مدلسازی ویژگیهای نیروی انسانی در راستای تحقق تمدن زمینهساز؛ برداشتی از روش متدولوژی سیستمهای نرم (SSM)
غلامرضا گودرزی
چکیده
بررسی تمدن زمینهساز از منظر راهبردی، ضرورتی مهم به شمار میرود؛ زیرا در این رویکرد میتوان با لحاظ کردن چارچوبها و اصول راهبردی _ بهویژه توجه به الزامات و لوازم نیل به اهداف تعیین شده، شناخت محیط و داشتن تصویری شفاف از آینده _ راهبردهای متناظر حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی را تبیین کرد. البته در نگاه نسخت، شاید بهکارگیری دو واژه راهبرد و مدیریت، در قالب ترکیب راهبردهای مدیریتی، اندکی سؤالبرانگیز باشد؛ زیرا استقرار راهبرد در حقیقت خود یک فعالیت مدیریتی است. از اینرو در این نوشتار، به عنوان طرح موضوع به جای راهبردسازی و بهکارگیری راهبردهای مدیریتی، از میان مؤلفههای اساسی مدیریت، مؤلفه نیروی انسانی بیان شده است. برای آنکه بتوان با استفاده از روشهای نوین تصمیمگیری، به ارزیابی و طراحی مدلی مفهومی از نیروی انسانی پرداخت، از روشهای تصمیمگیری نرم الهام گرفته شده است. در این راستا با توجه به نیروی انسانی در نگاهی آیندهمحور و تمدنساز و منطق روش متدولوژی سیستمهای نرم، مدل مفهومی اولیهای ارائه شده است.
واژگان کلیدی
نیروی انسانی، تمدن زمینهساز، روش متدولوژی سیستمهای نرم.
مقدمه
رهبر انقلاب در سخنرانیها، پیامها و جلسات متعدد، یکی از رسالتها و
مأموریتهای اساسی انقلاب اسلامی، در عصر حاضر را تمدنسازی دانستهاند. به عنوان
نمونه معظمله در بیاناتی در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین(ع) در تاریخ 31/2/1393 میفرماید:
آنچه مهم است این است که نگاه نسل نو و همۀ کسانى که نیروى جوانى را در خدمت به اهداف و آرمانهاى بلند میخواهند، باید به آیندههاى روشن و دور باشد _ فقط جلوى پاى خودمان را نبینیم _ آیندۀ دور، ایجاد تمدن اسلامى است. تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیتهاى امروز بشریتى که از حوادث گوناگون قرنهاى اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسلهاى جوان آن دچار یأس و نومیدى و افسردگىاند. اسلام میتواند این نسلها را به آفاق جدیدى برساند، دلهاى آنها را شاد کند و آنها را آنچنانکه متناسب و شایستۀ کرامت انسان است، کرامت ببخشد. تمدن نوین اسلامى یعنى این و شما هستههاى مهم و اساسى و اصلى در ایجاد این تمدنید.
ایشان برای تحقق آن قائل به چند محور اصلی هستند.
محور دوم توجه به ضرورت داشتن الگوی خاص و ویژه است که از آن به الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت یاد میکنند و میفرماید:
مفهوم پیشرفت، برای ما مفهوم روشنی است. ما پیشرفت را به کار میبریم و تعریف میکنیم که مقصود ما از پیشرفت چیست. دربارۀ ایرانی بودن الگو، علاوه بر آنچه که دوستان گفتند، که خوب، شرایط تاریخی، شرایط جغرافیایى، شرایط فرهنگی، شرایط اقلیمی، شرایط جغرافیای سیاسی در تشکیل این الگو تأثیر میگذارد _ که قطعاً اینها درست است _ این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانی هستند. این کاملاً وجه مناسبی است برای عنوان ایرانی، یعنی ما نمیخواهیم این را از دیگران بگیریم. ما میخواهیم آنچه را که خودمان لازم میدانیم، مصلحت کشورمان میدانیم، آیندهمان را میتوانیم با آن تصویر و ترسیم کنیم، این را در یک قالبی بریزیم. بنابراین، این الگو ایرانی است. از طرف دیگر، اسلامی است، به خاطر اینکه غایات، اهداف، ارزشها و شیوههای کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت. یعنی تکیه ما به مفاهیم اسلامی و معارف اسلامی است. (10/9/۱۳۸۹)
محور سوم توجه به مأموریت و رسالت اصلی انقلاب اسلامی است. ایشان در اینباره میفرماید:
ما فرقمان با بقیه گروههائی که در کشورهای مختلف میآیند یک رژیمی را تغییر میدهند، بر سرکار میآیند و قدرت را به دست میگیرند، این است که ما آمدیم برای اینکه یک جامعه اسلامی به وجود بیاوریم. ما آمدیم تا حیات طیبه اسلامی را برای کشورمان و برای مردممان بازتولید کنیم. آن را تأمین کنیم. و اگر بخواهیم با یک نگاه وسیعتر نگاه کنیم، چون بازتولید حیات طیبه اسلامی در کشور ما میتواند و میتوانست و میتواند همچنان الگویی برای دنیای اسلام شود، در واقع آمدیم برای اینکه دنیای اسلام را متوجه به این حقیقت و این شجره طیبه بکنیم. ما برای این آمدیم. (19/6/1387)
به بیان دیگر و در کلام امام امت، زمینهسازی ظهور از رسالتها و آرزوهای بنیانگذار انقلاب است. برای تبیین این ادعا به چند مورد از اشارات حضرت امام خمینی(ره) در اینباره بسنده میکنیم:
1. همه ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاء الله تهیه بشود. (خمینی، 1370: ج7، 255)
2. امیدوارم که این انقلاب یک انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیت الله _ ارواحنا له الفداء _ باشد. (همو: ج16، 88)
3. انشاءالله اسلام را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند... و مقدمه باشد برای ظهور ولیّ عصر _ ارواحنا له الفداء _ . (همو: ج15، 170)
4. خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فروریختن کاخهای ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملتها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان برخوردار فرما. (همو: ج20، 118)
با توجه به این مطالب مشخص میشود که برای تحقق تمدنسازی و زمینهسازی باید از مؤلفههای اساسی دانش مدیریت و الگوها راهبردی آن استفاده نمود و برای طراحی مدلهای عملیاتی جهت تحقق این آرمانهای اساسی میتوان از توانمندیهای علم مدیریت و تحقیق در عملیات بهره گرفت. لذا این مقاله با اتخاذ رویکردهای فوق به دنبال طراحی مدل مفهومی برای این موضوع است. از این رو ابتدا به تبیین ارتباط بین مدیریت و تمدنسازی پرداخته و سپس با بهکارگیری روش متدولوژی سیستمهای نرم، یک مدل مفهومی ارائه میشود.
مدیریت و تمدن زمینهساز
در تعریف مدیریت عبارات گوناگونی بیان شده است که هر کدام در جای خود درست و منطقی است. در اینجا در یک تعریف ساده، مدیریت را علم و هنر تصمیمگیریهای به موقع و اثربخش جهت هماهنگی بین منابع سازمان به منظور نیل به اهداف سازمانی تعریف میکنیم.
از سوی دیگر مهمترین وظایف مدیر عبارت است از برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع، هدایت و رهبری و کنترل و نظارت. اما شالودۀ تمامی این وظایف تصمیمگیری است؛ زیرا مدیر میتواند بخشی از وظایف خود را به دیگران واگذار کند، اما آن بخش از وظایف مدیر که اصولاً قابل واگذاری نیست تصمیمگیری است.
باید توجه داشت که مدیریت کاری بسیار دشوار است و به همین دلیل است که تفاوت سطوح جوامع بشری را میتوان با تفاوت سطوح مدیریتی آنها مرتبط دانست. هرچه در یک کشور نظام مدیریت منسجم تر نظاممندتر، منطقیتر و صحیحتر استقرار یافته باشد و اجرا گردد، سطح زندگی مردمان ارتقا مییابد. از همین رو توجه به مؤلفههای اساسی مدیریت و تعالی آنها میتواند در اثربخشی نظام مدیریتی مؤثر باشد. البته دربارۀ مؤلفههای مدیریت نظرات گوناگونی وجود دارد، اما در این مقاله از میان این مؤلفهها، نیروی انسانی مبنای اصلی تحلیل را تشکیل میدهد. علت انتخاب این مؤلفه نیز تأثیرگذاری بیشتر آن بر موضوع تمدنسازی است.
واژه تمدن علی رغم قدمت تاریخی مفهومش، خود عمری نسبتاً تازه دارد. بهطورکلی تمدن معانی متفاوتی دارد که در ادامه به برخی از آنها نگاهی خواهیم داشت:
تمدن به مجموعه دستاوردهایی اطلاق میشود که زمینههای علمی و هنری بشر نظیر معماری، نقاشی، ادبیات، مجسمهسازی، موسیقی، فلسفه و علوم را دربر میگیرد و به موفقیتهایی اطلاق میشود که قومی در ایجاد و تداوم کنترل خویش بر محیط زیست طبیعی و انسانی کسب میکنند (شپرد، 1370).
تمدن دو جنبه دارد، مادی و معنوی. جنبه مادی آن جنبه فنی و صنعتی است که دوره به دوره تکامل یافته تا به امروز رسیده است. جنبه معنوی تمدن مربوط به روابط انسانی انسانهاست (مطهری، 1368: 169).
تمدنسازی را میتوان حرکت هوشمندانه یک ملت و یا بخشی از یک ملت به سوی استقرار دستاوردهای مورد قبول و خواست آنها دانست. یک ملت ممکن است خود دارای تمدن باشند اما تمدنسازی نکنند و بالعکس ملتی ممکن است دارای تمدنی ضعیفتر باشند، اما به سوی تمدنسازی حرکت کنند. باید توجه داشت که همانگونه که بیان شد، انقلاب اسلامی با موضوع اتکای بر تفکر مهدویت شکل گرفت، رشد نمود و پیروز شد.
تفکر مهدویت نوعی از تفکرات و نگرشهای معطوف به آینده و در حقیقت رویکردی آیندهنگرانه است، که در آن گذشته، حال و آینده جهان حرکتی مستمر، پویا، هدفمند و به سوی کمال ترسیم شده که هیچگونه اعوجاج، انحراف و ارتجاعی در آن نیست و پایان جهان چون آغاز آن در اختیار صالحان است. در اینباره قرآن کریم میفرماید:
(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ). (انبیاء: 105)
از ترکیب این دو نگاه یعنی تمدنسازی که در راستای تحقق تفکر مهدویت باشد و یا به بیان دیگر تمدنسازی که منطبق با ارزشها و افقهای مهدویت باشد، واژه «تمدن زمینهساز» حاصل خواهد شد. این نکته بسیار حائز اهمیت است، و البته خود، موضوع مقالهای مجزاست که آیا مفهوم تمدن زمینهساز یک مفهوم روشن است؟
نگاه این مقاله آن است که تمدنی، تمدن زمینهساز است که در دو جنبه مادی و معنوی خود، نه تنها با تفکر مهدویت همسو باشد، بلکه در مبدأ، مسیر و مقصد مبتنی بر تفکر مهدویت باشد. در تفکر مهدویت، مبدأ از توحید شروع شده و در مقصد به معاد خواهد رسید و مسیر حرکتش را بر اساس نبوت و امامت تنظیم مینماید. لذا تمدنی زمینهساز است که بین توحید، نبوت و معاد پیوند زند.
حال نکته مهم آن است که مدیریت از دو جنبه به موضوع تمدنسازی و مهدویت و به یک بیان تمدن زمینهساز کمک میکند. جنبه اول قابلیتهای دانش مدیریت در هدایت و راهبری فعالیتهای بشری است. در حقیقت فرایند تمدنسازی خود نیازمند مدیریت شدن است. البته در اینباره بحث گستردهای را میتوان مطرح کرد و در صدد ارائه پاسخی بدین پرسش بود که مفهوم مدیریت کردن فرایند تمدنسازی یعنی چه و آیا اصولاً تمدنسازی مدیریت شدنی است یا خیر؟ زیرا در این مورد دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و برخی از محققان و اندیشمندان بر این باورند که تمدنسازی فرایندی نیست که بتوان آن را مدیریت کرد . این صاحبنظران حتی با عبارت تمدنسازی مخالفند. اما ما در این مقاله به منظور پرهیز از ورود به این بحث، ضمن پذیرش نگاه و رویکرد اول که قائل به راهبری فرایند تمدنسازی است، بحث خود را پیرامون نقش مدیریت در فرایند تمدنسازی با تأکید بر تمدن زمینهساز پی میگیریم. بنابر این آنچه در این نوشتار مطمح نظر است، جنبه دوم نقش مؤلفههای اساسی مدیریت در فرایند تمدنسازی است. از میان این مؤلفهها نقش سرمایه انسانی بسیار مهم است؛ زیرا در تمدن زمینهساز انسانها هم محور تحول، هم عامل تحول و هم هدف تحول. لذا در ادامه مقاله به بحث و بررسی دربارۀ این بخش مهم از مؤلفههای راهبردی تحقق تمدن زمینهساز در قالب بهکارگیری روش متدولوژی سیستمهای نرم میپردازیم.
روش متدولوژی سیستمهای نرم
علم مدیریت یا به تعبیر رایج تحقیق در عملیات قابلیتهای خوب و کم نظیری برای مدلسازی مسائل جهان امروز را داراست، بهطوری که از این دانش و توانمندیهای آن میتوان برای شناخت و تحلیل مسائل اصلی حال و آینده بهره جست. البته در حوزه مطالعات اسلامی کمتر به این توانمندی توجه شده است و کوششهایی توسط نگارنده این مقاله برای نزدیک کردن این دو حوزه مهم صورت گرفته است. مشکل اصلی در بهکارگیری دانش تحقیق در عملیات در مطالعات اسلامی را شاید بتوان در نوع نگاه به کلمه و واژه مدل دانست. عمده افراد هنگامی که واژه مدل را میشنوند، به یاد مدلهای پیچیده ریاضی میافتند، در حالی که بر اساس نظر بسیاری از محققان و اندیشمندان تحقیق در عملیات، مدل صرفاً مفهوم ریاضی ندارد. ویلیامز در اینباره معتقد است که کسانی که مدل را فقط معادلات ساده میدانند، دیدگاهی نارسا دارند؛ زیرا مدلسازی برای بازنمایی و توصیف تمام واقعیتیهایی است که مشاهده میشوند. [ویلیامز- 1392- 24] لذا در این مقاله با بهکارگیری یکی از روشهای رایج تحقیق در عملیات، به طراحی مدل اولیه نیروی انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز، خواهیم پرداخت.
متدولوژی سیستمهای نرم از طریق یک برنامه کاری در دانشگاه لنکستر در دهه 1960 به عنوان یک واکنش در تقابل با دیدگاه مدیریت سنتی در مورد حقیقت عینی، طبیعی و عاری از ارزش، توسط پیتر چکلند معرفی شد (آذر، 1392: 39). این رویکرد دارای فرایندی به شکل یک چرخه است، که از شناخت موقعیت مسئلهساز تا تعریف و انجام اقداماتی برای بهبود آن ادامه دارد. البته فعالیتهایی که باید در قالب این چرخه صورت گیرد دارای ترتیب و توالی نیست و با ملاحظاتی میتوان آنها را با هم انجام داد. این روش در هفت مرحله به شرح ذیل به انجام میرسد.
در مرحله اول، یک مسئله در دنیای واقعی کشف و موقعیت آن در نظر گرفته میشود و مشخص میکنیم که دقیقاً دنبال چه چیزی هستیم. در مرحله دوم موقعیت، افراد درگیر موقعیت و ساختار مسئله در قالب تصاویر گویا و کاریکاتوری ترسیم میشود. در مرحله سوم تعاریف بنیادین از مسئله صورت خواهد گرفت. منظور از این مرحله توصیف سیستم ایدهآل است. در مرحله چهارم یک مدل مفهومی طراحی شده و در مرحله پنجم این مدل با مدل واقعی مقایسه خواهد شد. مرحله ششم و هفتم به تعریف تغییرات مطلوب و تدوین برنامه کاری ارتباط دارد. گفتنی است بعضی از این مراحل (1 تا 3) دنیای واقعی را نشان میدهد.
گفتنی است با عنایت به اینکه این مقاله، در حقیقت نوعی تلاش اولیه برای نزدیک کردن دو فضا و پارادایم متفاوت به یکدیگر است و جزو اولین کارها قلمداد میشود، لذا اولاً در آن از متدولوژی الهامگیری شده و در پیاده سازی مراحل برخی ملاحظات و ساده سازیها انجام شده که بالتبع در مقالات بعدی باید آنها را مرتفع نموده و بهبود داد و ثانیاً با توجه به ماهیت و قلمرو در نظر گرفته شده، مراحل اول تا چهارم این مدل انجام شده است.
مدل مؤلفههای نیروی انسانی تحقق تمدن زمینهساز
همانگونه که بیان شد برای تحقق تمدن زمینهساز، نیروی انسانی مهم است. جهت مدلسازی نقش این نیروها و کارکردهای اصلی آنها بر اساس روش سیستم نرم و طبق مراحل یاد شده، در مرحله اول، باید مسئله را در دنیای واقعی کشف و موقعیت آن را در نظر گرفت. در شکلگیری تمدن زمینهساز مانند هر فعالیت دیگر بشری، نیروی انسانی دارای نقش و جایگاه ویژهای است. تمدن در زمره فعالیت مهمی است که در آن محورهای اصلی یعنی، ورودی (انسانها)، فرایندها (فرهنگ) و خروجی (تمدن) بر مبنای نیروی انسانی قابل تعریف است. به همین علت این مفهوم بشدت تحت تأثیر نیروی انسانی است. تمدنسازی فرایندی است که با خلق مفهوم جامعه، صنعت، فناوری، فکر، اندیشه، تولید علم و دانش و سازههای تمدنی شروع شده، رشد یافته و متبلور میشود. و در تمامی این موارد نقش انسان پررنگ است و به همین رو نیروی انسانی نقش تعیین کنندهای در تمدنسازی دارد. از منظر دیگر توجه به تفاوت تمدنها با هم، حاکی از تفاوت سازهها و نمادهای آنها به دلیل تنوع استعدادها و توانمندیهای انسانهای سازنده آنهاست. به بیان دیگر پایه و محرک رشد و بالندگی یک تمدن را نیروی انسانی خلاق و نوآورش تشکیل میدهد. لذا نقش و تأثیر انسانها در تمدنسازی بی بدیل است.
در مرحله دوم باید بر اساس یافتههای مرحله قبل و در قالب تصاویر تماثیل و اشکال ارتباط بین مؤلفهها را نشان داد. قبل از انجام این مرحله باید توجه داشت که ارتباط بین نیروی انسانی با تمدن زمینهساز از منظر مباحث فوق چیست. در نگاه تمدن زمینهساز، انسانها به چهار گروه تقسیم میشوند. گروه اول آن دسته از انسانها که راهبری آن حادثه عظیم را بر عهده دارند و از آنها به یاران حضرت یاد میکنیم. گروه دوم انسانهائی که عامل ایجاد تحول و زمینهساز ظهورند که از آنها به منتظران واقعی ظهور یاد میکنیم. گروه سوم کسانی هستند که مخاطب دعوت موعود الهی بوده و قشر عظیمی از مردم جهان را شامل میشوند. و گروه چهارم آن دسته از مردمند که مخالفین حضرتش را تشکیل داده و در صف دشمنی با او گرد خواهند آمد.
بررسی ویژگیهای اساسی این دستههاست که در مرحله دوم در سطح واقعی و در مرحله سوم در سطح بنیادین تعریف خواهند شد. در احادیث معتبر و کتب ناب دینی ویژگیهای اساسی و نقشهای مهم هریک از این گروهها احصا شده است، که میتواند در شکل دهی مراحل یاد شده مفید باشند. به عنوان نمونه به اختصار به برخی از این موارد اشاره میشود:
«آنگاه پیروان او از گوشه و کنار زمین گردش جمع میشوند.»
یاران ایشان «از شایستگان مصری و مؤمنان واقعی اهل شام و نیکانی از عراق» هستند.
یارانش دارای روحیهای هستند، حماسه آفرین و دلاوری که ثمره ایمان والا و اراده صخرهسان و هشیاری نسبت به هدفی است که برای آن تلاش میکنند (کورانی، 1381: 324).
گشایش و فرج ما نخواهد بود مگر با غربال شدنهای متعدد و آزمایشهای مکرر.
قیام سفیانی حادثه سادهای نیست بلکه تأثیرات مهمی بر معادلات جهانی و تحولات اساسی در دنیای اسلام داشته و وی در جهت جلوگیری از قیام مهدی(عج) تلاش خواهد کرد (آیتی، 1390: 116).
حال با توجه به این منابع و همچنین استفاده از تحلیل محتوای سه کتاب مهم حدیثی یعنی کتاب بحار الانوار اثر علامه مجلسی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی و معجم الاحادیث علامه کورانی بهطور خلاصه و بر مبنای مدل SSM به منظور ترسیم موقعیت بحث یعنی ارتباط بین نیروی انسانی و تمدن زمینهساز ارائه شده است.
در مرحله سوم در قالب ارائه تعاریف بنیادین به مؤلفهها و ویژگیهای اساسی نیروی انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز میپردازیم. گفتنی است طبق مدل SSM برای تکمیل این مرحله باید از مدل CATWOE استفاده نمود. در این مدل برای هریک از ابعاد، تعریف بنیادین صورت میگیرد. این ابعاد عبارتاند از، مخاطبان، بازیگران، فرایند تبدیل، جهان بینی، صاحبان و عوامل محیطی.
البته باید توجه داشت که از میان چهار گروه یاد شده منابع انسانی، به دلیل ماهیت و ملاحظات خاص موجود، از یاران حضرت در این مقاله بحث نخواهند شد و تحلیلها پیرامون سه گروه دیگر صورت خواهد گرفت. بر اساس آنچه در قبل بیان شد، مدل منابع انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز در هر کدام از ابعاد مدل CATWOE باید دارای ویژگیها و مؤلفههای ذیل باشند:
الف) مخاطبان: مخاطبان اصلی گروههای مردم هستند. دربارۀ منتظران، مدل منابع انسانی باید توانایی رشد و شکوفایی آنها را داشته و از سوی دیگر در برابر فتنهها و شبهات از آنها صیانت کند. لذا مؤلفههای اصلی این مدل در این گروه تعالی بخش و صیانت است. در مورد عامه مردم جهان، مؤلفههای مدل شبیه گروه قبل است با این تفاوت که بعد آگاهیبخشی و تبلیغ به آن اضافه میگردد. اما در مورد مؤلفههای مدل در حوزه دشمنان دو مؤلفه مهم هستند، اول کنترل و نظارت بر رفتار آنها و دوم مؤلفه مقابله و مدیریت تعارض.
