کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

پلورالیسم دینی وعصرظهور

پناهی آزاد حسن

26 مرداد 1390 ساعت 12:44

1. پلورالیسم دینی معتقد است که همه ادیان الهی و بشری، در کنار هم می‌توانند صادق و نجات بخش باشند. «جان هیک» این عقیده را در تقابل با انحصارگرایی و شمول‌گرایی جهان مسیحیت تدوین و ارائه کرده است.

2. تفکیک «بود» از «نمود»، فروکاستن دین به تجربه دینی و تفکیک گوهر از صدف دین، از مبانی پلورالیسم به شمار می‌آید.

3. نظریة پلورالیسم با مبانی کلامی اسلام، ناسازگار است.

4. ادیان، به یک اندازه بر حق نیستند. اسلام مانند خورشید است و ادیان آسمانی دیگر مانند ستارگانی هستند که تنها درغیاب خورشید توان راهنمایی دارند. حقانیت اسلام بر همه ادیان تحریف نشده، ترجیح دارد. تنها دین بر حق، اسلام است.

5. مبانی پلورالیسم با اندیشه مهدویت شیعی، ناسازگار است.

6. ادیان متعدد در عصر ظهور، دلیل تحقق پلورالیسم دینی در آن عصر نیست؛ زیرا هیچ‌کدام ازمؤلفه‌ها وعناصرتشکیل دهنده پلورالیسم دینی، در رفتارحضرت مهدی4 با دیگر ادیان وجود ندارد.

7. اعتقاد به منجی جهان، در ادیان دیگر نیز وجود دارد.

8. پلورالیسم دینی از نظر ادیان دیگر نیز مردود است.



پلورالیسم دینی
وعصرظهور

چکیده

1. پلورالیسم دینی معتقد است که همه ادیان الهی و بشری، در کنار هم می‌توانند صادق و نجات بخش باشند. «جان هیک» این عقیده را در تقابل با انحصارگرایی و شمول‌گرایی جهان مسیحیت تدوین و ارائه کرده است.

2. تفکیک «بود» از «نمود»، فروکاستن دین به تجربه دینی و تفکیک گوهر از صدف دین، از مبانی پلورالیسم به شمار می‌آید.

3. نظریة پلورالیسم با مبانی کلامی اسلام، ناسازگار است.

4. ادیان، به یک اندازه بر حق نیستند. اسلام مانند خورشید است و ادیان آسمانی دیگر مانند ستارگانی هستند که تنها درغیاب خورشید توان راهنمایی دارند. حقانیت اسلام بر همه ادیان تحریف نشده، ترجیح دارد. تنها دین بر حق، اسلام است.

5. مبانی پلورالیسم با اندیشه مهدویت شیعی، ناسازگار است.

6. ادیان متعدد در عصر ظهور، دلیل تحقق پلورالیسم دینی در آن عصر نیست؛ زیرا هیچ‌کدام ازمؤلفه‌ها وعناصرتشکیل دهنده پلورالیسم دینی، در رفتارحضرت مهدی4 با دیگر ادیان وجود ندارد.

7. اعتقاد به منجی جهان، در ادیان دیگر نیز وجود دارد.

8. پلورالیسم دینی از نظر ادیان دیگر نیز مردود است.

مقدمه

وجود ادیان متعدد در هنگام ظهور، از پرسش‌های حوزة فلسفه دین و کلام جدید است. اگر ادیان متعدد در آن هنگام وجود دارند، آیا پلورالیسم دینی در آن دوران جایگاهی خواهد داشت؟ آیا میان این دو موضوع رابطه‌ای وجود دارد؟

این نوشتار پس از تبیین نظریه پلورالیسم دینی و برخی نظریه‌های موجود درباره تعدد ادیان، این پرسش را پاسخ می‌دهد.

مقصود ازعصرظهور، دوران ظهور حضرت مهدی4 است و منظور از اهل کتاب، پیروان آیین‌های آسمانی مانند یهود، مسیحیت، زرتشت و مجوس هستند.

چیستی پلورالیسم دینی

واژه «پلورال»[1] به معنای جمع وکثرت، حاکی از وجودهای متعدّد و متکثّر(وجود کثرت‌ها) و واژه «پلورالیسم» به معنای گرایش به کثرت (کثرت‌گرایی) است. این واژه، ابتدا در ساحت سنّتی کلیسایی مطرح شد، به گونه‌ای که شخص دارای چند منصب گوناگون درکلیسا را «پلورالیست» می‌نامیدند. [2] سپس این واژه درعرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی به کار گرفته شد. از همین روی، پلورالیسم به حسب ساحت‌های مختلف، تقسیم‌پذیر است.[3]

نظریه پلورالیسم دینی[4] که تفسیر‌های گوناگونی از آن ارائه شده، علاوه بر پذیرش ادیان متکثّر و متعدد، اعم از الهی و بشری، همگی آنها را صادق و مطابق با واقع و موجب رستگاری اخروی می‌داند. بنابراین، کثرت‌گرایی درحقانیت رستگاری، از مؤلفه‌های اساسی پلورالیسم دینی به شمار می‌آید. از نگاه پلورالیسم، همه ادیان موجود حق و صادق‌اند، آموزه‌های آنها با واقع مطابق است و پیروان آنها در جهان آخرت رستگارند(پلورالیسم صدق).

از نظر پلوراليسم ديني، اديان بزرگ جهان، نگرش‌های متغير و درك و دريافت‌های متفاوت و واكنش‌هاي گوناگون، نسبت به حقيقت الوهي است. از آن سوی، انحصارگرايي[5] و شمول‌گرايي[6] با پلورالیسم تقابل دارند،[7] اما برخی که راه میانه انحصارگرایی و شمول‌گرایی را برگزیده‌اند، بر این باورند که شاید بتوان از ادعاهای انحصارگرايانه دست كشيد و اديان گوناگون را به رغم سبب رستگاري، رهايي و كمال پيروان خود شوند. جان هيك[8] این دیدگاه را پذیرفته و آن را «كثرت گرايي»[9] نامیده است[10].

پيشينه پلورالیسم دینی

برخی، «یانیس مسکینوس»، اسقف اعظم کلیسای ارتدکس را نخستین کسی می‌دانند که به پلورالیسم دینی تصریح کرده و ایده دیالوگ را درانداخته است. برخی نیز «یوحنّای دمشقی» را که رساله‌ای در این باره نوشته، نخستین مطرح کننده این مبحث دانسته‌اند.[11]

شکل‌گیری پلورالیسم به صورت کنونی‌اش را می‌توان چنین تبیین کرد: نهضت اصلاح دینی به رهبری «مارتین لوتر» و «جان کالوین»، موجی از تجدید نظر در جایگاه کلیسا ایجاد کرد که «رفرمیسم» نام گرفت و سرانجام با ظهور «شلایرماخر»، به تدوین الهیات لیبرال انجامید. این تفکر، تفسير جدیدی از جوهر اصلي مسيحيت ارايه کرد. در قرن نوزدهم، ليبراليسم كلامی[12] به رهبری شلایرماخر،[13] به عنوان حد وسط بين سنّت‌گرايي و نوخواهي و با نام «الهیات اعتدالی» مطرح گرديد.[14] شلايرماخر، ضمن پذيرش دانش علمي تكامل به جاي الهيّات طبيعي و وحياني، تجربة ديني و عرفاني را پذيرا شده بود. او معتقد بود نباید برای عیسی شـأن و منزلتی بیش از آن‌چه اعمال او نشان می دهد، قایل باشیم و نمی‌توانیم به اوعملکردی نسبت دهیم که با شأن و منزلت او متناسب نیست.[15] ریشه پلورالیسم دینی به شلایرماخر و الهیات لیبرال می‌رسد. پلورالیسم دینی درجهان مسیحیت، واکنشی به انحصارگرایی در صدق و نجات درکلام مسیحی بود. نظریه‌های دیگری نیز درباره پيدايش پلوراليسم مطرح است.[16]

پلورالیسم دینی توسط جان هیک،[17]درمقابل نظریه‌های انحصارگرایی وشمول‌گرایی ارایه شد. پس برای شناخت پلورالیسم، باید این دونظریه را معرفی کرد.

انحصارگرايي

انحصارگرايان بر این باورند که رستگاري، رهايي، كمال، يا هر چيز ديگری كه هدف نهايي دين تلقّي مي‌شود، به طور انحصاری در يك دين خاص كه تنها راه رستگاري و رهايي را پيش روي ما مي‌نهد، وجود دارد و پيروان ساير اديان، حتّي اگر دينداراني اصيل و درستكار باشند، نمي‌توانند از طريق دين خود رستگار شوند.[18] انحصارگرايان مسيحي در اثر افراط و جمود بر نصّ كتاب مقدس، پيامبران ادیان پیش از مسیحیت، مانند حضرت ابراهيم7 وحضرت موسي7 را اهل بهشت نمي‌دانند؛ زیرا معتقدند آنان غسل تعميد (به دست عيسي7) نيافته‌اند و منتظرند تا حضرت عيسي7 آنان را وارد بهشت و رستگارگرداند. اين جمود و نص گرايي افراطي به برخي آيات انجيل متكّي است، از جمله:

من راه حقيقت هستم... كسي به پدر آسماني نمي‌رسد مگر به وسيله من...؛[19]

حداكثر جنبشي كه در اين دیدگاه انجام گرفت، عقيده به معذوريت پيروان ساير اديان بعد از توصيف مسيحيت به يگانه دين حقيقي بود. بر این اساس، پاپ درسال 1854، اظهار كرد كليساي كاتوليك، يگانه سفينه نجات است؛ اما آن عده از دينداران مسيحي كه دين حقيقي را نمي‌شناسند(مسيحيان گمنام، يا بي‌نام)، نزد خداوند گناهكار نيستند.[20] این اعتقاد که مسیحیان گمنام جزو نجات یافتگانند، به «پلورالیسم نجات» می‌انجامد.[21]

شمول‌گرايي

شمول‌گرايي، حدّ فاصل و آميزه‌اي از دو رويكرد انحصارگرايي وکثرت‌گرايي است. نمايندة اين تفكّر «كارل رانر»(1984ـ1904م)، بر این باور بود که انسان‌ها تنها به دليل وقوع يك واقعه رستگاري بخش خاص است كه مي‌توانند رستگار شوند. مسيحيت نه تنها ما را با عيسي7 كلمه منحصر به فرد خداوند آشنا ساخت، بلكه زمينه اجتماعي لازم براي حضور عيسي7 در ميان انسان‌ها را نيز فراهم آورد. خداوند مي‌خواهد همه انسان‌ها نجات يابند. عيسي7 براي تحقّق این رستگاري فراگير، كفّاره‌اي پرداخت وخداوند بركات فعل رستگاري بخش او را شامل حال همه انسان‌ها، حتي كساني كه از عيسي7 و مرگ او و سلطنت او هيچ نشنيده بودند، نمود. در نتیجه، خداوند اين امكان را فراهم آوردكه همه انسان‌ها، حتي آنان كه در متن مسيحيت تاريخي نزيسته‌اند، متحول شوند و با خدا آشتي نمايند.[22]

شمول‌گرايان از یک سو، هم‌چون انحصارگرايان، بر این باورند كه تنها يك راه برای رستگاري وجود دارد و این راه تنها در یک دین مشخص قابل شناسایی است و همه می‌توانند در این راه قدم گذارند و از سوی دیگر، معتقدند که خداوند و لطف وعنایت او، به انحاء گوناگون تجلی یافته و هرکسی می‌تواند رستگار شود حتی اگر از اصول اعتقادی آن دینِ حق بی خبر باشد؛[23] یعنی ايمان مسيحي موجب نجات همه انسان‌هاست، حتّي كساني كه نام مسیح را نشنيده‌اند.[24]

کثرت‌گرایی

جان هیک برای حل مشکل دو نظریه انحصار گرایی و شمول‌گرایی تئوری كثرت گرايي را مطرح کرد.[25] او در بیان نظریة خویش می‌نویسد:

پلورالیسم، عبارت است از قبول و پذیرش این دیدگاه که تحول و تبدیل وجود انسانی از حالت خود محوری به خدا(حقیقت) محوری، به طرق گوناگون در درون همه سنت‌های دینی بزرگ عالم صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، تنها یک راه و شیوة نجات و رستگاری وجود ندارد، بلکه راه‌های متعدد و متکثر در این زمینه وجود دارند.[26]

وی پس از بررسی نظریه‌های انحصارگرایی و شمول‌گرایی در مسیحیت، می‌گوید:

«من فکر می‌کنم راهی وجود دارد که مسیحیان چنان‌چه شخصا تمایل داشته باشند، می‌توانند از آن طریق در جهت پذیرش پلورالیسم دینی حرکت کنند. چنان‌چه خواسته باشیم چنین پلورالیسمی را به زبان فلسفی بیان کنیم بدین صورت خواهد بود که بگوییم: ایمان‌های دینی بزرگ عالم از درون انواع عمده شیوه‌های فرهنگی انسان بودن، حاوی ادراکات و پندارها یا تصوراتی گوناگون و متناظر با آن نیز دارای عکس العمل‌هایی متفاوت نسبت به حقیقت مطلق یا وجود غایی می‌باشند؛ و نیز این که راه حل هریک از این سنت‌های دینی تبدیل و تحول انسان‌ها از حالت خود محوری به خدا محوری به طور آشکار صورت می‌گیرد و این صورت گرفتن تا جایی که مشاهده بشری می‌تواند بیان کند، تا حدود زیادی مشابه می‌باشند؛ بدین ترتیب سنت‌های بزرگ را می‌توان به عنوان یک عده فضاهای جایگزین همدیگر دانست که در درون آن فضاها راه‌هایی وجود دارد که از طریق آنها مردان وزنان عالم می‌توانند به نجات و رستگاری، آزادی روحی، تنویر و یا تکامل معنوی دست یابند.[27]

برخی دلایل کثرت‌گرایان دینی

جان هیک و طرفداران نظریه کثرت‌گرایی، ادله‌ای برای اثبات نظریه خود اقامه کرده‌اند؛ از جمله:[28]

1. تفکیک میان بود ونمود

جان هیک با تأثـّر از نظریه تفکیک بود (نومن)[29] از نمود (فنومن)[30] کانت، می‌گوید: واقعیتی در نفس الامر وجود دارد که ضرورتاً ادراک کاملی از آن در دست ما نیست و دست اندیشه ما از آن کوتاه است؛ اما، جنبه پدیدار واقعیت، واقعیت دیگری است که نزد ماست. این واقعیت نزد ما مطابق واقعیت فی نفسه نیست و چه هنگام درک و شناخت و چه هنگام گزارش و تفسیرِآن، این تفاوت در اشکال گوناگون ظهور و بروز می یابد. ادیان به علّت مواجهة انسان‌ها با امر قدسی و ریختن آن در ظرف اعصار وفرهنگ‌های مختلف، هنگام ادراک وگزارش از تجربه خویش متکثّر شده‌اند.

به نظر می‌رسد همه این مفاهیم(تفسیرهای مختلف ادیان از حقیقت واحد) و تمایزات تا حدی شبیه به هم هستند گرچه عین هم نیستند. اگر ما فرض کنیم که واقعیت مطلق، واحد است اما ادراکات و تصورات ما از این واقعیت، متعدد وگوناگون است، زمینه‌ای برای این فرضیه فراهم خواهد شد که جریان‌های مختلف تجربه دینی، بیانگر آگاهی‌های مختلف ما از یک واقعیت نامحدود و متعالی هستند که به صورت‌های کاملاً متفاوت توسط اذهان بشری ادراک گردیده، از تواریخ مختلف فرهنگی تاثیر پذیرفته و بر آنها تأثیر گذاشته است.[31]

بنابر این، دین از نظر جان هیک، محصول یک فرافکنی انسان وار است که در پی تلاش آگاهانه انسان‌ها برای درک امر غایی[32] (خداوند) صورت می‌گیرد. جان هیک برای تبیین نظریه خویش، قصه مردان کور و فیل را مثال می‌زند و می‌گوید: ما نمی‌توانیم بگوییم کدام یک از چند منظر موجود(تفسیرهای مختلف از فیل)، درست است؛ چون هیچ منظر نهایی وجود ندارد که ما بتوانیم از آن منظر مردان کور و فیل را در نظر آوریم. حقیقت آن است که همه ما، انسان‌های کوری هستیم که در بند مفاهیم شخصی و فرهنگی خود گرفتاریم. کسانی معتقدند که انسان‌ها با فرافکندن اوصاف خویش بر خداوند، مفاهیم دینی را پدید می‌آورند. به نظر جان هیک، این رأی تا حدودی درست است.[33]

2.فروکاستن دین به تجربه دینی

مهم‌ترین مبنای پلورالیسم دینی، نظریه تجربه دینی است، که کاربردهای مختلفی دارد. شلایرماخر تجربه دینی را نوعی احساس درونی می‌داند؛ نوعی احساس وابستگی مطلق. «آلستون» با دادن بُعد معرفتی به تجربه دینی، آن را نوعی ادراک حسی دانسته که شالوده معرفت دینی است. بنابه روایت دیگر، تجربه دینی وجه تمایز دینداران و دیگران است. با توجه به این نکته که وحی تنها به عده خاصی اختصاص دارد، توصیف تجربه دینی به نوعی معرفت حضوری وشهودی حقیقت متعالی، یکی دیگر از کاربردهای این اصطلاح است.[34]

آن‌چه می‌تواند مبنای نظریه پلورالیسم معرفتی قرار گیرد، کاربرد نخست تجربه دینی است. جان هیک در بیان دلائل خود، به این تفسیر ازتجربه دینی تکیه کرده است.

اعتنا به تجربه دینی به عنوان مبنای توجیه عقاید دینی، عامل پدید آمدن الهیات اعتدالی به رهبری شلایر ماخر است.[35] جان‌ هیک از این نظریه در جای جای آثار خود برای تثبیت ایده پلورالیسم دینی بهره گرفته است.

تجربه دینی به معنای مواجهه تجربه‌گر با امر قدسی، همواره هنگام گزارش و تفسیر، به دلیل دخالت امور متنوعی مانند پیش فرض‌ها و زمینه‌های فرهنگی و معرفتی، دچار تنوع می‌شود. تنوّع ادیان، انعکاس تجارب دینی هستند که صورت تحقّق و عینیت گرفته‌اند و هیچ یک نه حق مطلق‌اند و نه باطل مطلق؛ بلکه حقایقی هستند کمال پذیر، اما آغشته به تفسیر زمانه.[36]

جان هیک می‌نویسد:

ما ممکن است این فرضیه را بنا کنیم که واقعیت فی نفسه بر اساس یکی از دو مفهوم اصلی دینی از جانب افراد بشر به تجربه در می‌آید: یکی از این دو مفهوم، مفهوم خداوند یا مفهوم واقعیت مطلق و تجربه آن به عنوان هستی متشخص است که بر صورت‌های توحیدی دین غلبه دارد. دیگری، مفهوم مطلق یا واقعیت مطلق و تجربه آن به عنوان ذات نامتشخص است که بر انواع صورت‌های غیر توحیدی دین غالب است... این تصاویر مربوط به خداوند، در بطن سنت‌های دینی مختلف به وجود آمده است؛ از این‌رو، یهوه، کتاب مقدس عبریان، در رابطه متقابل با قوم یهود شکل پذیرفته است. او بخشی از تاریخ آنان و آنان جزئی از او هستند... . از سوی دیگر، کریشنا شخصیت الهی کاملاً متفاوتی است که در ارتباط با جامعه دینی متفاوتی وجود دارد... . با توجه به این فرضیه بنیادین، می‌توان گفت که یهوه و کریشنا و همین طور شیوا، الله و پدر عیسی مسیح، ذوات متشخّص مختلفی هستندکه بر اساس آن واقعیت الهی درمتن جریان‌های متفاوت حیات دینی به تجربه در می‌آیند و موضوع تفکر قرار می‌گیرند. از این رو، این ذوات متفاوت تا حدی تجلیات واقیت الهی در آگاهی و وجدان بشری و تا حدی فرافکنی‌های خودآگاهی وذهن بشری، آن‌گونه که فرهنگ‌های تاریخی خاص به آنها دستور داده، هستند.[37]

نیز می‌نویسد:

ادیان مختلف، جریان‌های متفات تجربه دینی هستند که هر یک در مقطع متفاوتی در تاریخ بشر آغاز گردیده و هر یک خودآگاهی عقلی خود را در درون یک فضای فرهنگی متفاوت باز یافته است.[38]

3.تفکیک میان گوهر وصدف دین

در این دیدگاه، اصالت به گوهر و مغز دین داده شده و آموزه‌ها، خصوصاً آداب و مناسک ظاهری آن، صدف و پوسته دین تلقی می‌شوند. گوهر همه ادیان، شیء واحدی است که در هر دینی به تناسب فرهنگ آن دین، با صدفی خاص احاطه شده و بدین طریق تعدّد ادیان نیز به وجود آمده است. هرچند همه ادیانی که واجد این گوهر هستند، هم حق و هم نجات بخش‌اند.[39]

بنابر باور هیک، آموزه‌ها، گوهر دین نیستند بلکه گوهر دین، متحول کردن انسان‌هاست. به همین دلیل او هشدار می دهد که آموزه‌های دینی (نظیرتجسّد[40] عیسی7 ) را نباید بیش از حد مورد تأکید قرار داد و مانند نظریه‌های علمی، صادق یا کاذب دانست. عقاید دینی تلاش‌هایی برای پاسخ دادن به پرسش‌های انسان‌ها درباره حیات آدمی و تجربه امر الوهی هستند. این عقاید و آموزه‌ها مادام که بتوانند دیدگاه‌ها و الگوهای ما را برای زیستن متحول سازند، صادق هستند. از این‌رو، اگرآموزه‌های ظاهراً متناقضِ ادیانِ گوناگون را حقایقی حاکی از تجربه زیستن بدانیم، این آموزه‌ها غالباً سازگار به نظر نخواهند رسید.[41]

پلورالیسم دینی، سویه‌ها و وجوه گوناگونی دارد که برخی نویسندگان معاصر بدانها اشاره کرده‌اند؛ ازجمله: پلورالیسم هنجاری،[42] پلورالیسم حقیقت شناختی[43]و پلورالیسم وظیفه شناختی یا فقهی.[44] در این جستار، پلورالیسم حقانیت و پلورالیسم نجات[45] بررسی می‌شود.[46]

از آن‌جا که این نوشتاردرپی بررسی رابطه پلورالیسم با اندیشه مهدویت و ارتباط آن با عصر ظهور است، نه درصدد رویارویی با پلورالیسم و نقد مستقل آن؛ در این قسمت تنها به صورت اجمالی، به ناسازگاری این ادعا با مبانی کلامی اسلام می‌پردازیم.

ناسازگاری پلورالیسم با مبانی کلامی اسلام

پیش از طرح بحث ناسازگاری پلورالیسم با مبانی کلام اسلام‌، ذکر چند نکته لازم است:

1. اساس اسلام، توحيد است که بنابر متن قرآن، همه پیامبران بشرند و خدا مجرد و منزه از جسمیّت است. با اعتقاد مسيحيان به تجسّد و تجسّم خدا در ناسوت عیسی[47] و اعتقاد یهود به تجسّم «یهوه» وکشتی گرفتن او با یعقوب7 ناسازگار است. اما به اعتقاد پلورالیسم دینی، همه آنها حق وصادق‌اند. اين، چيزي جز اجتماع نقيضين نیست. به عبارت دیگر، بنابر نظر جان هیک، معتقد باشیم که «تحول و تبدیل وجود انسانی از خودمحوری به خدا(حقیقت) محوری به طرق گوناگون در همه سنت‌های دینی بزرگ عالم وجود دارد»و «سنت‌های دینی فضاهایی جایگزین هستندکه همه مردم می‌توانند از طریق هرکدام از آنها به کمال دست یابند»، پذیرفته‌ایم که هم نظر مسیحیت درباره خدا بودن مسیح و هم متن اسلام درباره انسان بودن مسیح، حق و صادق‌اند. این به هیچ روی پذیرفته نیست؛ زیرا با اصل بدیهی «امتناع اجتماع نقیضین» در چالش است.[48]

2. درمورد پرسش معرفت شناسانه پلوراليزم: «آيا همه اديان و مذاهب بر حقند؟» مي‌توان گفت: هرچند اديان آسماني بي‌بهره از حقيقت نيستند؛ اما همه به يك اندازه حق نيستند. اسلام بيش از سایر ادیان برحق است. ادیان تنها به همان اندازه‌اي كه با دين برتر شريكند، از حقيقت بهره‌مندند. به نظر ابن عربي،[49] دين اسلام همانند خورشيد وسايراديان الهي همانند ستاره‌هايي مي‌مانند كه هر دو نوراني اند؛ اما باوجود نور خورشيد، پرتو ستاره ديده نمي‌شود؛ هرچند در زمان غياب خورشيد، ستاره هم راهگشاست. دين برتر، كامل‌كننده اديان الهي قبلي است. اديان الهي قبلي، زمينه‌ساز ورود دين جديد بوده‌اند؛ نظير كلاس‌هاي مدارس ابتدايي و راهنمايي که بهره‌اي ازحقيقت دارند و آماده كننده انسان براي تحصيلات عالي هستند. و حقيقتي كه انسان در دوره ابتدايي یاد می‌گیرد، در مقابل آن‌چه درتحصيلات عالي مي‌آموزد ناچيز به نظرمي‌رسد.

به عبارت دیگر، پذیرش وجود کثرت‌ها درطول هم، غیر از تسلیم شدن در برابر وجودکثرت‌ها درعرض هم و پذیرش حقانیت همگی آنهاست.

شهیدمطهری در این باره می‌نویسد:

دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کنند. این اندیشه که همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند، اندیشه نادرستی است؛ البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد... ولی این سخن به این معنی نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد و طبعاً انسان می‌تواند در هر زمانی هر دینی را که می‌خواهد بپذیرد.[50]

بنابر این، پلورالیسم دینی با مبانی کلام اسلامی ناسازگار است.

اندیشه مهدویت و پلورالیسم

پیش از پرداختن به بررسی امکان یاعدم امکان پلورالیسم در عصرظهور، رابطه مبانی و دلایل پلورالیسم را با آموزه‌هایی از مهدویت بررسی می‌کنیم.

1. در روایتی نقل شده است: پیامبر اکرم6 اوصاف و شرایط آخرالزمان و حضرت مهدی4 را برای سلمان فارسی بیان فرمود. سلمان با اشتیاق پرسید: آیا من نیز می‌توانم ایشان را درک کنم؟ آن حضرت فرمود: هرکس با حقیقتِ معرفت از اهل‌بیت پیروی کند، او را درک خواهد کرد؛[51] که نشان می‌دهد ایمان امری پدیداری یا غایبانه نیست؛ چون معیار درک محضر حضرت مهدی4، اطاعت آگاهانه است اگر اطاعت یا محتوای دین، نمودی بیش نباشد، نمی‌توان آن را معیاری برای درک حقایق دیگر(از جمله حضورمهدی4) دانست.

 حضرت امام صادق7 نیز اساس دین و ایمان را امری حاضرانه و شاهدانه توصیف کرده‌اند:

«مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ فَهُوَ مُشْرِكٌ... وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ جَعَلَ مَعَ اللَّهِ شَرِيكاً وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الْمَعْنَى بِالصِّفَةِ لَا بِالْإِدْرَاكِ فَقَدْ أَحَالَ عَلَى غَائِبٍ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الصِّفَةَ وَ الْمَوْصُوفَ فَقَدْ أَبْطَلَ التَّوْحِيدَ... ؛ وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ».[52]

اعتقاد به تفکیک بود از نمود، در نهایت به شناخت غایبانه و متکی به توهم یا تخیل منتهی می‌شود؛ ولی حضرت امام صادق7 دین و عبادت را امری حاضرانه و متکی به معرفت و ادراک می‌داند. افزون بر آن، تفکیک بود از نمود، نوعی شکاکیت سازمان یافته است، نه دلیل منطقی.[53]

ازسوی دیگر، این باور که حقیقت ایمان، دارای مراتب و درجات مختلف است، این معنا را می‌رساند که ایمان، امری وجودی است، نه پدیداری و یا توهمی:

gيَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍf[54]

gهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِf[55]

gنَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌf[56]

بنابراین، ایمان و معرفت، دوحقیقت به هم پیوسته‌اند که در تعالی بشر نقش تعیین کننده دارند و به هیچ وجه نمی‌توان این ادعا را پذیرفت که دین از پدیدارهای ساخته ذهن آدمی سرچشمه گرفته است.

2. مدعیان پلورالیسم دینی، با فروکاستن مرتبه دین به تجربه‌های فردی، آن را دلیلی برمدعای خود قرارداده‌اند. در حالی‌که این ادعا نیز قابل خدشه است، چون حقیقت اسلام ثابت است اما گاهی بشر کوته بین از درک آن غفلت می‌کند. امام باقر7 فرمود:

گویا دین شما را می بینم که مانند پرنده‌ای می‌گریزد و در خون خود می تپد و کسی نمی‌تواند آن را به شما بازگرداند، مگر مردی از ما اهل بیت... . در آن روز، زن در خانه خود بر اساس کتاب خدا و سنت رسولش داوری خواهد کرد.[57]

در روایت آمده است:

خداوند اسلام را پس از خوار شدن به وسیله مهدی4 عزت خواهد بخشید.[58]

دو روایت فوق، گواه این است که اسلام حقیقتی ثابت است که حوادث تلخی را پشت سر خواهد گذراند و سرانجام به دست حضرت مهدی4 جایگاه لازم و شایسته خویش را خواهد یافت؛ اما طرفداران تجربه دینی معتقدند شناخت دین، امری ناممکن است، زیرا برداشت هر شخص در یک لحظه با لحظه دیگرش متفاوت خواهد بود؛

تکیه برپدیدارذهنی (فنومن) وعدم ارتباط با جنبه وجودی دین (نومن)، فرد را با ساخته‌های ذهنی‌اش تنها می‌گذارد. این دیدگاه، معیاری برای تشخیص صحت و سقم(مطابقت یا عدم مطابقت) پدیدارهای ذهنی او با حقیقت دین ارائه نکرده است و این همان مکتب انکار معیارمعرفت یا نسبی گرایی معرفتی[59] است که به خدمت پلورالیسم دینی در آمده است.[60]

اگر دین، معرفتی محدود به تجربه اشخاص باشد، ممکن است هر عقیده جدیدی (غیر از آن‌چه که پیامبر اسلام6 ابلاغ کرد)، به عنوان دین اسلام به مردم عرضه شود و این همان تحریف است که اسلام در اثر آن به پرنده تپیده درخون تشبیه شده است و باتمامی آموزه‌های اسلام و موضوع مهدویت، معارض و مخالف است.

3. تفکیک گوهر دین از صدف آن، که از ادله معتقدان به پلورالیسم دینی است؛ از نظر آموزه‌های اسلام، پذیرفته نیست. در عیون اخبار الرضا7 آمده است: مامون از حضرت رضا7 خواست تا اسلام محض و خالص را در نوشته‌ای به او ارائه فرماید. آن حضرت پاسخ مفصلی به درخواست او داد که بخشی از آن بدین قرار است:

أَنَّ مَحْضَ الْإِسْلَامِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً... وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِينُهُ وَ صَفِيُّهُ... وَ أَنَّ جَمِيعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ بِجَمِيعِ مَنْ مَضَى قَبْلَهُ مِنْ رُسُلِ اللَّهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ حُجَجِهِ وَ التَّصْدِيقُ بِكِتَابِهِ... وَ أَنَّ الدَّلِيلَ بَعْدَهُ وَ الْحُجَّةَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْقَائِمَ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِينَ... عَلِيُّ بْنُ أَبِي‌طَالِبٍ ع أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ... وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ... ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِيِّينَ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْكَاظِمُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ وَلَدُهُ... وَ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ كُلَّ عَصْرٍ وَ أَوَانٍ... وَ أَنَّهُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ6 بِالْبَيَانِ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.[61]

امام رضا7 فروع دین را با کلمه «جمیع ما جاء به محمَّدبن عَبْدِاللَّهِ6» همانند اصول دین، در شمار مؤلفه‌ها و عناصر اسلامِ محض قرار داده و هیچ تفکیکی بین هیچ کدام از این مضامین صورت نداده‌اند؛ که با ادعای تفکیک گوهردین ازصدف آن، کاملا ناسازگاراست. این واقعیت نیز مسلم است که حضرت مهدی4، اسلام خالص و ناب(مضمون حدیث منقول از امام رضا7) را پیاده خواهدکرد و هیچ ترجیحی در آموزه‌های ناب دین، مانند آن‌چه ادعای تفکیک گوهر ازصدف دین برآن است، صورت نخواهد داد؛ چون ارکان اسلام، همگی، یک حقیقت واحد را تشکیل می‌دهد.

بنابر روایات، حضرت مهدی4 به سیره حضرت رسول اکرم6 و امیرالمومنین7 عمل خواهد کرد. در این‌جا سه روایت را در این زمینه ذکر می‌کنیم:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَئَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ7 عَنِ الْقَائِمِ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ إِذَا قَامَ بِأَيِّ سِيرَةٍ يَسِيرُ فِي النَّاسِ فَقَالَ بسیره مَا سَارَ بِهِ رَسُول اللَّهِ ص حَتَّى يُظْهِرَ الْإِسْلَامَ قُلْتُ وَ مَا كَانَتْ سِيرَةُ رَسُولِ اللَّهِ6 قَالَ أَبْطَلَ مَا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ4 إِذَا قَامَ يُبْطِلُ مَا كَانَ فِي الْهُدْنَةِ مِمَّا كَانَ فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ يَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ؛[62]

محمد بن مسلم می‌گوید: از امام باقر7 پرسیدم: هنگامی که قائم4 قیام کند به چه روشی عمل خواهد کرد؟ آن حضرت فرمود: به روش رسول خدا عمل می‌کند؛ تا اسلام را برهمه جهان مسلط گرداند. پرسیدم: روش پیامبر چه بود؟ فرمود: رسوم جاهلیت را باطل و با مردم به عدالت رفتارکرد. قائم7 نیز این چنین خواهد کرد. او رسوم دوران همزیستی و مصالحه مسلمین و کفار را باطل و با مردم باعدالت رفتار خواهد کرد.

عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ4 دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يهدى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِقِيَامِهِ بِالْحَقِّ؛[63]

امام صادق7 فرمود: وقتی قائم4 قیام کند، مردم را با شیوه جدیدی به اسلام دعوت خواهد کرد و آنان را به چیزی که از نظرها گم شده و ناشناخته مانده است هدایت خواهد کرد. همانا او به دلیل هدایت که مردم به امر گمشده‌ای (اسلام حقیقی) که مردم از آن فاصله گرفته‌اند، «مهدی» نامیده شده و «قائم» نامیده شده به این علت که قیامش بر حق است.

عن أبي بصير قال : قلت لأبي عبد الله7 أخبرني عن قول أميرالمؤمنين7 إن الإسلام بدا غريبا و سيعود كما بدا فطوبى للغرباء؛ فقال: ياأبامحمدإذا قام القائم4استأنف دعاءجديداکما دعا رسول الله6.[64]

ابوبصیر می‌گوید: امام صادق7 فرمود: امیر مؤمنان7 به من خبر داد که اسلام تنها و غریب می ماند و به همان غربتی که در آغاز داشت باز می‌گردد. پس خوشا به حال غریبان. سپس فرمود: هنگامی که قائم7 قیام کند، دعوت جدیدی را آغاز می‌کند، هم‌چنان که پیامبرخدا6 چنان دعوتی را آغازید.

بنابراین، اندیشه مهدویت با مبانی پلورالیسم تناسب و سازش ندارد، چون عمل به سیره پیامبر6 و امیرالمؤمنین7، ابطال عقاید جاهلی و تحریفات، اجرای احکام متروک مانده اسلام، بسط عدالت، دعوت به حقیقت اسلام به روشی جدید، و نجات دادن اسلام از غربت و تنهایی، به هیچ روی با پذیرش حقانیت ادیان وآداب و رسوم و آیین‌های متعدّد سازگار نیست.

پلورالیسم و تعدد ادیان در عصرظهور

در برخی روایات آمده که پیروان سایر ادیان آسمانی پس از ظهور حضرت مهدی4 بر کیش خود باقی می‌مانند؛ که این توهم را پدید می‌آورد که پلورالیسم در آن عصر وجود خواهد داشت. در این قسمت با استفاده از آیات و روایات، دو فرضیه موجود درباره تعدد ادیان در عصر ظهور را بررسی می‌نماییم.

الف) فرضیه اسلام آوردن همه مردم

بنابر دسته‌ای از روایات، در عصرظهور هیچ کسی بر روی زمین باقی نخواهد ماند مگر این که به اسلام و حضرت مهدی4 ایمان آورد و از او تبعیت کند. در یکی از روایات آمده است: امیرالمؤمنین7 مصداق آیه gهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِf؛[65] را زمان ظهور مهدی4 دانسته که در آن روزگار هیچ جایی از روی زمین نمی‌ماند مگر آن‌که هرصبح وشام در آن به وحدانیت خدا و رسالت محمد6 شهادت می‌دهند.[66]

ب) فرضیه اسلام آوردن اکثر مردم

ابن عباس نیز می‌گوید: در آن روزگار، هیچ یهودی و مسیحی و پیرو دین دیگری نخواهد ماند مگر آن‌که اسلام آورد.[67]

بنابر دسته‌ای از روایات، بیشتر مردم در عصر ظهور، اسلام خواهند آورد و اهل کتاب جزیه خواهند داد[68] و بقیه مردم کشته می‌شوند.[69] آیاتی بر حضور اهل‌کتاب تا قیامت دلالت می‌کند؛ مانند:

gإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَf؛[70]

یاد کن هنگامی را که خدا گفت: ای عیسی من تو را برگرفته وبه سوی خویش بالا می برم و تو را از آلایش کسانی که کفر ورزیده‌اند پاک می‌گردانم و تا روز رستاخیز کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند فوق کسانی‌که کافر شده‌اند قرار خواهم داد. آن‌گاه فرجام شما به سوی من است. پس در آن‌چه بر سر آن اختلاف می‌کردید میان شما داوری خواهم کرد.

کلمه «قیامت» به معنای «عصر ظهور حضرت مهدی4» نیز تفسیر شده است. اگر قیامت به معنای «عصر ظهور حضرت مهدی4» باشد، نمی‌توان به آیه استناد کرد که «پس از ظهور» هم ادیان متعدد در جهان وجود خواهد داشت. اما اگر قیامت به معنای روز رستاخیز باشد، می‌توان گفت عده‌ای از مردم پس از ظهور حضرت مهدی4 اسلام نمی‌آورند.

اگر پس از ظهور، همه مردم اسلام بیاورند، دیگر نیازی به جنگ با مخالفان نخواهد بود؛ در حالی که روایات تصریح دارند که حضرت مهدی4 برای گسترش اسلام، جنگ خواهد کرد.

اکنون قرائن و مؤیدات گرایش و رغبت اکثریت مردم جهان به اسلام را ذکر کنیم.

1. درعصرحکومت حضرت مهدی4، همه رسانه‌های ارتباط جمعی در اختیار آن حضرت خواهد بود که سبب تبلیغ اسلام به صورت گسترده در جهان می‌شود. تبلیغ اسلام به صورت منطقی، گسترده وکاملاً حساب شده و رسا از طرف آن حضرت، عامل اصلی گرایش مردم جهان به اسلام است.[71] امام صادق فرمود: مهدی4 و پیروانش بر هیچ دینی وارد نمی‌شوند مگر آن‌که آنان را به خدا، اسلام و اقرار به نبوت حضرت محمد6 دعوت می‌کنند.[72] نیز در روایت آمده است: حضرت مهدی4 بر یهود، نصارا، صابئین، ملحدان، مرتدان و کافران شرق و غرب جهان خروج کند، اسلام را به همه آنان عرضه خواهد کرد.[73]

2. ویژگی‌های شخصی حضرت مهدی4، از عوامل شیفتگی مردم به آن حضرت است. حضرت مهدی4 مصداق این آیه شریفه‌اند:

gفَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَf؛[74]

پس به برکت رحمت الهی، با آنان نرم‌خو و پر مهر شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند.

آن حضرت، همه کمالات انبیای الهی را دارا هستند.

3. اوصاف و ویژگی‌های اصحاب حجّت‌های خدا در روی زمین، عامل گرویدن مردم به آنان است. امیرمؤمنان علی7 ضمن بیان این که زمین هرگز از حجّت الهی(ظاهر یا غایب) خالی نمی‌ماند، اوصاف یاران حجت‌های الهی را چنین بر می شمارد:

خداوند به وسیله آنان، حجت‌ها و نشانه‌های خود را نگاه می‌دارد تا به کسانی که همانندشان هستند بسپارد و در دل‌هایشان بکارد، آنان که دانش، نور حقیقت بینی را بر قلبشان تابیده و روح یقین را دریافته‌اند، در دنیا با بدن‌هایی زندگی می‌کنند که ارواحشان به عالم بالا پیوند دارد. آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند.[75]

4. دولت محدودی که امام مهدی4 پیش از استقرار حکومت جهانی خویش در کوفه ایجاد خواهد کرد، نمونه‌ای از دولت جهانی عدالت محور است که از رشد، معنویت، عدالت و امنیت فوق العاده‌ای برخوردار خواهد بود. بی شک، چنین حکومتی چشمان مردم محنت کشیده از طاغوت‌ها و حاکمان خودکامه را به سوی خود خیره خواهد کرد.[76]

5. آن حضرت در راستای گسترش و تبلیغ حقایق اسلام، معجزات پیامبران: را، برای ابلاغ پیام و اتمام حجت، برمردم دنیا ارائه خواهد کرد، که باعث گرایش پیروان سایر ادیان به اسلام خواهد بود.[77]

6. یکی دیگر از مؤیّدات گرایش اکثر مردم جهان به اسلام، ویژگی‌های دین اسلام است. با توجه به تبلیغ کاملاً دقیق وصحیح ومنطقی که توسّط حضرت مهدی4 انجام خواهد شد، زوایای مختلف اسلام بر مردم دنیا روشن خواهد شد و مردم جهان به اسلام روی خواهند آورد. قرآن و ویژگی‌های شگفت آن، فطری بودن دین اسلام و انطباق آن با نیازهای معنوی فطری انسان، جهانی بودن ، فراگیری و جاودانگی قوانین اسلام، خطاب عام وجهانی اسلام و این‌که حکومت عدل جهانی گمشده دیرین بشریت است، از جمله عوامل گرایش بی دریغ مردم جهان به اسلام درعصر ظهور مهدی4خواهد بود.[78]

7. برخورد تربیتی حضرت مهدی4 با مردمی که پیش از ظهور ایشان به انواع انحرافات فکری و استضعاف فرهنگی و اثرات انحرافات عقیدتی مبتلا بوده‌اند، طوری است که رشد فکری و عقلانی آنان را در پی خواهد داشت و با کشف انحرافات و افشای بطلان گرایشات انحرافی، راه حق هویدا می‌شود حق جویان وخداپرستان زیر لوای توحید و حقیقت به رهبری حضرت مهدی4 جمع خواهند شد. در روایات آمده است: «مهدی آل محمد6 دست خود را بر سر مردم می نهد و با این اقدام او کینه ونخوت ودشمنی از وجود مردم برخاسته، جای خود را به رشد عقل وکمال انسانی خواهد داد».[79]

8. عدالت گستری و دادگری، ساده زیستی، دانش ژرف و بی مانند، کرامت وگذشت، رأفت، رحمت و عبادت فراوان، از ویژگی‌های شخص آن حضرت است که هر انسان خداجویی را شیفته خود می‌کند.

اوصاف ممتاز حضرت مهدی4 به قدری کائنات را مجذوب آن حضرت خواهد کرد که زمین و آسمان برکات وگنجینه‌های خود را در اختیار او قرار خواهند داد.[80]

9. نزول عیسی بن مریم7 که در روایات ظهور، بسیار بدان اشاره شده است،[81] مهم‌ترین عامل گرایش بیشتر اهل کتاب(یهود ومسیحی) به حضرت مهدی4 است. این‌که حضرت عیسی7 پشت سر حضرت مهدی4 نماز خواهد گزارد،[82] دلیل بر پذیرش حقانیت اسلام و حضرت مهدی4 از طرف حضرت عیسی7 است.

