چکیده
موضوع راهکارهای تربیتی زمینهساز ظهور از دغدغههای مهم مکاتب فرهنگی، ادیان آسمانی و بهویژه دین اسلام است. هدف نوشتار حاضر، بررسی تعدادی از راهکارهای تربیتی است که در احادیث به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به عنوان زمینهساز ظهور پرفروغ مهدوی مطرح شده است. روش پژوهش، توصیفی _ تحلیلی بوده و به منظور گردآوری دادههای لازم برای نیل به اهداف پژوهش، منابع حدیثی موجود و مرتبط با راهکارهای تربیتی زمینهساز ظهور با استفاده از فرمهای فیشبرداری از منابع جمعآوری شده و با شیوههای کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از راهکارهای تربیتی مورد تأکید در این پژوهش میتوان به تمهید شرایط رشد شخصیت افراد، معرفی تجربیات و الگوهای برتر مهدوی، فرهنگسازی مهدوی و آسیبشناسی با هدف آسیبزدایی اشاره کرد.
واژگان کلیدی
راهکارهای تربیتی، زمینهسازظهور، مهدویت، احادیث.
مقدمه
آرمانهای یک جامعه بیانگر میزان رشد و بالندگی آن جامعه هستند و هر اندازه که متکی بر ارزشهای والای الهی و انسانی بوده و افق وسیعتری را پیشروی داشته باشند راه وصول به قلههای کمال و سعادت را هموارتر خواهند ساخت. امت اسلام، بهویژه جهان تشیع به دلیل توان بالایی که معارف انسانساز الهی در اختیار آن قرار داده است، ظرفیت گستردهای در رسیدن به جامعهای آرمانی و ایدهآل دارد. در این میان، نهاد تعلیم و تربیت نهادی پایهای است و یکی از وظایف مهم آن در جوامع ارزشی، هدایت انسان به هستی متعالی (حیات طیبه) است (توانا، مولوی نسب، 1391: 60). از همینروست که تعلیم و تربیت، رسالت اصلی پیامبران و هدف اصلی ظهور و حکومت حضرت مهدی(عج) معرفی شده است.
مسیری که تعلیم و تربیت اسلامی در آن قرار دارد بازگشت به تعلیمات، دعوتها و هدایتهای پیامبران الهی و امامان معصوم(ع) است تا در پرتو هدایتهای آنان، انسان از جهل و نادانیهای مکاتب بشری رهایی یابد و راه منطبق با فطرت را بازشناسی کرده و مسیر تکامل را هموار سازد. در این میان «اندیشه و باورداشت مهدویت» از جمله آموزههای وحیانی است که در منظومۀ اندیشۀ شیعی بهسان خورشید نورافشانی میکند و ریشه در پاسخ به نیازهای فطری بشر دارد؛ فطرتی که او را به بهروزی و کمالطلبی و امید وصول به آیندهای تابناک میخواند و گسترش فرهنگ خداباوری، عبودیت، عدالتخواهی، ظلمستیزی و شکوفا شدن تمامی استعدادهای بشری را نوید میدهد؛ باوری که در دل خود گوهری چون «انتظار» را پرورانده است؛ انتظار ظهور رادمردی از سلالۀ پیامبر خاتم(ص) که همنام و سیرۀ اوست و ارزشهایی را که جدّ بزرگوارش برای محقق آن مبعوث شده است احیا میکند؛ «بقیة الله» و ذخیرۀ خداست برای «یوم موعود» تا عدل و داد را بگستراند و بساط ظلم و جور را برکند ؛ «انتظار»ی که سازنده است و جامعه را به پویایی و حرکت وا میدارد و نه تخدیر، انفعال و انتظاری که «شناخت و معرفت امام»، «ایمان به غیبت و وعدههای الهی»، «صبر و استقامت»، «امید و اشتیاق»، «کمالطلبی»، «تولّی و تبرّی را همراه خود دارد؛ مؤلفههایی که توجه به اهمیت و ارزش آن میتواند حیاتبخش جامعه باشد و آرمانهای الهی را در آن زنده کند.
تبیین راهکارهای تربیتی زمینهساز که در آموزههای روایی ما مطرح شده به عنوان هدف اصلی این پژوهش، یکی از مهمترین عواملی است که میتواند زمینهساز ظهور انسانی کامل شود که مؤید به عصمت و علم الهی بوده و جایگاهی بس عظیم در نظام هستی دارد تا بدانجا که اگر نباشد زمین اهل خود را فرو خواهد برد و اساس آفرینش بیهوده خواهد شد .
روش پژوهش حاضر، توصیفی _ تحلیلی است. بر این اساس برخی از آموزههای دینی در قلمرو تعلیم و تربیت، توصیف محتوایی شده و راهکارهای تربیتی زمینهساز ظهور، تبیین گردیده است.
جامعۀ این پژوهش، شامل متون حدیثی مرتبط با مبانی نظری و پژوهشی راهکارهای تربیتی زمینهساز ظهور است. از میان متون حدیثی، مواردی که ارتباط بیشتری با اهداف پژوهش داشتند به عنوان نمونه انتخاب شدند.
در این نوشتار، به منظور گردآوری دادهها از فرمهای فیشبرداری از متون حدیثی استفاده شده است.
مبانی نظری
برای ورود به بحث، به چند نکتۀ مهم به عنوان مبانی نظری میپردازیم:
1. تعبیر زمینهساز ظهور از روایت نبوی(ص) گرفته شده است که فرمود:
یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدی سلطانه؛ (مجلسی، 1403: ج51، 78)
مردمی از مشرق زمین قیام میکنند و زمینه را برای قیام مهدی(عج) فراهم میسازند.
و به مفهوم فراهم کردن بسترهای تربیتی، روانشناختی و اجتماعی است که افراد بتوانند به اهداف تربیتی و رشد و تعالی انسانی مورد نظر در فرهنگ امامت و ولایت نایل گردند؛ حتی در غیبت قائم آل محمد(عج) به امر آنان متمسّک باشند و افزون بر باور قلبی، پیروی عملی را در مسیر هدایت و تربیت مرضیّ آنان داشته، و سرانجام از حسن مآب برخوردار شوند و از شجرۀ طوبای ولایت بهرهمند گردند.
2. زمینهسازی تربیتی همان دعوت به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و فراهمسازی بستر برای التزام عملی به دین و دینداری همهجانبه است که امام عصر(عج) بدان عنایت دارد.
به تعبیر دیگر، آراستگی به جنبههای اعتقادی، اخلاقی و عملکردی دین در حیطههای فردی، الهی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن، سبب شکل گیری ساختار شخصیت مطلوب انسانی در افراد میگردد که صاحب ظرفیت همراهی با معصومان(ع) میشوند و در تحقق اهداف امام(عج) و احیای ارزشهای فطری مانند ارزشهایی چون عدالتخواهی، ظلمستیزی، نوعدوستی و احترام به حقوق دیگران، او را یاری خواهند کرد (آیتی، 1390: 59 - 60).
3. زمینهسازی برای جامعۀ امام زمانی، به تربیت افراد نیازمند است. سنت الهی _ همانگونه که در آیۀ 11سورۀ رعد بیان شده، این است که تا افراد تربیت نشوند و تحول و رشد نیابند، جامعه نیز تحول رشدی نخواهد یافت. همچنین نعمت ظهور امام زمان(عج) و حاکمیت نظام مهدوی به تحولات تربیتی افراد بستگی دارد؛ زیرا که بدون آن، نعمتی اجتماعی در ارادۀ خداوند (انفال: 53). متغیّر نخواهد شد.
4. از دیدگاه اسلام، رویکرد فراهمسازی زمینۀ ظهور، رویکردی تربیتی است. این رویکرد حاکی از دو نوع زمینهسازی به عنوان وظیفۀ دینی است. یک وظیفۀ فردی که هر مؤمنی باید خود را در مسیر ولایت مهدوی پرورش دهد و در مراتب ایمانی و تقوایی سیر صعودی داشته باشد و دیگر اینکه همۀ مؤمنان به عنوان پیروی از امام(ع) در اصلاح و ارتقای همدیگر موظف به کوشش و تلاشند و باید به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند و در ارتباط با یکدیگر نقش تربیتی و هدایتی را ایفا نمایند تا جامعه به بلوغ اجتماعی جامعۀ منتظر برسد و از شاخصههای آن برخوردار شود. یعنی باور و رغبت اجتماعی به دولت کریمۀ مهدوی(عج) (تولّی)، نفرت و شکایت از ستمگریها و ضد ارزشها (تبرّی) و اقدامات عملی در مبارزه با ضد ارزشها و کمک از خداوند در این فعالیتها، میتواند تحولی تربیتی را ایجاد کند که جامعه مهیای ظهور گردد (سهرابی، 1389: 195 - 212). در این راستاست که دینداران وظیفهشناس با یکدیگر مؤانست و معاشرت داشته و جامعهای به هم پیوسته و با روابطی منسجم و قویّ تشکیل میدهند و نظام تربیتی را برنامهریزی میکنند که زمینۀ تعلیم و تربیت مهدوی را فراهم سازند. با چنین زمینهسازی، عدالتطلبی و ظلمستیزی در جامعه حاکمیت مییابد و زمینۀ تحقق عدالت جهانی مهدوی را فراهم میآورد.
5. تربیت افراد، مرهون راهکارها و شیوههای تربیتی است. شیوههای تربیتی که از دل اصول کشف شده از مبانی تربیتی، یعنی هستیها و داراییهای آدمی برمیخیزند و راه و مسیر نیل به هدف را هموار میسازند. موفقیت مؤمن در سیر تکاملی و تحولات تربیتی و اخلاقی و رسیدن به جایگاهی که از اصحاب ولیّعصر(عج) محسوب شود و بتواند رهرو راستین حضرتش باشد، در سایۀ راهکارهای تربیتی صحیح، میسّر است. این روشهایند که آسیبزدایی تربیتی، تزکیۀ روانی، پرورش صفات کمالی، ارتقابخشی شخصیت انسانی و نیل به سعادت را سبب میشوند. شناسایی راهکارهای تربیتی درست و روشن و به کار بستن آنها اهداف عالی و کرامت انسانی را محقق میسازند. امام علی(ع) فرمود:
عَلَيْكَ بِمَنْهَجِ الِاسْتِقَامَةِ فَإِنَّهُ يَكْسِبُكَ الْكَرَامَةَ وَ يَكْفِيكَ الْمَلَامَةَ؛ (آمدی تمیمی، 1373: ج4، 294)
شیوه استقامت پیشه کن که آن انسان را کرامت و شرافت میبخشد و او را از کارهای ملامتبار باز میدارد.
6. نظام تربیتی زمینهساز مهدوی، نظامی پویاست. ضمن اینکه این نظام با ویژگیهای فطری انسان منطبق است، اصول، روشها و کارکردهایش همواره هماهنگ با دگرگونیهای محیطی و شرایط زمانه، شاداب و زنده نگاه داشته میشود؛ زیرا روشها، ابزارها و راهکارهای تربیتی با شرایط هماهنگ هستند که در به فعلیت رساندن استعدادهای ظرفیت یافتۀ سرشتی به متربی کمک میکنند (هوشیار، 1365: 22). آموزشهای غیرمستقیم و تأکید فراوان متون دینی بر آن، از نقش مهم آن در تربیت حکایت دارد. شیوع عملی امور خیر توسط عدهای، زمینهساز عامل بودن آنها در بین مردم است. از اینرو امام صادق(ع) فرمودهاند:
كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ؛ (مجلسی، 1403: ج71، 7)
مردم رابا عملتان نه با زبانتان به سوی کارهای خوب سوق دهید.
راهکارهای تربیتی زمینهساز ظهور
در این نوشتار، به چهار دسته از راهکارهای تربیتی زمینهساز مطرح شده در احادیث اشاره میشود. این چهار دسته عبارتند از: 1. تمهید شرایط رشد شخصیت افراد، 2. معرفی تجربیات برتر مهدوی، 3. فرهنگسازی مهدوی، 4. آسیبشناسی با هدف آسیبزدایی. در ادامه به توضیح هر یک میپردازیم.
1. تمهید شرایط رشد شخصیت افراد
رشد ویژگیهای انسانی و شخصیتی در جنبههای گوناگون و تقویت آنها، فراهم آورندۀ زمینۀ پرورش افراد امامِ زمانی است؛ زیرا افردای که به ویژگیهای شخصیتی انسانی متصف میشوند و آنها را در خویش تقویت میکنند، از سلامت شناختی، عاطفی و عملکردی، در سطوح بالا برخوردار میگردند. کسانی که صاحب سلامت شناختی میشوند و به معرفت صحیح یقینی نسبت به خدا میرسند، هماهنگی آن را با فطرتشان مییابند و گرایش مثبت و محبت آنان به خدا تقویت میگردد. توأم شدن آن شناخت و این عوامل مثبت اعتقاد و باور به متعلقات ایمان را در آنان بارورتر میسازد و زمینۀ فعالیتهای ارزشی و تربیتی مناسب را فراهم میسازد و سبب رشد دینداری میگردد. در ادامه به تعدادی از ویژگیهای شخصیتی که رابطهای تنگاتنگ با مهدویت و تربیت مبتنی بر ظهور دارند و در احادیث بر آنها تأکید شده است پرداخته میشود:
الف) احساس عزت و خودارزشمندی
عزتیابی و نیل به احساس ارزشمندی زمینهساز تربیت مهدوی است. قرآن کریم در آیۀ پنجم سورۀ قصص از مستضعفانی یاد میکند که در سایۀ لطف خداوندی که بر آنان منت گذاشته میشود به عزت و احساس ارزشمندی دست مییابند. این احساس عزت، زمینۀ فعالیتهای تربیتی را فراهم میسازد که بتوانند نهتنها متربیان خوبی باشند، بلکه زمینه را برای هدایت و حاکمیت امام مهدی(عج) پدید آورند و امامان و وارثان زمین گردند. عزت اجتماعی و سیاسی جامعۀ ایمانی مهدوی مبتنی بر عزت روانشناختی و احساس ارزشمندی افراد مؤمن در خویشتن است. از اینرو در تربیت زمینهساز ابتدا باید احساس عزت نفس در افراد پرورش یابد تا به اصحاب مهدی(عج) پیوند بخورند.
عزت نفس، عبارت است از احساس ارزشمند بودن که با درک خود، توانمندیهای خود و خودباوری واقعی همراه است و فرد با توجه به اهداف ارزشمند خویش، نسبت به زندگی احساس خوبی دارد. این حس طبیعی میتواند به وسیلۀ افکار، احساسات، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی تقویت شود. سیستم فکری و عاطفی کسی که دارای احساس خودارزشمندی است، سالم باقی میماند و با حقایق فطری و دیانت رابطهای مثبت برقرار میسازد و به رشد و شکوفایی آن همت میکند و برای مقابله با شبهات فکری، رنجشها و ناکامیها در زندگی، احساس کارآمدی و شایستگی میکند. خودارزشمندی در واقع به منزلۀ سیستم خودآگاهی ایمن عمل میکند و مقاومت، قدرت و توانایی لازم را برای بازسازی اخلاقی و تربیتی و پیشرفت ایجاد مینماید (کاوندی، صفورایی پاریزی، 1391: 166 - 171).
در فرهنگ اسلامی، عزت و تربیت دینی معمولاً با هم مطرح میشوند و یکدیگر را تحت تأثیر قرار میدهند. همانگونه که خداوند متعال میفرماید: (وَ لِلهِ العِزّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ) (منافقون: 8)، شخص مؤمن نیز شخصیتی عزتمند دارد و از اموری که بیتقوایی و پستی است، میپرهیزد. همچنین امام صادق(ع) میفرماید:
الْعِزُّ أَنْ تَذِلَّ لِلْحَقِّ إِذَا لَزِمَك؛ (محمدی ریشهری، 1379: ج17، ش12831)
عزت آن است كه در مقابل حق خوار باشى، وقتى بر تو لازم شد.
