تاریخ انتشارشنبه ۲۰ تير ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۳۷
کد مطلب : ۲۵۴
۰
plusresetminus

زمینه هاوبایسته های ظهور-1

نقش مردم درتعجیل ظهور
زمینه هاوبایسته های ظهور-1
مقدمه
1. طرح بحث: یکی از بنیادی‌ترین شاخص‌های تفکر شیعی، موضوع انتظار ظهور حضرت حجت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان آخرین امام حی و حاضر شیعیان در عصر غیبت است که اندیشة شیعی را از سایر فرق اسلامی متمایز می‌سازد. این مسئله مهم‌ترین عامل تحریک و پویایی شیعیان و امید آنان نسبت به آیندة روشن جهان است. به همین دلیل، انتظار و فرارسیدن قیام حضرت بقیة‌‌الله الاعظم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، بزرگ‌ترین دغدغه و آرمان انسانی شیعیان است و آنان با عطش و اشتیاق، همواره تعجیل ظهور آن مصلح جهانی را از خداوند می‌طلبند.
بحث از انتظار ظهور و تعجیل در آن نیز مستلزم بحث از تغییرپذیری و عدم تغییرپذیری امر ظهور است. آیا پدیدة ظهور امری طبیعی و متأثر از عوامل عادی است، یا صرفاً منوط به ارادة الهی و فوق طبیعی است؟ در این تحقیق سعی شده است مسئلة ظهور از نظر زمانی، ثابت یا متغیر بودن آن بحث شود و نگرش‌های موجود در مورد نقش انسان در این رابطه، مورد ارزیابی قرار گیرد.
2. اهمیت بحث: بحث تعجیل ظهور، چه از نظر ماهیت و چه از نظر آثار و پی‌آمدهای آن، علی‌رغم اهمیت خاص آن، تاکنون آن چنان که شایسته است از سوی اهل تحقیق، مورد بررسی و توجه کافی قرار نگرفته است. از این رو، ضرورت دارد مبانی کلامی بحث تعجیل ظهور، نقش مردم در این راستا و تأثیرات آن در جهت‌گیری‌های اصلاحی و تربیتی جامعه، مورد بررسی قرار گیرد.
در این نوشتار، نگارنده سعی نموده است ضمن بررسی امکان‌پذیری تعجیل ظهور و نقش مردم در این رابطه را با استفاده از شواهد قرآنی و روایی، تبیین نماید.
3. پرسش‌های بحث: بحث تعجیل ظهور، پرسش‌های متعددی را در مورد ماهیت امر ظهور و رابطة آن با اراده و خواست جمعی انسان‌ها، به همراه دارد که هر کدام ناظر به بُعد خاصی از بحث است و شرح و تبیین خاص خود را می‌طلبد. مهم‌ترین پرسش‌ها عبارت‌اند از این‌که:
آیا ظهور از نظر زمانی، امری معین و جبری است که با ارادة تکوینی خداوند در زمانی که از قبل معین گردیده، تحقق می‌یابد و هیچ‌گونه عوامل دیگری از جمله اراده و خواست بشر، در تعجیل یا تأخیر زمان ظهور، نقشی ندارد، یا این که امری غیر معین و اختیاری است و شرایط طبیعی و اراده‌های انسانی در تقدم یا تأخیر زمان ظهور نقش دارد؟
به بیان دیگر، آیا پدیدة ظهور امری حصولی است که انسان‌ها در قبال آن هیچ نقش و تکلیفی ندارند بلکه در زمانی که خدا مصلحت بداند به وقوع می‌پیوندد؛ یا این که امری تحصیلی است، یعنی اراده انسان‌ها در فرآیند ظهور تأثیر‌گذارند و وظیفه دارند زمینه‌های تحقق امر ظهور را فراهم سازند و به استقبال آن بروند؟
بر فرض تحصیلی بودن امر ظهور، نقش مردم در این راستا چیست؟ نظریات مهم مطرح در این رابطه چیست؟
اینها نمونه‌هایی از سؤالاتی است که پاسخ به آن، نیاز مبرم امروز ماست و رسالت اصلی این نوشتار، ره‌یافت به پاسخ صحیح این پرسش‌هاست. بدین منظور، مطالب این نوشتار در دو محور اصلی ساماندهی گردیده است:
1. بررسی امکان تعجیل ظهور؛
2. نقش مردم در تعجیل ظهور.
امکان تعجیل ظهور
بحث از امکان تعجیل ظهور، مستلزم بحث از تغییرپذیری و عدم تغییرپذیری وقت ظهور است، یعنی اولاً باید روشن شود که آیا ظهور دارای زمان معین و از قبل تعیین شده است، یا این که شرایط و عوامل دیگری در تعیین وقت ظهور دخالت دارد؟ از این رو، امکان تعجیل ظهور متفرع بر اثبات تغییرپذیری زمان ظهور خواهد بود.
متغیر بودن وقت ظهور
براساس آن‌چه از منابع نقلی استفاده می‌شود، زمان ظهور امری ثابت و از قبل تعیین شده نیست، بلکه وقت ظهور دارای حالت متغیر و متأثر از پدیده‌ها و عوامل محیطی و انسانی است که در تقدیم یا تأخیر آن نقش دارد.
این که در روایات سفارش شده برای تعجیل در ظهور حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنیم (و أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم) و این که انتظار و آمادگی برای ظهور حضرت، بهترین عمل (افضل اعمال امتی انتظار الفرج) و بهترین جهاد (افضل جهاد امتی انتظار الفرج) تفسیر شده است، و نیز این که قیام و حرکت اصلاحی عده‌ای از طرفداران حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان، پیش‌زمینه و تمهید قیام حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) محسوب شده است (یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه) و... همه دلیل روشن بر متغیر بودن زمان ظهور است، زیرا اگر زمان ظهور همانند زمان قیامت ثابت و معین بود و عوامل دیگری در آن تأثیر نداشت، دعا برای تعجیل ظهور ثمری نداشت و سخن از آمادگی، انتظار، زمینه‌سازی و تلاش برای استقرار حکومت جهانی حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و تحقق ظهور بی‌معنا بود.
تفاوت وقت ظهور با وقت قیامت
در برخی از احادیث، حادثة ظهور حضرت حجت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از این جهت که رخدادی ناگهانی و نامعلوم است به حادثة قیامت، که به طور ناگهانی در زمانی رخ می‌دهد که کسی از آن اطلاع ندارد، تشبیه شده است.
وقتی از زمان خروج حضرت قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال شد، آن حضرت در پاسخ فرمود: «انما مثله کمثل الساعة لاتأتیکم الا بغتة؛ داستان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) همانند جریان قیامت است که به طور ناگهانی به وقوع می‌پیوندد». این حدیث نبوی از زبان امام باقر(علیه السلام) نیز نقل شده است.
این تشبیه بدین سبب نیست که زمان ظهور همانند زمان قیامت امری ثابت و از قبل تعیین شده است، بلکه این مشابهت به سبب نامعلوم و ناگهانی بودن این رخداد است.
دربارة این‌که چرا وقت ظهور نامعلوم است و توقیت در روایات نفی شده است و ائمه(علیهم السلام) تعیین کنندگان وقت ظهور را به شدت تکذیب کرده‌اند (کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون)، می‌توان گفت: حکمت پنهان بودن وقت ظهور و تکذیب توقیت، جلوگیری از سوء استفادة دیگران از این موضوع در آینده است. ائمه با این اقدام پیش‌گیرانه، جلوی سوء استفاده جریان‌های فرصت‌طلب را از این موضوع گرفته‌اند. شاید تحلیل صحیح و دقیق قضیه این باشد که اساساً تعیین وقت ظهور به دلیل متغیر بودن شرایط و عوامل دخیل در تحقق آن، امری غیرممکن و ناشدنی است و دلیل اصلی نامعلوم بودن وقت ظهور، کثرت و تعدد عوامل مؤثر در وقوع این رخداد است.
ناگهانی بودن پیش‌آمد ظهور، شاید به این دلیل باشد که این رخداد مهم آن چنان برای نوع مردم دنیا غیرمنتظره و غافل‌گیر‌کننده است که در محاسبات عرف سیاسی چندان مورد پیش‌بینی نمی‌باشد و رخداد ظهور آن چنان بر تحولات جهانی تأثیرگذار است که در اندک زمانی، فعل و انفعالات، قطب‌بندی‌ها و شرایط جهانی را یک‌باره دگرگون می‌سازد و با طرح آرمان‌های گم شده و ارائه خواسته‌های فطری انسان، بشرِ خسته از نظام‌های مبتنی بر ظلم و فساد را به سوی حکومت عدل جهانیِ مبتنی بر رشد و کرامت انسانی، سوق می‌دهد.
از این جهت، قیام حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به دلیل تأثیرات بنیادین و گستردة آن در شرایط جاری جهانی، از نظر عرف مردم، رخدادی فوق‌العاده ناگهانی و غافل‌گیر کننده تلقی می‌شود؛ هم‌چنان‌که رخداد قیامت برای نوع مردم غافل‌گیر کننده و ناگهانی است و این دو رخداد در ناگهانی بودن و نامشخص بودن با هم مشابهت دارد.
تفاوت مهم این دو رخداد در این است که ساعت قیامت و زمان وقوع آن نسبت به کارکرد انسان ثابت است؛ به طوری که با فرا رسیدن آن ساعت، قیامت به وقوع می‌پیوندد نه عامل انسانی و نه هیچ عامل و پدیدة دیگری نمی‌تواند زمان آن را تغییر دهد، اما حادثة ظهور نسبت به عوامل بیرونی، مخصوصاً عامل انسانی، مطلق و لابشرط نیست تا در زمانی معین به طور قهری ـ قطع نظر از شرایط محیطی و انسانی ـ به وقوع بپیوندد، بلکه این رخداد با توجه به ارتباط مستقیم آن با شرایط اجتماعی و نوع رفتار و رویکرد انسانی، زمینه‌های خاصی را می‌طلبد که به دلیل متغیر بودن این شرایط، زمان ظهور نیز متغیر خواهد بود و عوامل محیطی و انسانی در تقدّم و یا تأخّر این رخداد تأثیر خواهند داشت.
روشن است که مهم‌ترین عامل در میان عوامل مؤثر در تعجیل ظهور، عامل انسانی است، زیرا عوامل محیطی و طبیعی نیز متأثر از عوامل انسانی است. از این رو، بررسی نقش مردم در فرآیند ظهور، مهم‌ترین موضوعی است که می‌باید در این مقوله مورد تأمل قرار گیرد.
نقش مردم در تعجیل ظهور
در این محور پرسش اصلی این است که نقش مردم در این فرآیند چیست؟ آیا انسان‌ها می‌توانند با عمل‌کرد خود زمان وقوع ظهور را تسریع ببخشند یا موجب تأخیر آن گردند؟ آیا در عصر غیبت، انسان‌ها موظف به زمینه‌سازی ظهور هستند؟
اینها چالش برانگیزترین پرسش‌ها و مباحثی است که مدت‌هاست ذهن اندیش‌مندان شیعی را به خود جلب نموده است. از این رو، به اعتقاد نگارنده، این بحث یعنی؛ بررسی نقش مردم در فرآیند ظهور، از مباحث بنیادی و تأثیرگذار در رویکرد جامعه شیعی در عصر غیبت، به شمار می‌آید که بدون شک، نتیجة مثبت این بحث می‌تواند در حوزة اندیشة سیاسی شیعی آثار شگرفی را به همراه داشته باشد و بر شتاب و گسترش حرکت اصلاحی جامعة شیعی در عصر غیبت بیفزاید.
در این مورد دو فرضیه قابل طرح است که یکی با نگاه سلبی و دیگری با نگاه ایجابی به موضوع می‌نگرند:
1. فرضیه جبرگرایانه
بر اساس این فرضیه پدیدة ظهور امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و تشکیل دولت حق، خارج از قلمرو خواست و ارادة انسان و صرفاً وابسته به مشیت و ارادة الهی است، مردم هیچ نقشی در تعجیل و یا تأخیر وقت ظهور ندارند.
2. فرضیه اختیاری بودن ظهور
این فرضیه بر این اساس استوار است که پدیدة ظهور ارتباط مستقیم با نوع روی‌کرد و خواست جمعی انسان‌ها دارد. در این نگاه، امر ظهور و تعیین زمان آن وابسته به فرمان الهی است، اما این مشیت حکیمانة الهی با توجه به نوع روی‌کرد مردم نسبت به آن حضرت، انجام می‌گیرد.
در این بخش، لازم است این دو نگرش متفاوت با توجه به پی‌آمدهای متفاوت و متضاد آن، در قالب دو نظریة حصولی و تحصیلی مورد بررسی قرار گیرد.
1. نظریة حصولی
این نظریه به دو صورت قابل طرح است:
1. رخداد ظهور و تعجیل یا تأخیر زمان آن، فقط به خواست و ارادة الهی وابسته است، و عوامل دیگر از جمله عامل انسانی، هیچ نقشی در این مورد ندارد. بر این اساس، پدیدة ظهور امری جبری و خارج از حوزة تأثیرگذاری انسان است.
2. تقریر دوم از حصولی بودن ظهور این است که مردم در عصر غیبت هیچ تکلیفی در رابطه با اقدامات زمینه‌ساز برای تعجیل ظهور ندارند، جز این‌که برای ظهور آن حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنند و منتظر باشند تا آن روز موعود، خود فرا رسد، زیرا در روایات هرگونه نقش‌آفرینی و تلاش و قیام در این‌باره در عصر غیبت، نه تنها بی‌اثر دانسته شده بلکه ممنوع و حرام اعلام شده است.
در این تقریر که بر بلاتکلیفی مردم در عصر غیبت تأکید دارد و عملاً نقشی برای مردم قائل نیست، چنین استدلال شده که میان خواست مردم و پدیدة ظهور، هیچ رابطة علیتی وجود ندارد، بلکه عوامل ظهور فرا زمینی‌اند که آنها را می‌باید در آسمان‌ها جستجو نمود و سعی و تلاش انسان‌ها نتیجه و تأثیری در این مورد نخواهد داشت. آن‌چه معمولاً در مقابل نظریة دوم (تحصیلی) مطرح می‌شود، تقریر دوم از حصولی بودن ظهور است اما نتیجه هر دو تقریر یکی است و آن این است که مردم در عصر غیبت باید دست روی دست بگذارند تا زمان ظهور خود فرا رسد.
این دیدگاه ناشی از سطحی‌نگری و تحلیل ناصحیح روایاتی است که در مورد قیام‌های قبل از ظهور نقل شده است. پیروان این نوع برداشت از انتظار ظهور، با نگرش سطحی نسبت به برخی روایات معتقد بودند که ما در عصر غیبت تکلیفی در مورد زمینه‌سازی ظهور نداریم.
مرحوم امام خمینی(رحمه الله) این طیف از طرفداران حصولی بودن ظهور را به چند دسته تقسیم می‌کند که بعضی نظر ملایم و بعضی نظر خیلی تفریطی دارند. امام می‌فرماید:
بعضی‌ها انتظار فرج را به این می‌دانند که در مسجد، حسینیه و منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(علیه السلام) را از خدا بخواهند. اینها مردمی صالح هستند... به تکالیفشان هم عمل می‌کنند، امر به معروف و نهی از منکر هم می‌کنند، لکن همین دیگر، غیر از این کاری ازشان نمی‌آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند. یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را می‌گفتند، این است که ما کار نداشته باشیم به این‌که در جهان چه می‌گذرد... ما تکلیف‌های خودمان را عمل کنیم. برای جلوگیری از این امور هم، خود حضرت بیایند، ان‌شاءالله درست می‌کنند، دیگر ما تکلیفی نداریم جز این‌که دعا کنیم که ایشان بیاید و کاری به کار آن‌چه در دنیا می‌گذرد یا در مملکت خودمان می‌گذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دسته مردمی بودند که صالح بودند.
یک دسته می‌گفتند باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری می‌خواهند بکنند تا گناه زیاد شود و فرج نزدیک شود! یک دسته از این بالاتر می‌گفتند باید دامن زد به گناهان، مردم را به گناه دعوت کرد تا دنیا پر از ظلم و جور بشود و حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاورند. البته در بین این دسته منحرف‌‌هایی هم بودند، اشخاص ساده‌لوح هم بودند، منحرف‌هایی هم بودند که برای مقاصدی به این امر دامن می‌زدند. یک دستة دیگری بودند که می‌گفتند هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است.
بنابراین، شاخصة اصلی این دیدگاه، قطع نظر از تفاوت‌های موجود در میان طرفداران آن، تأکید بر بی‌تفاوتی و بلاتکلیفی شیعیان در عصر غیبت نسبت به رخداد ظهور و واگذاری اصلاح امور به آمدن حضرت مهدی(علیه السلام) است. این دیدگاه نه تنها هیچ‌گونه الزام و تحرکی را در راستای زمینه‌سازی و استقرار حکومت عدل نمی‌پذیرد، بلکه هر نوع حرکت اصلاحی و تلاش برای برپایی حکومت را در عصر غیبت محکوم و مانع رخداد ظهور می‌پندارد.
این نوع تلقی از انتظار، در شرایط رکود جامعه شیعی در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده بود و حتی دامن‌گیر بسیاری از علمای بزرگ نیز شده بود، اما تجربة پیروزی انقلاب اسلامی و روشن‌گری روحانیت آگاه و ژرف‌نگر، مخصوصاً هشدارهای امام خمینی در مورد خطرات و آسیب‌های فرسایش‌گر این تفکر تاریک اندیش، موجب گردید که این نوع نگاه منفی به مقولة انتظار از حوزة تفکر شیعی خارج و به نفوذ آن پایان داده شود.
از این رو، دیدگاه حصولی و نگرش ناشی از بلاتکلیفی و بی‌تفاوتی نسبت به امر ظهور، قطع نظر از پی‌آمدهای مخرب و خسارت‌بار آن بر اندیشة شیعی، از جهت نظری نیز هیچ پشتوانه و دلیل محکمی ندارد، زیرا نه توجیه منطقی و عقلانی دارد و نه چنان که خواهد آمد، با سنت‌های الهی در مورد کارکرد انسان و نقش وی در تغییر سرنوشت خویش سازگار است. افزون بر آن، این دیدگاه با روایاتی نظیر حدیث نبویِ «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه» که صریحاً بر نقش زمینه‌ساز مردم تأکید دارد، در تعارض است و مستلزم تعطیلی دستورهای سیاسی اسلام نظیر ـ امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و حمایت از مظلوم و... خواهد بود که خلاف نص صریح قرآن است و اگر روایاتی نیز با چنین مضمونی نقل شده باشد باید توجیه صحیح شود.
2. نظریة تحصیلی
منظور از نظریة تحصیلی این است که پدیدة ظهور در ارتباط مستقیم با اراده و خواست جمعی انسان قرار دارد. برای تحقق ظهور و تعجیل در آن، انسان‌ها باید به استقبال آن بروند و زمینه‌های چنین تحولی را فراهم سازند، زیرا گرچه فرمان ظهور به امر و ارادة الهی وابسته است، اما این ارادة الهی از مجرای اسباب طبیعی و عادی، تحقق می‌پذیرد. مهم‌ترین سبب در تحقق چنین رخدادی، اراده و خواست جمعی است. خداوند با توجه به این خواست و مصالح کلی بشری، امور مردم را تدبیر و حتمیت می‌بخشد.
براساس نظریة تحصیلی، هدیة ظهور چیزی نیست که خداوند آن را علی‌رغم خواست جمعی و نبود شرایط، بر جامعة بشری تحمیل نماید؛ بلکه شرط نخست این مهم، این است که جامعة بشری با شعور و آگاهی و انتخاب خویش اهمیت آن را درک کند و به استقبال آن برود تا حضرت مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نماید و برنامه‌های عظیم خود را برای بشر به اجرا بگذارد.
بنابر این نظریه، مهم‌ترین عامل محرومیت جامعه از حضور امام معصوم(علیه السلام) و طولانی شدن غیبت حضرت بقیة الله(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، عدم آمادگی و نبود شرایط لازم است و شیعیان باید زمینه‌های حضور رهبری معصوم و اجرای برنامه‌های دینی در جامعه را پدید آورند، زیرا انتظار ظهور و تعجیل در آن، بدون توجه به مقدمات و زمینه‌های آن، بی‌نتیجه خواهد بود. بر این اساس، به دلیل این که مسئلة ظهور با نوع عمل‌کرد جامعة بشری پیوند دارد، انتظار فرارسیدن این رخداد و تعجیل در آن، جدای از روی‌کردها و کارکردهای کلی و تلاش‌های زمینه‌ساز پیروان آن حضرت(علیه السلام) در جهت رفع موانع، مفهوم نخواهند داشت و اگر بنا باشد انسان‌ها بدون هیچ گونه تلاشی در جهت تسریع وقوع ظهور، به امید وقوع چنین انقلابی توسط فرشتگان و یا جنیان و عوامل غیبی دیگر باشند، مطمئناً جز سراب حکومت عدل جهانی، چیز دیگری را به انتظار نخواهند نشست و نشانی از ظهور حضرت(علیه السلام) را نخواهند دید؛ دلیل این امر نیز روشن است، زیرا پدیدة ظهور، پدیده‌ای منقطع از شرایط جاری و بریده از این عالم نیست، بلکه ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) پدیده‌ای طبیعی مربوط به همین انسان‌ها و جامعه جهانی است با این ویژگی که حضرت راه و روش جدید و نظام عدل جهانی را در میان آنان اجرا می‌نماید. بدیهی است که چنین پدیده‌ای به اسباب و مقدمات عادی نیاز دارد و حضرت مهدی(علیه السلام) در این اقدام بزرگ خویش، به همراهان نیرومند و یاران ویژه‌ای احتیاج دارد که می‌باید از میان مردم به حمایت از آن حضرت برخیزند.
نظریة تحصیلی از منظر اندیش‌مندان
اندیشة تحصیلی بودن ظهور، با تقریری که گذشت، دارای طرفداران جدی در میان علما و اندیش‌مندان بزرگ شیعی است که برای نمونه به چند مورد اشاره می‌گردد:
1. مرحوم شیخ طوسی از جمله اندیش‌مندانی است که با تأکید بر وجوب تلاش برای بسط ید حضرت در عصر غیبت، بر تحصیلی بودن امر ظهور و نقش مردم در این امر، تأکید نموده است.
ایشان با طرح این بحث که بسط ید امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با ارادة الهی و سلطة قهری حضرت مهدی(علیه السلام) بر اجرای امور، موجب اضطرار و سقوط تکلیف می‌شود، موضوع زمینه‌سازی و بسط ید آن حضرت(علیه السلام) را تکلیف اجتماعی شیعیان در عصر غیبت و واجب شرعی دانسته است. وی در این زمینه می‌فرماید:
هم ارادة الهی و هم تلاش ما در بسط ید و قدرت و سلطنت امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مؤثر است، اگر خداوند بنا به مصالحی به وی بسط ید نداد، می‌دانیم که باز هم تقویت و بسط ید امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ، بر ما یک تکلیف واجب است، چون این امر وابسته به آمادگی ماست... اگر بسط ید آن حضرت از کارهای خداوند می‌بود، ناچار می‌باید مردم در اطاعت و تمکین از آن حضرت، مجبور می‌شدند و خداوند میان امام مهدی(علیه السلام) و توطئه دشمنان ایشان مانع ایجاد می‌کرد تا کسی نتواند به وی آسیب برساند؛ یا این‌که او را توسط فرشتگان تسلط می‌بخشید و چنین کاری منجر به اضطرار و سقوط تکلیف خواهد شد. پس در هر شرایطی بر ما واجب است که برای بسط ید امام مهدی(علیه السلام) تلاش نماییم و اگر ما تلاش نکردیم، تقصیر خود ماست.
2. شهید سید محمد باقر صدر نیز از جمله متفکران بزرگی است که عمیقاً به نقش زمینه‌ساز انسان در فرآیند ظهور اعتقاد دارد و تحقق ظهور را مستلزم آمادگی بشر برای ایجاد چنین تحول بنیادی می‌داند.
ایشان در پاسخ به این سؤال که چرا حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان رهبر انقلاب جهانی تاکنون ظهور نکرده و اقدامش را به تأخیر انداخته است، می‌فرماید:
انقلاب جهانی امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از جهت اجرا، نظیر دیگر انقلاب‌ها به زمینه‌های عینی و خارجی آن انقلاب بستگی دارد. برای تحقق چنین انقلاب بزرگی، وجود رهبر صالح و الهی کافی نیست وگرنه در عصر خود پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این شرط محقق بود و تأخیر بعثت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از پنج قرن گذشت دوران جاهلیت نیز به دلیل فراهم نبودن زمینه‌ها و شرایط بوده است. خداوند قادر است که همة مشکلات و گردنه‌های پیش روی حضرت را برای رساندن پیام آسمانی حضرت به مردم جهان، یک‌باره مرتفع سازد و به صورت قهری آن حضرت را مسلط نماید، اما این شیوه را اعمال نکرده است، زیرا چنین روشی با سنت امتحان و آزمایش که موجب رشد و تکامل جامعة انسانی است، منافات دارد و این سنت الهی در صورتی تحقق می‌یابد که روند تحولات و تغییرات مطابق با شرایط خارجی و به صورت طبیعی انجام پذیرد، زیرا رسالتی که آن حضرت برای آن ذخیره شده، تغییری بنیادی و جهانی است که همة بشر را از تاریکی جور به نور هدایت و عدل ‌می‌رساند، نه یک تغییر و دگرگونی منطقه‌ای و مقطعی.
3. امام خمینی(رحمه الله) در میان اندیش‌مندان بزرگ شیعی، بیش از همه خطر تفکر جمودگرایان منفی‌نگر را گوشزد نموده و جامعة روحانیت شیعی را به پی‌آمدهای خسارت‌بار آن هشدار داده است. امام، دربارة افرادی که نسبت به شرایط جاری بی‌تفاوت‌اند و در برابر منکرات احساس تکلیف نمی‌کنند، می‌فرماید:
یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاست این کار را نکرده باشد که بازی بدهند ماها را که ما کاری به آنها نداشته باشیم و آنها بیایند هر کاری می‌خواهند انجام دهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد.
ایشان با تأکید بر ضرورت عمل به تکالیف سیاسی اجتماعی در عصر غیبت، مبارزه با ظلم و تشکیل حکومت اسلامی را زمینه‌ساز ظهور حضرت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می‌داند و این امر را در حد توان، واجب و تکلیف شرعی بیان می‌کند:
ما اگر دستمان می‌رسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم، تکلیف شرعی ماست، منتهی ما نمی‌توانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر می‌کند از عدالت، نه این که شما دست بردارید از تکلیفتان.
ایشان خطاب به کسانی که قیام علیه ستمگران و برپایی حکومت در عصر غیبت را جایز نمی‌دانند، می‌فرماید:
ای بی‌خردان! اسلامی که می‌گوید: وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّة؛ آیا می‌گوید بنشینید تا طعمه دیگران شوید؟ اسلامی که می‌گوید: وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ؛ آیا می‌گوید دست روی دست بگذارید تا دیگران بر شما مسلط شوند؟ اسلامی که می‌گوید: الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف و لا تقیم الناس الا لسیف و لسیوف مقالید الجنة و النار؛ و صدها آیات و احادیث دیگر برای جنگ با اجانب و حفظ استقلال کشور، آیا مردم را از کوشش و جنگ بازمی‌دارد؟
امام(رحمه الله) ضمن ابلهانه خواندن ادعای نفی حکومت در عصر غیبت، طرفداران این تفکر را افراد غافل و فریب‌خوردة دست سیاست می‌داند و این سخن را برخلاف نص آیات الهی می‌شمارد می‌فرماید:
اگر فرض کنیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم، برای این‌که خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد، این گونه روایت قابل عمل نیست و این نفهم‌ها نمی‌دانند چه می‌گویند هر حکومتی باشد، حکومت باطل است... الان عالم پر از ظلم است، ما اگر بتوانیم جلو ظلم را بگیریم باید بگیریم، تکلیفمان است، ضرورت اسلام و قرآن است که تکلیفمان کرده است ما باید برویم همه کار را بکنیم ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت سلام الله علیه.
مبانی اندیشة تحصیلی
براساس نظریة تحصیلی، بحث تعجیل ظهور، تنها در اثبات نقش تأثیرگذار انسان در فرآیند ظهور، طرح و بررسی می‌شود.
اندیشة تحصیلی بر چه مبانی نظری استوار است و دلایل آن چیست؟
به اعتقاد نگارنده تبیین و بررسی نظریة تحصیلی، به لحاظ اهمیت آن به طور جدی جای کندوکاو دارد تا زوایا و ابعاد مختلف آن شکافته شود و آثار و پی‌آمدهای ثمربخش این بحث به خوبی آشکار گردد.
این نظریه، ضمن این‌که می‌تواند روی‌کرد راهبردی شیعه در عصر غیبت را مشخص نماید، از جهت نظری نیز از پشتوانة دلایل مستحکم فلسفی، کلامی، قرآنی و روایی برخوردار است.
از این رو، به لحاظ این‌که بحث تعجیل ظهور و نظریة تحصیلی، از جهت اثباتی به هم گره خورده است، لازم است در این جا مبانی و زیرساخت‌های عقلی و نقلی این نظریه به طور فشرده، بررسی شود.
1. تحلیل عقلی: تحلیل عقلی اندیشة تحصیلی بودن امر ظهور، وابسته به تحلیل و بررسی چگونگی رابطة ارادة الهی با پدیده‌های اجتماعی خواهد بود؛ زیرا این بحث جزئی از زیرمجموعه‌های اصل عقلی موسوم به قانون علیت است. تردیدی نیست که نظام عالم هستی براساس اصل کلی قانون کلیت که یک اصل فلسفی و عقلی و زیربنای همة اصول به شمار می‌رود، استوار است. تا ارادة الهی بر تحقق امری، مانند حادثة ظهور تعلق نگیرد، آن امر پدید نخواهد آمد، البته تعلق اراده الهی نسبت به پدیده‌های اجتماعی و اختیاری انسان، مبادی اختیاری و علل معدة دیگری را می‌طلبد.
براساس قانون علیت، در این عالم که عالم اسباب و مسببات است، هر پدیده به میزان تأثیر و تأثر آن از عوامل طبیعی، مادی و معنوی، دارای علل بی‌شماری است که در شکل‌گیری آن مؤثر بوده است. مجموعة این عوامل شناخته شده و ناشناخته، علت تامة آن پدیده را تشکیل می‌دهد، به گونه‌ای که هر نوع تغییر و دگرگونی در این عوامل، چگونگی و سرانجام آن پدیده را نیز دست‌خوش تغییر خواهند نمود.
چگونگی رابطة ارادة الهی با پدیدة ظهور و نقش انسان در این خصوص را نیز می‌باید در این راستا مورد تحلیل و بررسی قرار داد، زیرا ارادة الهی به تحقق ظهور و زمان آن، مطلق و لا بشرط نیست بلکه مشروط به فراهم شدن زمینه و مقدمات آن است. در این میان، عوامل انسانی و آمادگی شرایط اجتماعی، جزء مهم‌ترین این عوامل و اسباب است. دلیل این امر نیز روشن است، زیرا ـ چنان‌چه اشاره شد ـ پدیدة ظهور و تشکیل حکومت عدل جهانی توسط حضرت حجت(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امری طبیعی و این جهانی است که مورد نیاز بشر و مربوط به سرنوشت جامعة انسانی است. بدیهی است که پیدایش چنین تحول عظیمی در مقیاس وسیع جهانی، زمینه‌ها و شرایط خاصی را می‌طلبد. از این نظر، رخداد ظهور و تعجیل یا تأخیر در زمان آن، با عوامل مقدماتی و چگونگی شرایط زمانی و نوع روی‌کرد انسان‌ها رابطة استلزامی و انفکاک ناپذیر دارد.
بنابراین، هم‌چنان که اصل پدیدة غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) و طولانی شدن آن، دارای عوامل متعددی است، مسئله ظهور و تأخیر و یا تعجیل در آن نیز در این راستا قابل بررسی و ریشه‌یابی است، چون دگرگونی فضای زندگی و صعود یکپارچة جامعه بشری به شرایط ایده‌آلِ آکنده از عطر عدالت و معنویت عصر ظهور، جدای از شرایط جاری و نوع کارکرد انسان، متعلق ارادة الهی نخواهند بود.
2. تحلیل قرآنی: قرآن کریم در مقام بیان ضابطه‌مند بودن جریان‌های نظام عالم، در خصوص شکل‌گیری سرنوشت فردی و اجتماعی انسان، سنت الهی را این گونه بیان می‌فرماید:
« إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»؛
بنای الهی بر این است که سرنوشت هیچ گروهی را تغییر ندهد مگر این که آنان در جهت تغییر آن (از حالت خوبی به بدی یا بالعکس)، اقدام نمایند.
این قانون و سنت عالم الهی در احادیث نیز بیان شده است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:
ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها فجعل لکل شیء سبباً...؛
خداوند از این که جریان امور عالم را جز از طریق اسباب و علل آن انجام دهد، پرهیز می‌کند. به همین علت، برای هر چیزی سببی قرار داده است.
تعبیر ظریف «ابی الله» در این حدیث گویای این نکته است که قدرت بی‌حد و مرز الهی با وصف «حکمت» همراه است. او هم‌چنان‌که قادر مطلق است، حکیم مطلق نیز هست و این وصف حکمت، ضابطه و معیار اعمال قدرت اوست. تعبیر «ابی» بیان‌گر این معناست که خداوند می‌تواند امور عالم را بدون تأثیر اسباب عادی آن، تدبیر نماید، اما به علت این‌که حکمت الهی اقتضا می‌کند که جریان امور نظام‌مند باشد و هر پدیده منحصراً از طریق اسباب و علل خاصی، تحقق یابد، خداوند از تحقق چنین چیزی ابا می‌ورزد، لذا به جای «لا یجری» تعبیر «ابی الله» به کار رفته است، یعنی خداوند نمی‌خواهد که چنین کند، زیرا سنت حتمی الهی بر این اساس استوار است که هرگونه تغییر در سرنوشت فردی و اجتماعی ـ چه در جهت انحطاط و چه در جهت رشد و تعالی ـ با توجه به ویژگی اختیار در انسان فقط از مجرای انتخاب و ارادة خود انسان، امکان تحقق دارد. آیة مورد اشاره نیز این سنت الهی را در مورد انسان، بازگو می‌نماید و تغییر شرایط و سرنوشت هر قوم و طایفه را به اقدامات اولیة خود آنان منوط می‌نماید، و این نیز مقتضای حکمت الهی است که خلقت ویژة انسان و خصوصیات ذاتی وی، آن را ایجاب می‌کند.
از آن چه در مورد رابطة ارادة الهی با پدیدة ظهور و استدلال قرآنی مسئله اشاره گردید، میزان نقش و تأثیرگذاری عامل انسانی در تحقق ظهور نیز روشن می‌گردد که اولاً عامل انسانی نسبت به رخداد ظهور علت معدّه است نه علت تامه. ثانیاً، درصدد علل معدّه قرار دارد.
در میان عوامل مؤثر در امر ظهور، عامل انسانی از اجزای علل معدة امر ظهور محسوب می‌گردد، اما نسبت به عوامل دیگر نظیر عوامل طبیعی و اجتماعی، اعم از صنعت، اقتصاد و فرهنگ، نقش علت رئیسه و مافوق را داراست، زیرا تمامی عوامل طبیعی و غیرطبیعی دیگر در عرصة اجتماعی، مستقیم یا غیر مستقیم متأثر از عامل انسانی است و هر نوع تغییر و دگرگونی در عرصه‌های طبیعی و اجتماعی نظیر تحولات مربوط به رشد علوم و فرهنگ و تمدن، شکوفایی اقتصاد و رفاه اجتماعی، جهش صنعت و تکنولوژی به سوی انواع اختراعات ابزار و وسایل آسایشی، بهداشتی، ارتباطی، امنیتی، تغییرات بافت جغرافیایی، شهرسازی و...، بر اثر تعامل انسان با طبیعت و استخدام منابع طبیعی توسط انسان، پدید می‌آید. هیچ کدام از این عوامل بدون در نظر داشتن نقش مدیریتی و استخدامی انسان، چنین روندی را نخواهند داشت. انسان نیز جدای از این عوامل و بستر طبیعی، قادر به چنین نقش‌آفرینی نخواهند بود.
از این رو، پدیدة ظهور ممکن است مستلزم فراهم آمدن زمینه‌ها و عوامل زیادی در عرصه‌های محیطی و اجتماعی باشد. اراده و خواست انسان، از این عوامل به حساب آید. ترکیب مجموع این عوامل، علل معدة ظهور را پدید آورند، موقعیت و جایگاه عامل انسانی در میان سلسلة عوامل دخیل در ایجاد علل معدة ظهور، دارای نقش اول و رئیسی است، چون تمامی این تحولات با کارگردانی انسان در تعامل با طبیعت پدید می‌آید. از کلمة «یغیّروا» در آیة « إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ »، نیز می‌توان این مطلب را استفاده نمود، زیرا در این آیه، کارگردانی انسان در ایجاد تغییرات انفسی و آفاقی، شرط لازم برای جلب مشیت و ارادة الهی ذکر شده است، طبق این آیه، شرط اصلی تمامیت بخشی به تغییرات و خواست‌های انسان، اقدام اولیة او در ایجاد دگرگونی درونی و مدیریت پدیده‌های بیرونی خواهد بود.
نتیجه این‌که، تحلیل مبانی فلسفی ـ کلامی بحث و تأمل در سنن الهی در مورد نقش تعیین‌کنندة انسان در شکل‌گیری آیندة خویش، با توجه به شواهد قرآنی بحث، نشان می‌دهد که نقش مردم در فرآیند ظهور، حداقل درحد علل معدّه‌، امری است قطعی و انکار ناپذیر، زیرا چنان‌که اشاره گردید، انتظار ظهور در حقیقت جز انتظار تغییر نظام‌های ظالمانة حاکم بر جهان و تبدیل آن به یک نظام عدل جهانی، چیز دیگری نیست و مأموریت مهم حضرت مهدی(علیه السلام) نیز در عصر ظهور همین است که شرایط جهانی را آن چنان متحول می‌نماید که کسی قبل از وی توان آن را نداشته است. او نه تنها نظام‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بشر را تغییر می‌دهد، بلکه جهان را مملو از قسط و عدل می‌نماید: «الذی یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً». یعنی در حکومت جهانی حضرت سخن از قسط و عدل تنها مطرح نیست، بلکه سخن از پرکردن جهان «یملأ الارض» مطرح است.
بدون شک، این دگرگونی در عصر ظهور و فراگیر شدن عدالت، با هم‌گرایی، میل، رغبت و خواست عمومی همراه است، نه تحمیل بر آنان ـ مگر در موارد خاص و نسبت به افراد خاصی که مانع این روند باشند ـ که در این موارد استثنایی به طور طبیعی برخورد حضرت برای رفع موانع قهرآمیز خواهد بود.
بنابراین، نقش مردم در فرآیند تعجیل و تأخیر ظهور، تعیین کننده خواهد بود. تا نگرش‌های عمومی عوض نشود و ارزش و اهمیت حکومت دینی روشن نگردد و مردم ضرورت وجود رهبری الهی را درک ننمایند و برای نجات و رهایی خویش در طلب منجی برنیایند، ظهوری در کار نخواهد بود؛ زیرا رخداد ظهور هدیه نیست که خداوند آن را گزاف و بدون مؤونه به مردم ببخشد، بلکه شرط نخست آن این است که جهت‌گیری عمومی اصلاح شود و نگاه‌ها به سوی آن حضرت معطوف گردد. تا عطشی در کار نباشد، دادن آب ثمری نخواهد داشت. از این رو، توقع ظهور حضرت حجت(علیه السلام) بدون عزم عمومی در مهیاسازی زمینه‌های ظهور، فریادی است بی‌پاسخ. لذا، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:
ان هذا الامر لا یأتیکم الا بعد یأس لاوالله حتی تمیّزوا؛
این امر تحقق نخواهد یافت مگر بعد از یأس و ناامیدی از دیگران، نه به خدا سوگند، این امر پدید نخواهد آمد تا زمانی که صف‌بندی‌ها و ماهیت هر کسی آشکار گردد.
امام رضا(علیه السلام) نیز در این مورد می‌فرماید:
انما یجئی الفرج بعد الیأس؛
ظهور زمانی رخ خواهد داد که مردم ناامید شده باشند.
این تذکرات، هم هشداری است به شیعیان و مدعیان انتظار ظهور که خداوند خلوص نیت و ثبات قدم آنان را در عصر غیبت می‌آزماید و هم تعلیمی است برای اصلاح نگرش‌های غیرواقع‌بینانه نسبت به مسئله انتظار ظهور و توجه دادن به اهمیت نقش و جایگاه انسان منتظر در این فرآیند است.
3. شواهد روایی: اندیشة تحصیلی بودن ظهور و اعتقاد به نقش‌آفرینی انسان در این فرآیند، علاوه بر مبانی فلسفی و قرآنی آن، چنان‌که قبلاً اشاره گردید، از پشتوانة شواهد روایی نیز برای اثبات و تأیید آن، برخوردار است. این روایات بر ضرورت زمینه‌سازی و آمادگی مردم برای ظهور حضرت حجت(علیه السلام)، تأکید دارد.
برخی از این روایات، به نقش زمینه‌ساز تلاش‌ها و مجاهدت عده‌ای برای قیام حضرت و برپایی حکومت جهانی امام مهدی(علیه السلام) تصریح نموده است، نظیر آن‌چه فریقین از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده‌اند:
یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه؛
در آینده عده‌ای از مردم مشرق زمین به پا خواهند خواست و زمینه را برای استقرار حکومت مهدی فراهم خواهند ساخت.
ابن ابو‌الفتح اربلی، صاحب کشف الغمة، بعد از نقل این حدیث، در مورد صحت سند آن می‌گوید:
هذا حدیث صحیح روته الشقات و الاثبات.
برخی احادیث شیعیان را به صبر و مقاومت و انتظار فرج دعوت می‌کند و این انتظار را بهترین عمل معرفی می‌کند. امام حسن عسکری(علیه السلام) در نامه‌ای که برای علی بن بابویه قمی می‌نویسد، به ایشان و همة شیعیان توصیه می‌فرماید:
علیک بالصبر و انتظار الفرج، قال النبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) افضل اعمال امتی انتظار الفرج. و لا یزال شیعتنا فی حزن حتی یظهر ولدی الذی بشر به النبی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً، فاصبر یا شیخی یا ابا الحسن علی و أمر جمیع شیعتی بالصبر فان الارض دار یورثها من یشأ من عباده و العاقبة للمتقین؛
بر شما باد صبر و مقاومت و انتظار فرج، زیرا پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: برترین عمل امت من این است که درصدد فرج و گشایش باشند. شیعیان ما همواره در حزن و اندوه به سر خواهند برد تا این که فرزندم، همان کسی که پیامبر ظهورش را بشارت داده است، قیام کند و زمین پر از ظلم و جور را پر از عدل و داد نماید. سپس استقامت داشته باش ای ابوالحسن و همة شیعیان من را به صبر و مقاومت امر کن، چون خداوند مالک زمین است و به هر گروه از بندگان خود که بخواهد آن را می‌بخشد و پایان و نتیجة کار از آن اهل تقوا است.
دو نکته در این حدیث قابل تأمل است:
الف) امام حسن(علیه السلام) در این نامه، بعد از توصیه به التزام عملی به تکالیف فردی، نظیر اقامة نماز و دادن زکات و تفقه در دین و تعهد نسبت به قرآن و...، تکالیف اجتماعی، مانند سعی در همکاری با دیگران، سعی در اصلاح امور مردم، احیای امر به معروف و نهی از منکر و...، شیعیان را به صبر و انتظار فرج فراخوانده است.
ب) سخن رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اهمیت انتظار فرج: (افضل اعمال امتی انتظار الفرج) در ضمن حدیث قبل از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل شده است. امام باقر(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) نیز این حدیث نبوی را نقل نموده‌اند. در این حدیث، انتظار فرج از سنخ عمل دانسته شده است. کلمة «فرج» به معنای مطلق گشایش است که مصداق اکمل آن ظهور حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ چون فرج ظهور، گشایش کلی است. طبیعی است که انتظار چنین فرجی در صدر همة انتظارها قرار خواهد داشت. مهم این است که براساس کلام پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و توصیة امام عسکری(علیه السلام)، انتظار فرج و گشایش در پرتو تلاش و عمل، معنا و مفهوم خواهد داشت. به همین دلیل، انتظار فرج کلی یعنی ظهور حضرت با بی‌تفاوتی، بلاتکلیفی و واگذاری اصلاح جامعه به امام زمان(علیه السلام)، جمع‌پذیر نیست. کسی منتظر حضرت خواهد بود که با عمل به تکالیف دینی و تعهدات سیاسی ـ اجتماعی خویش، درصدد اصلاح وضع موجود برآید و برای اصطلاحات بزرگ‌تر، منتظر قیام حضرت باشد. انتظار فرج با چنین وصفی، می‌تواند برترین عمل محسوب شود.
در برخی روایات، با تجلیل فوق‌العاده از منتظران ظهور حضرت صاحب الامر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می‌فرماید:
المنتظر للثانی عشر کالشاهر سیفه بین یدی رسول‌ الله یذب عنه؛
منتظران امام دوازدهم همانند مدافعان شمشیر به دست پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند.
و نیز می‌فرماید:
کسی که منتظر و آمادة ظهور باشد اما ظهور امام زمان را درک نکند و بمیرد، همانند کسی است که در خیمة حضرت قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و همراه اوست، بلکه مانند کسی است که در کنار پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شمشیر می‌زند.
و روایات مشابه آن، همه و همه، ناظر به انتظار مثبتی است که شخص منتظر، خود را مؤثر و ملزم به زمینه‌سازی، می‌داند و در این راستا قدم بر می‌دارد و نسبت به اتفاقات پیرامون خود و وظایف دینی، سیاسی و اجتماعی خویش، بی‌تفاوت نمی‌باشد.
هم‌چنین برخی از توقیعاتی که از ناحیة حضرت مهدی(علیه السلام) صادر شده و شیعیان را به کثرت دعا برای تعجیل ظهور دعوت نموده است (و اکثروا الدعا بتعجیل الفرج) و ادعیه و روایاتی که در آنها، طلب ظهور حضرت و شهادت در رکاب وی مهم‌ترین دغدغة شیعیان در عصر غیبت بیان شده، گویای آن است که انتظار ظهور و تعجیل در آن، مستلزم بسترسازی و تلاش در این راستا است.
تفاوت‌ها
نظریه تحصیلی بودن ظهور، دو تفاوت مهم با نظریه حصولی دارد:
الف) تأکید بر عادی بودن فرآیند ظهور: شاخصة اصلی نظریة تحصیلی بودن ظهور، این است که ـ با توجه به سنت‌های الهی در رابطه با روند حرکت انسان، مانند آزمایش و تغییر سرنوشت از طریق خود انسان که هر کدام دارای دلائل عقلی و نقلی است ـ انقلاب جهانی مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از مجرای اسباب و علل عادی و طبیعی انجام می‌پذیرد. در این رخداد بزرگ، گرچه حضرت مهدی(علیه السلام) از حمایت‌های آسمانی و نیروهای معنوی برخوردار است، ولی این حمایت‌ها به گونه‌ای نیست که حادثة ظهور را از روند عادی و طبیعی خارج سازد.
براساس این نظریه، انقلاب جهانی مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قبل از هر چیز بر اراده توده‌های عظیم انسانی استوار است. به همین دلیل، حضرت مهدی(علیه السلام) در این اقدام بزرگ به یاران ویژه نیاز دارد. آن حضرت گرچه در مراحل آغازین قیام، با موانع و مقاومت زیادی از سوی دشمنان، مواجه است، اما بر اثر رشد افکار عمومی و همگانی شدن اطلاعات، به سرعت موانع و مقاومت‌ها شکسته خواهد شد و بشرِ خسته از ظلم و تشنة عدالت، با مشاهدة آرمان‌های فطری خود در سیمای حضرت مهدی(علیه السلام)، از طرح نظام عدل جهانی حضرت، استقبال خواهد نمود.
از این‌رو، هم‌چنان‌که هر انقلابی اگر بخواهد از طریق اسباب عادی به وقوع بپیوندد، نیاز به مقدمات و پیش‌زمینه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد، هرگز نمی‌توان انتظار داشت که انقلاب حضرت مهدی(علیه السلام) نیز با آن همه عمق و گستردگی، در سطح جهان، برپا شود بدون این‌که افکار عمومی جهانیان، برای پذیرش چنین تحول عظیمی مساعد گردد.
بنابراین، اگر زمینه‌های ظهور، نردبانی است برای رسیدن به بام ظهور پس با بالا رفتن از هر پلة آن، ساعتی به زمان ظهور نزدیک‌ می‌شویم. اگر در بحث از زمینه‌های ظهور، از مهیا شدن افکار عمومی برای پذیرش حکومت عدل جهانی سخن می‌گوییم، پس هر عمل فرهنگی و تبلیغی می‌تواند در تعجیل یا تأخیر زمان ظهور مؤثر باشد. اگر برای انقلاب مهدوی نیاز به زمینه و محیطی داریم که در آن به فعالیت‌های علمی، سیاسی، نظامی و فرهنگی بپردازیم، تشکیل حکومت دینی شیعی در عصر غیبت، گام بلندی به سوی ظهور خواهد بود. این جاست که اهمیت اندیشة تحصیلی بودن امر ظهور و آثار و پی‌آمدهای شگرف آن، به خوبی نمایان می‌گردد.
ب) کاربردی بودن اندیشه تحصیلی: تفاوت مهم دیگر دیدگاه تحصیلی با دیدگاه حصولی در بحث انتظار ظهور، تأکید بر عمل‌گرای و نقش‌آفرینی انسان است برخلاف نظریه حصولی. در تفکر حصولی انتظار ظهور از حد شعار فراتر نیست؛ زیرا در این دیدگاه، قیام و برنامه‌های امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) جدای از کارکرد جامعه تلقی می‌شود. بدیهی است که چنین نگرشی عافیت‌طلبانه و گریز از تکلیف، نتیجه و پیامدی جز فرسایش و رکود، چیز دیگری را به دنبال نخواهند داشت.
اما در نظریه تحصیلی، نگاه به مسئله ظهور، نگاه کاربردی، مثبت، سازنده، پویا و تحول‌آفرین است. در این نگاه، اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) یک ادعا و باور صرف نیست، بلکه راهِ زندگی فرد معتقد به ظهور را مشخص می‌کند. این نگاه که در حقیقت نگاه استراتژیک شیعه نسبت به آیندة روشن و امیدبخش است، می‌تواند جامعة مرده و بی‌تحرک را به جامعة زنده و پویا تبدیل نماید.
بدیهی است بین کسانی که حقیقتی را باور دارند و آنانی که مدعی باور داشتن چیزی هستند، تفاوت از زمین تا آسمان است. منتظران واقعی در پیِ اصلاح وضع موجود تلاش می‌کنند تا موانع ظهور را بشناسند و برطرف کنند، اما مدعیان انتظار هر نوع اصلاحی را محکوم می‌کنند؛ منتظران واقعی، انتظار را تکلیف و رسالت می‌دانند، اما مدعیان، انتظار را رفع تکلیف می‌دانند؛ منتظران واقعی، زندگی فردی و اجتماعی خود را بر اساس آن چه در انتظارش به سرمی‌برند، سامان می‌دهند، اما مدعیان انتظار هیچ تأثیری از آن چه انتظارش را می‌کشند، نمی‌پذیرند؛ منتظران واقعی نگران سرنوشت خود و جامعه هستند، اما مدعیان انتظار به سرنوشت خود و جامعه نمی‌اندیشند؛ منتظران واقعی برای استقرار عدالت، خود تلاش می‌کنند، اما مدعیان انتظار، استقرار عدالت را به ظهور منجی غیبی حواله می‌دهند؛ منتظران واقعی، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و در برابر آزارها و تکذیب‌ها مقاومت می‌نمایند، اما مدعیان، نسبت به دیگران بی‌تفاوت‌اند.
در حقیقت، تفاوت این دو نگرش همانند تفاوت دیدگاه حضرت موسی(علیه السلام) با بنی اسرائیل در مورد «ارض موعود» یعنی فلسطین است. در جریان مبارزات موسی(علیه السلام) و پیروانش با فراعنه و جباران حاکم، وقتی مسئلة ورود به سرزمین موعود مطرح می‌شود و موسی(علیه السلام) دستور تصرف آن را از جانب خداوند صادر می‌کند:
«یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ»؛
ای بنی‌اسرائیل، وارد سرزمین مقدسی شوید که خداوند از آن شما ساخته است، مبادا در این پیکار پشت به دشمنان کنید که به سرنوشت زیان‌باری دچار خواهید شد.
در این جریان هم موسی(علیه السلام) و هم بنی اسرائیل خواهان ورود به سرزمین فلسطین بودند و برای آن لحظه شماری می‌کردند؛ اما انتظار موسی(علیه السلام) با انتظار قومش در مورد عملی شدن این خواست مشترک، فرسنگ‌ها با هم تفاوت داشت. در نگاه موسی(علیه السلام) تحقق این وعدة الهی مؤونه می‌طلبد و با اقدامات شجاعانه و ایثار و مجاهدت قابل دسترسی است، اما در نگاه بنی‌اسرائیل، تحقق این مهم بدون هزینه، مورد انتظار است و لذا به موسی(علیه السلام) پیشنهاد می‌کنند:
«فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»؛
تو و خدایت با دشمنان بجنگید و شهر را تصرف کنید. ما این جا تماشا می‌کنیم!
این دو نوع نگرش متفاوت در هر موضوعی، آثار و پی‌آمدهای خاص خود را به همراه دارد. در نگاه موسوی، انتظار تحقق امر مهم، تنها در پرتو تلاش و مجاهدت، میسر است، اما عافیت‌طلبان بدون هیچ هزینه‌ای، انتظار برآورده شدن آن را در دل می‌پرورانند.
در بحث انتظار ظهور منجی موعود نیز آن چه می‌تواند انگیزه، عزم و ارادة عمومی را برانگیزد و جامعه را وارد مرحله عمل، حرکت و دگرگونی نماید، نگرش زنده و اصلاح‌طلبانة موسوی به موضوع است.
بر اساس نظریه تحصیلی بودن ظهور، اگر ما خواهان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) و ایجاد دگرگونی در جهان هستیم، رخداد ظهور نیز منتظر اقدامات اولیة ما و فراهم شدن زمینه‌های لازم است؛ اگر مردم جهان از ظلم، تبعیض، فساد، ناامنی و... خسته شده‌اند و خواهان صلح، امنیت، عدالت و رشد و تعالی‌اند، می‌باید زمینه‌های پذیرش این تحول بنیادی را در خود پدید آورند ـ تا زمانی که عزم و آهنگ عدالت‌خواهی در فضای عمومی جامعه مشاهده نشود، حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در پردة غیبت هم چنان به انتظار خواهند نشست.
پاسخ به یک پرسش
پرسشی که در این جا مطرح می‌شود این است که: اگر مردم هیچ گاه به وظایف خود عمل نکنند و به ارزش‌های الهی روی نیاوردند، نتیجه چیست؟ آیا حضرت مهدی(علیه السلام) ظهور نخواهند کرد؟ پاسخ این است که این فرض غیر عملی است، زیرا روند تکامل و رو به رشدِ افکار عمومی، علوم و آگاهی، تمدن و فرهنگ، از یک‌سو، میل فطری و طبیعی انسان‌ها به سوی کمالات انسانی و ارزش‌های متعالی، از سوی دیگر، کثرت ظلم و فساد و تباهی، از سوی سوم، عوامل و پارامترهایی است که سرانجام خرد جمعی بشر را به این نتیجه خواهند رساند که جز بازگشت به اصول دینی و انسانی، راه دیگری برای سعادت و صلاح بشر وجود ندارد. حتی در شرایط نامتعادل سیطرة ظلم و فساد و جهان‌گیر شدن آن، باز هم این روند به دلیل ضدیت آن با اقتضائات فطری انسان، دوام نخواهد داشت، زیرا شدت و کثرت ظلم و جور وجدان‌های خفته را بیدار و انسان‌های خسته از ظلم و تشنة عدالت را در نهایت آمادة استقبال از حکومت عدل جهانی حضرت خواهد نمود.
فهرست منابع
قرآن کریم
الاحتجاج، ابی منصور احمد بن علی الطبرسی، دار النعمان فی النجف الاشرف، 1386هـ.ق، 1966م.
الانوار الامعه فی شرح زیارة الجامعه، سید عبدالله البشر، چاپ اول، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403هـ.ق.
الانوار البهیه فی تواریخ حجج الالهیة، شیخ عباس قمی، چاپ اول، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1417هـ.ق.
الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، شیخ عبدالحسین امینی، دارالکتاب العربی، بیروت، 1379هـ.ق.
الغیبة نعمانی، تحقیق: علی اکبر غفاری، مکتبة الصدوق، تهران.
الغیبة، ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، تحقیق: الشیخ عبدالله الطهرانی و علی احمد الناصح، چاپ اول، مؤسسة المعارف الاسلامیه، 1411هـ.ق.
المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی، تحقیق: سید جلال‌الدین الحسینی، دار الکتب الاسلامیه.
بحارالأنوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت.
تحف العقول، شیخ ابن شعبه الحرانی، چاپ سوم، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1363.
حکومت جهانی مهدی(علیه السلام)، ناصر مکارم شیرازی، چاپ هفتم، مدرسه امام علی بن ابیطالب(علیه السلام)، قم، 1376.
صحیفه نور (مجموعة گفتارها و پیام‌های امام خمینی(رحمه الله))، ج21.
عصر الظهور، علی الکورانی العاملی، چاپ اول، مکتبة الاعلوم الاسلامی، 1408هـ.ق.
عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، شیخ صدوق، چاپ اول، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1404هـ.ق.
فصلنامه علمی تخصصی انتظار، سال پنجم، شمارة 16.
قرب الاسناد، عبدالله الحمیری، چاپ اول، مؤسسة آل‌البیت اوحینا التراث، قم، 1413هـ.ق.
کشف الغمة فی معرفة الائمه(علیه السلام)، علی بن عیسی بن ابی الفتح الاربلی، چاپ اول، دار الاضواء، بیروت، 1405هـ.ق، 1985م.
کمال الدین و تمام النعمة، محمد بن علی بن بابویه القمی، تصحیح: علی اکبر غفاری، مؤسسة النشر الاسلامی ، 1405هـ.ق.
الامامه و التبصرة من الحیره، علی بن بابویه القمی، مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)، قم، بی‌تا.
ماهنامه موعود، سال هشتم، شماره 48.
معجم احادیث الامام المهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، علی الکورانی، مؤسسة المعارف الاسلامی، شعبان 1411هـ.ق.
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی.
مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، مطبعة الحیدریه فی النجف الاشرف، 1376هـ.ق، 1956م.
https://ayandehroshan.ir/vdcebe8wijh8n.9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما