به درستي بخشي از آيات قرآن كريم خبري خوشايند از سرنوشت نهايي انسان مبني بر آنكه جهان آينده از ستم و نابرابري به عدل و داد و برابري و برادري، آسايش و آرامش در پرتو اعتقاد و ايمان به يگانگي خداي متعال و رستگاري در آخرت داده است.
اين بخش از آيات نظرگاه مفسران از جمله نويسنده، تفسير «المنار» محمدرشيد رضا را به سوي خود كشانيده و وي را در پي پرده برداري از كلمات و جملات آيات واداشته است.
پيش نوشتار
به درستي بخشي از آيات قرآن كريم خبري خوشايند از سرنوشت نهايي انسان مبني بر آنكه جهان آينده از ستم و نابرابري به عدل و داد و برابري و برادري، آسايش و آرامش در پرتو اعتقاد و ايمان به يگانگي خداي متعال و رستگاري در آخرت داده است.
اين بخش از آيات نظرگاه مفسران از جمله نويسنده، تفسير «المنار» محمدرشيد رضا را به سوي خود كشانيده و وي را در پي پردهبرداري از كلمات و جملات آيات واداشته است.
آنچه پيش رو قرار گرفته تحليلي از ديدگاه اين انديشمند و مفسر نام آشناي اهل سنت، آفريننده اثر به يادگار و ماندگار «المنار» درباره شخصيت والاي حضرت مهدي(ع) و ظهور وي در دوره پاياني جهان براساس انديشهي مذهب شيعه اماميه است.
نظريه تفسيري اين نويسنده از جهاتي در خور توجه و تامل است. بدينسان راقم در اين نبشته كوشيده نظرگاه مورد گفتگو را به بازخواني، بازكاوي و ارزيابي قرار داده و داوري در اين رابطه را به صاحبان انديشه و قلم واگذار نمايد.
اينك شايسته و مناسب است به منظور آشنايي بهتر و بيشتر خوانندگان اين مقاله نگاهي كوتاه به زندگينامه نگارنده «المنار» و جايگاه اثر تفسيري وي افكنده شود.
رشيد رضا و المنار
دانش تفسير همانند ديگر دانشها حاصل تلاش علمي انديشمندان و محصول افكار آنان است از اينرو توليد نظرگاههاي مختلف در اين عرصه وابسته به شرايط و وضعيت حاكم در زمان و مكان و ديگر عوامل و عناصر در اين باره بوده است. عوامل و عناصري كه هر كدام سهمي مهم و بزرگ در بالندگي و پويايي ياركون و ايستايي آن داشته و دارند. بدين لحاظ شناخت صحيح و دقيق از ديدگاه مفسران در ارائه فهم و درك آنان از آيات قرآن كريم ميطلبد تا وضعيت و شرايط دورهي حضور تفسيرگر براي آشنايي و آگاهي پژوهشگر روشن گردد با اين توصيف واكاوي و تبيين ديدگاه رشيدرضا آفرينندهي تفسير گران سنگ المنار از اين قاعده بيرون نيست.
قرن چهاردهم و جايگاه المنار
قرن چهارده از عمر پيدايش نخستين گفتهها و نوشتههاي مفسران قرآن كريم را ميتوان دورهي آفرينش آثار و نوآوري افكار و عبور و فاصله گرفتن از عصر ركود و سكون دانش تفسير در قرن سيزدهم به شمار آورد.
تفسير گران اين عصر با رويكرد به مباحثي چون:
1ـ موضوعات اجتماعي
2ـ پاسخ به سوالات و شبهات جامعهي اسلامي در حوزه مسائل نوظهور ديني
3ـ پرهيز از پردازش به بحث و گفتگوهايي كه در سرنوشت زندگي دنيايي انسان و به دنبال آن سعادت اخروي وي بي اثر يا كماثرند چون جدالها و تكلفهاي بي حاصل اراي اديبان و قرائت قاريان و اصطلاحات پيچيدهي فلسفي و اختلاف ديدگاه عالمان مذاهب كلامي
4ـ معيار قراردادن عقل در سنجش صحيح از سقيم گزارههاي ديني
5ـ دوري از ورود اخبار اسرائيلي در تبيين آيات و نقد آنها
براساس رويكرد جديد قلمرو و جهتگيري دانش تفسير به سوي آن دسته از موضوعات رهگشاي مشكلات جاري در جامعهي اسلامي به طور خصوص و بشري به طور عموم كشانيده شد.
اكنون دستاورد اين تحول بزرگ در قرن چهارده تولد آثاري مهم و پر جاذبه با خوانندگان بسيار چون تفسير الميزان علامه سيد محمد حسين طباطبائي از عالمان شيعه و المنار رشيد رضا از اهل سنت است.
باري؛
اثر اخير در چنين دوره و شرايطي از ناحيهي دو انديشمند نوانديش (محمد عبده) و (رشيدرضا) ،آفريده شده و به ظهور و بروز رسيده است.
ـ ظهور امام مهدي (علیه السلام) و نظريه رشيد رضا:
عموم انديشمندان اهل سنت و از جمله آنان رشيدرضا به اصل بنيادين رهايي جامعه انساني از ستم و رسيدن به حاكميت نظامي بر عدل و داد به پيشوايي مردي از دودمان رسول گرامي اسلام (صلّی الله علیه و آله) به نام حضرت مهدي (علیه السلام) در دوره آخرالزمان عقيدهمندند اما آنچه در خور توجه بيشتر است اينكه رشيدرضا به لايههايي از اين اصل بخصوص آن بخش اعتقادي تفكر شيعه اماميه با نگاه انتقادي نگريستهاند. آنچه وي در «تفسير المنار» در ارتباط با انديشه مهدويت ياد نموده در چهار محور ذيل قابل جستجو است .
يكم) انتقاد تند و شديد به مدعيان مهدويت
تاريخ هزار و دويست ساله انديشه مهدويت نشان از آن دارد كه همواره در كنار متن اصيل و استوار و ماندگار باور عمومي مسلمانان در رابطه با ظهور منجي موعود آخرالزمان افراد و جريانهاي باطلگرايي داعيهدار اين انقلاب بزرگ جهاني ريشهدار بر محور حق بوده، و كوشيدهاند تا از رهگذر آن يك حركت فكري انحرافي پديد آورند از نمونه آن در گذشته ميتوان افراد داعيهدار برخي مذاهب چون كيسانيه و اسماعيليه و را ... ياد آورد.
ليكن در قرون اخير اين حركتهاي كژ انديش با شتابي دوچندان و در لباسي نوتر در ايران و هند و برخي ديگر از كشورهاي اسلامي موجي را ايجاد و افراد سست ايمان و ناآگاه را به دنبال خود كشانيده است.
رشيدرضا در حلقهاي از بحثهاي تفسيري «المنار» به گروههاي موج سوار و داعيهدار نجات بخشي اشاره و آن را حركتي انحرافي و عامل بر هم زدن يك پارچگي امت اسلامي و جنگ و خونريزي ميان مسلمانان برشمرده و به شدت از آن انتقاد كرده است.
ايشان عقيده دارند: ريشهي اين جريان در ايران از ناحيه فرقه ضاله بهائيت و در هندوستان به سردستگي غلام قادياني و در آفريقا مهدي سوداني شكل گرفته است.
دوم) نزول عيسي مسيح (علیه السلام) و اقتداي وي به امام مهدي (علیه السلام)
از محورهاي مباحث مهدويت پژوهي و مورد توجه افكار و انظار انديشمندان مسلمان بحث از فروآمدن حضرت عيسي (علیه السلام) در دورهي پايان جهان از آسمان به زمين و اقتداي آن جناب به مهدي موعود (علیه السلام) است اين موضوع در اخبار فراوان اسلامي و مجموعه آثار روايي معتبر شيعه و اهل سنت به روشني از زبان مبارك رسول گرامي اسلام (صلّی الله علیه و آله) و حضرات امامان معصوم (علیه السلام) و صحابيان و تابعان گزارش شده است.
و رشيدرضا در تاييد و تثبيت همين مطلب نوشته است: خواص و عوام آگاهند نشانههاي قيامت در اخبار وارد شده است مبني بر آنكه از خاندان پيامبر گرامي(ص) شخصي به نام مهدي(علیه السلام) قيام ميكند تا زمين را كه سراسر از ستم فرا گرفته به عدل و داد پُر سازد و در پايان مدت [حكومت] وي عيسي پسر مريم(علیهم السلام) از آسمان فرو آيد جزيه را بردارد و صليب را بشكند و «مسيح دجّال» را بكشد.
سوم) تبيين معنايي و مصداقي اشراط الساعه:
در اغلب آثار عالمان مسلمان موضوع ظهور امام مهدي (علیه السلام) در دوره پاياني جهان در معنايابي از مفهوم اشراط الساعه به اجمال يا تفصيل ياد شده است. اين موضوع پُر دامنه، احساس و گفت و گو برانگيز نگاه تيزبين نويسنده المنار را به سوي خود كشانيده و او را به واكاوي اين بحث براساس متون حديثي و به دنبال آن مسئلهي ظهور آن حضرت وادار نموده است.
ـ اشراط الساعه و نظريهي رشيد رضا:
نويسنده المنار با جست و جو در منابع كهن روايي اهل سنت و با شناخت كافي از آنها سه تفسير مختلف در تبيين معنا و تعيين مصداق اشراط الساعه ياد و به ارزيابي آنها پرداخته و در نهايت هيچ يك از اين تفاسير را نپذيرفته و بر اين باور است : «اشراط الساعه از جمله موضوعات ناشناخته در دايرهي دانشها و آگاهيهاي بشر در ارتباط با روز قيامت است و تنها رازدان راز و رمز اين نشانهها به لحاظ زمان و مكان و چگونگي آنها خداي متعال است.» با اين بيان رشيدرضا آنچه را از اخبار در رابطه با نشانههاي روز قيامت گزارش شده مورد اشكال دانسته و آن را خرافهگويي پنداشته و نوشته است: بيانگر اين خرافهها «كعبالاحبار» بوده است اين خرافهها (اذهان) مسلمانان را آشفته و آلوده ساخته و آيين و سنتهاي آنان را به فساد كشانده و به سبب اظهار پارسايي او (كعبالاحبار) فريب خوردهاند.
اينك مناسبت دارد تا به سه تفسير مورد اشاره در اخبار و مورد انتقاد از نظرگاه رشيدرضا پرداخته شود . نويسنده المنار برداشت از احاديث صادره درباره اشراط الساعه را عبارت از:
الف ـ رويدادها و اتفاقهاي انجام گرفتهي متمادي و متوالي در قرون مختلف پيش از برپايي قيامت مانند فتنهها و آشوبها ميان ملتها، گسترش زنا، كفر، شرك، ظهور دجالين، شباهت و مانندسازي زنان به مردان و به عكس و ...
ب ـ حوادث ناگوار و ناخوشايند در گذشته و آينده جامعهي جهاني چون جنگهاي خانمانسوز قيام دولتها بر ضد هم ديگر و سقوط آنها، فساد گسترده، ظهور ياجوج و ماجوج، دجال.
