وقتشه بیای و بارون بگیره
زمینای خشک و بیحاصلمون
شبِ خوبی اومدیم؛ درو کنی
علفای هرزه رو از دلمون
قصه اینه که شب قدره و باز
اومدیم تا آبروداری کنی
همه دلخوشیمون اینه که تو
چشمهای از دلمون جاری کنی
کافیه بشکنه سنگی از دلا
از شکافش بزنه آب رَوون
کافیه دعا کنی وُ وابشه
گرههای سخت و کور و بستهمون
یعنی امشب میشه اون شبی بشه
که تو دستی بکشی رو سرِ ما
لااقل امشبه رو کم بیارن
پیشمون فرشتههای اون بالا
توی ایوون میشینم رو به ضریح
از تو میخوام که ما رو دعا کنی
قَسَمت میدم به این کبوترا
گرههای بستهمون رو واکنی