تبیین نظریه غیبت امام در اندیشه ابنقبه رازی
عباس میرزایی
مرضیه امری
چکیدهمرضیه امری
ابنقبه رازی متکلمی از جریان معتزلیان شیعه شده است که در دوران غیبت صغرا در حوزه تبیین اندیشههای امامیه و دفاع از آموزههای اعتقادی تشیع فعالیتهای بسیاری کرده است. این نوشتار، بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که ابنقبه رازی در بحث غیبت، در رویارویی با مخالفان چه طرحی داشت و اینکه آیا تئوری او در دورههای بعدی کلام امامیه در بغداد مورد پذیرش قرار گرفت؟ همچنین به این بحث اشاره خواهد شد که آیا ابنقبه مصداق مناسبی برای نظریه خط اعتدالی که مدرسی طباطبایی معرفی میکند و نافی صفات فوق بشری ائمه(ع) و از جمله غیبت و نامیرایی امام هست یا خیر؟ فرضیه مورد بحث این است که ابنقبه در در بحث غیبت طرحی تبیینی _ دفاعی مطرح کرده که اساس آن را میتوان در دورههای بعدی کلام امامیه _ یعنی زمانه شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی _ رصد کرد. با بررسی آثار بر جای مانده به این نتیجه رسیدیم که ابنقبه از نظریه غیبت در غالب طرحی جدید به بحث پرداخته و وزانت این طرح به گونهای بوده که تأثیر آن بر متکلمان بعدی را آشکارا میتوان یافت. این بحث، نظریه مدرسی را با ابهام روبهرو میکند.
مقدمه
ابنقبه رازی از جمله معتزلیانی است که در نیمه دوم سده سوم هجری اندیشه امامیه را پذیرفت و به دفاع عقلانی از تفکرات امامیه پرداخت. ویژگی شاخص ابنقبه این است که تنها در حوزه امامت فعالیت میکرده است، به گونهای که تمام آرا و اندیشهها، آثار و مناظرات وی در بحث امامت است. تخصص وی در این بحث، او را به عنوان صاحبنظری شناخته شده در تاریخ تفکر امامیه مطرح کرده است، به گونهای که در مدرسه کلام امامیه در بغداد (نک: حسینیزاده، 1393) و میان متکلمانی همچون شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی میتوان تأثیر اندیشههای امامتی وی را رصد کرد.
بحث غیبت از مباحثی است که در منظومه معرفتی ابنقبه جایگاهی درخور توجه دارد و در آثار بر جای مانده از وی نظریات و اندیشههای او شایسته توجه است. توجه به اندیشههای ابنقبه در مباحث مهدوی و غیبت از چند جهت است؛ نخست آنکه مدرسی طباطبایی در کتاب مکتب در فرایند تکامل درباره جریانهای فکری امامیه و ابنقبه نظریهای مطرح کرده است که چندان دقیق به نظر نمیرسد. مدرسی معتقد است نظریه امامت سیر تطور داشته و در ابتدا معنایی سیاسی داشت و در ادامه رنگی اعتقادی به خود گرفت. وی بر این باور است که جریانهای مختلفی در تشیع امامی تلقیهای مختلفی از امامت داشته است که عبارتاند از غالیان (الحادی و غیرالحادی=مفوضه)، مقصره و معتدله/ خط اعتدال/ خط میانه (نک: مدرسی طباطبایی، 1384: 56-107). مدرسی _ که خود را وفادار به خط اعتدال و راه میانه معرفی میکند (همو: 106) _ در تبیین امامیان معتدله معتقد است اینان صفات فوق بشری، مانند علم غیب، قدرت، معجزه و برخی صفات دیگر را برای امام قائل نبودهاند و درباره اینها به طور خاص در جایجای فصل دوم کتاب بحث میکند. او این صفات را اندیشههای غالیان (به تعبیر او مفوضه) میداند که به امام نسبت میدادهاند و با واکنش و مخالفت امامیان خط میانه و معتدل روبهرو میشدهاند. وی معتقد است این اندیشهها با تلاشهای مفوضه وارد اندیشه امامیه شد (همو: بخش دوم). نکته مهم اینجاست که مدرسی در ابتدای این فصل یکی از این ویژگیهای فوق بشری و غالیانه را «غیبت» و «نامیرا بودن» معرفی میکند و میگوید: «این اعتقاد در میان سواد اعظم مسلمانان به نام غلو شناخته شده» ولی به همین مقدار بسنده کرده و در ادامه درباره آن بحث نمیکند (همو: 57 - 60). به هر حال، مدرسی میکوشد ابنقبه را به عنوان نمایندهای از خط اعتدال در سده سوم و اوایل سده چهارم نشان دهد که مخالف صفات فوق بشری امام است (همو: 101). اما نکته اصلی اینجاست که مدرسی در نظریۀ خود دارای ابهام است و ابنقبه نمیتواند مصداقی کامل برای نظریهاش باشد؛ زیرا اگرچه وی نافی صفات فوق بشری مانند علم غیب است، ولی بحث غیبت و نامیرا بودن امام را کاملاً مطرح مینماید و از آن دفاع میکند. افزون بر اینکه در همان بحث صفات ائمه و نسبتی که به ابنقبه داده میشود نیز نظریهای کامل ارائه نمیدهد. این نوشتار درباره نظریات و اندیشههای ابنقبه در موضوع غیبت بحث میکند و نشان خواهد داد که وی در این موضوع منظومهای کامل از اندیشههای مهدوی را مطرح کرده است؛ موضوعی که پیش از این مورد بحث پژوهش قرار نگرفته است.
این پژوهش از جنبهای دیگر نیز بااهمیت است و آن اینکه نشان داده شود متکلمان دوره غیب صغرا چگونه به نظریهپردازی و تبیین اندیشه غیبت پرداختهاند و این اهمیت برای ابنقبه برجستگی بیشتری دارد؛ زیرا وی متکلمی است که سابقه اعتزال دارد. چگونگی مباحث و نظریات وی درباره غیبت امام با توجه به شیوههای عقلگرایانهای که معتزلیان به آن معروفاند خود نکتهای درخور توجه است. نتیجه به دست آمده آن است که ابنقبه آشکارا به تبیین عقلی انگارههای بحث غیبت و مباحث مرتبط پرداخته است که بسامد آن را میتوان تا قرنها بعد از وی در آثار نگاشته شده در اینباره رصد کرد.
شخصیت و جایگاه ابنقبه در تاریخ تفکر امامیه
ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قِبَه [قُبَّه] رازی معروف به ابنقِبَه رازی از متکلمان امامیه در نیمه دوم سده سوم هجری است. وی تقریباً معاصر شیخ کلینی (م 329ق) است و در ری زندگی میکرده و همانجا نیز درگذشته است (نجاشی، 1416: 375؛ حلی، 1417: 243). درباره سال فوت وی تاریخ دقیقی مشخص نیست، ولی از مبادله کلامی میان وی و ابوالقاسم بلخی میتوان سال مرگش را پیش از سال 317 (ابناثیر، 2002: ج8، 236؛ عسقلانی، 1416: ج3، 255) یا 319قمری (ابنخلکان، 1364: ج3، 45؛ ابنکثیر، 1988: ج11، 186) حدس زد؛ یعنی همان سالی که بلخی از دنیا رفته است. بر این اساس سال وفات ابنقبه پیش از این دو تاریخ بوده است؛ زیرا وقتی ابوالحسین سوسنجردی نقدیه مجدد بلخی را نزد ابنقبه میبرد، درمییابد که وی از دنیا رفته است (ابنندیم، 1350: 219).
درباره مذهب ابنقبه نیز باید گفت که به تعبیر نجاشی، وی در ابتدا معتزلی بوده و سپس به مذهب امامیه گروید و در این مذهب صاحب بصیرت شد (طوسی، 1417: 38). فهرستنگاران و تراجمنگاران همگی به این گزارش اشاره کردهاند و هیچ گزارش خلافی به دست نرسیده است.
درباره موقعیت و جایگاه وی در میان امامیان نیز باید گفت بزرگان امامیه در دو مدرسه حدیثی و کلامی قم و بغداد همگی به تعریف و تمجید از وی پرداختهاند. شیخ صدوق(م381ق)، شیخ مفید(م413ق) سید مرتضی(م436ق) نجاشی(م450ق)، شیخ طوسی(م460ق) و همچنین فهرستنگاران دوره بعد، همگی با نیکی از وی یاد کردهاند. شیخ طوسی درباره ابنقبه رازی چنین آورده است:
ابنقبه رازی از متکلمان امامیمذهب و از حاذقان آنان است. (همو: 38)
نجاشی _ که فهرست خود را پس از فهرست شیخ طوسی نوشته و درصدد بوده کمبود و اجمال فهرست شیخ و گفتار او را جبران کند _ اطلاعات بیشتری ارائه میکند. او ابنقبه را اینگونه توصیف مینماید:
ابنقبه رازی متکلمی عظیمالقدر، نیکوعقیده، نیرومند و قویپنجه در علم کلام بود و کتابهایی در این زمینه نگاشت. (نجاشی، 1416: 376)
علامه حلی (1417: 343) به مانند ابنداود (1392: 177) نیز نام او را به بزرگی یاد کرده و گفتار شیخ طوسی و نجاشی را درباره وی نوشتهاند. همچنین علامه حلی او را «شیخ الامامیة فی زمانه» توصیف کرده است (حلی، 1417: 343). سید مرتضی در حضور شیخ مفید به تمجید از وی میپردازد (مفید، 1414ب: 22) و در الشافی از او به نیکی یاد میکند (شریف مرتضی، 1410: ج2، 126 و 323). ابنقبه متکلمی زبردست بوده که متون فهرستی و رجالی امامیه همه او را به مهارت در کلام با بیانهای مختلف ستودهاند. قوی فی الکلام (نجاشی، 1416: 375)، من متکلمی الشیعة (الامامیه) و حذاقهم (ابنندیم، 1350: 225؛ طوسی، 1417: 207)، المتکلم الفحل (مازندرانی، 1380: 130) و متکلم عظیمالقدر (حلی، 1417: 343؛ ابنداود، 1392: 177) از جمله این عبارتهاست.
موفقیتهای علمی ابنقبه در مناظره با بزرگان فرق کلامی دیگر حتی تا یک قرن بعد نیز نقل محافل علمی امامیه بوده است (مفید، 1414ب: 22). شهرستانی او را از بزرگان امامیه معرفی میکند (شهرستانی، بیتا: ج1، 329) و فخر رازی (م. 606ق.) نیز او را از اذکیاء امامیه در کنار سیدمرتضی میداند (فخر رازی، 1411: 599). ابنناصرالدین شافعی (م824ق)، به عنوان تنها رجالنویس از اهلسنت که به ابنقبه اشاره کرده، وی را از متکلمان شیعه به شمار میآورد (قیسی دمشقی، 1414: ج7، 183).
درباره جایگاه علمی ابنقبه نیز باید گفت در دوران حیات علمی خود با بزرگان و شیوخ فرق کلامی مخالف امامیه به بحث و مناظره مینشسته است که میتوان به ابوالقاسم بلخی اشاره کرد. ابنقبه با او مناظرهای مکتوب و مفصل داشته است که مورد اشاره قرار میگیرد. وی نهتنها در دفاع از عقاید امامیه، با متکلمان غیرامامی اهل مناظره بوده، بلکه در جامعه امامیه آن روزگار شخصیتی رفیع و محل رجوع امامیان به شمار میرفته است که مشکلات عقیدتی خود را با او مطرح میکردهاند (نک: رازی، 1416الف: 60).
بسامد آرای ابنقبه در باب امامت و غیبت
در سخن از جایگاه و موقعیت علمی ابنقبه میتوان به بازخورد آرا و اندیشههای وی توجه کرد. بررسی این موضوع، افزون بر تبیین جایگاه علمی ابنقبه، نقش وی در سیر تاریخ تفکر امامیه را نیز روشن خواهد ساخت. در آثار بر جای مانده از این بزرگان امامیه، شیخ صدوق (م381ق) از نظر رتبه زمانی، اولین عالم شیعی است که در آثار خود از نگاشتههای ابنقبه استفاده کرده است. او تقریباً دوازده سال پس از وفات ابنقبه، آثار و آرای وی را مورد توجه قرار داده است. شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة سه رساله مهم از ابنقبه را با حذف خطبه و دیباچه آورده است. رساله اول با نام النقض علی ابوالحسن علی بن احمد بن بشار، در نقد نوشته یکی از طرفداران جعفر کذاب به نام ابوالحسن علی بن احمد بن بشار و اثبات امام دوازهم و غیبت ایشان است (صدوق، 1416: 53 - 60). او درباره امام عسکری(ع) و غیبت امام دوازدهم(عج) اشکالاتی مطرح میکند که ابنقبه به بررسی و نقد آنها میپردازد. رساله دوم در حقیقت پاسخ ابنقبه به نامه عدهای از شیعیان است که در آن انتقادهای معتزله بر نظریه امامیه درباره غیبت امام دوازدهم بررسی میشود (همو: 60 - 63). رساله سوم _ که صدوق آن را به عنوان تتمه مقدمه کمال الدین مطرح کرده است _ در واقع بزرگترین رساله بر جای مانده از ابنقبه نیز به شمار میآید. این اثر در پاسخ به کتاب الاشهاد ابوزید علوی (م326ق) _ که خود از بزرگان زیدیه در ری بوده _ با نام نقض کتاب الاشهاد نگاشته شده است. ابوزید درباره نص بر امام، اختلافات درونگروهی درباره ائمه(ع) و قیام نکردن امامان شیعه انتقادهایی مطرح میکند (همو: 94-126). شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار نیز سه متن مهم درباره غدیر خم (همو، 1379: 67-74)، حدیث منزلت (همو: 74-79) و عصمت امام (همو: 133-136) از ابنقبه را بدون ذکر نام منبع آن نقل کرده است (همو: 67-79، 133-136). در اینباره باید به این نکته اشاره کرد که قاضی عبدالجبار در کتاب المغنی، قسمت الامامة (معتزلی، بیتا: ج20، 144)، ضمن مباحث و نظریات خود درباره جریان غدیر، مطالبی همانند آنچه شیخ صدوق در بحث حدیث غدیر (صدوق، 1379: 67-74) معانیالاخبار مطرح نموده، بیان کرده است. سید مرتضی در الشافی فی الامامة (شریف مرتضی، 1410: ج2، 269) در نقدیه خود بر همین قسمت از المغنی، تصریح میکند که مطالب مطرح شده از سوی قاضی، از کتاب الانصاف ابنقبه است. بر این اساس باید گفت شیخ صدوق از الانصاف در معانیالاخبار نیز استفاده کرده است.
پس از شیخ صدوق باید از شیخ مفید (م413ق) نام برد که آثار و آرای ابنقبه را در
بحث غیبت امام مورد توجه قرار داده است. شیخ مفید در رسائل فی الغیبة درباره غیبت
و مباحثی چون عدم اخلال غیبت به حجیت امام، بررسی راویان روایات غیبت و علت
پذیرش آنان، تواتر اینگونه از اخبار و همچنین امکان اظهار معجزه امام غایب هنگام ظهور به دلیل اثبات امامت به مانند آرای ابنقبه مباحثی را مطرح کرده است (نک: مفید، 1414الف). شیخ در الفصول العشرة فی الغیبة در موارد مختلفی مانند نقل اخبار این باب و کثرت
ناقلان و مخالفت مخالفان (درباره ابنقبه نک: رازی، 1416الف: 60-61 و درباره شیخ مفید نک: مفید، 1414الف: رسالۀ اول، 11-12) و امکان اظهار معجزه امام غایب هنگام ظهور (درباره ابنقبه نک: رازی، 1416: 62 و درباره شیخ مفید نک: مفید، 1414الف: 51) مانند ابنقبه مباحثی را مطرح میکند.
سید مرتضی (م 436ق) نیز پس از شیخ صدوق، بیشترین استفاده را از آثار و آرای ابنقبه برده است. او معروفترین کتاب ابنقبه _ الانصاف _ را در اختیار داشته و در نوشتههای خود از آن استفاده بسیار کرده است. وی تصریح کرده که عین الفاظ کتاب ابنقبه را مورد نقل قرار داد است (شریف مرتضی، 1410: ج2، 128). وی در الشافی فی الامامة متن مهمی از نظریات تاریخی ابنقبه درباره سقیفه و حوادث تاریخی این جریان تأثیرگذار در تاریخ اسلام را مورد توجه قرار داده (همو: 126) که به آن اشاره خواهد شد. او همچنین در یکی از جلسات علمی خود با شیخ مفید درباره نظریات ابنقبه بحث کرده و وی را مورد تمجید قرار میدهد. شیخ مفید در کتاب الفصول المختاره شیوه استدلال ابنقبه در بیان حدیث غدیر را در مناظره با یکی از بزرگان معتزله بیان میکند (مفید، 1414ب: 22)؛ همچنان که نظریات ابنقبه درباره غیبت امام دوازدهم و ادله آن در گفتار پایانی کتاب تنزیه الانبیاء نیز قابل رهگیری است (شریف مرتضی، 1989: 225 و 227). او همانند ابنقبه معتقد است برای تعیین امام هیچ راهی جز نصّ وجود ندارد؛ زیرا وقتی پذیرفته شد امام باید معصوم باشد و عصمت نیز مقامی نیست که در ظاهر افراد مشخص باشد، تعیین نصّ بر خداوند از طریق پیامبرش واجب است. از اینرو برای شناخت امام معصوم چارهای جز رجوع به نصّ الهی وجود ندارد (همو، 1411: 432). همچنین وی در بحث جایگاه امام (همو: 410، 429، 43)، دلالت عقل بر وجوب نصّ
(همو، 1410: ج2، 7) و کارکرد و چگونگی آن (همو، 1411: 435) مانند ابنقبه بحث میکند. افزون بر اینکه سید مرتضی مانند ابنقبه به امکان معجزه برای غیر نبی (همو: 332 و
429؛ همچنین نک: همو، 1405: ج1، 282) و اظهار معجزه توسط امام غایب هنگام ظهور (درباره ابنقبه نک: رازی، 1416الف: 62 و درباره سیدمرتضی نک: شریف مرتضی، 1989: 184؛ همو، 1410: ج1، 148)، اثبات وجود امام از طریق ضرورت وجود امام در هر عصر (درباره ابنقبه نک: همین نوشتار، بخش اثبات امامت امام و برای سید مرتضی نک: شریف مرتضی، 1405ب: ج2، 294-295) و همچنین رویت امام در ایام غیبت توجه دارد (شریف مرتضی، 1411: 418 و 423).
شیخ طوسی(460ق) نیز _ از دیگر متکلمان امامی در قرن پنجم _ نظریات ابنقبه را مورد اعتنا قرار داده است. درباره شیخ طوسی و بسامد آرای ابنقبه در آثار او باید گفت شیخ طوسی به غیر از کتاب تلخیص الشافی _ که خلاصه کتاب الشافی فی الامامة سید مرتضی است و به تبع آرای ابنقبه در آن وجود دارد (طوسی، 1394: ج2، 119) _ در چهار اثر از آثار دیگر خود به نظریات ابنقبه _ گاه با عین عبارت _ اشاره میکند؛ با این حال، نامی از ابنقبه به میان نمیآورد. او تحلیل تاریخی پیشگفته ابنقبه درباره سقیفه و حوادث پس از آن را در رساله المفصح فی الامامة (همو، 1414ب: 126) و تمهید الاصول (همو، 1362: 386) و همچنین در الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد (همو، 1391: 315) با همان الفاظ ابنقبه در الانصاف، مطرح میکند. وی در تمهید الاصول مباحث مربوط به تبیین طریق امامت، وجوب نصّ بر امام و اینکه اگر پذیرفته شد امام معصوم است، بر خداوند واجب است او را معرفی کند (همو، 1362: 313) را مانند ابنقبه بحث میکند. شیخ طوسی مشابه ابنقبه و در همان چارچوب، راه شناخت امام از غیر امام را نصّ و اظهار معجزه و همچنین امکان اقامه معجزه برای آخرین امام به هنگام ظهور مطرح میکند (همو: 353؛ همو، 1391: 315). او در گفتارهای دیگری مانند امکان معجزۀ امام (همو، 1362: 353، 368 و 369)، بررسی و تبیین حدیث منزلت (همو: 399-401) و حدیث غدیر خم (همو: 397-398)، شبیه آنچه ابنقبه بحث نموده را ارائه میکند. وی مسائل مربوط به بحث غیبت (همو، 1414الف: 98) و عصمت (همو: 98) را نیز در مسائل الکلامیة همداستان با آرای ابنقبه بیان کرده است. ابوصلاح حلبی (م447ق)
_ از بزرگان امامیه _ نیز در کتاب تقریب المعارف درباره غیبت (حلبی، 1417: 202 و 207)
امام و حدیث غدیر (همو: 151 و 154) بر همان پایه و اساس مباحث و نظریات ابنقبه بحث کرده است.
اندیشههای مهدوی ابنقبه رازی
در سخن از نظریات ابنقبه درباره غیبت امام دوازدهم(عج) نخست باید گفت از آنجا که وی در عصر غیبت صغرا زندگی میکرده، شاهد هجمه شبهات اعتقادی فِرَق دیگر _ اعم از شیعی و غیرشیعی _ بوده است. او خود به معتزلیانی اشاره میکند که تلاش میکردهاند مسئله مهدویت را زیر سؤال ببرند (رازی، 1416الف: 61). از اینرو مانند دیگر بزرگان امامی، در تبیین مسئله مهدویت و غیبت امام(عج) تلاش بسیاری کرده است. تقریباً در هر سه اثر باقیمانده از وی _ یعنی المسألة المفردة فی الامامة، النقض علی ابوالحسن علی بن احمد بشار و نقض الاشهاد _ میتوان نظریات ابنقبه در این بحث را مشاهده کرد. بررسی این گزارشها نشان میدهد گفتمان غالب بر مباحث غیبت و مهدویت ابنقبه، حاکی از ترسیم این موضوع به عنوان امری واقعی و از پیش تعیین شده است، نه مسئلهای که ناگهان برای امامیه حادثه شده و بر اثر اتفاقات و حوادث و شرایط بدان معتقد شدهاند. همچنین روح حاکم بر مباحث مهدویت ابنقبه، توجه و تأکید بر اثبات امام و غیبت ایشان است نه اثبات امام به عنوان آخرین امام؛ بدین معنا که او نسبت به نظریه خود مبنی بر ادامه نظام سلسله امامت تا پایان جهان، در بعد از ظهور امام، سکوت میکند. البته میتوان گفت اثبات امام غایب و قائم در واقع اثبات آخرین امام نیز هست که دربارهاش بحث خواهد شد.
اثبات امامت امام
برای بررسی اثبات امامت امام دوازدهم از منظر ابنقبه لازم است نخست درباره اندیشههای مبنایی او بحث کنیم، سپس به تبیین دیدگاه وی بپردازیم.
ابنقبه تمام آموزههای دین را از منظر نصّ بررسی میکند. در نظر او تمام مسائل
دینی ابتدا باید از این بُعد مطالعه شود (نک: همو، 1416ب: 100 و 113). او موضوع غیبت
را هم از این جهت در معرض بحث قرار داده و معتقد است که جامعه همواره به امام راهبر
و راهنما نیاز دارد (نک: همو، 1416ج: 54؛ همو، 1416الف: 61؛ همو، 1979: 133). ابنقبه
در تبیین اصل ضرورت دائمی وجود معتقد است برای دسترسی به نصوص در هر عصر نیازمند به امام هستیم (همو، 1416ب: 98؛ همو، 1979: 133-134) و در هر زمان یک امام وجود دارد (همو، 1416ب: 98؛ همو، 1416الف: 61)؛ امامی که موظف است کتاب و سنت را بیان کند و آن را از تأویلات نابجا محفوظ دارد (همو، 1979: 133-134) و بنابر دیدگاه امامیه، تنها راه تعیین امام، نصّ است؛ ضمن اینکه نصّ از طریق امام پیشین بیان میشود (همو، 1416ب: 120).
امام عسکری(ع) نیز پس از خود منصب امامت را برای امام مهدی(عج) تعیین کرد و شمار افرادی که چنین نصب و نصّ را روایت کردهاند به حد نصاب برای حصول تواتر میرسد (رازی، 1416ج: 60). بنابراین باید شهادت آنان بر این مسئله پذیرفته شود (همو: 57). البته ابنقبه معتقد است درباره غیبت امام زمان(عج) از میان همه نصوص مشهور و آشکاری که وجود دارد اگر جز خبر کمیل بن زیاد نبود، همان کفایت میکرد (رازی، 1416ب: 114).
ابنقبه برای اثبات وجود آخرین امام به نکته دیگری اشاره میکند و آن این که حتماً باید فردی از فرزندان ابوالحسن ثالث (حضرت هادی) امام باشد تا حجت الهی به ایشان قائم شود و عذر خلایق در دسترسی نداشتن به امام برطرف شود (رازی، 1416ج: 54). همچنین این مرد (امام غایب) بر همه اهل اسلام از دور و نزدیک و حاضر و غایب، امام است و ما و بیشتر مردم بیآنکه او را دیده باشیم به امامتش معتقدیم (همو). حق امامت ایشان به دنبال حق امامت پدرش ثابت شده است. اگر حق امامت امام عسکری(ع) ثابت شد به ضرورت، حق امامت او هم اثبات میشود؛ زیرا اگر پدرش حق امامت نداشت، چنین حقی به ایشان هم نمیرسید (همو: 54).
ابنقبه در ادامه اثبات امام دوازدهم(عج) به حجیت نصّ درباره این امام در نقدیهای که بر یکی از پیروان جعفر کذاب نگاشته اشاره میکند و میگوید:
پیشینیان ما و شما (جعفریه) این روایت را از امام صادق(ع) نقل کردهاند که: چون سه نام محمد و علی و حسن پشت سر یکدیگر واقع شد چهارمین آنها قائم خواهد بود. (همو: 55؛ همچنین نک: نعمانی، بیتا: 183؛ مجلسی، 1403: ج51، 38)
غیر از این روایت، روایات دیگری هم وجود دارد ... . زمانی که اثبات شد امام عسکری(ع) امام است، نه برادر ناتنی او (جعفر)، به ناچار طبق عقیده ما و شما باید فردی از فرزندان امام حسن عسکری(ع) امام باشد. (همو، 1416ج: 55 و 56)
ابنقبه تصریح میکند اجماع بر آن است که باید امام قائمیاز اهلبیت(ع) باشد که با وجود او حجت خدا بر خلق تمام شود (همو: 58) و ما اقرار داریم که باید فردی از فرزندان امام حسن عسکری(ع) حجتالله باشد (همو: 54). ما به او رجوع میکنیم و به دستور او هستیم. او کسی است که حجتش ثابت شده و ادله امامتش آشکار شده است (همو) و وجود او با ادله قطعی قابل اثبات است (همو: 56).
ابنقبه با اشاره به نظریات مخالفان امامیه مبنی بر عدم وجود نصوص امامت برای آخرین امام میگوید که اینان نخست باید نظریه خود را اثبات کنند و در مرحله بعد نظریه امامیه مبنی بر وجود نص را رد نمایند. همه انگیزه اینان از طرح این مباحث انکار مسئله غیبت امام است (همو: 61). او معتقد است این اشکال مخالفان در بحث غیبت موضوعی فرعی است که نمیتوان آن را اثبات کرد، مگر آنکه بر صحت اصل آن _ یعنی بحث امامت _ دلیل آورده شود. دلیل بر صحت این اصول در آثار امامیه بحث شده و موجود است؛ برای مثال، اگر پرسشگری از صحت احکام و شرایع از ما بپرسد، ناچاریم او را بر صحت خبر و صحت نبوت پیامبر اکرم(ص) و اینکه آن حضرت به این احکام و شرایع فرمان داده است، دلالت کنیم. پیش از آن نیز باید اثبات کنیم خدای تعالی واحد و حکیم است و اینها باید پس از اثبات حدوث عالم باشد (همو، 1416الف: 61).
ابنقبه میکوشد به استمرار تاریخی غیبت امام را از زمان پیامبر تا زمان حدوث این اتفاق اشاره کند. از اینروست که معتقد است در بحث غیبت، بزرگان شیعه از طریق پیامبر و ائمه(ع) روایاتی را در باب غیبت امام دوازدهم(عج) بیان کردهاند. در این روایات به مباحثی چون احوال امام زمان، چگونگی غیبت، وضعیت حضرت در آن دوران و وضعیت مردم بعد از غیبت، پرداخته شده است (همو، 1416ب: 113). ابنقبه اذعان میکند درباره غیبت امام اخبار بسیاری نقل شده است (همو: 107) و در طول تاریخ امامیه، امامان شیعه همواره تلاش کردهاند با بیان غیبت امام و حوادث پس از آن و چگونگیغیبت، پیش از وقوع آن، جامعه امامیه را آماده کنند و زمینهسازیهای لازم را فراهم سازند (نک: همو: 107 و 113). آنان متذکر شده بودند که پیروانشان در آن ایام چگونه رفتار کنند (همو، 1416ج: 57). اخبار و روایات این موضوع در آثار امامیه موجود است (همو، 1416ب: 107).
حجیت امام در زمان غیبت
سپس ابنقبه شکلهای حضور امام در بین جامعه را از منظر آموزههای امامیه بیان
میکند و میگوید:
اعتقاد امامیه همواره چنین بوده که امام یا ظاهر است و عیان، یا غایب است و مستور. (همو: 114)
از همینروست که امامان شیعه همواره در بین شیعیان سعی در تبیین مسئله غیبت امام برآمدهاند (نک: همو: 107 و 113). او معتقد است امام غایب همانند امام ظاهر حجت خدا بر جن و انس است و غیبت خللی به حجیت امام وارد نمیکند؛ همانگونه که غیبت کوتاهمدت پیامبر در غار به هنگام هجرت به مدینه، رهزنی به حجیت او وارد نکرد، در حالی که تنها پنج نفر از جای او خبر داشتند (همو: 56). ابنقبه توضیح میدهد که البته احتجاج ما مربوط به حال ظهور او و قائم مقام او در قبل و بعد نیست؛ بلکه میگوییم آیا پیامبر اکرم(ص) در حال غیبت نیز بر مردمی حجت نبود که بنابر مصلحتی مکانش را نمیدانستند؟ درباره امام نیز که بنابر مصلحتی دیگر غایب است، حجت بر خلق تمام است، وگرنه چه فرقی جود دارد؟ (همو، 1416ج: 57)
ولادت امام
مخالفان امامیه، تولد امام زمان(عج) را ادعایی و بدون دلیل معرفی میکردند (همو، 1416ب: 107). ابنقبه بر این نظر است که امامیان هیچگاه مدعی تولد امام زمان نشدند، مگر پس از آنکه از پیشینیانشان برای آنها نقل کردهاند که احوال او و چگونگی غیبتش، وضعیت آن زمان و اختلافات مردم درباره وی چگونه خواهد شد (همو: 107). ابنقبه با استناد به حدیث امام رضا(ع) ولادت ایشان را شبیه تولد حضرت موسی(ع) به صورت نهانی میداند. ضمن این که توضیح میدهد با رفتاری که فرعون در جستوجوی شدید حضرت موسی(ع) و اعمالی که نسبت به زنان و کودکان مرتکب شد تا مکان او را پیدا کنند، پنهانی به دنیا آمد و پنهان بود تا زمانی که خداوند متعال اذن ظهور ایشان را صادر کرد (رازی، 1416ج: 57).
غیبت امام
ابنقبه در بررسی مفهوم غیبت میگوید: غیبت عدم نیست. گاه انسان در شهری غایب میشود که قبلاً در آن معروف بوده و دیده میشده است؛ پس او در شهری دیگر غایب است. همچنین گاهی ممکن است انسانی در میان قومی غایب باشد، اما در میان قوم دیگر غایب نباشد یا از دشمنانش غایب باشد، اما در میان دوستانش غایب نباشد. در این موارد هم میگویند: او غایب و پنهان است. درباره امام زمان(عج) نیز اینچنین است؛ میگویند: او غایب است؛ زیرا از چشم دشمنانش و دوستانی که رازدار نیستند غایب است (همو: 61). او یادآور میشود که درباره غیبت اخبار بسیاری وجود دارد و امام غایب نشد مگر آن که پدرانش گوش شیعیان را از وقوع غیبت پر کرده بودند (همو: 57). ابنقبه صحت نصوص وارده از سوی پیامبر(ص) و فساد عقیده اختیار امام از طرف امت را در کنار اخباری که میگوید امام درنمیگذرد، مگر اینکه بر امام بعد از خود تصریح میکند و همچنین ضرورت وجود امام در هر دورهای را از ادله اثبات امام زمان و غیبت او مطرح میکند (همو، 1416الف: 61). ابنقبه بر این باور است که امام زمان بنابر مصالحی غایب است (همو، 1416ج: 57). او گستره قدرت ستمکاران و ظالمان (همو، 1416ب: 121)، حفظ جان (همو) و کمی یاران و یاوران (همو) را سه علت عمده غیبت امام زمان(عج) میداند.
علت غیبت امام
وی به عدم مقبولیت غیبت امام دوازدهم(عج) بین جوامع شیعی اشاره میکند که باعث حیرت شیعیان (رازی، 1416ب: 113) و اختلاف آنان در امر امامت شده است (همو). ابنقبه در تبیین این مسئله به ظهور فرقههای متعدد و نزاع و کشمکش آنان در امر امامت و اینکه هریک خود را مدعی امامت میدانند و در تکفیر و برائت از یکدیگر گوی سبقت میربایند، اشاره میکند (همو: 108).
وکلای امام
همچنین ابنقبه وجود وکلا و رابطان با حضرت را مورد توجه قرار داده و بر آن است که امام از چشم دشمنان و دوستانی که رازدار نیستند غایب است و مانند پدرانش نزد همگان آشکار نیست. با این حال، اولیای حضرت از وجود او خبر میدهند و امر و نهی ایشان را به شیعیان میرسانند. این رابطان از کسانی هستند که نقلشان موجب اتمام حجّت و قطع عذر است و به سبب کثرت تعداد و تفاوت اغراض امکان کذب وجود ندارد و ناچار باید خبرشان را پذیرفت. این افراد _ همانگونه که امامت پدران حضرت را نقل کردهاند _ امامت ایشان را نیز گزارش نمودهاند؛ اگرچه عدهای نیز با آنان مخالفت کردهاند؛ همانگونه که صحت معجزات نبی(ص) افزون بر بیان قرآن، با نقل مسلمانان نیز ثابت میشود، با وجود آن که عدهای مخالف میکنند (همو، 1416الف: 60-61). از این بیان ابنقبه میتوان دریافت که رؤیت امام غایب در دوران غیبت برای دوستانشان امکانپذیر است.
شناخت امام به هنگام ظهور
وی درباره چگونگی شناخت امام در هنگام ظهور معتقد است اگر حضرت در این زمان _ که هنوز چند سالی از غیبت نگذشته است _ ظهور کند، همان اولیا و نزدیکان حضرت که نقلشان حجت است او را معرفی خواهند کرد، همچنان که نقل ایشان در درستی امامت او نیز نزد ما حجت است و اگر غیبت طولانی شود به هنگام ظهور حضرت میتوانند برای اثبات امامت معجزه اظهار کنند.
ابنقبه در ادامه میگوید:
جواب دوم (امکان ظهور معجزه) مورد نظر و اعتماد ماست و به مخالفان خود بدان پاسخ میگوییم، اگر چه جواب اول نیز صحیح است. (رازی، 1416الف: 62)
گفتنی است در بررسی مطالب و مباحث با زمانه، از ابنقبه در بحث غیبت و مهدویت، او هیچ اشارهای به بحث علائمالظهور نمیکند.
نتیجه
بررسی آثار ابنقبه نشان میدهد وی به بحث غیبت امام توجهی ویژه نشان داده است. او میکوشد با بهره گرفتن از روایات ائمه(ع) و همچنین بیانات عقلی و جدلی نظریه غیبت امامیان را به نتیجه برساند. طرحی که ابنقبه در اینباره مطرح کرده رویکردی تبیینی _ دفاعی از اندیشه غیبت امامیان است که مورد پذیرش متکلمان امامیه در بغداد، مانند شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی قرار گرفته است. حتی میان محدثان هم جایگاه قابل توجهی به دست آورده است؛ به گونهای که شیخ صدوق _ که خود محدثی شناخته شده است _ در کتابی که درباره آخرین امام نگاشته رسالههای کلامی ابنقبه در باب مهدویت و غیبت را عیناً و تنها با حذف خطبه و دیباچه آورده است و این نشان از جایگاه شایسته ابنقبه در حوزه تبیین اندیشههای امامتی تشیع است. افزون بر اینکه توجه ابنقبه به بحث امامت و به طور خاص غیبت، نشان میدهد که در دوره وی این بحث در مواجه با مخالفان امامیه، جایگاهی داشته است. برآیند نظریات ابنقبه در باب غیبت این نکته را بیان میکند که نظریه مدرسی درباره وی نمیتواند صحیح باشد؛ زیرا مدرسی معتقد است جریانی که کلام امامیه به نام خط اعتدال نامگذاری میکند نافی صفات فوق بشری مانند غیبت و نامیرایی امام است و ابنقبه را شاخصترین این جریان در دوران غیبت صغرا میداند؛ حال آنکه ابنقبه خود از نظریهپردازان تبیینی در این عرصه است. نکتهای که مدرسی خود در انتهای کتاب به صراحت به آن اشاره کرده، ولی مشخص نیست چرا مصداقی را مطرح کرده که با اصل نظریه خود درباره جریانهای فکری در باب امامت همخوانی ندارد.
منابع
_ ابناثیر، اسماعیل بن عمر، الکامل فی التاریخ، تحقیق: خلیل مأمون سیحا، بیروت، دار المعرفة، 2002م.
_ ابنخلکان، شمسالدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، قم، منشورات الشریف الرضی، 1364ش.
_ ابنداود، جعفر بن حسن بن یحیی، کتاب الرجال، تحقیق: سید محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، مطبعة الحیدریة، 1392ق.
_ ابنطاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم، خیام، چاپ اول، 1399ق.
_ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1988م.
_ ابنندیم، محمد بن اسحاق، فهرست ابنندیم، تصحیح: رضا تجدد، تهران، بینا، 1350ش.
_ اربلی، علی بن عیسی بن ابیالفتح ، کشف الغمة، بیروت، دار الاضواء، 1385ق.
_ حسینیزاده، سید علی، نوبختیان ابوسهل و ابومحمد، قم، پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1393ش.
_ حلبی، ابوصلاح تقی بن نجم، تقریب المعارف، تحقیق: فارس حسون، بیجا، محقق، 1417ق.
_ حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، تحقیق: جواد قیومی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1417ق.
_ رازی (ابنقبه)، محمد بن عبدالرحمن، الانصاف (ضمن معانی الاخبار شیخ صدوق)، بیروت، دارالمعرفة، 1979م.
_ المسألة المفردة فی الامامة (ضمن کمال الدین شیخ صدوق)، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416ق _ الف.
_ نقض الاشهاد (ضمن کمال الدین شیخ صدوق)، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416ق _ ب.
_ النقض علی ابوالحسن علی بن احمد بن بشار (ضمن کمال الدین شیخ صدوق) تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی،
1416ق _ ج.
_ شریف مرتضی، علی بن حسین بن موسی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق: سید احمد حسینی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1411ق.
_ الشافی فی الامامة، تهران، مؤسسة إسماعیلیان، چاپ دوم، 1410ق.
_ تنزیه الانبیاء، بیروت، دار الاضواء 1989م.
_ جوابات المسائل المیافارقیات (ضمن رسائل الشریف المرتضی، ج1)، تحقیق: سید احمد حسینی، قم، دار القرآن الکریم، 1405ق _ الف.
_ رسائل الشریف المرتضی، تحقیق: سید احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، 1405ق _ ب.
_ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق: محمد سیدکیلانی، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسه نشر الاسلامی، 1416ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، معانی الاخبار، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1379ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، نجف، دارالآداب، 1391ق.
_ تلخیص الشافی، تحقیق: سید حسین بحرالعلوم، قم، دار الکتب الاسلامیة، 1394ق.
_ التمهید الاصول فی علم الکلام، تصحیح: عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، 1362ش.
_ رجال الطوسی، تحقیق: جواد القیومی الإصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1415ق.
_ الغیبة، تحقیق: عبادالله الطهرانی و علی أحمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1411ق.
_الفهرست، تحقیق: جواد قیومی، قم، مؤسسة نشر الفقاهة، 1417ق.
_ کتاب الغیبة، تحقیق: عبدالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسةالمعارف الاسلامیة، 1417ق.
_ مسائل الکلامیة، (در مجموعه مسائل العشر شیخ طوسی) قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414ق _ الف.
_ المفصح فی الامامة، (ضمن مجموعه رسائل العشر شیخ طوسی)، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414ق _ ب.
_ عسقلانی (ابنحجر)، احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
_ فخر رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر بن حسین، المحصل، عمان، دارالرازی، چاپ اول، 1411ق.
_ قیسی دمشقی، محمد بن عبدالله، توضیح المشتبه، تحقیق: حمد نعیم عرقسوسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1414ق.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365ش.
_ مازندرانی (ابنشهر آشوب)، محمد بن علی، معالم العلماء، نجف، مطبعة الحیدریة، 1380ق.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.
_ مدرسی طباطبایی، سید حسین، مکتب در فرایند تکامل، تهران، انتشارات کویر، چاپ اول، 1384ش.
_ معتزلی، قاضی عبد الجبار، المغنی، تحقیق: ابراهیم مذکور، بیجا، الدار المصریة، بیتا.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسائل فی الغیبة، تحقیق: علاء آل جعفر، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، 1414ق _ الف.
_ الفصول المختارة، تحقیق: سید علی میرشریفی، بیروت، دارالمفید، 1414ق _ ب.
_ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1416ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم بن نعمان، کتاب الغیبة، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، بیتا.