10. در روایات آمده است که حضرت مهدی4 در ابتدای ظهور خود، با پیرو هر دینی با کتاب آسمانی‌اش احتجاج خواهد کرد؛ از جمله:

... یستخرج التوراة و سائر کتب الله]عزّوجل[ من غار بانطاکیه و یحکم بین اهل التوراة بالتوراة و بین اهل الانجیل بالانجیل و... .[83]

...انّما سمّی المهدی[عج] لانه یهدی الی جبل من الشام یستخرج منه اسفار التوراة یحاجّ بها الیهود فیسلم علی یدیه جماعة من الیهود... .[84]

11. از دیگر اقدامات حضرت مهدی4، استخراج علائم و سمبل‌های مقدس و محترم ادیان آسمانی است. آن حضرت با ارائه این سمبل‌های مقدس، حقانیت خویش را اثبات می‌کند ودل‌های مردم را همراه خود می‌گرداند:

... اذاظـهر القـائم ظهر برایه رسول الله6 و خاتـم سلیمان و حجر موسی و عصـاه... .[85]

پرسش: آیا احتجاج حضرت مهدی4 با اهل‌کتاب به کتاب‌های آسمانی‌شان، به معنای پلورالیسم نیست؟ آیا اگر کتاب‌های ادیان دیگر برحق نباشند وجهی برای احتجاج آن حضرت به آنها وجود خواهد داشت؟

پاسخ: در آیات قرآن کریم، انجیل و تورات بهره‌مند از هدایت و نور معرفی شده‌اند:

gإِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌf؛[86]

gوَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌf؛[87]

بنابراین، اگر حضرت مهدی4 با اهل کتاب به انجیل و تورات احتجاج کند به سبب جنبه هدایت و نور آنها است؛ زیرا آن حضرت مصداق هدایت و ارشاد الهی‌اند. از طرف دیگر، این دو کتاب الهی در ظرف زمانی خویش مرجع هدایت و حقیقت و لازم‌الاطاعة بوده‌اند؛ اما با نزول قرآن، آن جنبه لازم الاطاعة بودن آنها به قرآن داده شد و تنها به عنوان کتاب آسمانی مورد تأیید قرآن قرار گرفتند. افزون بر آن، احتجاج حضرت مهدی4 با اهل کتاب به کتاب خود آنها، جنبه مقدمی‌دارد نه غایی؛ چون از سیاق روایت به دست می‌آید که حضرت مهدی4 از این راه به عنوان زمینه‌ای برای تشرّف اهل کتاب به اسلام استفاده می‌کنند و این امر بدین معناست که حقانیت در نظر حضرت مهدی4 در قرآن است نه ادیان دیگر و اگر معتقدان به ادیان دیگر وکتب آسمانی، متدین راستین باشند، باید به حکم کتاب خود،[88] به اسلام بگروند.

چگونگی رفتار حضرت مهدی4 با پیروان دیگر ادیان در ابتدای عصر ظهور، از مطالب پیشین روشن شد. رفتار آن حضرت مانند رفتار پیامبر اکرم6 است.[89] همان‌گونه که حضرت محمد6 در ابتدا به تبلیغ و ایجاد رغبت در مردم نسبت به اسلام پرداختند و در ادامه برای تثبیت اسلام به مبارزه پرداختند، حضرت مهدی4 نیز همین روش را عمل خواهد کرد.

روش گسترش اسلام توسط حضرت مهدی4 ، توان مقابله و معارضه فکری واعتقادی با آن حضرت را از دیگران خواهد گرفت و باعث رشد فزاینده استقبال مردم از آن حضرت و پذیرش اسلام خواهد بود. بنابر روایات، امدادهای غیبی نیز سبب یاری حضرت مهدی4 در گسترش اسلام خواهند شد.[90]

سرنوشت اهل کتاب

در عصر ظهور، اکثریت مردم اسلام خواهند آورد. اکنون این پرسش مطرح می‌شودکه آن دسته از اهل کتاب که اسلام را نمی‌پذیرند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ سه نظریه در این‌جا وجود دارد:

1. بازگشت به دین تحریف نشده

نظریه نخست این است که اهل کتاب توسط حضرت عیسی7 با دین ناب خویش آشنا می‌شوند و از تحریفات پدید آمده در کتاب‌های آسمانی خود با خبر می‌شوند. پس از آن، آنان به دستور حضرت مسیح، به پیامبر اسلام6 ایمان می‌آوردند و اسلام را می‌پذیرند.

2. قتل

نظریه دوم این است که اهل کتاب در صورت خودداری از پذیرش اسلام، کشته خواهند شد. قتل، آخرین اقدام امام مهدی4 در رویارویی با مخالفان و اهل کتاب است، نه اولین حرکت؛ زیرا قتل بدون اتمام حجّت و عرضه کامل اسلام بر تمامی اهل کتاب، که مستلزم زمان کافی و شرایط متعدّدی است، برخلاف شرع وعقل است. حضرت مهدی4 در مقطع مبارزه، تنها کسانی را که به مبارزه و جنگ با ایشان برخیزند، از میان برخواهد داشت و با عده‌ای که از در مسالمت درآیند، رفتاری کریمانه و ملاطفت آمیز خواهد داشت تا آنان به اسلام مشرّف گردند.

روایاتی که گویایِ کشف مواریث پیامبران: و استخراج کتاب‌های ادیان و احتجاج با هر قومی ‌با کتاب آن قوم است، همگی با شروع به قتل اهل کتاب در ابتدای عصر ظهور معارضند. بنابراین، حضرت مهدی4 با پیروان کتاب‌های آسمانی گفت‌وگو می‌کند و با استدلال‌های منطقی و استناد به کتاب‌های آسمانی تحریف نشده آنان، همه اهل کتاب را به پذیرش اسلام فرا می‌خواند و تنها افرادی را خواهد کشت که با آن حضرت بجنگند.

3. جزیه[91]

نظریه سوم، گرفتن جزیه از اهل کتاب است.[92] ادله این فرضیه عبارت‌اند از:

الف). قرآن

gقَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَf؛[93]

با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی آورند و آن‌چه را خدا و فرستاده‌اش حرام گردانیده‌اند حرام نمی‌دارند و متدیّن به دین حق نمی‌گردند کارزار کنید تا با کمال خواری به دست خود جزیه دهند.

ب) سیره رسول اکرم6

 پیامبر اسلام6 پس از استقرار حاکمیّت، حکم جزیه را در مورد اهل کتاب ساکن در قلمرو حکومتی خود اجرا کرد. از ویژگی‌های حضرت مهدی4 این است که به سیره پیامبر اسلام6 عمل خواهد کرد:

المهدی[4] یقفو علی اثری لایخطیء.[94]

برخی علما معتقدند در عصر ظهور امام زمان4، از اهل کتاب جزیه گرفته نمی‌شود. دلایل آنها عبارت است از:

1. ابن عباس می‌گوید:

 هیچ یهودی و نصرانی یا پیرو دینی نمی‌ماند مگر آن‌که به اسلام گرایش پیدا می‌کند؛ تا این‌که جزیه برداشته شود و صلیب شکسته و خوک کشته شود و آن مصداق فرموده خداوند است که «اسلام را بر تمام ادیان پیروز می‌گرداند هرچند کافران ناراضی و مخالف باشند» و این امر در زمان قیام قائم4 پدیدار خواهد شد.[95]

ب) امام باقر7 فرمود:

...علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیربن اذنیه عن محمد بن مسلم عن الباقر7 فی تفسیر قوله«وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه ویکون الدین لله»: لم یجیء تاویل هذه الآیه بعد ان رسول الله6 رخص لهم لحاجته و لحاجة اصحابه و لوقد جاء تاویلها لم یقبل منهم لکنّهم یقتلون حتی یوحّد الله عزوجل وحتّی لایکون شرک.[96]

به نظر علامه مجلسی(ره)، معنای جمله «رخّص لهم» این است که پیامبر اکرم6 جزیه را از اهل کتاب و فدیه را از مشرکین و اظهار اسلام را از منافقان پذیرفت؛[97] لکن مهدی4 چنین نخواهد کرد و در برخورد با کفار روش ویژه خود را عمل خواهد کرد.

بنابر آیه 29 سوره توبه و سیره رسول اکرم6، پس از ظهور، جزیه باید گرفته شود؛ اما در روایتی آمده است که حضرت مهدی4 در برخورد با اهل کتاب شیوه‌ای خاص دارند و از فتنه گرانِ اهل کتاب جزیه نمی‌پذیرند، بلکه آنان را به قتل خواهند رساند.[98]

نکته دیگر این است که آیه 29 سوره توبه، مطلق است و از پذیرش جزیه از اهل کتاب(اعم از فتنه‌گر یا غیر فتنه‌گر) حکایت دارد و می‌توان آن را با روایت صحیحه محمد بن مسلم تخصیص زد و عدم اخذ جزیه را بر فتنه‌گران اهل کتاب حمل کرد؛ چون تخصیص اطلاق کتاب با خبر واحد معتبر، جایز است.[99]

علامه مجلسی می‌گوید: پذیرش جزیه از اهل کتاب، مربوط به زمانی است که هنوز حکومت مهدی4 جهان‌شمول نشده است، اما عدم پذیرش آن مربوط به دوران استیلای کامل حکومت آن حضرت بر همه جهان است.[100]

نتیجه

پس از ظهور، اکثریت مردم، به ویژه اهل کتاب، به اسلام روی خواهند آورد. افرادی که اسلام نمی‌آورند، دو دسته‌اند: اهل کتاب و کافران. سرنوشت اهل کتاب را شرح دادیم. اکنون نوبت به وضعیت کافران می‌رسد. این عده یا مشرکند، یا منکر خدا هستند. حضرت مهدی4 در ابتدا آنان را نیز مانند اهل کتاب با استدلال‌های منطقی به اسلام فرامی‌خواند، ولی اگر آنان عناد بورزند و اسلام نیاورند، بنابر روایات و اجماع منقول از صاحب جواهر، به دست امام مهدی4 کشته خواهند شد.[101]

در جمع بندی فرضیه‌ها به این نتیجه رسیدیم که در عصر ظهور، اکثر مردم اسلام خواهند آورد و آن دسته از اهل کتاب که اسلام نمی‌آورند به شرط پرداخت جزیه، می‌توانند در قلمرو حکومت مهدوی4 زندگی کنند. مشرکان و ملحدان نیز اگر اسلام نیاورند، کشته خواهند شد و راه دیگری پیش رویشان نخواهد بود.

صرف نظر از اثبات یا رد شدن این فرضیه‌ها، باید رابطه مولّفه‌های پلورالیسم را با هرکدام از این فرضیات سنجید تا نتیجه نهایی به دست آید.

فرضیه اول (برفرض اثبات آن)، ناظر به دومطلب است:

نخست این‌که، هم‌چنان‌که گذشت، طبق مبانی کلام اسلامی و متن آیات قرآن کریم، اسلام، هرگز حقانیت دین دیگری را نمی پذیرد، بنابراین، اسلام معتقد به انحصار است و این انحصار در بعد حقانیت و صدق، کاملاً تأکید شده و مورد پافشاری اسلام است.

دوم این‌که، هم‌چنان‌که لازمه ارائه ایدئولوژی، منحصر کردن محدوده و مصادیق عقیده در یک دین خاص است، اسلام نیز این اصل را رعایت کرده است؛ چون معتقد به انحصار حقانیّت در خویش است و آیین‌هایی مانند مسیحیت و یهود را تنها به حدّ محدودی بهره‌مند ازحقانیت می‌داند. شهید مطهری نیز بر این باور است که در هر زمان بیش از یک دین حق وجود ندارد و اطاعت از آن واجب ولازم است. [102]

در فرضیه دوم، بیان شد که در عصر ظهور، اکثریت مردم، اسلام خواهند آورد. قرائنی، این فرضیه را تأیید کرد. در این فرضیه، درباره سرنوشت اهل کتاب سه نظریه وجود دارد:

بنابر نظریه اول (بازگشت به دین تحریف نشده)، می‌توان آن را نوعی شمول‌گرایی دانست؛ چون شمول‌گرایان معتقدند با این‌که راه حق و نجات یکی بیش نیست، اما کسانی که ازحقیقت بی‌خبر بوده‌اند، درپیشگاه خدا گناهکار نیستند و جزو نجات یافتگانند.

بنابر نظریه دوم هرکسی که به حضرت مهدی ایمان نیاورد کشته خواهد شد. در این باره باید گفت: این نظریه مصداق انحصارگرایی است. بنابراین نظریه، در عصر ظهور، اسلام هیچ دین دیگری را نمی‌پذیرد؛ چون اگر حداقل سهمی از حقیقت در آنها وجود داشت، پیروان آنها کشته نمی‌شوند.

نظریه سوم این است که عده‌ای از غیرمسلمانان به صورت مشروط و با تعهداتی مبنی بر پرداخت جزیه، می‌توانند درقلمرو حکومت مهدوی4 و تحت قیمومیت آن زندگی کنند. در این صورت، آیا مولفه‌های پلورالیسم در این رفتار وجود دارد یانه؟ یکی از مؤلفه‌های پلورالیسم، اعتقاد به حقانیت همه ادیان است؛ بدین معنا که هر ادعایی که نام دین و آیین بر آن نهاده شود، حق و صادق است و می‌تواند موجب رستگاری انسان باشد. این مولفه از موضوع جزیه منتفی است؛ چون در صورتی که حقانیت ادیان دیگر از طرف حکومت مهدوی4 پذیرفته بود، لزومی نداشت که آن حضرت برای اثبات ادعای خویش به تبلیغ، اتمام حجت و بیان دلایل و بالاخره به مبارزه بپردازند و درپایان عده‌ای را به صورت مشروط تحت لوای حکومت خود نگاه دارد و ممکن بود که اسلام درعصر ظهور، دینی باشد در کنار دیگر ادیان. از این‌رو، نمی‌توان پذیرش جزیه از پیروان ادیان غیراسلام را نشانه پلورالیسم دانست.

نکته‌ای که به نظر می‌رسد این است که پذیرش جزیه نیز در راستای تثبیت اسلام و جذب دیگران به اسلام است. ارفاق و دادن فرصت به مخالفان، با این هدف که به مرور زمان و در اثر همزیستی با مسلمانان (در جامعه مهدوی و حکومت ایده‌ال الهی) جذب اسلام گردند، منطقی وصحیح است. جزیه، یکی از راه‌های جذب مردم و تبلیغ مثبت و منطقی اسلام، حتی در زمان تسلّط کامل اسلام بر جهان، است.

در عصر ظهور، کافران و ملحدان اگر پذیرای اسلام نشوند، کشته خواهند شد، که بیان‌گر عقیده انحصار حقانیت در اسلام است؛ چون اگر سهمی ازحقیقت در این گروه وجود می‌داشت، کشته نمی‌شدند، بلکه رفتاری مسالمت آمیز با آنان می‌شد، مانند حکم جزیه درباره اهل کتاب.

نتایج فوق، به هیچ وجه دلیل برتحقّق پلورالیسم دینی درعصرظهور حضرت مهدی4 نیست؛ چون حضرت مهدی4 هیچ یک از ادیان دیگر را برنخواهند تابید؛ همان‌گونه که قرآن کریم به باطل بودن ادیان دیگر تصریح فرموده است.[103] بدین ترتیب، پلورالیسم صدق و حقانیت، نه در بعد عملی و نه در بعد عقیدتی و نظری، جایگاهی در عصر ظهور ندارد. پس تنها دین بر حق، اسلام است.[104]

ممکن است بتوان وجهی برای نجات بخشی سایر ادیان(پلورالیسم نجات) به دست آورد؛ بدین معنا که عنوان جاهل قاصر یا افراد مستضعف در اسلام، حکم خاصی دارد و اگر کسی طبق معیارهای اسلام جزء این قبیل افراد باشد نجات یافتگی او از نظر اسلام پذیرفته است؛[105] اما این‌که چنین افرادی در عصر ظهور حضرت مهدی4 مصداقی خواهد داشت یا نه، بحث مجزّایی را می‌طلبد.

پرسشی که باید بدان توجه داشت این است که محمل همزیستی(هرچندمشروط) مسالمت آمیز اسلام با پیروان دیگر ادیان، چیست؛ آیا این رفتار، همان تلرانس[106] (تساهل وتسامح) است یا محمل دیگری دارد؟ بیان وتوجیه این نحوه رفتار با دیگر ادیان، مستلزم پژوهش مستقل دیگری است.

در هیچ کدام از فرضیه‌های پیشین، جایی برای صدق پلورالیسم دینی در بعد حقانیت به دست نیامد. تنها چیزی که جای بحث دارد، حکم مستضعفین است. ممکن است این موضوع ابتدا همانند حکم مسیحیان بی نام یا گمنام مورد اشاره پاپ تلقّی شود. این نکته نیز با نظریه جان هیک مبنی بر پلورالیسم نجات در همه ادیان همخوانی ندارد؛ چون جان هیک، هیچ دینی را به عنوان محور برای نجات بخشی تعیین نمی‌کند تا افراد قاصر وجاهل مستضعف نسبت به آن سنجیده شوند، بلکه همه ادیان را داخل در دایره نجات بخشی می‌شمارد؛ در حالی‌که از نظر اسلام، جاهلین قاصر و افراد مستضعف نسبت به کسب معرفت از دین اسلام سنجیده خواهند شد. شاید این نظر در اصل نجات یافتگی تاثیری نداشته باشد، اما نمی‌توان گفت حکم مستضعفین وقاصرین دراسلام همان نظریه جان هیک یا مسیحیان گمنام مورد نظر پاپ است. از نظر اسلام، محور نجات یا اسلام است یا استضعاف وقصور؛ اما جان هیک راه همه ادیان(بشری یا الهی)را برای نجات باز می‌داند.

منجی گرایی و پلورالیسم دینی در سایر ادیان

اعتقاد به منجی و موعود جهانی، بین تمام ادیان جهان مشترک است و نجات بخشی و رهانیدن انسان از بند ظلم و جنایت، مهم‌ترین ویژگی منجی است. اکنون گذری به این مسئله در ادیان بزرگ آسمانی خواهیم داشت.

الف) زرتشت

در دین زرتشت، که از کهن‌ترین ادیان آسمانی و دارای کتاب است، موعودهایی معرفی شده‌اند كه آنان را«سوشیانت یا سوشیوس (رهاننده) پیروزگر» می‌نامند.[107] زرتشتیان بر این عقیده‌اند که در هر کدام از مقاطع معین از زمان، سوشیانت‌ها ظهور کرده، جهانِ پر شده از دروغ و ظلم را، به جهان پر از عدالت، نیک گفتاری و نیک رفتاری تبدیل خواهند کرد.

كی ای مزدا، سپیده دم به درآید و جنبش بشر به سوی راستی رو کند. کی نجات‌دهنده بزرگ با گفتاری از حکمت خویش به مراد رسد؟ کدامند کسانی که وهومن [بهمن] به یاری آنان آید؟ زهی امید دارم که آن را نصیب من گردانی، ای اهورا.[108]

سوشیانت پیروزگر، تمامی بدکیشان را از میان خواهد برد و ارجمندان را حرمت خواهد نهاد و آزادی را به مردم باز خواهد گرداند.

به بدکیشان تباهی سزد. اینان که آرزومندند ارجمند را خوار کنند. آن پست شمرندگان آیین که به کیفر ارزانی‌اند. کجاست آن درستکار که زندگی و آزادی از آنان برباید؟ ایدون تراست از مزدا توانایی که به درویشان راست زندگی کننده بهتری بخشایی.[109]

زرتشتیان، معتقدند پیش از ظهور سوشیانت، جهان پر از جفا و دروغ و گمراهی است. تنها راه سعادت بشر، را ظهور سوشیانت است. سوشیانت پیروزگر، عالم را از عدالت پر خواهد کرد. در این‌جا دو احتمال وجود دارد:

1. اگر به اعتقاد زرتشتیان، آیین دیگری بر اعتقادات آنان پایبند نباشد از ظهور سوشیانت نیز بهره‌ای نخواهد برد. بنابراین، پلورالیسم دینی در دین زرتشت نیز پذیرفته نخواهد بود.

2. اگر زرتشتیان برای دیگر ادیان سهمی از حقیقت معتقد باشند، پیروان آن ادیان خواهد توانست در دوران ظهور سوشیانت نیز بر دین خویش باقی مانند، زیرا مشترکاتی بین آنان وجود خواهد داشت.[110]

ب) یهود

به اعتقاد قوم یهود، "ماشیح"که از نسل داود7 است در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و جهان را از شر ظالمان نجات خواهد داد.

در مزامیر داوود، نویدهایی در مورد ظهور منجی وجود دارد. در هر بخش زبور، اشاره‌ای به ظهور او و نویدی از پیروزی صالحان بر شریران، و تشكیل حكومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به یك دین محكم و آیین مستقیم وجود دارد.

در سفر پیدایش آمده است:

نام تو ابراهیم خواهد بود... امّا در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم. اینك او را بركت داده بارور گردانم‌ و او را بسیار كثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم... از ابراهیم امتی بزرگ و زورآور پدید خواهد آمد وجمع امت‌های جهان از او بركت خواهند یافت.[111]

 از نسل حضرت اسماعیل7، تنها حضرت محمد6 به رسالت برگزیده شده است. تمام جانشینان حضرت محمد6 نیز از نسل حضرت اسماعیل7 هستند.

نهالی از تنه «یسی» بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش قد خواهد كشید و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت... مسكینان را به عدالت داوری خواهد كرد و به جهت مظلومان، زمین را به راستی حكم خواهد نمود... گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید... و در تمامی كوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آب‌هایی كه دریا را می پوشاند.[112]

واژه «یسی» (در بعضی نسخ، «یشی» آمده است) به معنای «قوی»، نام پدرحضرت داوود7 است؛ که نسب منجی موعود جهان از نظر شیعه، حضرت مهدی4، از طرف مادر به او می‌رسند. قرآن كریم نیز ظهور منجی و مصلح جهانی از زبور را گزارش داده است:

 gوَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَf؛[113]

و درحقیقت، در زبور، پس از تورات، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

بنابر مضامین تورات، هیچ دینی غیر از دین قوم منتخب یهوه، کمترین بهره‌ای از حقیقت ندارد و هیچ قومی غیر از اسرائیل هیچ‌گونه حرمت و ارزشی ندارد. دین یهود هیچ پیامبری را غیر از موسی7 نمی پذیرد و معتقد است تمام پیامبران از نژاد عبری هستند. بنابراین، حضرت عیسی7 و پیامبر اسلام6 را نیز نمی‌پذیرند.[114] حتـّی خدای دیگر ادیان را نیز قابل قبول نمی‌دانند.[115] در دین یهود، نه تنها هیچ قومیتی غیر از اسرائیل حق نیست، بلکه همگی مستحق مرگ و نابودی اند. یهوه، وعده انحصار همه عالم را به قوم برگزیده خود (بنی اسرائیل) داده است:

خداوند ما برتر است از جمیع خدایان که نخست زادگان مصر را کشت؛ که امت‌های بسیار را زد؛ و پادشاهان عظیم را کشت؛ سیمون پادشاه، اموریان، عوج پادشاه بابل و جمیع ممالک کنعان را؛ و زمین ایشان را به میراث داد؛ یعنی میراث قوم خود اسرائیل.[116]

دستور و وعده یهوه به اسرائیل، از بین بردن همه کسانی که برسر راه اسرائیل قرار می‌گیرند وکشتن نسل همه آنان است.[117]

ملعون باد کسی که کار خداوند را با غفلت عمل نماید و ملعون باد کسی که شمشیر خود را از خون باز دارد.[118]

...زیرا غضب خداوند بر تمامی امت‌ها و خشم وی بر جمیع لشکریان ایشان است؛ پس ایشان را بر هلاکت سپرده، به قتل تسلیم نموده است؛ زیرا خداوند را روز انتقام و سال عقوبت به جهت دعوی صهیون خواهد بود.[119]

در تورات، از عصر ظهور «ماشیح» تصویری ارائه شده است که درآن هیچ دینی غیر از دین «یهوه»، وجود نخواهد داشت:

درآن زمان، زبان پاک به امت‌ها خواهم داد تا جمیع ایشان اسم یهوه را بخوانند و به یک دل او را عبادت کنند.[120]

اورشلیم مرکز دینی جهان، افتخار همه نسل‌ها[121] زیبا[122] وکامل و بر پارسایی استوار خواهد شد وساکنانش خدای اسرائیل را ستایش خواهند کرد.[123] همه امت‌ها به آن جامعه باز یافته، کرنش خواهند کرد و حقایق سترگ مورد قبول بنی اسرائیل را خواهند پذیرفت، تا از مشرق آفتاب و مغرب آن بدانند که سوای من«یهوه» احدی نیست. من یهوه هستم و دیگری نی.[124] معبد به خانه همه امت‌ها تبدیل خواهد شد و تمامی بشر به اورشلیم خواهند آمد تا در حضور خدا سجده کنند.[125]

بنابراین، در دین یهود هیچ جایی برای دین و آیین دیگر، نه در صدق و حقانیّت و نه در نجات، وجود ندارد. یهوه تنها خدای پذیرفته شده و دین یهود تنها دین مورد قبول و قوم یهود تنها قوم مورد قبول است. در نتیجه، کثرت‌گرایی صدق و کثرت‌گرایی نجات، هیچ جایی در این دین ندارند.

مقایسه این دستورها و وعده‌ها با رفتار و تعامل پیشگفته حضرت مهدی4 با سایر ادیان، تفاوت ژرف میان ماهیت این دو اعتقاد را برای فرد منصف روشن می‌کند.

ج) مسیحیت

در اناجیل متی، ‌لوقاء، مرقس، برنابا و مكاشفات یوحنا، بشارت‌هایی درباره موعود وجود دارد؛ البته عقیده «انتظار مسیح» ذاتاً عقیده‌ای یهودی است و مسیحیت درپی یهود به این آموزه معتقد است.[126]

در انجیل برنابا آمده است:

چنان كه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می‌شود،‌ ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد... ؛ اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائكه مقدس خود آید، آن‌گاه بركرسی جلال خود خواهد نشست ‌و جمیع امت‌ها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می كنند به قسمتی كه شبان، میش‌ها را از بزها جدا می كند... آن‌گاه پسرانسان را ببینید كه با قوت و جلال عظیم بر ابرها می‌آید، درآن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهای زمین تا به اقصای فلك فراهم خواهدآورد.

كلمه «پسر انسان» درعهد جدید، هشتاد بار تكرار شده كه فقط سی مورد آن با حضرت عیسی7 مطابق است؛[127] اما پنجاه مورد دیگر از نجات دهنده‌ای سخن می‌گوید كه در آخرالزمان ظهور خواهدكرد، عیسی با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او، جز خدا، كسی اطلاع ندارد.

مسیحیان معتقدند روزی که پایان جهان و روز حکومت خدا نام دارد، عیسی یا پسر انسان ظهور خواهد کرد و بر همه جهان حاکم خواهد شد و آن روز همه مردم دنیا از او پیروی خواهند کرد و جایی نخواهد بود مگر این‌که عیسی7 بر آن حکومت کند؛ این حکومت تنها محل نجات و سعادت انسان‌ها خواهد بود. کسی حق اظهار نظر مخالف یا تامل در پذیرش آن حکومت را ندارد. بلکه همه مردم باید مانند کودکان بدون مقاومت یا شک و تأملی آن را بپذیرند:

«یقین بدانید اگرکسی دولت خدا را مانندکودکان نپذیرد هیچ وقت وارد آن نخواهد شد.[128]

بنابراین، حکومت و دولت عیسی7 در پایان جهان، مصداق بارز انحصارگرایی خواهد بود؛ زیرا به دیگران حتی حق اندیشیدن هم نمی‌دهد.

پیشنهاد

در پایان، پیشنهاد می‌شود در پژوهشی دیگر، مؤلفه‌های پلورالیسم دینی با آموزه‌های مهدویت (شیعی) در کنار هم نهاده و مقایسه شوند.

علاوه بر آن، می‌توان در این مقایسه، دو جنبه مشخص پلورالیسم، یعنی پلورالیسم صدق و پلورالیسم نجات را به شکل مجزا از هم بررسی کرد، تا نتیجه دقیق‌تری از بحث به دست آید.

نیز پیشنهاد می‌شود در پژوهشی، تولرانس (تساهل و تسامح) با آموزه‌های مهدویت مقایسه شود.


فهرست منابع

قرآن کریم، ترجمه: محمد مهدی فولادوند.

نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی.

کتاب مقدس(عهدین)، ویلیام گلن و هنری مرتن، ترجمه: فاضل خان همدانی، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1380.

آخوند خراسانی، کفایةالاصول، قم، موسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، 1415.

آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دین مسیح، تهران، نگارش، چاپ اول، 1368.

آیتی، نصرت الله، دین درعصر ظهور، رساله کارشناسی ارشد، قم، موسسه امام خمینی(ره)، 1381.

الياده، ميرچا، دين پژوهي، ترجمه: بهاءالدين خرمشاهي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي، چاپ اول، 1375.

امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، قم، شفق، چاپ نوزدهم، 1379.

باربور، ایان، علم ودین، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم، 1379.

بیات، عبدالرّسول و دیگران، فرهنگ واژه‌ها، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، قم، چاپ دوم، 1381.

پترسون، مایکل و دیگران، عقل واعتقاد ديني، ترجمه: احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، طرح نو، چاپ چهارم، 1384.

پورداوود، ابراهیم، گات‌ها کهن ترین بخش اوستا، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1378.

ـــــــــــــــــ، خرده اوستا، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1380.

ـــــــــــــــــ، ویسپرد، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1381.

توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، سمت و طه، چاپ چهارم، 1380.

جعفري، محمدتقي، فلسفه دين، تدوین عبدالله نصری، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1378.

حسيني، سيدحسن، پلوراليزم ديني يا پلوراليزم در دين، تهران، سروش، چاپ اول، 1382.

خسرو پناه، عبدالحسين، كلام جديد، قم، مرکزمطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اول، 1379.

خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج11و 14.

ربانی گلپایگانی، علی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، قم، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ دوم، 1379.

ــــــــــــــــــــ، نقد نظریه بسط تجربه نبوی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اول، 1382.

سبحانی، جعفر، پلورالیزم دینی یا کثرت‌گرایی، قم، انتشارات توحید، چاپ اول، 1381.

ــــــــــــــ، محاضرات فی الالهیات، تلخیص: علی ربانی گلپایگانی، قم: موسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، 1416ق.

ــــــــــــــ، شناخت در فلسفه اسلامی، چاپ اول، تهران، برهان، 1375.

 سجادی، عبد اللطیف، ویژگی‌های حکومت جهانی مهدی4 «رساله کارشناسی ارشد»، قم، مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی مرکز جهانی علوم اسلامی، 1383.

شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمة، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم.

 صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، قم، موسسه سیـّده معصومه3، چاپ اول، 1419ق.

 صدر، سیدمحمد، موسوعه الامام المهدی4 ج4: تاریخ ما بعدالظهور، قم، ذوی القربی، چاپ دوم، 1383.

طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ هجدهم، 1383، ج2و3و9.

فرامرز قراملکی، احد، استاد مطهری و کلام جدید، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1383.

کرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه: حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377.

کورانی، علی، عصرظهور، ترجمه عباس جلالی، تهران، امیرکبیر، چاپ دهم، 1383.

ــــــــــــ، معجم احادیث الامام المهدی، ج3و4و5، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیة، چاپ اول، 1411ق.

لگن‌هاوسن، محمد، پلوراليسم ديني، قم، مركز مطالعات حوزه علميه قم.

ـــــــــــــــــ، اسلام و پلورالیسم دینی، ترجمه: نرجس جواندل، تهران، طه، چاپ اول، 1379.

لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، تهران، دفتر نشر پژوهش ورزان، چاپ اول، 1380.

مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت دارالوفا، ج51و52، 1404.

ــــــــــــــــــــــــ، مرآت العقول، ج26.

مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج1، تهران، صدرا، 1377.

مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی4، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب7، چاپ هشتم، 1376.

میشل، توماس، كلام مسيحي، ترجمه: حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.

مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1377.

مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات، چاپ ششم، 1373.

نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام، ج21.

هیک، جان، فلسفه دین، ترجمه: بهزاد سالکی، تهران، الهدی، چاپ سوم، 1381.

ــــــــــ، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، تهران، تبیان، چاپ اول، 1378.

الهیات و حقوق، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره12.

انتظار، شماره 5 و10.

کتاب نقد، موسسه فرهنگی اندیشه معاصر، شماره4.

 



[1]. Plural.

[2]. Oxford Advanced Learners Dictionary,p971.

[3]. عبدالرّسول بیات ودیگران؛ فرهنگ واژه‌ها، ص142.

[4]. Religious Pluralism..

[5]. Exclusivism.

[6]. Inclusivism.

[7]. میرچا الیاده، دين پژوهي، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ج1، ص301.

[8]. ر.ک: فرهنگ واژه‌ها، ص151.

[9]. Pluralism.

[10]. مایکل پترسون ودیگران؛ عقل واعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص406.

.[11] جعفر سبحانی، پلورالیزم دینی یا کثرت گرایی، ص8-10.

[12]. Theological Liberalism.

[13]. فردریک ارنست دانیل شلایر ماخر، متولد1768 لهستان، فرزند کشیش کلیسای اصلاح شده بود که در ارتش خدمت می‌کرد. وی در محیطی متاثر از زهدباوری و تعالیم اسپنسر، تربیت یافته بود؛ او وارد دانشکده الهیاتی شد که تعالیم زهد باوری برآن حاکم بود. او نمی‌ انست الهیات سنتی را که در آن دانشگاه تدریس می‌شد، بپذیرد. شلایرماخر برای تکمیل تحصیلاتش به دانشگاه‌ هال رفت و پس از این که در سمت کشیشی قرار گرفت، بخش اعظم خدمت روحانی‌اش را در برلین انجام داد. وی علاوه بر خدمت شبانی در یک کلیسای اصلاح شده، در بنیان‌گذاری دانشگاه برلین مساعدت کرد و همان جا در مقام استادی مشغول تدریس شد. او هنگام خدمت شبانی خود، سیاست‌مدار بزرگ پروسی بیسمارک را متقاعد کرد تا برای عضویت در کلیسا آماده شود. او تمایزی قطعی میان عقل و دین قائل شد و تجربه و نه ایمان را محور و بنیان دین قرار داد. شلایر ماخر درسال 1834 درگذشت. بسیاری از آرای او جنبش الهیات لیبرال را تغذیه کرد. (تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آساریان، ص380 ـ379). نظریه تجربه دینی که تأثیر مهمی در پیدایش نظریه پلورالیسم دینی دارد، از این عقیده شلایر ماخر سرچشمه می‌گیرد.

[14]. ایان باربور، علم ودین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 86 و 131.

[15]. تاریخ تفکر مسیحی، ص328.

[16]. نك: عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، ص170-189؛ سيدحسن حسيني، پلوراليزم ديني يا پلوراليزم در دين، ص 5-22.

[17] . John Hik.

[18]. نماينده معروف اين تفكر كارل بارث است كه ايمان وشريعت را از تجلي الوهي جدا ساخت (نك: عقل واعتقاد ديني، ص402).

[19] . انجيل يوحنا، فصل 14، آيه6.

[20] . عقل واعتقاد دینی، ص417؛ دین پژوهی، ج1، ص341.

[21]. جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 69.

[22]. عقل واعتقاد ديني، ص 414.

[23] . همان، ص415 ـ 414.

[24]. نک: فرهنگ واژه‌ها، ص150.

[25]. دين پژوهي، ج1، ص302.

[26] . مباحث پلورالیسم دینی، ص69.

[27] . همان، ص 73.

[28]. این ادله، ادله برون‌دینی کثرت‌گرایی است. (برای آگاهی از ادله درون‌دینی پلورالیسم دینی ونقد آنها، نک: عبدالحسین خسروپناه، نگاهی درون دینی به پلورالیسم دینی، کتاب نقد، شماره4، ص242).

[29] .Noumena.

[30] .Phenomenaon.

[31] . جان هیک، فلسفه دین، ص 286.

[32] .Ultimate Object.

[33] . عقل و اعتقاد دینی، ص407.

[34] . نک: علی ربانی گلپایگانی، نقد نظریه بسط تجربه نبوی، ص9-14.

[35]. علم و دین، ص131.

[36] . عقل و اعتقاد دینی، ص42ـ41.

[37] . جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، ص 289 ـ288.

[38] . همان، ص279؛ برخی نویسندگان معاصر از این نوع پلورالیسم به پلورالیسم تحویلی‌نگر(Reductive Religious Pluralism ) یا «فروکاهش‌گرا» تعبیر می‌کنند و «ویلیام جیمز» و «رالف هود» را طرف‌دار آن می‌دانند (نک: محمد لگنهاوزن، اسلام و پلورالیسم دینی، ترجمه: نرجس جواندل، ص90).

[39]. عقل واعتقاد دینی، ص406.

[40] . Incarnation.

[41]. عقل واعتقاد دینی، ص408.

[42] . Normative Religious Pluralism.

[43] . Aletic Religoius Pluralism.

[44] . Dontic Religius Pluralism..

[45] . Stotriological Religious Pluralism.

[46] . نک: احد فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید.

[47]. مسيحيان معتقدند كه پيام ازلي و غير مخلوق خداوند، تجسم يافته و به شكل عيساي انسان،در ميان ساير انسان‌ها ساكن گرديده است. به عبارت ديگر، عيسي كتاب وحي شده‌اي نياورده؛ بلكه خود او تجسم وحي خداست. اين اعتقاد به تجسم، اختلاف اساسي ميان مسيحيت و اسلام است.

[48] . اسلام و پلورالیسم دینی، ص92.

[49] . محمد لگن‌هاوزن، پلوراليسم ديني، ص91 ـ 87.

[50] . مجموعه آثار، ج1، ص275.

[51] . بحارالانوار، ج53، ص142.

[52] . همان، ج65، ص276-279.

[53] . ر.ک: جعفر سبحانی، شناخت در فلسفه اسلامی، ص109ـ108.

[54] . سوره مجادله، آیه11.

[55] . سوره آل‌عمران، آیه163،

[56] . سوره یوسف، آیه76.

[57] . بحارالانوار، ج52، ص352.

[58]. علی کورانی، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالی، ص360.

[59]. . Epistemological Relativism.

[60] . نک: ولی الله عباسی، «نقد مبانی معرفت شناسی پلورالیسم دینی»، مجله الهیات وحقوق، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، سال چهارم، ش12.

[61] . بحارالانوار، ج10، ص353.

[62] . همان، ج 52، ص382؛ تهذيب‏الأحكام، ج6، ص 154؛ وسائل‏الشيعة، ج 15، ص 77.

[63] . بحارالأنوار، ج51، ص 31.

[64] . غیبت نعمانی، ص323؛ بحارالانوار، ج 25، ص132..

[65] . سوره توبه، آیه33.

[66] . عصر ظهور، ص356.

[67] . بحارالانوار، ج51، ص61.

.[68] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت دارالوفاء«1404»، ج52، باب 27، ح 175، ص375.

.[69] «یقتل الیهود والنصاری واهل البدع» (علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی4، ج3، ص121).

[70] . سوره آل‌عمران، آیه55؛ سوره مائده، آیات14 و64.

[71]. ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی4، ص288.

[72]. بحارالانوار، ج51، باب2، ص30.

[73]. همان، ج51، ص30و31.

[74] . سوره آل‌عمران، آیه159.

[75]. نهج البلاغه، حکمت147.

[76]. بحارالانوار، ج52، ص350.

[77]. منتخب الاثر، ص387.

[78]. نک: سیدعبداللطیف سجادی، ویژگی‌های حکومت جهانی مهدی4، رساله کارشناسی ارشد مرکزجهانی علوم اسلامی، ص53.

[79]. كليني، کافی، ج2، ص251؛ بحارالانوار، ج52، ص328.

[80] . نهج البلاغه، خطبه 138؛ بحارالانوار، ج51، ص83 و ج52، باب 27، ص337 ؛ اعلام الوری، ص463.

[81]. بحارالانوار، ج51، ص58؛ منتخب الاثر، ص600.

[82]. ینابیع الموده، ص422؛ تذکرة الخواص، ص377؛ منتخب الاثر، ص601 ـ 600.

[83]. بحارالانوار، ج52، باب2، ص 29.

[84]. همان، باب27، ص350.

[85]. همان، حدیث 105، ص351؛ غیبت نعمانی، ص 238.

[86] . سوره مائده، آیه44.

[87] . سوره مائده، آیه46

[88]. gومبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمدf؛ (سوره صف، آیه6) «در انجیل، بشارت به ظهور پیامبری به نام احمد داده شده است».

[89] . «المهدی یقفو علی اثری لایخطیء»: حافظ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة ، ج3، ص136، نشر شریف رضی.

.[90] بحارالانوار، ج53، ص61.

[91] . «الجزیه ما یؤخذ من اهل الذمه» (لسان العرب، ج14، ص147).

.[92] علامه مجلسی از مخالفان اخذ جزیه است (نک: بحارالانوار، ج51، ص29، ح2؛ مرآت العقول، ج26، ص11؛ آیت الله مکارم شیرازی،حکومت جهانی مهدی، ص325؛ سید محمد صدر،تاریخ ما بعد الظهور، ص612؛ از طرف‌داران این نظریه است).

[93] . سوره توبه، آیه29.

[94] . ینابیع المودة، ج3، ص136.

[95]. بحارالانوار، ج51، ص61 ،باب5، ح 59؛ همان،ج52، ص328، باب27، ح 193.

[96]. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج5، ص130 (همه راویان این روایت مانند محمد بن مسلم وابن ابی‌عمیر از اصحاب اجماع و ثقه هستند. در نتیجه این روایت صحیحه است. برای آگاهی بیشتر از راویان این روایت نک: سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج11، ص 215و ج14، ص275و279؛ جعفر سبحانی، کلیات فی علم الرجال، مبحث توثیقات عامه).

[97]. مرآت العقول، ج26، ص111.

[98]. بحارالانوار، ج51، ص29.

[99]. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص274.

[100]. بحارالانوار، ج51، ص29.

[101]. محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، ج21، ص231.

[102] . نک: مجموعه آثار، ج1، ص257، 279و293.

[103]. سوره توبه، آیه 29و32.

[104]. سیدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ج9، ص329.

[105] پلورالیزم دینی یا کثرت‌گرایی، ص53؛ مجموعه آثار، ج1، ص 289و293.

[106] . Tolerance.

[107] . ابراهیم پورداوود، خرده اوستا، ص176؛ همو، ویسپرد، ص32و48و51و71و131؛ ویسنا (بخشی از اوستا)، ص71و108و149و157.

[108] . ابراهیم پورداوود، گاتها کهن‌ترین بخش اوستا، استودگات، یسنا46/3.

[109] . گاتها(هشتوایشت گات)، ص590.

[110] . با توجه به این‌که متون دینی زرتشتیان به صورت کامل در دست نیست، نمی‌توان در این مورد ادعای قاطعی داشت. متون دینی موجود زرتشتیان، متعرض موضوع مورد بحث نشده است.

[111] .کتاب مقدس(عهد قدیم)، سفر تکوین، فصل 11و12و14و17.

[112]. عهدقدیم، اشعیا، فصل 11، آیه 11-9؛ می توان در«عهد عتیق» به كتاب‌های ذكریا نبی (فصل 14)، صفنیاء نبی (فصل 3)، سلیمان نبی (فصل 2)، حجی نبی (فصل 2)، اول سموئیل (فصل 2)، دوم سموئیل (فصل 12 و 23) و حزقیال نبی (فصل 21) مراجعه کرد.

[113]. سوره انبیا، آیه105.

[114] . تثنیه، باب 13، آیه2.

[115] . خروج، باب 23، آیه 24.

[116] . مزامیر، باب 35، آیه 10و12

[117] . تثنیه، باب 7 ، آیه1و2؛ مزامیر، باب 137، آیه8 و9؛ اشعیا، باب 14 ، آیه 25؛ صفنیا، باب2، آیه 5 و... .

[118] . ارمیا، باب48، آیه 10.

[119] . اشعیا، باب 24، آیه 2و8.

[120] . صفنیا، باب 3، آیه 9.

[121] . اشعیا ، باب60، آیه15.

[122] . همان، باب 54، آیه 11و12.

[123] . همان، باب60، آیه 21.

[124] . همان، باب 45، آیه 6.

[125]. همان، باب 66، آیه 23؛ حسین توفیقی، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 29 و 32.

[126]. همو، آشنایی با ادیان بزرگ، ص100 و هیوم، رابرت. ا ؛ ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص256.

[127]. مسترهاکس؛ قاموس کتاب مقدس، (ماده پسر خواهر)، ص219.

[128] . انجیل مرقس، باب15، آیه10؛ نک: جلال الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح.


کد مطلب: 689

آدرس مطلب :
https://www.ayandehroshan.ir/article/689/پلورالیسم-دینی-وعصرظهور

آینده روشن
  https://www.ayandehroshan.ir