناصر بلاغی آن است.
منابع
اخلاقی، زکریّا، تبسّمهای شرقی، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1378ش.
امینپور، قیصر، آینههای ناگهان، تهران، انتشارات سراینده، چاپ اول، 1372ش.
______________ ، تنفّس صبح، تهران، انتشارات سروش، چاپ سوم، 1379ش.
______________ ، گلها همه آفتابگردانند، تهران، انتشارات مروارید، چاپ اول، 1380ش.
باقری، ساعد، نجوای جنون، تهران، انتشارات برگ، چاپ سوم، 1368ش.
براتیپور، عباس، بهت نگاه، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369ش.
_______________ ، دل و دریا، تهران، انتشارات سورۀ مهر، چاپ اول، 1383ش.
بهرامیان، زهرا و همکاران، «بررسی كاركرد عناصِر موسیقایی شعر انتظار در دورۀمعاصر»، فصلنامه پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا)، تهران، سال ششم، ش1 (پیاپی 21)، بهار 1391ش.
بهرامیان، زهرا، ادبیات انتظار در شعر بیست شاعر معاصر بعد از انقلاب اسلامی (پایاننامه کارشناسی ارشد)، تهران، دانشگاه الزهراء، 1385ش.
پورنامداریان، تقی، سفر در مه، تهران، مؤسسۀ انتشارات نگاه، چاپ دوم، 1381ش.
ثروت، منصور، فرهنگ کنایات، تهران، انتشارات سخن، چاپ دوم، 1375ش.
حسینی، سیّدحسن، همصدا با حلق اسماعیل، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1363ش.
خاقانی، افضلالدین بدیل، دیوان، ویراستۀ میرجلالالدین کزازی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، 1375ش.
زرقانی، سید مهدی، چشمانداز شعر معاصر ایران، تهران، انتشارات ثالث با همکاری دبیرخانۀ شورای گسترش زبان فارسی، چاپ اول، 1383ش.
شفیعی کدکنی، محمّدرضا، صور خیال در شعر فارسی، تهران، انتشارات آگاه، چاپ ششم، 1375ش.
شکارسری، حمیدرضا، باز جمعهای گذشت، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375ش.
شمیسا، سیروس، بیان، تهران، انتشارات فردوس، چاپ ششم، 1376ش.
صفّارزاده، طاهره، دیدار صبح، تهران، انتشارات نوید، چاپ اول، 1366ش.
طهماسبی، قادر، عشق بیغروب، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375ش.
عبدالملکیان، محمّدرضا، ریشه در ابر، تهران، انتشارات برگ، چاپ دوم، 1368ش.
علیپور، مصطفی، از گلوی کوچک رود، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1372ش.
فرای، نورتروپ، تخیّل فرهیخته، ترجمۀ سعید ارباب شیرانی، تهران، نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1372ش.
قزوه، علیرضا، از نخلستان تا خیابان، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1372ش.
____________ ، عشق، تهران، انتشارات انجمن شاعران ایران، چاپ اول، 1381ش.
کاشانی، سپیده، سخن آشنا، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1373ش.
کاکایی، عبدالجبار، در سایهسار نخل ولایت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1356ش.
________________ ، مرثیۀ روح، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369ش.
کزّازی، میرجلالالدّین، زیباشناسی سخن (3) بدیع، تهران، نشر مرکز، 1374ش.
محمودی، سهیل، دریا در غدیر، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1365ش.
________________ ، عاشقانه در پاییز، تهران، انتشارات مؤسسۀ فرهنگی هنری نقش سیمرغ، چاپ اول، 1381ش.
________________ ، فصلی از عاشقانهها، تهران، نشر همراه، چاپ اول، 1369ش.
مردانی، نصرالله، خوننامۀ خاک، تهران، انتشارات کیهان، چاپ دوم، 1370ش.
______________ ، سمند صاعقه، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1374ش.
______________ ، قیام نور، تهران، انتشارات حوزه اندیشه و هنر اسلامی، چاپ دوم، 1360ش.
معلم، علی، رجعت سرخ ستاره، تهران، انتشارات حوزۀ اندیشه و هنر اسامی، چاپ اول، 1360ش.
موسوی گرمارودی، علی، چمن لاله، تهران، انتشارات زوّار، چاپ اول، 1363ش.
میرشکّاک، یوسفعلی، از زبان یک یاغی، تهران، انتشارات برگ، چاپ اول، 1369ش.
میرصادقی، میمنت، واژهنامۀ هنر شاعری، تهران، کتاب مهناز، چاپ اول، 1373ش.
وحیدی، سیمیندخت، این قوم ناگهان، تهران، انتشارات سورۀ مهر، چاپ اول، 1381ش.
_____________________ ، هشت فصلسرخ و سبز، تهران، انتشارات برگ زیتون، چاپ اول، 1384ش.
هراتی، سلمان، از آسمان سبز، تهران، انتشارات حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1368ش.