تاریخ انتشاردوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۵
کد مطلب : ۱۱۵۰
۰
plusresetminus
گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت درچارچوب ظرفیت تمدنی
محسن الویری
محمدرضا برزویی
چکیده
آموزه‌ مهدویت، بخشی مهم از اندیشۀ اسلامی است که می‌تواند از طریق ترسیم آینده‌ای دست‌یافتنی در شکل‌ دادن به جوهره و روح حاکم بر تمدن جدید اسلامی، نقش‌آفرین باشد و به مثابۀ یک «ستارۀ راهنما»، راهنمای جوامع اسلامی به سوی جامعۀ کمال‌یافته و برخوردار از تمدن آرمانی به شمار آید. این آموزه در پیروزی، تثبیت و بقای انقلاب اسلامی ایران نیز نقشی مؤثر داشته است. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، در میان اساتید و صاحب‌نظران حوزه مهدویت، رویکردهای مختلفی شکل گرفته که با توجه به جهت‌گیری تمدنی انقلاب اسلامی، هر یک از این رویکردهای مهدوی می‌تواند از ظرفیت ویژه خود برای تحقق این تمدن بهره گیرد. نوشتار حاضر با بررسی منابع مکتوب و چندرسانه‌ای و مصاحبه با صاحب‌نظران این حوزه، از طریق روش کیفی «تحلیل پدیدارشناسی تفسیری (IPA)» و با کمک تکنیک «گونه‌شناسی»، به دنبال پاسخ به این پرسش محوری است که با مبنا قرار دادن جهت‌گیری تمدنی انقلاب اسلامی، رویکردهای شکل گرفته پس از انقلاب از نظر ظرفیت تمدنی چگونه گونه‌شناسی می‌شوند؟ به عبارتی دیگر، هر یک از رویکردهای مهدویت _ که پس از انقلاب اسلامی پدید آمده‌اند _ برای تحقق رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی چه ظرفیتی دارند؟
واژگان کلیدی
مهدویت، تمدن اسلامی، رویکردهای فکری _ فرهنگی، گونه‌شناسی، انقلاب اسلامی.
مقدمه
تجلی دین و تحقق باورها، اخلاق و احکام الهی در ساحت‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان، جزو اصلی‌ترین اهداف و آرمان‌های مکاتب الهی و وظایف انسان‌های مؤمن و خداجو در طول تاریخ بوده است. دین مبین اسلام نیز نه تنها تحقق این آرمان را یک اصل بنیادین و محوری خود می‌داند؛ بلکه آیات الهی و روایات معصومین، تحقق حتمی آن را وعده داده‌اند. در این میان، تحقق جامعه موعود به مثابۀ کاملترین مرحلۀ تمدن اسلامی، از آموزه‌های اصلی در تفکر اسلام ناب محمدی به شمار می‌رود. آموزۀ مهدویت که بخشی مهم از اندیشۀ اسلامی است، دارای ظرفیتی است که می‌تواند در شکل دادن به یک تمدن و هویت‌بخشی به آن نقش‌آفرین باشد.
پیش‌فرض سخن گفتن از اثر و جایگاه اندیشۀ مهدویت در تمدن نوین اسلامی، باور به اثرگذاری آموزه‌های دینی در تکون و بقای یک تمدن است. این اثرگذاری در دو ساحت قابل تصور است: ساحت خرد و ساحت کلان. دربارۀ اثرگذاری خرد آموزه‌های دینی بر تمدن تردیدی وجود ندارد. اثرپذیری مستقیم و غیرمستقیم مظاهر و ظواهر تمدنی مانند بناها، آثار علمی، رفتارهای اجتماعی و آداب و رسوم و مناسک از آموزه‌های دینی در هر تمدنی به آسانی قابل مشاهده است و در آن چه به تمدن اسلامی ارتباط می‌یابد هم حجم قابل توجهی از مطالب نگاشته شده در بارۀ این تمدن به این ظواهر و مظاهر متأثر از آموزه‌های اسلامی اختصاص یافته است. ولی ساحت دیگر اثرگذاری دین بر تمدن، ساحت مربوط به بنیان اندیشه‌ای یک تمدن است که بر اساس آن دین، بنیان‌ها و روح حاکم بر یک تمدن و جهت گیری‌های اصلی آن را پی می‌ریزد و به این ترتیب همچون خون جاری در رگ‌های یک اندام زنده و روح هویت بخش یک موجود زنده در همۀ ابعاد و لایه‌ها و اجزاء و اضلاع تمدن رخنه می‌کند و بر آن‌ها سایه می‌افکند... .
انقلاب اسلامی نیز رویکردی تمدنی دارد و رهبری نظام به صراحت به این موضوع اشاره کرده‌اند، حال با توجه به رویکرد تمدنی آموزۀ مهدویت از یک سو و رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی از سوی دیگر این پرسش مطرح است که چگونه می‌توان بین این دو پیوند زد؟ یک پاسخ به این پرسش مهم این است که آموزه‌های مربوط مهدویت؛ به عنوان بخشی مهم از اندیشۀ اسلامی می‌تواند از طریق ترسیم یک آیندۀ دست ‌یافتنی در شکل‌ دادن به جوهره و روح حاکم بر تمدن جدید اسلامی نقش‌آفرین باشد و به مثابۀ یک ستارۀ راهنما، راهنمای جوامع اسلامی به سوی جامعۀ کمال‌یافته و برخوردار از تمدن آرمانی باشد. این ترسیم از آینده را می‌توان چشم‌اندازی تجویزی به شمار آورد که حلقۀ وصل مهدویت و تمدن جدید اسلامی است (نک: الویری، 1334).
اما این پرسش حتی اگر در سطح کلان، پاسخی قانع کننده داشته باشد بازهم به این جا ختم نمی‌شود و باید بدانیم که آموزه مهدویت از عناصر کلیدی در عرصه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی بوده است که افزون بر نقش مهم آن در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب، در استمرار و بقاء انقلاب اسلامی نیز نقش مؤثری داشته است. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب تاکنون، در حوزه مهدویت، رویکردها و رهیافت ‌های مختلفی شکل گرفته است که پرسش از نوع پیوند رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی با رویکرد تمدنی هر یک از این رهیافت‌های مهدوی شایستۀ طرح و واکاوی است.
بر این ساس، پرسش محوری مقاله حاضر نیز این است که؛ با مبنا قرار دادن جهت‌گیری تمدنی انقلاب اسلامی، رویکردهای شکل گرفته پس از انقلاب از نظر ظرفیت تمدنی چگونه گونه‌شناسی می‌شوند؟ و یا به عبارتی دیگر؛ هر یک از رویکردهای مهدویت که پس از انقلاب اسلامی پدید آمده‌اند چه ظرفیتی برای تحقق رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی دارند؟
در یک گونه‌شناسی اولیه، می‌توان رویکردها را به رویکردهای «معرفتی»، «فرهنگی»، «تاریخی» و «سیاسی _ اجتماعی» دسته‌بندی نماییم. در گونه‌شناسی دیگری هم می‌توانیم رویکردها را به رویکردهای «انسان ساز»، «خانواده ساز»، «جامعه ساز» و «تمدن ساز» دسته‌بندی نماییم. ولی از آن‌جایی که، «چارچوب علمی» مناسب‌ترین چارچوبی است که می‌تواند نحوۀ نگریستن به یک موضوع را مشخص سازد؛ این مقاله، به دنبال گونه‌شناسی علمی است. به عبارت دیگر اگر بتوان مشخص ساخت که یک موضوع به کدام تبار علمی وابسته است و با کدام رشتۀ علمی تناسب بیشتری دارد آسان‌تر و دقیق‌تر می‌توان رویکرد آن را مشخص ساخت. لذا در بخش نخست این مقاله به دنبال آن هستیم که با نگاهی دقیق تر به منابع مکتوب و چندرسانه‌ای تولید شده در سال‌های اخیر و مصاحبه با اساتید و صاحب‌نظران این حوزه، و با روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری و کمک از تکنیک گونه‌شناسی، رویکردهای مختلف علمی این حوزه را شناسایی و احصاء نماییم.
روش تحقیق و تکنیک پردازش داده‌ها
مقاله حاضر از نظر هدف؛ یک تحقیق کاربردی و از نظر ماهیت؛ یک تحقیق توصیفی- اکتشافی است. روش تحقیق در این مقاله، یک روش ترکیبی است. در مرحله اول که گردآوری اطلاعات است از روش بررسی «اسناد و منابع مکتوب و چندرسانه ای» و نیز روش «مصاحبه عمیق» با متخصصان و صاحب‌نظران هر رویکرد، استفاده شده است. در بررسی اسناد و منابع، مشخصاً به آرشیو 12سالۀ مقالات، مطالب و مصاحبه‌های «فصل‌نامه علمی- ترویجی انتظار موعود» که به مثابۀ قدیمی‌ترین و مهم‌ترین نشریه علمی که انعکاس دهندۀ آرای مهدویت‌پژوهان است؛ کتب تألیفی منتشر و یا تجدید چاپ شده با موضوع مهدویت در سال‌های 92 و93 ؛ و محصولات چندرسانه‌ای تولید شده در این حوزه، مراجعه شده و برای مصاحبه‌های عمیق نیز به صورت هدفمند سراغ 24 استاد متخصص و صاحب‌نظر در این حوزه رفته‌ایم.
در مرحله دوم که تحلیل اطلاعات است از روش کیفی «تحلیل پدیدارشناسی تفسیری(IPA)» و تکنیک «گونه‌شناسی» استفاده شده است. گونه‌شناسی یکی از تکنیک‌های رایج در علوم انسانی است، ولی به‌عنوان یک ابزار تحقیق و نیز ابزاری برای بالا رفتن میزان دقت ما در مواجهه با پدیده‌های مختلف، در همه علوم رواج دارد و هیچ دانشی را نمی‌توان بی‌نیاز از آن شمرد. مراد از گونه‌شناسی، شناخت گونه‌های مختلف یک پدیده و به بیانی دقیق‌تر، طبقه‌بندی روشمند پدیده‌هایی است که به یک خانواده و مجموعه وابسته هستند و در مقایسه و نسبت‌سنجی با دیگر اعضای این مجموعه، در یک یا چند ویژگی یا رفتار، وجه مشترک دارند و در وجوه دیگر از هم متفاوت هستند. گونه‌شناسی یعنی مشخص ساختن همین اشتراک‌ها و افتراق‌ها براساس یک معیار خاص عینی یا ذهنی. فرایند قرار دادن پدیده‌ها در گونه‌های مختلف را گونه‌بندی و گاه طبقه‌بندی می‌خوانند.
روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری
پدیدارشناسی از نظر لغوی، عبارت است از مطالعه پدیده‌ها از هر نوع؛ و توصیف آن‌ها با در نظر گرفتن نحوه بروز تجلی آن‌ها، قبل از هرگونه ارزش گذاری، تأویل و یا قضاوت ارزشی. در نگاه دیگر اگر پدیدارشناسی را معناشناسی بدانیم، معناهایی که در زندگی انسان پدیدار می‌شوند، یک نظام معنایی شکل می‌دهند. این نظام معنایی با اضافه نمودن وجود به زمان و مکان به دست می‌آید و شناسایی این نظام معنایی نیز از همین راه حاصل می‌شود؛ یعنی یک شناخت مضاف به زمان و مکان که آن را تجربه زندگی می‌نامند. پدیدارشناسی یک روش تحقیق کیفی است که هرچند نقطه شروع آن فلسفه است ولی خیلی زود به رشته‌های علوم اجتماعی، روانشناسی و پرستاری نیز رسید. این رویکرد خود به دو روش عمده توصیفی و تفسیری تقسیم می‌شود که علی رغم شباهت‌های بسیار، تفاوت‌هایی نیز با هم دارند (امامی سیگارودی و همکاران، 1391: 56-58).
روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری به دنبال شناخت الگوهایی در داده است که در چارچوبی نظری قرار می‌گیرند. در معرفت‌شناسی پدیدارشناسی مرتبط با روش فوق به تجربه اهمیت داده می‌شود. این روش به دنبال شناخت پدیده از طریق درک تجربه واقعی افراد در زندگی روزمره است (عابدی جعفری و همکاران، 1390: 156).
اسمیت، فلاورز و لارکیندر در فصل پنجم کتاب (نک: صوفی، 1392) خود آورده‌اند که: روش تحلیل در IPA مبتنی بر یک روش تکرار شونده و استقرایی (یعنی از جزء به کل رسیدن) است که بر استراتژی‌های زیر استوار است:
1. تشخیص و شناسایی الگوهای نمایان شونده (مضمون‌ها) در گفتار مبتنی بر تجربه مشارکت کنندگان با تمرکز بر همگرایی و واگرایی موجود در آن گفتار از یک سو و اشتراکات و افتراقات آن از سوی دیگر، که در ابتدا معمولا بر روی موردهای منفرد و سپس بر روی چندین مورد بررسی صورت می‌گیرد.
2. توسعه یک ساختار، چارچوب یا ترکیبی که بیان‌گر روابط بین مضمون‌های شناسایی شده باشد.
3. سازماندهی کلیه مطالب فوق الذکر در یک قالب به طوری که داده‌های تحلیل شده از طریق مراحل فرایند طی شده قابل ردیابی باشد (از نقطه نظرهای ابتدایی یادداشت برداری شده، از مراحل ابتدایی طبقه‌بندی و توسعه مضامین، تا ساختار نهایی مضامین).
4. استفاده از یک ناظر، همکار و یا ممیز برای سنجش انسجام و باورپذیری تفسیرها و توسعه آن‌ها.
5. توسعه یک روایت کامل که به کمک اظهارنظرهای محقق درباره گفته‌های استخراجی مستند شده باشد، به صورت مضمون به مضمون، و در صورت امکان با استفاده از
یک راهنمای تصویری (نظیر یک ساختار، نمودار یا جدول) به طوری که خواننده را با تفسیر همراه سازد.
6. تأمل و بازنگری بر ادراکات، مفاهیم و مراحل فراینده‌های طی شده توسط محقق.
نکته مهم قابل توجه دربارۀ استراتژی‌های معرفی شده این است که در کنار آن‌ها همیشه برای محقق فرصتی برای خلاقیت، وجود دارد و مسیر کار به هیچ وجه یک مسیر خطی نیست بلکه یک تجربه چالش برانگیز است.
از نظر اسمیت و همکارانش، مراحل انجام تحلیل پدیدارشناسی تفسیری به صورت گام به گام به شرح زیر است:
گام اول: خواندن و دوباره خواندن؛
گام دوم: یادداشت‌برداری اولیه؛
گام سوم: توسعه مضامین نمایان شده؛
گام چهارم: بررسی روابط میان مضامین؛
گام پنجم: تحلیل موارد و یا مشارکت کنندۀ بعدی؛
گام ششم: جست‌وجوی الگو و طرح در میان نتایج تحلیل نمونه‌ها.
از این‌رو در این مقاله به دنبال استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری بوده و
بر اساس اقتضائات اسناد و منابع؛ شش مرحلۀ گام‌بندی شده جهت تحلیل پدیدارشناسی تفسیری، را می‌توان در سه مرحله زیر تقلیل و خلاصه نمود که این مراحل به شرح زیر قابل
بیان است:
گام اول: مطالعه دقیق اسناد و منابع و عنوان‌بندی اولیه رویکردها بر اساس مضامین؛
گام دوم: بررسی روابط میان رویکردها و ادغام آن‌ها بر اساس قرابت مفهومی مفاهیم؛
گام سوم: انتخاب عنوان رویکردها بر اساس چارچوب‌های علمی.
تعریف مفاهیم اصلی
1. رویکرد
واژه «رویکرد» در این مقاله، اعم از «رهیافت» و «رویکرد» است. بر اساس تعریف برداشت شده از منابع مختلف (به ویژه دائره‌المعارف‌ها و لغتنامه‌های معتبر)، رویکرد همان «زاویۀ دید و نحوۀ نگریستن به یک پدیده» است. بر این اساس، رویکردهای آموزۀ مهدویت را می‌توان گونه‌های مختلف نگریستن و پرداختن به مهدویت تعریف نمود.
2. مهدویت
الف) مهدویت در لغت
«مهدویت» از نظر لغوی یک کلمه عربی و از واژه مهدی گرفته شده است و به دوگونه استعمال می‌شود؛
مصدر جعلی: هر وصفی که «یای» مشدد و «تا» (یّت) به آن اضافه شود، تبدیل به مصدر می‌شود مثل عالمیّت، حاکمیّت. مهدویت هم همان کلمه مهدی است که یای مشدد و تا به آن اضافه شده است و به صورت مصدر جعلی به کار می‌رود. یعنی مهدوی بودن.
صفت منسوب: در این حالت، «ی» آخر آن، مصدری نیست، بلکه «ی» نسبت است و «ت» هم، تای تأنیث است که به صورت وصفی برای موصوف محذوف به کار می‌رود. یعنی طریقه مهدویه یا نسبت مهدویه. بنابراین صفاتی نظیر حسنه، سیئه و خطیئه، صفاتی است که موصوفش محذوف یا فراموش شده است (جعفری، 1389).
ب) مهدویت در اصطلاح
مهدویت شامل اعتقاد به «وجود»، «حضور» و «ظهور» مهدی موعود(عج) می‌شود
(برزویی،‌ 1392).
شیعیان معتقدند بنا به وعده الهی فردی هم نام پیامبرخاتم(ص) و ملقب به «مهدی»(عج)
از نسل پیامبر اسلام و نهمین فرزند از نسل حسین بن علی(ع)، ظهور می‌کند و زمین را
سراسر عدل و داد می‌کند. بنا به این اعتقاد، مهدی(عج) در سال ۲۵5ق به‌ دنیا آمده و پس از دوره ‌ای به ‌نام غیبت صغری، غیبت کامل (غیبت کبرا) شروع شد که تاکنون ادامه داشته ‌است. به ‌باور شیعه، مهدی امام دوازدهم و منجی وعده ‌داده ‌شده الهی است (طوسی، 1411: 141-143).
«آموزه مهدویت» اندیشه‌ای معطوف به آینده است که براساس برنامه الهی، حرکت تاریخ به سوی آن برگشت‌ناپذیر و وعده داده شده است. از امام باقر(ع) سؤال شد: آیا می‌شود امر قطعی الهی تغییر کند؟ فرمود: آری. گفته شد: می‌ترسیم دربارۀ ظهور قائم(عج) نیز چنین شود! فرمود: خیر در ظهور قائم هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود؛ سپس آیه (ان اللّه لا یخلف المیعاد) را قرائت کرد (مجلسی، 1403: ج2، ‌250).
