جایگاه رویا و خواب در تشخیص حجت الهی از منظر روایات
اکبر ترابی شهرضایی
محمد شهبازیان
چکیدهمحمد شهبازیان
در منابع روایی و عقلی، دلیلی بر اعتبار رویا و خواب در تشخیص مصداق حجت الهی وجود ندارد و با توجه به اینکه هیچ فقیه، متکلم و فیلسوفی به اعتبار رویا در تشخیص حکم فقهی باور ندارد، از این روش در مباحث عقیدتی نمیتوان بهرهبرداری کرد. از سوی دیگر، افرادی از میان مدعیان دروغین _ که قائل به حجیت رویا شدهاند _ بر اثبات دیدگاه خود دلیلی منطقی ارائه نکردهاند و بر کسی مخفی نیست که شیاطین میتوانند برای انسانها تخیل دیدن معصوم(ع) را ایجاد کنند و الزاماً افرادی که به نام رسول خدا(ص) یا یکی دیگر از معصومان(ع) دیده میشوند، خود معصوم(ع) نیستند تا در پی آن دستورات داده شده در رویا لازمالاجرا باشند.
مقدمه
پیش از ورود به بحث، لازم است نکاتی را تذکر دهیم:
1. در روایات متعددی تصریح شده که مؤمن نیز خوابهای آشفته دارد و همیشه رویاهای او صادقه نیست.به عبارت دیگر، چنین نیست که یک فرد به صرف ایمان و تقوا، هیچگاه خواب اشتباه و بدون تعبیر یا القائات شیطانی نبیند. به عنوان نمونه، شیخ صدوق در روایتی از قول محمد بن قاسم نوفلى چنین نقل کرده است:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع): الْمُؤْمِنُ یَرَى الرُّؤْیَا فَتَكُونُ كَمَا رَآهَا وَ رُبَّمَا رَأَى الرُّؤْیَا فَلَا تَكُونُ شَیْئاً؟ فَقَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا نَامَ خَرَجَتْ مِنْ رُوحِهِ حَرَكَةٌ مَمْدُودَةٌ صَاعِدَةٌ إِلَى السَّمَاءِ فَكُلَّمَا رَآهُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ فِی مَلَكُوتِ السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِ التَّقْدِیرِ وَ التَّدْبِیرِ فَهُوَ الْحَقُّ وَ كُلَّمَا رَآهُ فِی الْأَرْضِ فَهُوَ أَضْغَاثُ أَحْلَام؛ (صدوق، 1376: 145؛ شعیری، بیتا: 172)
به امام ششم(ع) گفتم: بسا مؤمن خوابى ببیند و همانطور واقع شود و بسا خوابى ببیند و اثرى ندارد؟ فرمود: چون مؤمن بخوابد، از روحش حركتى تا آسمان بكشد و هر چه را روح مؤمن در آسمان _ كه محل تقدیر و تدبیر است _ ببیند حق است و هرچه را در زمین ببیند اضغاث و احلام است.
در روایتی دیگر، امام صادق(ع) در پاسخ به مفضل نیز به همین نکته اشاره فرموده است (مجلسی، 1403: ج58، 183).
2. در این امر که شیاطین میتوانند برای انسانها خوابسازی نمایند و به تعبیر عامیانه، آنان را خوابنما کنند تردیدی وجود ندارد. در آیاتی از قرآن به این مطلب اشاراتی شده است (کلینی، 1407: ج2، 536؛ کراجکی، 1410: ج2، 62؛ مفید، 1413: 132).
3. اگر فردی در رویا مطلبی را دید و با عقل سلیم و همچنین با آیات و روایات تعارض داشت، بیتردید این رویا از نوع دروغ آن بوده و اعتبار ندارد. درباره ادعاهای مدعیان دروغین، باید به این نکته توجه کرد که راه تشخیص حق یا باطل بودن این گروه، با بررسی سخنان آنان آشکار میشود و تا کنون در تشخیص بطلان هیچ موردی از مدعیان، شبهه و تردیدی برای اهل علم و فهم وجود نداشته است و پس از اثبات ادعای باطل این افراد، به یقین اگر رویایی نیز در مدح آنان دیده شود، حمل بر رویای شیطانی میشود.
آیا از طریق رویا میتوان حجت الهی را شناسایی کرد؟
در میان متکلمان و فقهای شیعه، کسی به اعتبار خواب و رویا در کشف و یافتن حکم فقهی قائل نشده است (نک: شبر، 1404: 314؛ نراقی، 1388: ج1، 335) و با وجود سختگیری عالمان شیعی در اثبات اصول عقاید با تمسک به ادله قطعی (سبحانی، 1424: ج3، 316)، به طریق اولیٰ خواب و رویا در مسائل عقیدتی مانند کشف حجت الهی و امام معصوم راهی ندارد. به عنوان نمونه، شیخ مفید (1413: 130)، سید مرتضی (1405: ج2، 13)، ابنادریس حلی (1429: 313)، علامه حلی (1401: 98)، ملّا احمد نراقی (بیتا: 191)، میرزای قمی (گیلانی، 1378: ج1، 496)، علامه مجلسی (1403: ج58، 238)، شیخ حر عاملی (1418: ج1، 689) و آیتالله جوادی آملی (1388الف: ج6، 141) مباحثی را در این زمینه مطرح کرده و حدود اعتبار رویا و خواب را بیان نمودهاند.
شیخ مفید مینویسد:
و مع ذلك فإنا لسنا نثبت الأحكام الدینیة من جهة المنامات؛ (مفید، 1413: 130)
باید توجه داشت كه ما احكام دینى را به وسیله رویا و خواب اثبات نمىكنیم.
دلایل عدم حجیت رویا
1. روایت «إِنَّ دِینَ اللهِ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَى فِی النَّوْم»
در رد استنباط احکام شرعی به سبب خواب، فقها به روایت ذیل نیز استناد کردهاند (نک: مجلسی، 1404: ج15، 468؛ حر عاملی، 1418: ج1، 690؛ بحرانی، 1423: ج2، 284؛ شبر، 1404: 314):
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ: مَا تَرْوِی هَذِهِ النَّاصِبَةُ؟ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فِیمَا ذَا؟ فَقَالَ: فِی أَذَانِهِمْ وَ رُكُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ. فَقُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ أُبَیَّ بْنَ كَعْبٍ رَآهُ فِی النَّوْمِ. فَقَالَ: كَذَبُوا فَإِنَّ دِینَ اللَّهِ
_ عَزَّ وَ جَلَّ _ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَى فِی النَّوْم؛ (کلینی، 1407: ج3، 483)
امام صادق(ع) فرمود: این گروه چه مىگویند؟ عرض كردم: فدایت شوم! در چه
موردى؟ فرمود: درباره اذانشان ... . عرض كردم: مىگویند كه ابىّ بن كعب آن را در خواب دیده است. امام فرمود: دروغ مىگویند؛ زیرا دین خداوند عزیزتر از آن است كه در خواب دیده شود.
اهل سنت در سبب تشریع اذان گفتهاند که مردم مدینه برای آگاه شدن از وقت نماز مشکل داشتند و پیامبر(ص) با آنان به مشورت پرداخت. پیشنهاد ناقوس و بوق و دف و روشن کردن آتش و نصب کردن پرچم به پیامبر(ص) داده شد که علامت نصارا و یهود و رومیان و مجوسیان بود، ولی پیامبر(ص) آنها را نپذیرفت و در حالی که آن حضرت با مشورت به نتیجهای نرسیده بود، عبدالله بن زید در رویا یا بین خواب و بیداری فرشتهای را دید که به او اذان و اقامه را یاد داد. سپس او این جریان را به پیامبر(ص) بازگو کرد و ایشان دستور داد بلال آن را فرا گیرد و برای اعلام وقت نماز بگوید (مجلسی، 1404: ج15، 468). اما اهلبیت(ع) این سخن را نفی کرده و تشریع اذان را با وحی الهی دانستهاند.
با توجه به عمومیت عبارت «دین الله» در این حدیث، معنای روایت تمام آموزههای
دین اعم از مسائل عقیدتی و فقهی است و نفی استفاده از رویا در این روایت، به صراحت
بیان شده است. مقید کردن این عبارت در مسائل فقهی نیز تأثیری بر استدلال ندارد؛ زیرا با توجه به اینکه رویا نمیتواند در استنباط احکام فقهی نقشی داشته باشد، به طریق اولویت در مسائل عقیدتی فایدهای نخواهد داشت. از اینرو علامه مجلسی پس از تأیید سند این روایت مینویسد:
ثم إن هذا الخبر یدل على أن بالنوم لا تثبت الأحكام؛ (مجلسی، 1404: ج15، 468)
این خبر دلالت میکند که با رویا و خواب نمیتوان احکام الهی را اثبات کرد.
2. اجماع قولی و عملی
در حجیت اجماع کاشف از قول معصوم(ع) در میان فقها تردیدی وجود ندارد (نک: فاضل لنکرانی، 1430: ج3، 155) و یکی از راههای کشف قول معصوم(ع) حدس است. خلاصه طریقه حدس در باب اجماع آن است كه انسان از طریق تحصیل آرا و فتاواى همه فقها، حدس قطعى حاصل كند به اینکه رأى معصوم همین بوده و این نظریه از امام(ع) به دانشمندان در طول تاریخ رسیده است. دلیل این امر نیز آن است كه ما بالوجدان میبینیم فقها در برخی مسائل و احكام شرعیۀ فرعیه اختلاف نظر دارند؛ یكى قائل به وجوب است، دیگرى قائل به حرمت و... . با این همه، اگر تمام علما در طول تاریخ درباره مسئلهای یک نظر داشتند، در اینجا ما حدس قطعى مىزنیم که علما این رأى را از نزد خود اختراع نکردهاند، بلكه از رهبر و پیشوایشان به آنان رسیده است، چنانكه اتفاقنظر سایر صاحبان آرا و مذاهب نیز چنین است؛ یعنى اگر بهطور قطعى همگان یک سخن را تكرار كردند، انسان یقین مىكند كه این سخن را رهبر آنها گفته است؛ یا مثلاً اگر همه شاگردان كلاس، بر مطلبى متفق شدند، انسان یقین مىكند كه این سخن را از استاد خود گرفتهاند. نوع متأخران از علما همین روش را انتخاب كردهاند (مظفر، 1383: ج3، 114) و اگر بتوان نظر همه فقها در تمام اعصار را به دست آورد و نظر مخالفی وجود نداشته باشد، این اجماع پذیرفتنی است (گیلانی، 1430: ج2، 242؛ مظفر، 1383: ج3، 120؛ صدر، 1417: ج4، 313؛ مکارم شیرازی، 1428: ج2، 368).
برخی از علما به این دلیل استناد کردهاند و معتقدند درباره اعتبار نداشتن رویا در کشف احکام فقهی تردیدی وجود ندارد و به دیگر سخن، اجماع علما در اینباره را میتوان ادعا کرد (کاشف الغطاء، 1319: 84؛ آشتیانی، 1432: ج2، 472؛ طباطبایی یزدی، بیتا: 159). حتی محدث نوری نیز _ با آنکه مشربی وسیع در مبحث رویا دارد و کتابی مفصل در این زمینه نگاشته است _ اعتقاد خود درباره حجیت نداشتن رویا در احکام شرعی را چنین بیان میکند:
ولا یخفی علی الارباب النهی عدم کون الرؤیا طریقاً فی غیر الانبیاء فی الاحکام بأسرها؛ (نوری طبرسی، 1429: ج4، 190)
و بر عقلا و اهل فن پوشیده نیست که رویا برای غیر انبیاء، در استنباط هیچ حکم فقهی به کار نمیآید.
3. سیره متشرعه
از جمله ادله مطرح شده در حجیت نداشتن رویا، سیره متشرعه و اعتنا نکردن آنان به رویاست (خویی، 1411: 31؛ جابلقی، بیتا: ج2، 238؛ مجلسی، 1403: ج58، 238). سیره متشرعه پس از عمل عموم مسلمانان یا شیعیان مطرح شده و بر دو گونه است؛ سیرهاى كه مىدانیم در عصر معصومین(ع) جریان داشته، به گونهاى كه معصوم(ع) نیز بدان عمل نموده یا آن را تقریر كرده است و نیز سیرهاى كه جریان آن در زمان معصومین(ع) احراز نشده یا عدم جریان آن احراز شده است. فرض اول حجت است و فرض دوم حجیت ندارد و دلیل به شمار نمیآید (صدر، 1418: ج1، 286، مظفر، 1375: ج2، 374). استنادکنندگان به این دلیل معتقدند درباره رویا نیز از دوران معصومین(ع) تا کنون کسی از این روش برای استخراج حکم استفاده نکرده است و حتی بزرگان اخباری نیز در نقد استفاده از رویا چنین میگویند:
فلأن الأدلة الدالة على وجوب متابعتهم و أخذ الأحكام عنهم _ صلوات اللّه علیهم _ إنما تحمل على ما هو المعروف المتكرر دائماً ... و لا ریب أن الشائع الذائع المتكرر إنّما هو أخذ الأحكام منهم حال الیقظة؛ (بحرانی، 1405: ج2، 283)
ادله دلالت کننده بر وجوب اطاعت و اخذ احکام از ائمه(ع) بیانگر روشهای متعارف و مورد اطمینان در زمانهای متفاوت است و شکی نیست که روش متعارف در اخذ احکام استفاده از ادله در بیداری است و نمیتوان به خواب استناد کرد.
4. اصل
برای اثبات احکام شرعی، به علم نیاز داریم و نمیتوان به صرف احتمال و ظن سخنی را به شرع مقدس نسبت داد. در این میان، برای اثبات حجیت برخی از ظنون و خارج شدنشان از ذیل حکم اولیه، دلایلی ارائه شده است که به ظنهایی مانند خبر واحد تعلق گرفته و به آنها ظنون معتبره میگویند (سبحانی، 1424: ج3، 124). رویا و خواب از جمله ظنونی هستند که دلیلی و قرینهای بر خروجش از ذیل اصل اولیه وجود ندارد و در نهایت حکم عدم حجیتش باقی میماند (طباطبایی یزدی، بیتا: 159؛ آملی، 1395: ج2، 5). به تعبیر دیگر، حجیت رویا نیازمند اثبات و احراز است که از طرف عقل و نقل در اثبات آن دلیل صریحی وجود ندارد و عدم احراز، بر عدم اعتبار دلالت میکند.
5. مشکل بودن تعبیر و تأویل رویا
فهم رویای صادقه به راحتی ممکن نیست و افراد خاص که علم تعبیر به آنها الهام شده است میتوانند این مطلب را تشخیص دهند (نک: مجلسی، 1388: ج5، 399؛ مازندرانی، 1382: ج11، 445؛ مجلسی، 1403: ج58، 234و 238). حتی برخی از فقیهان و عارفان همچون امام خمینی(ع) نیز در تعبیر خواب خود اشتباه کردهاند (نک: طاهری خرمآبادی، 1391: 25)؛ بهویژه در زمانی که خواب صراحتی نداشته و مطالب دیده شده باید تأویل شود. از اینرو علامه محمدتقی مجلسی میگوید:
و لكن لا یعرف تعبیر الرؤیا إلّا الأنبیاء و الأوصیاء أو من ألهمه الله من أولیائه، فإنه بحر عمیق بل جربنا أن لكل نفس تعبیر خاص لیس لغیرها؛ (مجلسی، 1388: ج5، 39)
تعبیر رویا را انبیا و اوصیا یا کسانی که الهام الهی را دریافت میکنند میدانند و تعبیر رویا دریای عمیقی است، بلکه به تجربه یافتهایم که برای هر فرد و رویای او تعبیری خاص وجود دارد که همان خواب برای فردی دیگر متفاوت تعبیر میشود.
سخت بودن تعبیر رویا و فهم کلام معصومین(ع) در خواب، باعث میشود نتوان به خواب کسی اطمینان پیدا کرد. علامه مجلسی و دیگر فقها در اینباره میگویند:
و أیضا ما یرى فی المنام قد یحتاج إلى تعبیر و تأویل فلعل ما رآه مما له تعبیر و هو لا یعرفه و إن لم یكن من قبیل الأضغاث؛ (مجلسی، 1403: ج58، 238؛ بحرانی، 1423: ج2، 283)
و همچنین آنچه در خواب میبیند، اگر از اقسام خوابهای آشفته نباشد، به دلیل عدم درک صحیح تعبیر خواب و پیامهای داده شده، نمیتواند حجت قرار گیرد.
از برخی گزارشها درباره رویاها درمییابیم تشخیص رویای صادقه از کاذبه به قدری دشوار است که برخی از علمای ربانی و اولیای خدا نیز از تعابیر اشتباه در امان نبودهاند و با اینکه گمان کردهاند رویایشان صادقه است و عقاید خود را نیز بدان مستند مینمودند، مسیر را به انحراف رفتهاند. به عنوان نمونه میتوان به قصه تحریم شرب توتون اشاره کرد که برخی از اخباریین با تمسک به رویا و اینکه امام حسین(ع) دستور ترک استعمال تنباکو را داده است، بر علمایی که استفاده از آن را جایز میدانستند احتجاج کردند؛ در حالی که قائلان به جواز نیز به رویای دیگری از امام حسین(ع) استناد نمودهاند که دلالت بر اذن امام(ع) به استفاده از قلیان دارد (کاشف الغطاء، 1319: 84).
یا اینکه برخی از مخالفان فلسفه و اخباریون (استرآبادی، 1426: 535) علیه بزرگانی مانند ابنسینا (طبرسی، 1372: ج6، 270)، ابنادریس حلی، علامه حلی و وحید بهبهانی به رویاهایی که از نظر آنها صادقه بوده استناد جستهاند؛ در حالی که در تأیید این بزرگان رویاهای صادقه دیگری از طرف علمای موافق آنها ارائه شده است (افندی اصفهانی، 1410: 169؛ مازندرانی، 1416: ج6، 178).
آیتالله جوادی آملی نیز در عدم حجیت خواب در مباحث علمی و اعتقادی مینویسد:
شاید سرّش آن باشد كه در آن صورت حدّ و مرزی برای رویا و مكاشفات عرفانی وجود نمیداشت و هر كس هرچه میخواست در عالم رویا میدید یا در عالم مكاشفه مشاهده میكرد؛ از امور سادهای مثل اینکه فلانی باید فلان مبلغ را به فلان كس بدهد؛ فلانی باید فلانی را به عقد خود درآورد یا به عقد فلانی درآید یا... گرفته تا امور مهمی مانند ادعای نیابت و سفارت از حضرت بقیةالله _ ارواحنا فداه _ و... . در نتیجه بسیاری از امور، واجب و بسیاری دیگر حرام میشدند و الزامات و التزامات فراوانی پدید میآمدند و راهی برای نفی و اثبات آنها نبود و خلاصه، سنگی روی سنگی بند نمیشد؛ در حالی كه معیار الزامات و التزامات فقهی در عصر غیبت آن است كه دیگران راه عالمانهای برای اثبات یا نفی آن داشته باشند و این، راهی جز استناد و اتكا به ادله اربعه (كتاب، سنت، عقل و اجماع) در استنباطات فقهی ندارد. (جوادی آملی، 1388الف: ج6، 141)
مطلق یا مقید بودن عدم حجیت رویا
ظاهر ادله و کلام علما در عدم حجیت رویا به صورت مطلق است که شامل عمومیت در موارد ذیل است:
الف) افراد مختلف اعم از عالم و غیرعالم؛
ب) تمام مسائل دینی اعم از فقهی و عقیدتی؛
ج) همه ادوار، چه دوران حضور معصوم(ع) و چه دوران غیبت؛
د) بین دیدن معصوم(ع) و گرفتن دستور یا پاسخی از ایشان، با دیگر افراد تفاوتی نیست.
اما ممکن است در اینجا دو اشکال به ذهن برسد و گمان شود برخی از روایات و وقایع تاریخی، عدم حجیت رویا را قید زده و بیانگر این است که اگر یکی از معصومان(ع) در خواب دیده شد و سخنی را مطرح کردند، به صدور از جانب آنها یقین پیدا کنیم و همانگونه که واجب است به دستورات آنها در بیداری عمل شود، باید به این دستور نیز عمل کنیم. به دیگر سخن، رویا نمیتواند ملاک کشف حقیقت باشد، مگر زمانی که یکی از معصومین(ع) در خواب دیده شود.
اشکال اول به عمومیت و اطلاق عدم حجیت
در اثبات این ادعا که به صرف دیدن یکی از معصومان(ع) میتوان ادعا کرد رویا،
صادقه و کلام آن معصوم برای ما حجت است، به این نوع از روایات تمسک شده است. رسول خدا(ص) فرمود:
مَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ بِی فِی نَوْمٍ وَ لَا یَقَظَةٍ وَ لَا بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة؛ (هلالی، 1405: ج2، 823)
کسی که مرا در خواب ببیند، مرا دیده است؛ چرا که شیطان نمیتواند در خواب و بیداری، به صورت من یا اوصیای من تا قیامت ظاهر شود.
به عبارت دیگر، روایاتی مانند: «ان الشیطان لا یتمثل بی» (همو) و «کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظة» (کشی، 1409: ج2، 844)، قیدی بر عمومیت نفی بهرهگیری از رویا در مسائل دینی است و اگر استنباط حکم شرعی به سبب دیدن یک غیرمعصوم باشد، باطل است. اما اگر در رویا، یکی از ائمه(ع) را دیدیم و حکم را از آنها اخذ کردیم، ایرادی ندارد؛ زیرا در اصل، استنباط حکم به واسطه کلام معصوم(ع) بوده است.
با این بیان، حدیث «إِنَّ دِينَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرَى فِي النَّوْمِ»، عمومیت نفی بهرهگیری از رویا و خواب را نداشته و همانگونه که از روایات و گزارشهای تاریخی به دست میآید، اهلسنت معتقد بودند پیامبر اکرم(ص) تشریع اذان را با تمسک به رویای عبدالله بن زید انجام داده است (مجلسی، 1404: ج15، 469) و امام صادق(ع) به استنباط احکام به صورت تأسیسی و توسط رویا از غیرمعصوم اشکال کرده است.
این بیان را میتوان در کلمات علامه مجلسی به دست آورد، اگرچه خود این توجیه را نمیپذیرد. ایشان میگوید:
و یمكن أن یخص بابتداء شرعیتها و رأیت فی بعض أجوبة العلامة عما سئل عنه، تجویز العمل بما یسمع فی المنام عن النبی و الأئمة(ع) إذا لم یكن مخالفاً للإجماع لما روى من أن الشیطان لا یتمثل بصورتهم و فیه إشكال؛ (همو)
و امکان دارد این نهی مربوط به وقتی باشد که فرد از طریق رویا بخواهد حکمی را تأسیس کند؛ اما اگر کشف از حکم باشد ایرادی ندارد. و در برخی از پاسخهای علامه حلی چنین به نظر میرسد که عمل به دستور داده شده در خواب را جایز میدانند، البته به این شرط که با اجماع و احکام دین تنافی نداشته باشد. و علت بیان این مطلب روایتی است که میفرماید: شیطان نمیتواند در قالب رسول خدا و ائمه(ع) ظاهر شود. البته این کلام اشکالاتی دارد و نمیتوان آن را پذیرفت.
پاسخ
1. این دسته از روایات خبر واحد هستند
این پاسخ را علمایی همچون شیخ مفید (کراجکی، 1410: ج2، 64)، سید مرتضی (1998: ج2، 393)، نراقی (1388: ج1، 335) و علامه مجلسی (1403: ج58، 238) بیان کردهاند که بنابر خبر واحد بودن این دسته از روایات، نمیتوان به مفاد آن در اثبات اصول عقاید توجه و عمل نمود. شیخ مفید میگوید:
و جمیع هذه الروایات أخبار آحاد. (کراجکی، 1410: ج2، 64)
بر خلاف نظریات ذکر شده، محدث نوری این دسته از روایات را از جمله اخبار متواتر میداند (نک: نوری طبرسی، 1429: ج4، 212 و 232). البته احتمال دارد مراد محدث نوری از تواتر همان استفاضه باشد؛ چرا که برخی از اخباریون تفاوتی میان معنای تواتر و استفاضه قائل نبوده و در صورت تعدد اَسناد در یک روایت، آن را به عنوان متواتر نقل میکردهاند (نک: میرداماد، 1311: 123).
برخی دیگر اگرچه روایت را متواتر ندانستهاند، اما بر آن اعتماد کرده و در احتجاج و استدلال خود از آن بهره گرفتهاند. برای مثال، شیخ صدوق در مقام رد نظریه اسماعیلیه، ایجادتخیل شیطان در قالب اسماعیل را دلیل عدم امامت او دانسته و چنین میگوید:
وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَةِ نَبِیٍّ وَ لَا فِی صُورَةِ وَصِیِّ نَبِیٍّ... فكیف یجوز أن ینص علیه بالإمامة مع صحة هذا القول منه فیه؛ (صدوق، 1395: ج1، 70)
و روایت شده است که شیطان نمیتواند به صورت نبی یا وصی نبی خود را تجسم دهد؛ پس چگونه قائل به امامت اسماعیل شویم، در حالی که شیطان برای انحراف در شیعیان، خود را به ظاهر اسماعیل درمیآورد؟!
همچنین امینالاسلام طبرسی در تنزیه مقام حضرت سلیمان گفته است:
و لا أن یمكن الشیطان من التمثل بصورة النبی؛ (طبرسی، 1372: ج8، 743)
و امکان ندارد که شیطان در قالب نبی رخ بنماید.
بررسی پاسخ اول: مفاد دوازده روایت نقل شده در منابع شیعی و در باب عدم تمثل شیطان به صورت حجت الهی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1. عدم تمثل شیطان در بیداری برای افرادی که آن حجت الهی را درک کردهاند؛ یعنی شیطان نمیتواند در قالب یکی از حجج الهی درآمده و به زبان او برای مردم سخن بگوید تا باعث انحراف آنان شود.
2. عدم تمثل در خواب، اما برای کسانی است که این حجت الهی را درک کردهاند. به عبارتی چون او را درک نمودهاند وچهره اش را میشناسند، شیاطین نمیتوانند برای آنها شبهه ایجاد کنند.
3. عدم تمثل برای کسانی که حجت الهی دیده شده در رویا را ندیدهاند وچهرهاش را نمیشناسند (صدوق، 1413: ج2، 585؛ همو، 1378: ج2، 258).
به دلیل اینکه مورد سوم محل نزاع است، به نقل روایت آن میپردازیم:
وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع) أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِی الْمَنَامِ كَأَنَّهُ یَقُولُ لِی: كَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِی أَرْضِكُمْ بَضْعَتِی وَ اسْتُحْفِظْتُمْ وَدِیعَتِی وَ غُیِّبَ فِی ثَرَاكُمْ نَجْمِی. فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع): أَنَا الْمَدْفُونُ فِی أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِیِّكُمْ وَ أَنَا الْوَدِیعَةُ وَ النَّجْمُ أَلَا فَمَنْ زَارَنِی وَ هُوَ یَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّی وَ طَاعَتِی فَأَنَا وَ آبَائِی شُفَعَاؤُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ وِزْرِ الثَّقَلَیْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: مَنْ رَآنِی فِی مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِی لِأَنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَتِی وَ لَا فِی صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِی وَ لَا فِی صُورَةِ وَاحِدَةٍ مِنْ شِیعَتِهِمْ وَ إِنَّ الرُّؤْیَا الصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ؛ (همو: 585؛ همو، 1376: 65)
حسن بن علیّ بن فضّال از امام هشتم ابو الحسن على بن موسى الرضا(ع) روایت
كرده است كه مردى از اهل خراسان به آن امام عرض كرد: اى پسر رسول خدا، من
رسول خدا(ص) را در خواب دیدم كه گویا به من میفرمود: چگونه خواهید بود زمانى
كه پارهاى از تن من در سرزمین شما مدفون شود و شما نگهبان ودیعه من باشید و
ستاره من در خاک شما روى بپوشاند؟ امام رضا(ع) به او فرمود: آن مدفون در زمین شما منم. و پاره تن پیمبر شما منم. و آن ودیعه و آن ستاره منم. آگاه باشید كه هر كس مرا زیارت كند و آنچه را از حق من و طاعت من كه خداى عز و جل واجب ساخته است بشناسد، من و پدرانم روز قیامت شفیع او خواهیم بود و كسى كه ما شفیعان او باشیم نجات خواهد یافت، اگرچه به اندازه گناه ثقلین و جن و انس را بر دوش داشته باشد. و پدرم از جدم از پدرش(ع) براى من حكایت كرد كه رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه مرا در خواب ببیند، به حقیقت مرا دیده است؛ زیرا شیطان به صورت من و به صورت یكى از اوصیای من و به صورت یكى از شیعیان ایشان درنمىآید و رویاى صادقه جزئى از هفتاد جزء نبوت است.
طریق شیخ صدوق به حسن بن علی بن فضال چنین است:
و ما كان فیه عن الحسن بن علیّ بن فضّال فقد رویته عن أبی _ رضی اللّه عنه _ عن سعد بن عبد اللّه، عن أحمد بن محمّد بن عیسى، عن الحسن بن علیّ بن فضّال. (همو، 1413: ج4، 496)
این روایت در کتابی دیگر از شیخ صدوق بدین سند ذکر شده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع). (همو، 1378: ج2، 258؛ همو، 1376: 65)
اگرچه به دلیل کثرت نقل و تعدد اسناد در میان شیعه و سنی، کلیت عدم تمثل شیطان
در قالب حجت الهی را متواتر میدانیم، اما این سخن بدان معنا نیست که تمام مفاد روایات متعدد را میپذیریم؛ بلکه در بحث تواتر معنوی، به قدر متیقن برگرفته از روایات تمسک میکنند (عاملی، 1423: 58 و 61؛ جدیدنژاد، 1422: 146). با این توصیف آنچه از روایات
ذکر شده در منابع شیعی و اهل سنت به دست میآید، اثبات تواتر عدم تمثل شیطان به صورت چهره حقیقی رسول خدا(ص) و دیگر حجج الهی برای کسانی است که ایشان را به چشم دیدهاند.
روایت دسته سوم نیز از جمله اخبار واحدی است که به درجه استفاضه نمیرسد و محتوای آن را نمیتوان به عنوان محتوای متواتر مد نظر قرار داد.
با این توصیف میتوان میان نظر شیخ مفید و تابعین ایشان با دیدگاه محدث نوری
جمع کرد و بیان هر یک را به دو حیث صحیح دانست. اگر محتوای روایاتی که عدم تمثل شیطان برای کسانی که رسول خدا(ص) را ندیدهاند مد نظر قرار دهیم، روایات واحد بوده که قرینه و شاهدی بر اعتبار نیز ندارد. از اینرو در مسائل عقیدتی به کار نمیآید. همچنین اگر مراد، عدم تمثل شیطان در قالب حجج الهی و برای کسانی که ایشان را دیدهاند باشد، روایات متواتر است.
2. مراد دیدن چهره حقیقی حجت الهی است
آنچه از عبارت «رآنی» فهم میشود و بدان انصراف دارد، دیده شدن چهره رسول خدا(ص) است؛ یعنی ایشان فرموده است: «اگر کسی مرا ببیند و یقیین دارد که مرا دیده است، آنگاه القای شیطان نبوده است.»
محل بحث نیز در این جاست که در زمان ما ݢݢݢݢکسی نمیتواند ادعا کند چهره رسول خدا(ص) را دیده است تا قسمت دوم روایت برای او صادق باشد. از اینرو با فرض پذیرش روایات عدم تمثل شیطان در چهره حجج الهی، قطع و یقین به حصول قسمت اول روایت _ یعنی دیدن چهره پیامبر(ص) _ حاصل نمیشود تا قسمت دوم را تمسک کنیم؛ بهویژه اینکه شیاطین میتوانند القائات خود را به انسانها وارد کرده آنها را دچار شبهه نمایند (برای نمونه نک: انعام: 121؛ حج:52 - 53؛ مجادله: 10؛ انعام: 112).
آیتالله جوادی آملی میگوید:
امّا مشكل این است كه اغلب ما امامان معصوم(ع) را ندیدهایم و اگر صورتی نورانی در خواب ببینیم كه صاحب آن ادعا كند كه من امام هستم، چگونه او را بشناسیم؟ از كجا معلوم شیطانی كه ادعای ربوبیت كرده، ادعای نبوّت و امامت نكند؟ (جوادی آملی، 1388ب: 138)
3.تجربیات مخالف
در موارد متعددی اتفاق افتاده است که در میان علمای فرق مختلف شیعه و اهلسنت، سخنانی به رسول خدا(ص) نسبت داده میشود که مخالف با یکدیگرند و این مطلب گویای عدم اعتماد به دیده شدن یک چهره به نام معصوم(ع) است و نمیتوان به راحتی به رویای خود تمسک کرد. از طرفی اهلسنت رویاهایی را نقل میکنند که بر رضایت رسول خدا(ص) از خلافت ابوبکر و عمر دلالت دارد (برای مطالعه رویاهای باطل اهلسنت نک: عسقلانی، 1415:ج6، 217؛ بیهقی، 1405: ج7، 7؛ اندلسی، 1418: ج1، 263). شیعیان نیز رویاهای مقابل آن را ذکر میکنند. شیخ مفید به این مطلب اشاره کافی داشته و به نقل از یکی از مستبصران اهلسنت نقل میکند که پیش از شیعه شدن، مکرر رسول خدا(ص) را در خواب میدیده که خلیفه اول و دوم را تأیید میکرده است؛ اما پس از تشیع، رویاهایی خلاف آن را میدیده که رسول خدا(ص) به غاصب بودن آن دو اشاره فرموده است (کراجکی، 1410: ج2، 65). اینگونه رویاها به صراحت بیان میکند که شیاطین میتوانند برای کسانی که رسول خدا و دیگر معصومین(ع) را ندیدهاند چهرهسازی کند.
4. آیه نجوا
برخی مفسران، ذیل آیه إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ (مجادله: 10) روایتی را ذکر کردهاند که بیانگر ایجاد تخیل شیطانی به نام «زها» برای حضرت زهرا(ع) است. این شیطان در قالب چهره رسول خدا، حضرت علی و حسنین(ع) در آمده و مرگ آنها را به حضرت فاطمه(ع) نشان داده است و پس از اطلاع رسول خدا(ص) از این رویا و جستوجوی معنای آن از جبرئیل، متوجه میشود شیطان برای آزار حضرت فاطمه(ع) این رویا را ایجاد کرده است (قمی، 1404: ج2، 356).
متن فوق را دارای دو اشکال دانستهاند:
1. این روایت در تفسیر قمی ذکر شده است و این تفسیر در میان برخی از محققان اعتبار ندارد و درباره روایات منفردی که درکتب دیگر نباشد، تأمل کردهاند (ترابی شهرضایی، 1387: 312؛ مددی، 1369: 11).
2. روایت یادشده با مقام عصمت حضرت زهرا(ع) سازگاری ندارد.
با این حال، کلیت این مضمون در منابع دیگر یافت میشود (کلینی، 1407: ج8، 143؛ عیاشی، 1380: ج2، 179؛ ابنطاووس، 1406: 290؛ نوری طبرسی، 1429: ج1، 73؛ بحرانی اصفهانی، 1413: ج11، 507) و علامه مجلسی این روایت را پذیرفته و آن را از احادیث مشهور میداند (مجلسی، 1403: ج58، 187) و برای تبیین آن کوشیده است اشکالات وارد شده بدان را پاسخ گوید (همو: ج58، 166 و 187).
فارغ از پذیرش و عدم پذیرش این روایت، آنچه برای نگارنده اهمیت دارد این است که یکی از مدعیان معاصر، این روایت را پذیرفته و از این رهگذر میتوانیم دیدگاه او را نقد کنیم؛ زیرا محتوای آن، در ایجاد تخیل چهره معصوم(ع) برای معصوم دیگر صراحت دارد،
آن هم شخصی مانند حضرت زهرا(ع) که نسبت به چهره فرزندان و پدر بزرگوارش شناخت کامل داشته است. از اینجا میتوان نتیجه گرفت شیاطین به طریق اولیٰ برای ما _ که
این بزرگواران را ندیدهایم _ میتوانند چهرهسازی کنند و حتی اگر القای شیطان را در قسمت پایانی رویای ایشان بدانیم و کذب خواب را به این قسمت نسبت دهیم، این نکته باقی
است که به هر صورت شیطان در قالب حضرت رسول(ص) ظاهر شده و وفات ایشان را
به نمایش گذارده است، در حالی که آن چهره نمایش داده شده به یقین رسول خدا(ص)
نبوده است.
در نهایت، با توجه به اینکه دسته سوم از اخبار، خبر واحدی هستند که قرائن و شواهدی برای صحت نیز ندارند، بلکه قرائنی دال بر عدم پذیرش عمومیت آن در اختیار داریم، نمیتوان در اصول عقاید از این دسته روایات استفاده کرد.
از سوی دیگر، با توجه به قرائن فوق به نظر میرسد محتوای دسته سوم از روایات با دیگر احادیث تنافی ندارد؛ چراکه رویای مرد نیشابوری توسط امام معصوم(ع) تأیید شده و او از این طریق، به دیده شدن چهره حقیقی رسول خدا(ص) یقین پیدا کرده است. به عبارت دیگر، قسمت اول روایت که «رآنی» است، به سبب تأیید امام رضا(ع) محقق شده است. از اینرو قسمت دوم نیز قابلیت تمسک دارد؛ وگرنه این فرد نیز نمیتوانست به یقینی بودن چهره رسول خدا(ص) اطمینان کند.
5. عدم تقیید روایت «ان دین الله اعز من ان یری فی النوم»
در قید زدن روایت فوق به تشریع یک حکم توسط غیرمعصوم، دلیلی وجود ندارد و بر تصرف در معنای عام روایت شاهدی نیست. در مطالب گذشته نیز بیان شد که محتوای روایات عدم تمثل شیطان به رسول خدا(ص) با کسانی که رسول خدا(ص) را ندیدهاند ارتباطی نداشته و نمیتوان از این روایات برای قید زدن بهره برد. اگر به مفاد کلام علامه حلی نیز توجه کنیم، درمییابیم که ایشان، دیدن معصوم در خواب را به دو دسته تقسیم کرده است:
1. اگر کلام ایشان مخالف با شرع و دین باشد؛
2. اگر مطابق با روایات و دین باشد.
در مقام پاسخ، مورد اول را جایز ندانسته و تنها گزینه دوم _ آن هم بدون ایجاد الزامی
برای بیننده رویا _ را جایز میدانند. برای نمونه، اگر کسی در خواب یکی از معصومین(ع)
را ببیند که به او دستور دهد به زیارت برود یا به یکی از ائمه(ع) برای حل مشکلش
متوسل شود، یا اینکه نماز شب خود را ترک نکند، چون این اعمال مورد قبول شرع
است، بدون اینکه الزامی به همراه داشته باشد، سزاوار عمل کردن است و باید توجه
نمود علامه حلی هرگز تمسک به خواب را حجت نمیدانند و اعتقاد ندارند کلام معصومین
در رویا مانند کلام ایشان در بیداری برای ما حجت است؛ چرا که اگر قائل به تفاوت نداشتن خواب و بیداری بودند، انجام دستور در خواب را واجب میدانستند، در حالی که
چنین نفرمودهاند.
اشکال دوم به عمومیت عدم حجیت رویا
برخی مدعیان، به مواردی در تاریخ اشاره کردهاند که ارتباطی با بحث نداشته یا حرکتی از جانب غیرمعصوم به شمار میرود و توسط معصوم(ع) تأیید نشده است؛ اما کوشیدهاند این موارد را وقایعی تاریخی در تشخیص حجت الهی توسط رویا قلمداد کنند و از این طریق عمومیت عدم تمسک به رویا را نفی نمایند (نک: بصری، 2010: ج1-4، 235؛ زیدی انصاری، بیتا: 44). در اینجا به تعدادی از مواردی که توسط مدعیان دروغین بیان شده است اشاره میکنیم (برای دیدن مواردی که در ادامه ذکر میکنیم، نک: بصری، 2010: ج1-4، 235؛ زیدی انصاری، بیتا: 44):
1. اسلام خالد بن سعید
گروهی کوشیدهاند اسلام آوردن خالد بن سعید را بنا بر رویا قرار دهند و دلیل خود را بر این سخن استوار کردهاند که او در خواب دید در حال سقوط درون یک چاه آتش است و پدرش
_ که از مشرکان بود _ او را به درون چاه هدایت میکند، اما رسول خدا(ص) دست او را گرفته و از آتش نجات میدهد. سپس این خواب، دل او را نرم کرد تا نزد رسول خدا(ص) برود و درباره اسلام پرسشهایی مطرح کند. پس از طرح پرسشها و منطقی دیدن دین اسلام، آن را پذیرفت و مسلمان شد (ابنعبدالبر، 1412: ج2، 423).
نقد
1. عمل غیرمعصوم حجت نیست و نمیتوان با توجه به آن، مسئلهای عقیدتی را
پایهریزی کرد.
2. حضرت محمد(ص) اصل اسلام او را پذیرفته است و شاهدی بر تأیید خواب و روش او وجود ندارد.
3. همانگونه که از متن این واقعه تاریخی به دست میآید، خالد بن سعید پس از دیدن رویا به محضر رسول خدا(ص) رسید و به رویایش اکتفا نکرد، بلکه با پرسش از محتوای دعوت ایشان و مقبول بودن آنها، اسلام را پذیرفت. به عبارت دیگر، خالد بن سعید با دیدن رویا قلبش نرم شد و شوق و انگیزه شنیدن دعوت را به دست آورد و با تحقیق از محتوای دعوت اسلام، ایمان آورد. مورخان، گزارش اسلامِ او را چنین ذکر کردهاند:
فقال: یا محمد! إلى من تدعو؟ فقال: أدعوك إلى الله وحده لا شریك له، و أنّ محمداً عبده و رسوله، و تخلع ما أنت علیه من عبادة حجر لا یسمع و لا یبصر، و لا یضرّ و لا ینفع، و لا یدرى من عبده ممن لم یعبده. قال خالد: فإنّی أشهد أن لا إله إلا الله، و أشهد أنك رسول الله. فسرّ رسول الله(ص) بإسلامه؛
خالد گفت: ای محمد، به چه چیزی دعوت میکنی؟رسول خدا(ص) فرمود: تو را به خدای واحد که شریکی ندارد و اینکه محمد بنده و فرستاده اوست و پرهیز از عبادت سنگ _ که نه میشنود و نه میبیند و نه نفع و ضرری دارد و نه میفهمد که چه کسی او را عبادت میکند و چه کسی عبادت نمیکند _ دعوت میکنم. خالد گفت: شهادت به یگانگی خداوند و رسالتت میدهم. پس رسول خدا از اسلام او شاد شد.
2.اسلام جندل بن جناده
ادعا شده است این فرد نیز به سبب رویا از یهودیت به اسلام گرایش یافته است:
دَخَلَ جَنْدَلُ بْنُ جُنَادَةَ الْیَهُودِیُّ مِنْ خَیْبَرَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! أَخْبِرْنِی عَمَّا لَیْسَ لِلهِ وَ عَمَّا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَمَّا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَمَّا مَا لَیْسَ لِلهِ فَلَیْسَ لِلهِ شَرِیكٌ وَ أَمَّا مَا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ فَلَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ ظُلْمٌ لِلْعِبَادِ وَ أَمَّا مَا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ فَذَلِكَ قَوْلُكُمْ یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ! عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا یَعْلَمُ أَنَّ لَهُ وَلَداً. فَقَالَ جَنْدَلٌ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً، ثمَّ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی رَأَیْتُ الْبَارِحَةَ فِی النَّوْمِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(ع) فَقَالَ لِی: یَا جَنْدَلُ! أَسْلِمْ عَلَى یَدِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَمْسِكْ بِالْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ أَسْلَمْتُ وَ رَزَقَنِیَ اللَّهُ ذَلِكَ؛ (خزاز رازی، 1401: 57؛ مجلسی، 1403: ج36، 305)
جندل بن جناده یهودى _ كه از یهودان خیبر بود _ بر رسول خدا(ص) وارد شد و
عرض كرد: اى محمد، مرا از آنچه براى خدا نیست و از آنچه نزد خدا نیست و از
آنچه خدا نمىداند خبر ده! رسول خدا(ص) فرمود: اما آنچه براى خدا نیست پس
براى خدا شریكى نیست و اما آنچه نزد خدا نیست پس آن ظلم بر بندگان است. و
اما آنچه خدا نمىداند، گفتار شما مردم یهود است كه عزیز فرزند خداست و خدا براى خود فرزندى نمىداند. جندل گفت: گواهى دهم كه جز خداى یگانه خدایى نیست و گواهى دهم كه به حقیقت، تو محمد فرستادۀ خدایى. سپس جندل عرض كرد: شب گذشته حضرت موسى بن عمران(ع) را در خواب دیدم به من فرمود: اى جندل، به دست محمد اسلام آور و به اوصیاى پس از او متمسک شو! و خداوند اسلام را روزى من فرمود و مسلمان شدم.
نقد
نهتنها این روایت مؤید این دسته از گروههای انحرافی نیست، بلکه خلاف نظر آنان را اثبات میکند. بهرغم اینکه جندل رویای حضرت موسی(ع) را دیده بود، اما بدان متمسک نشده و برای پی بردن به حقانیت دعوت رسول خدا(ص) از ایشان پرسشهایی را مطرح میکند و پس از اینکه جوابها را دقیق میبیند، برای تأیید انتخاب خود، به خواب اشاره کرده است.
3.ایمان وهب نصرانی
از وهب به نامهای متفاوتی یاد شده است؛ از جمله وهب بن جناب كلبی (تستری، 1417: ج10، 448)، وهب بن جناح كلبی (ابنطاووس، 1348: 106)، وهب بن حباب الکلبی (امین، بیتا: ج1، 604)، وهب بن عبدالله (تستری، 1417: ج10، 450)؛ چنانكه نام وهب بن وهب (صدوق، 1376: 162) نیز در تاریخ عاشورا به چشم میخورد.
برخی از علما مانند تستری، تمامی اسامی را تحریف نام یکی از یاران امام حسین(ع) به نام «عبدالله بن عمیر الکلبی» میدانند (تستری، 1417: ج10، 448). شیخ صدوق او را وهب بن وهب دانسته که به همراه مادرش و به دست امام حسین(ع) اسلام آورد. سید بن طاووس نیز از او و مادر و همسرش نام میبرد، اما اشارهای به چگونگی اسلام آنان نمیکند (ابنطاووس، 1348: 105). همچنین اعلمی مینویسد:
وهب پسر عبدالله كلبی نصرانی (مسیحی) به همراهی همسرش نزد امام حسین(ع) آمدند و مسلمان شدند و با هم در كربلا به شهادت رسیدند. (اعلمی، 1413: ج15، 84)
احمد بصری مدعی است وهب نصرانی به سبب دیدن رویای حضرت عیسی(ع) به امام حسین(ع) ایمان آورد (نک: بصری، 2010: ج1 -4، 238)، در حالی که تا کنون مستندی مبنی بر این مطلب ارائه نشده است.
احمد بصری در ادعای خود از ارائه حتی یک منبع علمی عاجز است و طرفدارانش تنها به مطلبی درج شده در یک سایت (vb.almahdyoon.org) استناد میکنند. در این سایت داستانی نقل شده است که امام حسین(ع) پس از ورود به خیمه اموهب فرمود: «پس از بازگشت وهب به او بگو رویایت را تصدیق کن.» رویا چنین بوده که وهب در شب پیش از آن، حضرت عیسی(ع) را میبیند که فرمود: ای وهب، فردا حسین(ع) را در کربلا یاری کن (www.burathanews.com).
نویسنده این متن، هیچ دلیل مکتوب و علمی ارائه نکرده و منبع خود را شنیدههایش قرار داده و میگوید:
لقد سمـعت هذه القصة من لسان الحاج أیوب الكبیسی الذی سكن المنطقة عام
1925 وقد سمـعتها أیضاً بمحاضرة صوتیة للسید جاسم الطویرجاوی و كذلك من
الشیخ أحمد الوائلی و الشیخ عبدالحمید المهاجر وبعد بحث طویل عن مصدر هذه القصة وجدتها فی كتاب یسمى مصائب آل محمد للشیخ محمد محمدی الأشتهاردی ص217، طبعة قم؛
این قصه را از زبان حاج ایوب کبیسی که در سال 1925 ساکن منطقه قطاره بوده و از فایل صوتی سخنرانی سید جاسم طویرجاوی و شیخ احمد وائلی و شیخ عبدالحمید مهاجر شنیدهام و آن را در کتاب مصائب آل محمد شیخ محمد محمدی اشتهاردی
_ ص217، چاپ قم _ یافتم.
همانگونه که مشخص است، نویسنده این مطلب در سایت براثانیوز، منبعی علمی و معتبر ذکر نکرده و تنها به قول شفاهی تعدادی از خطبای عراق استناد مینماید. عجیب آنکه به کتاب حجتالاسلام والمسلمین محمدی اشتهاردی اشاره کرده است که پس از مراجعه، متوجه میشویم این مطلب در آن کتاب وجود ندارد و ایشان هیچ اشارهای به رویایی از جانب وهب نکرده است، بلکه دلیل ایمان و اسلام وهب را چنین بیان میکند:
امام حسین(ع) _ كه با یاران خویش به سوی كربلا حركت میكرد _ چشمش به خیمه سیاهی افتاد. امام نزدیک آن خیمه رفت و دید پیرزنی فقیر در آنجا زندگی میكند. او قمر، مادر وهب بود. امام(ع) حال وی را پرسید. او گفت: روزگار میگذرد، ولی در مضیقه كمآبی هستیم و اگر آب میداشتیم، بسیار خوب بود. امام(ع) با او به كناری رفتند تا به سنگی رسیدند. امام(ع) با نیزه خود آن سنگ را از جا كند و آب گوارایی از زیر آن بیرون آمد. پیرزن بسیار شادمان شد و از امام تشكر كرد. امام حسین(ع) هنگام خداحافظی، جریان خویش را بازگو كرد و به آن مادر پیر فرمود: ما نیاز به یار و یاور داریم؛ وقتی پسرت وهب بازگشت، بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم كمک كند... . عروس و پسرش وهب آمدند. آنها آب گوارای چشمه را در كنار خیمه خود دیدند
و از علّت آن پرسیدند. قمر، همه جریان را برای آنها بیان كرد و پیام امام حسین(ع) را نیز به پسرش رساند. این سه نفر، شیفته امام شده، بار و بنه خود را برداشتند و به سوی كاروان امام حركت كردند. آنها به حضور امام رسیده، قبول اسلام كردند و همراه سپاه امام، با كمال عشق و علاقه، به راه خود ادامه دادند تا به كربلا رسیدند. (محمدی اشتهاردی، 1373: 209)
4. قبول ولایت امام رضا(ع) توسط یک واقفی
در کتاب خرائج روایتی بدین مضمون آمده است:
مَا رُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَجُلٍ بِمَرْوَ وَ كَانَ مَعَنَا رَجُلٌ وَاقِفِیٌّ فَقُلْتُ لَهُ: اتَّقِ اللَّهَ قَدْ كُنْتُ مِثْلَكَ ثُمَّ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبِی فَصُمِ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِیسَ وَ الْجُمُعَةَ وَ اغْتَسِلْ وَ صَلِّ رَكْعَتَیْنِ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُرِیَكَ فِی مَنَامِكَ مَا تَسْتَدِلُّ بِهِ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ. فَرَجَعْتُ إِلَى الْبَیْتِ وَ قَدْ سَبَقَنِی كِتَابُ أَبِی الْحَسَنِ إِلَیَّ یَأْمُرُنِی فِیهِ أَنْ أَدْعُوَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ ذَلِكَ الرَّجُلَ. فَانْطَلَقْتُ إِلَیْهِ وَ أَخْبَرْتُهُ وَ قُلْتُ لَهُ: احْمَدِ اللَّهَ وَ اسْتَخِرْهُ مِائَةَ مَرَّةٍ. وَ قُلْتُ: إِنِّی وَجَدْتُ كِتَابَ أَبِی الْحَسَنِ قَدْ سَبَقَنِی إِلَى الدَّارِ أَنْ أَقُولَ لَكَ وَ فِیهِ مَا كُنَّا فِیهِ وَ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ یُنَوِّرَ اللَّهُ قَلْبَكَ فَافْعَلْ مَا قُلْتُ لَكَ مِنَ الصَّوْمِ وَ الدُّعَاءِ. فَأَتَانِی یَوْمَ السَّبْتِ فِی السَّحَرِ فَقَالَ لِی: أَشْهَدُ أَنَّهُ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ. فَقُلْتُ: وَ كَیْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: أَتَانِی أَبُوالْحَسَنِ الْبَارِحَةَ فِی النَّوْمِ، فَقَالَ: یَا إِبْرَاهِیمُ! وَ اللَّهِ لَتَرْجِعَنَّ إِلَى الْحَقِّ. وَ زَعَمَ أَنَّهُ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ إِلَّا اللَّه؛ (راوندی، 1409: ج1، 367)
وشّاء مىگوید: نزد ما در مرو مردى زندگى مىكرد كه واقفى بود. به او گفتم: از خدا بترس! من هم مثل تو بودم، ولى خدا قلبم را نورانى كرد. چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بگیر و غسل كن و دو ركعت نماز بخوان و از خدا بخواه تا آنچه را كه بتوانى با آن براى این كار استدلال كنى به تو نشان دهد. به خانه برگشتم و دیدم نامهاى از طرف امام رضا(ع) رسیده و دستور داده است آن مرد را براى این كار بخوانم. پس به سوى او روانه شدم و او را باخبر نموده، گفتم: خدا را ستایش كن و صدمرتبه از او طلب خیر نما؛ چون درباره تو نامهاى به من رسیده كه درباره همان مباحث ماست و من امیدوارم خدا قلب تو را نورانى گرداند. پس آنچه از روزه گرفتن و دعا كردن به تو گفتم انجام ده. روز شنبه سحر، نزد من آمد و گفت: گواهى مىدهم كه او امام واجب الاطاعه است. پرسیدم: چگونه این را فهمیدى؟ گفت: دیشب امام رضا(ع) به خواب من آمد و فرمود: اى ابراهیم، به خدا سوگند تو به سوى حقّ بازخواهى گشت. و او مىگفت: هیچ كس جز خدا حال
او را نمىدانست.
نقد
1. این روایت را جز راوندی در خرائج، شخص دیگری ذکر نکرده است و نمیتوان با خبر واحد ضعیف، قائل به مطلبی در اصول عقاید شد.
2. روایت از نظر سندی ضعیف است و مشخص نیست که راوندی با چه طریقی
روایت را نقل کرده است؛ بهویژه اینکه نویسنده کتاب، با عنوان «رُوِیَ» حدیث را
ذکر میکند.
3. به فرض دلالت این خبر به استفاده از رویا در تشخیص حجت الهی، با ادله متقنی که در ابتدای مقاله ذکر شد در تعارض است و نمیتوان در مقام تعارض به حدیث واحد و ضعیف تمسک کرد.
4. این خبر گزارش میدهد که وشّاء از این مرد واقفی درخواست کرده است برای شناخت طریق استدلال بر امامت حضرت رضا(ع) از خواب بهره بگیرد، در حالی که در ادامه گزارش به اینکه این فرد بدین کار تمسک کرده باشد اشاره نشده است. همچنین پذیرش امامت امام رضا را به دلیل دیدن معجزه غیبگویی امام(ع) ذکر کرده و نیز از جانب معصوم(ع) تأییدی بر این روش وجود ندارد و سخن غیرمعصوم برای ما حجت نیست.
نکته مهم اینکه با مراجعه به گزارشهای تاریخی درمییابیم خود وشاء و دیگر واقفیه از طریق طرح مسائل علمی و دیدن معجزه از جانب امام(ع) به ایشان ایمان آوردهاند و روشی به نام خواب یا رویا در کار نبوده است (صدوق، 1378: ج2، 229؛ کلینی، 1407: ج1، 355).
حضرت نرجس(ع)
یکی دیگر از ادعاها در پیدا کردن حجت الهی به سبب رویا، خواب نقل شده درباره حضرت نرجس(ع) و ازدواج ایشان با امام حسن عسکری(ع) است. در داستانی که شیخ صدوق به عنوان اولین نفر بدان پرداخته است، ایشان نوه پادشاه روم شرقی بوده و پس از دیدن حضرت محمد(ص)، حضرت عیسی(ع)، حضرت زهرا و حضرت مریم(ع)، اسلام آورده و همسری امام یازدهم(ع) را میپذیرد (صدوق، 1395: ج2، 417).
نقد
1. این روایت خبر واحد و دارای ضعف سند است (نک: تستری، 1417: ج12، 61، رسالة فی تواریخ النبی والآل(ع)).
2. در مقابل بیان شیخ صدوق، دو گزارش معارض وجود دارد:
الف) نعمانی و شیخ صدوق روایتی ذکر میکنند که مادر حضرت مهدی(عج) را کنیز سیاهپوست میداند، نه بانویی با چهرهای رومی و میگویند:
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ(ع) یَقُولُ: إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِیهِ شَبَهٌ مِنْ یُوسُفَ ابْنُ أَمَةٍ سَوْدَاءَ یُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَة؛ (نعمانی، 1397: 163 و 228؛ صدوق، 1395: ج1، 329)
شنیدم که امام باقر(ع) میفرمود: همانا صاحب این امر شباهتی به حضرت یوسف دارد و فرزند کنیزی سیاه است که خداوند در یک شب امر ظهور او را فراهم میکند.
در سند نعمانی، افرادی موثق وجود دارند (برای اثبات وثاقت ابنعقده، احمد بن الحسین، حسن بن محبوب و هشام بن سالم، نک: خویی، 1403: ج3، 64؛ ج2، 105؛ ج6، 96؛ ج20، 324) و تردید تنها درباره یزید الکناسی است که توثیق صریحی ندارد. آیتالله خویی او را همان ابوخالد قماط دانسته و توثیق میکند (همو: ج21، 111). آیتالله شبیری نیز وی را بنابر نقل اجلاء از او میپذیرد (شبیری زنجانی، 1419: ج11، 3976) و او را فقیهی زبده میداند (همو: 4007). در میان قدما نیز بزرگانی همچون شهید ثانی روایات او را صحیحه دانستهاند (عاملی، 1423: ج14، 339). از نظر نگارنده، با توجه به اینکه این روایت را شیخ صدوق نیز از طریق ضریس نقل میکند و این فرد از افراد ثقه بوده (برای اثبات وثاقت ضریس، نک: خویی، 1403: ج10، 162) و در سند نیز فردی مانند حسن بن محبوب _ که از اصحاب اجماع است _ قرار دارد، میتوان به این روایت اعتماد کرد (برای آگاهی از مبنای علما در تصحیح روایات اصحاب اجماع، نک: ترابی شهرضایی، 1387: 231).
ب)در الغیبة (طوسی، 1411: 244)، اثبات الوصیة (مسعودی، 1424: 257) و عیون المعجزات (ابنعبدالوهاب، بیتا: 138) گزارشیهایی نقل شده است که تولد حضرت نرجس(ع) را در خانه حکیمهخاتون دانستهاند و داستانی مخالف رومی بودن ایشان ارائه میدهند.
3. در عبارتهای پیشین بیان شد که برای اثبات مطلبی در اصول عقاید، نمیتوان به یک گزارش ضعیف تمسک کرد و این گزارش از جمله اخبار آحادی است که ضعف سندی نیز دارد.
در پایان یادآور میشویم که در مباحث امامت، راههای متعددی برای تشخیص حجت الهی وجود دارد که نیازی به تعیین مصداق از طریق رویا نیست؛ آن هم رویایی که تشخیص صادقه و کذب بودنش از عهده افراد عادی و عموم مردم خارج است. از اینرو اگر مردم، معیارهای تشخیص امام حق از امام باطل را در اختیار داشته باشند، هیچگاه در تشخیص حق از باطل درنخواهند ماند. با توجه به روایتهای متعدد ذکر شده در منابع حدیثی، امر اهلبیت(ع) ظاهرتر از نور خورشید است و همان قوانینی که ما را به دوستی اهلبیت(ع) رهنمون شدهاند و ولایت آنان را پذیرفتیم، در تشخیص امام مهدی(عج) نیز راهگشا هستند.
نتیجه
با توجه به ادله متقن نمیتوان از رویا در تشخیص احکام فقهی استفاده کرد که این امر به طریق اولویت در مسائل عقیدتی اعتبار و جایگاهی ندارد. از سوی دیگر، شیاطین میتوانند برای انسانها خوابسازی کرده و القا کنند که یکی از معصومین(ع) هستند؛ از اینرو نمیتوان به رویای خود تمسک کرد و آن را مانند کلام معصوم تلقی نمود. هیچیک از اهلبیت(ع) نیز این روش را تأیید یا پیشنهاد نکردهاند.
منابع
_ ابناثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش.
_ ابنطاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، انتشارات جهان، چاپ اول، 1348ش.
_ ، فلاح السائل، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1406ق.
_ ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
_ ابنعبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، قم، مکتبة الداوری، بیتا.
_ استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیة و بذیله الشواهد المکیة، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1426ق.
_ اعلمی، محمدحسین، دائرة المعارف اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1413ق.
_ افندی اصفهانی، میرزا عبدالله، تعلیقة أمل الآمل، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، چاپ اول، 1410ق.
_ امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف، بیتا.
_ اندلسی، عیاض بن موسی، ترتیب المدارک وتقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب مالک، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق.
_ انصاری، زکی، بین یدی الصیحة قراءة فی الاحلام منهجا و علما، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، بیتا.
_ آشتیانی، محمدحسن، بحر الفوائد، بیروت، مؤسسة تاریخ العربی، چاپ اول، 1432ق.
_ آملی، میرزا هاشم، مجمع الأفکار و مطرح الأنظار، قم، مکتبة العلمیة، چاپ اول، 1395ق.
_ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1405ق.
_ ، الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیة، بیروت، دارالمصطفی لإحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق.
_ بحرانی اصفهانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1413ق.
_ بصری، احمد بن اسماعیل، الجواب المنیر عبر الاثیر، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، چاپ دوم، 1431ق.
_ المتشابهات، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، 2010م.
_ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق.
_ ترابی شهرضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1387ش.
_ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، نشر الاسلامی، چاپ دوم، 1417ق.
_ جابلقی، محمدشفیع بن علیاکبر، القواعد الشریفة، قم، بینا، چاپ اول، بیتا.
_ جدیدنژاد، محمدرضا، معجم مصطلحات الرجال و الدرایة، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1422ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، نشر اسراء، چاپ اول، 1388ش _ الف.
_ نسیم اندیشه (دفتر اول)، قم، اسراء، چاپ سوم، 1388ش _ ب.
_ جمعی از علما، الأصول الستة عشر، قم، دارالشبستری، چاپ اول، 1363ش.
_ حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، چاپ اول، 1418ق.
_ حلی، حسن بن یوسف، اجوبة المسائل المهنائیة، قم، انتشارات خیام، چاپ اول، 1401ق.
_ حلی، محمد بن ادریس، اجوبة مسائل و رسائل فی مختلف فنون المعرفة، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1429ق.
_ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، قم، نشر بیدار، 1401ق.
_ خویی، سید ابوالقاسم، صراط النجاة، قم، نشر المنتخب، چاپ اول، 1417ق.
_ فقه الشیعة، قم، نوظهور، چاپ سوم، 1411ق.
_ معجم رجال الحدیث، بیروت، مدینة العلم، چاپ سوم، 1403ق.
_ راوندی، سعید بن هبةالله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.
_ زیدی انصاری، ضیاء، الرؤیا فی مفهوم آل البیت(ع)، بیجا، بینا، بیتا.
_ سبحانی، جعفر، ارشاد العقول الی مباحث الأصول، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1424ق.
_ سیوطی، جلالالدین، جامع الاحادیث، بیجا، بینا، چاپ اول، 1422ق.
_ شبر، سید عبدالله، الاصول الاصلیة و القواعد الشرعیة، قم، کتابفروشی مفید، چاپ اول، 1404ق.
_ شبیری زنجانی، سید موسی، کتاب نکاح، قم، مؤسسه پژوهشی رایپرداز، چاپ اول، 1419ق.
_ شریف مرتضی، علی بن حسین، الامالی، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، 1998م.
_ رسائل الشریف المرتضی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، 1405ق.
_ شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
_ صدر، سید محمدباقر، بحوث فی علم الأصول، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهلبیت(ع)، چاپ سوم، 1417ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، الامالی، تهران، نشر کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
_ ، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران، نشر جوان، چاپ اول، 1378ش.
_ کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
_ من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
_ طاهری خرمآبادی، سید حسن، تفسیر سوره یوسف، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1391ش.
_ طباطبایی یزدی، محمدباقر، وسیلة الوسائل فی شرح الرسائل، قم، بینا، چاپ اول، بیتا.
_ طبرسی فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
_ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، نشر مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافة، چاپ اول، 1414ق.
_ الغیبة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.
_ عاملی (شهید ثانی)، زینالدین بن علی، الرعایة، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1423ق.
_ مسالک الافهام، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول، 1413ق.
_ عسقلانی (ابنحجر)، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
_ عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تهران، انتشارات علمیه، چاپ اول، 1380ق.
_ فاضل لنکرانی، محمد، دراسات فی الاصول، قم، مرکز فقه الائمة الاطهار(ع)، چاپ اول، 1430ق.
_ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
_ کاشفالغطاء، جعفر، حق المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین، تهران، تحقیق: احمد شیرازی، چاپ اول، 1319ق.
_ کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1410ق.
_ کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، مشهد، نشر دانشگاه، چاپ اول، 1409ق.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
_ گیلانی (میرزای قمی)، ابوالقاسم بن محمدحسن، قوانین الاصول، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة، 1378ق.
_ القوانین المحکمة فی الاصول، قم، دار احیاء الکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1430ق.
_ مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم، آلالبیت، چاپ اول، 1416ق.
_ مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی؛ الأصول و الروضة، تهران، المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
_ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول(ص)، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
_ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1388ش.
_ محمدی اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد(ع)، قم، انتشارات ناصر، چاپ ششم، 1373ش.
_ مددی، سید احمد، «پژوهشی در تفسیر قمی»، ماهنامه کیهان اندیشه، تهران، مؤسسه کیهان، ش32، مهر و آبان 1369ش.
_ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، قم، مؤسسه انصاریان، چاپ دوم، 1424ق.
_ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1383ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
_ ، الفصول المختارة، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
_ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
_ مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، 1428ق.
_ میرداماد، محمدباقر بن محمد، الرواشح السماویة، قم، دارالخلافة، چاپ اول، 1311ق.
_ نراقی، احمد بن محمدمهدی، مناهج الاحکام و الاصول، قم، نشر مؤلف، بیتا.
_ نراقی، محمدمهدی، انیس المجتهدین فی علم الأصول، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1388ش.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.
_ نوری طبرسی، حسین بن محمدتقی، دارالسلام فیما یتعلق بالرؤیا و المنام، بیروت، موسسة التاریخ العربی، چاپ اول، 1429ق.
_ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس (اسرار آل محمد)، قم، الهادی، چاپ اول، 1405ق.