موعود هنر یا هنر موعود ... محمد هادی ناییجی
وقتي آهنگ انقلاب سال پنجاه و هفت شمسي به گوش زبان فارسي رسيد، بسياري از حوزه هاي فرهنگي و هنري براي يافتن عناوين تازه به ساختار ترکيبي وصفي روي آوردند. در آستانه پيروزي و جابه جايي قدرت، واژه انقلاب به صورت وصفي در پس بسياري از فعاليت هاي فرهنگي – هنري، خودنمايي مي کرد؛ هنر انقلابي، سرودهاي انقلابي و ... .
با تثبيت حاکميت روحانيت، اين صفت جايگزين ديگري به خود ديد. انقلاب معناي عامي داشت و همه گروه هاي مخالف رژيم گذشته با هر گرايشي که در اين تغيير نقش داشتند، براي معرفي فعاليت هاي خود با استفادة وصفي واژه انقلاب مفهوم مشترکي ترسيم مي کردند. اما واژه جايگزين، رجعتي عميق در بازسازي تمدن ايراني را در پيش روي انقلابيون مسلمان قرار مي داد؛ حدود سيزده و اندي قرن نفوذ نواي خوش اسلام عربي در امپراتوري ايران که در خدمات متقابل ايران و اسلام عربي، اسلام متمدن را به تجربه مي نشست، قرعه انقلاب را به نام جمهوري اسلامي با ولايت روحانيت رقم زد.
آن چنان که در زبان فارسي جمهوري وصف اسلامي به خود ديد. قابل پيش بيني بود که همه شئونات هر ايراني در اين حکومت نوپا چنين تقديري داشته باشد. دانشگاه اسلامي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي و... البته ماجرا به اين جا ختم نشد و پروسة اسلامي شدن همه لحظات ايراني، به پروژه اسلامي کردن بدل شد. بعضي از مديران فرهنگي کشور در رقابت پر کردن هر چه بيشتر رزومه کاري، صبر و حوصله فرايند اسلامي شدن را کنار نهادند و با شعار زدگي و سياست زدگي، پروژه هاي اسلامي کردن را در دستور کار قرار دادند. نيازي به نتيجه گيري نيست؛
پوسته بدون مغز روند پوسيدگي را از سر مي گذراند. در داستان اسلامي کردن دانشگاه کار به جايي کشيد که از رهبر انقلاب در رأس هرم حاکميت تا متفکران اصيل حوزه و دانشگاه هر کس به بياني داد سخن سر داد؛ البته در همة ادوار ميان مايه گان جامعه، با تکيه بر قشري مسلکي، چند صباحي مجال مي يايند تا مردي از در درآيد...
...
با تثبيت حاکميت روحانيت، اين صفت جايگزين ديگري به خود ديد. انقلاب معناي عامي داشت و همه گروه هاي مخالف رژيم گذشته با هر گرايشي که در اين تغيير نقش داشتند، براي معرفي فعاليت هاي خود با استفادة وصفي واژه انقلاب مفهوم مشترکي ترسيم مي کردند. اما واژه جايگزين، رجعتي عميق در بازسازي تمدن ايراني را در پيش روي انقلابيون مسلمان قرار مي داد؛ حدود سيزده و اندي قرن نفوذ نواي خوش اسلام عربي در امپراتوري ايران که در خدمات متقابل ايران و اسلام عربي، اسلام متمدن را به تجربه مي نشست، قرعه انقلاب را به نام جمهوري اسلامي با ولايت روحانيت رقم زد.
آن چنان که در زبان فارسي جمهوري وصف اسلامي به خود ديد. قابل پيش بيني بود که همه شئونات هر ايراني در اين حکومت نوپا چنين تقديري داشته باشد. دانشگاه اسلامي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي و... البته ماجرا به اين جا ختم نشد و پروسة اسلامي شدن همه لحظات ايراني، به پروژه اسلامي کردن بدل شد. بعضي از مديران فرهنگي کشور در رقابت پر کردن هر چه بيشتر رزومه کاري، صبر و حوصله فرايند اسلامي شدن را کنار نهادند و با شعار زدگي و سياست زدگي، پروژه هاي اسلامي کردن را در دستور کار قرار دادند. نيازي به نتيجه گيري نيست؛
پوسته بدون مغز روند پوسيدگي را از سر مي گذراند. در داستان اسلامي کردن دانشگاه کار به جايي کشيد که از رهبر انقلاب در رأس هرم حاکميت تا متفکران اصيل حوزه و دانشگاه هر کس به بياني داد سخن سر داد؛ البته در همة ادوار ميان مايه گان جامعه، با تکيه بر قشري مسلکي، چند صباحي مجال مي يايند تا مردي از در درآيد...
...