بررسی مؤلفه غایتشناختی الگوی هنجاری رسانههای جدید اسلامی
ناصر باهنر
مجتبی صمدی
چکیدهمجتبی صمدی
مقاله پیش رو در تلاش است تا ابعاد جدیدی از نظریه هنجاری رسانه اسلامی را بگشاید. مولفة غایتشناسی یکی از تمایزات اساسی در میان نظریات محسوب میشود. البته هرچند یافتن و بحث پیرامون این مؤلفه سخت و مشکل مینماید، اما محقق با غور در میان منابع و متون اسلامی به ویژگیهایی دست یافته که در رویکردی همگرا به آینده رسانه، مناسب جهت سیاستگذاری رسانه به سوی الگوی آرمانی به شمار خواهد آمد و در نهایت، آن را به صورت نموداری جدید از ویژگیها و تمایزات ارائه میدهد که تفاوت اساسی با سایر ویژگیهای این مؤلفه نظریات هنجاری دارد.
این مؤلفهها را میتوان در قالب عدالت رسانهای، روش سیاستگذاری علوی در رسانه، تجلی وجه حضور امام، مالکان رسانه؛ متقین و مستضعفین، و در نهایت اهداف و جهتگیری بر اساس دانش و حکمت تبیین نمود.
واژگان كلیدی
نظریات هنجاری رسانه، غایتانگاری، حکومت مهدوی، رسانه اسلامی.
مقدمه
گسترش روزافزون رسانهها امروزه سبب شده که کفة استدلالات و توجهات در ترازوی بشر به وجهی از ارتباطات در قالب ابزار و آن هم از طریق تکنولوژی و فناوری سنگینی نماید و دیگر نتواند از طریق پایگاهها و رسانههای سنتی و در قالب عصر شفاهی بروز یابد. از اينرو، سبب گشته تا به این بُعد درجة اهمیتی خاص در مقولات قدرت داده شود و بایدها و نبایدهای موجود در این زمینه خود منشأ گرفته از احاطه یک ایدئولوژی و نوعی تفکر حاکم بر آن جامعه به شمار آید. در این میان «تئوریهای هنجاری از جمله بارزترین این موارد است که با بررسی بایدها و نبایدهای موجود در هر جامعه در مورد رسانهها که براساس نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر آن جامعه تعیین میشود به یک تئوری خاص جهت تبیین رابطة دولت، رسانه و جامعه میرسد.» (آشنا و رضی، 1376: 208)
جوامع گوناگون و حکومتها نیز، بنابر مقتضیات، خود دست به انتخابهایی میزنند، البته نمیتوان این انتخابها را خواست و صلاح عمومی جوامع تلقی نمود، اما به هرحال این انتخابها همواره مبتنی بر سیاستهای حاکمان بودهاند و اینچنین است که مدلهای متنوع در عرصه نظریات هنجاری رقم خورده است. اما اگر بخواهیم قرابتی میان بحث خود با رسانهها ایجاد نماییم، باید به این نکته توجه داشت که «اصلیترین نیاز یک رسانه، بهرهگیری از نظریه و چارچوبی هنجاری برای سیاستگذاری، برنامهریزی و عملکرد بهتر و مؤثرتر است. این چارچوب در واقع مبانی فکری و ایدئولوژی است که رسانه برای نشر و پخش، آن را مبنای خود قرار میدهد.» (ترکاشوند، 1389: 14- 15)
حال باید گفت که در میان نظریات هنجاری ادعا و طرح نظریهای مبتنی بر مفاهیم اسلامی که ریشه در تعالیم پیامبران الهی داشته خالی به نظر میآید. نظریهای که در طول تاریخ، انسان را همراهی نموده است و همواره در مقابل تمامی جریانات، چه آنها که سعی دارند راه طی شده را به کمال برسانند و چه آنان که همیشه در مقابل حق و حقیقت ایستادگی نمودهاند، قرار میگیرد. اما اكنون ادعا و طرح چنین نظریهای با برخورداری از دایره نظری فراوان در میان متون اسلامی، در قالب مقالات و پژوهشهایی در مکتب علمی فرهنگ و ارتباطات امام صادق رنگ حقیقت به خود گرفته است و آثاری از جمله مقالات «هنجارشناسی تا نظریه هنجاری رسانههای جمعی»، «به سوی الگوی هنجاری مطلوب برای رسانههای جدید اسلامی» و یا «هنجارهای رسانه ملی از دیدگاه رهبران جمهوری اسلامی ایران» را میتوان در این زمینه نام برد که راهگشا و تبیینکننده این مدل هنجاری جدید در کنار سایر مدلهای هنجاری رسانه هستند. البته پرداختن به ابعاد گوناگون این مدل در مقایسه با سایر مدلهای هنجاری که مک کوایل در آخرین دستهبندی خود به شش مدل از آن اشاره نموده است، خواهد توانست تا این مدل ـ منظور مدل هنجاری رسانه اسلامی است ـ را به عنوانی مدلی جدید ـ ضمن برخورداری از تاریخی برابر با طول حیات بشر ـ را در کنار سایر نظریهها مطرح نماید.
نوشتار پيش رو، با انگیزهای واکاوانه به دنبال کشف ابعادی جدید از الگوی مطلوب رسانه در حکومتی اسلامی یا جامعهای است که محققکننده و زمینهساز حکومت جهانی خواهد بود. از اينرو، با وجود دوره و عصری کلیدی که پایانبخش تمامی سیطرههای مستکبران و مستبدان بر مستضعفان در تاریخ بشر و بروز یافته در بسیاری از تعالیم دینی و الهی است، نباید از این زمینه و ابعادش نظریاش غافل ماند؛ زيرا این دوران، زمانی است که با ظهور منجی و نجاتدهنده بشر که در تعالیم اسلامی و بهخصوص مکتب فکری تشیع به عنوان فردی از خاندان پیامبر خاتم مورد اشاره قرار گرفته و او همان مصلح کل جهان خواهد بود و فرجام این جامعه را رقم خواهد زد، بار معنایی خاصی را به دنبال خود میکشد که در فرجام رسانهها امری مهم تلقی خواهد شد. از اينرو، محقق با سؤالی مبنی بر این که چنین جامعهای (جامعۀ دوران ظهور و پس از آن) چه خصوصیاتی دارد، سعی دارد تا فرجامشناسی هنجاری را شکل دهد و با بیان هنجارهایی که پدیدار میگردد، سیاستهای رسانه اسلامی را بر مبنای آن قرار دهد. با این نوع تفکر و سؤال است که میتوان برای ترسیم الگويی رسانهای به آیندهای دست یازیم که برای مخاطبان جامعه در طول تعالیم دینی برای آنها ترسیم و تصویر شده و همواره به آنان امید میدهد و این خود میتواند نوعی تفکر فعال باشد که امروزه در روشهای پژوهشی همچون آیندهپژوهی و سناریونویسی به کار میرود. اما این تصویر که بهخصوص مذهب تشیع از ظهور منجی دارد، مبتنی بر اصولی است که شکلدهنده بنای مذهبی و ایدئولوژیکی آن نیز است.
افزون بر این، محقق در گام دیگر روی به سوی غایتانگاری این مدل هنجاری و بررسی تفاوتهای آن با سایر مدلها دارد و سعی خواهد نمود تا ابعاد این مؤلفه یعنی غایتشناسی و فرجامشناسی را در این مدل بگشاید و همانگونه که تبیین شد، اصول سیاستهای حاکم در رسانهای که در نظر دارد تا به وضعیت مطلوب و آرمانی در جامعة آخرالزمان برسد و این رسیدن را حتمی میداند، بايد این نقطه (جامعه ظهور) را مبنای کار و فعالیتهای خود و در یک کلام، بایدها و نبایدهای خویش قرار دهد.
این نوشتار، بر آن است که با بهرهگیری از مبانی فکری و دایره تفکری که مبتنی بر کنار هم قرار دادن کتاب تدوین، کتاب انسانی و کتاب کیهانی است، روششناسی خود را در چارچوب و روشی اسلامی و تئوریک و آن هم در جریان اندیشه و عقلانیتی قرار داده است که در آن هدف، و ماهیتِ واقعیِ اجتماعی، همچنین، ماهیتِ انسانشناسانه، نظریة اجتماعی و تبیینی از نظریة اجتماعی و حتی حضور ارزشهای اسلامی و ایدئولوژیک اسلامی در فعالیتپژوهی دخیل شدهاند، از اينرو، در تلاش است تا پژوهشی را در گشایش ابعاد یک تقسیمبندی منطقی و با توجه به حیطة عقلانیت بشر تدقیق نموده و بهطور کامل تبیین نماید و در نهایت، تفسیری از کتاب تدوین و کتاب تکوین صورت میگیرد که عقل و نقل را به کنار هم مینهد و ابعاد غایتشناسانهای از یک نظر را روشن خواهد ساخت.
در این روش، جستوجو و یافتن بستر نظری در گذاردن نخستین گامهای محقق بر جای پاهای عقلانی در شناخت و به چالش کشیدن اشتباهات و انحرافات نتیجه خواهد یافت ـ چنانکه بستر تئوریک هنجاری رسانه به عنوان این جای پا تلقی میگردد ـ و محقق را به تلاشی در یافتن نظریات مرتبط با هنجارها راهنمایی میکند. در این بین نظریه هنجاری رسانهها که در میان نظریات چهارگانه در حوزه نظریات مربوط به فلسفه ارتباطات قرار دارد، خود، قدم نخست این پژوهش به شمار میآید.
مبانی نظری؛ بیان جایگاه نظری
برای اینکه جایگاه بحث یعنی پرداختن به مؤلفة فرجامشناختی رسانهها را روشن سازیم توجه به جایگاه نظری، ضروری است. از اينرو، باید در میان نظریات ارتباطات مدخلی جهت ورود بيابيم. توجه و دقت در میان نظریات ما را به یک تقسیمبندی در حوزه نظریات ارتباطات جمعی رهنمون میسازد که در آن میتوان چهار نوع نظریه را در ارتباطات جمعی و زیرمجموعه فلسفة ارتباطات تشخیص داد. نخستین این نظریهها علم الاجتماعی است؛ یعنی احکامی کلی مربوط به ماهیت، عملکرد و آثار رسانههای جمعی که از مشاهده منظم و عینی رسانهها به دست آمده و مبتنی بر دستاوردهای علمالاجتماعی دیگر است.
دومین بخش از آنها، نظریههای هنجاری هستند که شاخهای از فلسفة اجتماعی محسوب شده و اغلب به این موضوع میپردازند که اگر قرار باشد ارزشهای اجتماعی رعایت شود و یا تحقق یابد، رسانهها باید چگونه عمل کنند و ماهیت ارزشهای اجتماعی و در نهایت بایدها و نبایدهای رسانههای جمعی کدامند و از چه اهمیت ویژهای برخوردار هستند؟ این نوع از نظریات از این جهت قابل تأملند که در شکلگیری نهاد رسانه نقش اساسی ایفا نموده و تأثیر زیادی بر انتظارات مخاطبان و تعاملکنندگان رسانهها و سایر سازمانهای اجتماعی میگذارند.
اما دسته سوم، نظریه کاربردی است که از آگاهیهای ساخته و پرداخته و باورهای دستاندرکاران و عاملان حرفهای وسایل ارتباط جمعی تشکیل شده است.
نوع چهارم از این نظریهها به نظریات فهم متعارف مشهورند که مراد از آن معرفتی است که عموم مردم دارند و از تجربه مستقیم مخاطبان به دست آمدهاند. البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که دو دسته آخر کمتر به عنوان یک نوع نظریه تلقی میشوند. (ترکاشوند، 1389: 21-22؛ حسینی، 1388: 39 به نقل از: Kats, 2003)
پس با نگاهی روشنبینانه، جایگاه و حضور هنجارها در رویکردهای غایتشناسی، هستیشناسانه یا معرفتشناختی بهخصوص در فضای ارتباطات جمعی میتواند در جریان دسته دوم تبلور یابد و مطرح گردد و این خود کلیدی اساسی برای مطرح کردن صحیح بحث خواهد بود. اما هنجارها چه هستند و دارای چه جایگاهی هستند؟ این سؤالی است که کلید ورود به نظریههای موجود و مطرح در حوزه نظریات هنجاری و رسانهها خواهد بود. چرا که با دانستن این تعریف به راحتی میتوانیم تمایزهای مدلها و نظریات را مورد بررسی قرار دهیم.
چیستی هنجار
در دایرةالمعارف علوم اجتماعی آمده است که «هنجارها مدلهای فکری یا خطوط راهنمایی هستند که به وسیلة آن، ما اعمال خود و دیگران را از لحاظ فکری، کنترل و ارزشیابی میکنیم.» (آشنا و رضی، 1376: 209؛ به نقل از: Kuper, 1985, p560) یا در قالبی دستهبندی شده هنجارها را میتوان به چند دسته ذیل تقسیم نمود:
الف) هنجارهای قانونی یا قوانین موضوعه و مدون که از سوی قانونگذاران وضع میشود و به شکل رسمی اجرا میگردد و ضمانت اجرای آنها، معمولاً از خارج از فرد یعنی جامعه و یا دولت و نظامات مربوط به آن مورد نظارت واقع میگردد.
ب) هنجارهای اخلاقی که در طی زمان در جامعه نشو و نما و تکوین مییابند و الزام آنها در درون آدمی به عنوان عضو جامعه شکل و کارکرد دارند و اثر مینهند یا منشأ دینی و مذهبی دارند، که از سوی مراجع مذهبی پیگیری و نظارت میشوند و زمانی نیز در هنجارهای قانونی و قوانین موضوعه جای میگیرند.
ج) حد میانی این دو، آداب و رسوم است که الزام و اجبار در رعایت آنها، هم مربوط به خارج از فرد (جامعه) و هم متضمن پذیرش درونی (خلق و خو و تربیتهای مربوط) است. (آشنا و رضی، 1376: 209؛ به نقل از: آراستهخو، 1370: 553)
اما جستوجو برای یافتن منابع این هنجارها هم نیاز به دقت دارد؛ زيرا «برخی از هنجارها، از سوی فرمانروایان جامعه نهاده میشوند و پارهای در طول زمان و به تدریج ضرورت وجودی مییابند و بعضی نیز از جانب ادیان و ایدئولوژیهای معمول درجامعه، رایج میگردند و موافق بسترهای فرهنگی جامعه شکل و عمل پیدا میکنند. آنچه غیرقابل انکار است این است که هنجارها با آداب، رسوم، سنتها، عرف معمول و ارزشهای اجتماعی مناسبت دارند.» (آشنا و رضی، 1376: 209 -210 به نقل از: آراستهخو، 1370: 554) با این نوع از نگاهها، به سمتی هدایت میشویم که هنجارها یا همان مدلهای فکری که میتوانند به صورت درونی فرد یا خارجی و یا خلق و خوها شکل گیرند را در فضای رسانه و ارتباطات جمعی به عنوان نیروی بیرونی و از طرف ایدئولوژی حاکم تصور نماییم و اینجاست که نگاههای غایتشناسانه میتواند بسترهای دینی و شیعی را در حکومتی که بر مبنای این اندیشه شکل گرفته است، به عنوان راهگشای خطوط فکری سیاستی در قبال رسانهای ترقیخواه و آرمانطلب قرار دهد. با این حال تعریف ساروخانی نمودِ روشنی از این واژه را به ما میدهد:
هنجار در یک نظام کلی عبارت از بایدها و نبایدها در هر جامعه و فرهنگ است. ریشه لغوی norm یا هنجار، کلمه لاتین normo است. در لاتین نورم norm قبل از همه، قاعده، قانون و مثالی است که مرجع عمل واقع میشود و در عمل معنای اخیر مورد توجه است. (جبلی، 1389: 33؛ به نقل از: ساروخانی، 1370: 491 - 492)
انواع نظریات هنجاری رسانه
بنابر تعریفی که از هنجار ارائه کردهایم و آن را با فرهنگ جوامع مرتبط ساختیم، پس باید در میان نظریات هنجاری رسانه به این نکته توجه نماییم که «هریک از نظریههای اصلی که در ذیل میآید، قاعدتاً باید با یک نوع نظام سیاسی و حکومت مربوط باشد.» (مک کوایل، 1385: 160) در این میان بایدها و نبایدها کمکم در طول تاریخِ ظهور رسانههای جمعی و در قالب نظریههای مرتبط با سیاست و حکومتهای حاضر در آن دوره تاریخی مدون شده و به ترسیم رابطه دولت، رسانه و جامعه پرداخته است، و با گذشت زمان سعی شده تا نقاط ضعف آنها در قالب ارائه نظریات جدید بر طرف گردد. (آشنا و رضی، 1376: 227؛ به نقل از: Mcquail, 1994)
با وجود تمامی این مباحث مک کوایل در آخرین نظر با شمارش کردن این نظریات آنها را در قالب مدلهای ششگانه (اقتدارگرا، لیبرال، کمونیسم، مسئولیت اجتماعی، توسعهبخش و مشارکت دموکراتیک) ارائه کرده است؛ اما به هر حال نباید جایگاه و وجود مدل هفتم که به عنوان «نظریه هنجاری رسانه اسلامی» مطرح گردیده است را نادیده گرفت. از اينرو، مدلهای هفتگانه را میتوان اینگونه مورد توصیف قرار داد.
1. نظریه اقتدارگرا
این نظریه به عنوان نخستین و قدیمیترین نظر در تلاش بوده پشتیبانی از سیاستهای حاکم و خدمت به قدرت دولت وقت را در حیطه وظایف خویش قرار دهد. سیاست کنترل و سانسور محور اصلی این نظریه بوده است. «از اینرو، کنترل و نظارت حکومت بر کار رسانهها، بهطور کامل صورت میپذیرفت. جهانبینی و اصول فلسفی کلی که گفتمان اقتدارگرا از آن زاده میشود، در مجموع به این اصل کلی بازمیگردد که کنترل اجتماعی تنظیمکننده روابط بین افراد و نهادها، کنترلی است که از سوی سازمانهای مشخص حقوقی و از طریق قوانین (دولت) انجام میشود.» (باهنر، 1388: 11) البته میتوان گفت نظریه اقتدارگرا «بر اندیشههای افلاطون، سقراط، ماکیاولی، هابز و هگل استوار است که در آن، اطاعت از قدرت یک اصل اساسی به شمار میرود و در تاریخ معاصر رژیمهای مطبوعاتی هیتلر، موسیلینی و بسیاری از کشورهای به اصطلاح جهان سوم کم و بیش با آن مشترک هستند.» (مولانا، 1388: 40 - 41)
2. نظریه رسانههای آزاد
«این نظریه را میتوان نقطه مقابل نظریه اقتدارگرا دانست که بيشتر نشئت گرفته از نوشتههای میلیتون، لاک و میل است که قایل به نظارت دولت بر رسانهها بودند. بر اساس این نظریه هر فرد باید آزاد باشد که بنا به تمایل شخصی اقدام به انتشار روزنامه کند؛ اندیشه خود را ابراز کند و در معرض قضاوت همگان قرار دهد. در این الگو رسانهها از طریق وجود صداهای متنوع و متعدد در جامعه و نیز «فرآیند خود تصحیحی» کنترل میشوند، به این ترتیب که صداهای متعدد در بازار آزاد اندیشهها، مردم را قادر میسازد تا بین حق و باطل تفاوت بگذارند.» (شهامیپور، 1381: 106) اما باید توجه داشت که این نظریه بيشتر برای این طراحی شده که از عقیده و باور دفاع کند و کنترل را طرد نماید، اما هیچ راه روشنی برای خنثی کردن فشارهای زیادی که بر رسانهها وارد میآید، پیش پای آنها نمیگذارد. (وینتور، 1973؛ به نقل از: مک کوایل، 1385: 167 - 168) البته ذکر این نکته در مورد تحول و تطور نظریه لیبرالیسم ضروری است که در اوایل قرن بیستم در امريكا اندیشمندانی مانند رابرت پارک بروکر، هارولد لاسول و حقوقدانانی مانند برندایز و هولمز به تبیین و شفاف نمودن آن پرداختند و در انگلستان این کار را اشخاصی مانند ویلیام بلاکستون و همکاران او در اواخر قرن نوزدهم صورت دادند. (مولانا، 1388: 55)
3. نظریه مسئولیت اجتماعی
بر اساس تصمیم کمیسیون آزادی مطبوعات در سال 1947 در ایالات متحده امريكا، فعالیت رسانهها در جامعه باید با مسئولیت اجتماعی همراه میشد. از اينرو، این نظریه را میتوان برآمد این کمیسیون دانست؛ زيرا بر این نکته تأکید مینماید که رسانههای همگانی، در حالیکه امور اطلاعرسانی، تفریحی و آموزشی را به عهده دارند، مسئولیت انعکاس بیدخل و تصرف همه رخدادها، کشمکشها و نظریات طرح شده در جامعه و گفتوگو درباره آنها را نیز به عهده دارند. از اينرو، اگر رسانهها به تعهدات خود عمل نکنند یا اصل بیطرفی را رعایت نکنند، آنها را باید وادار به رعایت این مسئولیتها کرد. (شهامیپور، 1381: 106) از بُعد نظری، نظریة مسئولیت اجتماعی مجبور است تا سه اصل نسبتاً ناسازگار یعنی آزادی و انتخاب فرد، آزادی رسانه و تعهد رسانه نسبت به جامعه را با هم سازگار سازد. (مک کوایل، 1385: 170) با این وجود، تئوری (مسئولیت اجتماعی) مطبوعات و روزنامهنگاری در غرب یک دکترین بسیار کلی و غیر روشن است که به خود مطبوعات و روزنامهنگاران واگذار شده، بدون آنکه مرزهای اجتماعی آن، تعریف شود.» (مولانا، 1388: 158 - 159)
به هر حال، این نظریه در تلاش است تا بر این نکته اصرار ورزد که رسانهها بهطور کلی باید کثرتگرا بوده و گوناگونیهای موجود در جوامع را بازتابانند و دسترسی به نقطه نظرهای گوناگون و حتی پاسخگویی افراد را امکانپذیر سازند. (مک کوایل، 1385: 171)
4. الگوی کمونیستی
در این الگو که توسط لنین و در اوایل قرن بیستم و بر پایه اندیشههای مارکسیسم بنا شد (مولانا، 1388: 55) رسانهها تحت نظارت نهادهای وابسته به طبقه کارگر بهویژه حزب کمونیست قرار دارند، ضمن آنکه رسانهها مجاز به ورود به منازعات طبقاتی نیستند. و افزون بر اينها، مهمترین وظیفه رسانهها شکل دادن به فرهنگ کمونیستی جامعه و بسیج تودهها در جهت اهداف دولت است. با اعتقاد مارکسیسم به قوانین عینی تاریخی، رسانهها باید بازتابدهنده واقعیات عینی باشند. این اعتقاد لزوماً دایره تعبیرات و نظریات شخصی را محدود میکند. (شهامیپور، 1381: 106)
5. الگوی رسانه توسعهبخش
این نظریه، مدلی است برای کشورهای در حال توسعه و نوع جهتگیری آن نیز در راستای توسعه اقتصادی و تغییر اجتماعی قرار دارد. از اينرو، برای وصول به چنین اهدافی، دولتها و حکومتها موظفند تا بعضی آزادیها را به رسانهها بدهند تا به پیشرفت برنامههای آنها در قالب نظامهای چهارگانهشان کمک نماید. با این حال، در این فرآیند، اهداف جمعی مطرح است نه آزادیهای فردی. (شهامیپور، 1381: 106- 107) پس شاهدیم که وقتی شکل حرکت و توسعه این کشورها با اصول حاکم بر هر دو جهان سرمایهداری و سوسیالیستی متفاوت بود و رسالت اصلی رسانهها حمایت، تقویت و بسط سیاستهای مربوط به توسعه اقتصادی کشور تلقی میشد، و به دنبال آن بود که ارج نهادن به استقلال و هویت فرهنگ جامعه و حمایت از «حق برقراری ارتباط» آحاد مردم مطرح گردید. (باهنر، 1388: 14)
6. الگوی مشارکت دموکراتیک رسانهها
از دیدگاه این الگو، سایر نظریهها عموما پدرسالارانه، نخبهگرا، وابسته به تشکیلات نظام حاکماند. این الگو به بیتوجهی سایر الگوها به دیدگاههای اقلیتهای اجتماعی و منافع آنها انتقاد دارد و خود تأکید فراوانی بر بخشها، گروهها و طبقات اساسی جامعه میکند و ارزش بيشتری برای ارتباطهای افقی به جای ارتباط عمودی قایل است. از اهداف مهم این الگو مخالفت با تجاری و انحصاری کردن رسانههاست. همچنین با تمرکزگرایی و بوروکراسی کردن نهادهای ارتباط جمعی تحت نظارت بخش عمومی مخالفت میورزد. میتوان گفت که این الگو به کثرتگرایی، سادگی و کوچکی، محلی بودن رسانه، غیرنهادی شدن آن و احساس تعهد بین عناصر ارتباط معتقد است. (شهامیپور، 1381: 107)
در کلامی دیگر، «نکتهمحوری یک نظریه مشارکت دموکراتیکی نیازها، علایق و آرزوهای یک دریافتکنندة فعال در یک جامعه سیاسی است و مربوط میشود به حق داشتن اطلاعات ذیربط، حق پاسخگویی و حق استفاده از ابزارهای ارتباطی برای کنش متقابل در اجتماعات کوچک، گروههای هم نفع و خرده فرهنگها. این نظریه ضرورت وجود رسانههای یکنواخت، متمرکز، پرهزینه، بسیار حرفهای، بیتفاوت و تحت کنترل دولت را نفی میکند و طرفدار چندگانگی، کوچکی مقیاس، محلی بودن، نهادزدایی، جابهجایی نقشهای فرستنده و دریافتکننده، پیوندهای ارتباطی افقی در همه سطحهای جامعه، کنش متقابل و تعهد است.» (اِنزنسبرگر، 1970؛ به نقل از: مک کوایل، 1385: 178- 179)
7. الگوی هنجاری رسانه اسلامی
در توصیف این الگو میتوان بیان کرد که هنجارهای این الگو برخاسته از ادیان الهی در طول تاریخ بهخصوص تعالیم انبیای الهی بوده است که دین را به عنوان هنجار اصلی خود قرار داده است، شروع و مبدا ارتباط ذات اقدس الهی است و معاد محور کلیدی در مقصد نهایی ارتباطی و رسانهای محسوب میگردد. دیگر تکامل در ابعاد مادی منتهای درجه این جریان نخواهد بود؛ زيرا تعالی همه جانبه برای انسان مدنظر است و در این مدل خواهد بود که غایتانگاری وجهی مهم در قالب حکومت مهدوی پیدا خواهد کرد. از اينرو، اسلام در این نظرگاه به عنوان یک دین و برنامه زندگی رنگ و صورتی دگرگون مییابد؛ زيرا «از طرفی دعوی جاودانگی دارد... و از طرف دیگر در همه شئون زندگی مداخله کرده است از رابطة فرد با خدا گرفته تا روابط اجتماعی افراد، روابط خانوادگی، روابط فرد و اجتماع، روابط انسان و جهان. اگر اسلام مانند برخی ادیان دیگر به یک سلسله تشریفات عبادی و دستورالعملهای خشک اخلاقی قناعت کرده بود چندان مشکلی نبود، اما با این همه مقررات و قوانین مدنی، جزایی، قضایی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی چه میتوان کرد؟» (مطهری، 1389: 62 - 63)
این کلام استاد مطهری را میتوان اینگونه تبیین نمود که شناخت ابعاد و وجوه بایدها و نبایدهای اسلامی در عرصه ورود رسانهها خود امری ضروری برای محققان اسلامی است و از آنجا که هر نظام رسانهای در هر جامعهای مبتنی بر یک الگوی ارتباطی است که در آن نهتنها چارچوب کارکردها تنظیم شده، بلکه بر محور یک مقررات حقوقی و در سایه یک دیدگاه فلسفی اصول مالکیت، محتویات، حقوق و اخلاق رسانهها تبیین میشود. (مولانا، 1388: 36) از اينرو، محققان اسلامی نیز میتوانند با بهرهگیری از متون خود که دایره کتاب خداوند و تعالیم پیامبران و امامان را شامل میشود، آنها را استخراج نمایند؛ درست، همانگونه که محققانی سعی نمودند تا این مؤلفهها و تمایزها را تبیین نمایند، آن را بشکافند و گسترش دهند. در این بین تأسیس و رشد روزافزون صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران (پس از انقلاب 1979) در ربع چهارم قرن بیستم، نخستین نمودهای عینی از این نظریه محسوب میگردد که خود نیازمند گشایش ابعاد نظری جدیدی جهت تعالی هرچه بيشتر آن است. و اینجا خواهد بود که تعیین مؤلفههای غایتشناختی نیز گامی در این مسیر به شمار میآید. نمودار 1، تبیینی از مؤلفههای متمایز این مدلهای هفتگانه است.
غایتشناسی و نظریات هنجاری رسانه غیراسلامی
«تبیین فرجامشناختی(teleology)، فرآیندی را بر پایه هدفی که فرآیند مورد نظر معطوف به آن است توضیح میدهد؛ یا وجود چیزی را بر پایه کارکردی که انجام میدهد تشریح میکند.» (گودن، 1388: 1183) با این حال در مؤلفهای که تمایزبخش در حوزه نظریات هنجاری رسانه است، باید دقیق شد و به نوعی سیطره و اساس هر نظریه را باید در روند تکاملی آن جست.
در میان نظریات ششگانهای که مک کوایل آنها را برشمرده است، دو نظریه آخر، یعنی نظریه توسعه بخش رسانهها و مشارکت دموکراتیک فقط در عالم اندیشه و نه در دنیای عمل تبلور یافتهاند. (مک کوایل، 1385: 162) از اينرو، در واکاوی و شناخت اهداف و غایت نهایی این نظریات باید به دنبال چهار نظریه دیگر بود و آنها را مورد بررسی قرار داد. حال، اگر به رویکرد تاریخی این تقسیمبندیها هم نظر بیندازیم، به سیبرت، پترسون و شرام بر میخوریم که نخستینبار اولین و پابرجاترین تلاش را برای بررسی مقایسهای تئوریهای هنجاری حاکم بر رسانهها در سال 1956 در چهارچوب یک طرح مطالعاتی مربوط به شورای ملی کلیساها در امريكا به انجام رسانیدند. و این سه نفر بودند که چهار تئوری اصلی استبدادی، لیبرالی، مسئولیت اجتماعی و کمونیسم روسی را به عنوان معیارهای ساخت و عملکرد رسانهها بازشناسی کردند. (آشنا و رضی، 1376: 228؛ به نقل از: Sibert,1963)
در میان نظریات و یا مدلهای چهارگانه نیز هرچند سیر و جریان تقابل با توجه به «بسیاری از تحقیقات انجام شده و نظریات و تئوریهای ارائه شده در این زمینه، ناظر به جوامع غربی و کمونیستی است، یعنی از دو دیدگاه لیبرال و مارکسیستی برخاسته و مطرح شدهاند (آشنا و رضی، 1376: 218)، اما بستر اصلی این نظریات، دو دیدگاه کلی اقتدارگرایی و لیبرالی است که سیبرت آن را به عنوان دو گفتمان کلی و متفاوت اصلی در شکلدهی به نظامهای هنجاری رسانهها مطرح کرده است. (جبلی، 1389: 47) از اينرو، در ایجاد بحث و جریان انداختن تمایزی فرجامشناختی پیرامون رسانهها و سیر تحول غایتگرا، بيشتر بر این دو گفتمان تمرکز خواهیم نمود. هرچند که نظریه کمونیستی هم با آنکه نمایانگر اقتدارگرایی، جمود و سکون است (جبلی، 1389: 68)، اما با توجه به نظرگاه اندیشمندی چون مارکس و توجه ویژه او پیرامون جامعه کمونیستی در آینده میتواند محل بحث قرار گیرد. ویژگیهای غایتانگارانه در مدلهای اصلی یعنی لیبرال، اقتدارگرا و کمونیسم را میتوان اینگونه بیان کرد:
1. غربی و برخوردار از آزادی در معنای لیبرال خود
مک کوئل با پذیرش غربی بودن (و نه جهانی بودن) ویژگیهایی که بر اساس آن میتوان رسانهها را مورد توجه قرار داد، در قالب شش ارزش اساسی: 1. آزادی، 2. مساوات، 3. تکثر،
4. کیفیت اطلاعرسانی، 5. سامان (نظم) و انسجام اجتماعی و 6. سامان فرهنگی را به عنوان محور ارزشهای اجتماعی رسانهها مطرح کرده است. (آشنا و رضی، 1376: 233 به نقل از: Mcquail,1991, 1994 a,b) این در حالی است که غربی بودن یکی از ویژگیهای اساسی در نظریه لیبرال است.
از اينرو، با این نوع از نگاه، آزادی ارتباطات در یک بُعد، فراهم کردن امکان عرضه افکار و ایدههای گوناگون و دیگری پاسخ به نتایج و خواستههای مختلف اجتماعی است هرچند که این آزادیخواهی آرمانگرایانه صورتهای متناقضی را نیز در بردارد. اول آنکه آزادی ارتباطات محدود به حریم خصوصی افراد و مصالح بالاتر اجتماعی است. دوم آنکه تضاد منافع میان مالکان و ناظران رسانهها و کسانی که علیرغم خواست خود توانایی دسترسی به آن را ندارند، وجود دارد. سوم آنکه ممکن است عدم تناسب میان آنچه فرستندگان میخواهند بگویند و آنچه مخاطبان میخواهند، به وجود آید که کدامیک ارجح است؟ چهارم آنکه گاه دخالت دولت و دیگر نیروهای اجتماعی برای حراست از آزادی اقلیتهای کم قدرت لازم است. (آشنا و رضی، 1376: 233 - 234؛ به نقل از: Mcquail,1994b, p141)
2. متکثر
با این حال تکثر هم به عنوان وجهی قابل تامل در غایت الگوهای هنجاری غربی مطرح شده است. بر این اساس اصل تکثر خود، «شامل دو دیدگاه است. یک دیدگاه تکثر را مستلزم برخوردکاملاً برابر با گروههای مختلف میداند و مثلاً ساعات مساوی برای پخش نظرات
کلیه اقلیتهای قومی و زبانی و کلیه گروههای مخالف در انتخابات طلب میکند. دیدگاه
دوم، تکثر را مستلزم انصاف میداند و امکان ارائه کلیه نظرات و دیدگاهها را بهطور متناسب
کافی میداند و معتقد است رسانهها باید بهطور متناسب آنچه را در جامعه میگذرد (اعم از مسائل گروههای اجتماعی، عقاید سیاسی و...) منعکس، و نیازهای مخاطبان مختلف را برآورده کنند. تنوع محتوای رسانهها متناسب با مخاطبان، شرط اساسی تکثر رسانهای است.» (آشنا و رضی، 1376: 235)
3. جامعهای کمونیست آرمانی
اگر مارکس و هگل را بناکنندگان اصلی نظرگاه هنجاری کمونیسم بدانیم، با مطالعه در آثار مارکس به یک نظریه جامع درباره تکامل برنمیخوریم، اما مارکس همانند هگل از این نگرش عصر جدید که به آیندههای دور نظر داشت و انسان را در آغاز سیر خود تلقی میکرد، برخوردار بود. از اینرو مارکس از منظر انسانانگاری به حوادث مینگریست و آرمان زندگانی را در جامعه کمونیست آینده جستوجو میکرد و مانند «کمالگرایان خود آیین» در قرن 18 و آنارشیستهای قرن خود میگفت که در سایه کمونیست نه فقط طبقات و تلاش قدرت اقتصادی از میان میرود، بلکه فقر و عدم مساوات و بیعدالتی هم رخت برخواهد بست. در این صورت میتوان گفت که نظریه او غایتگرای بود و از لحاظ و تکامل معنایی جز سیر به سوی هدفی که از پیش معلوم یا مقرر شده است نداشت و قابل تحقیق و تغییر و برکنار از خواستها و مصالح اخلاقی انسانی نبود. (بارنز، 1371: 246 ـ 247)
هرچند موارد بالا را میتوان وجوه غایتانگارانه رسانه در نظریههای هنجاری غیراسلامی دانست، اما برای بسط و دقت در این پایه نظری میبایست به سراغ اندیشههای نظریهپردازانی همچون افلاطون، ماکیاولی، سنت آگوستین، لاک، روسو،هابز، هگل و نیز مارکس رفت که هسته و نهال الگوها و چارچوب فعالیت امروزی رسانهها را ایجاد نمودهاند هرچند که در آن روزگار رسانهای وجود نداشت و این متفكران سیاست، جامعه، اقتصاد و غیره را مورد توجه قرار میدادند. (مولانا، 1388: 54 - 55)
بررسی غایتشناختی نظریه هنجاری اسلامی رسانه
یکی از مؤلفههایی که تمایزی کلیدی بین مدلهای هنجاری رسانه غربی و اسلامی پدید میآورد، فرجامشناسی رسانه است و از آنجا که سایر مدلها به غیر از مدل اسلامی از بستری سکولار بهره گرفتهاند و آرمان خود را به سوی نظم نوین جهانی، حداقل در نگاههای توسعهگرا محدود نمودهاند، اما این مؤلفه در نگاه اسلامی، ویژگیهای خاصی را به دامنه نظری این مدل (مدل هنجاری رسانه اسلامی) خواهد بخشید که آن را بسیار فعال و تأثیرگذار مینمایاند. البته این نوع نگاه، گاهی در نظریات صاحباننظرانی چون پروفسور مولانا به گونهای دیگر و در قالب مفهومی چون «امت» بروز یافته که زمانی در صدر اسلام و دوران پیامبر گرامی اسلام توانش حضور پیدا کرده، و به عنوان یک مفهوم جهانی جامعه، تقوی، نشانگر یک سیستم اخلاقی، امربه معروف و نهی از منکر، به صورت یک دکترین و منشور مسئولیت فردی و اجتماعی و امانت، به عنوان یک اعتماد خدادادی در تشخیص مرزهای حاکمیت فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مطرح بوده است (مولانا، 1388: 125 - 126)، اما این نظر و طرح ایده امت مربوط به گذشته است، ولی توجه به آینده همانطور که در احادیث خواهد آمد، بشارت از رویدادهایی است که بسیار برای انسان متعالی به نظر میآید و واقعاً نیز مراتب پایانی کمال روح و ماده بشر خواهد بود.
توجه به ظهور منجی و نجاتدهنده و مصلح کل هرچند در بسیاری از ادیان و مذاهب مورد تصریح قرار گرفته است، اما هیچگاه جنبه نظری و تئوریک مشخص که در مذهب شیعه دوازهامامی بروز دارد، نداشته و آنچنانکه بایست شاخصها و مؤلفههای آن در نظامهای مختلف اجتماع تبیین نشده، در حالیکه این مهم در گسترهای وسیع در متون اسلامی به وصف ویژگیهای این دوران صورت گرفته است.
در این بین، قالب این تصویرها، یعنی برداشتها از وضعیت دوران ظهور و برقراری حکومت جهانی توسط آخرین باقی مانده و حجت الهی را میتوان در سه رویکرد آیندهنگارانه مدنظر قرار داد که بسیار قابل تأمل است؛ زيرا تصریحات هر سه رویکرد در مباحث متون اسلامی مورد توجه است و توجه به یک رویکرد خاص صرفاً نمیتواند بیانکننده تمامی جهات این غایتانگاری در قالب حکومتی جهانی و یا ملکی که از آن به عنوان ملک مهدوی یاد کردهایم، باشد. با این حال میتوان رویکردهای سه گانه زیر را برشمرد:
1. جامعهای که متبلور از دانش بشری و برخوردار از پیشرفت تکنولوژیک بوده، به گونهای که ابزارها و پیشرفتهای مادی بشر درقالبهای گوناگون از جمله رسانهها به عنوان مؤلفههای اصلی گسترش ندای مصلح جهانی قرار خواهد گرفت.
2. جامعهای برخوردار از سطوح ارتباطی فراتر از ابزار به گونهای که در حکومت جهانی
ابزارها به کنار رفته و دیگر جلوههایی از ارتباطات بروز خواهد نمود، که نیازی به ابزارها و
نیز رسانهها نبوده و سطح عالی ارتباط بروز خواهد نمود. چنین جامعهای دربرگرنده اجتماعی
از انسانها خواهد بود که به نهایت کمال بشری (حتی درجهای از عصمت)، پیش از قیامت نزدیک شدهاند.
3. نظریهای همگرا، به گونهای که هر دو رویکرد بالا را در برمیگیرد یعنی در آن جامعه هم شاهد اوج پیشرفت تکنولوژیک خواهیم بود و هم، ابعاد جدید از ارتباط فرامادی نیز پدیدار میگردد. البته این نظر مختص جامعهای در آستانه ظهور خواهد بود که شرایط جهان بستر را برای 313 نفر از افراد، جهت همراهی با حضرت حجت هم فراهم مینماید. و باز تأکید میشود که جهان پس از ظهور کمکم از سطوح ارتباطی تکنولوژیک دور شده و سطوحی فراتر در آن جایگزین میگردد.
اما نگاهی را که محقق در متون اسلامی برای تعیین شاخصهای جامعه مهدوی به عنوان نگاهی فرجامشناسی و از طرفی دیگر راهگشا جهت سیاستگذاری رسانههای فعلی جهت سوق به سوی غایت نهایی ترسیم میکند، مؤلفههایی است که به رویکرد سوم نزدیکتر مینمایاند و یا حداقل با توجه به جنبه سیاستگونه بودن مؤلفهها اتخاذ این رویکرد ضروری مینمایاند چرا که ما در بعد رسانهای هم باید سبکی را پیگیری نماییم که این دو سطح ارتباط به هم نزدیک شوند و در گام بعد از ظهور، یکی بر دیگری پیشی گیرد.
تأمل در میان کتب حدیثی و نیز روایات و آیات پیرامون ظهور امام دوازدهم شیعیان، آخرین بازمانده الهی، نیاز به دقتی بس عظیم در میان منابع دارد، اما با توجه به لزوم دقت فراوان و تمرکز پژوهشگر تنها به دو کتاب در این زمینه اکتفا شده است. یکی از آن دو به عنوان یکی از شاخصترین کتب روایی تشیع یعنی اصول کافی و کتاب حجت آن است و دیگری کتاب شریف نهج البلاغه امیرالمؤمنین است که محقق سعی نموده تا با غور در میان روایات و احادیث، متونی را که به هنجارهای نگاه مهدوی مربوط خواهد شد، استخراج نماید. از اينرو، بر این اساس میتوان احادیث را در دستهبندی ذیل قرار داد و هر دسته گویای یکی از شاخصها و هنجارهای غایتهای رسانهای مطرح باشد. البته ذکر این نکته ضروری است که این ویژگیهایی است که در چنین حکومتی پدیدار میگردد و اینجاست که ایدئولوژیها بر سیر هنجارها در حوزه رسانه نیز اثرگذار و تعیینکننده خواهد بود.
البته پژوهشگرانی چون «حسامالدین آشنا» غایت هنجاری رسانه را اینگونه نیز تبیین نمودهاند که در نظام الهـی ـ اجتماعی، مخاطب ایدهآل و هدف غایی تربیت رسانه، انسان مختار، رشید و مسئول است. این دیدگاه با طرد هرگونه جبرگرایی، اختیار فردی و اجتماعی انسان را پذیرفته و در راه تداوم آن میکوشد. در مرحله بعدی، رشد هدف رسانهها است (بقره: 186؛ کهف: 10). مفهوم عمیق رشد به قدرت تشخیص خیر و شر ارجاع دارد، پس رسانه باید چنان اطلاعاتی در اختیار مخاطب قرار دهد که قدرت تشیص و خودآگاهی مخاطب را افزایش دهد. (آشنا، 1389: 103) البته این بیان هرچند مناسب به نظر میآید، اما در چارچوبی کلی ارائه شده و نیاز به توضیح و تحقیق را میطلبد. که در ادامه قدری از ژرفای این معنای بر خواننده روشن خواهد شد.
1. ویژگی غایت شناختی الگوی هنجاری رسانه اسلامی براساس متون اسلامی
در بررسی ویژگیهای حکومت مهدوی که در قالب ملک مهدوی بروز پیدا خواهد نمود، میتوان این موارد را در دستهبندی ذیل قرار داد که با مراجعه به کتب کافی (کتاب حجت) و نهجالبلاغه صورت پذیرفته است.
عدالت رسانهای: یکی از مباحثی که در مورد حکومت مهدوی مطرح شده، برقراری عدالت و بازگرداندن حق به صاحبان واقعی آن است که از آن به عنوان عدل و قسط یاد شده است. این امر در نهایت و غایت هنجاری اسلامی در قالبمحور بودن عدالت در حکومت نهایی بروز مییابد و به نوعی اشاره به عدالت در تمامی نظامهای اجتماع از جمله عدالت در نظام فرهنگی دارد. دیگر در چنین جامعهای سیطرة کلی یک ایده و جریان سرمایهای بر رسانه تأثیرگذار نخواهد بود و باید جهت واکاوی مناسبتر این شاخصهها تلاشهای بيشتری مبذول گردد. احادیث زیر بر پر شدن جهان از عدل و قسط در آن زمان خبر میدهند.
حديث1. محور موضوعی: پر شدن زمین از عدل و قسط
متن: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ الْخَزَّازِ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا فَقُلْتُ فَوَلَدُكَ فَقَالَ لَا فَقُلْتُ فَوَلَدُ وَلَدِكَ هُوَ قَالَ لَا فَقُلْتُ فَوَلَدُ وَلَدِ وَلَدِكَ فَقَالَ لَا قُلْتُ مَنْ هُوَ قَالَ الَّذِي يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ كَمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ بُعِثَ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُل. (کلینی، 1387: ج2، 132)
ترجمه: ابوحمزه گفت: من به خدمت حضرت صادق رفتم و به ایشان عرض کردم: آیا شما آن صاحب الامرید؟ فرمودند: نه. عرض کردم: فرزند شماست؟ فرمودند: نه. عرض کردم: فرزند فرزند شماست؟ فرمودند: نه، عرض کردم: فرزند فرزند شماست؟ فرمودند: نه، عرض کردم او کیست؟ فرمودند: کسی که پس از مدتی گذشته از امامان زمین را از عدالت پر میکند چنانکه از ستم و جور پر شده باشد، همانگونه که رسول خدا ـ درود خدا بر او و بر خاندانش ـ پس از مدتی گذشته از فرستادگان مبعوث شدند. (همو: 133)
حديث2. محور موضوعی: برقراری عدالت و قسط در حکومت حضرت مهدی
متن: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي قَالَ أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَي يَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَيْئَةِ وَ اللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَرَدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْأَلُكَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ إِنْ أَخْبَرْتَنِي بِهِنَّ عَلِمْتُ أَنَّ الْقَوْمَ رَكِبُوا مِنْ أَمْرِكَ مَا قُضِيَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْ لَيْسُوا بِمَأْمُونِينَ فِي دُنْيَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى عَلِمْتُ أَنَّكَ وَ هُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سَلْنِي عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ الرَّجُلِ إِذَا نَامَ أَيْنَ تَذْهَبُ رُوحُهُ وَ عَنِ الرَّجُلِ كَيْفَ يَذْكُرُ وَ يَنْسَى وَ عَنِ الرَّجُلِ كَيْفَ يُشْبِهُ وَلَدُهُ الْأَعْمَامَ وَ الْأَخْوَالَ فَالْتَفَتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْحَسَنِ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَجِبْهُ قَالَ فَأَجَابَهُ الْحَسَنُ فَقَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِذَلِكَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ وَ أَشَارَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَصِيُّهُ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ وَ أَشَارَ إِلَى الْحَسَنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَصِيُّ أَخِيهِ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَيْنِ بَعْدَهُ وَ أَشْهَدُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَشْهَدُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى مُوسَى أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ أَشْهَدُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا يُكَنَّى وَ لَا يُسَمَّى حَتَّى يَظْهَرَ أَمْرُهُ فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ قَامَ فَمَضَى فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْهُ فَانْظُرْ أَيْنَ يَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَقَالَ مَا كَانَ إِلَّا أَنْ وَضَعَ رِجْلَهُ خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَيْتُ أَيْنَ أَخَذَ مِنْ أَرْضِ اللَّهِ فَرَجَعْتُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَأَعْلَمْتُهُ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ تَعْرِفُهُ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَعْلَمُ قَالَ هُوَ الْخَضِرُ (همو: 586 و 588)
ترجمه: ابوهاشم داودبن قاسم الجعفری از حضرت جواد روایت کرده که فرمودند: امیرالمؤمنان و به همراهش حسن میآمدند در حالی که به دست سلمان تکیه کرده بود.... و به مردی از فرزندان حسن گواهی میدهم که کنیه و نامش برده نمیشود تا امامتش آشکار شود و زمین را از عدل پر کند. چنانکه از ستم پر بود. (همو: 587 و 589)
حديث 3. محور موضوعی: برقراری عدالت و قسط در حکومت جهانی
متن: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قَابُوسَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَوَجَدْتُهُ مُتَفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً مِنْكَ فِيهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَمْ تَكُونُ الْحَيْرَةُ وَ الْغَيْبَةُ قَالَ سِتَّةَ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ أَوْ سِتَّ سِنِينَ فَقُلْتُ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ- وَ أَنَّى لَكَ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ خِيَارِ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ فَقُلْتُ ثُمَّ مَا يَكُونُ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ ثُمَّ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ فَإِنَّ لَهُ بَدَاءَاتٍ وَ إِرَادَاتٍ وَ غَايَاتٍ وَ نِهَايَات. (همو: 124)
ترجمه: اصبغ نباته گفته است: من به خدمت امیرمؤمنان آمدم و او را دیدم که اندیشهکنان در زمین خط میکشید. عرض کردم: ای امیرمؤمنان، چه شده شما را میبینم که اندیشناکانه بر زمین خط میکشید؟ آیا رغبتی به آن یافتهاید؟ فرمودند: نه به خدا سوگند، هرگز هیچ روزی نه به زمین و نه به دنیا رغبت نیافتهام. بلکه در فرزندی از فرزندانم که پشت یازدهم من است میاندیشیدم؛ همان مهدی که زمین را از عدل و داد پر میکند، چنانکه از جور و ستم پر شده باشد. برای او غیبت و پریشانیای خواهد بود که مردمانی در آن گمراه شده، دیگرانی هدایت میشوند. من عرض کردم: ای امیرمؤمنان، این پریشانی و غیبت چقدر است؟ فرمودند: شش روز یا شش ماه یا شش سال. عرض کردم: و این حتماً میشود؟ فرمودند: بله، چنانکه آن هم آفریدهای است. ای اصبغ، تو را با این موضوع چکار؟ آنان خوبان این امت با خوبان ابرار این عترت هستند. عرض کردم: سپس چه میشود؟ فرمودند: سپس خداوند آنچه بخواهد میکند؛ زیرا برای اوست تقدیرها و خواستها و برای آنها اهداف و انجامهایی دارد. (همو: 125)
حديث 4. محور موضوعی: برقراری عدالت در تمامی نظامهای اجتماعی در حکومت جهانی
متن: يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِحَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِياً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوْءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا أَلَا وَ فِي غَدٍ وَ سَيَأْتِي غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ- يَأْخُذُ الْوَالِي مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِئِ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِيذَ «1» كَبِدِهَا وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّة...(سیدرضی، 1379: خطبه 138، 256)
ترجمه: او (حضرت مهدی) خواستهها را تابع هدایت وحی میکند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوسهای خویش قرار میدهند، در حالی که به نام تفسیر نظریههای گوناگون خود را بر قران تحمیل میکنند، او نظریهها و اندیشهها را تابع قرآن میسازد. در آینده آتش جنگ میان شما افروخته میگردد و چنگ و دندان نشان میدهد، با پستانهایی پر شیر، که مکیدن آن شیرین، اما پایانی تلخ و زهرآگین دارد، به سوی شما میآید. آگاه باشید! فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیت پیدا میکند که غیر از خاندان حکومتهای امروزی است (حضرت مهدی) عمال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوههای دل خود را برای او بیرون میریزند، و کلیدهایش را به او میسپارند، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مینمایاند، و کتاب خدا و سنت پیامبر را که تا آن روز متروک ماندند، زنده میکند... (همو: 257)
شناخت امام و نمودار شدن وجه سوم ارتباطی یعنی حضور امام: شناخت امام و بهرهگیری از او در شرایطی است که امکان حضور امام چه از طریق وسایل ارتباط جمعی و یا در قالب شکل کاملی از ارتباطات انسانی بروز خواهد کرد و میتواند بر سطوح معرفتی ما بیفزاید. بسیاری از نظریهپردازان در حوزه رسانه اسلامی امروزه بر این عقیدهاند که هیچ گاه رسانه اسلامی به معنای خاص خود تا زمان ظهور منجی جهانی نخواهیم داشت و این رسانه تنها با ظهور امام و پدیدار گشتن وجه سوم ارتباطی که فراتر از تصویرانگاری در رسانههای جدید و کنونی است بروز مییابد. اما ذکر این مؤلفه به عنوان یکی از غایتهای هنجاری لزوم شناخت امام و توجه رسانه به شناساندن امام به مخاطبان خود را میرساند. این وجه میتواند در قالب سیاستهای رسانهای که سعی دارد به الگوی غایتانگاری خود برسند و یا به عنوان الگوی سیاستگذاری رسانه مطرح شود، ارائه گردند. روایات زیر که حجم بسیار وسیعی را در کتب حدیثی تشکیل میدهند بر ضرورت شناخت امام تأکید میورزند.
حدیث 1. محور موضوعی: لزوم شناخت امام
متن: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَقَالَ يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ قَالَ وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ. (کلینی، 1387: ج2، ص206)
ترجمه: فضیل یسار گفته است: از حضرت صادق درباره این سخن خداوند پاک و والا پرسیدم: (روزی که مردمان را با پیشوایانشان میخوانیم) [اسراء: 71] فرمودند: ای فضیل، امام خود را بشناس! تو وقتی امامت را بشناسی، پیش و پس افتادن این موضوع به تو زیانی نمیرساند. کسی که امامش را شناخت، سپس پیش از قیام صاحبالامر مرد. به منزله کسی است که پادگان او نه، بلکه به منزله کسی است که زیر پرچم او نشسته است. او گوید: و یکی از اصحاب حضرت گفته: به منزله کسی که در همــراهی با رسـول خدا ـ درود خدا بر او و خاندانش ـ شهید شده است. (همو: 207)
حديث 2. محور موضوعی: شناخت امام باید در هر زمانی صورت گیرد
متن: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُزَاعِيِّ قَالَ سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَا أَسْمَعُ فَقَالَ تَرَانِي أُدْرِكُ الْقَائِمَ فَقَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ لَسْتَ تَعْرِفُ إِمَامَكَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ وَ تَنَاوَلَ يَدَهُ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا تُبَالِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَلَّا تَكُونَ مُحْتَبِياً بِسَيْفِكَ فِي ظِلِّ رِوَاقِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه.(همو: 206 و 208)
ترجمه: اسماعیل محمد خزاعی گفته است: ابوبصير- در حالی که میشنیدم- از حضرت صادق پرسید: گمان میکنی من قائم را درک کنم؟ فرمود: ای بصیر! آیا تو امام خود را نمیشناسی؟ عرض کرد: آری به خدا سوگند او تو هستی- و دست ایشان را گرفته ـ حضرت فرمود: پس ای ابوبصیر! به خدا سوگند فرقی نمیکند که تو در سایه خیمه حضرت قائم ـ درود خدا بر او به شمشیرت تکیه نکرده باشی. (همو: 207 و 209)
حديث 3. محور موضوعی: لزوم توجه به امام و شناخت او
متن: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ. قَالَ يَعْنِي مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.
(همو: 216)
ترجمه: ابن ابونصر از حضرت ابوالحسن درباره این سخن خداوند شکوهمند: «و چه کسی گمراهتر از آن کسی است که بدون هدایتی از سوی خداوند از هوسش پیروی کرده است» [قصص:50] روایت کرده که فرمودند: یعنی کسی که عقیده خودش را بدون [نظر] امامی از امامان هدایت دین خود قرار داده است. (همو: 217)
حديث 4. محور موضوعی: امام و ضورت شناخت او
متن: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال. (همو: 220)
ترجمه: حارث مغیره گفت: به حضرت صادق عرض کردم: آیا رسول خدا فرمودهاند هرکس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟ فرمود: بله. من عرض کردم: جاهلیت جاهلان یا جاهلیت کسی که امامش را نمیشناسد؟ فرمود: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی. (همو: 221)
حديث 5. محور موضوعی: لزوم شناخت امام در هر زمان
متن: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادٌ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ الْعَامَّةِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَقَالَ الْحَقُّ وَ اللَّهِ- قُلْتُ فَإِنَّ إِمَاماً هَلَكَ وَ رَجُلٌ بِخُرَاسَانَ لَا يَعْلَمُ مَنْ وَصِيُّهُ لَمْ يَسَعْهُ ذَلِكَ قَالَ لَا يَسَعُهُ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا هَلَكَ وَقَعَتْ حُجَّةُ وَصِيِّهِ عَلَى مَنْ هُوَ مَعَهُ فِي الْبَلَدِ وَ حَقُّ النَّفْرِ عَلَى مَنْ لَيْسَ بِحَضْرَتِهِ إِذَا بَلَغَهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ قُلْتُ فَنَفَرَ قَوْمٌ فَهَلَكَ بَعْضُهُمْ قَبْلَ أَنْ يَصِلَ فَيَعْلَمَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ يَقُولُ- وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ قُلْتُ فَبَلَغَ الْبَلَدَ بَعْضُهُمْ فَوَجَدَكَ مُغْلَقاً عَلَيْكَ بَابُكَ وَ مُرْخًى عَلَيْكَ سِتْرُكَ لَا تَدْعُوهُمْ إِلَى نَفْسِكَ وَ لَا يَكُونُ مَنْ يَدُلُّهُمْ عَلَيْكَ فَبِمَا يَعْرِفُونَ ذَلِكَ قَالَ: بِكِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قُلْتُ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ كَيْفَ قَالَ أَرَاكَ قَدْ تَكَلَّمْتَ فِي هَذَا قَبْلَ الْيَوْمِ قُلْتُ أَجَلْ قَالَ فَذَكِّرْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِي عَلِيٍّ- وَ مَا قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فِي حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ وَ مَا خَصَّ اللَّهُ بِهِ عَلِيّاً وَ مَا قَالَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِ وَ نَصْبِهِ إِيَّاهُ وَ مَا يُصِيبُهُمْ وَ إِقْرَارِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ بِذَلِكَ وَ وَصِيَّتِهِ إِلَى الْحَسَنِ وَ تَسْلِيمِ الْحُسَيْنِ لَهُ بِقَوْلِ اللَّهِ النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ قُلْتُ فَإِنَّ النَّاسَ تَكَلَّمُوا فِي أَبِي جَعْفَرٍ وَ يَقُولُونَ كَيْفَ تَخَطَّتْ مِنْ وُلْدِ أَبِيهِ مَنْ لَهُ مِثْلُ قَرَابَتِهِ وَ مَنْ هُوَ أَسَنُّ مِنْهُ وَ قَصُرَتْ عَمَّنْ هُوَ أَصْغَرُ مِنْهُ فَقَالَ يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ بِثَلَاثِ خِصَالٍ لَا تَكُونُ فِي غَيْرِهِ هُوَ أَوْلَى النَّاسِ بِالَّذِي قَبْلَهُ وَ هُوَ وَصِيُّهُ وَ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِيَّتُهُ وَ ذَلِكَ عِنْدِي لَا أُنَازَعُ فِيهِ قُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ مَسْتُورٌ مَخَافَةَ السُّلْطَانِ قَالَ لَا يَكُونَ فِي سِتْرٍ إِلَّا وَ لَهُ حُجَّةٌ ظَاهِرَةٌ إِنَّ أَبِي اسْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ ادْعُ لِي شُهُوداً فَدَعَوْتُ أَرْبَعَةً مِنْ قُرَيْشٍ فِيهِمْ نَافِعٌ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ اكْتُبْ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ يَعْقُوبُ بَنِيهِ- يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُكَفِّنَهُ فِي بُرْدِهِ الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ الْجُمَعَ وَ أَنْ يُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ أَنْ يُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ يَرْفَعَهُ أَرْبَعَ أَصَابِعَ ثُمَّ يُخَلِّيَ عَنْهُ فَقَالَ اطْوُوهُ ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ انْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقُلْتُ بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا مَا كَانَ فِي هَذَا يَا أَبَتِ أَنْ تُشْهِدَ عَلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ إِنَّهُ لَمْ يُوصَ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ حُجَّةٌ فَهُوَ الَّذِي إِذَا قَدِمَ الرَّجُلُ الْبَلَدَ قَالَ مَنْ وَصِيُّ فُلَانٍ قِيلَ فُلَانٌ قُلْتُ فَإِنْ أَشْرَكَ فِي الْوَصِيَّةِ قَالَ تَسْأَلُونَهُ فَإِنَّهُ سَيُبَيِّنُ لَكُم. (همو: 224 و 226
و 228)
ترجمه: عبدالاعلی گفت: از حضرت صادق درباره این سخن عامه پرسیدم که گویند: رسول خدا ـ درود خدا بر او و بر خاندانش ـ فرموده است: کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است. حضرت فرمودند: به خدا سوگند راست است. من گفتم: امامی میمیرد و مردی در خراسان نمیداند چه کسی وصی اوست. این برای او عذر نمیشود؟ فرمود: این برای او عذر نمیشود که امام وقتی بمیرد، حجت و برهان وصیاش بر کسی که در ان سرزمین با او است واقع میشود و حق کوچ بر کسی که در حضور او نیست، اگر خبر وفات به او رسیده باشد. خداوند عزتمند میفرماید: «چرا از هر گروهی از آنان طایفهای کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی یابند و هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را بیم دهند.» من گفتم: گروهی کوچ میکنند و یکی از آنان بیش از رسیدن و دانستن میمیرد؟ فرمود: همانا خدای شکوهمند میفرماید: «و کسی که به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبرش از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست.» [نساء:100] من عرض کردم برخی از آنان به این سرزمین میرسند و در خانه شما را بسته و پرده را انداخته میبینند. که آنان را به سوی خودت نمیخوانی و کسی هم نیست که ایشان را به سوی تو راهنمایی کند. پس انان این امر را چگونه بدانند؟ فرمود: با کتاب فرو فرستاده خداوند. گفتم: خداوند عزتمند چگونه میفرماید؟ فرمود: گمان میکنم پیش از این در اینباره سخن گفتهای. عرض کردم: بله. فرمود: پس آنچه را خداوند درباره حسن و حسین فرموده: به یادآر. و آنچه خداوند علی را به ان اختصاص داده است و وصیتی که رسول خدا ـ درود خدا بر او و خاندانش ـ به او کرده و او را نصب کرده است. و سخنش را درباره آنچه به آنان میرسد. و اقرار حسن و حسین به آن و وصیتش به حسن و تسلیم شدن حسین به او با این سخن خداوند که فرمود: «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. و همسران او مادران ایشانند. و در کتاب خدا برخی خویشاوندان نسبت به برخی دیگر سزاوارترند.» [احزاب:6] من عرض کردم: مردم درباره حضرت باقر صحبت کرده، میگویند: چگونه امامت از فرزندان پدر او از کسی که خویشاوندیاش مانند او و بزرگسالتر از او بود در گذشت و از کسی که کوچکتر از او بود بازماند که فرمودند: صاحب ایمن امر با سه خصلتی شناخته میشود که در دیگران نیست: او سزاوارترین مردم به پیشین خود است؛ و سلاح رسول خدا و وصیت ایشان نزد اوست. و اینها نزد من است و در اینباره با من نزاع نمیشود. من عرض کردم: اینها به جهت هراس از سلطان پنهان است؟ فرمود: نهان نمیشود مگر اینکه حجتی اشکار داشته باشد. همانا پدرم آنها را به من سپرد و چون وفاتش رسید، فرمود: شاهدانی را دعوت کن. من چهار قریشی را دعوت کردم که نافع غلام عبدالله عمر هم در میانشان بود. [پدرم] فرمود: بنویس: این چیزی است که یعقوب پسرانش را به ان وصیت کرد «ای پسرانم خداوند این دین را برای شما برگزیده است. پس نمیرید جز در حالی که مسلمانید.» [بقره:132]
و محمد علی به پسرش جعفر محمد وصیت کرده، به او فرمان میدهد که در بردی کفن کند که جمعهها در ان نماز میگزارد و عمامه اش را بر سرش بگذار و قبر را چهارگوشه کرده، چهارانگشت بالا آورد و رهایش کند. سپس فرمود: آن را بپیچید و به شاهدان فرمود: بروید خدا شما را بیامرزد. من پس از رفتن آنان گفتم: پدر جان! چه چیزی در این بود که برایش شاهد گرفتی؟ فرمود: دوست ندارم تو مغلوب شوی و بگویند: به او وصیت نشده است. خواستم برایت حجتی باشد. چنان باشد که وقتی مردی به شهر آمد و گفت: چه کسی وصی فلانی است؟ گفته شود. فلانی. [راوی گوید:] من گفتم: و اگر در وصیت شریکی باشد؟ فرمود: از او پرسش میکنید تا برایتان روشن شود. (همو: 225 و 227 و 229)
متقین، شیعیان و مستضعفین، صاحبان و مالکان رسانهها: رسانه در غایتانگاری به مستضعفان و متقین تعلق دارد و آنان آن را به ارث خواهند برد و وسیلهای خواهد بود تا اندیشهای که سالیان دراز در محدودیت و حصر بوده مطرح نمایند. چنانچه که خداوند میفرماید:
... إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ (اعراف: 128)
... زمين از آنِ خداست؛ آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىدهد؛ و فرجام [نيك] براى پرهيزگاران است.
در چنین حکومتی کسانی بر مسند حکومت میرسند که اندیشه و فکر آنان سالیان دراز به کنار رفته و تشیع و اندیشههای حقیقت محور آن بار دیگر جلوه خواهند نمود، از اينرو، کلیه افرادی که بر مسند آن میرسند ضمن اینکه وارستگان در تمامی ابعاد اخلاقی و پرواکننده از قدرت الهیاند، بیانی درست از جایگاه تشیع و حقیقت آن صورت میدهند به گونهای که إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ. احادیث زیر بر این ویژگی دلالت مینمایند:
حدیث 1. محور موضوعی: زمین و حکومت صالحان
متن: قَالَ امیرالمؤمنین لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين. (شريفرضی، 1379: حکمت 109، 672)
ترجمه: و درود خدا بر او فرمود: دنیا پس از سرکشی به ما روی میکند، چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد. سپس این آیه را خواند «و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین، منت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومتها گردانیم...» (همو: 673)
حديث 2. محور موضوعی: شیعیان وارثان واقعی جهان
متن: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا وَ لْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا فَإِنْ تَرَكَهَا أَوْ أَخْرَبَهَا وَ أَخَذَهَا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِهِ فَعَمَرَهَا وَ أَحْيَاهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَ الَّذِي تَرَكَهَا يُؤَدِّي خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا حَتَّىيَظْهَرَ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْفِ فَيَحْوِيَهَا وَ يَمْنَعَهَا وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا كَمَا حَوَاهَا رَسُولُ اللَّهِ وَ مَنَعَهَا إِلَّا مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ يُقَاطِعُهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ وَ يَتْرُكُ الْأَرْضَ فِي أَيْدِيهِم.
(کلینی، 1387: ج2، 296 و 298)
ترجمه: ابوخالد کابلی از حضرت باقر روایت کرده که فرمودند: در کتاب علی دیدیم که «زمین از ان خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد میدهد و سرانجام برای پرهیزکاران است» [اعراف: 128] من و خاندانم کسانی هستیم که خداوند زمین را به ما ارث داده و ماییم آن پرهیزکاران و همه زمین از آن ماست. کسی از مسلمانان که زمینی را زنده و آباد کند و خراجش را به امامی از خاندان من بدهد آنچه از آن بخورد مال او است. آنگاه اگر آن را رها کرد یا خرابش ساخت و پس از او مردی از مسلمانان آن را گرفته، آباد و احیایش کرد یا خرابش ساخت و پس از او مردی از مسلمانان آن را گرفته، آباد و احیایش کرد او از کسی که آن را رها کرده به زمین سزاوارتر است ـ خراجش را به امامی از خاندانم داد آنچه از ان بخورد مال اوست تا قائمی از خاندانم با شمشیر ظهور کند و بر آنها ولایت یابد و جلوی آنها را گرفته، از زمینها بیرونشان کند. چنانکه رسول خدا ـ درود خدا بر او و بر خاندانش ـ بر آنها ولایت یافته و جلوشان را گرفت. جز آنچه در دست شیعیانمان باشد که حضرت بر آنچه در دستشان است با آنان مقاطعه کرده و زمین را در اختیارشان باقی میگذارد. (همو: 297 و 299)
پیاده شدن سیره و روش امیرالمؤمنین در سازمانها و نظامهای اجتماعی از جمله در رسانهها: بر طبق این حدیث و بسیاری از احادیث، روشی که میتواند مبنای سیاستهای رسانهها باشد، روشهای امیرالمؤمنین علی خواهد بود از اينرو، جهت دستیابی به سیاستهایی که در روند سیاستگذاری یک جامعه همواره مدنظر قرار میگیرند باید به استخراج الگوی امیرالمؤمنین اقدام نماید تا بتوان ابعاد این هنجارها را برای رسانهای که سعی دارد به سوی آن الگو حرکت نماید، مهیا سازد.
حدیث 1. محور موضوعی: روش حضرت قائم در دوران حکومتشان روش حضرت علی خواهد بود
متن: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَضَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَكَ اللَّهُ ذَكَرْتَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَانَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ يَلْبَسُ الْقَمِيصَ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ نَرَى عَلَيْكَ اللِّبَاسَ الْجَدِيدَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَانَ يَلْبَسُ ذَلِكَ فِي زَمَانٍ لَا يُنْكَرُ عَلَيْهِ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِكَ الْيَوْمَ شُهِرَ بِهِ فَخَيْرُ لِبَاسِ كُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ غَيْرَ أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ. (کلینی، 1387: ج2، 306)
ترجمه: حماد عثمان گفت: در محضر حضرت صادق بودم که مردی به ایشان عرض کرد: خدا تو را بسامان کند! فرمودی که علی بن ابیطالب زبر میپوشید. پیراهنی چهار درهمی یا مانند آن میپوشید، ولی ما شما را با لباس نو میبینیم. حضرت به او فرمود: علی بن ابیطالب آن را زمانی میپوشید که بر اوعیب نمیگرفتند و اگر آن را چنین روزی میپوشید به آن شهره میشد. بهترین لباس هر زمان لباس اهل آن زمان است. جز این که قائم ما اهلبیت وقتی قیام کند، لباسهای علی را پوشیده و به روش علی میرود. (همو: 307)
اهداف و جهتگیریها بر اساس دانش و حکمت: در جامعه و حکومت جهانی دانش و حکمت و سطوح معرفتی بشر به گونهای تغییر خواهد بود که محور این جامعه دانش و حکمت شده و به نوعی مبنای تحول و سیر صعودی جامعه تلقی گردد؛ البته سطوح معرفتی مردم هم به طرزی شگرف تغییر خواهد نمود و حکمت و دانش مفاهیم اصلیای خواهد بود که رسانهها سعی در تبیین آنها دارند. احادیث ذیل گویای این موضوعند.
حدیث 1. محور موضوعی: دانش و علمی که به همراه خواهد آمد
متن: ... قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَهَا وَ أَخَذَهَا بِجَمِيعِ أَدَبِهَا مِنَ الْإِقْبَالِ عَلَيْهَا وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ التَّفَرُّغِ لَهَا فَهِيَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِي يَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ الَّتِي يَسْأَلُ عَنْهَا فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ وَ ضَرَبَ بِعَسِيبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ الْأَرْضَ بِجِرَانِهِ بَقِيَّةٌ مِنْ بَقَايَا حُجَّتِهِ خَلِيفَةٌ مِنْ خَلَائِفِ أَنْبِيَائِه... (سیدرضی، 1379: خطبه 183، 348)
ترجمه: ... زره دانش بر تن دارد. و با تمامی آداب. و با توجه و معرفت کامل آن را فراگرفته است، حکمت گمشده اوست که همواره در جستوجوی آن است، و نیاز اوست که در به دست آوردنش میپرسد. در آن هنگام که اسلام غروب میکند و چونان شتری در راه مانده دم خود را به حرکت دراورده، گردن به زمین میچسباند. (همو: 349)
حديث 2. محور موضوعی: نهایت حکمت و دانش در جامعه مهدوی
متن: ...أَلَا وَ إِنَّ مَنْ أَدْرَكَهَا مِنَّا يَسْرِي فِيهَا بِسِرَاجٍ مُنِيرٍ وَ يَحْذُو فِيهَا عَلَى مِثَالِ الصَّالِحِينَ لِيَحُلَّ فِيهَا رِبْقاً وَ يُعْتِقَ رِقّاً وَ يَصْدَعَ شَعْباً وَ يَشْعَبَ صَدْعاً فِي سُتْرَةٍ عَنِ النَّاسِ لَا يُبْصِرُ الْقَائِفُ أَثَرَهُ وَ لَوْ تَابَعَ نَظَرَهُ ثُمَّ لَيُشْحَذَنَّ فِيهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ تُجْلَى بِالتَّنْزِيلِ أَبْصَارُهُمْ (وَ يُرْمَى بِالتَّفْسِيرِ فِي مَسَامِعِهِمْ وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوح... (همو: خطبه 150، 274)
ترجمه:... بدانید آن کس از ما (حضرت مهدی) که فتنههای آینده را دریابد، با چراغی روشنگر در ان گام مینهد، و بر همان سیره و روش پیامبر و امامان رفتار میکند تا گرهها را بگشاید، بردگان و ملتهای اسیر را ازاد سازد، جمعیتهای گمراه و ستمگر را پراکنده و حقجویان پراکنده را جمعآوری میکند. حضرت مهدی سالهای طولانی در پنهانی از مردم به سر میبرد آنچنانکه اثرشناسان، اثر قدمش را نمیشناسند، گرچه در یافتن اثر و نشانهها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای درهم کوبیدن فتنهها آماده میگردند و چونان شمشیرها صیقل میخورند، دیدههاشان با قرآن روشنایی میگیرد، و در گوشهاشان تفسیر قرآن طنین افکند، و در صبحگاهان و شامگاهان جامهای حکمت سر میکشند... (همو: 275)
با توجه به بررسیهای حاصل شده از پژوهش در متون اسلامی، میتوان برخی از ویژگیهای غایتشناسانه جامعه مهدوی با تأکید بر نقش رسانهها را در نمودار زیر خلاصه نمود:
نتیجه
این مقاله درصدد بود تا ابعاد جدیدی از مؤلفههای متمایز مدل هنجاری رسانه اسلامی را از لحاظ غایتانگاری و توجه به حکومت مهدوی به عنوان یکی از اصول اندیشهای در اسلام و تشیع بگشاید و به نوعی روند حرکت به سوی الگوی مطلوب رسانه اسلامی را تبیین نماید.
مؤلفه غایتشناسی همچون چشمانداز یک جامعه خواهد توانست نگاهی جدید را در توجه به مقولات رسانهای لحاظ نموده، و در این صورت وقتی جامعه و یا رسانه از الگویی مطلوب و یا آرمانی برخوردار باشد و برخی از مختصات آن با توجه به دایره نظری مورد نظر، تصویر گردد، خود گام و جهشی بزرگ در امر سیاستگذاری تلقی خواهد شد. و این مهم با توجه به حکومت جهانی که امری حتمی است محقق خواهد شد. این امر از آن جهت قابل توجه است که هر چیزی از جمله رسانه دارای غایتی است و شناخت آن خواهد توانست ما را به مسیر صحیح و مناسب کمال بشر رهنمون سازد.
از ویژگیهای که در این پژوهش در مورد مؤلفه غایتشناسی رسانه بدست آمد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. عدالت رسانهای؛
2. تجلی وجه حضور امام؛
3. متقین، شیعیان و مستضعفین، صاحبان و مالکان رسانهها؛
4. روش امیرالمؤمنین در سیاستگذاری رسانه؛
5. اهداف و جهتگیریها بر اساس دانش و حکمت.
این ویژگیها هر کدام در قالب سیاستهای رسانه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان حکومتی که مقدمهساز حکومت جهانی است و این فکر را در اندیشه سیاسی خود جای داده بسیار مؤثر واقع شود. از اينرو، اساس این رسانه برخلاف بسیاری از رسانهها که بر محور آزادی است، عدالت است، عدالتی که در نظامهای گوناگون متبلور شده است.
«امروز بشر عيناً همان نيازهايى را دارد كه پنجهزار سال پيش، اين نيازها را داشت؛ نيازهاى اصولى بشر، هيچ تفاوتى نكرده است... . آن روز هم نياز بزرگ بشر عدالت بود و برترين رنج او بىعدالتى؛ در دنيا بزرگترين مشكل بشر، بىعدالتى است. خطاست اگر خيال كنيم كه اين آزادى فردى ـ كه ليبرال دمكراسى غرب به بشر هديه داده ـ اين نياز بشر بوده كه قبلاً نبوده؛ چرا؛ به اين شكلهايى كه امروز آزادىهاى فردى هست، در بسيارى از دورههاى تاريخ و در بسيارى از مناطق تاريخ وجود داشته است. همين محدوديتهايى كه امروز به شكل پنهان ارادة انسانها را به زنجير مىكشند، اينها يك روز به صورت آشكار بوده است. اين تور احاطهكنندة بر اراده، حركت و حيات انسان، امروز ريزتر بافته شده، از خيوط و نخهاى باريكترى استفاده شده و با مهارت بيشترى به آب انداخته مىشود. آن روز اين مهارتها نبود؛ اما آشكارتر و قلدرمآبانهتر بود. پس نيازهاى بشر تفاوتى نكرده است. اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش كمّى و كيفىِ متناسب و درست، انجام مىگرفت، امروز بشر اين نيازها را گذرانده بود... اما ديگر اينقدر ابتدايى نبود. امروز ما و جامعهى بشرى، همچنان در دوران نيازهاى ابتدايى بشرى قرار داريم. در دنيا گرسنگى هست، تبعيض هست ـ كم هم نيست؛ بلكه گسترده است، به يك جا هم تعلق ندارد؛ بلكه همه جا هست ـ زورگويى هست، ولايت نابحق انسانها بر انسانها هست.» (حديث ولايت: 29/10/1384)
وقتی جهتگیری رسانه عدالت باشد و سعی نماید در تمامی اقدامات خود و فعالیتها آن را ملاک قرار دهد و هدف خود را دستیابی و تلاش در جهت تحقق این عدالت نماید، آن وقت است که رسانهای مطلوب فراهم میگردد. و این خود محرک سایر نظامهای غیرفرهنگی خواهد بود. از اينرو، این عدالت خود میتواند زمینهساز تحقق عدالت در جامعه هم محسوب گردد.
از طرف دیگر، نمودار شدن وجه ارتباطی حضور که تنها با درک و شناخت امام برای بشر فراهم میشود بعدی متکامل است که در زمان حکومت جهانی محقق میشود، اما رسانه میتواند هنجار خویش را شناخت امام زمان قرار دهد؛ زيرا این خود گامی در جهتی زمینهسازی ظهور است و میتواند کمکی جهت نزدیک شدن به حکومت نهایی تلقی گردد.
رسانهای که نظام سرمایهداری و نفوذ و دخالت سرمایه و فایده را به کنار نهد و به حقوق مالکان و سیاستگذاران واقعی در رسانه که همان پرهیزگاران هستند توجه نماید، میتواند سیاستی مهم برای رسانه تلقی گردد. از طرفی دیگر، روش و سیره ائمه و امیرالمؤمنین و در نهایت دانش و حکمتآموزی سیاستهایی هستند که امروز هرچند به عنوان تلویزیون و دانشگاه عمومی به نوعی تبلور یافته، اما تأکید در وضعیت حکمتآموزی و توجه به کلام یک حاکم همچون علی با توجه به معنای دقیق و نفوذ در سبک زندگی انسان و در مسیر هدایت میتواند، ابعاد جدیدتری را برای سیاستگذاران بگشاید.
اما پیشنهاداتی که از این تحقیق برمیآید، شامل موارد ذیل است:
1. تلاش در جهت گشودن و تبیین سایر مؤلفههای بیان نشده همچون انسانشناسی ارتباطی و غیره در مدل هنجاری رسانه اسلامی؛
2. پژوهش پیرامون سیره امیرالمؤنین جهت استخراج سیاستهای رسانه مطلوب و آرمانی و منطبق بر هنجارهای سیره و کلام ایشان؛
3. مقایسه و تدقیق اندیشههای بنیانگذاران مدلهای هنجاری غیراسلامی با نظرات اسلامی.
منابع
1. آراستهخو، محمد، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی اجتماعی، تهران، گستره، 1370ش.
2. آشنا، حسامالدین؛ رضی، حسین، «بازنگری نظریههای هنجاری رسانهها و ارائه دیدگاهی اسلامی»، مجله پژوهشی دانشگاه امام صادق، ش4، 1376ش.
3. آشنا، حسامالدین، «به سوی الگوی هنجاری مطلوب برای رسانههای جدید اسلامی» مجموعه مقالات الگوی هنجاری رسانه ملی (از دیدگاه رهبران جمهوری اسلامی ایران)، تهران، دانشگاه امام صادق، 1389ش.
4. اسدی، علی، افکار عمومی و ارتباطات، تهران، سروش، 1371ش.
5. بارنز، هری المر و بکر، تاریخ اندیشه اجتماعی، ترجمه: جواد یوسفیان، تهران، همراه، 1371ش.
6. باهنر، ناصر، «ريشههاي سکولاريسم در نظريه هنجاري رسانهها»، مجموعه مقالات همايش سراسري رسانه تلويزيون و سکولاريسم، قم، مرکز پژوهشهاي اسلامي صداوسيما، 1386ش.
7. «نظریه هنجاری رسانهها از دیدگاه رهبران انقلاب اسلامی»، پژوهشهای ارتباطی، ش2 (پیاپی58)، 1386ش.
8. ترکاشوند، علیاصغر، الگوی هنجاری رسانه ملی (از دیدگاه رهبران جمهوری اسلامی ایران)، تهران، دانشگاه امام صادق، 1389ش.
9. جبلی، پیمان، «از هنجارشناسی تا نظریههای هنجاری رسانههای جمعی»، مجموعه مقالات الگوی هنجاری رسانه ملی (از دیدگاه رهبران جمهوری اسلامی ایران)، تهران، دانشگاه امام صادق، 1389ش.
10. حدیث ولایت (نرمافزار مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري)، تهران، مؤسسه پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی، 1388.
11. حسینی، سیدحسن، زیباییشناسی و فلسفه رسانه، تهران، مهر نیوشا، 1388ش.
12. ساروخانی، باقر، درآمدی بر دایرة المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1370ش.
13. ساندل، مایکل، لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه: احمد تدین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش.
14. شريف رضي، محمد بن حسين، نهجالبلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، الهادی، 1379ش.
15. شهامیپور، مسعود، «تأثیر مسئولیت اجتماعی رسانهها»، کتاب ماه کلیات، مهر و آبان 1381ش.
16. کازنو، ژان، جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه: باقر ساروخانی، تهران، اطلاعات، 1367ش.
17. کلینی، محمد، الکافی، ترجمه: صادق حسنزاده، قم، انتشارات قائم آلمحمد، 1387ش.
18. گودن، مارشال، فرهنگ جامعهشناسی، ترجمه: حمیرا مشیرزاده، تهران، میزان، 1388ش.
19. مطهری، مرتضی، ختم نبوت، تهران، صدرا، 1389ش.
20. مککوایل، دنیس، درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، ترجمه: پرویز اجلالی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و توسعه رسانهها، 1385ش.
21. مولانا، حمید، الگوی مطبوعات و رسانههای اسلامی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1388ش.
22. Kuper, Adam and Jessica, the Social Science Encyclopedia, London: Routledge, 1985.
23. Mcquail, Denis, Mass communication Theory, London: Sage, 1994a.
24. Mcquail, Denis, “Mass media in the public interest: Toward a framework of Norms for media performance”, pp 68-81 in James Curran and Micheal Gurvitch, Mass Media and Society, London: Hodder Headlinc PLC, 1994 b.
25. Sibert, F. peterson and W. Schramm, Four Theories of the press, Urbana: University of lllinois press, 1963.
26. Katz, E. Durham, P. Liebes, T and Orlot, A, Laconic Texts in Media Research, Blackwell, 1963.
27. Wintour, C. Pressures on the Press. London: Andre Deutsch, 1973.
28. Enzensberger, H. M. ‘Constituents of a Theory of the Media’, New Left Review 64, pp 13-34, 1970.