تاریخ انتشارپنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۶
کد مطلب : ۹۰۶
۰
plusresetminus

تصویر آخرالزمان در سینما

حجت‌الاسلام یاسر آئین
تصویر آخرالزمان در سینما
چکیده
رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات بشر در اين جهان، بدون‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود، و تصویر آن بی‌مسامحه عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود. در بخش نخست مقاله حاضر، ابتدا به زمينه‌هاي اسطوره‌اي و ديني آخرالزمان و حضور اين موضوع در باورهاي اساطيري و گزاره‌هاي ديني پرداخته شده و سپس نمايش آخرالزمان در فيلم‌هاي سينمايي مورد توجه قرار گرفته است. در اين راستا، مروري كوتاه بر فيلم‌هاي آخرالزماني در نيمه دوم قرن بيستم و دهه نخست هزاره سوم ميلادي صورت گرفته و سپس در قالب دسته‌بندي رايج درباره فيلم‌هاي آخرالزماني و پساآخرالزماني، ابعاد نظري توجه به آخرالزمان در سينما گزارش شده است.
در بخش دوم مقاله، تصوير آخرالزمان در سينما در قالب يك مطالعه موردي پياده‌سازي شده و در جريان اين موردپژوهي، ابتدا چهار فيلم شاخص «جنگ دنياها»، «روزي كه زمين از حركت ايستاد»، «آگاهي» و «2012» مورد بررسي قرار گرفته و رهيافت متفاوت هريك از آنها به مقوله آخرالزمان معرفي شده و سپس مضامين مشترك فيلم‌ها در پرداختن به ايده پايان و مفهوم آخرالزمان در قالب عناوين «بيگانگان»، «نابودي زمين»، «نظم و آشفتگي خانواده»، «فروپاشي قوانين» و «مذهب و سياست» صورت‌بندي شده است.

واژگان کلیدی
فرجام‌شناسي، آخرالزمان، نجات، سينما
1. انگاره آخرالزمان
سرنوشت‌ بشر با زندگی بر روی زمین عجین شده و دنیای انسان هراندازه که بزرگ باشد، از زمين آغاز می‌شود؛ خانه آرامی که تا یک قرن پیش بزرگ و سالم به نظر می‌رسید؛ اما امروز تنگ و بیمار شده و ساكنان خود را نگران ساخته است. زمین، سهم انسان از بی‌شمار فضايي است که در دنیا وجود دارد و آنچنان که پیداست، هنوز هیچ انسانی نتوانسته جای دیگری برای زندگی دائم خود بیابد. بر این اساس، زمین تنها یک موقعیت مکانی به شمار نمی‌آید و با از بین رفتن آن، زمان نیز به ظاهر نابود شده و فرصت زندگی انسان در این دنیا به پایان می‌رسد. در واقع اگر آدم‌ها نتوانند در زمین زندگی کنند، باید برای همیشه با زندگی در این دنیا خداحافظی کنند و این به معنای پایان یافتن تاریخ نیز خواهد بود؛ اگرچه همواره این دغدغه وجود داشته که در فرض نابودی زمین ـ در هیئت کنونی آن ـ شرایطی فراهم شود که زندگی انسان همچنان ادامه داشته و در جایی دیگر و یا بر روی زمین ـ متفاوت با آنچه اکنون تجربه می‌شود ـ دنبال گردد.
در عمق خیال آدم‌هایی که شاهد آفرینش نبوده و تنها حکایت آن را شنیده‌اند و به طور کلی زندگی آنان پس از مهیاشدن زمینه‌های طبیعی حیات آغاز شده است، همواره جایی برای روزهای آخر وجود دارد؛ روزهایی که با تردید در نظم مستقر زندگی همراه است و به واسطه اوج گرفتن شگفتی و ترس و شیوع مرگ و نابودی، تمام آرزوهای انسان در نجات منحصر می‌گردد. این انگاره ـ به عنوان بخشی از طرح کلی آفرینش، نابودی و بازآفرینی زندگی بشر ـ بیش از آنکه معلول رویارویی با مشکلات و بحران‌های معاصر در ساحت طبیعت و مناسبات انسانی باشد، ریشه در اسطوره‌های کهن بشری و آموزه‌های فرجام‌شناسانه دینی دارد. تا آنجا که به تاریخ اندیشه بشری مربوط می‌شود، موضوع پایان زندگی انسان در این دنیا ـ چه برای آنها که از فروپاشی نظم موجود می‌هراسند و چه برای آنها که در انتظار شروعی دوباره به سر می‌برند ـ همیشه جذاب بوده و هست.
1ـ1. ساحت اسطوره
در محتوای اسطوره‌ای ـ چه آن را روایتی غیرمنطقی از حوادث واقعی در گذشته‌های بسیار دور بدانیم، و چه آن را به‌عنوان طرز فکر انسان ابتدایی تلقی کنیم ـ فرایند پیدایی و استقرار هستی به وجود نیروهای متضاد آفرینش و نابودی و نبرد این دو مربوط شده و زندگی بشری در کشاکش نظم و آشفتگی ناشی از این رویارویی رقم می‌خورد. بر این اساس، همچنان که تصور می‌شود جهان به وسیله نیروهای قدرتمند فراطبیعی از عدم بیرون کشیده شده و مستقر گردیده است؛ بیم آن می‌رود که در نتیجه عدم حمایت آنان، جهان بار دیگر به آشفتگی گراییده و نابود گردد. «جشن‌های سالانه اقوام کشاورز، که چرخه‌های اساطیری رابطه‌ای نزدیک با آنها دارد، بدین منظور برگزار می‌شد که هستی دایمی زمین، به‌ویژه نوشدگی فصلی حاصل‌خیزی و حیات آن را تضمین نماید؛ اما در پشت قضایا همیشه این ترس وجود داشت که در زمانی که خدایان مقدر می‌کردند، بازگشت به آشفتگی ازلی پیش آید. پدیده‌های طبیعی مثل گردبادها، توفان‌ها، آتش‌فشان‌ها، زمین‌لرزه‌ها این مسئله را توجیه می‌کردند؛ نقایص آیینی و معایب اخلاقی انسان این انگیزه را دامن می‌زد».
اسطوره‌ها از عصری طلایی و دوره‌ای سرشار از نیک‌بختی در سرآغاز آفرینش سخن می‌گویند؛ اما بلافاصله یادآور می‌شوند که این وضعیت دیرپا نبوده و ورود تمدن به زندگی بشر به هبوط او از بهشت نخستین و دوری از خدایان انجامیده است؛ روایت‌های اسطوره‌ای در نزد یونانیان و هندیان به سیر نزولی تاریخ و هبوط گریزناپذیر انسان اشاره داشته و بازگشت به عصر ایده‌آل نخستین را منوط به نابودی اعصار تاریک پسینی و بازآفرینی هستی در هیئتی همچون گذشته می‌دانند. در این راستا پایان یافتن جهان، بخشی از ساختار هستی بوده و سرنوشت محتومی قلمداد می‌شود که در اثر «آتشی همه‌سوز» و یا «سیلی بنیان‌کن» ـ مبتنی بر آنکه آب و آتش عناصری زندگی‌بخش و در عین حال پاک‌کننده به حساب می‌آیند ـ تحقق می‌یابد. در این میان، افسانه توفان عالم‌گیر که روایت‌هایی از آن در نزد اقوام سامی، بابلی، سومری، ایرانی، یونانی و هندی موجود بوده و از جمله بحث‌برانگیز‌ترین موضوعات در کاوش‌های باستان‌شناسی و اثبات ریشه‌داری اسطوره‌ها در واقعیات تاریخی به شمار می‌رود، قابل توجه است؛ مبتنی بر باورهای کهن، هنگامی که خدایان بر انسان‌ها خشم گرفته و تصمیم به نابودی آنان می‌گیرند و سیلی عظیم ترتیب می‌دهند، ایزدی که حامی انسان بوده به ساختن کشتی برای نجات از این بحران پرداخته و موفق می‌شود خود و افراد برگزیده‌ای از انسان‌ها و تعداد محدودی از حیوانات را به عصر دیگری از تاریخ رهنمون سازد. این رویداد که در قالب روايتي تاريخي در متون مقدس ادیان ابراهیمی منعکس شده، شاخص‌ترین خاطره آخرالزمانی حافظه اسطوره‌ای بشر به شمار می‌آید.
