فيلمسازان آمريكايي مهدويت را نشانه گرفتهاند
اشاره:
دكتر حسن بلخاري، فارغالتحصيل رشته اديان و عرفان، از اساتيد دانشكده هنر دانشگاه تهران و آشنا با علوم ارتباطات هستند؛ با توجه به اطلاعات جامعي كه ايشان در زمينه فعاليتهاي رسانههاي غربي درخصوص مقابله انديشه اسلامي و بويژه موضوع مهدويت دارند، خدمت ايشان رسيديم و سؤالاتي را درهمين زمينه مطرح كرديم
با توجه به اينكه فرموديد غرب پي برده كه جوهرة تفكّر شيعي بحث مهدويت است، چه اقداماتي را در مقابله با آن در عرصههاي مختلف انجام داده است؟
بگذاريد براي جواب به اين سؤال بسيار مهمتان من مقداري به عقب برگردم. مهدويت از كي براي غرب يك دغدغه شد. اولاً، اين نكته را خدمتتان عرض كنم بعد از مسألة ظهور صفويه در ايران و اوجگيري اهداف استعماري غرب نسبت به شرق و اينكه ايران را ميخواست دروازة هند بكند، مسأله مذهب ما هم براي آنها جدّي شد، عثماني سني بود و ما شيعه و آنها هم از اين استفاده كردند. آنجا بهطور جدّي وارد شناخت مباني مذهبي ما شدند كه از آن براي خود استفاده كنند.
يكي از مواردي كه اينها به آن پي بردند مسأله «باب بودن» بود. يعني آنها متوجه شدند كه ما در اعتقادات اسلامي يك منجي داريم كه زماني ظهور ميكند و لذا سعي كردند كه از اين موضوع براي رسيدن به اهداف سلطهجويانه خود استفاده كنند. اينكه شما ميبينيد «مستر همفر» در كتاب خاطراتش ذكر ميكند كه چطور ما محمدعلي باب را انداختيم در اين فضا و گفتيم تو بابي و امام زماني بهنحوي نشان ميدهد كه غرب نسبت به تأثير و اوج حضور اين انديشه در تمدن اسلامي شناخت پيدا كرده است، اين را داشته باشيد تا بعد برويم سراغ امام مهدي سوداني. آن كسي كه در سودان حدود 100، 120 سال پيش قيام كرد و تحتعنوان مهدي درجهان مطرح شد.
اين باز بُعد دوم بود و كتبي كه صهيونيستها بعد از آن نوشتند كه مشهورترينش «چهارپر» است كه سعي كرده مهدويت را در ذهن جهانيان بشكند. يعني مسأله، مسألة دامنهداري است و بعد از آن شما بيائيد سراغ مركز شيعهشناسي استراسبرگ فرانسه كه البته آنها امام جعفر صادق، عليهالسلام، را مبنا قرار دادهاند، اين مصداقهاي جزئي را دارم عرض ميكنم و ميخواهم اين نكته را بگويم كه براي غرب شناخت محورهاي اسلام و بويژه شيعه خيلي مطرح است. شما ميدانيد غربيها از ايران و عراق خيلي ايمن نبودند. كشورهاي عربي را با دستنشاندهها توانستند تحت سيطره خود دربياورند، امّا اينجا را نه.
در جريان فتوايي كه داده شد و مسلمانها ريختند به سفارت روسيه در ايران همه را به قتل رساندند صرف اينكه به ناموس ايران تجاوز شده بود و پشت سرش ديدند پشت همه اين جريانات يك آخوندي نشسته و دوتا جمله نوشته. اهل سنت با چنين فضايي آشنا نبود كه حكم جهاد داده بشود، اينها فهميدند يك قشري در اين وسط وجود دارد كه قدرت بسيار عظيمي دارد، بعد در مسألة تحريم تنباكو هم اين را ديدند. اينها نكات مهمي است كه در نگاه غرب نسبت به شناخت مفاهيم محوري شيعه نقش داشت.
قبل از انقلاب اسلامي و فيلم «نوسترآداموس» هم اينها فعاليتهايي در اين راستا انجام داده بودند. منتهي مسأله مهدويت پس از پيروزي انقلاب ايران براي اينها مطرح شد. اين فيلم مربوط به سالهاي 80 و 81 ميلادي است. در فيلم هم ذكر ميشود كه در سال گذشته ولي جهان در سال 81 با اين فيلم آشنا شد. اينها وقتي با انقلاب اسلامي روبرو شدند به تصريح خودشان غافلگير شدند. رئيس سازمان سيا اين نكته را در حرفهايش گفته بود. از اين جهت شما ميبينيد خيلي خام در اين فيلم با اين مسأله برخورد ميكنند. اين فيلم را «اورسون ولز»ي كه فوقالعاده معتبر بود در جهان سينما و بنا به اعتبارش هم او را برداشتند مفسر اشعار نوسترآداموسش كردند اسكار هم بهاو دادند كه يهودي هم هست و فيلم «همشهري كِين» را ساخته بود، در 23 سالگي. خيلي ساده برخورد ميكند، ميگويد 600 ميليون مسلمان در خاورميانه جمع شدهاند ثروت عظيمي دارند و براي صلح جهاني خطرناكند. شما احساس نميكنيد كه بايد اين حرف را براي مخاطبت جا بيندازي كه مسلمان چون به ارزشهاي نهفته خودش پي برده و ثروت دارد الزاماً خطر است؟ يعني هر كه ارزشش را بفهمد و ثروت داشته باشد براي صلح جهاني خطر است؟ خيلي رو برخورد كرده است، چون خيلي سراسيمه ميخواهند امواج انقلاب اسلامي را تخريب كنند و تصوير و تفسير بدي از آن ارائه بدهند و آمدند روي مسأله مهدويت، چون بالاخره آنها پي برده بودند كه بايد روي اين نظريه كار بشود.
«هايزر» و همراهانش كه در اوج انقلاب اسلامي در سال 57 به ايران آمده بودند و قرار بود همان 19 بهمن مدرسه رفاه، مسجد دانشگاه تهران را كه اكثر شخصيتها در آنجا بودند و فيضيه را بزنند، امّا امام با اين استراتژي كه «بگوييد اين حكم از من نيست»، توانست اين مسأله را مهار كند و بعد آمدند سراسيمه وارد عمل شدند كه اين هم قابل بررسي است. بايد روي آن تحقيق بكنيم. قبل از انقلاب هم بود، بعد از انقلاب هم سراسيمه آن فيلم را ساختند، بعد وقتي در جنگ نقش محوري امام زمان، عليهالسلام، مطرح شد. عين كلام امام اين است كه فرمانده اصلي جنگ امام زمان، عليهالسلام، هستند. مسأله بسيار فراتر رفت براي غربيها كه آن كنفرانس خيلي كلاسيك و سطح بالاي تلآويو را گذاشتند.
من مجموعه گفتارهايي كه پيرامون امام زمان، عليهالسلام، را درحد توان خودم در اين كنفرانس ارائه شده، جمعآوري كردهام. در كتاب «تهاجم فرهنگي» خودم آوردهام كه برنارد لوئيس اين را ميگويد. چون مضمون مقالاتش بهدستم رسيده است. ديدم چقدر مسألة امام زمان، عليهالسلام، براي اينها مهم است. بعد بازي كامپيوتري «يا مهدي» ساخته شد، مقالات مختلفي نوشته شد، فيلمهاي مختلفي ساخته شد، منتهي از دهة 90 آمدند سبك كار را عوض كردند. خيلي جالب است اگر به اين نكته توجه شود. ديدند اگر بيايند امام زمان شيعيان را نفي كنند بهنحو ديگري اثباتش كردهاند، چون در جهان اين اتفاق وجود دارد كه چيزي را غرب نفي كند، حتماً يك ارزشي دارد. افكار عمومي جهان اين زيركي را هم دارند و درعين حال كه اينكار انجام شود بهنحوي تبليغ هم هست. لذا عوض شد و در دهه 90 در فيلمهايي مثل «صهيون»، «آرماگدون» يك بعد اثباتي براي آن طرف مطرح شد بهجاي بعد تخريبي اين طرف. ولي باز با اين حال در سال 1997 براي اينكه مسأله نوسترآداموس فراموش نشود چون در اين فيلم گفته شده بود، هرچند خود نوسترآداموس عدد نياورده و صور فلكي را گفته كه تكرارپذيرند و زمان دقيقي براي اين مسأله مشخص نكرده و نميتوانسته هم مشخص كند، چون اگر شارلاتان بوده كه قطعاً نميتوانسته و اگر نه «كذب الوقّاتون». اصلاً نميتوانسته عدد بگويد. اينها گذاشتند براي اينكه امواج انقلاب اسلامي را در جهان تخريب كنند و براي اينكه فراموش نشود كه گفته بودند سال 99.
در سال 97 «گاسپار وان برگر»
Next wa (جنگ بعدي) را نوشت و بخشي از آن را اختصاص داد به اينكه در سال 99 شخصي در ايران به قدرت ميرسد، بهاسم «محمد منتظري» كه اسم اصلي امام زمان، عليهالسلام، است و منتظري هم از انتظار گرفته شده و هيچ ارتباطي با «شهيد محمد منتظري» حزب جمهوري اسلامي ندارد. (در فيلم نوسترآداموس هم ميگويد مردي كه نام آخرين پيامبر را برخود دارد دوشنبه را براي تعطيل برخواهد گزيد). ميگويد ايشان بهقدرت ميرسد و دانشمندان ناراضي هستهاي شوروي را فرا ميخواند و ميگويد من به شما دلار ميدهم
اسلحه بسازيد، اينها ميآيند يك اسلحه ميسازند بهاسم «ذوالفقار». كافي است شما سكانس اوليه فيلم
The sold of Islam ـ 1986، BBC را ببينيد كه ذوالفقار ميآيد كره زمين را متلاشي ميكند. اول چهار قسمت اين فيلم اين صحنه بود كه من در برنامههاي تصويري دانشگاهي خودم از آن استفاده ميكنم. ذوالفقار آزمايش ميشود و نتيجه مثبت است، وقتي نتيجه مثبت ميشود، رئيس جمهور فرضي ايران به امريكا ميگويد خليج فارس را خالي كنيد، آمريكا چون ارزيابي درستي ندارد. خالي ميكند. نيروهاي ايراني ميروند بهسمت سرزمينهاي غربي كه صليبي ذكر ميكند.
قصه پرتي است مشخص هم بود كه ميخواهد قضيه نوسترآداموس را كه 17، 18 سال از آن گذشته و در ذهنها فراموش شده، زنده كند. شما ميگوئيد قصهاي نوشته شده است و وهم است و... امّا اينها سناريو ميسازند و مبناي برخورد سياسي خودشان را اين سناريو خودساخته قرار ميدهند.
خبر اين است در تاريخ 9 دسامبر 1998 (18 آذر 77) نيويورك تايمز، روزنامه مشهور آمريكايي، خبر داده كه: «عدهاي از دانشمندان انستيتو بيوتكنولوژي روسيه به خدمت ايران درآمدهاند... و عدهاي ديگر در روسيه براي توليد سلاحهاي ميكروبي همكاري ميكنند. فردي بهنام مهدي رضايت مشاور علمي رئيس جمهور ايران، يكي از فعالان ايراني در اين زمينه است». اين در حالي است كه آقاي خاتمي مطقاً مشاوري بهاسم مهدي رضايت ندارد. جالب اين است كه اين خبر را نيويورك تايمز ميدهد (ميخواهم بگويم پشت پرده صهيونيسم دارد همهچيز را بههم وصل ميكند). بعد دولت آمريكا بهاستناد خبر نيويورك تايمز بيانيه ميدهد و از تلاشهاي تسليحاتي ايران ابراز نگراني ميكند، اينها دارند اينجوري در اين فضا كار ميكنند.
ما در تهران به بچههايي برخورد كردهايم كه «يا مهدي» و «اللهاكبر» به گوششان خورده احساس نفرت به آنها دست داده است؛ چرا؟ چون خوب دارد جوانان ما را تربيت ميكند. آخر غرب از امام زمان ما چه اطلاعي دارد كه ميآيد و بازي «يامهدي» را ميسازد. شما در نيويورك بگوئيد: ûPersian Gulf inferno را ميخواهم. ميگويد: ûWhat do you mean? ، منظورت چيست؟ شما بفرماييد «يا مهدي» بازي در اختيارتان قرار ميگيرد. اين دارد تربيت ميكند.
من در كتاب مباحث جديدم كه البته در «تهاجم فرهنگي» ذكر نكردهام گفتهام كه الان تربيت دارد جاي تهاجم را ميگيرد و همة اينها بيانگر آگاهي از نقش محوري مهدويت در 200 سال گذشته در تكوين حركتهاي اجتماعي و سياسي در متن شيعه است. من بجد عرض ميكنم كه غرب هرجا پا گذاشته تأثير را ديده كه انقلاب اسلامي اوجش بود، لذا الان روي تخريب مفهوم مهدويت در جهان كار ميكند، از يكطرف مهدويت ما را ميكوبد، از يكطرف دارد مهدويت تخيلّي خودش را ترويج ميدهد، ماتريكس ميسازد و Zion را. جالب است بدانيد كه الان در استراليا دارند همزمان قسمت دوم و سوم ماتريكس را ميسازند. سال آينده كه به بازار خواهد آمد ببينيد چقدر استعارههاي صهيونيستي و مهدويت در آن نقش دارد.
پس ظاهراً حضور نظامي آمريكا در خليج فارس چندان ربطي به صدام و عراق و كويت ندارد؟
بله، حضور دائمي خودش را با «يامهدي» كنترل ميكند. به نكته خيلي مهمي اشاره كرديد، اين سبب شد من نكته خيلي مهمتري را عرض كنم. كساني كه اين مصاحبه را ميخوانند اصلاً اينجور برداشت نكنند كه يك فضاي مذهبي خاص دارد تمامي ابعاد سياسي جهان را براساس ديدگاههاي مذهبياش تفسير ميكند. واقعاً اين نيست. من حاضرم با افرادي كه در اين قلمرو ميگويند نظريات خاصي را داريم تحميل ميكنيم به بحث بنشينم. چرا من به نيويورك تايمز و فيلمهاي هاليوود و «يامهدي» استناد كردم؟ ميخواهم بگويم براساس مجموعه تحقيقات داريم اين نظريات را ذكر ميكنيم. صرفاً از يك ديدگاه مذهبي يا سياسي خاص نيست.
براي اين نكته جالب شما من اشاره ميكنم به جريان قيام 1979 مكه، من متأسفانه اسم شخصي را كه با اسم مهدي در مسجدالحرام قيام كرد در ذهنم نيست. اصلاً موصاد به ياري فهد آمد، سه روز اصلاً مكه و مدينه در دست اينها بود و اينها ذكر كردند كه ما با اسم امام زمان داريم قيام ميكنيم. شما اين مسأله را داشته باشيد. انقلاب اسلامي ايران پيروز شد و دقيقاً مدت كوتاهي پس از پيروزي انقلاب اسلامي چنين اتفاقي در مكه و مدينه ميافتد. ميدانيد كه مكه و مدينه مركز جهان اسلام هستند. (در پرانتز هم اين نكته مهم را عرض كنم كه هيچ فكر كردهايد چرا تخريب مجسمه بودا با حج مسلمين همگام و همزمان شد؟ خيلي مهم است. همچنان كه رسانههاي ما روي جشن كريسمس در جهان توجه دارند يك اتفاق مهم جهاني دارد ميافتد. يك ميليون مسلمان دارند جمع ميشوند مكه، طبيعي است كه رسانهها زوم ميكنند، خبر ارائه ميدهند، فيلم تهيه ميكنند. جالب است بدانيد روزنامههاي ايران هفته پيش در ايّام عيد قربان تصويري را از مسجدالحرام در صفحه اول خودشان چاپ كردند و خيلي هم زيبا بود و از رويتر بود. همزمان با انعكاس اين عظمت اسلامي در مكه و مدينه تلويزيون CNN فيلم پخش ميكند كه دارند با آر.پي.جي مجسمة بودا را ميزنند. اينها همزمانياش واقعاً مسألهدار است و دارد آن را خنثي ميكند). در فيلم نوسترآداموس هم عظمت مسلمين را در مكه و مدينه نشان ميدهد. اينها سمبل وحدت عظمت و قدرت و هويت ما هستند و غرب ميداند كه هر اتفاقي ميافتد از آنجاست، اين يك مسأله.
قيامي كه در مكه رُخ ميداد و متأثر از انقلاب اسلامي ايران بود. براي غرب خيلي مهم بود، براي غرب ميتوانست اين موضوع اينجور باشد كه مكه ميتواند مركز خيلي مسائل باشد. ضمن اينكه ميدانيم امام زمان، عليهالسلام، قيامشان را از آنجا شروع ميكند.
آنچه كه شما فرموديد كاملاً درست است. او ميخواهد اولاً نيروي نظامياش يك سد بين ايران و عربستان باشد. سياست خارجي غرب در خليج فارس اين است كه نگذارد بين اين دو قدرت ائتلاف استراتژيك صورت بگيرد؛ از يك طرف هم نميخواهد تنازع باشد چون خيليها طرف ايران را ميگيرند و او مشروعيتش را ازدست ميدهد و تنازع بهنفع ماست. چون افكار عمومي دنياي اسلام با ماست و اگر اين افكار عمومي مواجه بشوند كه دشمن ايران عربستان است، خادمالحرمين مشروعيت خود را در دنياي اسلام ازدست ميدهد لذا شما نقشه را اينطور ببينيد كه اين نيروها حائل بين مكه و مدينه هستند، با ايران، ايراني كه پيام انقلابي دارد و آنجايي كه مشروعيت مذهبي دارد البته حرمين، نه حاكمانش و طبيعي است كه در چنين فضايي ميآيند در اينجا نيرو پياده ميكنند.
نكتة ديگري هم هست، امام در سال 1359 سخنراني داشتند، در آن سخنراني كه پيرامون نيمه شعبان بود، فرمودند: «در تمام بشر كسي نبوده الا مهدي موعود، سلاماللهعليه، كه خداي تبارك و تعالي ذخيره كرده است براي بشر. هريك از انبياء كه آمدهاند براي اجراي عدالت آمدهاند و مقصدشان اين بود كه در همه جهان عدالت را اجرا كنند. لكن موفق نشدند بعد از انبيا و اولياي بزرگ از پدران حضرت موعود كسي نبوده است كه عدالت را اجرا بكند و اين يك موجودي است كه ذخيره شده است براي همچنين مطلبي». اين سخنراني وقتي پخش شد اولين جايي كه در كشورهاي عربي انعكاس داشت «الرأي العام» بود در كويت.
پس از آن 40 مقاله يا فتوا صادر شد مبني بر تكفير حضرت امام به سه دليل كه مثلاً ايشان معتقد شده پيامبران عاجزند، توانايي امام زمان، عليهالسلام، فوق قدرت است. و تكميل شريعت، پس شريعت ناقص است و ايشان ميآيند و شريعت را تكميل ميكنند. غرب از اينجا هم پي برد كه مسأله مهدويت چيز بسيار خوبي است براي آنها كه بتوانند مسأله ايجاد كنند.
مجموع اين برنامهها بهگونهاي نشان ميدهد غرب واقعاً دارد روي اين مسأله كار ميكند و حداقل يكي از اهداف استراتژيك حضور در خليج فارس ـ كه من يقين دارم ـ اين است.
ميزان پذيرش جهاني نسبت به بحث مهدويت چگونه است؟
آفرين. اين سؤال است. وقتي من در هند ميبينم «گوتمه» را طلب ميكنند، زرتشتيها كه معتقدند دنيا دارد تمام ميشود، زمان ظهور «سوشيانت» دارد ميآيد، در يهود و مسيحيت هم اين مسأله بسيار بالاست. پس انگيزهها و پتانسيل و پذيرش جهاني وجود دارد. لازم هم نيست كه ما بگوئيم شما بياييد جاي مسيح امام زمان ما را بشناسيد، بلكه امام زمان،عليهالسلام، را جوري مطرح كنيد كه مسيح زيرمجموعهاش بشود و بتواند به تمام نيازها پاسخ بدهد. اتفاقاً اگر بتوانيد در اينترنت سايت بزنيد و با جهان وارد مذاكره بشويد، ببينيد چقدر برايتان مطلب ميآيد.
مجلة نيوزويك (News week) ، 23 آگوست 1999، گزارش ويژه دارد و يك جمله بسيار مهم What must be done? (چه بايد كرد؟) انسان به بحران رسيده و انساني كه به بحران برسد ناخودآگاه چشمش به آسمان است و آينده.
رسالت شناساندن امام زمان، امام حسين و امام علي، عليهالسلام، به جهان كم از شناسايي آنها توسط خود ما نيست. منتهي نوع بيان بسيار مهم است.
رسانههاي ما در برابر اين مسأله چهكار ميتوانند بكنند؟
اولاً اين كاري كه شما كرديد و انشاءالله خود امام زمان، عليهالسلام، هم اجرش را بدهند، اميدوارم مسؤولان ما هم اهميت اين قضيه را احساس كرده باشند، بايد سيستمي در رسانههاي ما داشته باشد از كانال خود شما هم باشد. يك چيزي را مقابل خودتان نبايد بگويم و پشت سرتان گفتهام، دورادور كارتان را دارم تعقيب ميكنم، در كار شما صداقت و خلوص خاصي است، يعني دنبال نام و نان نيستيد، اين را آدم منصف متوجه ميشود. اگر بوديد دنبال خيلي كارها ميشد رفت. بستر كار هم همين است. سرمايه ما شيعيان اين است، بايد كمك بشود.
شما با همين فضا فعلاً قضيه را پيش ببريد، بعد يك نماينده از صدا و سيما، يك نماينده از سازمان تبليغات اسلامي و وزارت ارشاد و حوزه هنري و ديگر جاهايي كه درگير اين مسألهاند بيايند و براي آنها جا بيندازيم، چرا غرب ماتريكس، آرماگدون و روز استقلال را ميسازد، صد تا فيلم ميتوانم معرفي كنم كه اينها دارند روي آينده كار ميكنند. اگر دارند كار ميكنند يعني مهم است. وقتي دارند «يا مهدي» را ميسازند يعني برايش مهم است. دقيقاً ما معادل آنكار، كار ارزشي و اثباتي بكنيم. اين نياز به يك تيم تخصصي دارد. ولي مهمتر از تيم، جا افتادن ضرورت كار است. يعني اين كار ضرورتش هنوز براي آقايان تعريف شده نيست و پي نبردهاند. حالا نميدانم كوتاهي ما بوده، آقايان وقت ندارند و به روزمرگي افتادهاند.
چطور در اين زمان كه غرب مردم را به غير فطريات عادت داده ميتوان چنين مطالبي را عرضه كرد؟
در بررسيهايي كه كردهام روشن شده كه امروز دنيا به خستگي رسيده، يكي از ويژگيهاي لذت جسمي اين است كه انسان پس از مدتي به خستگي ميرسد. اينكه خود غربيها و شرقيها داد ميزنند چه بايد كرد؟ (What must be done) و يا اينكه وقتي در امريكا اعلام ميشود كه ميخواهيم تظاهرات كنيم براي اينكه خدا برگردد، اينقدر استقبال ميشود يعني پذيرش وجود دارد. درست است كه غرب دارد تمايل به دنيا را در وجود آنها نهادينه ميكند امّا اينها وقتي با خودشان خلوت ميكنند، ميفهمند كه دارند خطا ميكنند و اين يك زمينه به شما ميدهد، امّا برميگرديم بهاين طرف قضيه. لذا باز تكيه ميكنم كه زمينه هست. امّا اينطرف چطور عمل كنند آن مهم است. شما قرآن را نگاه كنيد قرآن ميخواهد در سورة بقره منافق را شرح بدهد، شناخت منافق ساده نيست، مؤمن ساده است چون نور درون به بيرون ميزند، كافر هم شناختش ساده است بهقول عوام قيافهاش تابلو ميشود، انسان تا نگاه ميكند متوجه ميشود. امّا منافق بهصورت نور است و سيرت نار. قرآن ميخواهد شرح بدهد ميداند مشكل است، لذا ميگويد:
مثلهم كمثل الذي استوقد ناراً.
سه مرحله آمد پايين «مثل»، «ك»، «مثل» و آن را بصري ميكند در دانشگاه هنر الان دارم اين را ميگويم، ميگويد:
أو كصيّب من السماء.
اين زبان قرآن است كه ما بايد آن را كشف كنيم.
ما ميتوانيم از اين سيستمها استفاده كنيم. مثلاً ازدواج پدر بزرگوارشان با نرجس خاتون، اصلاً مغفولعنه است. ميدانيد از آن چه رماني ميشود ساخت؟ فيلم امام علي واقعاً تأثير گذاشت، برخي كشورها تقاضاي خريدش را كردهاند، چرا ولايت عشق اينطور نيست، چون در امام علي پرداخت شده بود، امّا اينجا دارد روايت ميشود و برخورد خطي است. ما داريم، ولي بايد روي اين كار شود.