آیت الله صافی گلپایگانی در کتاب اصالت مهدویت می‌فرمایند:
«خلاصه و حقیقت مهدویت، منتهی شدن سیر جوامع جهان به سوی جامعه واحد و سعادت عمومی، امنیت و رفاه، تعاون و همکاری، همبستگی همگانی حکومت حق و عدل جهانی، غلبه حق بر باطل، غلبۀ جنودالله بر جنود شیطان، نجات مستضعفان و نابودی مستکبران، و خلافت مؤمنان و شایستگان به رهبری یک ابرمرد الهی است که موعود انبیاء و ادیان و دوازدهمین اوصیاء و خلفای پیغمبر آخرالزمان است. (صافی گلپایگانی، 1400: ج2، 19، بخش 4)
3. تمدّن
الف) تمدن در لغت
واژه «تمدن» از باب تَفعُّـل عربی و اسم مصدر فارسی است. در لغت‌نامه دهخدا؛ تمدن به معنای «تخلق به اخلاقِ شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت» معنا شده است (دهخدا،بی‌تا:‌ ج1، 609). فرهنگ عمید نیز؛‌ تمدن را «شهرنشین شدن، خوی شهری برگزیدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن، همکاری مردم با یکدیگر در امور زندگانی و فراهم ساختن اسباب ترقی و آسایش خود» (عمید، بی‌تا: ج1، 615) و فرهنگ معین نیز با اشاره به معنای شهرنشین شدن و خو گرفتن به اخلاق شهری، آن را «همکاری افراد و جامعه در امور زندگانی و فراهم ساختن اسباب آسایش و ترقی خود می‌داند» (معین، 1376: ج1، 1139). سایر لغت‌نامه‌ها نیز تمدن را به «اقامت در شهر»، «شهرنشینی» و «مجازاً تربیت و ادب» معنی کرده است (دهخدا، بی‌تا: ج1، 610).
در زبان عربی، در کنار اصطلاح تمدن، مترادف‌هایی مانند: «حضارة»، «ثقافة» و «مدینه» آمده است. در قرآن کریم، از ریشۀ «م ـ د ـ ن» یا «ح ـ ض ـ ر» که در عربی واژۀ «حضارة» را از آن ساخته‌اند، واژه‌ای برای تمدن وجود ندارد ولی با این حال چند واژۀ قرآنی «امت»، «قریة» و «قرن» با این واژه ارتباط نزدیکی دارند و تقریباً همین معنا را می‌رسانند (قانع، 1371: 30-25).
تمدن در زبان‌های اروپایی یعنی zivilisation یا civilization از لاتین civis به معنای «شهروند» و یا از ریشۀ واژۀ انگلیسی Civil به معنای «مدنی» و «با تربیت اجتماعی» گرفته شده است. این واژه در فرهنگ‌های انگلیسی، با واژه‌های «با ادب»، «با نزاکت»، «قابل احترام» و «شهرنشین» مترادف آمده و در فرانسه به معنای «پیشرفت»، «ترقی» و «توسعه تحول» و «تطور» است (پهلوان، 1388: 362).
ب) تمدن در اصطلاح
در باب مفهوم و اصطلاح تمدن، با تلقی‌های گوناگونی روبه رو هستیم که این تفاوت‌ها اغلب به دلیل وجود رویکردهای مختلف در تعاریف است.
در تعریف اصلاحی از تمدن، می‌توان میان تعاریفِ «مصداقی» و تعاریف «معیاری» تمایز قایل شد. در تعاریف مصداقی اندیشمندان تمدن‌های موجود را مدنظر قرار داده‌اند و آن را با تمدن‌های دیگر تطبیق داده‌اند. مثلا تمدن کنونی غرب تحول ویژه‌ای در تعریف تمدن ایجاد کرده است، ‌به همین دلیل برخی تعاریف ناظر به تمدن غرب صورت گرفته‌اند. اما در تعاریف معیاری تمدن بر اساس الگوی ذهنی اندیشمند و بدون این‌که ناظر به تمدن بیرونی خاصی باشد تعریف می‌شود (مظاهری، 1393: 132).
اما تنوع و کثرت تعاریف درباره تمدن سبب نمی‌شود که به قدر مشترکی در تعریفِ تمدن دست نیابیم. دقت در تعاریفی که در ادامه اشاره می‌شود، مشخص می‌کند که وجوه مشترک زیادی در میان تعاریف وجود دارد که می‌توان در نهایت به یک تعریف مختار در این مقاله رسید.
تمدن در اصطلاح تعریف‌های زیادی دارد. از جمله آن‌ها تعاریف ذیل اشاره می‌شود:
1. اصطلاح تمدن از قرن هجدهم و در عصر روشنگری پدید آمد،‌ هرچند واقعیت آن از گذشته موجود بوده است. در یک معنا تمدن با فرهنگ مترادف پنداشته شده است. طبق این انگاره تمدن یا فرهنگ عبارت است از ترکیب پیچیده‌ای شامل علوم،‌ اعتقادات و هنرها، اخلاق و قوانین و آداب و رسوم و عادات و اعمال دیگری که بوسیله انسان در جامعه به دست می‌آید. نمود جلوه‌های مادی فرهنگ و تجسم آن در شهرنشینی از دیگر معانی فرض شده برای تمدن است (روح الامینی، 1379: 48-50).
2. شهید مطهری در باب تمدن این‌گونه می‌گویند که؛ تمدن دو جنبه دارد: مادی و معنوی. جنبه مادی تمدن، جنبه فنی و صنعتی آن است که دوره به دوره تکامل یافته تا به امروز رسیده است. جنبه معنوی تمدن مربوط به روابط انسانی انسان‌هاست (مطهری، 1368: ج2، 169). تمدن به تمام استعدادهای انسانی مرتبط می‌شود که ما به الامتیاز وی از حیوان است از قبیل عالم شن و تخلق به فضائل اخلاقی و اقسام هنرها و صنایع و وضع قوانین و مقررات (همو: ج7، 121).
3. تمدن مجموعه‌ای از پدیده‌های اجتماعی است که قابل انتقال بوده و جنبه‌های مذهبی، اخلاقی، زیباشناسی، ‌فنی- علمی مشترک در یک جامعه یا چند جامعه مرتبط با یکدیگر را به خود می‌گیرد (الویری و مشكانی سبزواری، 1390: 151).
4. تمدن به مجموعه بزرگی از نظام‌های اجتماعی (سیاسی،‌ اقتصادی،‌ حقوقی، تربیتی و عبادی و ...) که از نظر جغرافیایی واحد کلانی را در یک قلمرو پهناور در بر می‌گیرد، و فرهنگی واحد بر تمامی اجزای آن سیطره دارد، اطلاق می‌شود (همو: 152).
5. تمدن نظامی است اجتماعی که موجب تسریع دستاوردهای هنر، دست به ابداع و خلاقیت می‌زند. نظامی است سیاسی که اخلاق و قانون نگهدارنده آن است و نظامی است اقتصادی که با تداوم تولید و مبادله پایدار خواهد ماند (دورانت، 1368:256).
6. تمدن سیر و بسط یک نحو تفکر و ظهور آثار تفکر در مناسبات افراد و اقوام در رفتار و کردار و علوم و فنون مردم است. تمدن ظاهر فرهنگ است، سنن و آداب و حتی ظاهر و صورت آثار هنری و فلسفی یک قوم از اجزای تمدن‌اند. فرهنگ معنا و باطن سنن و آداب است و آداب و سنن مثل سایه که نشانی از نور است حکایت از فرهنگ می‌کنند (داوری اردكانی، 1379: 72).
7. تمدن عبارت است از همه فعالیت‌های ذهنی و هرآن‌چه در بیرون از ذهن، در قالب فن‌آوری‌های علمی، اختراعات، اکتشافات جدید، عمران، راه‌ها، شهر‌ها، مساجد، قصرها و قلعه دیده می‌شود. بنابراین، تمدن در این‌جا از معنی «فرهنگ» فراتر می‌رود و به «مدنیت» می‌رسد (حنفی، ‌1379).
8. تمدن به نظام‌های بزرگ سیاسی،‌اجتماعی،‌اقتصادی و فرهنگی‌ای اشاره دارد که از نظر جغرافیایی واحد کلانی را در یک قلمرو پهناور، معمولا یک امپراتوری، در بر می‌گیرد... اما فرهنگ به تنهایی می‌تواند از آن مردمی باشد که دریک قبیله به صورت ابتدایی زندگی می‌کنند (آشوری، به نقل از: جمعی از نویسندگان، 1386: 36).
9. «چنگیز پهلوان»، در کتاب «فرهنگ و تمدن» خود،‌ در توصیف تمدن می‌نویسد؛
تمدن در حوزه علوم اجتماعی اغلب چندمعنایی همراه با بار ارزشی است، که به گونه‌های زیر به کار می‌رود:
الف) پدیده‌هایی را می‌نامند که به ویژه دانشمندان آنگلوساکسن و فرانسوی به عنوان فرهنگ هم از آن‌ها یاد می‌کنند.
ب) مجموعه‌ای است از معرفت‌ها و مهارت‌های عملی که نسل‌های مختلف در طول زمان در گذار از شرایط ابتدایی و طبیعی، فراگرفته‌اند و آن‌ها را پاس می‌دارند.
ج) دانشمندانی که بر معنویت تأکید می‌نهند، تمدن را دارای جنبه‌های مادی می‌دانند. به این اعتبار تمدن مجموعه‌ای است از علاقه‌های زیستی متاثر از تجربیات نازل فنی و اجتماعی، در مقابل فرهنگی عالی که با معنویت و روح الفت دارد.
د) عده‌ای هم تندن را حوزه‌های زیستی و اجتماعی مرتبط با عوامل فنی و مکانیکی می‌دانند، در مقابل فرهنگ ارگانیک و زنده.
هـ ) گروهی از جامعه‌شناسان تمدن را نظم ظاهری _ سطحی، و آداب و عواطف مهارشدۀ انسان‌هایی می‌دانند که در بند عقل درآمده‌اند، در مقابل فضیلت‌های واقعی فرهنگی و اخلاقی.
و) از نظر فلسفه فرهنگ،‌ تمدن از سویی به عنوان مرحله‌ای والاتر از مراحل زندگی ابتدایی نمایانده می‌شود که معرف غلبه بر دوران‌های ابتدایی است، یعنی انسان به مرحله‌ای پیشرفته می‌رسد و بر طبیعت چیره می‌گردد؛ از سوی دیگر تمدن معرف مرحلۀ افول یک فرهنگ عالی است که انسان‌ها بر اثر رفاه مادی و عقلانیت صرف ابزاری- عملی چشم‌اندازهای خود را از دست داده‌اند و به فساد گرایش پیدا کرده‌اند (پهلوان، 1388: 362).
در یک نگاه کلی، عده‌ای تمدن را مرحله پیشرفت انسان و گذار از شرایط ابتدایی می‌دانند و عده‌ای هم فقط خصوصیات مادی برای آن می‌تراشند و آن را فاقد معنویت جلوه گر می‌سازند. کسانی هم هستند که پیشرفت‌های فنی را مترادف با تمدن می‌گیرند. از نظر اینان علم و دانشی که این پیشرفت‌ها را فراهم می‌آورد مبنای تمدن است. بدین اعتبار تمدن همواره درحال پیشرفت است و از مرحله‌ای به مرحلۀ دیگر می‌رود. به همین لحاظ تمدن، جریانی است تکامل یابنده و پایان‌ناپذیر. انسانی که به شهرنشینی می‌رسد و در مجموعه‌ای مرتب و منظم زندگی اجتماعی خود را مبتنی بر قواعدی آگاهانه سامان می‌دهد در واقع زندگی ساده و ابتدایی را پشت سرگذاشته است و از بربریت دوری می‌جوید. آداب و رسوم و رفتارهای متمدنانه با شیوه‌های زندگی ابتدایی تفاوت‌های اساسی دارد و همه چیز حاصل معرفت تحول یابنده و رو به رشد انسان است (همو: 363).
10. مالک بن نبی(متفکر معاصر الجزایری) نیز در تعریف تمدن می‌گوید: تمدن محیط طبیعی معینی (خاک و زمان) است که مقتضیات انسانیت انسان در آن محیط محقق شده است و چهار چیز به آن روح می‌بخشد که در دایره فرهنگ می‌گنجد:
_ رویکرد اخلاقی؛
_ رویکرد زیباشناختی؛
_ منطق عملی؛
_ صنعت (مالک بن نبی، به نقل از: جمعی از نویسندگان1386: 37).
از مجموع مباحث و تعاریفی که در بالا اشاره شد، سعی می‌شود در حوزه تمدن و همچنین تمدن اسلامی به یک جمع‌بندی و تعریف مختار برسیم که به عنوان مبنای مقاله قرار گیرد:
ج) مختار تمدن
تمدن واقعیتی چندلایه، چند سطحی، پویا و رو به رشد است که در آن حیات بشری در ابعاد مختلف اعم از فلسفی، علمی، فرهنگی،‌ اجتماعی،‌ سیاسی،‌ اقتصادی، هنری و ابزاری شکوفا می‌شود و انسان‌ها در هر یک از این زمینه‌ها به تولید و خلاقیت دست می‌زنند.
4. تمدن اسلامی
از آن‌جایی که مفهوم «تمدن» یک واقعیت چند لایه و چند سطحی است؛ بحث «تمدن اسلامی» نیز دارای رهیافت‌ها و رویکردهای متعددی خواهد بود. نگارنده در این رساله به سه «دیدگاه» در مباحث تمدن اسلامی به تفصیل پرداخته و در نهایت به یک تعریف مختار بسنده کرده است. البته باید اعتراف کرد که دیدگاه‌های دیگری هم وجود دارند ولی از پختگی لازم جهت تشریح و تفصیل برخوردار نبودند.
پس از هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه، مرزی برای جامعه اسلامی مشخص شد و این مرز در زمان حیات پیامبر(ص) گسترش یافت. پس از وفات پیامبر(ص) نیز مرزهای جهان اسلام گسترش یافت و از شرق به هند و چین و از غرب به اروپا و آفریقا رسید. گسترش جغرافیایی تمدن اسلامی از طریق جنگ، تجارت، تبلیغات و ... انجام گرفت. تمدن اسلامی در فرایند گسترش جغرافیایی خود با تمدن‌های دیگری همچون تمدن ایرانی، هندی، چینی، رومی، یونانی و ... مواجه شد. در این دیدگاه، شناخت نوع مواجهه مسلمانان با این تمدن‌ها می‌تواند برای ما قابل تامل و سودمند باشد.
در مقابل این دیدگاه، نگاه دیگری وجود دارد که برای شناخت آن‌چه ما از آن تحت عنوان تمدن اسلامی یاد می‌کنیم ارزشی قائل نیست؛ چون معتقد است اهل‌بیت(ص) در فرایند توسعه مؤلفه‌های این تمدن، نقش فعال و محوری نداشته‌اند. به عقیده این جمع شیوه رفتاری تمدنی که در آن حضرت علی(ع) خانه‌نشین شده، امام حسین(ع) به شهادت می‌رسند و امامان بسیاری زندانی می‌شوند هیچ حجیتی ندارد و ما باید به دنبال تمدن اسلامی ناب باشیم، نه تمدنی که توسط کسانی که تنها مسلمان بودند توسعه یافت.
محسن الویری با پذیرش دیدگاه اول؛‌ تمدن اسلامی را «برآیند سرمایه‌ها و دستاوردهای سخت و نرم سرزمین‌های گسترده مسلمان نشین متأثر از اندیشه اسلامی» می‌داند که «پس از بعثت پیامبر به تدریج شکل گرفت و از قرن سوم تا ششم به اوج رسید». ایشان تمدن اسلامی را به هشت مرحله تقسیم می‌نمایند که این تقسیم‌بندی از منظر تمدنی صورت پذیرفته است (در برخی دوره‌ها با تقسیم‌بندی سیاسی هم پوشانی‌هایی نیز دارند). هشت مرحله اشاره شده عبارت‌اند از:
1. عصر گذار (از بعثت تا سال 40ه.ق)؛
2. عصر تثبیت (بنی‌امیه)؛
3. عصر ایرانی‌گری؛
4. عصر شکوفایی (قرن 3 تا 6 ق)؛
5. عصر ایستایی (قرن 7 تا 10 ق)؛
6. عصر خرده تمدن‌ها؛
7. عصر محاق (دوره‌ای که خرده تمدن‌های اسلامی تحت تأثیر غرب قرار گرفتند)؛
8. عصر بیداری (الویری، 1391).
حسن حنفی _ متفکر مصری _ با پذیرش دیدگاه دوم؛ می‌نویسد: تمدن اسلامی شامل تمامی آثاری که مسلمانان در زمینه‌های علوم نقلی مانند قرآن، حدیث، تفسیر، سیره و فقه؛ و علوم عقلی مانند حساب، هندسه، نجوم و موسیقی؛ و علوم نقلی- عقلی مانند اصول دین، اصول فقه، فلسفه و عرفان تألیف کرده‌اند، می‌شود. این علوم متن تمدن اسلامی را تشکیل می‌دهد. حنفی تمدن اسلامی را در سه مرحله- که آن‌ها را پشت سر گذاشته ایم- خلاصه می‌کند:
مرحله اول، دوران شکوفایی و عصر طلایی آن است که اوج آن در قرن چهارم الی قرن ششم رخ داده است. در این دوران با مطرح شدن دانشمندانی همچون ابوحیان، ابن سینا، غزالی، ابن هیثم و... شاهد اوج تمدن اسلامی بودیم و در قرن ششم توسط دانشمندانی همچون ابن رشد توانستیم اعتبار از دست رفته علوم عقلی را باز گردانیم.
مرحله دوم، هفت قرن بعدی در عصر مملوکی و عثمانی است که در این دوره، عقل از نوآوری باز ایستاد و حافظه به فکر گردآوری افتاد. این دوره، دوره شرح نویسی، تلخیص و دایره المعارف نگاری است. در دو قرن پایانی این دوره، حرکت اصلاح دینی و عصر نهضت شروع شد تا این مرحله را به پایان رساند.
مرحله سوم، هفت قرن بعدی، قرن چهارده تا بیست و یک است که تمدن غرب با استفاده از تمدن اسلامی، به دوران اوج خود رسید و در این مرحله شاهد افول تمدن اسلامی هستیم (تلخیصی از مقاله حنفی، 1379).
مالک بن نبی» نیز که از اندیشمندان معاصر الجزایری در نگرش تمدنی بعد از ابن خلدون محسوب می‌شود،‌ در توصیف تمدن اسلامی می‌نویسد؛ برای حصول تمدن اسلامی باید مجموعه شروط «اخلاقی» و «مادی» حاصل شود؛ به بیان دیگر «بن نبی» تمدن را مجموعه‌ای اخلاقی و مادی می‌داند که به یک جامعه کمک می‌کند تا زمینه‌های لازم را برای رشد افراد و همکاری در آن فراهم آورد. بن ‌نبی بر خلاف دیدگاه افرادی مانند سید قطب، معتقد ‌است «اسلام» فی نفسه یک «تمدن» نیست؛ بلکه ‌اسلام «وحیی» است که از آسمان نازل گردیده است، اما تمدن یک پدیده انسانی است. اسلام اگرچه در ذات خود قابلیت تمدن‌سازی دارد، اما خود تمدن نمی‌سازد، بلکه این انسان‌ها هستند که با کار و تلاش پی‌گیر‌ و به کمک دستورات اسلام تمدن می‌سازند. در دوره نخستین تمدن اسلامی دو عامل اساسی در پیدایش آن مؤثر بوده است: نخست، اندیشه اسلامی و دیگری انسان مسلمانی که سند عینی و محسوس این اندیشه است. بنابراین، پیدایش تمدن اسلامی و صعود و هبوط آن به وسیله فردی است که نمایندگی اندیشه ‌اسلامی را برعهده دارد، به این اعتبار که سند محسوس این اندیشه به شمار می‌رود. اندیشه ‌اسلامی به‌ مثابه وحی نازل‌شده‌ای است که به صورت اصالت عینی و حقیقت مطلق متجلی شده است. ارسال این اندیشه از ناحیه خداوند است، اما محور تمدن، انسان مسلمانی است که سند این اندیشه در مسیر تاریخ به شمار می‌رود (الویری و مهدی‌نژاد، 1392).
از مجموع مباحث و تعاریفی که در بالا اشاره شد نیز می‌توان برای تمدن اسلامی به یک تعریف مختار رسید که این تعریف، ناظر به انقلاب اسلامی ایران و عبارت است از:
تعریف مختار تمدن اسلامی (ناظر به انقلاب اسلامی در ایران)
تمدن اسلامی شکل جامع و فراگیری از اسلام است که بر چهار رکن دین، عقلانیت، علم واخلاق بنا شده است؛ و در زنجیرۀ پویا و متکامل انقلاب، نظام، دولت، جامعه و تمدن اسلامی؛ در ابعاد مختلف فلسفی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به صورت تدریجی و گام به گام پیش می‌رود و تحقق متعالی آن در دوران ظهور امکان‌پذیر خواهد شد.
تقسیم‌بندی رویکردهای مهدوی
همان‌گونه که اشاره شد،‌ معیار اصلی موردنظر این مقاله برای تقسیم‌بندی و گونه‌شناسی دیدگاه‌های مربوط به رویکردهای فکری- فرهنگی آموزه مهدویت، «چارچوب‌های علمی»
است. به عبارت دیگر اگر بتوان مشخص ساخت که یک موضوع به کدام تبار علمی وابسته است و با کدام رشتۀ علمی تناسب بیشتری دارد آسان‌تر و دقیق‌تر می‌توان رویکرد آن را مشخص ساخت؛ زیرا نحوۀ نگریستن علوم به پدیده‌ها با دقت بالایی مشخص می‌شود.
لذا از طریق فن مقایسه مستمر و بر اساس چارچوب علمی، رویکردهای علمی نهایی را عنوان‌بندی می‌نماییم.
تحلیل پدیدارشناسی تفسیری در منابع مکتوب، چندرسانه‌ای و صاحب‌نظران
الف) فصل‌نامه انتظار موعود
فصل‌نامه علمی- ترویجی «انتظار موعود» به عنوان اولین فصل‌نامۀ تخصصی در
حوزه مهدویت است که توسط مرکز تخصصی مهدویت در شهر مقدس قم از مهرماه 1381 منتشر شده است. مدیر مسئول این فصل‌نامه، حجت الاسلام محسن قرائتی و سردبیر آن حجت الاسلام دکتر روح الله شاکری هستند. تا کنون 43 شماره از این فصل‌نامه منتشر شده است که تمامی مقالات، مصاحبه‌ها و سایر مطالب این فصل‌نامه که قریب به 400 عنوان
بوده است.
ب) کتب تألیفی منتشره در دو سال اخیر
در دو سال اخیر یعنی سال‌های 92 و 93، مجموعاً 321 عنوان کتاب با موضوع مهدویت و انتظار به چاپ رسیده است که بخش زیادی از آن‌ها برای اولین بار و بخش دیگری هم به عنوان چاپ مجدد، منتشر شده‌اند. در مجموع تمامی 321 عنوان کتاب مذکور مشاهده و مورد بررسی قرار گرفتند.
ج) محصولات چند رسانه‌ای مشهور
در سال‌های اخیر محصولات چندرسانه‌ای زیادی در قالب‌های مستند، نرم افزار و ... در حوزه مهدویت تولید شده است. برخی از این تولیدات رسانه‌ای - جدای از ارزش‌گذاری مثبت یا منفی _ در سطح جامعه جریان سازی‌های زیادی انجام داده است. برای نمونه می‌توان به مستند «ظهور بسیار نزدیک است»، اشاره نمود که رویکرد خاصی را دنبال می‌کرد. نرم‌افزارهای دیگری هم همچون: نرم افزار «کتابخانه مهدویت»، «شمیم انتظار»، «عطر نرگس»، «یوسف زهرا»، «ادعیه مهدوی» و ... در این عرصه مخاطبان زیادی به خود جذب کردند که رویکردهای آن‌ها نیز بررسی گردید.
د) مصاحبه با اساتید و صاحب‌نظران حوزه مهدویت
بر اساس بررسی‌های میدانی که از مراکز معتبر حوزه مهدویت همانند: مرکز تخصصی مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) و پژوهشگاه آینده روشن صورت گرفت؛ در سال‌های اخیر، اساتید زیادی در قالب سخنرانی و یا آثار مکتوب پیرامون مهدویت و انتظار، مباحث زیادی را مطرح نموده‌اند. ولی از آن‌جایی که در این مقاله به دنبال گونه‌شناسی رویکردهای موجود در عرصه مهدویت هستیم، لذا سراغ اساتید و صاحب‌نظرانی رفتیم که در یک رهیافت و یا رویکرد خاص، تأثیرگذار و محل رجوع هستند.
در این بخش، 24 استاد مورد بررسی قرار گرفتند که رویکرد اکثر این اندیشمندان در قالب مصاحبه عمیق احصاء و رویکرد تعداد اندکی از آن‌ها نیز از خلال آثار مکتوب آن‌ها مشخص گردید.
اساتیدی که در این بخش به آن‌ها مراجعه شد عبارت‌اند از: آیت ‌الله خزعلی، آیت الله نجم‌الدین طبسی، حجت الاسلام محسن قرائتی، حجت الاسلام کلباسی، حجت الاسلام دکتر پورسیدآقایی، حجت الاسلام دکتر الویری، دکتر محمدهادی همایون، حجت الاسلام مهدی طائب، حجت الاسلام دکتر حسینعلی سعدی، حجت الاسلام علیرضا پناهیان، دکتر اسماعیل شفیعی سروستانی، دکتر غلامرضا گودرزی، حجت الاسلام دکتر غلامرضا بهروزی لک، دکتر مهدی تلوری، حجت الاسلام مهدی پور، حجت الاسلام دکتر نصرت اله آیتی، حجت الاسلام محمدرضا نصوری، حجت الاسلام محمدصابر جعفری، حجت الاسلام قائم مقامی، حجت الاسلام حمیدرضا مظاهری سیف، حجت الاسلام سعید اصفهانیان، دکتر سیدرضی موسوی گیلانی، مهندس مادرشاهی و آقای رائفی پور.
مراحل تحلیل پدیدارشناسی تفسیری
بر اساس گام اول تحلیل پدیدارشناسی تفسیری، عنوان گذاری‌های اولیه رویکردهای اسناد و منابع و رویکردهای صاحب‌نظرانی که مورد مصاحبه قرار گرفتند، به شرح زیر است:
عنوان گذاری‌های اولیه رویکردهای اسناد، منابع و اساتید
ردیف عنوان رویکرد ردیف عنوان رویکرد ردیف عنوان رویکرد
1 اعتقادی 13 راهبردی 25 ترویجی و تبلیغی
2 معرفتی 14 سیاسی 26 دشمن‌شناسی
3 قرآنی 15 آینده نگارانه 27 آسیب‌شناسی
4 روایی 16 امت‌شناسی 28 اندیشه‌ای
5 کلامی 17 امام‌شناسی 29 ادعیه‌شناسی
6 فلسفی 18 تربیتی 30 جامعه‌شناسی
7 تاریخی 19 دکترین مهدویت 31 غرب‌شناسی
8 عرفانی 20 دکترین ظهور 32 واژه‌شناسی
9 تمدنی 21 نشانه‌شناختی 33 هنری
10 تفسیری 22 تطبیقی ظهور 34 ادبی
11 فرهنگی 23 منبع‌شناسی 35 تشکیلاتی
12 اجتماعی 24 شبهه‌شناسی 36 آموزشی

بر اساس گام دوم تحلیل پدیدارشناسی تفسیری، روابط میان رویکردهای اولیه بررسی می‌گردد و رویکردهایی که از نظر مفهومی قابل ادغام هستند، در ذیل یک عنوان تجمیع می‌شوند.
با توجه به این‌که، معیار اصلی برای گونه‌شناسی رویکردها، «چارچوب علمی» قرار گرفته است، لذا برخی رویکردها که در گام اول مانند رویکرد شخصیتی، دشمن‌شناسی، ترویجی، منبع‌شناسی، تشکیلاتی، شبهه‌شناسی، واژه‌شناسی، غرب‌شناسی، دکترین ظهور، دکترین مهدویت و تطبیقی ظهور تعیین شده‌اند، نمی‌توانند به عنوان یک رویکرد پذیرفته شود. از طرف دیگر رویکردهایی مانند اعتقادی و اندیشه‌ای هم ضمن این که قابل ادغام هستند ذیل عنوان رویکرد کلامی یا فلسفی می‌توانند قرار گیرند. رویکرد روش‌شناختی نیز هر چند یک رشتۀ علمی مستقل نیست، اما به عنوان یکی از ارکان فلسفۀ علم می‌تواند مستقلا مد نظر قرار گیرد. روشن است که برخی رویکردها می‌تواند شامل محورهای فرعی باشد؛ مثلا تطبیق نشانه‌های ظهور یک رویکرد روایی _ فرهنگی یا روایی _ سیاسی تلقی می‌شود، چون نشانه‌ها از روایات گرفته شده است و تطبیق آن بر مسائل سیاسی یا بر مسائل فرهنگی است. همچنین برای همۀ رویکردها می‌توان اجمالاً یک محور فرعی با عنوان آسیب‌شناسی در نظر گرفت؛ مثلاً مقاله‌ای با عنوان فرضی مدعیان مهدویت در عصر مغول دارای رویکرد تاریخی ـ آسیب‌شناختی و مقاله‌ای با عنوان فرضی مدعیان مهدویت در جهان امروز دارای رویکرد جامعه‌شناختی ـ آسیب‌شناختی تلقی می‌شود. و همچنین این موضوع که برخی مطالب و یا برخی از محصولات چندرسانه‌ای نیز می‌توانند در دو یا حتی سه رویکرد قرار گیرند.
بر اساس گام سوم تحلیل پدیدارشناسی تفسیری، 36 رویکرد اولیه‌ای که در گام اول به آن‌ها رسیدیم از طریق فن مقایسه مستمر و بر اساس چارچوب‌های علمی به تقلیل و تجمیع این رویکردها پرداختیم که در نهایت به 18 رویکرد اصلی دست یافتیم که می‌توان اذعان کرد این رویکردها، مجموعه‌ای جامع و مانع از رویکردهای علمی هستند. رویکردهای نهایی عبارت‌اند از:
عناوین رویکردهای علمی نهایی
ردیف عنوان رویکرد ردیف عنوان رویکرد
1 قرآنی 10 راهبردی و آینده نگارانه
2 روایی 11 تبلیغی و اطلاع‌رسانی
3 کلامی 12 جامعه‌شناختی
4 فلسفی 13 اجتماعی
5 تمدنی 14 سیاسی
6 تاریخی 15 آیینی و مناسکی
7 عرفانی 16 روش‌شناختی
8 فقهی 17 مدیریتی
9 تربیتی 18 ادبی

رویکرد قرآنی در حوزه مهدویت: این رویکرد با توجه به منابع اصیل اسلامی و با تأکید بر آموزه‌های قرآنی، عرصه‌ها و ابعاد مختلف حوزه مهدویت را از قرآن کریم استخراج و مسیر پیش رو را بر اساس آن ترسیم می‌نماید. با گسترش علم مدرن در سده‌های 19 و 20، علوم به علوم تجربی محدود شد و در این چارچوب، علم قدسی و دینی، بی معنا و بی ارزش گردید. در نگاه اسلامی، ما نیاز به بازخوانی علم دینی و بازسازی علم مدرن هستیم که این مهم با رجوع به منابع اصیل اسلامی از جمله قرآن کریم امکان‌پذیر خواهد بود. این نگاه باید در میان عموم مردم، به ویژه پژوهش‌گران و بدنه مدیریتی و اجرایی کشور نهادینه شود تا جایگزین مناسبی برای رویکردها و نگاه‌های غربی و غیر اسلامی شود.
رویکرد روایی در حوزه مهدویت: بررسی روایات و احادیث وارد شده با موضوع مهدویت، مبنای رویکرد روایی است. از آن‌جا که احادیث و کتاب‌های روایی متعدد و متفاوتی در زمینه مهدویت وجود دارد، لذا دامنه‌ سخن در رویکرد روایی در این حوزه بسیار وسیع و گسترده است، مثلاً کتاب «مُنْتَخَبُ الْأَثَر» آیت‌الله صافی به تنهایی، هزار و دویست حدیث غیرتقطیع شده آورده که به همراه تقطیعات آن، به شش هزار و اندی رسیده است. کتاب یوم الخلاص نیز هزار و هشتصد و پنجاه حدیث آورده است. در کتب اصلی در حوزه مهدویت نیز احادیث فراوانی که عمدتاً غیرتکراری هستند آمده است، کتاب‌هایی چون:
_ الغیبة تألیف محمدبن ابراهیم بن نعمانی، در سال 342 ق. شامل 500 حدیث؛
_ کمال‌الدین تألیف شیخ صدوق، متوفای 1381 ق. شامل 700 حدیث؛
_ الغیبة تألیف شیخ طوسی، متوفای 460 ق. شامل 500 حدیث.
رویکرد کلامی در حوزه مهدویت: معارف مهدویت، یکی از شاخه‌های اصلی علم کلام محسوب می‌شود. علم کلام، دانشی است که به اثبات، تبیین و دفاع از عقاید هر دینی می‌پردازد. بر این اساس، رابطۀ تنگاتنگی بین مهدویت و علم کلام وجود دارد. امروزه کلام جدید، ابزارها و روش‌های جدیدی را فراهم کرده است که تا حدودی متفاوت از کلام قدیم است. تقریباً می‌توان بحث مهدویت را قلۀ مباحث کلام جدید دانست. در این میان، یکی از مباحث جدّی کلام جدید، مبحث «آخرالزمان»‌شناسی است که در مسیحیت بسیار قوی مطرح شده است. همچنین ما در گونه‌بندی مطالب، مباحثی همچون؛ امامت، دین‌شناسی تطبیقی (موعود در دیگر ادیان)، ویژگی‌های امام و ... را در این رویکرد قرار دادیم.
رویکرد فلسفی در حوزه مهدویت (فلسفه غیبت): آن‌چه که تحت عنوان رویکرد فلسفی یا نظریۀ فلسفۀ غیبت و یا نظریۀ غیبت مطرح می‌شود، به تبیین علل و عواملی که منجر به غیبت شده است می‌پردازد. در واقع این رویکرد به دنبال ارائه یک مبنای عقلی دقیق و تبیین دلیلِ محوری غیبت امام عصر(عج) است.
رویکرد تمدنی در حوزه مهدویت: این رویکرد با تتبع در آیات قرآن و روایات مربوط به نشانه‌های ظهور به دنبال استخراج راهبردهای اساسی شیعه در دوران غیبت است.‏ با بررسی روایات و نشانه‌ها، می‌توان شرایط آخرالزمان و دوران ظهور را این چنین تصویر کرد که؛ حوادث در سطحی خرد و ‏به شکل مقطعی و یا انقلابِ منطقه‌ای به وقوع نمی‌پیوندد. بلکه گستره این اتفاقات، جهانی است و عمق آن نیز ‏به اندازه‌ای است که تمام زوایای زندگی بشر را تحت تأثیر قرار می‌دهد و این معنا چیزی جز زوال و انتقال تمدنی و برپایی یک تمدن جهانی ‏الهی به دنبال آن نخواهد بود.
رویکرد تاریخی در حوزه مهدویت: این رویکرد را می‌توان به دو گونه تقسیم کرد که این نوع تقسیم به زاویه نگاه ما به تاریخ بر می‌گردد:
_ نگاه «رویداد محور» که نگاهی کاملاً خرد، جزئی محسوب می‌شود و به رویدادهای تاریخی در عصر غیبت اشاره می‌شود.
_ نگاه «غایت محور» که اصالتاً با افراد سر و کار نداریم. لذا در این‌جا مراد، خود تاریخ است که دو معنای اصلی دارد، یک معنای رویدادهای بیرونی است که مستقل از ارادۀ ما اتّفاق می‌افتد و دوم معرفت تاریخی است.
رویکرد تاریخی به مهدویت براساس سطح اول، یعنی بررسی نمودن مهدویت در بستر تاریخ که تاریخ در سطح اوّلِ خود زمان‌مند، گذشته ‌محور وگذشته ‌مدار است. بررسی قواعد و سنت‌های اجتماعی که به رابطه تاریخ و جامعه می‌پردازد نیز بُعد دیگری از رویکرد تاریخی است که ناظر به سطح دوم تعریف می‌شود. اما تعریف اصلی رویکرد تاریخی که نشأت گرفته از سطح سوم تاریخ به شمار می‌رود که در ذهن ما ایجاد کننده و مدیریّت کنندۀ آن فرجام قدسی بشر(ظهور منجی)، آن نقطۀ غایی حرکت تاریخ به حساب می‌آید که یک نگاه فلسفی به بحث رابطۀ تاریخ و مهدویت محسوب می‌شود و در حقیقت غایتی را برای ما ترسیم می‌کند.
رویکرد عرفانی در حوزه مهدویت: عرفان علم مطالعه وجود و صفات پروردگار است. این علم، پروردگار را ذات مطلق نامحدودی معرفی می‌کند که وجود همه موجودات و پدیده‌های هستی از پرتو نور و جلوه حضور اوست که برخی از آن‌ها نور پروردگار و صفات الهی را کمتر و بعضی بیشتر متجلی می‌کنند و اختلاف در این پدیده‌ها تنها به دلیل اختلاف در تجلی نور پروردگار است، همانند تابش نور خورشید از پنجره کوچک و بزرگ که سهم نور در این دو متفاوت اما حقیقت و اصل نور واحد و ثابت است. نکته‌ای که لازم است در این‌جا متذکر شوم این است که پروردگار دارای دو نوع تجلی و ظهور است، یکی نمود و تجلی خاص ذاتیه که هیچ یک از مخلوقات و نمودهای هستی قدرت دستیابی به آن را ندارند ، دیگری تجلیات و انواری که در انسان قابل انعکاس است.
رویکرد فقهی در حوزه مهدویت: یکی از اصول اعتقادی شیعی، اعتقاد به ضرورت امام است. شیعه نظام آفرینش و کل هستی را در حدوث و بقاء، محتاج به امام می‌داند و بر این ادعا؛ ادله عقلی و نقلی متعددی نیز اقامه می‌کند و در کنار این ادعا نیز معتقد است که جهان بشری و جامعه انسانی نیز به امام محتاج است. احتیاج به امام در بیان روایات با عنوان؛ «الاضطرار الی الحجة» (کلینی،1407: ج1، 68) تبیین و در علم کلام به گونه مبسوط تعلیل و تحلیل شده است. یکی از مهم‌ترین ادله‌ای که دانشمندان کلام بر لزوم وجود امام در هر دوره‌ای
اقامه کرده‌اند مسئله «لزوم حفظ شریعت» است که رویکرد فقهی به دنبال تشریح و بسط این موضوع است.
رویکرد تربیتی در حوزه مهدویت: براساس روایات، تحقق کامل رویکرد تربیتی در نظام تربیتی مهدوی و در جامعه موعود الهی اتخاذ خواهد شد و بشر به ملکوت درون خود توجّه کرده و پله‌های تعالی و تکامل را بر پایه فطرت پاک الهی طی خواهد کرد. در این بین رویکرد تربیتی به دنبال ترسیم شرایط و راه کارهای تحقق و زمینه‌سازی ظهور براساس مؤلفه‌های نظام تربیتی است.
رویکرد راهبردی و آینده نگارانه در حوزه مهدویت: این رویکرد به نوعی «مأموریت‌محور» است. آینده‌نگری مأموریت‌محور، قائل به یک رسالت و افقی است که باید در آینده به آن رسید. برای دسترسی به این افق از آینده، از حال و گذشته نیز استفاده می‌شود. حلقه واسط بین آینده‌پژوهی و مطالعۀ تمدن، آینده‌پژوهی با تمرکز بر «حال محوری» است. اولین ظرفیت مهم مهدویت در این عرصه، چهره دقیق و شفافی است که بر خلاف آینده‌نگری آکادمیک، به مردم و بشریت ارائه می‌دهد. اعطای نقش محوری به مردم (منتظران) در تحقق آرمان ظهور و حرکت جهانی آخرالزمانی، شکل دهی به جامعه در یک نقشه جامع از دیگر مزایای خاص مهدویت نسبت به آینده‌نگری غربی است. لذا این رویکرد را می‌توان؛ «استفاده از پتانسیل تفکر مهدوی در ورودی‌های نگاه آینده‌پژوهی» تعریف نمود.
رویکرد تبلیغی و اطلاع‌رسانی در حوزه مهدویت: واژه تبلیغ در مفاهیم دینی با آن‌چه که امروزه به عنوان تبلیغات بکار برده می‌شود معانی کاملاً متفاوتی دارد. تبلیغات امروزی به معنای متقاعد کردن مخاطب و جلب نظر او با هر روش و وسیله‌ای است که طبیعتاً در این معنا استفاده از هر نوع بزرگ‌نمایی‌ و ایجاد جاذبه‌ای که در مخاطب مؤثر واقع شود مجاز شمرده می‌‌شود، امّا تبلیغات دینی بر اساس آیات قرآن کریم به معنای درست و کامل رساندن پیام دینی به شیوه روشن‌گرانه است و تبلیغی در عرصه مهدویت نیز به همین معناست. رویکرد تبلیغی در حوزه مهدویت به مفهوم به کارگیری شیوه‌ها و ابزارهای مناسب به جهت رساندن پیام مهدوی به مخاطبان با هدف اثرگذاری بر ایشان است. لذا در این رویکرد، علاوه بر این‌که استفاده از هر ابزار و روش تبلیغی برای جلب توجه مخاطب و پیام‌رسانی مجاز شمرده نشده، بلکه اگر به طور قطع به شیوه صحیح، پیام‌ها منتقل شود دچار محدودیت‌هایی نیز خواهد شد. همچنین ما در گونه‌بندی مطالب، مباحثی همچون؛ معرفی منابع، معرفی مراکز، معرفی شخصیت‌ها و ... را در این رویکرد قرار دادیم.
رویکرد جامعه شناختی در حوزه مهدویت: با نگاهی اندک به منابع روایی و مجموعه احادیثی که در باره عصر ظهور و جامعه مهدوی بیان شده، استنباط می‌گردد که یکی از اهداف و آرمان‌های تشکیل حکومت جهانی امام مهدی، تحقق جامعه‌ای عادلانه، انسانی، دینی و مبتنی بر پایه‌های استوار اجتماعی است. بخشی از عوامل و شرایط تحقّق زمینه‌های انسان سازی، مبتنی بر شرایط اجتماعی است، به گونه‌ای که اگر جامعه برخوردار از آن شرایط لازم نباشد، انسان‌ها نمی‌توانند به شکوفایی برسند. از این‌رو اگر هم هدف حکومت مهدوی انسان‌شناسانه باشد، باز ناگزیریم تا به تصحیح و سالم سازی اجتماعی کمک کنیم. حکومت دینی ما بر طرح تئوریک «تبیین و ترویج فرهنگ مهدویت » و پژوهش در عرصه‌های گوناگون مرتبط به این امر، متولد شده است. در تبیین تأثیرهای اجتماعی اعتقاد به مهدویت بر جامعه، ابتدا می‌توان دو نوع کلی تأثیر اجتماعی را بازشناسی کرد . لذا این رویکرد به دنبال بررسی عوامل و موانع جامعه شناختی و نیز تبیین و ارائه راهبردهای مقتضی در جهت ترویج فرهنگ مهدوی و تحقق زمینه‌سازی ظهور در عرصه‌های مختلف اجتماعی است. همچنین ما در گونه‌بندی مطالب، مباحث فرهنگی را در این رویکرد قرار دادیم.
رویکرد اجتماعی در حوزه مهدویت: در باب ماهیت زندگی اجتماعی دو رویکرد اصلی وجود دارد؛ رویکردهای نخست صرفاً به بیان چگونگی و فرایند اجتماع انسان‌ها در یک قلمرو جغرافیایی می‌پردازند که شیوه‌های مختلف آن، صرفاً به بعد دنیوی- مادی زندگی اجتماعی انسانی معطوف هستند. در مقابل، رویکردهای دوم به غایت و نتیجه زندگی اجتماعی نگاه می‌کنند. این رویکردها هدف جامعه را ملاک قرار می‌دهند. از نظر آن‌ها اجتماعی زندگی کردن غایتی را برآورده می‌سازد و باید به تبیین آن غایت نهایی زندگی جمعی پرداخت. در نگاه اسلامی و آرمان شهر مهدوی؛ هر چند جنبه‌های مادی زندگی آدمی مهم هستند و اسلام نیز برای تأمین آن‌ها برنامه مناسب و شایسته‌ای ارائه کرده است، اما به نظر می‌رسد کارکرد اصلی جامعه در نگرش قرآنی اسلامی، رویکرد غایت‌گرایانه است. قرآن کریم با نفی تفاوت‌های ظاهری اقوام و ملل، مایه امتیاز و برتری را صرفاً تقوا و فضایل اخلاقی دانسته است. همچنین ما در گونه‌بندی مطالب، مباحث محیط زیست و بهداشت را در این رویکرد قرار دادیم.
رویکرد سیاسی در حوزه مهدویت: در تفکر اسلامی سیاست با تربیت و زمینه‌سازی رشد و ترقی قرین شده است و دلیل آن این است که ریشه سیاست در زبان عربی به معنای تربیت است. در قرآن کریم، مستقیماً از اصطلاح سیاست استفاده نشده است؛ بلکه به جای آن از اصطلاحاتی همچون ملک و حکم استفاده شده است. در متون روایی واژه و اصطلاح سیاست کاربرد دارد به‌طوری که در زیارت جامعه کبیره، ائمه معصومین«ساسة العباد» خوانده شده‌اند. واژه سیاست در ادبیات امروز در دو معنا استفاده می‌شود. این واژه همانند واژه‌هایی چون اخلاق و تاریخ هم در معنای خود موضوع، عمل یا واقعه به کار می‌رود و هم نام یک رشته علمی است. لذا سیاست هم به معنای عمل و رفتار سیاسی است و هم نام یک رشته علمی. این واژه در کاربرد دوم به صورت کامل تر «علم سیاست» به کار می‌رود. پس ما می‌توانیم «سیاست مهدوی» را در هر دو کاربرد مورد توجه قرار دهیم. هم به معنای فعل سیاسی و نوعی رفتار در عرصه اجتماعی و هم به معنای علم سیاست مهدوی.
رویکرد آیینی و مناسکی در حوزه مهدویت: رویکرد آیینی و مناسکی را می‌توان در ترسیم و تبیین وظایف و اعمال منتظران (انتظار فرج) در عصر غیبت و با هدف نزدیکی به امام عصر و زمینه‌سازی ظهور در قالب انجام اعمال خاص، قرائت زیارات، ادعیه و امثال آن تعریف کرد. یکی از ابعاد محوری رویکرد آیینی ادعیه و زیارات هستند، ادعیه ویژه حضرت مهدی(عج)بسیار متنوّع، ولی هدفمند و با روشی ویژه، سمبل‏های عدالت‏خواهی و عدالت گستری را در یک وارث حقیقی و زنده و حاضر در صحنه جوامع بشری مورد توجه ویژه قرار داده و با برقراری ارتباط معنوی دعاکننده با او، مجموعه آرمان‏های الهی عدالت مدار را با ظلم ستیزی از درون انسان تحوّلی زیربنایی به وجود می‏آورد، تا انسان‏های منتظرِ قیامِ پرچمدار حق‏طلب و عدل گستر را در حالت آماده باش کامل و بصیرت همه جانبه در آورد، و احیای کتاب و سنّت در دولت حضرت مهدی(عج) در این ادعیه، سمبُل حق‏گرایی و حق‌گستری و عدالت خواهی معرفی شده است. همچنین ما در گونه‌بندی مطالب، مباحث مردم شناختی را در این رویکرد قرار دادیم.
رویکرد روش شناختی در حوزه مهدویت: این رویکرد، هر چند یک رشتۀ مستقل علمی نیست، اما به عنوان یکی از ارکان فلسفۀ علم می‌تواند مستقلا مد نظر قرار گیرد. این رویکرد به دنبال بررسی و تبیین پیشینه و روش تألیف و تحقیق پیرامون حضرت مهدی(عج) و مسائل مرتبط در حوزه مهدویت است. در این نگاه مطالب فراوانی درباره مهدویت وجود داشته است که از زمان پیامبر(عج) تا کنون به دست ما رسیده است و به انحاء مختلف در قالب مکتوباتی از فرق مختلف اسلامی، نوشته شده است. این رویکرد به دنبال بررسی، تبیین و ارزیابی مطالب موجود در قالب روش‌های تحقیقی مختلفی همچون؛ روایی، قرآنی، عقلی، تاریخی، تحلیلی و... است.
رویکرد مدیریتی در حوزه مهدویت: مدیریت «علم و هنر برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، هدایت و رهبری، نظارت و کنترل و نهایتاً ایجاد هماهنگی برای رسیدن به هدف یا اهداف از پیش تعیین شده سازمان» تعریف می‌شود و در تعریف راهبردی نیز آمده است که راهبرد پاسخ به سه سؤال است؛ این‌که کجا هستیم؟ کجا می‌خواهیم برویم؟ و چگونه می‌خواهیم برویم؟ این سؤالات، مسائلی است که پاسخ آن‌ها در آموزه‌ها، اعتقادات و اندیشه‌های مهدویت وجود دارد. به طور کلی راهبرد یعنی جهت کلی حرکت از وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب. با این اوصاف، بیشترین و مهم‌ترین نقش از نگاه راهبردی و مدیریتی در حوزه مهدویت، در مقصد و وضع مطلوبی است که برای ما تبیین می‌کنند.
رویکرد ادبی در حوزه مهدویت: این رویکرد به دنبال تبیین و ترویج شیوه‌های ادبی و هنری در انتقال مفهوم مهدویت و انتظار، به طیف وسیع مخاطبان است. در این نوع نگاه، به شیوه‌ها و تأثیرات عمیق ادبی و هنری در تعمیق تفکر مهدوی توجه می‌شود که در قالب ابزارها و شیوه‌های هنری، ادبی مانند مباحث واژه‌شناسی صورت می‌پذیرد. همچنین ما در گونه‌بندی مطالب، مباحث واژه شناختی، ترجمه، ذوقی، شعر و مانند آن را در این رویکرد قرار دادیم.
نتیجه‌گیری
تحقق انقلاب اسلامی در ایران و تشکیل یک حکومت در جهت تسهیل اجرای احکام الهی، یکی از جلوه‌های حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی است. جمهوری اسلامی ایران می‌تواند با بهره‌گیری از جایگاه خود در میان امت و کشورهای اسلامی و نیز عرصه بین المللی، گام‌های مؤثری را در جهت تحقق تمدن اسلامی بردارد. به همین منظور واکاوی وضعیت موجود فکری، فرهنگی در عرصه مهدویت به خصوص در جامعه ایران یکی از اولویت‌های مهم در جهت ایجاد گفتمان مهدوی در محدوده ایران اسلامی و به تبع آن جوامع اسلامی و سایر کشورهای جهان خواهد بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی،‌ رهیافت‌ها و رویکردهای مختلفی در حوزه مهدویت شکل گرفته است که این رویکردها (مجموع رهیافت و رویکرد) گاه از خلال مصاحبه با اساتید و صاحب‌نظران و گاه از خلال منابع مکتوب و چندرسانه‌ای قابل استخراج است. در این مقاله‌ با مراجعه به اساتید و منابع موجود در پی آن بودیم که رویکردهای مختلف این حوزه را احصاء نماییم و بر اساس روش کیفی پدیدارشناسی تفسیری و با بررسی دقیق تر و استفاده از چارچوب‌های علمی، گونه‌های علمی این رویکردها را شناخته و با کمک از تکنیک گونه‌شناسی، به طبقه‌بندی گونه‌های علمی رویکردهای آموزه مهدویت بپردازیم. در یک گونه‌شناسی اولیه، به 36 عنوان رویکرد رسیدیم ولی برخی از این رویکردها با یکدیگر قرابت مفهومی داشتند و قابل ادغام بودند؛ و برخی دیگر در چارچوب‌های علمی قرار نمی‌گرفتند، لذا از طریق فن مقایسه مستمر، در نهایت به 18 رویکرد علمی رسیدیم که این رویکردها شامل: رویکرد قرآنی، روایی، کلامی، فلسفی، فقهی، تاریخی،‌ تمدنی، سیاسی، تربیتی، عرفانی،‌ تبلیغی و اطلاع‌رسانی، راهبردی و آینده‌نگارانه، مدیریتی، اجتماعی، جامعه شناختی، روش شناختی، ادبی و آیینی و مناسکی هستند.
هر یک از این رویکردها به دلیل در بر داشتن مدلول‌های تمدنی، از این قابلیت و ظرفیت برخوردار است که به مثابۀ چشم‌اندازی برای تمدن نوین اسلامی مورد توجه قرار گیرد. در واقع در نگاهی کلی می‌توان گفت که جایگاه آموزه‌های مهدوی در تمدن جدید اسلامی جایگاه ترسیم آینده است.

منابع
_ آصفی، محمدمهدی، انتظار پویا، ترجمه: تقی متقی، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت موعود، 1383ش.
_ الویری، محسن، «رابطۀ اسلام و ایران رویکرد تمدنى»، فصل‌نامه تاریخ اسلام،‌ ش20، تابستان 1387ش.
_ _______________ ، «فکرة المهدویة و الحضارة الاسلامیة الجدیدة»، مجموعه مقالات مؤتمر الامام المهدی4 و مستقبل العالم (کنگرۀ امام مهدی4 و آیندۀ جهان)، نجف، مجمع اهل‌البیت:، 1434ق.
_ _______________ ، فرهنگ و ارتباطات در تمدن اسلامی (جزوه کلاس دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات در دانشگاه باقرالعلوم7)، 1391ش.
_ الویری،‌ محسن؛ سیدرضا مهدی‌نژاد، «رابطه دین و تمدن در اندیشه مالک بن نبی»، فصل‌نامه تاریخ و تمدن اسلامی، سال نهم، شماره هجدهم، پاییز و زمستان 1392ش.
_ الویری، محسن؛ عباسعلی‌ مشکانی سبزواری، «درآمدی بر سنجش ظرفیت‌های تمدن‌سازی فقه»، فصل‌نامه پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سال اول، تابستان 1390ش.
_ امامی سیگارودی، عبدالحسین؛ ناهید دهقان نیری؛ زهرا رهنورد؛ علی نوری سعید؛ «روش‌شناسی تحقیق کیفی: پدیدارشناسی»، فصل‌نامه پرستاری و مامایی جامع‌نگر، سال 22، ش68، پاییز و زمستان 1391ش.
_ بابایی، حبیب‌الله، کاوشی نظری پیرامون الهیات و تمدن، قم، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1393ش.
_ بهروزلک، غلامرضا، سیاست و مهدویت، قم، حکمت رویش، 1384ش.
_ بی‌نام، «احیای تمدن اسلامی از نگاه مالک بن نبی»، مجموعه مقالات اندیشه‌های تمدنی مالک بن نبی، پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی6، اسفند 1387ش.
_ پورسیدآقایی، سید مسعود، با جاری انتظار، قم، انتشارات مؤسسه آینده روشن، 1387ش.
_ تهرانی، صادق، «اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی»، انتشار یافته در سایت خبری بصیرت، 9 اسفند 1387ش.
_ جعفری، محمدصابر،‌ درباره واژه مهدویت، تهران، ماه‌نامه پاسدار گمنام، دی‌ماه 1389ش.
_ حنفی، حسن، «اندیشه و تمدن اسلامی و مباحثی پیرامون آن‌ها»، نامه علوم انسانی، تابستان 1379ش.
_ خامنه‌ای، سید علی، انسان 250 ساله: مجموعه‌ای از بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی- مبارزاتی ائمه:، تهران، مرکز صهبا، مؤسسه انتشارات جهادی، 1390ش.
_ خمینی، سید روح‌الله، اسلام ناب محمدی: مجموعه‌ای از پیام‌ها و بیانات رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی;، تهران، دانشگاه تهران، 1369ش.
_ __________________ ، صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی;)، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1368ش.
_ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بی‌تا.
_ صافی گلپایگانی، لطف‌الله، اصالت مهدویت، قم، انتشارات مسجد جمکران، 1400ق.
_ صوفی، محمدرشید، «تحلیل داده‌ها در روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری (IPA)»، سایت علمی www.academia.edu، بهمن 1392ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، تحقیق: عبادالله تهرانی، علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
_ عابدی جعفری، حسن؛ محمدسعید تسلیمی؛ ابوالحسن فقیهی، محمد شیخ‌زاده، «تحلیل مضمون و شبکه مضامین: روشی ساده و کارآمد برای تبیین الگوهای موجود در داده‌های کیفی»، اندیشه مدیریت راهبردی، سال پنجم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1390ش.
_ عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، بی‌تا.
_ فاضلی‌نیا، نفیسه، «انقلاب اسلامی و نقش مهدویت و انتظار در امید و بیداری ملت‌ها»، مجموعه مقالات چهارمین سال برگزاری همایش بین‌المللی دکترین مهدویت، 1387ش.
_ کارگر، رحیم، «مهدویت و آیندۀ سیاست (دولت) از دیدگاه شیعه»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، قم، دانشگاه باقرالعلوم7، 1383ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق.
_ محمود، عرفان، «نهضت امام خمینی زمینه‌ساز ظهور دولت حضرت مهدی4»، ترجمه: حجت‌الاسلام رحمت‌الله خالقی، مجله حضور، ش26، زمستان 1377ش.
_ مزینانی، محمدصادق، «حکومت اسلامی در عصر انتظار»، مجله حوزه، ش70 و 71، مهر و آبان، آذر و دی 1374ش.
_ مطهرنیا، محمود؛ حسن عباسی، ضرورت‌ها و تأثیر رویکرد مهدوی بر نحوه تدوین استراتژی‌های خرد و کلان نظام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1390ش.
_ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1368ش.
_ معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1376ش.
_ هدایتی فخر، ابوالفضل، «مهدویت در منظر امام خمینی;»، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی;، 1387ش.
_ همایون، محمدهادی، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق7، 1390ش.
https://ayandehroshan.ir/vdci.wazct1azubc2t.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما