ادعاهای قرآنی برخی مدعیان دروغین
در بهرهگیری از رویا برای تشخیص حجت الهی
در بهرهگیری از رویا برای تشخیص حجت الهی
نصرتالله آیتی
محمد شهبازیان
چكیدهمحمد شهبازیان
استفاده از خواب و رویا در میان مدعیان دروغین و فرقهها جایگاهی ویژه دارد و چون آنان برای اثبات ادعای خود دلایل کافی ندارند، به این امور متوسل میشوند. نوع تبلیغات احمد بصری نیز خارج از این مجموعه نیست و این فرد، یکی از ادله حقانیت خود را دیدن خواب دانسته و برای آن دستورالعملهایی مانند سه روز روزه گرفتن یا خواندن یک دعا به مدت چهل شب ارائه داده است (بصری، 1431: ج1، 7). این فرد بیش از دیگر مدعیان به ادله قرآنی و روایی استناد کرده است. از اینرو در این نوشتار پس از بررسی ادله قرآنی این گروه، مشخص خواهیم کرد که برخی آیات به کار برده شده بر مدعای تشخیص حجت الهی توسط رویا دلالت ندارند و تنها وجود رویای صادقه را اثبات میکنند. برخی دیگر از آیات نیز بیانگر موضوعی غیر از رویای صادقه هستند.
واژگان کلیدی
مدعیان دروغین، رویا، وحی، تشخیص حجت الهی.
مقدمه
در وجود انواع خواب برای انسانها و از جمله رویای صادقه تردیدی وجود ندارد.
درباره ماهیت خواب و رویا و انواع آن، مباحث متعددی از عالمان دینی و محدثان شیعه و اهلسنت، ارائه شده است (نک: مجلسی، 1403: ج58، 151؛ برای دیدن نظریات اهلسنت نیز نک: همو و تهانوی، 1996: ج1، 887). اما مسئلهای که کمتر بدان پرداخته شده، جایگاه رویا و خواب در تشخیص مصداق حجت الهی و معصوم است. برخی از مدعیان، در اثبات مدعای خود ادلهای قرآنی و روایی ذکر کرده و به مریدان خود القا نمودهاند که با خواب میتوانند حقانیت آنها را به دست آورند. در این نوشتار، پس از بررسی لغات «رویا» (یوسف: 5)، «نوم» (نبأ: 9)، «حلم» (یوسف: 44) و «حدیث» (یوسف: 6، 21، 101) در قرآن و ارتباط آنها با یکدیگر، به بیان تاریخچه مختصری از بهکارگیری رویا در میان فرق انحرافی و نقد ادله قرآنی ادعا شده میپردازیم.
واژهشناسی
رویا از کلمه «رأی» گرفته شده (ابنمنظور، 1414: ج14، 291) و مراد از آن، چیزی است که در خواب دیده میشود (همو: ج14، 297؛ طریحی، 1375: ج1، 168). این لغت با کلمات دیگر مانند «حلم» (ابنمنظور، 1414: ج12، 145)، «نوم» (صاحب بن عباد، 1414: ج10، 412) و «حدیث» (طباطبایی، 1417: ج11، 80) مترادف است. علامه طباطبایی درباره ترادف حدیث با رویا چنین میگوید:
كلمه «احادیث» جمع حدیث است، و بسیار مىشود كه این كلمه را مىگویند و از آن رویاها را اراده مىكنند، چون در حقیقت رویا هم حدیث نفس است؛ زیرا در عالم خواب امور به صورتهایى در برابر نفس انسان مجسم مىشود، همانطور كه در بیدارى هر گویندهاى مطالب خود را براى گوش شنوندهاش مجسم مىكند، پس رویا هم مانند بیدارى، حدیث است. (همو)
درباره تفاوت نوم با رویا، برخی از لغتشناسان معتقدند مراد از نوم، خواب به همراه غفلت است (ابنمنظور، 1414: ج12، 598). درباره تفاوت با حلم نیز بر این باورند که واژه حلم گاهی به خواب آشفته اشاره دارد و در تأیید نظر خود به آیه (أَضْغَاثُ أَحْلَام) (یوسف: 44) استناد میکنند (مصطفوی، 1368: ج4، 12).
تاریخچه استفاده از رویا در میان فرقهها و مدعیان
1. برخی از مشایخ صوفیه
برخی صوفیه در عظمت شیوخ خود به خواب متمسک شده و در شرح حال آنها
چنین میگویند:
شیخ الاسلام گفت: شاه شجاع ۴۰ سال نخفته بود بر طمع وقتی در خواب شد حق تعالی را خواب دید،بیدار شد و این بیت را بگفت:
رایتک فی المنام سرور عینی(قلبی)
فاجببت التعیش و المناما
یعنی: تو را در خواب دیدم، شاد و قلبم، پس دوست میدارم خواب را.
پس از آن پیوسته همی خفتی یا وی را خفته یافتندی یا در طلب خواب. (جامی، بیتا:
69 و 228)
یا اینکه در عظمت ابوسعید ابوالخیر (440ق) به این داستان و خواب متمسک شدهاند که شیخ علی بن محمد بن عبدالله _ معروف به ابنباکویه _ از رقص و سماع ابوسعید ابوالخیر برائت میجست، اما در سه رویای پیاپی چنین میبیند که به او میگویند: «قوموا وارقصوا لله» و از اینجا یقین کرد که رقص ابوسعید بلااشکال است (همو: 214).
2. فضلالله حروفی
فضلالله حروفی (796ق) اصالتاً از استرآباد بود و سالها در اصفهان زندگی کرد. از آنجا به مکه رفت و بازگشت و در سال 778ق، در این شهر ادعای مهدویت کرد. اثبات مهدی بودن وی با خواب و اینکه این ادعا در خواب مورد تأیید حضرت علی(ع) هم قرار گرفته، در «نومنامه» وی آمده است:
در اوایل جمادیالاولیٰ سنه ست و ثمانین و سبعمائه (786ق) دیدم در ذیحجه
که جامه من سپید و پاک، به غایت شسته بودند و بینداخته و من دانستم که جامه من است و میدانستم که جامه مهدی است امام؛ یعنی میدانستم که منم. (جعفریان، 1391: 107)
3. سید محمد نوربخش
نوربخشیه، فرقهای مذهبی _ صوفی منتسب به محمد بن عبدالله نوربخش (869ق) در اصل قائنی از پدری از سادات و مادری ترک است که گویند همراه سید محمد فلاح شاگردی ابنفهد حلی را داشت، گرچه در اینباره تردیدهایی وجود دارد (همو: 115). این فرد در نوشتاری با عنوان «رسالة الهدی»، ادله مهدی بودن خود را بیان کرده که از جمله آنها به خواب استناد کرده است. او مینویسد:
عمدة الواصلین و قدوة ارباب المکاشفة بالیقین خلیل الله بن رکنالدین بغلانی گفت: رسول خدا(ص) را دیدم که به مردم خطاب میکرد: بیایید و با فرزند من بیعت کنید.
و با دست اشاره به تو میکرد و آنان یقین داشتند که او همان مهدی موعود است. (همو: 361)
در رویایی دیگر نیز چنین میآورد:
عارف مکاشف محمد بن علی بن بهرام قائنی گفت: رسول خدا(ص) را دیدم. مسئلهای را در حقایق پرسیدم، در پاسخ فرمود: حقیقت اشیاء را کسی جز مهدی نمیداند، وبا دست اشاره به من میکرد. (همو: 361 - 362)
این فرد پس از نقل رویاهای دیگران درباره خود، به رویای خود و دیدارش با حضرت علی(ع) اشاره کرده و میگوید:
اما آنچه را که خودم در عالم مثال درباره امامتم دیدم، فراوان است. از آن جمله اینکه امیرالمؤمنین علی _ کرم الله وجهه _ را دیدم که نزد من آمد و من از فراوانی ظالمان و گستردگی محنتهایم از دست آنها ناراحت بودم. پس برخاستم و استقبال کردم. با من معانقه کرد و برابرم نشست، در حالی که میان من و او به اندازه دو ذراع فاصله بود. سپس به من فرمود: کار تو روبهراه خواهد شد، البته، البته. (همو: 364)
4. بایزید انصاری
بایزید (بازید) انصاری (980ق) معروف به پیرروشان (روشن)، فرزند قاضی عبدالله فرزند شیخ محمد، عارف و نویسنده افغانیتبار شبهقاره و پایهگذار گروه روشنیان بود. وی در اوایل حیاتش با معلمان جوکی هندو نیز معاشرت داشت و احتمالاً اصول حلول روح را از آنها فرا گرفته است. رفتهرفته خود را پیر کامل دانست و مدعی مکاشفاتی شد و ادعا کرد که در خواب خضر را دیدار کرده و از دست او آب حیات نوشیده است (همو: 122).
5. شیخ احمد احسایی
شیخ احمد احسایی (1241ق)، متولد روستای مطیرفی _ واقع در منطقه احساء در شرق عربستان _ است که آموزههای او اساس تشکیل جماعت شیخیه شد.
احسایی از رویایی در ایام تحصیل خود یاد میکند که در آن، شخصی تفسیر عمیقی از دو آیه قرآن به وی ارائه کرده بود. وی میگوید: «این رویا مرا از دنیا و آن درسی که میخواندم رویگردان ساخت؛ از زبان هیچ بزرگی که به مجاس او میرفتم، نظیر سخنان آن مرد را نشنیده بودم و از آن پس تنها تنم در میان مردم بود.» این حالت سر آغاز تحولی معنوی در زندگی احسایی بود که رویاهای الهامبخش دیگری را در پی آورد. او _ که خود یک سلسله از این رویاها را برای فرزندش باز گو کرده است _ میگوید: پس از آنکه به دلالت یکی از رویاها به عبادت و تفکر بسیار پرداخته است، پاسخ مسائل خود را در خواب از ائمه اطهار دریافت میداشته و در بیداری به درستی و مطابقت آن پاسخها با احادیث پی میبرده است (موسوی بجنوردی و دیگران، 1385: ج6، 662).
6. محمد احمد سودانی
محمد احمد بن عبدالله مشهور به مهدی سودانی (1302ق) از سادات حسینی بود. پدرش فقیه بود و هنگامی که مهدی طفل بود، درگذشت. وی به خارطوم رفت و به تحصیلات مذهبی ادامه داد. مهدی سودانی در سال 1289ق (1881م)، خود را مهدی منتظر معرفی کرده و از فقهای سودان خواست از وی حمایت کنند. وی به عبدالله التعایشی _ که بعد از او جانشین وی شد _ گفت خوابی که دیده، او را مهدی منتظر نشان داده و وی نیز در زمره نخستین حواریین اوست. اساس کار وی همین خواب و نیز ادعای شنیدن صداهایی در بیداری (هواتف) بود که وی بر اساس آنها مدعی شد نوعی دعوت مهدیانه و حتی نبوتگونه دارد (جعفریان، 1391: 205).
7. سلطان محمد گنابادی
در مسلک دراویش گنابادی نیز یکی از راههای یافتن قطب _ که به عنوان فرد مأذون از جانب امام معصوم تلقی میشود (اصفهانی، 1372: 14) _ خواب و رویا بوده و در اثبات آن به رویای سلطان محمد گنابادی(1327ق) اشاره شده است و میگویند:
شعبه یازدهم از شریعت نهم: در اینکه آن عالم به چه شناخته میشود و در آن چند قسم راه و طریق است: ... و مثل آنکه امام را به صورت او در خواب ببینند، به نوعی که یقین پیدا شود که خواب شیطانی و خیالی نبود، که خواببیننده خود بهتر داند. (همو: 41، سلطان فلک سعادت؛ همچنین نک: تابنده، 1384: 55)
پس از ذکر این سخن، در پاورقی چنین آمده است:
از جناب حاج ملّا سلطانمحمد نقل است که فرموده: پیش از رسیدن خدمت آقای سعادتعلیشاه، خواب دیدم که خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) رسیده و آن حضرت قدحی از آب به من مرحمت کرد. من تمام آن را آشامیده و چیزی باقی نگذاشتم. پس از آن به هر وسیله بود خود را به اصفهان رسانیده، پس از شرفیابی خدمت آقای سعادتعلیشاه به همانطور که حضرت را در خواب دیده بودم، ایشان را مشاهده کردم و دیگر شکّی در حقّانیت ایشان باقی نماند. (همو)
در کتاب دیگری از مشایخ گنابادیه، رویایی بیان میشود که گویا به دلیل ایمان عمیق ملّا محمد گنابادی، او را در عالم رویا با عنوان و به جای امام زمان(عج) نشان دادهاند! در این کتاب آمده است:
البته این موضوع مشاهده است که در خواب برای ایشان پیش آمده، نه آنکه
بزرگان ما مدعی امامت باشند. ... ولی چون در بندگی خدا و پیروی از ائمه هدی به کمال رسیدهاند، از اینرو به صورت مولای خود در خواب مشاهده شدهاند. (تابنده، 1384: 211)
ونیز مرحوم حاج نایبالصدر در سفرنامه خود و گزارش وقایع دیگر یومیه از تاریخ 27 رمضان 1319 _ که برای سفر حج حرکت کرد _ تا پانزدهم رجب 1337 _ که در مشهد توقف داشته _ ... در ذکر پنجشنبه چهاردهم ربیع الاول 1334 درباره شیخ ابوالقاسم طبسی نوشته، از جمله ذکر کرده که در مشهد، جناب حاج ملّا سلطانعلی از من تفقدی فرمودند و چون خواب غریبی دیده بودم، خواستم عرض نمایم. ... خواب: در عالم رویا مشاهده نمودم در بیابان وسیع واقع و جمعی از دور به طرفی میروند و سرودی میخوانند و من هم میخوانم:
لا فتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار
شاهمردان شیریزدان قدرت پروردگار
لشکر امام زمان بعد از نماز در رکاب امام جنگ مینمایند. من گفتم: خصم زیاد است و ما قلیل. رفیقی گفت: امام همه آنها را تمام میکند. گفتم: امام کجا هستند؟ گفت: آنکه در هودج است. دیدم جناب حاج ملا سلطانعلی و طرف فلان مجتهد. (همو: 210)
همچنین یکی از مریدان مأذون از طرف قطب سلسله نعمتاللّهیه در بیان شرح حال رضاعلیشاه (قطب سابق)، به رویایی تمسک کرده و میگوید:
در همان جلسه رویایی را كه در ایّام جوانی دیده بودم تداعی شد. این رویا _ كه گاهی آن را ذكر میكردند _ این بود كه حضرت مولا را زیارت كردم كه در مسجد بسیار طولانی تشریف آوردند و اقامه جماعت كردند. پس از ختم نماز صبح در مراجعت مچ دست مرا و بازوی شخصی با عمامه و عبا را گرفتند و گفتند: این شخص هادی و مهدی زمان توست. میگفتند: هرچه میگشتم كه صاحب آن چهره را بیابم موفّق نمیشدم، تا آنكه در همان سفر به بیدخت آن شخصی را كه در عالم رویا مشاهده كرده بودم زیارت كردم كه در جوار حضرت صالحعلیشاه جلوس نموده بودند. آن شخص حضرت رضاعلیشاه و در آن زمان از مشایخ حضرت صالحعلیشاه بودند. (http://rasti121.wordpress.com/2011/09/16/jenabe-mardani)
8. میرزا حسن صفیعلیشاه
در کشف اجازهنامه بهرهگیری از قطب، میرزا حسن صفیعلیشاه(1316 ق) به خواب استناد کرده و میگوید:
در کتاب نابغۀ علم و عرفان در دو جا به این امر اشارهای دارد. اول: در نقل قول
از مرحوم موثّق السلطان جلالی راد مینویسد که مرحوم میرزاعلیآقا صدرالعرفا
فرزند حضرت مستعلیشاه در یکی از سفرها که عازم گناباد بود، چون به تهران
ورود نمود به منزل سراجالملک وارد شد. حاجی میرزا حسن صفیعلیشاه اطلاع
یافته اجازۀ ملاقات خواست. ایشان هم اجازه داد. حاجی میرزا حسن از ایشان دیدن نمود و نهایت احترام و کوچکی کرد. آنگاه عرض کرد: چرا به خانقاه خودتان
ورود نفرمودید؟ ایشان پرسیده بودند: خانقاه خودمان کجاست؟ عرض کرده
بود: همان چراغی که پدر بزرگوارتان روشن فرموده. جواب داده بودند: آن چراغ
فعلاً در گناباد روشن است. آنگاه از حاج میرزاحسن پرسیده بودند که نسب طریق
و اجازۀ شما به کدامیک از بزرگان میرسد؟ پس از قدری تأمل جواب داده بود:
در خواب از مولا علی(ع). ایشان گفته بود: بسیار خوب، پس دیگر با هم صحبتی نداریم. (همو: 26)
و در جای دیگر میگوید:
و بالأخره آقای حاج آقا محمد، حاج میرزا حسن صفیعلیشاه را از مقام خود
معزول نمود. مرحوم صفی اظهار داشت که ایشان نیز دارای اجازه و سمت رسمی از جناب رحمتعلیشاه نبوده، صاحب اجازه حاج آقا محمد کاظم اصفهانی است و خود اظهار نمود که در خواب از طرف جناب رحمتعلیشاه مأمور دستگیری و هدایت گردیدم. (همو)
9. فتحالله جیحونآبادی معروف به نورعلی الهی
نورعلی الهی (۱۳۵۳ش) از بنیانگذاران شاخهای از فرق اهل حق است (نک: الهی،
1373: مقدمه). وی دلیل اعتبار بدعت دینی خود را رویا و تأیید حضرت علی(ع) در آن قرار داده و میگوید:
بعد از آنکه در سال 1336 هجری شمسی بازنشسته بودم، تصمیم داشتم در منزل بنشینم و فقط مطالعه کنم. سال بعدش که به زیارت عتبات رفتم، مناجاتم این بود: «خداوندا، میخواهم تحت توجه تو یک دینی داشته باشم که واقعی و خداپسندانه باشد تا شعار خود قرار دهم و به آن عمل کنم.» شب در خواب حضرت علی را دیدم به من فرمود: «دین تو ابداعی است، ولی نیک ابداعی است.» در این موقع پرده عوض شد و دیدم دو نفر آمدند با هم صحبت میکنند؛ یکی به دیگری میگفت: ابداعی معنایش این است که فلان کس [نورعلی الهی ] پیغمبر هم شد و هرچه بخواهد خواست خداست. (همو: ج1، 645، گفتار1943؛ همچنین نک: همو: 644، گفتار 1939 و 1940)
10. محمد بن عبدالله قحطانی و جهیمان العتبی
در تاریخ اول محرم 1400 قمری، فردی با نام «جهیمان عتبی» _ که از شیوخ سلفی و وهابی مقیم عربستان و معرفی کنندۀ «محمد بن عبدالله قحطانی» به عنوان مهدی موعود بود _ آشوبی یک هفتهای در مکه به راه انداخت.
جهیمان در اثبات ادعاهای خود درباره مهدویت محمد بن عبدالله میگوید:
دو سال است که برادران او را به عنوان مهدی میشناسند. ...به شما بشارت میدهم که بارها درباره خروج مهدی خوابها دیده شده و کسانی خواب دیدهاند که این مهدی را ندیده بودند. وقتی دیدند، تأیید کردند که همان است که در خواب دیدهاند. او حدیثی هم از پیامبر در تأیید خواب خواند که فرمود: «لم یبق من الوحی الّا المبشرات: الرؤیة الصالحة...؛ از وحی چیزی جز مبشرات که همان رویای صالحه است، باقی نمانده است. خوابی که مؤمن میبیند یا برای او میبینند.» (جعفریان، 1391: 252)
11. احمد بن اسماعیل بصری
این فرد در کتب، بیانیۀ صوتی و سایت رسمی خود، خواب را روشی از غیب و نزدیکترین راه برای تشخیص امام معصوم میداند و میگوید:
أقصر طریق للإیمان بالغیب هو الغیب، اسألی الله بعد أن تصومی ثلاثة أیام وتتوسلی بحق فاطمة بنت محمد(ع) أن تعرفی الحق من الله بالرؤیا أو الكشف أو بأی آیة من آیاته الغیبیة الملكوتیة سبحانه وتعالى؛ (بصری، 1431: ج1، 7)
کوتاهترین راه برای ایمان به غیب، استفاده از خود غیب است. پس از اینکه سه روز روزه گرفتید، به حضرت زهرا(س) متوسل شوید و از خدا بخواهید که حق را در عالم رویا، مکاشفه یا توسط یکی از نشانههای غیبیاش به شما نشان دهد.
در روشی دیگر نیز خواندن دعایی به مدت چهل شب را پیشنهاد داده و آن را مقدمهای برای کشف حقیقت از طریق رویا میداند (واحد تحقیقاتی، بیتا: 24).
پیش از ورود به بحث و برای سهولت در بررسی ادله، به نکاتی پذیرفته شده از جانب تمام فرق اسلامی و حتی مدعیان دروغین اشاره میکنیم:
1. امامیه اصل خواب و رویا و به وجود آمدن ارتباط روحی میان انسان خاکی و مبادی عالی و کشف بخشی از حقایق برای انسان را میپذیرد و به استناد آیات قرآن و روایات معصومین آن را نوعی الهام درونی میداند. در احادیث و روایات، رویا به چند گونه تقسیم شده است؛ در برخی روایات سه نوع است که عبارتاند از: «بشارة من الله للمؤمن و تحذیر من الشیطان (نک: مجلسی، 1403: ج58، 181) و اضغاث احلام»؛ یعنی: رویا و خواب یا بشارتی است که خداوند به مؤمن میدهد یا آنچه شیطان القا میکند و یا آنکه رویا چیزی جز خوابهای آشفته نیست (صدر حاجسیدجوادی، 1386: ج8، 398، مدخل رویا).
به عبارت دیگر، در وجود خوابهای قابل تعبیر ورویاهای صادقه تردیدی وجود ندارد و آیات قرآن و روایات، به موارد متعدد اینگونه رویا اشاره کردهاند. حتی رویای یک فرد غیرمؤمن نیز میتواند به واقعیت خارجی بپیوندد (یوسف: 43).
2. در روایات و بیان علما، معیارهایی برای اثبات صادقه بودن رویا ذکر شده است که تشخیص آن از عهده مردم عادی و افراد جامعه خارج است و حتماً به متخصص تعبیر خواب و رویا نیاز دارد (مجلسی، 1406: ج5، 39). به تعبیر علامه مجلسی، گاهی دو فرد یک موضوع را درخواب میبینند، اما تعبیر خواب هر یک با دیگری تفاوت دارد و نمیتوان برای هر دو یک حکم را در نظر گرفت (مجلسی، 1403: ج58، 233).
3. گاهی خواب و رویا _ در صورت اثبات صادقه بودن _ به عنوان مؤید یا دلگرمی _ نه دلیل _ برای شخص باایمان، به کار برده میشود. خداوند نیز پس از اینکه فردی از طریق صحیح و علمی به عقیدهای ایمان آورد، برای استحکام در امرش رویایی صادقه به او نشان میدهد و ایمان به دست آمده از علم او در این رویا تأیید میشود.
4. تردیدی نیست که اگر رویای یک فرد با موازین دین، مذهب، شرع و عقل تنافی داشته باشد، پذیرفتنی نیست و اعتباری ندارد (همو: 238؛ مفید، 1413: 130).
5. بنابر روایات، رویای انبیا با دیگر افراد تفاوت درد و اگر حکم یا الهیاتی در خواب به آنان ارائه گردد، به عنوان وحی محسوب میشود (طوسی، 1414: 338، النص).
اما بحث در این است که آیا بنا بر آیات الهی، خواب و رویا میتواند راهی برای تشخیص مصداق امام و حجت الهی قرار گیرد؟
در اینجا پس از بیان مسئله و ادله مدعیان بر ادعای خود، به نقد آنها پرداخته و نظریه مختار را ارائه میدهیم.
فرضیه مخالف
همانگونه که اشاره شد، در میان مدعیان امامت و نیابت، افراد متعددی را میبینیم که بدین راه تمسک کردهاند و رویا را دلیل بر امامت و حقانیت خود مطرح کردهاند. یکی از این افراد احمد بن اسماعیل بصری است که برای ادعای خود به ادلهای نیزتمسک کرده است.
دلایل ادعا
این فرد به آیاتی از قرآن استناد کرده است (برای دیدن استدلال این فرد به آیات ذیل نک:بصری، 2010الف: ج4، 48، س145) که میتوان آنها را به دو دسته تقسیم نمود:
الف) آیاتی که رویای صادقه را معتبر میدانند
این آیات به صورت کلی به وجود و اعتبار رویای صادقه میپردازند و عموماً درباره انبیا هستند؛ مانند:
1. (وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ)؛ «او را ندا داديم كه: اى ابراهيم، آن رؤيا را تحقق بخشيدى [و به مأموريت خود عمل كردى]. ما اينگونه نيكوكاران را جزا مىدهيم» (صافات: 104-105).
2. (يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ)؛ «ای يوسف، اى مرد بسيار راستگو، درباره اين خواب اظهار نظر كن كه هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مىخورند و هفت خوشۀ تر، و هفت خوشۀ خشكيده تا من به سوى مردم بازگردم، شايد [از تعبير اين خواب] آگاه شوند» (یوسف: 46).
3. (وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً كَبِيراً)؛ «[به ياد آور] زمانى را كه به تو گفتيم: پروردگارت به مردم احاطه كامل دارد [و از وضعشان كاملًا آگاه است.] و ما آن رويايى را كه به تو نشان داديم، فقط براى آزمايش مردم بود همچنين شجره ملعونه را كه در قرآن ذكر كردهايم. ما آنها را بيم داده [و انذار] مىكنيم، اما جز طغيان عظيم، چيزى بر آنها نمىافزايد» (اسراء: 60).
4. (أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)؛ «آگاه باشيد [دوستان و] اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند. همانها كه ايمان آوردند، و [از مخالفت فرمان خدا] پرهيز مىكردند. در زندگى دنيا و در آخرت، شادند [و مسرور]. وعدههاى الهى تخلّفناپذير است. اين است آن رستگارى بزرگ! سخن آنها تو را غمگين نسازد. تمام عزّت [و قدرت]، از آن خداست و او شنوا و داناست.» (یونس: 62-65)
بررسی: این آیات، اصل رویای صادقه و امکان تعبیر برخی خوابها را بیان میکنند و بیش از این سخنی نمیگویند. این شواهد، اعم از مدعای افرادی است که میخواهند رویا را روشی در تشخیص حجت الهی بدانند. از اینرو نمیتوان با استدلال به این آیات، ادعای تشخیص حجت الهی توسط رویا را مطرح کرد.
ب) آیاتی که به استفاده از خواب و رویا برای تشخیص حجت الهی اشاره دارند
ادعا شده است که این آیات به صورت خاص، به استفاده از خواب و رویا برای تشخیص حجت الهی اشاره دارند که عبارتاند از:
یکم. (قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَؤُا إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ)؛ «[ملكه سبا] گفت: اى اشراف، نامه پرارزشى به سوى من افكنده شده است» (نمل: ۲9).
وجه استدلال: قرآن برای ما قصه بلقیس _ ملکه سبا _ را میخواند. او در عالم رویا دانست که سلیمان(ع) نبیّ خداست. پس رویایش را راست پنداشت و در نهایت ایمان آورد. او از كجا میدانست كه این نامه نامهای بزرگ است، الّا از طریق خدا و از طریق رویا و كشف! (بصری، 2010الف: ج1-4، 236، ذیل سؤال 145؛ همو، 2010ب: 18؛ الانصاری، ابومحمد، بیتا: 311؛ الزیدی الانصاری، بیتا: 43، انصار امام مهدی، بیتا: 59؛ حطاب، 2009: 50). گویا استدلال این افراد این است که چون راهی برای اطلاع از کریم بودن نامه نیست، پس حتماً در خواب از آن اطلاع یافته است.
نقد: 1. این آیه، کوچکترین ارتباطی با مباحث رویا ندارد. در واقع هرگز خوابی در کار نبوده است تا بخواهد دلیلی بر حجیت رویا برای تشخیص حجت الهی باشد. از اینرو مشخص نیست با چه استنباطی این برداشت را از آیه را کردهاند، در حالی که بنابر صریح آیات قبل و بعد، نامهای توسط هدهد به بلقیس داده شده و او پس از مشورت با وزرای خود، تصمیم به دیدار با سلیمان نبی گرفت و پس از دیدن معجزات او، به خداوند ایمان آورد.
قرآن کریم چنین میفرماید:
(فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ * وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ * قِيلَ لَهَا ادْخُلِى الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)؛ (نمل: 42-44)
هنگامى كه آمد، به او گفته شد: «آيا تخت تو اين گونه است؟» گفت: گويا خود آن است. و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم.» و او را از آنچه غير از خدا میپرستيد بازداشت كه او (ملكه سبا) از قوم كافران بود. به او گفته شد: «داخل حياط [قصر] شو!» هنگامى كه نظر به آن افكند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه كرد [تا از آب بگذرد، امّا سليمان] گفت: «[اين آب نيست،] بلكه قصرى است از بلور صاف!» [ملكه سبا] گفت: «پروردگارا، من به خود ستم كردم و [اينک] با سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم.»
2. طرف احمد بصری و هوادارانش، هیچ دلیلی بر ادعای اینکه بلقیس، پرارزش بودن نامه را از طریق رویا به دست آورده، ارائه نکردهاند (نک: الانصاری، ابومحمد، بیتا: 311) و این سخن که چون نمیدانیم بلقیس چگونه ارزشمند بودن نامه را فهمیده، پس از طریق رویا بوده، سخنی مضحک و بیمنطق است.
3. مفسران احتمالات متعددی را در تبیین این آیه بیان کردهاند. مانند:
الف) بلقیس، نامه را دارای خیر و برکت برای مردمش تلقی کرد (طوسی، بیتا: ج8، 92).
ب) وی دریافت نامه از جانب فردی کریم است که انس، جن و پرندگان از او پیروی میکنند (همو؛ طبرسی، 1372: ج7، 343).
ج) پایان این نامه مهر داشت و به این روایت استناد شده است: «إكرام الكتاب ختمه» (طبرسی، 1372: ج7، 343).
د) نامه با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده است (همو).
هـ )خط زیبای آن سبب شد از آن با صفت کریم یاد شود (همو).
و) معانی بلند نامه، حسن کلام و اهانت نکردن به طرف مقابل، بر کرامت نامه دلالت داشته است (طبرسی، 1377: ج3، 152؛ مصطفوی، 1368: ج10، 48).
علامه طباطبایی پس از بیان اقوال مختلف، دلیل کرامت را عظمت سلیمان و محتوای نامه دانسته و در تبیین آیه چنین میگوید:
و ظاهر آیۀ دوم این است كه مىخواهد علت كریم بودن آن را بیان كند. مىگوید: علت كرامتش این است كه این نامه از ناحیه سلیمان است؛ چون ملكه سبأ از جبروت سلیمان خبر داشت و مىدانست كه چه سلطنتى عظیم و شوكتى عجیب دارد، به شهادت اینکه در چند آیه بعد، از ملكه سبأ حكایت مىكند كه وقتى عرش خود را در كاخ سلیمان دید گفت: (وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ)؛ «ما قبلاً از شوكت سلیمان خبر داشتیم و تسلیم او بودیم». (وَإِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ)؛ یعنى این نامه به نام خدا آغاز شده و به این جهت نیز كریم است.
آرى، بتپرستان وثنى، همگى قائلاند به اینکه خداى سبحان هست، منتهى او را رب الارباب دانسته، نمىپرستیدند؛ چون خود را كوچکتر از آن مىدانستند. آفتابپرستان نیز وثنىمسلک و یكى از تیرههاى صابئین بودند كه خدا و صفاتش را تعظیم مىكردند. چیزى كه هست صفات او را به نفى نواقص و اعدام برمىگردانیدند. مثلاً علم و قدرت و حیات و رحمت را به نبود جهل و عجز و مرگ و قساوت تفسیر كردهاند. پس قهراً وقتى نامه (بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) باشد، نامهاى كریم مىشود، چنانكه بودن آن از ناحیه سلیمان عظیم نیز اقتضاء مىكند كه نامهاى كریم بوده باشد. (طباطبایی، 1417: ج15، 359؛ همچنین نک: طریحی، 1375: ج6، 152)
4. افزون بر مطالب یاشده به این نکته باید توجه کرد که بحث ما در تشخیص حجت الهی توسط رویا و خواب است و این آیه خارج از موضوع بحث ماست؛ زیرا نهایتاً اثبات دقت در متن و محتوای یک نامه را توسط رویا تذکر میدهد.
دوم. (إِذْ قَالَ يُوسُفُ لاَِبِيهِ يَا أبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ * قَالَ يَابُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ)؛ «[به خاطر آور] هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: پدرم، من در خواب ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده مىكنند. گفت: فرزندم، خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه [خطرناكى] مىكشند؛ چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است» (یوسف: 4 - 5).
وجه استدلال: آیا قرآن را نخواندهاید و در داستان یوسف تفکر نکردهاید که چگونه حضرت یعقوب _ در حالی که او پیامبر خداست _ و در قرآن _ و آن کتاب خداست _ رویای یوسف را دلیل تشخیص و مصداق خلیفه خدا و آن یوسف بود معتبر دانست و یوسف را بر حذر داشت که این رویا را به برادران خود نگوید؛ زیرا که با این رویا او را میشناختند ؟... آیا این اقرار قرآن به حجیت رویا در تشخیص مصداق خلیفه خدا در زمین نیست؟ (نک: خطبه 5 محرم 1432 از احمد بصری)
در اینجا میبینیم که رویای حضرت یوسف(ع) نهتنها برای خود او بلکه برای پدرش حضرت یعقوب(ع) _ که از پیامبران و حجتهای معصوم خداوند است _ راهی برای شناخت حجت به شمار میآید؛ زیرا حضرت یعقوب با دیدن این رویا از جانب حضرت یوسف(ع) او را از برگزیدگان پروردگار و در زمره دیگر حجتهای خدا _ یعنی حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق(ع) میبیند. همچنین گفتار حضرت یعقوب(ع) به حضرت یوسف(ع) که خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناک میکشند، نشانه آن است که رویای صادقه از راههای شناخت حجت برای مردم نیز بوده است؛ زیرا با این رویایی که حضرت یوسف(ع) دیده بود، برادرانش پی به حجت بودن او میبردند (الانصاری، زکی، بیتا: 56 و 60؛ انصار امام مهدی، بیتا: 62، ادله دعوت برای شیعیان، موضوع ش41، رویای صادقه).
مختصر ادعای طرف مقابل چنین است:
الف) حضرت یعقوب نمیدانست یوسف وصی و نبی بعد از اوست و این مهم را پس از رویای یوسف به دست آورد.
ب) برادران یوسف از طریق این خواب میتوانستند نبوت یوسف را بفهمند.
در نتیجه خواب میتواند راه شناخت حجت الهی باشد.
نقد: درباره رویای حضرت یوسف نیز در تفسیر آیه، اشتباه صورت گرفته و با توجه به مطرح شدن سخنی نادرست، سعی در اثبات ادعای خود دارند.
1. دلیلی نداریم که مراد از رویای یوسف، بشارت بر نبوت او باشد؛ بلکه بنا بر تصریح قرآن کریم این رویا، پیشگویی واقعهای خارجی بوده که همان تعظیم و اکرام برادران، پدر و خاله یوسف در شهر مصر و برای اوست.از اینروست که در ادامه آیات، حضرت یوسف خطاب به پدر بزرگوار خود _ پس از سجده ایشان و برادرانش _ چنین میفرماید:
يَا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُؤْيايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقّاً. (یوسف: 100؛ مجلسی، 1403: ج12، 251و 217)
این مطلب را روایتی از اهلبیت نیز تأیید میکند. از امام باقر(ع) درباره تأویل این رویا چنین نقل شده است:
تَأْوِیلُ هَذِهِ الرُّؤْیَا أَنَّهُ سَیَمْلِكُ مِصْرَ وَ یَدْخُلُ عَلَیْهِ أَبَوَاهُ وَ إِخْوَتُهُ، أَمَّا الشَّمْسَ فَأُمُّ یُوسُفَ رَاحِیلُ وَ الْقَمَرَ یَعْقُوبُ وَ أَمَّا أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً فَإِخْوَتُهُ فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ سَجَدُوا شُكْراً لِلهِ وَحْدَهُ حِینَ نَظَرُوا إِلَیْهِ وَ كَانَ ذَلِكَ السُّجُودُ لِلهِ؛ (قمی، 1404: ج1، 340)
تأویل آن این بود كه یوسف به زودى پادشاه مصر شده و پدر و مادر و برادرانش بر او وارد مىشوند. امّا خورشید مادر یوسف، راحیل و قمر پدر او یعقوب و ستارهها برادران او هستند كه وقتى در مصر بر او وارد مىشوند، سجده شكر الهى را بهجا مىآورند و از هیبت و جمال یوسف خدا را سپاس مىگویند و این سجده براى خداوند بوده نه براى یوسف.
2. نهتنها دلیلی نداریم که مستند حضرت یعقوب برای وصایت حضرت یوسف خواب بوده است؛ بلکه دلیل داریم که حضرت یعقوب بنابر علم نبوت خود از آینده یوسف و وصایت او باخبر بوده و آن را به یوسف بشارت میدهد. شاهد بر این مطلب روایت مفضل بن عمر است. او میگوید:
مُحَمَّدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنْ بِشْرِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: أَ تَدْرِی مَا كَانَ قَمِیصُ یُوسُفَ(ع)؟ قَالَ: قُلْتُ: لَا. قَالَ: إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَمَّا أُوقِدَتْ لَهُ النَّارُ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ بِثَوْبٍ مِنْ ثِیَابِ الْجَنَّةِ فَأَلْبَسَهُ إِیَّاهُ فَلَمْ یَضُرَّهُ مَعَهُ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ فَلَمَّا حَضَرَ إِبْرَاهِیمَ الْمَوْتُ جَعَلَهُ فِی تَمِیمَةٍ وَ عَلَّقَهُ عَلَى إِسْحَاقَ وَ عَلَّقَهُ إِسْحَاقُ عَلَى یَعْقُوبَ فَلَمَّا وُلِدَ یُوسُفُ عَلَّقَهُ عَلَیْهِ فَكَانَ فِی عَضُدِهِ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَانَ فَلَمَّا أَخْرَجَهُ یُوسُفُ بِمِصْرَ مِنَ التَّمِیمَةِ وَجَدَ یَعْقُوبُ رِیحَهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ: إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ فَهُوَ ذَلِكَ الْقَمِیصُ الَّذِی أَنْزَلَهُ اللهُ مِنَ الْجَنَّةِ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَإِلَى مَنْ صَارَ ذَلِكَ الْقَمِیصُ؟ قَالَ: إِلَى أَهْلِهِ. ثُمَّ قَالَ: كُلُّ نَبِیٍّ وَرِثَ عِلْماً أَوْ غَیْرَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ؛ (کلینی، 1407: ج1، 232؛ صدوق، 1395: ج1، 143؛ همو، 1385: ج1، 53)
امام صادق(ع) به من فرمود: میدانى پیراهن یوسف(ع) چه بود؟ عرض كردم: نه. فرمود: چون براى ابراهیم(ع) آتش افروختند، جبرئیل جامهاى از جامههاى بهشت برایش آورد، او پوشید و با آن جامه، گرما و سرما به ابراهیم زیانى نمیرسانید. هنگامی که مرگ ابراهیم فرارسید، آن را در غلافى نهاد و به اسحاق آویخت و اسحاق آن را به یعقوب آویخت و چون یوسف(ع) متولد شد، آن را بر او آویخت و در بازوى او بود تا امرش به آنجا كه بایست رسید (زمام حكومت مصر را به دست گرفت) و چون یوسف آن را در مصر از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوى خوش آن را دریافت و همین است كه میگوید: «اگر سفیهم نمیخوانید، من بوى یوسف را احساس میكنم.» و آن همان پیراهنى بود كه خدا از بهشت فرستاده بود. عرض كردم: قربانت گردم! آن پیراهن به چه كس رسید؟ فرمود: به اهلش رسید. سپس فرمود: هر پیغمبرى كه دانش یا چیز دیگرى را به ارث گذاشته، به آل محمد رسیده است.
این روایت، بیانگر به ارث رسیدن پیراهن حضرت ابراهیم(ع) به اوصیا و انبیا بوده و حضرت یعقوب(ع) پس از تولد یوسف(ع) این پیراهن را به گردن او میآویزد و یوسف(ع) میراث دار پیراهن ابراهیم(ع) میشود. باید بدین نکته توجه کرد که این پیراهن جز در اختیار وصی و حجت الهی قرار نمیگرفته است و در حال حاضر، این پیراهن در اختیار آخرین وصیّ موجود حضرت مهدی(عج) است.
از اینرودر آیه شریفه (وَكَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ) (یوسف: 6)، پیش از بیان نبوت و افاضه علم تعبیر خواب برای یوسف، عبارت «کذلک» را از زبان حضرت یعقوب آورده که مراد از آن، اکرام یوسف توسط برادران است. از عبارت «یجتبیک» به بعد نیز تعبیر رویای یوسف نیست، بلکه بشارت حضرت یعقوب به یوسف است و بنابر علم نبوت خود، او را از آیندهاش آگاه میکند. همانگونه که امینالاسلام طبرسی، علامه مجلسی و دیگران بدین مطلب اشاره کردهاند، معنای آیه چنین است:
وَ كَذلِكَ أی كما أراك هذه الرؤیا تكرمة لك و بین أن إخوتك یخضعون لك أو یسجدون لك یَجْتَبِیكَ رَبُّكَ أی یصطفیك ربك و یختارك للنبوة؛ (طبرسی، 1372: ج5، 321؛ مجلسی، 1403: ج12، 219)
همانگونه که خداوند تو را به خوابی عظیم بشارت داد و اکرام برادرانت را به تو گوشزد نمود، بدان که در آینده نیز تو را به عنوان پیامبر خود برخواهد گزید.
3. ادعای این مطلب که برادران یوسف از طریق خواب به نبوت او پی برده و تصمیم به قتل او گرفتند (الانصاری، زکی، بیتا: 56. برای دیدن روایت بیان رویای یوسف برای برادرانش، نک: عیاشی، 1380: ج2، 169)، سخنی بدون دلیل است که آیه قرآن و برخی از روایات، خلاف آن را بیان کردهاند.
آنچه از آیات و روایات به دست میآید، عنایت ویژه حضرت یعقوب به حضرت یوسف است و این توجه و محبت پیش از دیدن رویا توسط یوسف وجود داشته است. از سوی دیگر، ظاهر رویای دیده شده، در عظمت یوسف نسبت به برادرانش صراحت دارد و این فهم حداقلی از رویای یوسف نیازمند علم تعبیر نیست. در نتیجه حسادت برادران برانگیخته میشده و حضرت یعقوب با توجه به این فهم، یوسف را از بیان رویا بازداشته است.
در روایات و آیه شریفه، علتهایی بیان شده است که هیچیک به فهم نبوت از طریق رویا و سپس حسادت به یوسف اشاره ندارند.
امام باقر فرمود:
وَ كَانَ یُوسُفُ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً وَ كَانَ یَعْقُوبُ یُحِبُّهُ وَ یُؤْثِرُهُ عَلَى أَوْلَادِهِ فَحَسَدَهُ إِخْوَتُهُ عَلَى ذَلِكَ وَ قَالُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ كَمَا حَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ: إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَة؛ (قمی، 1404: ج1، 340)
چهره یوسف بسیار زیبا بود و یعقوب او را از دیگر فرزندانش بیشتر دوست داشت و ترجیح میداد. لذا برادران بر یوسف حسادت کرده و بنابر آیه قرآن چنین گفتند: «هنگامى كه [برادران او] گفتند: یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما _ كه جمعى نیرومند هستیم _ دوست داشتنىترند. قطعاً پدر ما در گمراهى آشكارى است.»
امام سجاد(ع) نیز میفرماید:
اولین بلایى كه بر یعقوب (ع) و اهلبیتش وارد شد، حسدى بود كه برادران یوسف پس از استماع خواب بر او بردند. رقّت و عطوفت یعقوب بر یوسف از آن پس زیاد شد و پیوسته بیم داشت آنچه را كه حقّ _ عزّ و جلّ _ به او وحى نموده و وى را براى بلا مستعدّ گردانده موردش تنها یوسف باشد. از اینرو در بین فرزندان بهخصوص یوسف رقّت و مهربانى فوقالعادهاى نشان مىداد. برادران یوسف وقتى آن را از یعقوب نسبت به یوسف مشاهده كردند و دیدند كه پدر چگونه یوسف را تكریم و تعظیم نموده و وى را بر ایشان برمىگزیند، این معنا بر ایشان گران آمد و بلا و گرفتارى در بینشان پدید آمد و آن این بود كه درباره یوسف با هم به مشاوره پرداختند؛ گفتند: با اینكه ما چندین برادر هستیم، پدر چنان دلبسته یوسف است كه او را بیش از همه ما دوست دارد و ضلالت و اشتباه او در حبّ یوسف نیک پدیدار است. باید یوسف را كشته یا در دیارى دور از پدر افكنیم تا روى پدر را کاملاً به طرف خود کنیم. (صدوق، 1385: ج1، 46)
با توجه به نکات بیان شده ادعای فهم نبوت یوسف توسط رویا نهتنها دلیلی ندارد، بلکه دلایلی بر خلاف آن در کلام اهلبیت وجود دارد.
سوم. وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ؛ و «[به ياد آور] زمانى را كه به حواريون وحى فرستادم كه: به من و فرستاده من، ايمان بياوريد! آنها گفتند: ايمان آورديم، و گواه باش كه ما مسلمانيم» (مائده: ۱۱۱).
وجه استدلال: در اینجا خداوند برای شناخت عیسی مسیح(ع) به حواریین وحی را عنایت کرد که مراد رویا است (انصار امام مهدی، بیتا: 62).
نقد: اولاً در این قسمت نیز تنها ادعایی از طرف احمد بصری بیان گردیده و هیچ دلیل و قرینهای برای این احتمال ارائه نشده است.
ثانیاً مراد از وحی در آیات قرآن مختلف است و مفسران و اهل لغت، معانی متعدد آن را بررسی کردهاند (مصطفوی، 1368: ج13، 63؛ مازندرانی، 1369: ج1، 210، راغب اصفهانی، 1412: 860). درباره این آیه نیز چهار احتمال وجود دارد:
1. مراد از این وحی، وحی حقیقی و مربوط به انبیا است و احتمال دارد این آیه ناظر به نبوت حواریین و وحی به آنان بوده باشد (نک: طباطبایی، 1417: ج6، 222).
2. مراد، وحی با واسطه و توسط عیسی بوده است و حواریین از طریق حضرت عیسی بدین الهیات امر شدهاند (مکارم شیرازی، 1374: ج5، 128؛ مشهدی، 1368: ج4، 260). نمونه این معنا را برخی از مفسران در این آیه جستوجو کردهاند: وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ (انبیاء: 73).
راغب در تبیین این مطلب میگوید:
فذلك وحی إلى الأمم بوساطة الأنبیاء؛ (راغب اصفهانی، 1412: 860)
این آیه وحی به امتها را با واسطه انبیا ذکر میکند.
3. مراد از وحی، الهام قلبی و ایجاد اراده است (طوسی، بیتا: ج4، 58؛ مازندرانی، 1369: ج1، 210؛ جوادی آملی، 1384: 77؛ طریحی، 1375: ج1، 431). مشابه این مورد، الهام خداوند به زنبور عسل است:
وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ. (نحل: 68)
4. مراد، القای مطلب با استفاده از نشانههای الهی است و در آیه، مقصود این است که با توجه به معجزات عیسی، ایمان به خدا و رسولش را القا کردهایم (طوسی، بیتا: ج4، 58؛ طبرسی، 1372: ج3، 407؛ مصطفوی، 1368: ج13، 63).
در نهایت با توجه به احتمالات یادشده، وجهی برای تمسک به ادعای جریان مدعی یمانی باقی نمیماند. به تعبیر دیگر، در هنگام وجود احتمالات متعدد، استدلال به یک احتمال بدون قرینه باطل است و نمیتوان مراد از وحی در این آیه را خواب و رویا تفسیر کرد.
نتیجه
اگر چه در آیات متعددی درباره رویا و خواب صادقه بحث شده است، اما باید توجه کرد که با توجه به همان آیات، اصل رویای صادقه و اینکه تعدادی از خوابها دارای تعبیر بوده و رویا بیننده میتواند برخی از وقایع را به صورت رمزآلود یا صریح ببیند، تأیید شده است.
اما این مطلب که با توجه به خواب بتوان، در اصول عقاید مانند امامت و تشخیص حجت الهی یا مسائل فقهی ورود کرد، قابل اثبات نیست و هیچیک از دلایل ادعایی به این مطلب اشاره ندارند.
منابع
_ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
_ اصفهانی، آقا عبدالغفار، رساله سعادتیه، تحقیق: علی تابنده (محبوبعلیشاه)، تهران، انتشارات حقیقت، 1372ش.
_ الهی، بهرام، آثار الحق، بیجا، چاپ دیبا، چاپ چهارم، 1373ش.
_ انصار امام مهدی، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد؛ سید احمد الحسن، بیجا، واحد تحقیقات انتشارات انصار امام مهدی، بیتا.
_ الانصاری، ابومحمد، جامع الادلة، بیجا، انتشارات انصار امام مهدی، بیتا.
_ الانصاری، زکی، بین یدی الصیحة قراءة فی الاحلام منهجا و علما، بیجا، انتشارات انصار امام مهدی، بیتا.
_ بصری، احمد بن اسماعیل، الجواب المنیر عبر الاثیر، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، چاپ دوم، 1431ق.
_ ________________________ ، المتشابهات، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، 2010الف.
_ ________________________ ، نصیحة الی طلبة الحوزات العلمیة، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، چاپ دوم، 2010ب.
_ تابنده، سلطانحسین، نابغه علم و عرفان، تهران، انتشارات حقیقت، 1384ش.
_ تهانوی، محمد علی، موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبة لبنان، 1996م.
_ جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، تهران، کتابفروشی محمودی، بیتا.
_ جعفریان، رسول، مهدیان دروغین، تهران، نشر علم، چاپ اول، 1391ش.
_ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، 1384ش.
_ حطاب، احمد، دابة الارض و طالع المشرق، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، 2009م.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم _ دمشق، الدار الشامیة، اول، 1412ق.
_ الزیدی الانصاری، ضیاء، الرؤیا فی مفهوم آل البیت:، بیجا، انتشارات انصار امام مهدی، بیتا.
_ صاحب بن عباد، ابوالقاسم اسماعیل، المحیط فی اللغة، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق.
_ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1365ش.
_ صدر حاجسیدجوادی، احمد؛ کامران فانی، بهاالدین خرمشاهی و جمعی از نویسندگان، دایرة المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، چاپ سوم، 1386ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، علل الشرائع، قم، داوری، چاپ اول، 1385ش.
_ _________________________________ ، كمال الدین و تمام النعمة، تصحیح: علیاكبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
_ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417ق.
_ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1377ش.
_ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافة، چاپ اول، 1414ق.
_ _______________________ ، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
_ عاملى نباطى، على من محمد، الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم، نجف، المكتبة الحیدریة، چاپ اول، 1384ق.
_ عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تهران، علمیه، چاپ اول، 1380ق.
_ فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
_ قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
_ كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، تصحیح: علیاكبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالكتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
_ مازندرانى (ابنشهرآشوب)، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، قم، نشر بیدار، چاپ اول، 1369ق.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
_ ___________________ ، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول6، تهران، دارالكتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
_ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، چاپ دوم، 1406ق.
_ مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1368ش.
_ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368ش.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
_ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
_ موسوی بروجردی، کاظم و جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1385ش.
_ واحد تحقیقاتی انتشارات انصار الامام المهدی، بشارتی، بیجا، انتشارات انصار امام
مهدی، بیتا.