تاریخ انتشارشنبه ۲۰ تير ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۱
کد مطلب : ۲۸۲
۰
plusresetminus
ادعاهای قادیانی / مجاهد علی بهشتی
مقدمه
فرقه‌های منحرف زیادی در طول تاريخ به وجود آمده‌اند. علل به وجود آمدن این فرقه‌ها بسيار است. براي نمونه، اغراض سیاسی و اغراض مذهبی و یا اغراض مالی و خودخواهی، بیشترین دليل براي پيدايي این فرقه‌ها هستند.
فرقه قادیانیه و یا احمدیه نیز از ردیف فرقه‌هایی به شمار می‌رود که علت سیاسی و استعماری داشته است.
هم‌اكنون اين فرقه پیروان بسياري دارد. هواداران اين فرقه، روز به روز تبلیغاتشان را گسترده‌تر می‌کنند. از اين رو، لازم است که واقعیت‌ها در مورد این فرقه بیان شوند.
در مقاله پیشین که با عنوان «نقش استعمار در پیدایش و گسترش فرقه قادیانیه» به چاپ رسید، به نقشه‌های شوم استعمار انگلیس و چگونگي پیدایش این فرقه پرداختيم. در اين نوشتار، می‌کوشیم که زمان طرح ادعاهای دروغین قادياني، ادعاهاي او و چگونگي طرح آنها را مطرح و اثبات كنيم.
در آخر این مقاله نیز به معجزات و پیش‌گویی‌های قادیانی همراه با نقض آنها پرداخته شده است که بطلان همه آن موارد وضوح دارد.
ادعاهای قادیانی چه زمانی آغاز شد؟
1. قادیانی، اولین‌بار، در سال 1880 میلادی ادعای مهدویت را مطرح کرد. و به گفته بعضی از مستشرقان، در سال 1889 میلادی درستی پیام خویش را با نشانه‌ها و پیش‌گویی‌هايي اثبات کرد.
2. او اولین‌بار ادعای مهدی بودن خود را در سال 1883 میلادی مطرح نمود و در 23 مارس 1889 میلادی به طور قاطع خود را مهدی موعود خواند.
3. بنابر گفته مودودی، قادیانی در سال 1880 میلادی به طور عادی، مناظره را آغاز و دعوت به اسلام کرد. وی سعی می‌کرد تا خودش را معتقد به عقاید اسلام معرفی کند. شماری از مسلمانان، عقاید او را از لابه‌لای کتاب‌هایش جست‌وجو می‌کردند. قادیانی، خود را افضلِ اولیای امت می‌شمرد.
4. وی در سال 1888 میلادی از مردم خواست تا با او بیعت کنند و خود را «مجدّد» و «مأمور من الله» و مماثِل مسیح(علیه السلام) معرفی کرد. در سال 1991 میلادی اعلام نمود حضرت مسیح(علیه السلام) زنده نیست. در سال 1900 میلادی مریدانش او را آشکارا نبی خطاب کردند. وی در سال 1901 میلادی با تعبیرهایي مانند «رسول ناقص»، « رسول جزئی» و «محدث» خود را نبی مرسل خواند و اعلام کرد که کتاب‌هایی که در آنها نسبت نبوت را به خود منکر شده بود، منسوخ بوده و احتجاج به آنها علیه او درست نیست.
5. وی در سال 1904 میلادی ادعا کرد که «کرشن» است.
6. سلوم سامرائی می‌گوید: ابتدا قادیانی مدعی شد که مجدّد است، سپس ادعای مهدویت کرد، بعد خود را نبی خواند و سرانجام نیز خود را نبی مرسل (نبی غیر مستقل و تابع) خواند و ادعا کرد وحی بر او نازل می‌شود. او در این مدت، قرآن را تحریف معنوی و تأویل‌ فاسد نمود.
وی از یک سو می‌گوید: حضرت عیسی(علیه السلام) چون رسول و نبی مرسل است، نمی‌تواند تابع اسلام باشد، اما از سوی دیگر، خود را رسول و تابع اسلام می‌داند. اگر او نبی مرسل است، نباید تابع اسلام باشد. از یک‌سو، ادعا می‌کند که وحی بر او نازل شده، یعنی خاتمیت پیامبر اسلام را رد کرده است، از طرف دیگر، پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را خاتم النبیین مي‌داند.
نشانه‌های ادعای مأموریت هدایت مردم از جانب خدا چه بوده است؟
قادیانی می‌گوید:
دو بیماری دارم که یکی مربوط به نیمه بالای بدن و دیگری مربوط به پایین بدن می‌شود. مرض بالای بدنم سرگیجی است و مرض پایین بدنم استمرار بول است. این دو بیماری از زمانی به من روی آوردند که ادعا کردم از سوی خداوند مأمور هدایت مردم شده‌ام.
قادیانی‌ها این دو بیماری را از نشانه‌های ظهور مهدی می‌دانند و می‌گویند: در روایات آمده است که مهدی موعود مبتلا به این دو بیماری خواهد بود.
آیا نشانه‌های ظهور حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق پیدا کرده است؟
قادیانی که ادعای مهدویت کرده به اتفاق پیروانش در علامات ظهور گفته‌اند: «در زمان ظهور حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) زمین با طراوت و سرسبز می‌گردد و در همه جا امنیت برقرار خواهد شد». در حالی‌که بعد از قادیانی، روز به روز زمین طراوت خود را از دست داد و خشک‌سالی‌ها بیشتر و امنیت زمین در جهان کمتر شد.
دیدگاه قادیانی نسبت به نبوت و خاتمیت چیست؟
میرزا غلام احمد قادیانی ابتدا اعتقاد داشت که حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آخرین پیامبر آسمانی است و می‌گفت: مگر نمی‌دانید که خدای رحیم و صاحب فضل، نبی ما را «خاتم‌النبیین» خوانده و پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز خود این مطلب را به طور روشن تفسیر کرده و گفته است: «لانبی بعدی». اگر قائل به جواز ظهور نبی دیگری غیر از پیامبر خودمان شویم، قائل به جواز فتح باب نبوت بعد از انسداد شده‌ایم که اشتباه است.
وی پس از ادعای نبوت گفت: علت غایی بعثت من، تجدید و تأیید اسلام است. فکر نکنید که من شریعت جدیدی آورده‌ام یا کتاب جدیدی نازل شده است. هرکس چنین عقیده‌ای داشته باشد، از نظر من گمراه و بی‌دین است. شریعت و نبوت بر آن حضرت خاتمه پیدا کرده و شریعت دیگری نخواهد آمد، چون اسلام یتیم گشته و گرفتار مشکلات شده، خدا مرا برای سرپرستی آن مبعوث کرده است.
قادیانی در سال 1901میلادی، در اعلامیة «یک غلطی کا ازاله» (برطرف کردن یک اشتباه) بیان کرد: من یک «رسول تابع» و غیر مستقل هستم. وحی بر من نازل می‌شود و علم غیب نیز می‌دانم، اما صاحب شریعت نیستم و به واسطه پیامبر اسلام، افاضه می‌کنم.
به این ترتیب، از نظر او، مهر ختم نبوت شکسته نمی‌شود و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) «خاتم نبیین» است. وی وجود خود را مستقل نمی‌داند، بلکه می‌گوید: من وجود بروزی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستم.
قادیانی می‌گوید: بنابر آیه «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ»، «رسول» نمی‌تواند تابع «رسول» دیگر باشد. پس من رسول نیستم، بلکه محدث هستم.
با این حال قادیانی می‌گوید: حضرت مسیح(علیه السلام) در زمان ظهور حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به دنیا برمی‌گردد و از طریق وحی، تمام احکام اسلامی را یاد می‌گیرد. پس خاتمیت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقض می‌شود.
قادیانی ادعا می‌کند که وحی بر او نازل شده است. وی در اکثر کتاب‌هایش، از نزول وحی و الهام بر خود و داشتن علم غیب سخن گفته است. او در ابتدای کتاب خطبۀ الهامیه می‌گوید: شکی نیست ‌که آن‌چه برای شما ایراد می‌کنم، از خدا و آیات الهی است.
قادیانی در کتاب اعجاز المسیح، می‌گوید: این کتاب که از طرف خدا به او القا شده، تفسیر سوره حمد است. (هر دو کتاب به زبان عربی نوشته شده‌اند، ولی اعجاز مسیح به فارسی نیز ترجمه شده است.)
پسرش، بشیرالدین محمود، در مناظره با سلمان ظاهر عاملی می‌گوید: «خاتم النبیین» به معنای آخرین پیامبر نیست، بلکه به معنای زینت تمام پیامبران است. عایشه گفته است: «قولوا خاتم النبیین ولاتقولوا لانبیّ بعدی.»
او عبارت «لانبیّ بعدی» را به نیامدن نبی در زمان حیات پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معنا کرده است.
چرا قادیانی ادعا کرد که من مسیح موعود هستم؟
قادیانی در ابتدای سال 1891 میلادی کتابی به نام فتح اسلام، توضیح مرام، ازاله اوهام منتشر کرد و ادعا نمود که من مسیحم؛ همان مسیحی که پیامبر اسلام درباره رجعت او در پایان جهان پیش‌گویی کرده بود.
وی پس از انتشار این کتاب، اعلام کرد: بزرگان دین و اولیای صاحب کرامت گفته‌اند مسیحِ موعود قبل از قرن چهاردهم یا در ابتدای قرن چهاردهم هجری به دنیا باز خواهد گشت. اکنون کسی ادعای مسیح بودن را ندارد. ظاهراً در قرن چهاردهم نیز کسی این ادعا را نکرده است. پس من مسیحِ موعود هستم.
او معتقد بود حضرت عیسی(علیه السلام) مرده است. قادیانی، خود را مَثَل (تجلی) حضرت عیسی می‌دانست.
آیا میان قادیانی و حضرت مسیح(علیه السلام) شباهتی وجود دارد؟
برای این‌که ثابت کنیم هیچ شباهتی بین قادیانی و مسیح(علیه السلام) وجود ندارد، روایاتی را درباره ظهور حضرت مسیح در پایان دنیا ذکر می‌کنیم:
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
ثمّ إنّ المهدیّ یرجع إلی بیت‌المقدس فیصلّی بالناس أیّاماً. فإذا کان یوم الجمعة و قد اُقیمت الصلوة ینزل عیسی بن مریم فی تلک الساعة من السماء و علیه ثوبان أحمران، کأنّما یقطر من رأسه الدهن. و هو رجل صبیح المنظر والوجه، أشبه الخلق بإبراهیم، فیأتی المهدیّ و یصافحه و یبشّره بالنّصر فعند ذلک یقول له المهدی: تقدّم یا روح‌الله وصلّ بالناس، فیقول عیسی: بل الصلوة لک یابن رسول‌الله: فعند ذلک یؤذِّن عیسی و یصلّی خلف المهدیّ؛
آن‌گاه که مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به بیت‌المقدس باز می‌گردد، چند روزی با مردم نماز می‌خواند. چون روز جمعه شود و نماز برپا گردد، عیسی بن مریم(علیه السلام) در آن ساعت از آسمان فرود آید. هنگام نزول، دو جامة سرخ بر تن او خواهد بود و از سر او قطره‌های عرق چون روغن خواهد ریخت. او مردی زیبا و خوش اندام است، شبیه‌ترین مردم به حضرت ابراهیم(علیه السلام) است، به سوی مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می‌آید و با او مصافحه می‌کند و به او نوید پیروزی می‌دهد. حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به او می‌گوید: ای روح‌الله! جلو بایست و با مردم نماز بخوان. عیسی(علیه السلام) می‌گوید: ای فرزند پیامبر! نماز برای تو برپا شده است. حضرت عیسی(علیه السلام) اذان می‌گوید و پشت سر مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می‌خواند.
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یكُونُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا» فرمود:
إنّ عیسی قبل یوم القیامة، ینزل إلی الدنیا، فلایبقی أهل ملّة، یهودیّ و لاغیره، إلاّ آمن به قبل موته و یصلّی خلف المهدیّ؛
به طور مسلم، عیسی(علیه السلام) پیش از قیامت به این جهان فرود خواهد آمد. پیرو هیچ آیینی (یهودی و غیریهودی) بر روی زمین نمی‌ماند، جز این‌که پیش از وفاتش به او ایمان می‌آورد. او پشت سر مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می‌خواند.
ابوهریره نقل می‌کند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
پسر مریم به عنوان حاکم عادل نازل خواهد شد و صلیب را خواهد شکست.
بر اساس این روایات، مسیح موعود با نام عیسی پسر مریم(علیه السلام) ظهور خواهد کرد، در حالی‌که قادیانی، پسر غلام مرتضی است و اسم مادرش، مریم نیست. قادیانی خود را «مهدی» و «عیسی» خوانده است، در حالی‌که در روایات، عیسی(علیه السلام) غیر از مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. عیسی(علیه السلام) صلیب را خواهد شکست، یعنی مسیحیان به اسلام می‌پیوندند، در حالی‌که بعد از قادیانی، مسیحیت در شبه قاره هند و قاره‌های دیگر گسترش یافت.
پیش‌گویی‌های قادیانی چگونه بود؟
غلام احمد قادیانی برای فریب مردم و اثبات ادعاهای دروغین خود، پیش‌گویی‌هایی کرده است. پیش‌گویی‌های قادیانی خبرهای عادی‌ای بود که برخی از آنها اتفاق افتاد و دسته‌ای از آنها هیچ‌گاه روی نداد.
قادیانی با سوءاستفاده از سادگی مردم، از حوادثی که در جامعه روی می‌داد، بهره‌برداری می‌کرد و برخی از گفته‌های پیشین خود را که به گونه‌ای منطبق بر آن می‌یافت، به آن حادثه‌ها تفسیر می‌کرد و ادعا می‌نمود که همان پیش‌گویی‌های اوست.
وی گاهی با بیان و ادعای روی دادن امری در آینده، نهایت تلاش خود را برای تحقق آن به کار می‌بست، ولی هیچ‌گاه موفق نمی‌شد.
نمونه‌هایی از پیش‌گویی‌های قادیانی به شرح زير است:
روزی احمدبیگ (مردی از اقوام قادیانی)، به قادیانی احتیاج پیدا کرد و از وي کمک خواست. قادیانی گفت: به تو کمک می‌کنم به شرطی که محمدی‌بیگم دخترت را به عقد من درآوری. در این زمان سن قادیانی از پنجاه می‌گذشت و مبتلا به چندین مرض بود. احمدبیگ پیش‌نهاد او را نپذیرفت.
اما شوق قادیانی برای ازدواج با این دختر زیاد شده بود، لذا گفت خدا به من خبر داده که با دختر بزرگ احمدبیگ ازدواج خواهم کرد، هرچند خانواده‌اش مخالف باشد و وعده الهی هیچ وقت تغییر نخواهد کرد. در این مدت، کوشید تا احمد بیگ را راضی کند یا بترساند. به همین جهت، الهامات مختلفی را ذکر کرد که وعده الهی است و به وقوع خواهد پیوست. او به احمدبیگ می‌گفت: اگر درخواستم را اجابت نكني مشکلات زیادی در زندگی‌ات پیش خواهد آمد و اگر جواب مثبت دهی، درهای خزاين بر تو باز خواهند شد. احمدبیگ پیش‌نهادهای دیگر او مانند اعطای باغ، زمین، پول، شفاعت پسرش نزد دولت و... را نیز نپذیرفت.
در این زمان به احمدبیگ گفت: این حرف من که از طرف خدا گفته‌ام، به هزاران نفر رسیده است. اگر جواب مثبت ندهی، همه مرا تکذیب خواهند کرد. در این میان، برخی از افراد (زن اول و دو پسر بزرگش که نسبت نزدیکی با احمدبیگ داشتند) را واسطه قرار داد، اما درخواست او به واقعیت نپیوست و آن دختر با دیگری ازدواج کرد. قادیانی نیز در نگاه عموم مردم دروغ‌گو و کذاب شناخته شد، اما باز از اصرار خود دست برنداشت و گفت: عقد این زن با من در آسمان خوانده شده و شوهر فعلی او خواهد مرد و وعده الهی به حقیقت خواهد پیوست و صدق من ثابت خواهد شد و ملامت‌کنندگان شرمنده خواهند گشت و شوهر و پدر این زن تا سه سال دیگر خواهند مُرد. لذا این پیش‌گویی را معیاری برای صدق و کذب خود قرار داد، اما بعد از چندین سال شوهر آن زن نمرد. قادیانی گفت: خدایا اگر این الهام از طرف تو بود، پس این را به واقعیت برسان و اگر از طرف تو نبود، مرا بکش! که سرانجام بعد از مدت‌ها کوشش برای به دست آوردن آن زن، این آرزو را به گور برد.
قادیانی از روی‌دادها چه سوء‌استفاده‌هايي كرد؟
آن هنگام که هندویی به نام «پاندت دیانند» از مخالفان قادیانی درگذشت، وی از فرصت سوء‌استفاده کرد و گفت: من مرگ او را پیش‌بینی کرده بودم. او شاهد این مطلب را شخصی از هندوها به نام «شرم‌بات» می‌دانست .
با وجود این، شرم‌بات اعلام کرد که قادیانی دجال است، دروغ می‌گوید و هرگز چنین خبری را به او نگفته است.
افزون بر این، تاکنون کسی از قادیانی‌ها نتوانسته بنابر کتاب‌های قادیانی اثبات کند که قادیانی قبل از موت پاندت‌دیانند، این پیش‌گویی را مطرح کرده است.
همین‌طور وقتی عبداللطیف و عبدالرحمن از مریدان قادیانی و جاسوس‌های انگلیس در افغانستان، کشته شدند و خبر مرگ آنان به قادیانی رسید، اعلام کرد که در براهین احمدیه در صفحه 511 از قتل آنها خبر داده‌ام و اشاره کرد به الهام خود که گفته بود: «ذبح الشاتان» که «شاتان» را همین دو کشته در نظر داشته است. از این‌روی، قادیانی دو گوسفند را به معنای دو آدم یاد می‌کند!
جالب‌تر این‌که در جای دیگر همین الهام را جور دیگر تفسیر کرده و گفته است: منظور از «شاتان» شوهر محمدی‌بیگم و پدر او هستند.
قادیانی در سال 1897میلادی کتابی به نام (سراج منیر) نوشت که در همان سال نیز شخصی به نام (لیکهرام) به قتل رسید. قادیانی می‌گوید: در سال 1893 به من الهام شد در مورد مرگ لیکهرام و من این پیش‌گویی را کردم که بعد از 6 سال او خواهد مرد.
او می‌گوید: در سال 1897میلادی لیکهرام به قتل رسید و بعد از شش سال پیش‌گویی من به واقعیت پیوست. (در حالی‌که ظاهراً بعد از چهارسال به قتل رسیده است، نه شش سال)
در همین کتاب آورده است: جرم قتل لیکهرام را به خود او (قادیانی) نسبت داده‌اند، چون مردم نامه‌هایی به قادیانی نوشته‌اند که متهم را قادیانی دانسته‌اند.
قادیانی درباره یکی از مخالفان خود به نام «دوئی» گفت: او خواهد مرد. چه با من مباهله کند و چه نکند. وقتی دوئی مُرد، قادیانی‌ها گفتند که او بر اساس خبر غلام‌ احمد مرده است.
اگر این خبر که بدون زمان معینی گفته شده، علامت نبوت باشد، همه می‌توانند نبی باشند، چون همه می‌توانند مرگ حتمی مردم را از پیش بگویند، از آن روی که «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» و «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»
علاوه بر این‌که خود غلام احمد گفته است که هر خبری دلیل بر نبوت نمی‌تواند باشد، بلکه خبر باید خارق‌العاده باشد و تنها قدرت خدا چنان است و حتی اخبار منجمان از زلزله و جنگ و آفات آن‌گونه نیست.
از این‌رو، هرچند قادیانی‌ها می‌گویند که قادیانی از زلزله و طاعون خبر می‌داده و خیلی از زلزله‌ها و طاعون‌ها به وقوع پیوسته‌اند، نبوت او ثابت نمی‌شود؛ چون آن حوادث طبیعی هستند و بسیار اوقات رخ می‌دهند. خود قادیانی نیز می‌گوید: خبر باید خارق‌العاده باشد.
نورالدین خلیفۀ اول قادیانی گفته است: قحطی، زلزله و آفات چیزهای طبیعی هستند و نمی‌توان ادعا کرد که خبر دادن از وقوع آنها، بدون تعیین زمان، بر نبوت دلالت می‌کند. علاوه بر این‌که قادیانی خبرهای فراوانی را گفته است که به وقوع نپیوسته‌اند.
در هر حال، برای جلب توجه عوام و ساده‌لوحان، اموری را نقل می‌کنند که اهمیت معجزه و امور غیبی را ندارند. از سوی دیگر، باید بدانیم که برای اثبات صدق نبوت، معجزه باید به گونه‌ای باشد که مردم دیگر از انجام آن عاجز بمانند و معجزه‌کننده، در حضور مردم، به همراه معجزه، نبوت را هم ادعا کند، در حالی‌که چنین مواردی برای قادیانی پیش نیامده است.
https://ayandehroshan.ir/vdcfi0d0aw6dc.giw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما