تأسيس شهر حلّه سيفالدّوله، صدقة بن منصور مزيد اسدي در سال 493 هـ .ق سرزمين حلّه را (كه نيزاري بيش نبود) آباد كرد و در سال 495 هـ .ق قبيله بني اسد را در آن منطقه جاي داد. اين شهر از بهترين و زيباترين شهرهاي عراق در زمان سيفالدّوله گشت. آنگاه كه سيفالدوله به شهر حلّه وارد شد، پايههاي شهر فقاهت را پي ريخت و ديوارهاي آن شهر را با محبت و عشق علي(علیه السلام) و فرزندان طاهرينش برافراشت. آن زمان بود كه در اين منطقه دولت شيعه بنيمزيد درخشيد. امير سيفالدوله از طایفه بنياسد و شيعه بود. وي كه به رشد اقتصادي، فرهنگي و نشر قسط و عدل در جامعه اهميت ميداد، بذر دانش و فرهنگ را در سرزمين مقدس حلّه كاشت. او با بخششهاي بسيار و رعايت حقوق دانشمندان، زمينه جذب علما و شاعران را فراهم كرد. بر اثر سياستهاي وي طالبان و شيفتگان علم از هر سو آهنگ حلّه كردند. نقش اخبار غيبي و ملاحم و فتن در تأسيس شهر حلّه و حوزه حلّه چگونگي تأسيس شهر حلّه و اوصاف بنيانگذاران آن در روايتي از حضرت علي(علیه السلام) ذكر شده است. چنانكه اصبغ بن نباته روايت ميكند، حضرت علي(علیه السلام) در راه برگشتن از جنگ صفين، روي تپهاي ايستاد و با اشاره به بيشه و نيزاري بين بابل و آن تپّه فرمود: «اينجا عجب شهري است.» عرض كردم: «يا اميرالمؤمنين! از شهري سخن ميگوييد! آيا در اينجا شهري بوده و اكنون آثار آن از بين رفته است.» فرمود: «خير! در اينجا شهري به وجود ميآيد كه آن را حلّه سيفيّه ميگويند و مردي از تيره بنياسد آن را بنيانگذاري ميكند و از آنجا مردمان پاك سرشت و خداجوي پديد ميآيند كه در پيشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوه هستند.» بدینسان بر اساس خبر غيبي، شهر حلّه در ميان سالهاي 493هـ .ق تا 495هـ .ق به وسيله سيفالدوله بنا و آباد و به حلّه سيفيه و مزيديه مشهور شد. پيشرفت حوزه علميه حلّه (كه در قرن ششم و هفتم و پس از آن، علماي نامداري را تقديم عالم تشيع کرد)، در پي اخبار غيبي و ملاحم و فتن، آغاز گردید، آنگاه كه سرانجام پیشگویی حضرت امير(علیه السلام) به وقوع پيوست؛ هلاكوخان مغول، در سال 656هـ .ق آهنگ عراق نمود و شهر بغداد را به تصرف درآورد و تاراج كرد كه به رغم آن، حلّه و شهرهاي مقدس عراق با تدبير علماي بيدار دل و با كمك اخبار غيبي حضرت علي(علیه السلام) از هجوم وحشيانه مغولان به دور ماند. علمايي چون يوسف بن مطهّر، سيد مجدالدين (فرزند طاووس) و ابن ابي العزّ گرد هم آمدند و سرانجام به خان مغول نامهای نوشتند: همه ما تسليم و امنيت و آسايش را خواهانيم. هلاكوخان از يوسف بن مطهر، علت آن را جويا شد. يوسف بن مطهر جواب داد: اهتمام ما به اين كار بر اساس روايتي از مولايم علي(علیه السلام) است. آن روايت، خبر پيروزي شما و از بين رفتن عباسيان را داده است. اوصافي را كه در سخنان علي(علیه السلام) آمده، در چهره و ظاهر شما یافتیم و يقين كرديم كه اگر با شما از در دوستي درآييم، ايمن خواهيم بود و بدینسان نزد شما آمديم. هلاكوخان و سران لشكرش شادمان شدند و در اماننامهاي، به شهر حلّه و شهرهاي مقدس ديگري همچون كوفه، نجف و كربلا امان دادند. آري! با اين نامه و دورانديشي به هنگام دانشوران زنده دل، حلّه و شهرهاي شيعهنشين عراق از هجوم و كشتار مغولان، در امان ماند و بدینسان، تحرك علمي بغداد و علماي نامدار آن به حلّه روی کرد و بنابر خبر حضرت علي(علیه السلام) حلّه جایگاه پرورش مرداني پاكسرشت و دانشمندان بيدار دل و فقهاي زندهدل شد. نگارش کتابهای مهدويت در حوزه حلّه بررسي منابع تاريخي نشان ميدهد كه نگارش كتاب در موضوع مهدويت در طول قرنهاي ششم تا نهم هـ .ق كم بوده است. در اين دوره، تنها هفده كتاب در اين موضوع به نگارش آمده است، هر چند شیعیان به دیگر علوم و معارف میپرداختند. به برخی از عوامل این کمکاری، اشاره میشود: 1. در دورههاي قبل (سدههای دوم، سوم و چهارم) به موضوع مهدويت بسيار پرداخته شده بود و كتابها و رسالههاي بسياري در باره غيبت و علايم ظهور و ... وجود داشت. از اين رو، به نگاشتن كتاب در موضوع مهدويت احساس نيازی نميشد. بدینسان بیشتر به تلخيص، جمعآوري و شرح كتابهاي دوره گذشته میپرداختند. 2. پس از دوره شيخ طوسي، فقه و فتوا به ركود گرایید. فقهاي پس از شيخ طوسي نظرات و فتواي شيخ را بيان ميكردند. ابن طاووس ميفرمايند: امروز فتاواي فقها و پاسخ به مسائل مورد نياز، نقل قول علماي متقدّم است و فتواي ديگران را نقل ميكنند و به تكرار بازميگويند. از اينرو، بيشتر کوشش علما و فقها به ویژه علامه حلّي و محقق حلّي، دگرگونی در فقه و ايجاد شیوهای نو در فقه بود. در این دوره ابن ادريس، محقق حلّي، علامه حلّي و فخرالمحققين، در فقه و اصول تحولي شگرف ايجاد كردند. از این روی، اين دوره را بايد عصر توسعه فقه شيعه و نگارش کتابهای مهم فقهي، استدلالي فقه و فقه مقارن، باببندي، ترتيبدهي به فقه و کتابهای فقهي دانست. بيشترين کتابها و منابع فقهي شيعه تا به امروز، از اين دوره است. کتابهایی چون: القواعد، شرايع الاسلام، سرائر، المعتبر، مختلف الشيعه، المهذّب البارع نزهة البارع و ... و نیز پرداختن به فقه (محور مهم و اصلي حوزه حلّه) توجه علما را از موضوع مهدويت بازداشت. 3. شیعه در قرن چهارم و پنجم، با روي كار آمدن آل بويه، فاطميان، حمدانيان و علويان تا حدودی آزادي عمل و قدرت پيدا كرد. در قرن ششم و هفتم و حمله مغولها به جهان اسلام و جنگهاي صليبي، فشار چنداني به تشيع وارد نشد و جمعيت شيعه رو به فزوني گذاشت. در هر گوشه از کشورهای اسلامي، به ویژه ايران، تراكم شيعیان محسوس گردید. از سویی با شيعه شدن برخي از سلاطين مغول، نياز به مباحث فكري و كلامي بيشتر شد و مباحث اوّليه و كليات مباحث ديني، اصول دين و به ویژه امامت علي(علیه السلام) به جهت جانشيني پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اهميت بيشتری يافت. مباحث كلامي شيعه به اوج شكوفايي خود رسيد و بيشتر تلاش علما و فقها، به تدوين كتابهای فقهي و كلامي متمركز شد. قرنهاي ششم و هفتم را میتوان دوره شكوفايي و تدوين کتابهای كلامي ناميد. برخي از كتابهاي كلامي به درخواست سلاطين نگاشته شد و كتابهاي مهم كلامي و فكري، به تأليف رسيد. كتابهايي چون كشف المراد، منتهي المطلب، منتهي الوصول، البراهين، نهاية المرام، نهج المسترشدين، منهج الكرامه، نهج الحق و ... از منابع مهم شيعه در كلام، متعلق به اين دورهاند. 4. بروز مدعیان مهدویت در هر دوره از عوامل پرداختن به موضوع مهدويت است. در اين دوره، مدعي مهدويت كم بود و تعداد كمي كه ادعاي مهدويت کردند، در همان ابتدا به قتل رسيدند و يا نفوذ چنداني پيدا نکردند و یا دارای فكر، انديشه و كتاب و جايگاه بالايي نبودند. از اين رو، انگيزه و نيازي به نگارش كتاب نبود و كتابهاي دورههاي قبل، نياز شيعيان را برطرف ميكرد. افرادي چون عباس الرديفي (كه در بلاد مغرب مدعي مهدويت شد) و ملاعرشي كاشاني (مدعي مهدويت در سال 850 هـ . ق) و ميرزاي بلخي (مدعي مهدويت در سال890 هـ .ق) و شيخ عبدالعزيز بخارايي (مدعي مهدويت در سال 900 هـ . ق) همگي در مناطق سنينشين ساكن بودند و در ميان اهل سنت ادعاي مهدويت کردند. اینان از دايره نفوذ حوزه حلّه خارج بودند و نفوذ و تأثير چنداني در ميان شيعيان و حتي اهل سنت نداشتند. 5. پس از گسترش تشيع و رويكرد برخي سلاطين مغول به آن و پيشرفت علم، دانش و معارف آن، دشمني با شيعه نيز گسترش یافت و شبهات زيادي از سوی دشمنان عليه شيعه وارد شد. از این روی، مناظره و ردّيهنويسي در اين دوره گسترش بسياري داشت. در رأس اين ردّيهنويسان ابن تيميه بود و در رأس مناظرهكنندگان شیعه، به سيد بن طاووس و ابنفهد حلّي ميتوان اشاره نمود که سید ابن طاووس و ابن فهد، در مناظره و مباحثه دارای تخصص ويژه و بالايي بودند. بررسي ردّيهها و مناظرهها نشان ميدهد كه مسئله امامت و حقانیت یا بطلان مکاتب اهل سنت و امامیه از موضوعات این دوره بوده و به ديگر امور (به ویژه مسئله مهدويت) كمتر توجه شده است. براي مثال، دانشوران شیعه ردّیههای بسیاری در پاسخ به کتابهای ابن تیمیه از سرآمدان مخالفت با شیعه و اهل البیت(علیهم السلام) به نگارش در آوردند. كتابهای شيعه در موضوع مهدويت در عصر حوزه حلّه 1. كشف المخفي في مناقب، نوشته يحيي بن سعيد حلّي (متولد600 هـ .ق)؛ مؤلف (معروف به ابن بطريق) از فقها و دانشمندان بزرگ بوده و در آسمان فقاهت حلّه از جايگاه شايستهاي برخوردار بود. او از خاندان بزرگوار و بلند مرتبه و داراي فضل و دانش و ادب بطریق در حلّه به شمار ميرفت. اصل اين كتاب در دست نيست. او در اين كتاب، از طريق رجال چهار مذهب اهل سنت، 110 حديث جمع كرده است. 2. كتاب الغيبة (عربي)، نوشته تاج الدين اشرف بن اغرّ بن هاشم رملي حلّي نسابه (متولد610 هـ . ق)؛ وی كه به تاج العلاء شهرت دارد، در سال 482هـ .ق متولد شد و در حدود 128 سال عمر با بركت خود، كتابهاي فراواني را نوشت. او از شعراي برجسته مقيم حلب به شمار ميرفت و آشکارا بخاري را تضعيف ميكرد. از اين رو، ابن حجر در تضعيف او میکوشید. از مضمون كتاب و اصل آن اطلاعاتي در دست نيست. 3. تحقيق غيبة المنتظر (عربي)، نوشته اشرف بن اغرّ بن هاشم رملي حلّي نسابه (متولد610 هـ .ق)؛ اين كتاب در دست نيست. 4. التشريف بالمنن في التعريف بالفتن، سيد علي بن موسي ابن طاووس (متولد664 هـ .ق)؛ سيد بن طاووس از خاندان آل طاووس است كه در قرن هفتم و هشتم، از دانشمندان و نامداران به شمار ميرفتند. بیشتر خاندان آلطاووس عهدهدار شؤون زعامت روحاني و نقابت سادات بودند. وی در سال 589 هـ .ق در حلّه متولد شد و در سال 664 هـ .ق در بغداد از دنيا رفت. سيد، دارای والاترين درجه زهد و تقوا و در علوم مختلف سرآمد بوده است. او در دعا، علم كلام، فقه، تراجم، تاريخ و اخلاق، آثار مهمي را از خود به جاي گذاشت. برخي از آن آثار از منابع مهم شيعه به شمار ميرود. از 59 كتاب سيد بن طاووس، اين تنها كتابي است كه با دست خط خود سيد بر جاي مانده است. اين كتاب از منابع مهم شيعه در موضوع مهدويت است و بين علما و فضلا و عامه مردم جايگاه والايي دارد. اين كتاب با دو عنوان «الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر» و «التشريف بالمنن في التعريف بالفتن» به چاپ رسيده، ولي در اصل عنوان دوم، اسم كتاب است. ابن طاووس اين عنوان را در آغاز بخش سوم و آخرين بخش ملاحم، به كتاب داده و چنين نوشته است: ثم الكتاب الملتقط الملحق باجزاء كتاب التشريف في المنن للسيد رضي الدين علي بن طاووس. تنها كتابي كه از آثار ابن طاووس به دست خط خود مؤلف، باقي مانده، این کتاب است. مباحث كتاب در مورد احاديث آخرالزمان، امام مهدي(عج)، ظهور، نشانههاي ظهور، پيشگوييهاي پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبيت(علیهم السلام) درباره فتنههاي دوران پس از رحلت پيامبر و عصر ظهور امام مهدي(عج) است. مؤلف، اين كتاب را با اقتباس از سه كتاب الفتن نعيم بن حماد خزاعي، الفتن ابوصالح سليلي و الفتن زكريا بن يحيي بزار (كه هر سه سني هستند)، نوشته است. مؤلف، كتاب را به چند باب تقسيم كرده و براي هر باب عنوان خاصي را برگزيده و در نقل اقوال از مصادر مختلف، بدون اشاره به قبول يا ردّ آنها و يا شرح و توضيح آنها، بيان فرموده است. از اين رو، گاه حديثي از كتاب عامه ميآورد كه با اعتقادات شيعه سازگار نيست، مثل: اعتقاد عبدالله بن سلام و كعب الاحبار. حتي فصل ديگري را براي كعب الاحبار باز كرده است و او را از اصحاب خاص امام علي(ع) ميشمارد. اين كتاب بارها به چاپ رسيده است و ترجمههاي مختلفي به زبان فارسي دارد. 5. مناظره ابن طاووس مع بعضهم في غيبة الامام المهدي، نوشته سيد بن طاووس؛ 6. كتاب اغاثة الداعي و اعانة الساعي(مرجع مهدويت، ص28)، نوشته سيد علي بن موسي بن طاووس (متولد664 هـ .ق)؛ اين كتاب بر دعاهايي با انشاء حضرت مهدي(علیه السلام) مشتمل است و به ويژه دعاي معروف به «دعاء المصحف الشريف» نيز كه به هنگام بر سر گذاشتن قرآن خوانده ميشود، در اين كتاب وجود دارد. 7. دعاي استدعاي فرج براي ظهور و شهود حضرت حجت، نوشته خواجه نصيرالدين طوسي(متولد 672 هـ .ق)؛ مؤلف از شخصيتهاي بينظير جهان تشيع است و به استاد بشر و عقل حادي عشر لقب گرفته است. صاحب آثار فراوان و مؤسس رصدخانه مراغه، وزارت هلاكوخان را قبول كرد و براي اصلاح بلاد و ارشاد آنها به بغداد رفت و در تدابير هلاكوخان تأثير خوبي بر جای گذاشت. 8. الانوار المضيئه، نوشته علم الدين سيد مرتضي علي بن عبدالحميد نسابه بن شمسالدين فخار بن محمد (نيمه اوّل قرن هشتم)؛ مؤلف از مشايخ سيد تاجالدين مجد بن قاسم بن معيه (متولد776 هـ .ق) بوده و در اوايل قرن هشتم ميزيسته است. كتاب الانوار المضيئه از مصادر بحارالانوار بوده و در دوازده فصل به اثبات امامت حضرت ولي عصر(علیه السلام) پرداخته است. در آغاز از ولادت حضرت و بعد، از غيبت، توقيعات، تشرفات و علايم ظهور سخن میگوید و با دلايل عقلي، قرآني، احاديث شيعه و روايات اهل تسنن، به مباحث طول عمر، نواب خاص حضرت و حوادث بعد از ظهور نيز اشاره كرده است. اصل كتاب در دست نيست، ولي منتخب اين كتاب كه به وسيله بهاءالدين علي بن غياثالدين عبدالكريم بن عبدالحميد نيلي (متولد790هـ. ق) انجام شده وجود دارد و به چاپ رسيده است. 9. اثبات الرجعة، نوشته حسن بن يوسف بن مطهر (علامه حلّي) (متولد 726 هـ .ق)؛ علامه حلي از انديشمندان و فقهاي نامدار شيعه در حوزه حلّه است. نقش علامه حلّي در شكوفايي و پيشرفت حوزه حلّه و تحول در فقه، والا و فراموش نشدني است. آوازه علامه حلّي موجب دعوت سلطان محمد خدابنده از وي گردید. علامه هنگام اقامت خود در ايران، ضمن تربيت شاگردان، با گفتوگوهای اعتقادي، موجب شيعه شدن سلطان محمد خدابنده شد. علامه در علوم عقلی و نقلی از جامعيت و نبوغ علمي برخوردار بود. وی دارای 120 اثر ارزنده در موضوعات گوناگون است. كتاب اثبات الرجعه يكي از آنها به شمار ميرود و نسخه خطي آن در كتابخانه مدرسه فاضلخان مشهد يافت ميشود. 10. الجزيره الخضرا، نوشته مجدالدين فضل بن يحيي بن علي بن مطهر طيبي كوفي (نيمه اوّل قرن هشتم). مؤلف در شهري ميان كوفه و بصره ميزيست و شاگرد علي بن عيسي اربلي بود. جزيره خضرا براي نخستین بار در اين دوره مطرح شد. فضل بن يحيي، داستان تشرف علي بن فاضل مازندراني (صاحب كتاب الفوائد الشمسيّه) را در يازدهم شوال 699 هـ .ق بیواسطه از زبان علي بن فاضل شنيد و آن را در كتابي به نام الجزيرة الخضرا گرد آورد. اصل كتاب موجود نيست، ولي شهيد اوّل (متولد 786 هـ .ق) نسخه دست خط او را در بحارالانوار، جلد 52، آورده است. همچنين شيخ حرّ عاملي در اثبات الهداة جلد سوم و دهها تن ديگر از بزرگان، اين داستان را در كتابهاي خود یاد میکند. بعد از آنكه داستان جزيره خضرا مطرح شد، كتابهاي گوناگونی به زبانهاي مختلف به نگارش در آمد. كتاب ياد شده كه به زبان عربي است، براي اوّلين بار به همت محقق كركي (كه آن را به شاه طهماسب هديه كرده)، به فارسي ترجمه شده است. 11. قصيده ذات الانوار(عربي)، نوشته عامر بن عامر بصري (قرن هشتم)؛ شاعر، اين قصيده را در مورد امام زمان(علیه السلام) در سال 731 هـ .ق در سيواس تركيه به زبان عربي سروده است. 12. اثبات الرجعة، نوشته شيخ حسن بن سليمان حلّي (قرن هشتم)؛ شيخ از شاگردان شهيد اول و فقيه فاضل بود كه در دوره خود شهرت داشت. در بحار الانوار از وي و كتاب مذكور، روايات بسياري نقل شده است. اصل كتاب در دسترس نيست. 13. السلطان المفرّج علي اهل الايمان، نوشته بهاءالدين عبدالكريم بن عبدالحميد (متولد790 هـ .ق)؛ مؤلف اهل نيل، منطقهاي نزديك حلّه بود و در نجف اشرف اقامت داشت. او سيدي بزرگوار، محدث رجالي و از مشايخ ابن فهد حلّي به شمار ميرفت. اين كتاب از مصادر بحارالانوار است و علامه مجلسي، داستان تشرف گروهي را از اين كتاب نقل كرده است. 14. الرجعه و الردّ علي اهل البدعه (عربي)، نوشته حسن بن سليمان بن خالد حلّي (قرن هشتم)؛ مؤلف، كتابي درباره رجعت به نام اثبات الرجعة دارد. او احاديثي را كه سعد بن عبدالله در كتاب بصائر الدرجات در زمينه رجعت نقل كرده، در آن كتاب نياورده و به كتاب مختصر البصائر الدرجات ارجاع داده است. در نسخه اين كتاب، كتاب فوق نيز ضميمه است. 15. سرور اهل الايمان في علامات ظهور صاحب الزمان(علیه السلام)، نوشته بهاءالدين علي بن غياثالدين عبدالكريم بن عبدالحميد (متولد790هـ .ق)؛ صاحب روضات الجنات گفته است: احتمال دارد كتاب سرور اهل الايمان همان كتاب الغيبه و يا احتمال دارد كتاب مستقلي غير از الغيبه باشد. كتاب ديگر مؤلف، الغيبه است، هر چند كه اصل كتاب در دست نيست، تلخيص و نوشتههاي زياد با توجه به آن كتاب به نگارش آمده و روايات آن در كتب روايي نقل شده است. 16. الغيبه؛ اين كتاب، تلخيص و برگرفته از كتاب الغيبه فضل بن شاذان نيشابوري است. فضل بن شاذان مورد تكريم امام حسن عسكري(علیه السلام) بود و دو ماه قبل از شهادت امام فوت كرد. چون در اين كتاب احاديث و رواياتي را از امام نقل کرده و امام مهدي(علیه السلام) را قائم ميداند، از اهميت بالايي برخوردار است. فضل بيشتر مطالب كتابش را از حسن بن محبوب سراد بهره گرفته كه چند حكايت است و اغلب آنها به امامان نسبت داده ميشود. 17. كلام المهدي، نوشته سيد محمد بن فلاح المشعشعي (متولد870 هـ .ق)؛ سيد محمد در كودكي پدر خود را از دست داد، و از اينرو، ابن فهد حلّي با مادر او ازدواج كرد و سرپرستي محمد را پذيرفت. او از شاگردان ابن فهد بود و نزد وي علوم عقلي و نقلي را آموخت و با دختر وي ازدواج كرد. وی پس از آن، ادعای مهدویت کرد. او مسلك صوفيانهاي داشت و بر اثر رياضت، كارهاي خارقالعادهاي انجام ميداد. سید محمد، مدت يك سال در مسجد جامع كوفه اعتكاف كرد و در اين مدت غذايش فقط نان جو بود. پس از آنکه سید محمد ادعای مهدویت کرد، ابن فهد حكم اعدام او را صادر نمود، ولي او به هر روی خود را از مرگ رهانيد. ابتدا سيد محمد با ادعاي مهدويت، گروهي را دور خود جمع كرد و پس از به قدرت رسيدن بر تمام اهواز و برخی شهرهاي عراق و حلّه سيطره پيدا كرد. بعد از وی خاندان مشعشعين از سال 857 تا 882 بر حلّه و در مقاطعي بر شهرهاي ديگر حكومت كردند. نسخه قديمي كتاب وی المهدي نیز که سراسر خرافات است، نزد حاج ميرزا ابي عبدالله زنجاني وجود دارد. كتابهاي اهل سنت در موضوع مهدويت در عصر حوزه حلّه (900 ـ 600 هـ .ق) علماي عامه در اين دوره 34 كتاب نوشتهاند. هر چند اين رقم، فراوان نیست، ولي به نظر ميرسد آنها در اين دوره پركار بودهاند. هنگامی كه فشارهاي حكومت بر شيعه کم بود و آرامش نسبي (به ویژه در قرن هفتم و هشتم) وجود داشت، شرايط بر علماي عامه سختتر شد و آنها در وضعيت سختی به سر ميبردند. ابن كثير (از علماي نامدار اين دوره) در مورد شرايط آن دوره مينويسد: هيچ سالي نبود كه من با مشكل و سختي از طرف حاكمان مواجه نباشم. با توجه به مشكلات و موقعيت زماني و جايگاه اعتقادي آنها، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه علماي اهل سنت در موضوع مهدويت تلاش خوبي كردهاند. شايد علت اين تلاش را بتوان در ذكر «ملاحم و فتن» به جهت آرامش روحي دادن به مردم جست؛ چرا كه بسياري از كتابهاي آنها در موضوع مهدويت در ذكر «ملاحم و فتن»، علايم ظهور و علايم آخرالزمان است. از نقش مسائل سياسي و حكومتي در اين تلاش، نميتوان روی گرداند. شايد آنها ميخواستهاند زمان خودشان را با علايم آخرالزمان تطبيق بدهند تا بتوانند در برابر شرايط سخت، صبر و استقامت كنند. از ديگر دلايل، به مدعيان مهدويت در اين دوره ميتوان اشاره كرد. چند مدعي در اين دوره، از شهرهاي اهل سنت و سني بودهاند (اسامي آنها در بخش اول نقد تأليف شيعه گذشت). در اين دوره، دو تن از علماي عامه نسبت به ديگران، در موضوع مهدويت بيشتر كوشيدهاند. ابن عربي به جهت جايگاه و افكار و عقايد خود، ناچار از اين كار بوده است و ابن كثير كه در تاريخ و تاريخنگاري، از کاردانی بالايي برخوردار بوده و به موضوع مهدويت بيشتر از جنبههاي تاريخي و ذكر روايات براي تبيين شرايط آينده و «ملاحم و فتن» پرداخته است. تعداد كتابهاي تأليف شده اهل سنت در موضوع مهدويت در عصر رونق حوزه حله، دو برابر كتابهاي تأليف شده درباره مهدويت از شیعیان است كه به آنها اشاره ميشود: 1. اخبار المهدي(علیه السلام) (عربي)، نوشته ابوالعلاء همداني (متولد569 هـ .ق)؛ 2. اشراط الساعه (عربي)، نوشته ابومحمد عبدالغني بن عبدالواحد مقدسي جماعيلي حنفي (متولد 600 هـ .ق)؛ 3. الولاء المختوم في السر المكتوم في اخبار المهدي (عربي)، نوشته ابوبكر محي الدين محمد بن علي بن محمد طائي اندلسي (مشهور به ابن عربي) (متولد 638 هـ . ق)؛ مؤلف در سال 560 هـ .ق در مرسيه اندلس ديده به جهان گشود و در علوم و فنون و نبوغ و انسانشناسي و جامعهشناسي به مراتب والايي رسید. اسم او در اندلس ابن سراقه (فرزند چيز دزديده شده) بود و بعد به ابن عربي و محيالدين خود را لقب داد. وي در عرفان و تصوف مباني خاصي داشت و در سال 638 هـ .ق در دمشق درگذشت. اسماعيل پاشا در كتاب هدية العارفين، در ميان تأليفات ابن عربي به كتاب الواء المختوم از وي اشاره كرده است. ايشان پنج كتاب در موضوع مهدويت نوشته كه به آنها اشاره ميشود. 4. رساله دوازده مقام محيالدين عربي و صلات او بر پيامبر و حضرت حجت (عربي)؛ نسخه قديم اين رساله در كتابخانه ملي مجلس موجود است. 5. عنقاء المغرب في معرفه ختم الاولياء و شمس المغرب (عربي)؛ اين كتاب در مناقب حضرت مهدي(علیه السلام) و خاتم الاوصيا بودن آن حضرت به نظم و نثر است و نسخه خطي آن در 64 صفحه در كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي به شماره 4105 وجود دارد. 6. رسالة في المهدي، نوشته ابن عربي. 7. قصيدة في المهدي، (اين قصيده در 83 بيت است)؛ 8. احوال صاحب الزمان نوشته سعدالدين حموي (متولد650 هـ .ق)؛ او يكي از علماي پر تلاش و از دانشمندان صاحب نام اهل تسنن است. مؤلف در سال 650 هـ .ق در خراسان در گذشت. او به ولايت دوازده امام و حضرت مهدي اعتقاد داشت. شاگرد او عزيزالدين نسفي در كتاب الانسان الكامل خود مينويسد: شيخ معتقد است كه اسم ولي در دين محمد پديد آمده است. خداي متعال دوازده كس از امت محمد برگزيد و مقرب خود گردانيد و به ولايت خود مخصوص كرد و ايشان را نايبان حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گردانيد، و در نزد او در امت محمد، تنها همين دوازده نفر ولي هستند. آخرين ولي، دوازدهم آنان، خاتمالاولياست كه مهدي و صاحب زمان نام دارد. سپس ميگويد: شيخ سعدالدين در حق اين صاحب زمان كتابهاي زيادي نوشته و مدح او را بسيار گفته است كه مهدي تمام روي زمين را به عدل آراسته گرداند... . او در كتاب احوال صاحب الزمان پيرامون حضرت مهدي و خصوصيات او و حوادث و اتفاقات هنگام ظهور، شصت حديث آورده و آنها را در چهار فصل مرتب كرده است. 9. البيان في اخبار صاحب الزمان، نوشته محمد بن يوسف بن محمد نوفلي قرشي گنجي شافعي (متولد 658 هـ .ق) . مؤلف از راويان و علماي ثقه و معتبر اهل سنت است. بيشتر علماي اهل سنت او را ثقه دانستهاند و بزرگاني مثل ابن عجلان و ابن جريح از او نقل كردهاند. او كتاب ارزشمند ديگري به نام كفاية الطالب در مناقب حضرت علي(علیه السلام) نوشته است و به همين دليل در 29 رمضان سال 658 هـ .ق در مسجد جامع دمشق به شهادت رسيد. كتاب البيان في اخبار صاحب الزمان از بهترين كتابهايي است كه به وسيله علماي اهل سنت، دربارۀ حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است. اين كتاب در 25 باب تأليف شده و از غيبت، ظهور، فتوحات، بشارات و مسائل ديگر در پيرامون آن حضرت بحث كرده است. مؤلف در اين كتاب امكان طول عمر و بقاي آن حضرت را در طول قرون و اعصار، ثابت كرده است. از اين كتاب، چاپهاي فراواني انتشار يافته و ترجمه فارسي اين كتاب به نام «خورشيد پنهان» به وسيله سيد محمد جواد مرعشي نجفي به چاپ رسيده است. 10. علامات المهدي (عربي)، نوشته حافظ ابوعبدالله محمد بن مجد انصاري قرطبي (متولد671 هـ .ق)؛ مؤلف از چهرههاي مشهور اهل سنت و صاحب تفسير قرطبي است. اين كتاب از خروج دجال، لزوم اعتقاد به حضرت مهدي(علیه السلام)، حكومت جهاني واحد و نشانههاي ظهور حضرت حجت، بحث ميكند. 11. علامات يوم القيامة، نوشته ابن عربي؛ اين كتاب دربارۀ آخرالزمان، علايم ظهور، نشانههاي ظهور بحث ميكند. مؤلف با استناد به منابع روايي خودشان، از جمله حوادث آخرالزمان را قيام امام مهدي(عج) دانسته و به ذكر نشانههاي ظهور و علايم ظهور و حوادث و رويدادهاي پس از ظهور و به نزول حضرت عيسي، خروج دجال و فتح شهرها و خروج سفياني نيز پرداخته است. 12. علامات المهدي (فارسي)، نوشته محمد بن اسحاق رومي (مشهور به صدرالدين قونوي) (متولد 673 هـ .ق)؛ نسخهاي از اين كتاب در كتابخانه آيتالله مرعشي نجفي موجود است. 13. عقد الدرر في اخبار المنتظر، نوشته يوسف بن يحيي مقدسي شافعي (م 565 هـ .ق)؛ مؤلف از فقهاي شافعيه است. در سال 682 هـ .ق، مقام قضاوت دمشق را عهدهدار شد. اين كتاب، بهترين كتاب يك عالم سني در موضوع مهدويت است. مؤلف در اين كتاب، در دوازده باب، درباره علايم ظهور، حوادث آخرالزمان و همه مسائل مرتبط با حضرت بحث كرده و از بیشتر معصومان(علیهم السلام) حديث نقل كرده است. كتاب عقدالدرر از جايگاه والايي نزد علماي شيعه و سني برخوردار است؛ بهگونهای كه بیشتر علما در كتابهاي خود در موضوع مرتبط، از اين كتاب حديث و مطلب نقل كردهاند. آيتالله صافي گلپايگاني و شيخ علي كوراني در كتاب معجم احاديث المهدي(علیه السلام) احاديث اين كتاب را آوردهاند. اين كتاب با تحقيقات گوناگون به چاپ رسيده و در ايران، با تحقيق آيتالله كلباسي به چاپ رسيده است. گفتني است كه عدهاي مؤلف اين كتاب را با مؤلف كتاب البيان في اخبار صاحبالزمان (كتاب شماره نهم) يكي دانستهاند. 14. ابهي الدرر في تكلمه عقد الدرر في اخبار المنتظر، نوشته يوسف بن يحيي مقدسي شافعي (متولد 656 هـ .ق)؛ مؤلف تكملهاي براي كتاب عقدالدرر نوشته و در آن به نقل احاديث از طريق اهل سنت پرداخته است. البته اين كتاب در الذريعه با عنوان «ابهي الدرر تكمله من الاخبار الموديه من طرق اهل السنه» آمده است. نويسنده در اصل كتاب غالباً به نقل احاديث از ائمه(علیهم السلام) ولي در تكمله احاديثي را فقط از طريق اهل سنت نقل ميكند. 15. العرف الوردي في اخبار المهدي، نوشته يوسف بن يحيي دمشقي شافعي (متولد 658 هـ .ق)؛ نسخهاي از اين كتاب در كتابخانه سلطنتي برلين است. آيتالله صافي گلپايگاني مينويسد: از كتابهاي عقد الدرر و العرف الوردي ثابت ميشود كه عقيده به مهدويت و مهدي، عقيده اسلامي است و اصل آن در كتاب و سنت به گونه ثابت وجود دارد. عقيده به مهدي، عقيده همه گذشتگان از صحابه و تابعان است و اختصاصي به فرقهاي از فرقههاي مسلمين ندارد. 16. مختصر تاريخ البشر، نوشته كمالالدين ابوالفداء دمشقي (متولد 732 هـ .ق)؛ اين كتاب دربارۀ اشخاص با طول عمر زياد است. مؤلف در اين كتاب به كساني پرداخته كه زياد عمر كردهاند و از تمام زمانها و اديان، نمونه و شاهد بر اين مطلب آورده است. 17. الروع الوجال في نباء المسيح الدجال، نوشته حافظ ابوعبدالله شمسالدين محمد بن احمد ذهبي (متولد 748 هـ .ق)؛ اين كتاب در كشف الظنون با واو عطف بين المسيح و الدجال ذكر شده است؛ يعني به اين گونه« الروع الوجال في نبأ المسيح و الدجال»، ولي در كتاب الاعلام النبلاء و برخی کتابهای ديگر بدون واو عطف آمده است. مؤلف از دانشمندان و علماي گرانقدر و ارزشمند است و از دو جهت در بين علماي اهل سنت شهرت دارد؛ يكي تأليفات كه بيش از 215 عنوان رساله و كتاب از اوست و ديگري تدريس. او در اكثر حوزههاي درسي در شهرهاي مختلف به تدريس اشتغال داشته و در تاريخ و تراجم از کاردانی بالايي برخوردار بوده است. كتاب سير الاعلام النبلاء در اين زمينه است. او دوست و شاگرد ابن تيميه بود و با افكار انحرافي او در اصول و فروع مخالفت ميكرد. نامه او به ابن تيميه (كه به «النصيحه الذهبيه لابن تيميه» مشهور است) از اين مخالفت حكايت ميكند. وی، در اين نامه ابن تيميه را به توبه و دست برداشتن از افكار خود فرا میخواند. 18. نبأ الدجال، نوشته شمسالدين محمد بن احمد بن عثمان ذهبي (متولد 748 هـ .ق)؛ اين كتاب چاپ نشده و نسخهاي ناشناخته است. 19. رسالة في الاحاديث القاضيه بخروج المهدي، نوشته بدرالله محمد بن اسماعيل يمني صنعاني (متولد 751 هـ .ق)؛ 20. شرح كتاب المهدي، نوشته برهان الدين ابراهيم بن محمد ثقفي مشهور به ابن قيم جوزيه؛ او عرب و قريشي بوده و نسب او به ابوبكر ميرسد. ثقفي، محدث، حافظ، مفسر، فقيه، واعظ، مورخ و اديب شناخته شدهاي در بين اهل سنت بوده و در همه اين موضوعات كتاب نگاشته است. اين كتاب در ضمن كتاب عون المعبود جلد11، صفحه361 به چاپ رسيده و مؤلف در ضمن كتاب تهذيب سنن ابي داوود كتاب المهدي ابوداوود را شرح داده است. 21. كتاب المهدي، نوشته برهانالدين ابراهيم بن محمد ثقفي مشهور به ابن قيم جوزيه (متولد 767 هـ .ق)؛ ابنقيم از مؤلفان صاحب نام اهل تسنن به شمار ميرود و كتابهاي بسیاری نوشته است. وي امام علي(علیه السلام) را برترین مردم دوران خود و پيامبر معرفي ميكند. نسخه اين كتاب موجود نيست. 22. مرآة الجنان، نوشته ابوعبدالله سعد بن علي بن سليمان عفيفالدين يافعي يمني مكي شافعي (متولد 768 هـ .ق)؛ جلد دوم اين كتاب به بررسي زندگاني امام حسن عسكري(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام) پرداخته است. 23. اخبار المهدي، نوشته بدرالدين حسن بن محمد بن صالح نابلسي حنفي (متولد 772 هـ .ق)؛ اصل كتاب موجود نیست. 24. علامات يوم القيامة، نوشته حافظ عماد الدين ابوالفداء بن عمر بن كثير (متولد 774 هـ .ق)؛ نويسنده از بزرگان و دانشمندان مذهب شافعي به شمار ميرفته و خانواده او همه از علما و دانشمندان صاحب نام اهل سنت بوده است. از اساتيد او ميتوان به قاسم بن عساكر و ابن تيميه و ابوسويد ابي زراد اشاره كرد. اين كتاب که دربارۀ علايم ظهور مهدي موعود و «اشراط الساعه» بحث ميكند، با تعليقات و تحقيقات عبداللطيف منتشر شده است. 25. المهدي، نوشته ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير (متولد 774 هـ .ق)؛ ابن كثير در كتاب الفتن و الملاحم خود اشاره ميكند كه من رسالهاي در پيرامون حضرت مهدي(علیه السلام) نوشتهام. از ابنكثير، پنج كتاب در اين موضوع ثبت شده است. نسخه بعضي از آنها وجود دارد. 26. نهاية البداية و النهاية، نوشته ابنكثير؛ اين كتاب بعد از اتمام كتاب البداية و النهاية و در واقع، در خاتمه آن كتاب آمده است و در دو جلد مستقل به چاپ رسيده و شامل مباحثي در فتن و ملاحم در آخرالزمان است. 27. النهاية الفتن و احوال آخرالزمان، نوشته ابن كثير؛ اين كتاب تلخيص دو مجلد نهاية و البداية در يك جلد است كه شيخ محمد احمد بن عبدالعزيز از معاصران آن را خلاصه كرده است. 28. الفتن و الملاحم الواقعة في آخرالزمان، نوشته ابن كثير؛ اين كتاب، احتمالاً همان النهاية في البداية و النهاية است؛ زیرا در بين تأليفات او از اين كتاب نام برده نشده است. هر چند در كتاب در جستوجوي قائم از آن به صورت مستقل نام برده شده است. 29. رسالة في المهدي، نوشته ابن كثير (متولد 774 هـ .ق)؛ 30. جزء في المهدي، نوشته ابن كثير؛ مؤلف در كتاب النهاية فصلي را به احاديث حضرت مهدي(علیه السلام) اختصاص داده و پس از نقل احاديث آورده كه در اين زمينه، جزوهاي از احاديث را نيز گرد آورده است. 31. اشراط الساعة و امور الآخره، نوشته ابن كثير؛ اين كتاب كه به امام مهدي(علیه السلام)، ظهور، نشانههاي ظهور و ذكر حديث ميپردازد، به همّت محمد بن احمد كنعان، گزينش و چاپ شده است. 32. طرق احاديث المهدي (عربي)، نوشته حافظ وليالدين ابوزرعه عراقي (متولد 826 هـ .ق)؛ اين كتاب چاپ نشده و در دسترس نيست. 33. رساله مهديه (فارسي) نوشته شاه نعمت الله ولي (متولد 834 هـ .ق)؛ نورالدين نعمت الله ابن ميرعبدالله در سال 720 در حلب به دنيا آمد و بعد از سكونت در شهرهاي مختلف، سرانجام در سال 834 در كرمان درگذشت. وی حدود پانصد رساله در موضوع تصوف نگاشته و فرقه صوفيه نعمت اللهيه، به وي منتسب است. اين كتاب در سال 1343 در ضمن رسائل شاه نعمت ولي در تهران چاپ شد كه البته بعدتر با عنوان «شاه ولي و دعوي مهدويت» با تحقيق حميد فرزام به چاپ رسيد. اين كتاب به زبان فارسي و از طرف دانشگاه اصفهان در سال 1348 شمسي به چاپ رسيده است. دكتر جواد نوربخش كرماني، رسالهاي در چهار جلد نگاشته و در آن، همه آثار، رسائل و زندگينامه شاه نعمت الله ولي را آورده است. ديوان چهار هزار بيتی شاه شهرت بسیاری دارد. نتيجه علماي شيعه در این دوره به نگارش كتاب در موضوع مهدويت چندان نپرداختهاند و تنها كتاب مهم اين دوره در مسئله مهدويت، التشريف بالمنن سيد بن طاووس است. شايد مهمترين دلیل نپرداختن به اين موضوع، آرامش نسبي و موقعيت مطلوب مردم در اين عصر باشد. اين آرامش، نتيجه كم شدن فشارهاي حكومتهاي سني و گسترش مذهب تشيع بوده است. افول فقه و فتوا در دوره بعد از شيخ طوسي و شيعه شدن حكومت مغول و گسترش تشيع، نياز مردم را به مباحث فقهي و كلامي افزایش داده بود. علما و فقها در هر دوره تلاش ميكنند كه به نيازهاي شرعي و فكري مردم پاسخ دهند و آنها را تغذيه علمي كنند. از اين رو، علما و حوزويان به نگارش كتاب و ايجاد تحول در فقه و تدوين كتاب و مباحثات و مناظرات كلامي به خصوص در موضوع امامت علي(علیه السلام) ميپرداختند. در آن دوره، از دو جهت به بحث درباره امامت علي(علیه السلام) بيشتر احساس نياز ميشد: الف) جايگاه خاص علي(علیه السلام) در اسلام و مسئله جانشيني ايشان؛ ب) دشمني و مخالفت و عناد، مخالفان و معاندان با اميرالمؤمنين علي(علیه السلام). نتيجه اين تلاشها تدوين مهمترين و پربارترين كتابها در فقه و اصول بود كه امروزه هم از منابع مهم شيعه است. از سویی، در این دوره وجود مدعيان مهدويت در بين شيعيان و شهرهاي شيعه نشين گزارش نشده است. ادعاي مهدويت از مهمترين عوامل پرداختن به مسئله مهدويت و نگارش كتاب در اين زمينه است. در این دوره، وضعيت سنيها كاملاً برعكس بود و حاكمان فشارهاي فراوانی را به علماي اهل سنت و مردم وارد ميكردند؛ به گونهای كه آنها انسجام خود را از دست داده بودند. ابن كثير از علماي نامدار اهل تسنن مينويسد: هيچ سالي بر من نگذشت كه در آن سال با مشكلي از طرف حاكمان وقت، مواجه نباشم. ولي با اين همه، آنان در اين زمينه نسبت به شيعه پركارتر بودند. علل آن را ميتوان در مشكلات مردم و مدعيان مهدويت جست. در اين دوره، از بين سنيها و شهرهاي سنينشين، پنج نفر ادعاي مهدويت كردند. این امر، مهمترين عامل نگارش كتاب در اين باره است. در اين دوره، علماي شيعه هفده كتاب و علماي عامه 33 كتاب به رشته تحرير درآوردند.