ب) فرایند تبدیل: برای تبدیل تمدن امروزی به یک تمدن زمینهساز و تعالی انسانها، فرایند تبدیل همان فرایند تمدنسازی است که پیشتر در شکل (1) مقاله تبیین گردید.
ج) جهان بینی: تفکر دینی منبعث از فرهنگ ناب اسلامی که منطبق با تعالیم واقعی همه پیامبران الهی است، چارچوب جهان بینی توحیدی و الهی را تشکیل میدهد.
د) صاحبان: هدف از استقرار حکومت صالحان بر زمین و تحقق دعوت و وعده انبیاء بر زمین استقرار ملک عظیم الهی است. پس هرچند در ظاهر صاحب ملک وجود موعود الهی است اما در حقیقت مالک اصلی همان پروردگار است که فرمود:
لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار. (غافر: 16)
هـ) عوامل محیطی: اصلیترین محیط تأثیرگذار بر انسانها در آخرالزمان و در راستای تحقق تمدن زمینهساز، محیط فرهنگی و اجتماعی است. این محیط هم بر تزکیه آنها و هم بر تعلیم و هم بر رفتارشان مؤثر است.
با توجه به این مطالب در مرحله چهارم از مدل SSM و در قالب مدل مفهومی ویژگیهای مهم منابع انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز به شرح ذیل ارائه میگردد، البته اصل بر کوتاه بودن جملات است، ولی اگر موردی نیاز به تذکری وجود داشت، توضیح مختصری ارائه شده است. طبق مدل SSM در این مرحله باید مؤلفهها بصورت افعال امری تبیین شده و ارتباط شماتیک آنها ترسیم شود. این موارد عبارتاند از:
1. مدل باید در مردم خدامحوری، تقواباوری و عملگرایی را تقویت کند.
2. مدل در مواجه با مردم عادی و منتظران واقعی باید خلاقیت محور باشد. توجه به نقش و اثر ویژگیهای رفتاری نیروی انسانی در تمدن زمینهساز در فرایند تزکیه و تعلیم بسیار حائز اهمیت است. اصولاً هر فردی صرفنظر از انگیزههای شخصی، به شبکهای از ارزشهای اجتماعی و هنجارهای خود وابسته است. البته حوزه آزادی عمل جهت بروز و ظهور خلاقیت در مصادیق مختلف سبک زندگی متفاوت است. اما نکته مهم ضرورت توجه به اصل خلاقیت محوری است.
3. مدل باید به تفاوت افراد توجه کند. اصل خلقت انسانها مبتنی بر تفاوت در استعداد، مشخصه و توانمندیهاست. نظام آفرینش الهی به گونهای طراحی شده، که هر انسان با انسانی دیگر ضمن داشتن مشترکات ظاهری و باطنی متعدد، متفاوت باشد و همین تفاوتهاست که باعث رشد و تعالی جامعه انسانی میگردد؛ زیرا تعاملِ هم افزای افراد گوناگون، موجب تأمین نیازها و ارائه انواع خدمات و دستاوردها میشود. این چنین نظمی است که انسانش «فتبارک الله احسن الخالقین» را شایسته است.
4. مدل باید اعتماد محور باشد. اساس هر کاری از اعتماد متقابل نشأت میگیرد. اگر در یک فعالیت یکی از طرفین در تعامل با دیگری براساس بی اعتمادی رفتار نماید، گردش کار و اطلاعات و مهمتر از آن رضایتمندی افراد کاهش یافته و در نتیجه افت حاصل خواهد شد.
5. هدایت و کنترل افراد باید مبتنی بر جلوگیری از انحراف، آموزش اشتباهات و از طریق هدفگذاری باشد. هدف از کنترل نیروی انسانی در این مدل باید اصلاح رفتار باشد. لذا بهترین راه کنترل نیروی انسانی نیز در تمدن زمینهساز هدفگذاری و سنجش میزان رشد و تعالی آنها در رسیدن به اهداف است.
6. مدل باید عدالت محور باشد. عدالت پایه مهم تعامل با نیروی انسانی در اسلام است و هدف از بعثت انبیاء است. اصولاً تصور مهدویت بدون عدالت غیرممکن است.
7. محیط تربیتی و فرهنگی زمینهساز باید با شور و شعور، امید بخش و سازنده باشد.
8. جنبههای خودباوری در افراد مؤمن تقویت گردد.
9. باید افراد بهطور مستمر تحت آموزش و آگاهیبخشی بوده و مسیر تعالی روحی و علمی را طی کنند.
10. تزکیه با تعلیم ملازم باشند.
11. آیندهنگری الهی مد نظر افراد بوده و به هدف باور داشته باشند.
12. مردم باید در استقرار حکومت عدل الهی مشارکت و حضور فعال داشته باشند. البته باید توجه داشت که در این مورد تعارضی بین اراده الهی و ارداه مردم نیست بلکه در سلسله علل طولی مسئله اراده خدا و عمل مردم حل میشود.
13. مدل در برخورد با دشمنان دین محکم، سختگیر و با تدبیر رفتار میکند و در برخورد با دیگران با عطوفت و مهربانی.
14. ضمن توجه به ضرورت طرد دشمنان دین، توجه به ایجاد بصیرت دینی، توام با جذب حداکثری از جمله مؤلفههای اصلی مدل است.
نتیجهگیری
در بحث تمدنسازی نقش انسانها بی بدیل است. اصولاً فرهنگ و تمدن بحثی است که در سطوح مختلف اعم از باورها، رویکردها، انگیزهها، روشها و نتایج وابسته به انسان است. او است که با سستی خود میتواند یک تمدن را به نیستی بکشاند و یا با همت والایش سنگ بنای یک تمدن را پایهگذاری نماید.
در انقلاب اسلامی موضوع تمدنسازی از رسالتهای مهم و اساسی قلمداد شده است و بی تردید در اینباره مردم میتوانند بالاترین نقش را ایفا کنند. اگر افق و مدینه فاضله تمدن نوین اسلامی را مهدویت بدانیم و استقرار حکومت الهی را قله رفیع تمدن بشری بدانیم که با اراده الهی و همت مردم تبلور مییابد، مفهوم تمدن زمینهساز به عنوان تمدنی که محصول کار و تلاش منتظران بوده و صحنه ورود به عرصه تمدن مهدوی است، شکل میگیرد.
برای تحقق این تمدن انسانها اعم از منتظران، مخاطبان و مخالفان هر یک به سهم خود نقشی را ایفا خواهند نمود. مقاله حاضر با محوریت منتظران به طراحی مؤلفههای چهارده گانه مدیریت منابع انسانی در پنج سطح پرداخته و با الهامگیری از روش متدولوژی سیستمهای نرم به احصاء و طبقهبندی این مؤلفهها میپردازد. البته تبیین بیشتر مؤلفهها، مقایسه آنها با وضعیت موجود و پیشنهاد برنامههای بهبود برای تعالی انسانها به عنوان منبع اصلی تمدن زمینهساز در کارهای بعدی و مطالعات پیشرو صورت خواهد گرفت.
منابع
_ آذر، عادل و همکاران، تحقیق در عملیات نرم رویکردهای ساختاردهی مسئله، تهران، سازمان مدیریت صنعتی، 1392ش.
_ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، قم، مؤسسه آینده روشن، 1390ش.
_ خمینی، سید روحالله، صحیفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1370ش.
_ دوانی، علی، مهدی موعود، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1368ش.
_ شپرد، بی کلاو، ظهور و سقوط تمدن، ترجمه: محمود طلوع، تهران، انتشارات بدر، 1370ش.
_ صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ترجمه: حسن سجادیپور، انتشارات موعود عصر، 1388ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، نجف، بینا، 1385ق.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
_ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1368ش.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تهران، بینا، 1377ش.
_ ویلیامز، تری، روششناسی علم مدیریت، ترجمه: عادل آذر و سعید جهانیان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1392ش.
بررسی تمدن زمینهساز از منظر راهبردی، ضرورتی مهم به شمار میرود؛ زیرا در این رویکرد میتوان با لحاظ کردن چارچوبها و اصول راهبردی _ بهویژه توجه به الزامات و لوازم نیل به اهداف تعیین شده، شناخت محیط و داشتن تصویری شفاف از آینده _ راهبردهای متناظر حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی را تبیین کرد. البته در نگاه نسخت، شاید بهکارگیری دو واژه راهبرد و مدیریت، در قالب ترکیب راهبردهای مدیریتی، اندکی سؤالبرانگیز باشد؛ زیرا استقرار راهبرد در حقیقت خود یک فعالیت مدیریتی است. از اینرو در این نوشتار، به عنوان طرح موضوع به جای راهبردسازی و بهکارگیری راهبردهای مدیریتی، از میان مؤلفههای اساسی مدیریت، مؤلفه نیروی انسانی بیان شده است. برای آنکه بتوان با استفاده از روشهای نوین تصمیمگیری، به ارزیابی و طراحی مدلی مفهومی از نیروی انسانی پرداخت، از روشهای تصمیمگیری نرم الهام گرفته شده است. در این راستا با توجه به نیروی انسانی در نگاهی آیندهمحور و تمدنساز و منطق روش متدولوژی سیستمهای نرم، مدل مفهومی اولیهای ارائه شده است.
واژگان کلیدی
نیروی انسانی، تمدن زمینهساز، روش متدولوژی سیستمهای نرم.
مقدمه
رهبر انقلاب در سخنرانیها، پیامها و جلسات متعدد، یکی از رسالتها و
مأموریتهای اساسی انقلاب اسلامی، در عصر حاضر را تمدنسازی دانستهاند. به عنوان
نمونه معظمله در بیاناتی در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین(ع) در تاریخ 31/2/1393 میفرماید:
آنچه مهم است این است که نگاه نسل نو و همۀ کسانى که نیروى جوانى را در خدمت به اهداف و آرمانهاى بلند میخواهند، باید به آیندههاى روشن و دور باشد _ فقط جلوى پاى خودمان را نبینیم _ آیندۀ دور، ایجاد تمدن اسلامى است. تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیتهاى امروز بشریتى که از حوادث گوناگون قرنهاى اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسلهاى جوان آن دچار یأس و نومیدى و افسردگىاند. اسلام میتواند این نسلها را به آفاق جدیدى برساند، دلهاى آنها را شاد کند و آنها را آنچنانکه متناسب و شایستۀ کرامت انسان است، کرامت ببخشد. تمدن نوین اسلامى یعنى این و شما هستههاى مهم و اساسى و اصلى در ایجاد این تمدنید.
ایشان برای تحقق آن قائل به چند محور اصلی هستند.
محور دوم توجه به ضرورت داشتن الگوی خاص و ویژه است که از آن به الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت یاد میکنند و میفرماید:
مفهوم پیشرفت، برای ما مفهوم روشنی است. ما پیشرفت را به کار میبریم و تعریف میکنیم که مقصود ما از پیشرفت چیست. دربارۀ ایرانی بودن الگو، علاوه بر آنچه که دوستان گفتند، که خوب، شرایط تاریخی، شرایط جغرافیایى، شرایط فرهنگی، شرایط اقلیمی، شرایط جغرافیای سیاسی در تشکیل این الگو تأثیر میگذارد _ که قطعاً اینها درست است _ این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانی هستند. این کاملاً وجه مناسبی است برای عنوان ایرانی، یعنی ما نمیخواهیم این را از دیگران بگیریم. ما میخواهیم آنچه را که خودمان لازم میدانیم، مصلحت کشورمان میدانیم، آیندهمان را میتوانیم با آن تصویر و ترسیم کنیم، این را در یک قالبی بریزیم. بنابراین، این الگو ایرانی است. از طرف دیگر، اسلامی است، به خاطر اینکه غایات، اهداف، ارزشها و شیوههای کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت. یعنی تکیه ما به مفاهیم اسلامی و معارف اسلامی است. (10/9/۱۳۸۹)
محور سوم توجه به مأموریت و رسالت اصلی انقلاب اسلامی است. ایشان در اینباره میفرماید:
ما فرقمان با بقیه گروههائی که در کشورهای مختلف میآیند یک رژیمی را تغییر میدهند، بر سرکار میآیند و قدرت را به دست میگیرند، این است که ما آمدیم برای اینکه یک جامعه اسلامی به وجود بیاوریم. ما آمدیم تا حیات طیبه اسلامی را برای کشورمان و برای مردممان بازتولید کنیم. آن را تأمین کنیم. و اگر بخواهیم با یک نگاه وسیعتر نگاه کنیم، چون بازتولید حیات طیبه اسلامی در کشور ما میتواند و میتوانست و میتواند همچنان الگویی برای دنیای اسلام شود، در واقع آمدیم برای اینکه دنیای اسلام را متوجه به این حقیقت و این شجره طیبه بکنیم. ما برای این آمدیم. (19/6/1387)
به بیان دیگر و در کلام امام امت، زمینهسازی ظهور از رسالتها و آرزوهای بنیانگذار انقلاب است. برای تبیین این ادعا به چند مورد از اشارات حضرت امام خمینی(ره) در اینباره بسنده میکنیم:
1. همه ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاء الله تهیه بشود. (خمینی، 1370: ج7، 255)
2. امیدوارم که این انقلاب یک انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیت الله _ ارواحنا له الفداء _ باشد. (همو: ج16، 88)
3. انشاءالله اسلام را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند... و مقدمه باشد برای ظهور ولیّ عصر _ ارواحنا له الفداء _ . (همو: ج15، 170)
4. خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فروریختن کاخهای ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملتها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان برخوردار فرما. (همو: ج20، 118)
با توجه به این مطالب مشخص میشود که برای تحقق تمدنسازی و زمینهسازی باید از مؤلفههای اساسی دانش مدیریت و الگوها راهبردی آن استفاده نمود و برای طراحی مدلهای عملیاتی جهت تحقق این آرمانهای اساسی میتوان از توانمندیهای علم مدیریت و تحقیق در عملیات بهره گرفت. لذا این مقاله با اتخاذ رویکردهای فوق به دنبال طراحی مدل مفهومی برای این موضوع است. از این رو ابتدا به تبیین ارتباط بین مدیریت و تمدنسازی پرداخته و سپس با بهکارگیری روش متدولوژی سیستمهای نرم، یک مدل مفهومی ارائه میشود.
مدیریت و تمدن زمینهساز
در تعریف مدیریت عبارات گوناگونی بیان شده است که هر کدام در جای خود درست و منطقی است. در اینجا در یک تعریف ساده، مدیریت را علم و هنر تصمیمگیریهای به موقع و اثربخش جهت هماهنگی بین منابع سازمان به منظور نیل به اهداف سازمانی تعریف میکنیم.
از سوی دیگر مهمترین وظایف مدیر عبارت است از برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع، هدایت و رهبری و کنترل و نظارت. اما شالودۀ تمامی این وظایف تصمیمگیری است؛ زیرا مدیر میتواند بخشی از وظایف خود را به دیگران واگذار کند، اما آن بخش از وظایف مدیر که اصولاً قابل واگذاری نیست تصمیمگیری است.
باید توجه داشت که مدیریت کاری بسیار دشوار است و به همین دلیل است که تفاوت سطوح جوامع بشری را میتوان با تفاوت سطوح مدیریتی آنها مرتبط دانست. هرچه در یک کشور نظام مدیریت منسجم تر نظاممندتر، منطقیتر و صحیحتر استقرار یافته باشد و اجرا گردد، سطح زندگی مردمان ارتقا مییابد. از همین رو توجه به مؤلفههای اساسی مدیریت و تعالی آنها میتواند در اثربخشی نظام مدیریتی مؤثر باشد. البته دربارۀ مؤلفههای مدیریت نظرات گوناگونی وجود دارد، اما در این مقاله از میان این مؤلفهها، نیروی انسانی مبنای اصلی تحلیل را تشکیل میدهد. علت انتخاب این مؤلفه نیز تأثیرگذاری بیشتر آن بر موضوع تمدنسازی است.
واژه تمدن علی رغم قدمت تاریخی مفهومش، خود عمری نسبتاً تازه دارد. بهطورکلی تمدن معانی متفاوتی دارد که در ادامه به برخی از آنها نگاهی خواهیم داشت:
تمدن به مجموعه دستاوردهایی اطلاق میشود که زمینههای علمی و هنری بشر نظیر معماری، نقاشی، ادبیات، مجسمهسازی، موسیقی، فلسفه و علوم را دربر میگیرد و به موفقیتهایی اطلاق میشود که قومی در ایجاد و تداوم کنترل خویش بر محیط زیست طبیعی و انسانی کسب میکنند (شپرد، 1370).
تمدن دو جنبه دارد، مادی و معنوی. جنبه مادی آن جنبه فنی و صنعتی است که دوره به دوره تکامل یافته تا به امروز رسیده است. جنبه معنوی تمدن مربوط به روابط انسانی انسانهاست (مطهری، 1368: 169).
تمدنسازی را میتوان حرکت هوشمندانه یک ملت و یا بخشی از یک ملت به سوی استقرار دستاوردهای مورد قبول و خواست آنها دانست. یک ملت ممکن است خود دارای تمدن باشند اما تمدنسازی نکنند و بالعکس ملتی ممکن است دارای تمدنی ضعیفتر باشند، اما به سوی تمدنسازی حرکت کنند. باید توجه داشت که همانگونه که بیان شد، انقلاب اسلامی با موضوع اتکای بر تفکر مهدویت شکل گرفت، رشد نمود و پیروز شد.
تفکر مهدویت نوعی از تفکرات و نگرشهای معطوف به آینده و در حقیقت رویکردی آیندهنگرانه است، که در آن گذشته، حال و آینده جهان حرکتی مستمر، پویا، هدفمند و به سوی کمال ترسیم شده که هیچگونه اعوجاج، انحراف و ارتجاعی در آن نیست و پایان جهان چون آغاز آن در اختیار صالحان است. در اینباره قرآن کریم میفرماید:
(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ). (انبیاء: 105)
از ترکیب این دو نگاه یعنی تمدنسازی که در راستای تحقق تفکر مهدویت باشد و یا به بیان دیگر تمدنسازی که منطبق با ارزشها و افقهای مهدویت باشد، واژه «تمدن زمینهساز» حاصل خواهد شد. این نکته بسیار حائز اهمیت است، و البته خود، موضوع مقالهای مجزاست که آیا مفهوم تمدن زمینهساز یک مفهوم روشن است؟
نگاه این مقاله آن است که تمدنی، تمدن زمینهساز است که در دو جنبه مادی و معنوی خود، نه تنها با تفکر مهدویت همسو باشد، بلکه در مبدأ، مسیر و مقصد مبتنی بر تفکر مهدویت باشد. در تفکر مهدویت، مبدأ از توحید شروع شده و در مقصد به معاد خواهد رسید و مسیر حرکتش را بر اساس نبوت و امامت تنظیم مینماید. لذا تمدنی زمینهساز است که بین توحید، نبوت و معاد پیوند زند.
حال نکته مهم آن است که مدیریت از دو جنبه به موضوع تمدنسازی و مهدویت و به یک بیان تمدن زمینهساز کمک میکند. جنبه اول قابلیتهای دانش مدیریت در هدایت و راهبری فعالیتهای بشری است. در حقیقت فرایند تمدنسازی خود نیازمند مدیریت شدن است. البته در اینباره بحث گستردهای را میتوان مطرح کرد و در صدد ارائه پاسخی بدین پرسش بود که مفهوم مدیریت کردن فرایند تمدنسازی یعنی چه و آیا اصولاً تمدنسازی مدیریت شدنی است یا خیر؟ زیرا در این مورد دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و برخی از محققان و اندیشمندان بر این باورند که تمدنسازی فرایندی نیست که بتوان آن را مدیریت کرد . این صاحبنظران حتی با عبارت تمدنسازی مخالفند. اما ما در این مقاله به منظور پرهیز از ورود به این بحث، ضمن پذیرش نگاه و رویکرد اول که قائل به راهبری فرایند تمدنسازی است، بحث خود را پیرامون نقش مدیریت در فرایند تمدنسازی با تأکید بر تمدن زمینهساز پی میگیریم. بنابر این آنچه در این نوشتار مطمح نظر است، جنبه دوم نقش مؤلفههای اساسی مدیریت در فرایند تمدنسازی است. از میان این مؤلفهها نقش سرمایه انسانی بسیار مهم است؛ زیرا در تمدن زمینهساز انسانها هم محور تحول، هم عامل تحول و هم هدف تحول. لذا در ادامه مقاله به بحث و بررسی دربارۀ این بخش مهم از مؤلفههای راهبردی تحقق تمدن زمینهساز در قالب بهکارگیری روش متدولوژی سیستمهای نرم میپردازیم.
روش متدولوژی سیستمهای نرم
علم مدیریت یا به تعبیر رایج تحقیق در عملیات قابلیتهای خوب و کم نظیری برای مدلسازی مسائل جهان امروز را داراست، بهطوری که از این دانش و توانمندیهای آن میتوان برای شناخت و تحلیل مسائل اصلی حال و آینده بهره جست. البته در حوزه مطالعات اسلامی کمتر به این توانمندی توجه شده است و کوششهایی توسط نگارنده این مقاله برای نزدیک کردن این دو حوزه مهم صورت گرفته است. مشکل اصلی در بهکارگیری دانش تحقیق در عملیات در مطالعات اسلامی را شاید بتوان در نوع نگاه به کلمه و واژه مدل دانست. عمده افراد هنگامی که واژه مدل را میشنوند، به یاد مدلهای پیچیده ریاضی میافتند، در حالی که بر اساس نظر بسیاری از محققان و اندیشمندان تحقیق در عملیات، مدل صرفاً مفهوم ریاضی ندارد. ویلیامز در اینباره معتقد است که کسانی که مدل را فقط معادلات ساده میدانند، دیدگاهی نارسا دارند؛ زیرا مدلسازی برای بازنمایی و توصیف تمام واقعیتیهایی است که مشاهده میشوند. [ویلیامز- 1392- 24] لذا در این مقاله با بهکارگیری یکی از روشهای رایج تحقیق در عملیات، به طراحی مدل اولیه نیروی انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز، خواهیم پرداخت.
متدولوژی سیستمهای نرم از طریق یک برنامه کاری در دانشگاه لنکستر در دهه 1960 به عنوان یک واکنش در تقابل با دیدگاه مدیریت سنتی در مورد حقیقت عینی، طبیعی و عاری از ارزش، توسط پیتر چکلند معرفی شد (آذر، 1392: 39). این رویکرد دارای فرایندی به شکل یک چرخه است، که از شناخت موقعیت مسئلهساز تا تعریف و انجام اقداماتی برای بهبود آن ادامه دارد. البته فعالیتهایی که باید در قالب این چرخه صورت گیرد دارای ترتیب و توالی نیست و با ملاحظاتی میتوان آنها را با هم انجام داد. این روش در هفت مرحله به شرح ذیل به انجام میرسد.
