طلوع ازلی
سحرا کبوتر دل میره تا دیدن خورشید
با اذون از تو میخونه سرِ گلدستهی توحید
تو همون خورشیدِ عشقی که طلوعت ازلی شد
رو به هر آینه کردی تصویرش روی «علی» شد
پیشونیت مشرقِ صبحه خورشید فردا تو دستت
آسمون فرش قدمهات، نبض دریاها تو دستت
واسه انگشتر «هستی» نامِ تو نقشِ نگینه
جبرئیل از تو سروده اگه که بالا نِشینه
تسبیح ستارهها رو واسه دستت آفریدن
تا شبا پُر بشن از نور مهرِ ماهُ برگزیدن
آیه آیه نامِ سبزت تویِ آینهها شکفته
خدا با زبونِ گلها از تبسم تو گفته
تو رو انبیای عاشق قبلهگاه عشق گفتن
سورههای مُصحَفِ گُل توی دامنت شکفتن
ابر
تکیه میزنن به بارون شونههای سنگی من
آسمون خیلی حقیره واسهی دلتنگی من
چتر دستاتو که بستی لرزه افتاده به شونم
خیس میشه پلک خیابون وقتی از بارون میخونم
یاد اون روزا میافتم که تو خلوت خیابون
دست به دست هم میدادیم زیر چتر خیس بارون
اون روزا که با من و تو ناودونا غزل میخوندن
کاشکی خاطره نبودن کاشکی تا ابد میموندن
حالا خیس میشه خیابون هر جایی قدم میذارم
من یه ابر دل شکستم که تو تنهایی میبارم
نیستی و آسمونم رو ابرای تیره پوشونده
گریههای زیر بارون از غرورم باقی مونده
امیر اکبرزاده
پاینده ایران
نمیشه از تو جدا شم نمیشه بی تو بمونم
مهر این خاک مقدس بوده از ازل تو خونم
تکیه گاه آسمونه شونهی کوه دماوند
نبض سر زندگی ماست موجای زلال اروند
توی آسمون نوشته
خورشید تابنده ایران
موجای دریا میخونن
تا ابد پاینده ایران
جای اسم پاک ایران بالای دفتر عشقه
همهی دنیا میدونه کشورم کشور عشقه
کشور مَردایِ مَرده کشور زنان عاشق
هر دلی تو خاک ایران میشه بی بهانه عاشق
توی آسمون نوشته
خورشید تابنده ایران
موجای دریا میخونن
تا ابد پاینده ایران
رستم و کاوه و آرش کمر همتُ بستن
دستای همُ گرفتن پشت دشمنُ شکستن
کوه و دشت و رود و دریا هر گوشهاش خاک بهشته
رو زلال آسمونش یا علی مدد نوشته
امیر اکبرزاده