عزت نفس و احساس ارزشمندی، خودبهخود، باعث حقپذیری و پایبندی به حق میشود و شخص، ارزشمندی احکام الهی را درمییابد و با درک هماهنگی عزت با ارزشهای دینی و معنوی، نسبت به قانون پروردگار احساس وظیفهشناسی میکند و به امور اخلاقی مانند صداقت و راستی پایبندی نشان میدهد و خود را از جهالت و اعمال ضداخلاقی که با ذلّت همراه است برحذر میدارد.
احساس خودارزشمندی پیامدهای بسیاری دارد، از جمله: قدرت ادراکی فرد بهخصوص دربارۀ مباحث دینی مثل ظهور، افزایش مییابد و در مقابله با شبهات دینی توانمندتر میشود و نسبت به احساسات و افکار خود بهویژه عقاید دینی برخاسته از فطرتش تردید نمیکند. همچنین از ابراز شبهات، ترس به خود راه نمیدهد و برای رفع آنها با علمای دین، به گفتوگوی منطقی میپردازد. با آنان ستیزه نمیکند و از گرفتار شدن به آشفتگیهای فکری و شهوانی (شریف رضی، 1387: حکمت449) و اضطراب و پریشانی عاطفی نسبت به دینداران مصون میماند.
ب) تبیین دیدگاه خدا و اولیای دین دربارۀ افراد متربی
از شرایط تمهیدی برای رشد شخصیت متربی، تبیین دیدگاه خدا و اولیای دین دربارۀ وی است. متعلم و متربی هنگامی که درمییابد خدای متعال و اولیای دین، بهویژه امام زمانش، نگاهی کرامتی و شخصیتی والا به وی دارند و او را دارای نعمتهای گرانبهایی چون توانمندیهای عقلانی، عواطف انسانی معنوی، مسئولیتپذیری و استقلالطلبی میدانند و آنقدر امامش برای او قدر و منزلت قائل است که برای عافیت و سلامتی او دعا میکند و حشر او را در دنیا و آخرت با خودشان از خدا میخواهد، احساس شخصیت میکند. همچنین وقتی بداند وی محبوب خداست و مقامش به منزلۀ برخی ملائکۀ مقرب اوست و والدین موظفند قدر او را به عنوان مشاور و وزیر کارآمد بدانند و از افکار جوان و بکر وی استفاده کنند (مجلسی، 1403: ج2، 95)، در این صورت است که جوان متربی با احساس ارزشمندی از توجه ویژۀ خدا و اولیای دین به وی، رابطۀ نگرشی و عاطفیاش با خدا، اولیای دین، تربیت مهدوی و مراتب دیانت، محکمتر و کاملتر میشود.
ج) توجه به افکار منطقی و عواطف و فعالیتهای متربیان
برجسته ساختن افکار، احساسات و رفتارهای مثبت افراد در احساس شخصیت و تقویت آموزههای دینی آنان مؤثر است و آنان را از فعالیتهای منفی و ضد اخلاقی بازمیدارد.
نوجوانی از انصار در نماز جماعت حاضر شد، ولی رفتارهای زشتی نیز از او سر زد. بزرگسالان از این امر آشفته شدند و برای چارهجویی به خدمت رسول اکرم(ص) رسیدند. پیامبر(ص) در پاسخ، آنان را به رفتار مثبت نوجوان که همان حاضر شدن به نماز جماعت بود، توجه دادند و فرمودند که همین رفتار نیکش سرانجام، روزی او را از اینگونه رفتارهای نادرست بازمیدارد و چنین نیز شد (همو: ج82، 198).
توجه به تمایلات و عواطف متربی و رویکردهای متفاوت وی و هماهنگسازی آموزش و پرورش او با آنها میتواند در فهم و بصیرت و رشد تربیتی او مؤثر باشد. امام رضا(ع) فرمود:
همانا دلها را رویکردی نشاطی یا رویگردی فراری است. به هنگامی که روی میآورند، با فهم و بصیرت میشوند و هرگاه پشت کنند، خسته و ملولند. بنابراین به گاه رویآوری و نشاطشان به آنها رابطۀ آموزشی و تربیتی برقرار سازید و به گاه رویگردانی و ضعفشان، آنها را به حال خود رها سازید. (همو: ج78، 353)
د) شکل دادن روابط اجتماعی بر اساس عدل و احسان
از جمله ابعاد رشد شخصیت، رشد اجتماعی افراد است که در نظام تعلیم و تربیت
مهدوی بسیار مهم است؛ زیرا در سایۀ آن، افراد به وظایف اجتماعی و روابط تربیتی بهینه نسبت به یکدیگر همّت میگمارند و زمینۀ ظهور را فراهم میسازند. پرورش تدریجی شخصیت اجتماعی افراد و شکل دادن روابط اجتماعی آنان بر اساس عدل و احسان زمینهساز پدید آمدن جامعۀ بالندۀ تربیتی است. افراد مؤمن به اهداف حکومت و ولایت امام زمان(عج) نسبت به پدید آمدن شرایط چنین جامعهای احساس تکلیف میکنند و برای فراهمسازی شرایط ظهور وظایفی یکدیگر دارند. محور این وظایف، عدل و احسان است . اجرایی کردن عدل و احسان توسط مؤمنان، سبب میشود زمینۀ تحقق عدالت اجتماعی، به عنوان برجستهترین اهداف حکومت و ولایت ولیّ عصر(عج) در میان جامعۀ بشری فراهم گردد. روابط اجتماعی بر اساس عدالت و احسان، پیوندی انسانی میان همۀ افراد مؤمن برقرار میسازد. آنها نسبت به یکدیگر قرابت و همدری احساس میکنند و به کمک هم میشتابند و برای رفع نیاز یکدیگر اقدام میکنند. آنان اخلاق اجتماعی را در میان خود نهادینه میسازند
و با رفتارهای ارزشی، زمینۀ پرورش و ارتقای شخصیت اجتماعی یکدیگر را فراهم میکنند و جامعه را برای قیام به قسط آماده میکنند که این از خواستههای مهم انبیا(ع) و امام زمان(عج) است.
هـ ) برقراری ارتباط عاطفی در کنار حمایتها
درک و ایجاد ارتباط عاطفی با افراد، در رشد شخصیت و احساس ارزشمندی و روی آوردن وی به امور پسندیده تأثیر دارد. از اینرو به این شیوۀ ارتباطی با افراد در متون دینی توصیه شده است . ارتباط عاطفی و حمایتی مؤمنان با یکدیگر از مهمترین راهکارهای تربیتی است که قرآن آن را ویژگی افراد مؤمن به عنوان «رحماء بینهم» مطرح کرده است. این راهکار به تحول در روابط میان مؤمنان نظر دارد؛ تحولی که زندگی فرد را با زندگی جامعۀ ایمانی، گره عاطفی میزند؛ چنانکه در تبادل برّ و محبت و مهرورزی نسبت به یکدیگر، همانند یک پیکرند. درد دیگری، درد خود پنداشته میشود و مشکل دیگری را مشکل خویش دانسته و تمام توان خود را در رفع آن به کار میگیرد. مؤمنان بر محور دوستی رفتار اجتماعی خود را پیریزی میکنند و میکوشند هیچ کلام و عملکردی نسبت به یکدیگر نداشته باشند که در آن محبت و مودت جلوهگری نکند؛ زیرا آنان با هم اخوت دارند و محبت به یکدیگر را محبت به خویش و خانوادۀ خویش میدانند. این نوع رفتار مودتی، از بینش و عاطفۀ درونی و باور قلبی آنان سرچشمه میگیرد و به صورت آبراههای زلال درمیآید و در رگهای جامعه جریان مییابد. آنگاه تربیت و اخلاق افراد را حیات میبخشد و بر تربیت زمینهساز ظهور و حاکمیت تولّی در جامعۀ ایمانی، به صورت همهجانبه و عمیق اثر میگذارد.
و) پرورش روحیۀ اخلاقی و معنوی
شخصیت اعتقادی با تمایل فطری بشر به خدا و صفات و افعال ارزشی سبب آن است که هر قدر این عواطف در متربی پرورش یابد، ابعاد شخصیتی او رشد مییابد. مثلاً با پرورش خداشناسی و خدا دوستی، شخصیت اعتقادی و عاطفی فرد با خدا تقویت میگردد و با پرورش میل به حقطلبی، شخصیت حقگرایی و حقخواهی رشد مییابد و با پرورش نوعدوستی، شخصیت عاطفی و اجتماعی متربی بالنده میگردد و به طور کلی با پرورش گرایشهای اخلاقی و معنوی، شخصیت اخلاقی و معنوی متربی، متعالی میشود. از سوی دیگر، فرد دارای شخصیت متعالی و معنوی، میکوشد به انجام افعال ارزشی در ابعاد فردی و اجتماعی بپردازد. بنابراین ابعاد شخصیتی وجود انسان و انجام فعالیتهای تربیتی و اخلاقی، با هم رابطۀ تعاملی دوسویه دارند و پرورش هر یک در رشد دیگری مؤثر است. از اینرو به طور مثال میتوان بیان کرد: انجام رفتارهای اخلاقی (عمل صالح) با هم رابطۀ تعاملی دارند. رشد شناخت یقینی و شخصیت ایمانی در سوق دادن افراد به انجام رفتارهای نیکو و ارزشی مؤثر است و حسن اخلاق و ظهور آن در رفتار به صورت مستمر نیز در تثبیت و افزایش درجات ایمان تأثیر دارد. بنابراین از جمله عواملی که میتواند شخصیت افراد را در ابعاد گوناگون تقویت کند و به فراهمسازی زمینۀ ظهور کمک نماید، پرورش صفات اخلاقی در آنان است. از نمونههای مصداقی رفتارهای اخلاقی که در احادیث رابطۀ آنها با شخصیت دینی و اعتقادی مطرح شده، میتوان به حسن ظن، حقپذیری و ترجیح عملی حق بر باطل و پایمال نکردن حق دیگران، اصلاح میان مردم، راستی، کنترل خشم، تقوا، ورع، گناه نکردن و غیرت اشاره کرد.
2. معرفی تجربیات و الگوهای برتر مهدوی
از جمله راهبردهای اجتماعی زمینهساز ظهور، ارائۀ الگوهای عملی به افراد توسط فرهیختگان جامعه و بهخصوص عامل بودن متدینین به دین، بهویژه نمودِ عملی پارسایی و کوشش برای انجام کارهای مورد پسند امام زمان(عج) توسط افراد جامعه و زدودن تحکم و اجبار و حاکمیت بخشیدن به عقلانیت و حاکمسازی محبت در جامعه است. ترمیم و اصلاح آسیبهای شناختی، عاطفی و رفتاری افراد از طریق توجه به مراکز و اماکن مذهبی در ارتباط با اولیای الهی میتواند در سلامت روانی و فکری آنان تأثیرگذار باشد.
اگرچه مهدویت تبلورهای اجتماعی بسیاری دارد، ولی جنبۀ شخصی و تجربی نیز دارد. افراد زیادی با ارتباط معنوی با خدا و اولیای الهی و از جمله امام عصر(عج) و راز و نیاز با آنان و انجام فعالیتهای ارزشی، صفای دل را تجربه میکنند و در حالات معنوی خویش غرق میشوند که درک آن برای دیگران ممکن نیست. شاید نتوان شعف ناشی از یک کار ارزشی و خیر را به آسانی توصیف کرد، یا رابطه با خداوند و ائمه(ع) را با کلمات بیان کرد. شاید نتوان اثر ذکر و یاد خدا را در زندگی به راحتی تشریح کرد، بلکه هنگامی که فرد این حالات را تجربه میکند، به معرفت و عواطفی دست مییابد که اثرات عمیق آن را در خود احساس خواهد کرد . شخص متربی با توجه به الگوهای برتری که مهدوی زندگی میکنند و تمام وجودشان تأسی از امام زمان(عج) است، میتواند تحول عظیم تربیتی پدیدار کند و به سوی پرورش گرایشات فطری خویش از تجربیات برتر مهدوی خداخواهی، کمالخواهی، خیرخواهی، عدالتخواهی و دیگر ارزشهای اخلاقی گام بردارد و بفهمد که وی چه جایگاهی در گسترۀ گیتی دارد؛ از کجا آمده است و برای چه آمده و به کجا میرود؛ چه نقشهایی در این جهان دارد؛ اندیشۀ نظاممندش دربارۀ خویش و نظام آفرینش و زندگیاش در این دنیا چیست؛ خداوند را چگونه مییابد و مایل است با او چه رابطهای برقرار سازد؛ چه تحلیلی از علاقهاش به پروردگار دارد؛ در برابر خداوند و موقعیتش در جهان هستی چه رسالتی بر عهدۀ اوست؛ چه تناسبی با اولیای الهی و ائمۀ هدی(ع) برقرار میسازد و میخواهد چه نوع رابطهای با دیگر افراد بشر داشته باشد؛ خواستار چه همکاریهای متقابلی با آنان است؛ آرمانهای فطریاش را در رابطه با خودش (مانند لذت و سعادتطلبی)، در رابطه با خدا (مانند پرستش، راز و نیاز و استعانت از خدا) و در رابطه با دیگر انسانها (مانند محبت، احسان و عدالت) و در رابطه با طبیعت و جهان هستی (مانند کشف جهان و بهرهبرداری از آن) چگونه محقّق سازد، و در آزمایش عملی و عملکرد دینی به خوبی از عهده برآید.
3. فرهنگسازی مهدوی
توسعۀ فرهنگ دینی در محیط زندگی، از جمله راهکارهای مؤثر در تربیت زمینهساز ظهور است. در محیط تعلیم و تربیت، اقدامات زیر میتواند به توسعۀ فرهنگ دینی کمک کند:
یکم. معرفی دین به اینکه سمحۀ سهله است و منظور خدا از وضع احکام که اشاره فرموده: (يُرِيدُ اللهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) (بقره: 185)، این نیست که بر آدمی سختگیری کند، بلکه اجرای آنها آسان است. رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید:
بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ؛ (متقی هندی، 1397: ج11، ح32095)
به دين حنيف هموار آسان مبعوث شدم.
و نیز فرمود:
لن یرسلنی اللّه بالرهبانیّة و لکن بَعَثَنی بالحنیفیة السهلة السمحة؛ (کلینی، 1391: ج5، 494)
خداوند مرا برای رهبانیت [و سختگیری دادن به خود در انجام عبادتهای طولانی و شاق] نفرستاده است، بلکه با دینی سهل و آسان فرستاده است.
دوم. برگزاری مباحثات و مناظرات دینی _ فرهنگی آزاد، همانطور که سیرۀ مستمرۀ رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) چنین بوده است.
سوم. گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر، به صورت شایسته در جامعه. اجرای اصل تربیتی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، از راهکارهای بسیار مؤثر در ایجاد تربیت زمینهساز است. امام محمدباقر(ع)میفرماید:
الْمَهْدِيِّ وَ أَصْحَابِهِ... يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ؛ (مجلسی، 1403: ج51،
47 - 48)
مهدی و یاران او...امر به معروف و نهی از منکر میکنند.
امر به معروف و نهی از منکر یک اصل تربیتی است که تحقق مراحل آن، هماهنگ با شرایط اجراییاش، از ناهنجاریهای اجتماعی میکاهد و بهداشت روانی، بهویژه سلامت معنوی افراد در جامعه را ارتقا میدهد. امر به معروف و نهی از منکر از جمله فرایض دینی و از ضروریات اسلام است (خمینی، 1368: ج1، 397) که جامعۀ دینی را پرنشاط میسازد، و در صورت اهتمام مردم و مسئولان به این وظیفۀ شرعی، بسیاری از زشتیها از جامعه رخت برمیبندد و ارزشهای دینی و انسانی حاکم میشود. یکی از جهاتی که قرآن بر اصل تربیتی امر به معروف و نهی از منکر، تأکید دارد ، این است که با اجرای این اصل، احساس مسئولیت نسبت به دیگر انسانها و جامعه در هر فرد احیا میگردد؛ دیگرخواهی رشد یافته و تمایل به خوبیها و ارزشهای اخلاقی شکوفا میشود و پرورش مییابد؛ عواطف انسانی در راستای حفظ و ارتقای سلامت روانی همنوعان، بسیج میشود و هر فردی نقش خود را در کاهش تخلفات قانونی و جلوگیری از بزهکاریهای اجتماعی و اثرگذاری در مدیریت بهینۀ اجرای قوانین جامعه ایفا میکند. همچنین فرد در حفظ امنیت، جلوگیری از بحرانهای اقتصادی و فقر، تأمین نیازمندیهای گوناگون جامعه و اموری از این دست میکوشد و زمینۀ اقامۀ حاکمیت ارزشهای مهدوی و مجموعه وظایف و رسالتهای انسانی را فراهم میسازد ؛ وظایفی که لازمۀ ایمان است و باعث جذب رحمت خاص پروردگار میشوند .
4. آسیبشناسی با هدف آسیبزدایی
در عصر حاضر که جامعۀ ما به شکل روزافزونی به موضوع انتظار و ظهور روی آورده است، ضرورت شناسایی آسیبها، آفتها و برداشتهای نادرست، بیش از هر زمان دیگر احساس میشود و لازم است ضمن ترویج و توسعۀ فرهنگ انتظار، آموزش داده شود که چه اموری مهدوی نیست. چه بسیار اندیشههای نادرست در زمینۀ مهدویت و زمینههای ظهور که به مهدویت آسیب میزنند و باید آسیبزدایی کرد و راههای مقابله با آنها را آموزش داد. اکنون به تعدادی از راهکارهای مقابلهای با آسیبها پرداخته میشود:
الف) مرزشناسی
از جمله راهبردهای در تربیت مهدوی، «مرزشناسی»است و حاکی از آن است که باید
در جریان طبیعی زندگی، در رویارویی با بدیها و نادرستیها، توانایی تبیین و تفکیک میان خوبی و بدی یا درستی و نادرستی را به صورت مدلّل در متربیان فراهم آورد و به این ترتیب، زمینۀ مهار گرایشهای آنان به بدی و نادرستی را مهیا کرد. مرزشناسی با تقوای حضور ملازم است، نه با تقوای پرهیز. بر این اساس، بهرهوری از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیبزا خواهد بود؛ هنگامی که فهم ما از این اصل اعتقادی و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندی جلوهگر شود و هنگامی که موضع ما نسبت به آن، به حصارشکنی بینجامد.
در شکل نخست از آسیبزایی، تصور و برداشتی ایستا از مهدویت و انتظار مهدی(عج) وجود دارد؛ به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانی که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود. در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، «انتظار» بکشند تا لحظۀ وقوع واقعه فرارسد. در این تصور، دوران غیبت، به مثابۀ «اتاق انتظار» است که باید در آن به دور از اهل باطل نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند. تلاش افراد در اینجا برای دور نگاهداشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است. پیامد چنین فهمی از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینهای آشکار میگردد که در آن میکوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظاری انفعالی، مصون نگاه دارند. این پیامد تربیتی، گونهای آسیبزا از تربیت را نشان میدهد؛ زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیبپذیری فرد از طریق دور نگاهداشتن وی از مواجهه است. اما این آسیبزایی، خود از کژفهمی نسبت به مهدویت نشأت یافته است (باقری، 1380: 229 - 231).
شکل دوم از آسیبزایی، حصارشکنی است که در مقابل حصاربندی قرار دارد. در حالی که در حصاربندی، مرزهای آهنین میگذارند، در حصارشکنی، هر مرزی را برمیدارند و بیمرزی را حاکم میکنند. حاصل این امر، بروز التقاطهای ناهمخوان میان اندیشههای حق و باطل است. آسیبزایی حصارشکنی در تربیت مهدوی این است که درست و نادرست، یکجا خوراک افراد تحت تربیت میشود و این خوراک ناجور، نهتنها رشدی را سبب نخواهد شد، چهبسا مسمومیت و هلاکت در پی داشته باشد. نمونۀ این بیمرزی و التقاط در عرصۀ مهدویت، آن است که کسانی معتقد شوند مهدی اسم خاصی برای فرد معینی نیست، بلکه نمادی کلی برای اشاره به چیرگی نهایی حق و عدالت بر باطل و بیدادگری است و مصداق این نماد میتواند هر کسی باشد. در روایات مربوط به مهدویت، اینگونه حصارشکنی به دیدۀ منفی نگریسته شده است. بنابراین، در روایات بسیاری بر این نکته تأکید شده است که مهدی(عج) نام شخص معینی است. برای مثال، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود:
مهدی مردی از عترت من است که برای [برپایی] سنت من میجنگد، چنانکه من برای وحی جنگیدم. (صافی گلپایگانی، 1378: 232)
نهتنها بر این نکته تأکید شده است که باید به مهدی چون نام خاص فرد معینی اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت حاکمیت بخشیدن به حق و عدالت را به عهدۀ وی گذاشته است، بلکه به طور کلی باید در دوران غیبت، دین و آموزههای اصیل آن را بازشناخت و بر آن پایورزی کرد. این امر نیز نشانگر نادرستی مرزشکنی و درآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است. این مرزشناسی شامل مواردی از این قبیل است: شناخت مهدی(عج) چون شخصی معین، شناخت رسالت وی در برپایی حق و عدالت، شناخت حقانیت آموزههای دین اسلام که وی آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایی با جریانهای فکری مختلف که سودای برقرار ساختن حق و عدالت در جوامع بشری و نیز توانایی بازشناسی میزان درستی و نادرستی آنها و توانایی در میان گذاشتن محققانۀ باورهای خود با آنها را در سر دارند. پیرو مهدی(عج) با تربیت شدن برای زیستن در چنین محیطی باز، از انتظار انفعالی ظهور وی به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریانهای فکری دیگر، انتظاری پویا را نسبت به ظهور، آشکار خواهد ساخت. انتظار پویا به معنای فراهم ساختن فعالانۀ زمینههای ظهور است (باقری، 1380: 231 - 233).
ب) پرورش عقلورزی در متربیان
از آنجا که آموزههای دینی و از جمله مهدویت مبتنی بر ادراکات عقلی است، پرورش عقلورزی در متربیان، سبب میگردد مسائل مهدوی به خوبی تفهیم شود، ایمان به مهدویت در آنان تقویت گردد، وظایف خود را در زمینهسازی ظهور، به شایستگی درک کنند و برای عملیاتی کردن آن، بسترهای لازم را فراهم سازند. آسیبشناسی و آسیبزدایی از آموزههای مهدوی، با رشد عقلانی مردم میسر است. از اینروست که در قرآن کریم و احادیث بر لزوم عقلورزی و تقویت و افزایش توانمندیهای عقلانی بسیار تأکید شده است. امام علی(ع) میفرماید:
العقل غریزة تزید بالعلم و التجارب؛ (آمدی تمیمی، 1373: ج2، 32)
عقل استعدادى طبيعى است كه با علم و تجربه افزايش پيدا مىكند.
افزایش توانمندیهای عقل به وسیلۀ علم و تجربه است. پرورش خرد سبب میشود افراد حقایق هستی، اهداف زندگی، درستی و نادرستی راهها را بیابند و فضایل را که در عقل متکامل است، در خویش رشد دهند و از جهل و نادانیها و ضد ارزشها فاصله گیرند. تربیت جامعه و تزیین آن به 75 ویژگی عقل و مقابله کردن با 75 صفت ضد آن از وظایف زمینهسازان حکومت ولیّ عصر(عج) است. این پرورش و تعالی عقلی است که زمینه را برای پذیرش ولایت مهدی، ایمان و صالح عمل کردن فراهم میسازد .
وجود عقل در وجود انسان یکی از نعمتهای بزرگی است که خداوند متعال در وجود انسان به ودیعت نهاده است و وجه تمایز انسان با سایر موجودات همین عقل و تفکر انسان است (مطهری، 1372: 87). از جمله ویژگیهای یک انسان شایسته این است که از این نعمت الهی کمال استفاده و بهرهوری را نماید تا بدین وسیله خود را به سعادت برساند. یکی از علل مهمی که انسانها راه شقاوت و گمراهی را میپیمایند این است که از نیروی عقل خود استفاده نمیکنند و هویٰ و هوس را بر آن مقدم میدارند و در نتیجه قدردان این نعمت الهی نیستند و خود را به نازلترین درجۀ حیوانیت میرسانند، چنانکه قرآن کریم کسانی را که از نیروی عقل خود غفلت میکنند و با هواپرستی و شیفتگی به دنیا، در مسیر هلاکت قرار میگیرند، بدترین موجودات معرفی مینماید و چنین میفرماید:
(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَايَعْقِلُونَ)؛ (انفال: 22)
قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا، کران و لالان [معنوی] هستند که نمىانديشند.
بیگمان توجه به عقل و منطق، از جمله ویژگیهای اساسی دین مقدس اسلام است و دستورات و احکام اسلامی نیز با عقل سلیم بشری مطابقت کامل دارد. در اسلام نمیتوانیم هیچ حکم الهی را بیابیم که با عقل و منطق ناسازگار باشد. در تربیت انسان نیز یکی از اصول تربیتی اسلام، همین است که تمامی فرایند تربیت باید با عقل مطابق باشد و چیزهایی که بر ضد قوانین عقلی و برای حیات و سعادت انسان خطرساز باشد، همانند برخی از دستورات و احکام به ظاهر دینی جهان غرب و مکاتب انحرافی لیبرالیست _ دموکرات و مانند آن، از حیطۀ دستورات تربیتی اسلام خارجاند (فرمهینی فراهانی، 1390: 97 - 102). انطباق کامل فرایند تربیت انسان با عقل و توجه و عنایت کامل به این گوهر ناب موجود در انسان در آموزش و پرورش بشر، یکی از دستاوردهای بزرگ نظام تربیتی مهدوی به شمار میرود، به طوری که در دوران ظهور، عقلمحوری در تربیت انسان (با پشتوانۀ دین و شریعت) به اوج خود میرسد و در چنین شرایطی است که بهترین و کاربردیترین شیوهها و راهکارهای تربیتی به روی بشر باز خواهد شد و دستاوردهای عقلی بشری با تمام ظرفیتهای موجود به جای اتلاف در راههای غیر ضروری و مضر، در راه سعادت و تکامل و تربیت صحیح انسانها هزینه میشود، چنانکه امام باقر(ع) دربارۀ گرایش به عقل و منطق و شکوفایی عقلی بشری در مکتب تربیتی مهدوی چنین فرموده است:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم؛ (مجلسی، 1403: ج52، 336)
زمانی که قائم ما قیام کند، دست خود را بر سر مردم میگذارد و بدان وسیله عقل آنان را شکوفا ساخته و اخلاقشان را الهی میسازد.
البته نباید فراموش کرد که اگر در تربیت اسلامی و مهدوی، از عقلورزی و گرایش به آن در همۀ ابعاد تربیت، سخن به میان میآید، منظور همان عقل و منطق و تدبیری است که انسانها به سبب آن، با خدا رابطهای عمیق برقرار میسازند و تسلیم اوامر اویند و از راه بندگی و عمل به آموزههای دینی مسیر سعادت را میپیمایند؛ چنانکه امام صادق(ع) دربارۀ معنای واقعی عقلمحوری اسلامی چنین میفرماید:
الْعَقْلُ ... مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ؛ (کلینی، 1391: ج1، 11)
عقل چیزی است که خداوند با آن عبادت میشود و بهشتهای [اخروی] با آن به دست میآید.
ج) عدم کمالگرایی غیرواقعگرا و سهلانگاری
کمالگرایی غیر واقعگرا این است که از همۀ پیروان حضرت مهدی(عج) انتظار واحدی داشته باشیم و بخواهیم افراد ضعیفالایمان هم با همۀ مشکلاتی که دارند، برای زمینهسازی اقدام کنند. توضیح مطلب آن است که مهدی(عج) عهدهدار رسالتی سخت و سترگ است. تلاش گسترده در سطح جهان برای زدودن ظلم و بیعدالتی و نشاندن حق و عدالت بر اریکۀ قدرت، کاری به غایت دشوار است؛ زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین و جسور آن خواهد بود. از اینرو امام مهدی(عج) با مقاومتهای بسیاری روبهرو خواهد شد و ناگزیر، جنگی جانکاه در پیش خواهد داشت. خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت این رسالت را به تنهایی و تنها با مدد غیبی به انجام رساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد و در تعیین سرنوشت تاریخی خویش نقشآفرینی کند. به هر روی، کسانی خواهند توانست خود را برای این یاوری آماده کنند که ظرفیتی عظیم در خویش سراغ گیرند. از همینرو صفات برجستهای برای یاوران مهدی(عج) ذکر شده است، چنانکه از امام صادق(ع) در وصف شجاعت آنان آمده است:
... وَ رِجَالٌ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ؛ (مجلسی، 1403: ج13، 180)
... و مردانی که گویی دلهایشان پارههای پولاد است.
همچنین ابوالجارود به نقل از امام باقر(ع) گوید:
إِذَا سَمِعْتُمْ بِهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ؛ (نعمانی، 1376: 222)
چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگرچه کشانکشان بر روی برف و یخ باشد.
این بیان حاکی از آن است که یاران امام، چنان نستوهاند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وی برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد. در نظر بودن چنین غایت بلندی در مسئلۀ مهدویت، زمینهساز آسیب تربیتی کمالگرایی غیرواقعگرا میگردد. این آسیب چنین آشکار میگردد که مربیان، بدون توجه به وسع فهمی و عملی افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قلۀ عظیم فرابخوانند. آسیب اینگونه کمالگرایی، به صورت اعراض کلی فرد از مقصد و مقصود آشکار میگردد و این در جریان تربیت، نقض غرض خواهد بود؛ زیرا فراخواندن افراد به کمال، برای آن است که آنان از وضعیت کنونی خویش، به سوی نقطهای فراتر حرکت کنند. اما هنگامی که این امر به صورت غیرواقعبینانه صورت گیرد، فرد را از اصل حرکت منصرف میسازد. مربی باید بداند که هر کسی برای آن ساخته نشده است که بتواند یاور خاص مهدی(عج) باشد و نمیتوان همگان را در این حرکت، به قلّه نشاند. با این حال، چنین نیست که اینگونه افراد، جایی در کاروان بلنددامنۀ نصرت مهدی(عج) نداشته باشند.
آسیب، سهلانگاری در مقابل کمالگرایی غیرواقعگراست. سهلانگاری در قلمرو مهدویت، اینگونه آشکار میگردد که جایی برای آن در ذهن و ضمیر فرد فراهم نیاید و به تبع آن، نقشی برای آن در تحول شخصیتی وی وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، در این قطب، مسئلۀ مهدویت در منظومۀ تربیت دینی، به کنج تغافل یا غفلت میافتد و هیچ نقشی برای آن در جریان تربیت دینی در نظر گرفته نمیشود (باقری، 1380: 234 - 238).
راهکار این آسیب در تربیت مهدوی، آسانگیری است. آسانگیری از معایب هر دو شکل کمالگرایی غیرواقعگرا و سهلانگاری به دور است؛ زیرا در عین حال که در آن به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمیشود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست. در تربیت مهدوی باید آسانگیری را چون یکی از شاخصها در نظر گرفت. در آسانگیری، باید نخست به حدود وسع فهمی و عملی فرد توجه نمود و آنگاه با نظر به این حدود، حرکت وی را تسهیل کرد. امام علی(ع) در حدیثی از امام مهدی(عج) یاد کرده است و خطاب به حذیفة بن یمان میفرماید:
يَا حُذَيْفَةُ! لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ فَيَطْغَوْا وَ يَكْفُرُوا إِنَّ مِنَ الْعِلْمِ صَعْباً شَدِيداً مَحْمِلُهُ لَوْ حَمَّلْتَهُ الْجِبَالَ عَجَزَتْ عَنْ حَمْلِهِ إِنَّ عِلْمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ سَيُنْكَرُ وَ يُبْطَلُ وَ تُقْتَلُ رُوَاتُهُ؛ (نعمانی، 1376: 203)
ای حذیفه، با مردم آنچه را نمیتوانند بدانند (نمیفهمند) نگو؛ که سرکشی کنند و کفر ورزند. همانا برخی از دانشها سخت و گرانبار است که اگر کوهها آن را بر دوش کشند، از تحمّل آن ناتوانند. به زودی علوم ما اهلبیت انکار میشود و باطل خوانده میشود و راویان آن کشته میشوند.
د) تبیین آنچه مهدویت نیست (حقیقتپذیری)
گرایش به مقدس جلوه دادن هر ادعایی در ارتباط با امام عصر(عج) و پذیرش افرادی که مدعی رویت و ارتباط هستند و معنوی و ماورایی تلقی کردن آنان، از جمله آسیبهای تربیتی زمینۀ ظهور است. این نوع نگرش خرافهپردازی است. خرافهپردازی هنگامی است که حقایق ماورای طبیعی مهدویت، دستخوش عوامزدگی میگردد و سوداگران و خامی عامیان، بستر مناسبی برای خرافهپردازی فراهم میآورد. هرچند امکان رؤیت امام زمان(عج) یا رؤیاهای مربوط به آن حضرت در اصل، منتفی نیست و برخی از اخبار، حاکی از دیدن آن حضرت توسط بعضی از بزرگان بوده است، اما اندک نیست داستانهای بیاساسی که به این مسئله پرداختهاند (هاشمى شهیدى، 1384: 182 - 185). آسیبزدایی این آسیب به این است که مربیان تربیت مهدوی خود، گرایش عوامانه به پذیرش این اباطیل نداشته باشند و با چنین رویآوریهای اعتقادی خلاف حقیقت، روشنگری و مقابله نمایند.
همچنین تفیسرهای مادی از مهدویت و انکار حقیقت معنوی و الهی آن، از آسیبهای تربیتی زمینهساز ظهور به شمار میرود. این آسیب از آنجاست که امور، همواره اموری طبیعی نگریسته میشوند و ردپای هر امر ماورای طبیعی در آنها محو میگردد. نمونۀ این نوع نگرش، تفسیر ابنخلدون از اخبار مربوط به مهدی(عج) است. وی کوشیده است بر اساس دیدگاه فلسفی خود در باب جامعۀ بشری، مهدویت را تفسیر کند. از نظر وی، عصبیت، اساس حکومت و نظام اجتماعی بشری را میسازد و بر این اساس، میگوید چون عصبیّت فاطمی و به طور کلی، عصبیت قریش از میان رفته و بعید است که فردی به دنیا آمده باشد و عمر بسیار طولانی کند، ظهور مهدی(عج) از خاندان فاطمه و به پاداشتن حکومتی مقتدر و جهانی را ممکن ندانسته است. از اینرو، وی به این تفسیر روی میآورد که مراد از ظهور مهدی، پیدایش حکومتی مبتنی بر اتحاد قبایل سادات اطراف مدینه و حجاز است (حضرمی، 1345: 726).
راهکار زدودن این آسیب در تربیت مهدوی، پذیرش حقیقتی ماورایی است که ارادۀ خدا بر آن تعلق گرفته و روایات بسیاری که فریقین دربارۀ مشخصات دقیق حضرت مهدی از رسول گرامی اسلام(ص) نقل کردهاند و اینکه مهدی از نسل دختر رسول الله(ص) فاطمه و فرزند چندم هریک از ائمه از علی و حسین تا حسن عسکری(ع) است؛ و او غیبت صغرا و کبرا دارد، این آسیبزدایی جایی برای چنین تفسیرهای مادیگرایان باقی نمیگذارد.
هـ ) ظلمستیزی و نه ظلمپذیری
از آسیبهای تربیت زمینهساز ظهور، آموزش مهدویت به صورتی است که با سیاستهای حکومتهای جائرانۀ زمانه هماهنگ است. مانند اینکه تا ظلم زیاد نشود امام زمان(عج) نمیآید. از اینرو نهتنها باید تا زمان ظهور دست روی دست گذاشت و با هیچ ستمگری مبارزه نکرد، بلکه باید به اشاعۀ ستم دامن زد. چنین محتوای آموزشی از مهدویت، سبب میشود نسل جدید و جوان با مهدویت ارتباط برقرار نکند و احساس شود که مهدویت برای نسل جدید کارایی ندارد. همچنین وقتی حکومت امام زمان(عج) برچینندۀ حکومتهای دموکراسی معرفی میشود، نسل جدید که بر اساس آموزشها در مدارس، دموکراسی را بهترین حکومتها میداند و هیچ حکومتی برتر از آن برایش تعریف نگردیده است، نهتنها با مهدویت ارتباط مثبت برقرار نمیسازد، بلکه در برابر آن جبههگیری میکند. برای پیشگیری متربیان از ابتلا به این آسیب و تصحیح و تکمیل اطلاعات نسل جدید تحت تأثیر تهاجم فرهنگی و آموزشهای انحرافی از مهدویت، باید به آموزش درست از مهدویت پرداخت و تببین کرد که چون فطرت آدمی بر بیزاری از ستمگری سرشته شده است و آموزههای اسلامی که همۀ نمودهای فطرت آدمی است بر تبرّی از ستم و ستمگری تأکید ورزیده است . خدا و اولیای دین، هرگز بر اشاعۀ ظلم رضایت ندادهاند، بلکه مبارزه با ستم و ستمگر را در هر سطوحی که ممکن باشد واجب و ضروری دانستهاند و همۀ مؤمنان موظف شدهاند به اندازۀ توان خویش امکانات مبارزه با ظلم را فراهم سازند و مبارزه با ظلم به عنوان برترین جهاد در راه خدا یاد شده است . در فرهنگ دینی، ظالم «عدوّالله» است و تبرّی و مقابله با دشمن خدا از مهمترین وظایف مؤمنان تربیت شده بر اساس تربیت اسلامی به شمار میرود (مجلسی، 1403: ج99، 131). همچنین از مسئولیتهای بسیار بزرگ حضرت ولیّ عصر(عج) مبارزه با ظلم و مقابله با حکومتهای جائر است . وی برای تحقق این هدف والای ارزشی و الهی و حاکمیت عدالت منطبق با کتاب خدا و با بسیج مردمی و امدادهای الهی، درصدد براندازی همه حکومتهایی است که آشکارا یا پنهانی و چهبسا با عناوین حکومتی همچون عدالت و دموکراسی، ستم روا میدارند. از آموزشهای زمینهساز ظهور، شفافسازی نسبت به حکومتهای به اصطلاح دموکراسی معاصر است. متربّی باید بداند که دموکراسی حاکم بر جهان غرب از جمله حکومتهای جائر است که بر اساس سیاستهای استکباری و با تخدیر اذهان عمومی و با شیوههای مدرن و غیرمستقیم و با هدف استثمار و بهرهکشی سردمداران سرمایهداری، به تضییع حقوق تودۀ مردم در کشورهای خود و در سراسر جهان میپردازند. قیام مهدوی برای مقابله با این سیاستها، و ستمگریهاست و هر حکومت یا گروهی که ستمگری نداشته باشد و به حقوق مردم احترام گذارد مورد تأیید حکومت عدالتمحور مهدوی است.
و) پذیرش حکومت عدل مهدوی و نه تحریم هر حکومت از آسیبهای تربیت مهدوی این است که باور به حکومت عدل حضرت ولیّ عصر(عج) با تحریم هر حکومتی پیش از آن، ملازم دانسته شود و اعتقاد بر این استوار گردد که پیش از حکومت مهدی(عج) هیچ حکومتی نمیتواند حکومت عدل باشد و هیچ کس حق حکومت ندارد. چهبسا این آسیب برآمده از تفسیری نادرست از برخی از روایات مربوط به مهدویت است. برای مثال، مالک بن اعین از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمود:
كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ [أَوْ قَالَ تَخْرُجُ] قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ(ع) صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ؛ (نعمانی، 1376: 115)
هر پرچمی که پیش از پرچم حضرت قائم(عج) برافراشته گردد صاحب آن طاغوت است.
از این روایت چنین برداشت کردهاند که پیش از قیام مهدی(عج) هیچ حکومت عدلی برقرار شدنی نیست؛ در حالی که گرچه حکومت حضرت مهدی(عج) مَثَل اعلای عدالت است، اما پیش از او هر حکومت عدلی که برپا میشود، به هر میزان که از عدل برخوردار است، به این مثل اعلیٰ میتواند نزدیک باشد و به اندازۀ عدالتش از مقبولیت و مشروعیت برخوردار گردد. افزون بر این، مقصود این روایت آن است که هر کس با ادعای امامت و ایفای نقش مهدی(عج) قیام کند، او طاغوت است. از اینرو، امام جعفر صادق(ع) میفرماید:
وَ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ مِنَ اللهِ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ فَهُوَ كَافِرٌ؛ (همو: 116)
هر کس مقام ما (امامت) را ادعا کند، کافر [یا مشرک] است.
بر این اساس، تفسیر و ترویج مهدویت، به این عنوان که هر حکومتی پیش از حکومت مهدی(عج) طاغوت است، فهمی آسیبزا از مهدویت به شمار میآید. پیامد عملی چنین فهمی، تلاش نکردن برای برقراری حکومت عادلانه، پیش از ظهور امام مهدی(عج) است و حاصل عملی آن، تمکین نسبت به هر گونه حکومت جورپیشه خواهد بود.
نتیجه
انتظار به معنای زمینهسازی برای ظهور است و رسالت منتظران، تحقق جامعهای است که زمینهساز ظهور امام(عج) باشد. تربیت زمینهساز، تربیتی است که چنین جامعهای را میسازد و شرایط لازم برای پذیرش ولایت و حاکمیت حضرت مهدی(عج) را در فرد و جامعه فراهم میآورد. البته تربیت زمینهساز همان تربیت اسلامی است و عنوان زمینهساز فقط بر جایگاه امام در تربیت تأکید دارد. در مبانی و گزینش اهداف، محوریت امام مورد توجه و تأکید قرار میگیرد. بنابراین مهدویت و تربیت از این جهت ارتباطى نزدیک و پیوندى عمیق با هم دارند که تربیت صحیح، زمینهساز ظهور حضرت ولیّ عصر(عج) است که مىتواند با پرورش نیروهاى مخلص و معتقد به مهدویت، زمینۀ قیام آن حضرت را فراهم کند؛ از اینرو قرار گرفتن در زمرۀ اصحاب امام زمان(عج) تربیت اسلامى و قرآنى مىخواهد که بر اساس آن، اندیشه، اخلاق و رفتار صحیح را به جامعه ارائه دهد تا افراد صالحى از میان اجتماع پدید آیند و صلاحیت یارى ایشان را کسب کنند. چنین کارى نیازمند برنامهریزى و اجرای راهکارهای تربیتى تمهید شرایط رشد شخصیت افراد، معرفی تجربیات و الگوهای برتر مهدوی، فرهنگسازی مهدوی و آسیبشناسی با هدف آسیبزدایی و رفع موانع پرورش معنوى از جامعه است تا زمینۀ رشد روحى افراد فراهم گردد و بدینوسیله به تدریج زمینۀ ظهور مهدى(عج) آماده شود.
راهکارهای تربیتی برای زمینهسازی ظهور فراوان است که در این پژوهش به بررسی و معرفی راهکارهای چهارگانۀ مطرح شده در آیات و احادیث پرداخته شد. با توجه به این راهکارهای چهار گانه، پیشنهاد میشود کارشناسان و متولیان امور فرهنگی _ تربیتی که در رأس هرم عوامل فرهنگسازی دینی هستند، بکوشند مجموعه خواستههای سرشتی خداخواهی، کمال، آرامش، اخلاق انسانی، عزتمندی، جاویدطلبی، نوعدوستی و گوهرهای ناشناخته را به خوبی شناسایی و استخراج کرده و راههای عملی شدن آن را در جامعه معرفی نمایند تا شاهد آن باشیم که نیروهای بالقوۀ بسیاری که در آموزههای وحیانی دین خاتم وجود دارند در مسیر ساختن انسان و جامعۀ مهدوی به فعلیت درآیند.
منابع
آمدی تمیمی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم، شرح: محمدتقی خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، 1373ش.
اهوازی، حسین بن سعید، المؤمن، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، 1404ق.
آیتی، نصرتالله، «مفهومشناسی اصطلاحی جامعۀ زمینهساز»، فصلنامۀ مشرق موعود، ش20، قم، مؤسسۀ آینده روشن، زمستان 1390ش.
باقری، خسرو، «آسیبشناسی تربیتی مهدویت»، فصلنامۀ انتظار موعود، سال اول، ش1، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، 1380ش.
برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تحقیق: مهدی رجایی، قم، مجمع جهانی اهلبیت(ع)، 1403ق.
پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1364ش.
توانا، محمدعلی؛ مولوینسب، ملیحه، «وضعیت پستمدرنیسم و ارزشها: نسبتسنجی هستیشناسی و معرفتشناسی پستمدرنیسم با تعلیم و تربیت اسلامی»، دوفصلنامۀ اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال چهارم، ش2، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1391ش.
حرّانی (ابن شعبه)، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه،1404ق.
حضرمی (ابنخلدون)، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه، ترجمه: محمد پروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، 1345ش.
حیدری، کمال، التربیة الروحیة: بحوث فی جهاد النفس، تهران، دار الفراق، 1382ش.
خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیلة، تهران، انتشارات اسلامی، 1368ش.
درایتی، محمدحسین؛ محمودی، ضیاءالدین، الاصول الستة عشر من الاصول الاولیة، قم، مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، 1343ش.
سهرابی، فرامرز، مهدویت و فلسفۀ تاریخ، قم، مؤسسۀ آینده روشن، 1389ش.
شریف رضی، محمّد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: محمّد دشتی، قم، انتشارات جمال، 1387ش.
صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الاثر فی امام الثانی عشر(عج)، قم، مؤسسة سیدة المعصومة، چاپ اول، 1378ش.
طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق: ابراهیم بهادری و محمّد هادیبه، تهران، دارالاسوة، 1413ق.
طوسی، محمّد بن حسن، الغیبة، تهران، دارالكتب الاسلامیة، چاپ اول، 1381ش.
فرمهینی فراهانی، محسن، تربیت در نهج البلاغه، تهران، آییژ، چاپ اول، 1390ش.
فرید تنکابنی، مرتضی، الحدیث، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372ش.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، مؤسسة دارالکتاب،1404ق.
کاوندی، زینب؛ صفورایی پاریزی، محمدمهدی، «عزت نفس، احترامی به ملکوت خویشتن با نگاهی از دریچۀ روانشناسی و دین»، فصلنامۀ طهورا (مطالعات زنان و خانواده)، سال پنجم، ش12، قم، جامعة المصطفی العالمیة، 1391ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1391ق.
متقی هندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق: حسن روزق، تصحیح: صفوة السقاء، بیروت، مکتبة التراث الاسلامی، 1397ق.
مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، قم، دارالحدیث، 1379ش.
مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی (مجموعه آثار)، تهران، صدرا، 1372ش.
نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ترجمه: علیاکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، چاپ اول، 1376ش.
هاشمی شهیدی، اسدالله، ظهور حضرت مهدی(عج) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، قم، مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، 1384ش.
هوشیار، محمدباقر، اصول آموزش و پرورش، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1335ش.