ج ـ ظهور نشانههايي از پايان عمر امتها، ملتها و دولتها، نزول عيسي مسيح(علیه السلام) و ظهور مهدي(علیه السلام).
آنگاه نويسنده كه موارد ياد شده را از مصداقهاي مفهوم كلي اشراط الساعه نام برده دو انتقاد اساسي به آنها وارد دانسته است:
يكم) ضعف اسناد رجالي اين دسته اخبار
رشيدرضا در اين بخش به تفصيل شخصيت راويان احاديث اشراط الساعه را مورد شناسايي و بررسي قرار داده و به ناشناخته بودن تعدادي يا نفي وثاقت آنان راي صادر كرده است. بدين سان از نظرگاه وي اين اخبار نميتوانند در زمره احاديث اطمينان بخش براي صحت تبيين و تعيين مصداقهاي مفهوم اشراط الساعه به شمار آيند.
ايشان در اين باره چنين نوشته است: بيگمان بسياري از اخبار صادره در اين باره نقل به معنا شده است و علاوه بر آنكه انديشمندان بر اين مطلب اتفاق دارند، اختلاف راويان در الفاظ يك حديث صحيح ـ حتي اختلاف اندك ـ نيز بيانگر اين موضوع است ... آنگاه نويسنده نوشته است: آنانكه اسلام را دستاويز قرار داده و ميخواهند مسلمانان به انحراف كشيده و شوكت آنان از بين رود ـ از يهوديان، فارسيان، بدعتگذاران و متعصبان علوي، اموي و عباسي ـ احاديث فراوان ساخته و دروغ بستهاند و اين اخبار در بعضي آثار بسيار آمده و روايان آنان را به نيكي و پارسايي ياد كردهاند.
و در خصوص روايات حكايت گر ظهور امام مهدي(علیه السلام) نوشتهاند: (ورود اين اخبار در آثار اسلامي) مصيبتي است از فتنهانگيزي و فريبكاري روايان (اخبار) اسرائيلي كه اظهار اسلام و پرهيزكاري دارند و از جمله فتنهها قرار دادن بعضي اصطلاحات علمي در جاي نامناسب است مانند ... مسئله مهدي منتظر(علیهم السلام) كه اساس آن بر يك مذهب سياسي استوار يافته و لباس دين بر آن پوشيده شده است آيا نديدهاي اسناد روايات (اين موضوع) از ناحية شيعه صادر گرديده است و زنادقه براي گرفتن قدرت عرب و برگشتن حكومت به فارسيان اين موضوع را ترويج دادهاند؟!
نقد و بررسي
بي گمان قرآن كريم استوارترين متن در معنايابي و تبيين و تفسير واژهها و گزارههاي آيات شريفه است همانگونه كه امير بيان و بنان علي (علیه السلام) در سخن رسا و كوتاه فرمودند: «ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض.»
ليكن بخشهايي از كلام وحي به ايهام و ابهام ياد شده و تفصيل، توضيح و تبيين آن از ناحيهي خداي متعال برعهده حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) واگذار گرديده است آنجا كه فرمودند:
« ... انزلنا اليك الذكر لتبيين للناس مانزل اليهم ...» آنگاه ادامه راه توسط شاخصترين ياران آنجناب چون اميرالمومنين(علیه السلام) ، ابن مسعود،ابن عباس، ابن ابي كعب و ... تداوم يافت و هم اكنون در گنجينه آثار عالمان مسلمان بخش بسياري از قرآن كريم اين چنين تفسير گرديده شده است بدين سان قرآن پژوهان دومين منبع معتبر در فهم و تبيين معاني و مصاديق واژگان آيات قرآن كريم را حديث حكايتگر از سنت دانستهاند. اما اين منبع آنگاه مورد قبول قرار ميگيرد كه برخوردار از شرايط صحت و حجيت باشد . از اين رو حديثشناسان ـ شيعه و اهل سنت ـ شرايط و ضوابطي براي راوي حديث و متن آن به منظور تعيين مرز ميان حديث مقبول و مردود ياد كردهاند مانند ضابط، حافظ، عدالت، وثابت راوي و از ديگر سو اتقان سند و اتصال آن و همانند آنها.
ناگفته نماند اين شرايط همواره به دليل اختلاف مباني ميان حديثشناسان شيعه و اهل سنت به يكسان نيست براي نمونه از نظرگاه عالمان شيعه «امامي بودن مذهب راوي» بر اتقان و اعتبار حديث ميافزايد يا در جهت عكس عالمان اهل سنت به عدالت تمام صحابه راي دادهاند حال آنكه از نظرگاه شيعه همگي اصحاب عادل به شمار نميآيند و در حالتي حديث صحابه را ميتوان پذيرفت كه عدالت آنها احراز شود.
و علاوه بر اين مطلب توجه به اين نكته ضرورت دارد و آن اينکه از مباني رشيدرضا در تفسير آيات قرآن كريم نفي اعتبار خبر واحد در موضوعت اعتقادي است و چنين به نظر ميرسد وي با اين مبنا اخبار صادره در رابطه با تعيين مصاديق اشراط الساعه را نپذيرفته است گر چه به روشني در موضوع مورد گفتگو به اين مطلب اشاره نكرده است.
از آنچه آمد روشن گرديد: نقد اسناد يك حديث به قبول شرايط صحت آن براساس مباني پذيرفته ميان عالمان شيعه و اهل سنت وابسته است از اين رو بايست از انتقاد نخست رشيدرضا مبني بر نفي صحت اسناد رجال اخبار اشراط الساعه به دليل اختلاف در مبنا چشم پوشيد زيرا اينگونه مناقشات به همين سبب نميتواند راه، اطمينان بخش براي سنجش درستي يا نادرستي يك نظريه بشمار آيد.
دوم ـ ناتمام بودن دلالت متن احاديث
رشيدرضا به دلالت اخبار اشراط الساعه از جمله مبني بر ظهور امام مهدي(علیه السلام) در آخرالزمان دو اشكال وارد نموده است:
الف) اينگونه تعبيرها و تفسيرها در بيان نشانههاي آغازين از روز بزرگي مانند قيامت ثمرهاي براي انسان در برندارد تا خداي متعال بخواهد مردم و جامعه بشري را از آن آگاه كند.
به بيان ديگر: رشيدرضا درباره نشانههاي يادشده دوره پيش از روز قيامت اين پرسش را پيش روي خوانندگان و جست و جوگران معارف ديني ـ قرآني قرار داده است و آن: هدف خداي متعال از بيان نمودن اين نشانهها و پيام دادن به اين رويدادها چيست؟
نويسنده با اين پرسش و بي پاسخ گذاشتن آن ذهن خواننده را بدان سمت كشانيده كه گويا حكمت و ثمرهاي در بازگويي اين نشانهها از ناحيه خداي متعال نبوده و نيست.
ايشان در اين باره چنين نوشته است: بيان اخبار اشراط الساعه چون ظهور امام مهدي(علیه السلام) سودي در بر ندارد تا شارع (خداي متعال) بخواهد با آنها مردم را آگاه سازد بنابراين افراد آگاه در امنيت از وقوعشان پيش از قيامت قرار ميگيرند و اين مانع حصول فائده است پس مسلماناني كه انتظار اين حادثه را دارند اطمينان به تدريجي بودن پيدايش اين حوادث پيدا ميكنند و در آرامش از اتفاقي ناگهاني در هر زمان هستند زيرا در انتظار حوادثي چون ظهور دجّال، مهدي(علیه السلام)، مسيح(علیه السلام) و يأجوج و مأجوج ميباشند و اين اعتقاد هيچ ترسي، پندي، و آمادگي براي مردم تا فايدهاي ببار آورد، ندارد در نتيجه ثمرة دانستن اين نشانهها چيست؟!
نقد و بررسي
در پاسخ به انتقاد نويسنده گفته ميشود: بطور كلي در نظام هستي بخشي از امور ناشناخته هست و بشر به رمز و راز و حكمت آنها آگاه نبوده يا كمتر به آنها دست يافته است موضوعاتي چون گروه فرشتگان، جنيان، صعود آسماني و نزول زميني عيسي مسيح (علیه السلام) ، وجود حضرت خضر (علیه السلام)، و ... از جمله ناشناخته ماندن زمان روز قيامت كه در آيات قرآن كريم به آن خبر داده شده است.
امّا نكته شايان دقت آن است گرچه اين امور ناشناخته و دانش بشري به آنها راه ندارد اما خداي دانا و آگاه نشانههاي اين دسته امور را از زبان پيامبرانش براي مردم بازگو كرده است تا آنان از جهان هستي تنها به امور پيرامونشان توجه نكنند بلكه در انديشه فرو روند و شناخت عميقتري به جهان و آفريندة آن داشته باشند پس رمز و راز واقعي امور ناشناخته هر چند پنهان باشد ليكن بازگويي نشانههاي آنها از زبان شارع مقدس داراي حكمت است و به نظر ميرسد حكمت نامعلوم بودن زمان ظهور حضرت مهدي(علیه السلام) و بيان نشانههاي آن بدين جهت باشد تا همواره انسان و جامعه بشري در بيم واميد به سر برد خداباوران پارسا بامدادان و شامگاهان به اميد فرا رسيدن روزي به سر برند. كه جهان آكنده از ستم به رهبري و هدايتگري انساني الهي رها خواهد يافت و سراسر گيتي با عدالت وامنيت و خداپرستي همراه خواهد شد پس اميدوارانه به انتظار چنين روزي بنشينند و با عمل صالح و كوشش فراوان در راه تحقق بخشيدن به دستورات الهي در جامعه زمينههاي ظهور منجي موعود(علیه السلام) را فراهم سازند.
و از ديگر سو: ستمگران بيمناك از كيفر سخت پيش باشند.
ب ـ فريبكاري يهوديان و فريبخوري مسلمانان
رشيدرضا تفكر مهدويت را فريب يهوديان و فريب خوردن مسلمانان تلقي كرده و معتقدند: يهوديان بر اساس متن تورات در آثارشان اخباري مبني بر ظهور عيسي (علیه السلام) در دوره پاياني جهان و برگرداندن حكومت به قوم يهود ياد كردهاند ليكن آنگاه كه قرنها سپري شد واين اخبار تحقق نيافت نسلهاي جديد آنان در انديشه آّباداني شهرها و برپايي حكومت و سرزميني نوبنياد با استفاده از علوم و فنون مدرن روز گرديدند تا از اين راه قويترين و برخوردارترين دولتها را در دنيا تاسيس نمايند و بدينسان يهوديان با فريب سرزمين موعود ياد شده در تورات و آثارشان را در شكل جديدي نمايان ساختهاند.
ايشان در اين باره نوشته است: يهوديان ما مسلمانان را فريب دادند زيرا در كتابهاي پيامبرانشان اخباري مبني بر ظهور مسيح و بازگشت وي و سلطنت داود و سليمان ميان يهود گزارش شده است آنان به فهم عالمان بزرگ خود در اين باره اعتماد مينمودند ... اما قرنها گذشت و جز پراكندگي و ناتواني چيزي نديدند و نسلهاي جديد يهود سنتهاي الهي را در آباداني سرزمينشان شناختند از اينرو براي فراهم آوردن حكومت و بنيانگذاري سرزمين اختصاصي براي يهوديان به تلاش افتادند تا با علوم و فنون جديد اين هدف را تحقق بخشند اكنون آرزو دارند با همين كوششها قويترين دولتها را در دنيا به وجود آورند.
رشيد رضا در ادامه اينگونه گمان برده و نوشته است: «اما از ديگر سو همواره مسلمانان به خبر ظهور مهدي (علیه السلام) اعتماد و به اين گمان نشسته كه به زودي سنتهاي الهي تغيير و از بين ميرود در نتيجه به سستي و ركون تن داده و از پيشرفت و ترقي بازماندند غافل از آنكه سنت خداوند در زمين تغييرناپذير است.»
ايشان در پايان چنين نوشته است: مسلمانان در دروه نخستين با تعصبات موضوع مهدي(علیه السلام) را پديد آوردهاند اما اين تعصبات نشانة جاهليت است بلكه فارسيان مجوسي با اين تعصبات جاهلانه مهدي منتظر را به وجود آوردند تا حكومت و دين امت عربي را از بين برده و به فساد كشانند از اين رو در اخبار اختلاف بسيار در نام، نسب، صفات و كارگزاران مهدي به وجود آمد و كعبالاحبار در به هم ريختگي اخبار نقش گستردهاي داشته است.
نقد و بررسي
حساسيت نويسنده المنار در برابر فريب كاري يهود و رويكرد جمعيت اندك آنان به فراگيري علوم و فنون پيشرفته روز و ساختن سرزمين خيالي موعودشان ستودني است اما مايه تاسف و تعجب اينكه وي عامل يا عوامل و عناصر عقب ماندگي مسلمانان را از نظامهاي پيشرفته در دنيا اعتقادات آنان به ظهور منجي موعود امام مهدي (علیه السلام) پنداشته و شگفت برانگيزتر آنكه اين اعتقاد و باور عمومي اسلامي برگرفته از آيات قرآن كريم و اخبار فراوان و بلكه متواتر را از تعصبات و تفكرات فارسيان مجوسي به هدف از بين بردن شوكت امت عربي و به فساد كشيدن آيينشان تصور كرده است ليكن در پاسخ بايد گفت اولا: مطالعه و بررسي تاريخ تمدن و فرهنگ باشكوه جوامع اسلامي در گذشته و تاپيش از قرون وسطي در اروپا گواهي روشن است بر اينكه مسلمانان در كارنامهي گذشته خويش با داشتن همين اعتقادات توانستهاند از قلههاي بلند پيشرفت در زمينههاي مختلف علوم و فنون روزگار را فتح و در دست داشته باشند پس نمايش عقبماندگي ـ و به تعبير درستترـ عقب نگهداري ملتهاي مسلمان از اين حركت ارتباطي با عقايد و باورهاي اسلامي نداشته و ندارد شايد مناسبت دارد تا در اينجا به منظور يادكرد از تاريخ با عظمت مسلمانان به عبارت «ويل دورانت» تاريخ دان و تاريخ نگار شهير غربي در اين باره اشارت رود:
وي نوشته است: «براي ما كه در قالبهاي مسيحيت محدود شدهايم دشوار است بتوانيم اين حقيقت را بپذيريم كه از قرن هشتم تا سيزدهم اسلام از جهات فرهنگي، سياسي و نظامي از اروپا برتر بوده است حتي در قرن شانزدهم كه دوران انحطاط آن فرا رسيده بود قلمرو اسلام از آن سوي دهلي تا كازابلانكا تا عدن و از تونس تا تموكتورا فرا گرفته بود. »
ايشان نمونههايي از هنر و پيشرفت علمي مسلمانان را ياد و نوشته است: « در سمرقند ستارهشناسان مسلماني كه در رصدخانه «الغ بيگ» به مطالعه مشغول بودند و با ترتيب زيجهايي كه تا قرن 18 نيز مورد توجه و قبول اروپاييان بود آخرين هنرنمايي خود را كردند ... در علم جغرافيا شخصيت بزرگي به نام «ابوعبدالله محمدبن بطوطه » در ميان مسلمانان آن عصر بوجود آمد كه پس از 24 سال سير و سياحت به مراكش بازگشت ... خط سير وي حاكي از گسترش عظيم ايمان اسلامي در آن دوره است. »
ثانيا)جستجو و بررسي علت يا علل عقب ماندگي جوامع اسلامي از حوصله اين نوشته بيرون است ليكن آنچه در اين جا ميتوان گذرا بيان كرد اينكه: به نظر ميرسد يكي از عمدهترين موانع در راه ترقي و رشد كشورهاي مسلمان را در چند قرن اخير وجود حاكمان و كارگزاران نالايق برمصدر امور آنان و به دنبال آن تصميمگيريها، سياستگذاريها و برنامهريزيهاي نادرست براي مسلمانان بوده است. از نمونههاي اين وضعيت در دورههاي اخير كشور مسلمان ايران پيش از انقلاب شكوهمند اسلامي است.
وجود حكومتي با كارگزاراني وابسته به بيگانه و ناشايست ملت مسلمان ايران را در زمينههاي مختلف از پيشرفت بازداشته بود تا اينكه انقلابي بزرگ به رهبري مردي الهي و مرجعي ديني اتفاق افتاد ملت سربلند ايران تواسنت در مدت ربع قرن با تمام دشواريها و دشمني قدرتهاي سلطهگر با انتخاب مسير درست اسلامي و برنامهريزي صحيح و همت انديشمندان و كارگزاران شايسته مسلمان راههاي رشد و توسعه در علوم و فنون گوناگون را يكي بعد از ديگري بپيمايد.
ثالثا) اعتقاد و انتظار به ظهور منجي موعود و امانت الهي حضرت مهدي(علیه السلام) به معناي فرار از مسئوليت و تسليمپذيري يك مسلمان دين باور برابر ستمگران نبايست قلمداد شود بلكه انتظار حكومتي جهاني مبتني بر اهداف و برنامههاي برگرفته از آيات قرآن و سنت مصطفوي(صلّی الله علیه و آله)، كه شاخصههاي مهم آن عدالت، امنيت ، معنويت ، و عقلانيت در سراسر جامعه بشري شمرده شد، داراي دو عنصر اساسي است نخست، نفي وضعيت نابسامان و آشفتهاي است كه در بسياري از كشورهاي اسلامي با حضور مستقيم يا غيرمستقيم بيگانگان بر سرنوشت مسلمانان رقم خورده است.
ديگر نگاه خوشبينانه و اميدوارانه به آينده در انتخاب مسيري درست با بازگشت به مباني و اصول اعتقادي اسلام است.
در نتيجه با اين توصيف اعتقاد و انتظار به ظهور منجي موعود(علیه السلام) عامل پويايي،بالندگي، پيشرفت و ترقي ملتهاي اسلامي و به دنبالش سربلندي مكتب حيات بخش اسلام بشمار ميآيد.
چهارم) اختلاف متون روايي در توصيف امام مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
از اشكالهاي رشيدرضا بر تفكر شيعه اماميه درباره حضرت مهدي(علیه السلام) آن است كه معتقدند نحلههاي مختلف شيعه در شناساندن آن حضرت راي يكساني ندارند برخي وي را از فرزندان امام حسن مجتبي(علیه السلام) و بعضي از فرزندان امام حسين(علیه السلام) و برخي ديگر از نسل ابن عباس و برخي سومين خليفة بني العباس دانستهاند ... ايشان معتقدند: در نام پدر بزرگوار امام مهدي(عج) نيز اختلاف است مشهور در ميان اهلسنت آن است كه نامش محمد بن عبدالله يا احمد بن عبدالله و در برابر شيعه اماميه به اتفاق نامش را محمد بن الحسن العسكري(علیه السلام) و مذهب كيسانيه او را «محمد بن حنفيه» ناميدهاند.
رشيدرضا سبب اختلاف اين متون روايي را نشان دادن مكان خلافت ميان خاندان پيامبر گرامي از ناحيه شيعه برشمرده است. و در اين باره مينويسد: سبب اين اختلاف مذهب شيعه است زيرا آنان تلاش دارند تا خلافت را در خاندان پيامبر از فرزندان علي(علیه السلام) قرار دهند از اين رو احاديثي را در اين باره ساختهاند.
نقد و بررسي
اشكال نويسنده المنار از چند جهت تأمل برانگيز است الف) همانگونه كه پيشتر اشاره گرديد: ظهور مردي به نام مبارك مهدي(علیه السلام) در آخرالزمان به هدف تباهي ستم و برپايي عدالت در جهان نزد عمود مسلمانان موضوعي ترديد ناپذير است و آيات قرآن كريم و روايات متواتر اسلامي مكتوب و موجود در متون روايي شيعه و اهلسنت گواهي قطعي بر اثبات اين موضوع است بدين لحاظ اختلاف در نام و نسب و اوصاف اين شخصيت والامقام نميتواند سبب انكار يا اشكال از اساس اين اعتقاد استوار تلقي گردد. همانگونه كه در نسب و اوصافت تمام پيامبران الهي رأي يكساني ميان اديان آسماني نيست. با اين وصف كسي در ارتباط با وجود اين انسانهاي الهي ترديد ننموده است.
ب) چنان گمان ميرود مقصود نويسنده از اختلاف متون روايي درباره نام و نسب و اوصاف امام مهدي(علیه السلام) متنهاي نانوشته يا نايافته يا اندك شمار از جوامع روايي اهلسنت بوده است زيرا اندك جستجو در مجموعه آثار روايي شيعه و بسياري از نوشتههاي هم مسلكان المنار موضوع را برخلاف پندار وي نشان ميدهد چون در اين طيف گسترده از آثار نام، نسب و اوصاف آن حضرت به اجمال و تفصيل در اخبار اسلامي ياد گرديده است اكنون به نمونههايي از روايات در اين باره اشارت ميرود.
رسول خدا(ص) فرمودند: دنيا از بين نميرود تا مردي از خاندانم كه نام او همانند نام من است بر عرب سلطنت پيدا ميكند.
در روايت ديگر فرمودند: مهدي از خاندان من و از فرزندان فاطمه(س) است.
در ديگر روايت فرمودند: مهدي از من است و داراي پيشاني روشن و بيني كشيده است زمين را از عدل سيراب سازد همانگونه كه از ستم پُر شده است.
اما گوياتر از روايات ياد شده سخني از امام علي(علیه السلام) است. آن حضرت وقتي امام حسن و حسين(علیهم السلام) در نزدش بودند امام حسن را بوسيد و فرمود: آفرين بر تو باد اي فرزند رسول خدا و آنگاه كه امام حسين را بوسيد و فرمود: پدر و مادرم فداي تو باد اي فرزند بهترين كنيزان؟ از آن حضرت سؤال كردند چرا اينگونه فرموديد و مقصودتان از فرزند بهترين كنيزان چيست؟ آن جناب اين عبارت را فرمودند: «ذلك الفريد الطريد الشريد، محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين(علیهم السلام) ـ هذا، و وضع يده علي رأس الحسين(علیه السلام)»
از آنچه آمد روشن ميشود ميان شيعه اماميه و بسياري از روايات در آثار اهلسنت اختلافي در نام، نسب و اوصاف امام مهدي(علیه السلام) وجود ندارد، اما نكته شايان بيان اينكه كانون بحث و گفتگو از نظرگاه عدهاي اندك از عالمان اهلسنت دربارة نام پدر بزرگوار آن حضرت است آنان بر اين پندارند پدر امام بزرگوار همنام با نام پدر رسول گرامي اسلام عبدالله بوده است اين گروه پندارشان را مبتني بر حديثي كه اينگونه گزارش گرديده نمودهاند: عن النبي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتي يبعث الله رجلاً مني او من اهل بيتي يواطي اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً .
نقد و بررسي
اولاً بياعتبار بودن حديث نزد عدهاي از اهلسنت
گروهي از چهرههاي برجسته علمي اهلسنت حديث ياد شده را به لحاط سند و دلالت بياعتباري دانسته و در صدد توجيه براي برداشتن تناقض و تهافت آن با ديگر احاديث فراوان مبتني بر عبارت «اسمه اسمي» برآمدهاند.
از جمله ابوعبدالله محمد بن يوسف شافعي گنجي (درگذشت 658 ق) نوشته است: ترمذي حديث را بدون عبارت «و اسم ابيه اسم ابي» آورده است و علاوه بر آن «احمد بن حنبل» با آن كه در ضبط و ثبت و اتقان حديثنگاري شناخته شده است در كتاب مسندش در چندين مورد حديث را با تعبير «و اسمه اسمي» بدون عبارت مورد بحث ثبت كرده است.
آن گاه نوشته است «ابو نعيم اصفهاني» در كتابش «مناقب المهدي» به تفصيل تعداد فراواني از روايات زنجيره اين حديث را ياد كرده است در همگي آنها تنها عبارت «اسمه اسمي» آمده است ايشان در ادامه مينويسد: «با توجه به كثرت اخبار بيانگر نام آن جناب كه بدون عبارت زيادتي «اسم ابيه اسم ابي» آمده نميتوان به هيچ توجيه پذيرفتني عبارت ياد شده را معتبر دانست
ثانياً) نفي صحت حديث نزد عالمان اماميه
عالمان اماميه به اجماع سند و دلالت حديث را نفي نمودهاند ابوالفتح، علي بن عيسي اربلي «درگذشت 687ق.» در اين باره نوشته است: «اما اصحابنا الشيعه فلا يصحّحون هذا الحديث لما ثبت عندهم من اسمه و اسم ابيه(علیهم السلام) ـ و امّا الجمهور فقد نقلوا ان زائده )راوي حديث) كان يزيد في الاحاديث» با اين وصف حديث مورد گفتگو اعتبار سند و دلالت آن نزد عالمان اماميه و گروهي از اهلسنت بياعتبار و اعتماد شمرده ميشود.
ثالثاً) ساختگي بودن حديث
حديثشناسان مسلمان ـ شيعه و اهلسنت ـ به اتفاق از وجود اخبار فراوان ساخته از ناحيه راويان دروغگو در مجموعههاي روايي سخن گفته و عوامل ورود اين احاديث را برشمردهاند . از جمله آنها حاكمان اموي و عباسي ميتوان نام برد آنان با وابستگي عدّهاي از دينفروشان به دنيا رواياتي در ستايش ستمگران دستگاه خلافت امويان و عباسيان و در برابر نكوهش مخالفاشان وضع و جعل ميكردند همانطور كه در دوران خلافت معاويه راويان وابسته به دربار وي اخباري دروغين در نكوهش مخالفانش مانند امام علي(علیه السلام) ساخته و در برابر رواياتي به ستودن و بيان فضيلت معاويه گفتهاند چنانكه در مجموعهاي گسترده از تفاسير روايي روايت سبب نزول آيه شريفه: من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله ... را دربارة معاويه ياد كردهاند حال آنكه در بسياري از آثار تفسيري و جز آن نزول سبب نزول آن را درباره قصة هجرت رسول گرامي اسلام از مكه به مدينه و خوابيدن امام علي(علیه السلام) در بستر آن حضرت دانستهاند
بنابراين حاكمان اموي و عباسي به منظور تقويت، تثبيت، و تأييد دستگاه خلافت با تطميع و گاه تهديد راويان دين فروش دنياطلب را وادار ميكردند تا از باورهاي درست و استوار اسلامي هم چون بشارت قطعي اخبار مبني بر ظهور امام مهدي(علیه السلام) به سود منافع قدرت طلبانه و ظالمانة حاكميت نامشروع خويش سود جويند. از اين رو به نظر ميرسد افزودن عبارت «اسم ابيه اسم ابي» در حديث ياد شده به هدف قوت بخشيدن خلافت «محمد بن عبدالله عباسي» با لقب مهدي بوده است تا از اين راه مسلمانان چنان گمان برند مراد از مهدي منتظر نام برده در احاديث خليفه عباسي است اينك با بيان ياد شده چگونه ميتوان به اين خبر اعتماد و بر اعتبار آن مهر صحت گذارد؟!
نتيجه سخن:
از آنچه تا كنون ياد گرديد ميتوان چنين نتيجه گرفت: عمدهترين ديدگاه رشيدرضا در ارتباط با موضوع ظهور امام مهدي(علیه السلام) و انديشه اماميه در اين باره در مطالب ذيل جستجو ميشود: الف) نفي اخبار بيانگر تبيين و تعيين معناي مصداقي اشراط الساعه در آيه شريفه به لحاظ ضعف اسناد رجالي و دلالي آنها مبني بر ظهور حضرت مهدي(علیه السلام)
ب) اختلاف متون روايي در رابطه با نام، نسب و اوصاف آن حضرت
ج) ترويج و تقويت انديشة مهدويت از ناحية راويان يهودي چون كعب الاحبار.
اما در برابر بررسي و ارزيابي از ديدگاه نويسنده المنار خلاف پندار وي را نشان ميدهد زيرا تفكر ظهور حضرت مهدي در دوره پاياني جهان مبتني بر آيات شريفه قرآن كريم و روايات متواتر اسلامي و مورد وفاق عالمان شيعه و اهلسنت است بدين لحاظ ضعف اسناد رجالي و دلالي برخي از اخبار و نيز اختلاف در دربارة نام و نسب و اوصاف آن حضرت در تعداد اندكي از آثار هرگز نميتواند خللي در مقابل اصل بنيادين اعتقاد و باور عمومي مسلمانان و انديشمندان مذاهب اسلامي در اين باره گردد. و از ديگر سو پيشينة آراء و آثار موجود و مكتوب عالمان مسلمان نشانگر ريشهداري تفكر مهدويت در زنجير معتقدات مسلمانان است بنابراين گزارش برخي از راويان شناخته شده و ضعيف پايه اصلي اين تفكر بنيادين به شمار نيامده و نيست.
علاوه بر آن اساس اعتقاد و ايمان به مسئله انتظار و ظهور مهدي موعود اختصاص به مذهب شيعه اماميه ندارد بلكه تمام مذاهب اسلامي بدان معتقدند گر چه جاي ترديد نيست كه شيعه اماميه با توجه به اصول اعتقادي ويژه خود نگرش خاصي به آن داشته و دارند پس برداشت اختصاصي از انديشه مهدويت مذهبي خاص از ناحيه نويسنده المنار نادرست است.
نمايه منابع:
1. ابن خلدون، محمد، مقدمه ابن خلدون، دارالفكر، بيروت
2. ابنكثير، اسماعيل، تفسيرالقرآن العظيم، دارالمعرفه، بيروت، الطبعه الاولي، 1405ق.
3. اربلي، عليبن عيسي، كشفالغمه، دارالاضواء، بيروت، الطبعه الاولي، 1421ق.
4. اصفهاني، راغب، المفردات، دارالقلم، بيروت، الطبعة الثالثه، 1424ق.
5. الخطيب، محمد حجاح، اصول الحديث، علومه . مصطلحه، دارالفكر، بيروت، الطبعه الاولي، 1424ق.
6. السفاريني، محمد، المسيح الدجال و اشراطالساعة، مكتبه التراث الاسلامي، القاهره، الطبعه الاولي، 1417ق.
7. الشلبي، مصطفي، صحيح اشراطالساعة، دار ابن حزم، بيروت، الطبعة الثالثه، 1423ق.
8. الغامدي، خالدبنناصر، اشراطالساعة في مسند الامام احمد و زائد الصحيحين، دار ابن حزم، بيروت، الطبعة الاولي، 1420ق.
9. المصباح، كاظم جعفر، الامام المهدي(ع)، حقيقه لاخيال، مؤسسة الاعلمي، بيروت، الطبعة الاولي، 1419ق.
10. آلوسي، محمود، روحالمعاني، دارالحياء التراث العربي، بيروت، 1413ق.
11. جعفريان، رسول، جريانها و سازمانهاي مذهبي ـ سياسي ايران، انتشارات اسناد انقلاب اسلامي، تهران، چاپ پنجم، 1383ش.
12. ذهبي، محمدحسين، التفسير و المفسرون، دارالكتب الحديثه، 1396ق.
13. رشيدرضا، محمد، المنار، دارالفكر، بيروت، الطبعة الثالثه.
14. زاهد، سيدسعيد، بهائيت در ايران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1381ش.
15. زركلي، خيرالله، الاعلام، دارالعلم للملايين، الطبعه العاشر، 1992م.
16. سيوطي، جلالالدين، الدرالمنثور، دارالكتب العلميه، بيروت، 1411ق.
17. شانهچي، كاظم، دراية الحديث، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1373ش.
18. معرفت، محمدهادي، تفسير و مفسرون، مؤسسه فرهنگي التمهيد، قم، سال 1380ش.
19. كحاله، عمررضا، معجم المؤلفين، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1376ق.
20. نويهض، عادل، معجمالمفسرين، مؤسسه نويهض، بيروت، الطبعةالثالثه، 1409ق.
21. مشكور، محمدجواد، تاريخ شيعه و فرقههاي اسلام تا قرن چهارم، انتشارات اشراقي، چاپ ششم، 1379ش.
22. صافي، لطفالله، منتخبالاثر، الناشر مكتبالمؤلف، الطبعةالاولي، 1422ق.
23. مكارم شيرازي، ناصر، پام قرآن، انتشارات مدرسه اميرالمؤمنين، قم.
24. قزويني، سيدمحمدكاظم، الامام المهدي من المهد الي الظهور، مؤسسه النور، بيروت، 1415ق.
25. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه فريدون بدرهاي، سهيل آذري، پرويز مرزبان، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، چاپ ششم، 1378ش.