در مرحله اول، یک مسئله در دنیای واقعی کشف و موقعیت آن در نظر گرفته میشود و مشخص میکنیم که دقیقاً دنبال چه چیزی هستیم. در مرحله دوم موقعیت، افراد درگیر موقعیت و ساختار مسئله در قالب تصاویر گویا و کاریکاتوری ترسیم میشود. در مرحله سوم تعاریف بنیادین از مسئله صورت خواهد گرفت. منظور از این مرحله توصیف سیستم ایدهآل است. در مرحله چهارم یک مدل مفهومی طراحی شده و در مرحله پنجم این مدل با مدل واقعی مقایسه خواهد شد. مرحله ششم و هفتم به تعریف تغییرات مطلوب و تدوین برنامه کاری ارتباط دارد. گفتنی است بعضی از این مراحل (1 تا 3) دنیای واقعی را نشان میدهد.
گفتنی است با عنایت به اینکه این مقاله، در حقیقت نوعی تلاش اولیه برای نزدیک کردن دو فضا و پارادایم متفاوت به یکدیگر است و جزو اولین کارها قلمداد میشود، لذا اولاً در آن از متدولوژی الهامگیری شده و در پیاده سازی مراحل برخی ملاحظات و ساده سازیها انجام شده که بالتبع در مقالات بعدی باید آنها را مرتفع نموده و بهبود داد و ثانیاً با توجه به ماهیت و قلمرو در نظر گرفته شده، مراحل اول تا چهارم این مدل انجام شده است.
مدل مؤلفههای نیروی انسانی تحقق تمدن زمینهساز
همانگونه که بیان شد برای تحقق تمدن زمینهساز، نیروی انسانی مهم است. جهت مدلسازی نقش این نیروها و کارکردهای اصلی آنها بر اساس روش سیستم نرم و طبق مراحل یاد شده، در مرحله اول، باید مسئله را در دنیای واقعی کشف و موقعیت آن را در نظر گرفت. در شکلگیری تمدن زمینهساز مانند هر فعالیت دیگر بشری، نیروی انسانی دارای نقش و جایگاه ویژهای است. تمدن در زمره فعالیت مهمی است که در آن محورهای اصلی یعنی، ورودی (انسانها)، فرایندها (فرهنگ) و خروجی (تمدن) بر مبنای نیروی انسانی قابل تعریف است. به همین علت این مفهوم بشدت تحت تأثیر نیروی انسانی است. تمدنسازی فرایندی است که با خلق مفهوم جامعه، صنعت، فناوری، فکر، اندیشه، تولید علم و دانش و سازههای تمدنی شروع شده، رشد یافته و متبلور میشود. و در تمامی این موارد نقش انسان پررنگ است و به همین رو نیروی انسانی نقش تعیین کنندهای در تمدنسازی دارد. از منظر دیگر توجه به تفاوت تمدنها با هم، حاکی از تفاوت سازهها و نمادهای آنها به دلیل تنوع استعدادها و توانمندیهای انسانهای سازنده آنهاست. به بیان دیگر پایه و محرک رشد و بالندگی یک تمدن را نیروی انسانی خلاق و نوآورش تشکیل میدهد. لذا نقش و تأثیر انسانها در تمدنسازی بی بدیل است.
در مرحله دوم باید بر اساس یافتههای مرحله قبل و در قالب تصاویر تماثیل و اشکال ارتباط بین مؤلفهها را نشان داد. قبل از انجام این مرحله باید توجه داشت که ارتباط بین نیروی انسانی با تمدن زمینهساز از منظر مباحث فوق چیست. در نگاه تمدن زمینهساز، انسانها به چهار گروه تقسیم میشوند. گروه اول آن دسته از انسانها که راهبری آن حادثه عظیم را بر عهده دارند و از آنها به یاران حضرت یاد میکنیم. گروه دوم انسانهائی که عامل ایجاد تحول و زمینهساز ظهورند که از آنها به منتظران واقعی ظهور یاد میکنیم. گروه سوم کسانی هستند که مخاطب دعوت موعود الهی بوده و قشر عظیمی از مردم جهان را شامل میشوند. و گروه چهارم آن دسته از مردمند که مخالفین حضرتش را تشکیل داده و در صف دشمنی با او گرد خواهند آمد.
بررسی ویژگیهای اساسی این دستههاست که در مرحله دوم در سطح واقعی و در مرحله سوم در سطح بنیادین تعریف خواهند شد. در احادیث معتبر و کتب ناب دینی ویژگیهای اساسی و نقشهای مهم هریک از این گروهها احصا شده است، که میتواند در شکل دهی مراحل یاد شده مفید باشند. به عنوان نمونه به اختصار به برخی از این موارد اشاره میشود:
«آنگاه پیروان او از گوشه و کنار زمین گردش جمع میشوند.»
یاران ایشان «از شایستگان مصری و مؤمنان واقعی اهل شام و نیکانی از عراق» هستند.
یارانش دارای روحیهای هستند، حماسه آفرین و دلاوری که ثمره ایمان والا و اراده صخرهسان و هشیاری نسبت به هدفی است که برای آن تلاش میکنند (کورانی، 1381: 324).
گشایش و فرج ما نخواهد بود مگر با غربال شدنهای متعدد و آزمایشهای مکرر.
قیام سفیانی حادثه سادهای نیست بلکه تأثیرات مهمی بر معادلات جهانی و تحولات اساسی در دنیای اسلام داشته و وی در جهت جلوگیری از قیام مهدی(عج) تلاش خواهد کرد (آیتی، 1390: 116).
حال با توجه به این منابع و همچنین استفاده از تحلیل محتوای سه کتاب مهم حدیثی یعنی کتاب بحار الانوار اثر علامه مجلسی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی و معجم الاحادیث علامه کورانی بهطور خلاصه و بر مبنای مدل SSM به منظور ترسیم موقعیت بحث یعنی ارتباط بین نیروی انسانی و تمدن زمینهساز ارائه شده است.
در مرحله سوم در قالب ارائه تعاریف بنیادین به مؤلفهها و ویژگیهای اساسی نیروی انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز میپردازیم. گفتنی است طبق مدل SSM برای تکمیل این مرحله باید از مدل CATWOE استفاده نمود. در این مدل برای هریک از ابعاد، تعریف بنیادین صورت میگیرد. این ابعاد عبارتاند از، مخاطبان، بازیگران، فرایند تبدیل، جهان بینی، صاحبان و عوامل محیطی.
البته باید توجه داشت که از میان چهار گروه یاد شده منابع انسانی، به دلیل ماهیت و ملاحظات خاص موجود، از یاران حضرت در این مقاله بحث نخواهند شد و تحلیلها پیرامون سه گروه دیگر صورت خواهد گرفت. بر اساس آنچه در قبل بیان شد، مدل منابع انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز در هر کدام از ابعاد مدل CATWOE باید دارای ویژگیها و مؤلفههای ذیل باشند:
الف) مخاطبان: مخاطبان اصلی گروههای مردم هستند. دربارۀ منتظران، مدل منابع انسانی باید توانایی رشد و شکوفایی آنها را داشته و از سوی دیگر در برابر فتنهها و شبهات از آنها صیانت کند. لذا مؤلفههای اصلی این مدل در این گروه تعالی بخش و صیانت است. در مورد عامه مردم جهان، مؤلفههای مدل شبیه گروه قبل است با این تفاوت که بعد آگاهیبخشی و تبلیغ به آن اضافه میگردد. اما در مورد مؤلفههای مدل در حوزه دشمنان دو مؤلفه مهم هستند، اول کنترل و نظارت بر رفتار آنها و دوم مؤلفه مقابله و مدیریت تعارض.
ب) فرایند تبدیل: برای تبدیل تمدن امروزی به یک تمدن زمینهساز و تعالی انسانها، فرایند تبدیل همان فرایند تمدنسازی است که پیشتر در شکل (1) مقاله تبیین گردید.
ج) جهان بینی: تفکر دینی منبعث از فرهنگ ناب اسلامی که منطبق با تعالیم واقعی همه پیامبران الهی است، چارچوب جهان بینی توحیدی و الهی را تشکیل میدهد.
د) صاحبان: هدف از استقرار حکومت صالحان بر زمین و تحقق دعوت و وعده انبیاء بر زمین استقرار ملک عظیم الهی است. پس هرچند در ظاهر صاحب ملک وجود موعود الهی است اما در حقیقت مالک اصلی همان پروردگار است که فرمود:
لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار. (غافر: 16)
هـ) عوامل محیطی: اصلیترین محیط تأثیرگذار بر انسانها در آخرالزمان و در راستای تحقق تمدن زمینهساز، محیط فرهنگی و اجتماعی است. این محیط هم بر تزکیه آنها و هم بر تعلیم و هم بر رفتارشان مؤثر است.
با توجه به این مطالب در مرحله چهارم از مدل SSM و در قالب مدل مفهومی ویژگیهای مهم منابع انسانی جهت تحقق تمدن زمینهساز به شرح ذیل ارائه میگردد، البته اصل بر کوتاه بودن جملات است، ولی اگر موردی نیاز به تذکری وجود داشت، توضیح مختصری ارائه شده است. طبق مدل SSM در این مرحله باید مؤلفهها بصورت افعال امری تبیین شده و ارتباط شماتیک آنها ترسیم شود. این موارد عبارتاند از:
1. مدل باید در مردم خدامحوری، تقواباوری و عملگرایی را تقویت کند.
2. مدل در مواجه با مردم عادی و منتظران واقعی باید خلاقیت محور باشد. توجه به نقش و اثر ویژگیهای رفتاری نیروی انسانی در تمدن زمینهساز در فرایند تزکیه و تعلیم بسیار حائز اهمیت است. اصولاً هر فردی صرفنظر از انگیزههای شخصی، به شبکهای از ارزشهای اجتماعی و هنجارهای خود وابسته است. البته حوزه آزادی عمل جهت بروز و ظهور خلاقیت در مصادیق مختلف سبک زندگی متفاوت است. اما نکته مهم ضرورت توجه به اصل خلاقیت محوری است.
3. مدل باید به تفاوت افراد توجه کند. اصل خلقت انسانها مبتنی بر تفاوت در استعداد، مشخصه و توانمندیهاست. نظام آفرینش الهی به گونهای طراحی شده، که هر انسان با انسانی دیگر ضمن داشتن مشترکات ظاهری و باطنی متعدد، متفاوت باشد و همین تفاوتهاست که باعث رشد و تعالی جامعه انسانی میگردد؛ زیرا تعاملِ هم افزای افراد گوناگون، موجب تأمین نیازها و ارائه انواع خدمات و دستاوردها میشود. این چنین نظمی است که انسانش «فتبارک الله احسن الخالقین» را شایسته است.
4. مدل باید اعتماد محور باشد. اساس هر کاری از اعتماد متقابل نشأت میگیرد. اگر در یک فعالیت یکی از طرفین در تعامل با دیگری براساس بی اعتمادی رفتار نماید، گردش کار و اطلاعات و مهمتر از آن رضایتمندی افراد کاهش یافته و در نتیجه افت حاصل خواهد شد.
5. هدایت و کنترل افراد باید مبتنی بر جلوگیری از انحراف، آموزش اشتباهات و از طریق هدفگذاری باشد. هدف از کنترل نیروی انسانی در این مدل باید اصلاح رفتار باشد. لذا بهترین راه کنترل نیروی انسانی نیز در تمدن زمینهساز هدفگذاری و سنجش میزان رشد و تعالی آنها در رسیدن به اهداف است.
6. مدل باید عدالت محور باشد. عدالت پایه مهم تعامل با نیروی انسانی در اسلام است و هدف از بعثت انبیاء است. اصولاً تصور مهدویت بدون عدالت غیرممکن است.
7. محیط تربیتی و فرهنگی زمینهساز باید با شور و شعور، امید بخش و سازنده باشد.
8. جنبههای خودباوری در افراد مؤمن تقویت گردد.
9. باید افراد بهطور مستمر تحت آموزش و آگاهیبخشی بوده و مسیر تعالی روحی و علمی را طی کنند.
10. تزکیه با تعلیم ملازم باشند.
11. آیندهنگری الهی مد نظر افراد بوده و به هدف باور داشته باشند.
12. مردم باید در استقرار حکومت عدل الهی مشارکت و حضور فعال داشته باشند. البته باید توجه داشت که در این مورد تعارضی بین اراده الهی و ارداه مردم نیست بلکه در سلسله علل طولی مسئله اراده خدا و عمل مردم حل میشود.
13. مدل در برخورد با دشمنان دین محکم، سختگیر و با تدبیر رفتار میکند و در برخورد با دیگران با عطوفت و مهربانی.
14. ضمن توجه به ضرورت طرد دشمنان دین، توجه به ایجاد بصیرت دینی، توام با جذب حداکثری از جمله مؤلفههای اصلی مدل است.
نتیجهگیری
در بحث تمدنسازی نقش انسانها بی بدیل است. اصولاً فرهنگ و تمدن بحثی است که در سطوح مختلف اعم از باورها، رویکردها، انگیزهها، روشها و نتایج وابسته به انسان است. او است که با سستی خود میتواند یک تمدن را به نیستی بکشاند و یا با همت والایش سنگ بنای یک تمدن را پایهگذاری نماید.
در انقلاب اسلامی موضوع تمدنسازی از رسالتهای مهم و اساسی قلمداد شده است و بی تردید در اینباره مردم میتوانند بالاترین نقش را ایفا کنند. اگر افق و مدینه فاضله تمدن نوین اسلامی را مهدویت بدانیم و استقرار حکومت الهی را قله رفیع تمدن بشری بدانیم که با اراده الهی و همت مردم تبلور مییابد، مفهوم تمدن زمینهساز به عنوان تمدنی که محصول کار و تلاش منتظران بوده و صحنه ورود به عرصه تمدن مهدوی است، شکل میگیرد.
برای تحقق این تمدن انسانها اعم از منتظران، مخاطبان و مخالفان هر یک به سهم خود نقشی را ایفا خواهند نمود. مقاله حاضر با محوریت منتظران به طراحی مؤلفههای چهارده گانه مدیریت منابع انسانی در پنج سطح پرداخته و با الهامگیری از روش متدولوژی سیستمهای نرم به احصاء و طبقهبندی این مؤلفهها میپردازد. البته تبیین بیشتر مؤلفهها، مقایسه آنها با وضعیت موجود و پیشنهاد برنامههای بهبود برای تعالی انسانها به عنوان منبع اصلی تمدن زمینهساز در کارهای بعدی و مطالعات پیشرو صورت خواهد گرفت.
منابع
_ آذر، عادل و همکاران، تحقیق در عملیات نرم رویکردهای ساختاردهی مسئله، تهران، سازمان مدیریت صنعتی، 1392ش.
_ آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، قم، مؤسسه آینده روشن، 1390ش.
_ خمینی، سید روحالله، صحیفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1370ش.
_ دوانی، علی، مهدی موعود، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1368ش.
_ شپرد، بی کلاو، ظهور و سقوط تمدن، ترجمه: محمود طلوع، تهران، انتشارات بدر، 1370ش.
_ صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ترجمه: حسن سجادیپور، انتشارات موعود عصر، 1388ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، نجف، بینا، 1385ق.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
_ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1368ش.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تهران، بینا، 1377ش.
_ ویلیامز، تری، روششناسی علم مدیریت، ترجمه: عادل آذر و سعید جهانیان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1392ش.