1ـ2. زمینه دینی
آخرالزمان در سنت‌های دینی غربی، به عصر تحولات مصیبت‌بار و فاجعه‌انگیز اطلاق می‌شود که پیش از به پایان رسیدن زمان و داوری خداوند در میان بشر از راه می‌رسد. همچنین آخرالزمان‌گرایی، به چشم‌اندازها و جنبش‌های فرجام‌شناسانه‌ای اشاره دارد که افشای مداخله ناگهانی و عظیم خداوند در تاریخ، داوری جهانی، نجات مؤمنان برگزیده و قانون مشروط الاهی برای گزینش و حضور در بهشت و یا زمین بازسازی شده را مرکز توجه خود قرار می‌دهند. همچنين خارج از حوزه ادیان ابراهیمی، مورد خاص زرتشتی‌گری وجود دارد که دربردارنده رویکردی جدی به آخرالزمان بوده و در مقايسه با دیگر سنت‌های دینی در شرق، دربردارنده آموزه‌هايی بدیع درباره رستاخیز پس از مرگ و ظهور نجات‌بخش موعود در ادوار پایانی تاریخ است.
در زمینه‌ای که صحبت از روز قیامت و حیات پس از مرگ در سراسر قرآن به چشم می‌آید و اندیشه ظهور موعودی از خاندان پیامبر(ص) در پایان تاریخ، از ابتدا در دعوت اسلامی بیان شده است، گفت‌وگو از آخرالزمان در کتاب مقدس، دست‌کم در ادوار ابتدایی تاریخ آن دیده نمی‌شود. تنها از آن زمان که محنت‌ها و بلایای ناشی از عدم‌پایبندی یهودیان به آموزه‌ها و ارزش‌های دینی به زندگی آنان راه می‌یابد و رویدادهای ناگواری همچون ویرانی معبد، اسارت بابلی و حاکمیت رومیان بر اورشلیم تجربه می‌شود، گفت‌وگو از پادشاهی قدرتمند که از نسل پیامبران بوده و یهودیان را به شکوه و قدرت خواهد رساند، به میان می‌آید؛ از قرار معلوم، شدت انتظار مسیحا در سالیان پیش از میلاد عیسی(ع)، چنان اوج می‌گیرد که حتی بیم آن می‌رفته که در صورت عدم روشنگری افرادی چون یحیی(ع)، پیامبران آن زمان بنی‌اسرائیل به جای موعود اشتباه گرفته شوند. به هر ترتیب، رؤیای یهودی درباره جلال آینده با ظهور عیسی(ع) وارد مرحله جدیدی می‌شود و در پرتو سرنوشت منحصربه‌فردی که در زندگی او تجربه شد، امید مسیحیان در باب ملکوت آینده و چشم‌انداز نهایی تاریخ شکل می‌گیرد. مبتنی بر باورهای فرجام‌شناسانه مسیحی، آمدن مسیحا می‌بایست در قالب دو حادثه تجسد تاریخی عیسی(ع) و بازگشت آخرالزمانی او برای تکمیل مأموریت مسیحایی خود فهم شود. بر این اساس، کتاب پایانی عهد جدید ـ در تقابل با کتاب نخست عهد قدیم، که با داستان آفرینش آغاز می‌شود ـ دربرگیرنده محتوای آخرالزمانی کتاب مقدس در قالب مکاشفه‌ای تفصیلی بوده و از بیم‌ها و بشارت‌های مربوط به سربرآوردن ضدمسیح در پایان تاریخ و بازگشت مجدد عیسی و شکل‌گیری سلطنت هزارساله او بر زمین پرده برمی‌دارد. در مجموع، علاوه بر گفت‌وگو از داوري نهايي خداوند و حيات اخروي انسان، فصول مهم و شورانگيزي از آموزه‌هاي هريك از اديان ابراهيمي به آخرالزمان و ظهور موعود نجات‌بخشي اختصاص يافته كه نسبت به برچيدن اوضاع تاريك، ظالمانه و گناه‌آلود و نوسازي زندگي بشر مبتني بر نظمي باشكوه، عادلانه و البته ديني در پايان تاريخ مأموريت دارد.
2. آخرالزمان در سینما
رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات، بدون‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود و تصویر آن بی‌مسامحه، عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود. جذابيت ايده پايان، اين امكان را براي سازندگان فيلم به‌وجود مي‌آورد تا با خلق آثاري با مضامين آخرالزماني، توجه شمار بيشتري از مردم را جلب كرده و به سود قابل‌توجهي دست يابند. از اين رو بعيد نيست كه از نخستين ادوار تاريخ فيلم‌سازي تجاري، اين موضوع به يكي از درون‌مايه‌هاي جذاب و پرمخاطب در آثار سينمايي بدل گردد و فيلم‌هاي پرطرفداري به روي پرده روند كه به طور مستقيم و يا غيرمستقيم به نابودي حيات و رخدادهاي سهمگين مرتبط با آن مي‌پردازند.
مرور اجمالي تاريخ سينما نشان مي‌دهد كه سهم فيلم‌هاي آخرالزماني در ميان آثار موفق و پرمخاطب كم نبوده و توجه به ايده پايان در ادوار مختلف فيلم‌سازي به شكل‌گيري رويدادهاي مهم سينمايي ـ چه در توليد و چه در اكران ـ منجر شده است؛ پس از نمايش فيلم متروپوليس كه تجربه‌اي قابل توجه در سينماي تخيلي به حساب آمده و باب گفت‌وگو از آينده و رخدادهاي مربوط به آن را در سينما گشود، جريان توليد و نمايش فيلم‌هاي اين‌چنيني به طور جدي از نيمه قرن بيستم با آثار شاخصي ازجمله: «روزي كه زمين از حركت ايستاد» ، «هنگام تصادم دنياها» و «در ساحل» آغاز شد. پس از آن فيلم‌هاي «وحشت در سال صفر» و «سياره ميمون‌ها» در دهه شصت به توليد رسيد و سپس فيلم‌هاي «نوح» و «مبارز نهايي» در دهه هفتاد به نمايش درآمد. با اوج‌گيري بحران هسته‌اي، فيلم‌هاي آخرالزماني نيز از اين فضا متأثر شده و در نتيجه آثار شاخصي از جمله «رگه‌ها» ، «1984» و «روز مرگ» در دهه هشتاد به توليد رسيد. هم‌زمان با گسترش گرايش‌هاي هزاره‌باورانه در آستانه تحويل هزاره ميلادي و نيز رشد تكنولوژيك سينما در دهه نود، فيلم‌هاي آخرالزماني از امكانات توليد و پخش پيشرفته‌اي برخوردار شدند و آثار شاخصي همچون «شام آخر» ، «ترميناتور: روز داوري» و «ماتريكس» به نمايش درآمدند. با آغاز هزاره سوم، از تب و تاب آخرالزماني سينما كاسته نشد و علاوه بر توليد و نمايش اپيزودهاي بعدي فيلم‌هاي موفقي چون ترميناتور و ماتريكس، شمار بيشتري از آثار فرجام‌شناسانه به مخاطبان سينما عرضه گرديد؛ «نشانه‌ها» ، «28 روز بعد» ، «روز پس از فردا» ، «فرزندان بشر» ، «جاده» و «كتاب الي»، نمونه‌هايي از جريان پردامنه فيلم‌هاي آخرالزماني به شمار مي‌روند كه در دهه نخست هزاره سوم نهادينه شده و همچنان با ساخت فيلم‌هاي جديد توسعه مي‌يابد. علاوه بر اين، ايده پايان به سريال‌ها و نمايش‌هاي تلويزيوني اين دوره نيز راه يافته و نمونه‌هايي همچون «زندگي پس از مردم» و «مرده‌اي كه راه مي‌رود» از اين دست آثار به شمار مي‌روند.
3. موردپژوهی فيلم‌هاي آخرالزماني
آخرالزمان ايده‌اي چندوجهي است و متناسب با جنبه‌اي كه فيلم‌سازان به آن علاقه نشان مي‌دهند، درون‌مايه‌ فيلم‌هاي آخرالزماني متفاوت مي‌شود. محتواي اسطوره‌اي و ديني درباره آخرالزمان حاكي از آن است كه با پديدآمدن مجموعه‌اي از وقايع و رخدادهاي هولناك و غيرقابل كنترل در زندگي انسان، مؤمنان به باورهاي اساطيري و ديني، آنها را به عنوان نشانه امري بزرگ و مقدس قلمداد كرده و در زمينه‌اي كه ديگران از پذيرش تبيين فراطبيعي اين حوادث سر باز مي‌زنند، بر لزوم يادآوري پيش‌گويي‌هاي مربوط به آنها تأكيد مي‌كنند. در مرحله بعد، بروز بلايا و شيوع آنها به ويراني و نابودي كلي منجر مي‌شود و مرگ بر زندگي بشر سايه مي‌افكند و دقيقاً در چنين زماني است كه نجات واقع مي‌شود و در ضمن بازسازي اوضاع پيشين، اقليت نجات‌يافته به دوره پس از بحران منتقل مي‌شوند. بدين‌ترتيب چهار عنصر بلاء و وحشت ، شكاكيت عالمانه ، ويراني و نوسازي و نجات و انتقال درباره هر روايت آخرالزماني قابل تشخيص است و اگرچه در غالب فيلم‌هاي آخرالزماني به تمام اين عناصر پرداخته مي‌شود، تمركز بر هريك از آنان و برجسته‌ نمودن يك عنصر در برابر اجزای ديگر روايت، درون‌مايه فيلم را در مقايسه با آثار مشابه متفاوت مي‌سازد. همچنين تمايز آشكاري ميان رخداد آخرالزماني با شرايط پس از آن در فيلم‌هاي سينمايي مشهود است كه در قالب دسته‌بندي نه‌چندان معتبر فيلم‌هاي آخرالزماني و پساآخرالزماني صورت‌بندي مي‌شود. در اين ميان، فيلم‌هايي نيز وجود دارند كه از يك سو داستان خود را در شرايط پساآخرالزماني دنبال مي‌كنند و از سوي ديگر به پيگيري ماجراي بحران و نجات در آن شرايط خاص مي‌پردازند و به واسطه به تصويركشيدن زندگي در وضعيتي سراسر وارونه، ضدآرمان‌شهري خوانده مي‌شوند.
مطالعات سينمايي درباره آخرالزمان در دو ساحت نظري و موردپژوهي دنبال شده است؛ در حوزه مباحث نظري، رابطه آخرالزمان با وضعيت پسامدرن و تصوير آن در سينما سنجيده شده و با درنظرگرفتن دو مسئله «بحران معنا» و «پايان جامعه» به بروز نوعي آخرالزمان در تصوير سينمايي دوران پسامدرن توجه شده است. در حوزه مطالعات موردي نيز پرداخت مفاهيم آخرالزماني و آموزه‌هاي فرجام‌شناسانه در سينما موردتوجه تحليل‌گران و منتقدين واقع شده و آثار مستقلي در معرفي انتقادي فيلم‌هاي آخرالزماني ارائه گرديده است. در مطالعه حاضر، چهار فيلم شاخص سينمايي در دهه نخست هزاره سوم ميلادي مورد تحليل قرار گرفته و مضامين مشترك و رهيافت‌هاي متفاوت هريك از آنان در رابطه با رخداد آخرالزمان بررسي و ارزيابي شده است.
3ـ1. فيلم‌ها
3ـ1ـ1. جنگ دنیاها
در آغاز، راوي فيلم همزمان با نمايش تصاويري كه از عمق مولكول‌ها و سلول‌هاي قطره‌اي آب آغاز مي‌شوند و به زندگي روزمره انسان‌ها ختم مي‌شوند، از وجود سازمان اطلاعاتي برتري سخن مي‌گويد كه برخلاف انتظار و باور ساكنان زمين كه سرگرم گرفتاري‌هاي خود بودند، به مشاهده و مطالعه زندگي آنان پرداخته و در زمينه‌اي كه بشر با اعتماد به نفس بي‌اندازه خود بر روي زمين به پيش مي‌رفت و خود را تنها حكمران اين جهان قلمداد مي‌كرد، اين هوش‌هاي بزرگ، آگاه و ناموافق با چشم‌هاي پر از حسادت به زمين نگاه كرده و به آرامي و با اطمينان عليه انسان‌ها نقشه مي‌كشيدند.
سپس ماجراي فيلم بر محور خانواده‌ای که جدایی را تجربه کرده شكل مي‌گيرد. دختر و پسر ري فريرر كه كارگر متوسطي در بندر است، به دیدار پدر می‌آیند تا در مدتی که مادر و همسر جدیدش در تعطیلات به سر می‌برند، همراه او باشند. وضعيت آشفته زندگي ري علاوه بر محيط نابسامان خانه در روابط او با فرزندانش نمايان مي‌شود و بدين‌ترتيب كمبودهای او در رابطه زناشويي در شخصيت او به عنوان پدر نيز فوراً آشکار مي‌گردد. فضای سرد و دل‌گیر شهر با رعد و برق‌ها و صداهای عجیب و غریب توأم می‌شود و مدتی بعد مردم متوجه می‌شوند که در شرايطي متفاوت با روزهاي عادي، توسط موجوداتي بیگانه مورد هجوم واقع شده‌اند. بیگانه‌ها در داخل جنگ‌افزارهای عظیم‌الجثه و آهنین خود که بر روی سه پای بزرگ حرکت می‌کنند، کمر به نابودی انسان‌ها بسته‌اند. هم‌زمان با شدت گرفتن حمله هیولاهای مکانیکی بیگانه كه به ويراني كليساي مركزي شهر و خيابان‌هاي اطراف منجر مي‌شود، ري تصميم به فرار مي‌گيرد و به همراه فرزندان خود با اتومبيل فرد ديگري از شهر خارج مي‌شود.
ترس و اضطراب ناشي از بحران به‌وجود آمده، ساكنان همه شهرها را دربرگرفته و در جريان هجوم اهالي يك منطقه به اتومبيل ري، او و فرزندانش مجبور مي‌شوند ادامه مسير خود به سمت اقامت‌گاه مادر و همسرش را پياده طي كنند. به تدریج كه بر عمق فاجعه افزوده می‌شود، ارتش آمریکا وارد عمل شده و با بیگانه‌ها درگیر می‌شود و در اين ميان، رابي ترجیح می‌دهد پدر و خواهرش را برای همکاری با ارتش ترک کند. ري و دخترش راشل در وضعيتي سخت با بيگانه‌ها ـ كه اكنون از سفينه‌هاي غول‌پيكر خود پياده شده و در جست‌وجوي افراد انسان روان شده‌اند ـ مواجه مي‌شوند و پس از مقاومت فراوان بالاخره به دام آنها مي‌افتند و در قفس غول آهني سه‌پا در كنار انسان‌هاي ديگر زنداني مي‌شوند. بر اثر ابتكار ري كه از يك نارنجك براي از كار انداختن غول آهنين استفاده مي‌كند، گروه زنداني شده رهايي مي‌يابند. همچنين ري درمي‌يابد كه غول‌هاي بيگانه بر اثر تغذيه از خون انسان‌ها دچار مشكل شده و بر همين اساس، با راهنمایی او، ارتش موفق به نابودی بیگانه‌ها می‌شود. با نابودي بيگانه‌ها شرایط جدیدی برای زندگی دوباره در زمین آغاز می‌شود و ري نیز این فرصت را می‌یابد تا بار دیگر در کنار همسر و دو فرزند خود باشد.
در انتهاي فيلم، راوي بر روي تصاويري كه از ويرانه‌هاي شهر آغاز شده و به عمق قطره آبي بر روي جوانه سبز يك درخت ختم مي‌شود، از سرنوشت مهاجميني سخن مي‌گويد كه هواي انسان‌ها را تنفس كرده و به واسطه خوردن و نوشيدن از فضاي زمين مجازات شده و از كار افتادند. طبق روايت او، در زماني ‌كه همه سلاح‌ها و دستگاه‌هاي بشر شكست خورده بود، به وسيله كوچكترين مخلوقاتي كه خدا با حكمتش آنها را به زمين فرستاده بود و به بهاي جان يك ميليارد انسان، بشر امنيت دوباره به دست آورد.
ايده آخرالزمان و موضوع پایان دنیا در «جنگ دنياها» ـ به مثابه روايتي از يك كشتار بزرگ و مبارزه‌اي نفس‌گير براي زنده ماندن و نه لزوماً جنگ و درگيري ـ در چارچوب ایده حمله بیگانگان به زمین برای نابودی انسان و مقاومت بیولوژیک زمین و دفاع محيط آن از انسان‌ها در برابر دشمنان بيگانه صورت‌بندی شده است.
3ـ1ـ2. روزی که زمین از حركت ایستاد
داستان فیلم از زندگي دانشمندی به نام هلن بنسون آغاز مي‌شود كه همراه با پسر کوچک خود ـ جاكوب كه تنها يادگار همسر فقيد اوست ـ زندگی می‌کند و فعالیت‌ علمی او بر روی تئوری زندگی‌های گذشته در زمین استقرار یافته است. در جریان یک اعلام خطر امنیتی، مجموعه‌ای از دانشمندان علوم مختلف از جمله هلن توسط دولت ایالات متحده فراخوانده می‌شوند و برای آنها توضیح داده می‌شود که جسم ناشناخته‌ای با سرعتی فوق‌العاده زیاد در حال نزدیک شدن به زمین بوده و ممكن است حيات انساني را با خطر مواجه سازد. به‌رغم انتظار همگان، سرعت جسم در هنگام برخورد با زمین کم شده و به طرزی مرموز در پارك مركزي نيويورك فرود می‌آید. ابتدا ربات غول‌پيكري به نام گورت از درون آن خارج شده و سپس موجود دیگری به نام کلاتو که در وضعيتي شبيه به جنين قرار گرفته نمايان مي‌شود.
گروه مديريت بحران به رهبري رجينا جكسون ـ وزير دفاع ايالات متحده ـ سعي در شناسايي كلاتو دارند كه در نهايت با تلاش دكتر بنسون و همكارش مايكل گرانير، كالبدي انساني از آن ظاهر مي‌شود. در زمينه‌اي كه جكسون نگاهي بدبينانه داشته و كلاتو را به عنوان مهاجم قلمداد مي‌كند و بنسون در فكر يافتن راهي براي شناخت و ارتباط با اوست، كلاتو خود را نماينده تمدن‌هاي ديگر كه در اطراف زمين زندگي مي‌كنند معرفي كرده و خواستار گفت‌وگو با رهبران زمين مي‌شود. جكسون در برابر اين خواسته مي‌ايستد و از كلاتو مي‌خواهد كه با او به عنوان نماينده رئيس‌جمهور آمريكا سخن بگويد و در پي امتناع كلاتو تصميم مي‌گيرد با استفاده از تكنيك‌هاي خاص او را مورد بازجويي قرار دهد؛ هرچند مساعدت بنسون و اتكا بر قدرت فراانساني باعث فرار كلاتو مي‌شود.
در ادامه كلاتو با موجود فضايي ديگري كه در ميان انسان‌ها زندگي كرده ـ آقاي وو ـ ديدار مي‌كند و از مأموريت خود مبني بر نابودي انسان‌ها سخن مي‌گويد. در اين زمان، گفت‌وگويي حساس ميان كلاتو و بنسون كه اكنون از ماهيت و مأموريت او باخبر شده درمي‌گيرد و روشن مي‌شود كه مقصود تمدن‌هاي ديگر از نابودي انسان، دفاع از زمين به عنوان سياره‌اي است كه توسط انسان‌ها به نابودي كشانده شده است. بنسون كه از عهده اقناع كلاتو درباره انصراف از مأموريت نابودي و اعطاي فرصت دوباره به انسان‌ها نااميد مي‌شود، او را به ديدار پروفسور بارنهارت مي‌برد. كلاتو كه پيش از اين از گفت‌وگو با نظاميان و سياست‌مداران امتناع ورزيده بود، به زبان رياضي با بارنهارت به گفت‌وگو مي‌پردازد و در ادامه با شنيدن قطعه‌اي از موسيقي باخ در منزل پروفسور با او به تفاهم مي‌رسد. برنده جایزه صلح نوبل درخواست فرصت به انسان‌ها براي تغيير در شيوه زندگي خود و نحوه تعامل با زمين را تكرار مي‌كند و از كلاتو مي‌خواهد در وضعيتي كه حيات انساني به نقطه بحراني خود رسيده، فرصت پاسخ مناسب بشر به اين بحران از او دريغ نگردد.
هم‌زمان با حمله هواپيماهاي نظامي ارتش به گورت و نيز تهديد كلاتو از طريق حمله با هلي‌كوپتر كه هردو با شكست مواجه مي‌شوند، عمليات نابودسازي انسان‌ها آغاز مي‌شود و در اين ميان بنسون كه توسط نيروهاي امنيتي دستگير شده است، جهت تفهيم مأموريت كلاتو به جكسون و روشن‌گري درباره بي‌نتيجه بودن تهديد نظامي او تلاش مي‌كند. جكسون كه تمام گزينه‌هايش در حوزه نظامي‌گري رنگ باخته است، با ارسال بنسون به سوي كلاتو و تلاش مجدد براي درخواست فرصت از او موافقت مي‌كند. بدين‌ترتيب بنسون به سراغ كلاتو و جاكوب كه پس از دستگيري مادرش در كنار او بوده است، مي‌رود و براي آخرين‌بار درخواست مشترك انسان‌ها مبني بر توقف عمليات نابودسازي را با او در ميان مي‌گذارد. كلاتو كه تجربه ديدار با بارنهارت را پشت سرگذاشته و از نزديك گريه بنسون و جاكوب در آغوش يكديگر را مشاهده مي‌كند، به بُعد ديگر وجود انساني و رويه ديگر حيات بشري توجه مي‌كند و بر اين اساس نسبت به لزوم توقف عمليات نابودي انسان‌ها مجاب مي‌شود. هم‌زمان با نابودي قسمت‌هاي مهم شهر بر اثر فوران موجودات ريز آهنيني كه همچون موريانه انسان‌ها و مصنوعات آنها را فرومي‌پاشند، هلن، جاكوب، مايكل و كلاتو خود را به پارك مركزي ـ محل ابتدايي فرود سفينه ـ مي‌رسانند كه بر اثر شدت توفان ذرات معلق در هوا اتومبيل آنها واژگون شده و مايكل از بين مي‌رود. اندكي بعد كلاتو متوجه نفوذ ذرات نابودگر به بدن جاكوب و سپس هلن مي‌شود و در آخرين تلاش خود، به سمت سفينه حركت مي‌كند و با رسيدن به آن عمليات نابودي را متوقف كرده و بدين‌ترتيب فرصتي دوباره برای تغییر در شيوه زندگي در اختيار انسان‌ها قرار مي‌گيرد.
موضوع پایان دنیا و روايت آخرالزمان در «روزي كه زمين از حركت ايستاد»، در چارچوب ایده تهاجم تمدن‌های دیگر کهکشان به زمین و دادخواهی علیه انسان‌ها برای بی‌توجهی به سلامت زمین و برتري تلاش متواضعانه و علمي بشر در جهت اقناع مهاجمان نسبت به رويكرد متكبرانه و نظامي او صورت‌بندی شده است.
3ـ1ـ3. آگاهی
فیلم با برشي كوتاه از گذشته مربوط به مراسم بازگشايي مدرسه‌اي در سال 1959 میلادی آغاز می‌شود. مسئولين مدرسه در ابتدا از دانش‌آموزان مي‌خواهند تصورات خود را درباره تغییرات زندگی بشر در پنجاه سال آینده به تصویر کشند و سپس طي مراسمي خاص، نقاشي‌ها را در درون یک کپسول زمان قرار داده و برای آیند‌گان به یادگار مي‌گذارند. در اين ميان، لوسيندا ـ كه صداهاي مبهم و مرموزي از اطراف خود مي‌شنود ـ تنها دانش‌آموزي است كه به جاي كشيدن نقاشي، تمام برگه‌اي كه در اختيار دارد را با اعداد پر مي‌كند. شب هنگام، در حالي كه همه به دنبال دختربچه گمشده مي‌گردند، لوسيندا با حالتي مضطرب و وحشت‌زده ادامه اعداد را با استفاده از ناخن‌ها و انگشتان زخمي خود بر روي در اتاقك زير راه‌پله حك مي‌كند.
نيم‌قرن بعد در سال 2009 ميلادي، كپسول زمان طي مراسمي در مدرسه بازگشايي شده و با حضور خانم تيلور (پيرزن بازنشسته‌اي كه پنجاه‌سال پيش معلم مدرسه بود) نقاشي‌هاي دانش‌آموزان آن زمان در اختيار شاگردان امروز مدرسه قرار مي‌گيرد و برگه لوسيندا كه دربردارنده علائم و شمارگاني نامفهوم است، به دست كيلب ـ پسر پروفسور جان کستلر ـ که دانش‌آموز همان مدرسه است، می‌رسد. كستلر فرزند واعظي مسيحي و متخصص و مدرس فيزيك نجومي در انستيتوي تكنولوژي ماساچوست است كه به تازگي همسر خود را در حادثه آتش‌سوزي از دست داده و همچنان از مرگ او متأثر است. او كه در كلاس خود مبحث جبر و تصادف را با دانشجويان در ميان مي‌گذارد و با آنها درباره منشأ حيات و اختلاف نگاه مذهبي و علمي سخن مي‌گويد و در ضمن آن از هرگونه اظهارنظر قطعي در اين زمينه پرهيز مي‌كند، به طور اتفاقی درگیر رمزگشایی از اعدادي مي‌شود كه پيش از اين لوسيندا بر روي برگه خود نوشته و اكنون در اختيار فرزند او قرار گرفته است.
كستلر پس از تلاش و جست‌وجويي بي‌وقفه در ميان مجموعه به ظاهر تصادفی اعداد، درمي‌يابد كه آنها كدهاي معناداري هستند كه در قالب تاريخ بيان شده و هريك از آنها با زمان وقوع حوادث مرگ‌بار 50 سال گذشته و تعداد قربانيان هر حادثه مطابقت دارد؛ همچنين متوجه مي‌شود كه تاريخ سه رشته پاياني صفحه اعداد مربوط به چند روز آينده بوده و مبتني بر نظم قبلي، وقوع حوادثي هولناك در آينده نزديك دور از انتظار نخواهد بود. در زمينه‌اي كه فيل برگمن ـ همكار پروفسور در MIT ـ با استنتاج او درباره برگه اعداد مخالفت مي‌كند و چنين برداشتي را غيرعلمي و مبتني بر افسردگي ناشي از مرگ همسر جان مي‌داند او به جست‌وجوي خود ادامه داده و به طور اتفاقي متوجه مي‌شود كه دو عدد باقي‌مانده را مي‌بايست بر مبناي طول و عرض جغرافيايي محاسبه كند. بر همين اساس، او در جريان دو اتفاق مرگبار سقوط هواپيما و خارج‌شدن قطار مترو از مسير خود قرار مي‌گيرد و بيش از پيش به صحت پيشگويي‌هاي برگه اعداد پي مي‌برد.
كستلر براي رمز‌گشايي از عدد آخر كه به شكلي متفاوت و در قالب دو حرف معكوس E به نگارش درآمده، به سراغ دايانا ـ دختر لوسيندا كه از همسرش جدا شده و با دخترش ابي زندگي مي‌كند ـ مي‌رود. دايانا نخست از همراهي با جان سرباز مي‌زند، اما با مشاهده رخداد مترو حاضر به همكاري شده و او را به محل اقامت مادرش مي‌برد. جان و دايانا راز عدد آخر را در كلبه جنگلي لوسيندا پيدا مي‌كنند و متوجه مي‌شوند كه حادثه‌ مصيبت‌بار و فراگيري در انتظار حيات انساني است. چيزي كه پيش از اين كستلر براساس تحقيقات خود در قالب توفان تشعشعات خورشيدي حدس زده بود و اكنون متوجه درستي آن شده و درمي‌يابد كه راه فراري از آن وجود ندارد. كستلر، برخلاف دايانا كه سعي مي‌كند كيلب و ابي را به نقطه‌اي امن انتقال دهد و در نهايت جان خود را نيز از دست مي‌دهد، براساس شنيده‌هاي خود از خانم تيلور به مدرسه رفته و با كشف آخرين كدهاي به جا مانده از لوسيندا بر روي در و يافتن مكان جغرافيايي پيش‌گويي شده، فرزندان خود و دايانا را به آنجا مي‌برد.
غريبه‌هاي مرموزي كه در طول فيلم با كيلب و ابي ملاقات و گفت‌وگو مي‌كردند، به هيئت فرشته درآمده و آن دو را با يك سفينه به آسمان مي‌برند. جان كستلر كه پس از مرگ همسر با خانواده خود قطع رابطه كرده بود، نزد پدر و مادر و خواهرش مي‌رود و در وضعيتي كه مردم در آشفتگي ناشي از شروع توفان خورشيدي قرار دارند، او در آغوش خانواده خود مؤمنانه فرارسيدن پايان دنيا را مي‌پذيرد و به اينكه زندگي پس از اين رويداد نيز ادامه خواهد يافت، اذعان مي‌كند. در انتهاي فیلم، زمین به کلی نابود شده و عصر جدیدی از زندگی با حضور یک دختر و پسر در سرزميني آرام و آباد ـ متفاوت با آنچه در زمين تجربه شده بود ـ آغاز می‌گردد.
ايده آخرالزمان و پایان دنیا در «آگاهي» در چارچوب رخداد توفان تشعشعات خورشیدی و نابودی زمین و تقابل ديدگاه علمي و مذهبي در مواجهه با اين رويداد صورت‌بندی شده است.
3ـ1ـ4. 2012
فيلم از به هم پيوستن روايت‌هاي متعدد و مرتبطي به‌وجود آمده كه نقطه تلاقي آنها فروپاشي زمين و نابودي زندگي بر روي آن در سال 2012 ميلادي است. در يك سو، دكتر آدريان هلمزلي، عضو گروه ژئوفيزيك بررسي تشعشعات خورشيدي بر روي زمين و همكاران او ـ دكتر ساتنام سوروتاني و پروفسور وست ـ روايت مي‌شوند كه متوجه حرارت بالاي هسته زمين و خطرات ناشي از اين پديده شده‌اند. آدريان سعي مي‌كند اين موضوع از طريق كارل انيوزر، كه از مقامات و مشاوران برجسته دولت آمريكاست، با توماس ويلسون ـ رئيس‌جمهور ايالات متحده ـ در ميان گذاشته شود. بر اثر اين تحولات، تلاش‌هاي گسترده و پنهاني در سطح مقامات آمريكايي آغاز مي‌شود و علاوه بر انتشار خصوصي موضوع در ميان صاحبان ثروت و قدرت در سطح جهان، سران سياسي كشورهاي مختلف نيز در جريان قرار مي‌گيرند.
در سوي ديگر، جكسون كورتيس، نويسنده ناموفق رماني درباره وقوع سيل و زلزله‌اي بزرگ و نابودي زمين معرفي مي‌شود كه از همسر خود ـ كيت ـ جدا شده و دغدغه امرار معاش او را به رانندگي براي يوري كارپف ـ ثروتمند روسي كه همراه با همسر و دو پسر خود زندگي مي‌كند ـ مجبور ساخته است. در يك روز تعطيل، جكسون براي استراحت همراه با فرزندان خود ـ نوح و ليلي ـ به پارك حفاظت‌شده‌اي مي‌رود كه در آنجا علاوه بر رويارويي با آدريان و گروه تحقيقاتي نظامي او كه نشانه‌هاي گرم‌شدن زمين را در آن حوالي دنبال مي‌كنند، با فردي به نام چارلي فراست آشنا مي‌شود كه با راه‌اندازي ايستگاه راديويي و وب‌سايت اينترنتي به مردم درباره فرارسيدن آخرالزمان اطلاع‌رساني مي‌كند.
هم‌زمان با جدي‌ترشدن خطر نابودي زمين، مشخص مي‌شود كه در جريان طرحي سري و از پيش برنامه‌ريزي شده، كشتي‌هاي بزرگ و مجهزي در منطقه‌اي در ارتفاعات تبت تدارك ديده شده كه از اقليت ثروتمند و صاحب منصب مردم جهان در برابر توفان عظيم پيش‌رو محافظت كرده و آنها را به عنوان تنها بازماندگان نسل بشر به عصر پس از توفان منتقل خواهد ساخت. جكسون از طريق كارپف كه بليط كشتي‌هاي نجات را خريداري كرده و مشغول آماده‌شدن براي مسافرت به سوي آنهاست، از موضوع باخبر شده و با آشكارشدن نشانه‌هاي بحران به سراغ همسر سابق و فرزندانش كه در خانه گوردون سيبرمن ـ همسر جديد كيت ـ زندگي مي‌كنند رفته و آنها را براي فرار به سوي كشتي نجات قانع مي‌كند. در مسير فرار خانواده كورتيس با اتومبيل كارپف كه نزد جكسون مانده است، پوسته زمين ترك برداشته و خيابان‌ها ويران مي‌شوند و ساختمان‌هاي بلند فرو مي‌ريزند و شهر به كلي نابود مي‌شود. جكسون خود را به چارلي كه مهياي وقوع آخرالزمان و مخابره گزارش دست اول آن به مخاطبان خويش است رسانده و از آنجا با استفاده از هواپيمايي كوچك، خانواده‌اش را به كمك گوردون به فرودگاهي كه كارپف نيز در آن منتظر است، منتقل مي‌كند.
توماس ويلسون كه رئيس‌جمهوري معتقد و مذهبي نمايش داده مي‌شود، نخست از حضور در ميان مسافران كشتي نجات سر باز مي‌زند و تنها دختر خود ـ لورا ويلسون ـ را روانه تبت مي‌كند و سپس بر صفحه تلويزيون آشكار شده و ضمن اعلام ابعاد وحشت‌ناك حوادث به وقوع پيوسته و آنچه در ادامه پيش‌بيني شده است، اعلام مي‌كند كه در كنار شهروندانش خواهد ماند. مردم كه مشاهده اين پيام بر وحشت آنها افزوده است، براي فرار و نجات بي‌قرارتر مي‌شوند. ساشا ـ دستيار كارپف ـ هواپيمايي روسي مي‌يابد و به بهانه نياز به كمك خلبان و تجربه پرواز قبلي خانواده جكسون با خلباني گوردون آنها نيز همراه با خانواده كارپف سوار آنتونف روسي شده و به‌رغم مخالفت مسئولان فرودگاه و با مشقت فراوان به سمت شرق پرواز مي‌كنند.
شدت انفجارها و زمين‌لرزه‌ها باعث جابجا شدن مكان قطب‌هاي مغناطيسي زمين مي‌شود. اين شرايط زمينه فرود هواپيما در كوه‌هاي نزديك كشتي‌هاي نجات را فراهم مي‌آورد و در حالي كه نيروهاي نظامي محلي مشغول انتقال حيوانات به كشتي هستند، راه‌يابي به كشتي‌ها با دشواري مواجه مي‌شود. پس از اتفاقات فراوان براي مسافران غيررسمي آمريكايي كه با كمك دو جوان تبتي به كشتي مي‌رسند و نيز درگيري ميان آدريان و كارل بر سر محدوديت ورود افراد بيشتر به درون كشتي‌ها كه به نجات گروه وسيع‌تري از انسان‌ها منجر مي‌گردد، در نهایت با از بين رفتن پوسته زمين و فوران دریاها، سیلی جهان‌شمول به راه می‌افتد و نابودی طبيعت و تمدن انساني آغاز مي‌شود. سه کشتی نجات که اقلیتی از انسان‌ها و حیوانات را در خود جمع‌ کرده‌اند، به سوی عصری جدید از زندگی بر روی زمین روانه مي‌شوند و در پي استقرار آرامش در زمين، تاریخ دوباره آغاز می‌شود.
موضوع آخرالزمان و پایان دنیا در فیلم «2012» در چارچوب وقوع بحران زمین‌شناختی و پديدآمدن سیل و زلزله در سراسر زمین و تلاش انسان‌ها برای بقاء در وضعیتی جدید بر روی زمین و نابودي اكثريت آنها صورت‌بندی شده است.
3ـ2. مضامین
3ـ2ـ1. بیگانگان
بیگانه‌ها همواره موضوع جذابی برای ساخت فیلم بوده‌اند؛ چه افرادی که در درون یک منطقه بکر و دورافتاده زمین به شیوه‌ای بدوی روزگار می‌گذرانند، و چه موجوداتی که در سیاره‌ها و کهکشان‌های دیگر این عالم در سطحی متکامل‌تر از حیات انسانی قرار دارند. ایده‌های مربوط به آخرالزمان و پایان دنیا نیز همواره به عواملی ناشناخته و بیگانه تکیه دارند؛ چه این عوامل ناشناخته ماهیتی بیولوژیک و اکولوژیک داشته باشند، و چه موجوداتی هوشمند و متخاصم ساکن در جایی به جز زمین تلقی شوند.
در «جنگ دنیاها» بیگانه‌ها موجوداتی پیشرفته، هوشمند و البته خبیث هستند که از خون انسان تغذیه می‌کنند و صرفاً براي نابودساختن نسل انسان به زمين آمده‌اند؛ در «روزی که زمین از حركت ایستاد» بیگانه‌ها موجوداتي فرازمینی و توانا و البته عاقل‌تر از انسان‌ها روایت می‌شوند كه اگرچه به نابودي انسان مبادرت مي‌ورزند، اما به صلاح و سلامت زمين و كهكشان نظر دارند؛ در «آگاهی» بیگانه‌ها در قالب پیام‌آورانی الاهي برای بشر كه همچنين دست‌اندركار نجات نسل انسانی محسوب مي‌شوند، به تصویر درمی‌آیند؛ و بالاخره در «2012» صرف‌نظر از سياست‌مداران خودخواه پشت‌پرده كه بي‌تدبيري آنها در كنترل بحران، به نابودي اكثريت نسل بشر منجر مي‌شود، عوامل ناشناخته و بيگانه ماهیتی علمي و وضعیتی مبهم دارند.
3ـ2ـ2. نابودی زمین
نابودی و بازسازی زمین، محور اغلب فیلم‌هایی است که به موضوع پایان دنیا پرداخته‌اند. عوامل گوناگونی می‌توانند باعث نابودی زمین شوند؛ زلزله‌ای سراسری و طولانی، برخورد با شهاب‌سنگی عظیم، سیلی عمیق و جهان‌شمول، بحران تشعشعات خورشیدی، تشکیل ابر آتشفشانی، اتمام ذخایر انرژی، انفجار بمب‌های اتمی، انباشت غیرقابل کنترل زباله، تغییر مکان قطب‌های مغناطیسی، نابودی نسل زنبورها، حمله بیگانگان فضایی و موارد دیگری که شايد در افق تصور انسان كنوني نگنجد.
بسته به اینکه فیلم از چه زاویه‌ای روایت شود، گستره نابودی زمین متفاوت می‌شود؛ گاه یک شهر و يا کشور (جنگ دنياها، و روزي كه زمين از حركت ايستاد) و گاه کل زمین (آگاهی، و 2012) در معرض نابودی قرار می‌گیرد. از بین رفتن زمین نیز به شیوه‌های متفاوتی صورت می‌گیرد؛ در مواردی بر اثر هجوم بیگانه‌های خبيث (جنگ دنیاها)، گاه به واسطه تشعشع خارج از کنترل خورشید (آگاهی)، گاه با تغییر قطب‌های مغناطیسی و تغییر نقشه زمین (2012)؛ البته در مواردی خاص، این زمین نیست که از بین می‌رود، بلکه زندگی انسانی بر روی زمین بر اثر ذرات نابودگری که به مثابه اسلحه بیگانگان به کار می‌روند، در معرض نابودی قرار می‌گیرد (روزی که زمین ایستاد). با این وجود، هیچ فیلمی نیست که انتظار مخاطبان خود برای وضعیت پس از پایان را برآورده نسازد و با پایان يافتن دنیا به پایان رسد. در همه موارد، ساحل نجات به تصویر کشیده می‌شود و نسل انسان، اگرچه با صرف هزینه و تلفات بسیار، بالاخره ادامه می‌یابد؛ هرچند این ادامه یافتن در جایی متفاوت با زمین باشد؛ پلان خروج سفينه‌هاي متعدد از سطح زمين در «آگاهی» مي‌تواند به مثابه مقدمه‌اي براي سكانس نهايي باشد و چنين نشان دهد كه زندگي با دو كودك نه بر روي زمين، بلكه در جايي ديگر در اين دنيا آغاز مي‌شود.
3ـ2ـ3. نظم و آشفتگي خانواده
بحران خانواده، آشناترین نمونه فروپاشی روابط و پایان زندگی اجتماعی است. بنابراین بعید نیست هرگاه موضوع پایان دنیا در فیلمی روایت شود، خانواده‌ای بحرانی در کنار آن به تصویر درآید. گویا خانواده تمثیلی از زندگی جمعی انسان است و هم‌زمان با بحرانی که برای آن به وجود می‌آید،‌ زندگی جمعی انسان بر روی زمین نیز با مخاطره مواجه می‌شود؛ و جالب آنکه نجات جمعی نسل بشر و اصلاح روابط خانوادگی به صورت دو اتفاق مشابه و توأم با يكديگر به وقوع می‌پیوندد.
در «جنگ دنیاها» پیش از آنکه بحران حمله بیگانه‌ها به تصویر درآید، آشفتگی خانواده ري نمایان می‌شود و در طول فیلم کشمکش بی‌وقفه میان پدر و فرزندان ادامه می‌یابد تا آنكه در نهایت، با پيروزي انسان‌ها و شكست بيگانه‌ها، اعضای خانواده نيز به يكديگر مي‌رسند و فرزندان پدر را در آغوش مي‌كشند. خانواده «در روزي كه زمين از حركت ايستاد» اگرچه نقشی محوری ندارد، اما به شخصیت‌پردازی کلاتو و حضورش در کنار هلن و جاكوب کمک می‌کند؛ علاوه بر اينكه مشكلات جاكوب و مادرش در متن بحران و بر سر مزار پدر سامان مي‌يابد و اين مسئله زمينه تصميم پاياني كلاتو درباره نجات زمين را به ‌وجود مي‌آورد. شخصیت کستلر در «آگاهی» بیش از آنچه تصور شود به خانواده وابسته است؛ چه آن زمان که او آرامش خود را در مرگ همسرش از دست مي‌دهد، و چه آن هنگام که پس از رویارویی با واقعیت آخرالزمان به آغوش خانواده پدری بازمی‌گردد و استقبال او از رستاخیز با در آغوش کشیدن اعضای خانواده صورت می‌پذیرد. این رویه در «2012» نیز تكرار مي‌شود و روایت فیلم بر محور بحران زندگی خانوادگی کورتیس شکل می‌گیرد و هرچه به عمق بحران افزوده مي‌شود، کانون خانواده او قوت می‌گیرد و در نهايت، در عرشه کشتی نجات نیز برخلاف وضعیت کارپف، همه اعضای خانواده کورتیس در کنار يكديگر قرار دارند.
3ـ2ـ4. فروپاشي قوانين
غلبه استثناء بر قانون، رخداد شایعی است که به ظاهر تنها در مواقع بحرانی دیده می‌شود. در زمینه‌ای که تمام ساختارها و قوانین رسمی از کار افتاده و به اصطلاح جواب نمی‌دهد، تکیه بر موارد خاص و رابطه‌های تعریف‌نشده و غریب، سبب می‌شود تا وضعیت بد و بحرانی به سرانجامي روشن منتهی گردد؛ گويا همچنان كه وقوع بحران، معلول بی‌مبالاتی و اشتباهات کوچک و جزئی است، نجات نیز محصول رخدادها و اتفاقات بی‌قاعده‌ است.
در «جنگ دنیاها» ري به طور اتفاقي امكان مي‌يابد تا از اتومبيل ديگري استفاده كند و خود را از شهر نجات دهد و همچنين به نحوي مشابه متوجه آسیب‌پذیری هیولاهای خون‌خوار می‌شود و در زمینه‌ای که ارتش هنوز نتوانسته اقدام مؤثری در نابودی آنها انجام دهد، راهنمایی این غیرنظامی سودمند واقع مي‌شود. چیزی که در «2012» نیز تکرار می‌شود و حجم ساختارشکنی‌ و عرف‌گریزی‌ به اندازه‌ای افزایش می‌یابد که گمان مي‌رود همواره استفاده از میان‌برها، سریع‌تر و بهتر از مسیر عادی نتيجه خواهد داد؛ روايت زندگي كورتيس و حضور هيجان‌انگيز خانواده او در كشتي نجات، مجموعه‌اي از چنين رخدادهاي تصادفي و ميان‌برهاي كارساز را دربرگرفته است. مسئله اساسی در «آگاهی» تقابل جبر و تصادف و اساساً رویارویی نظم و بی‌نظمی است و در سراسر فیلم، کستلر در میان دو بعد علمی و مذهبی شخصیت خود سرگردان است و در نهایت اگرچه تن به جبری هستی‌شناسانه می‌دهد، اما از وجود استثناء درباره ادامه حیات فرزند خود خوشحال است. همچنین «در روزی که زمین از حركت ایستاد» انسان‌ها از کلاتو می‌خواهند که از قانون کهکشان تخطی کند و آنها را از مجازات مرگ مستثنا کند تا فرصت دیگری برای جبران و اصلاح شیوه زندگی خود داشته باشند؛ اگرچه همواره این استثناء مورد پذیرش واقع نمی‌شود و کلاتو در برابر خواسته فرزند هلن مبنی بر زنده کردن پدرش اظهار ناتوانی کرده و سعی می‌کند قهری بودن قوانین کلی حیات را برای او توضیح دهد.
3ـ2ـ5. مذهب و سیاست
رابطه مذهب و سیاست در رابطه با موضوع پایان دنیا، به اشکال متنوعی به نمایش گذاشته می‌شود. بخش مهمی از آموزه‌های مذهبی، به روز موعود و رستاخیز و آخرین مرحله زندگی انسان در دنیا اختصاص دارد و گفت‌وگو از پایان دنیا به طور طبیعی به یادآوری این آموزه‌ها خواهد انجامید. همچنین رویارویی با وقایع مربوط به پایان دنیا ـ از آن جهت که از نظر عمق، گستره و شگفتی، رخدادهایی منحصربه‌فرد و خارق‌العاده به شمار می‌آیند ـ انسان‌ها را به آستان دین کشانده و به کمک خواستن از خداوند سوق می‌دهد. علاوه بر این، مذهب به عنوان پدیده‌ای درونی و فطری در عمق وجود انسان‌ها قرار دارد و در شرایط سخت و بحرانی که تمام هویت‌های اعتباری و امکانات مادی فرو می‌ریزند، برجسته می‌شود؛ با این حال چنین نیست که همواره مذهب در شکل و شمایل آیینی خود حضور داشته باشد؛ بلکه آنچه در متن بحران نمودار می‌شود، امیدی معنوي است که به مثابه تنها سرمایه باقی‌مانده برای انسان‌ها جلوه‌گر می‌شود. در مقابل، بحران‌ها نشان می‌دهند که قدرت سیاسی که در شرایط عادی پرطمطراق می‌نماید، تا چه اندازه می‌تواند در مدیریت اوضاع ناتوان باشد.
در «جنگ دنیاها» نقطه شروع تهاجم بیگانه‌ها، تخریب کلیسای بزرگ شهر است؛ همچنین به جای آنکه مذهب، عامل پیونددهنده انسان‌ها در متن بحران باشد، ملی‌گرایی برجسته شده و نیز بر نقش ارتش به عنوان پایان‌دهنده بحران و تلافی‌کننده تهاجم تأکید می‌شود. عامل مذهب در «2012» در دو چهره به تصویر کشیده می‌شود؛ نخست، در هیئت بنیادگرايی مسیحی که مشتاقانه از پایان دنیا استقبال کرده و این واقعه را براساس تفسیرهای کتاب مقدس ارزیابی کرده و آن را مقدمه‌ای برای رستاخیز می‌داند و به طور نمادین اخبار مربوط به نابودی زمین را از ایستگاه‌ رادیویی خود مخابره می‌کند. چهره دوم مربوط به گرایش مذهبی رئیس‌جمهور آمریکاست که برخلاف ریاکاری و توطئه‌چيني سایر سیاست‌مداران در مواجهه با بحران، از حضور در کشتی نجات خودداری ورزيده و در ضمن به ميان آوردن مذهب و گفت‌وگو از خدا، به مردم عادی می‌پیوندد. در روزی که «زمین از حركت ایستاد» چالش اخلاقی مهمی درباره شیوه زیست انسان به میان می‌آید، اما نشانه‌پردازی صریحی درباره مذهب ـ جز گزارش رسانه‌اي گروه‌هايي از مردم در مناطقي از جهان كه به دعا مي‌پردازند ـ وجود ندارد. در مقابل، نهادهای سیاسی قدرت به شدت نقد می‌شوند و در زمینه‌ای که رئیس‌جمهور آمریکا پنهان شده و وزیر دفاع آن زمام امور را به دست گرفته است، کلاتو از مفاهمه با او به عنوان رهبر انسانی سر باز می‌زند و به جای آن با دانشمندان و هنرمندان کنار می‌آید. در غیاب عنصر سیاسی، نقش مذهب در «آگاهی» پررنگ‌تر شده است؛ پروفسور کستلر که از پدرش به عنوان یک واعظ مسیحی فاصله گرفته است، به طور اتفاقی با کتاب مقدس و پیشگویی‌های آن درباره پایان جهان مواجه می‌شود و فرزندش را به بیگانه‌هایی که به فرشتگان شبیه شده‌اند می‌سپارد و در نهایت، با اعلام این که رسالتی بر دوش خود احساس می‌کند، به خانه پدر و سلوک مذهبی او بازمی‌گردد.
منابع و مآخذ
پیترز، اف. ئی، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ترجمه حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.
توکلی، مهران، سرگذشت عالم و آدم، تهران: نی، ۱۳۸۳.
وارنر، رکس، دانشنامه اساطیر جهان، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران: اسطوره، ۱۳۸۶.
ENCYCLOPǼDIA BRITANNICA INC. , Britannica Encyclopedia of World Religions, 2006 .
Internet Movie Database Ltd. The Internet Movie Database. <http://www.imdb.com> May 2011.
Jonaitis, Dorothy, Unmasking Apocalyptic Texts, New Jeresy: Paulist Press, 2005.
Newman, Kim, Millennium Movies: End of the World Cinema, Cornwall: Titan Books, 1999.
Sharrett, Christopher, Crisis Cinema: The Apocalyptic Idea in postmodern Narrative Film, Washington: Maisonneuve Press, 1993.
https://ayandehroshan.ir/vdcicqa32t1au.bct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما