با این ادله ثابت میشود که وظیفه شیعیان برای ظهور منجی بس سنگین است. البته این بار تنها بر دوش شیعیان سنگینی نمیکند، بلکه بر همۀ عدالتطلبان و ظلمستیزان که به آرامش بشر فکر میکنند، فرض است تا جهان را برای طلوع خورشید عدالتگستر آماده کنند.
چکیده مقاله حاضر با طرح ادله گوناگون در مورد ضرورت زمینهسازی برای ظهور موعود(عج) بحث میکند و میکوشد ادعای کسانی را که اظهار میدارند آمادگی و زمینهسازی برای ظهور منجی ضرورت ندارد، ابطال سازد. این ادله عبارتند از: اثبات ضرورت زمینهسازی از دریچۀ فلسفه غیبت، تلازم وجوب عمل به تکالیف شرعی با ضرورت زمینهسازی، بینتیجه بودن ظهور بدون زمینهسازی، لزوم زمینهسازی در قالب معرفی امام به مردم، دلالت ادله وجوب انتظار بر لزوم زمینهسازی. آخرین دلیل نیز ذکر نمونههایی از وظیفۀ شیعیان نسبت به زمینهسازی در عصر غیبت است. با این ادله ثابت میشود که وظیفه شیعیان برای ظهور منجی بس سنگین است. البته این بار تنها بر دوش شیعیان سنگینی نمیکند، بلکه بر همۀ عدالتطلبان و ظلمستیزان که به آرامش بشر فکر میکنند، فرض است تا جهان را برای طلوع خورشید عدالتگستر آماده کنند. واژگان کلیدی زمینهسازی، انتظار، ظهور منجی، فلسفه غیبت، آمادگی نداشتن، قاعده لطف. مقدمه دلایل و مستندات عقلی و نقلی فراوانی وجود دارد که بر اساس آن ثابت میشود روزی امام عصر(عج) ظهور خواهد کرد و اسلام تنها در آن روزگار است که به طور کامل شناخته و اجرا خواهد شد. با توجه به مسلّم بودن این مسئله، سؤالاتی مطرح میشود که این مقاله درصدد بررسی آنهاست: 1. آیا برای ظهور موعود، انتظار و ایجاد زمینه لازم است؟ 2. به چه دلیل، افراد به انتظار کشیدن برای فرج منجی مکلفاند؟ 3. چه دلایلی برای اثبات این ادعا وجود دارد؟ 4. با توجه به دلایل لزوم زمینهسازی برای ظهور، کلام پیامبر اعظم(ص) مبنی بر اينكه قبل از ظهور منجی، جهان از ستم پر میشود، چگونه قابل توجیه است؟ 5. زمینهسازی منتظران چگونه در تحقق ظهور تأثیرگذار است؟ تعیین امام، مقتضای حکمت الهی؛ پیشدرآمدی برای بیان فلسفه غیبت بدون شک، خدای متعال، انسان را بدون غرض و هدف نیافرید. برای اثبات این مطلب، چنانكه عقل به طور بدیهی حکم میکند، مستندات نقلی فراوانی مانند بسیاری از آیات قرآن کریم وجود دارد. آیات 115 از سوره مبارکه مؤمنون، 191 از سوره مبارکه آل عمران، 2 از سوره مبارکه ملک، 56 از سوره مبارکه ذاریات، 36 از سوره مبارکه قیامة و تمام آیاتی که از معاد و ارسال رسل و انزال کتب و مانند آن سخن میگویند، جملگی بر این مطلب دلالت دارند که آدمی بر اساس هدفی آفریده شده است. چون خود انسان به تنهایی نمیتواند آن هدف را تشخیص دهد، از اینرو، به وحی نیازمند است تا به وسیله آن پی ببرد چگونه و از چه راهی میتوان به آن اهداف والا دست یافت. اگر کسی بگوید قرآن کریم و سنت نبوی(ص) برای رسیدن به آن هدف والا یعنی هدایت کافی است، در پاسخ میگوييم قرآن کریم مطالب را به صورت اجمال بیان کرده و به طور تفصیلی، به چیزی که آدمی برای رسیدن به اهداف خلقت خود به آن نیازمند است، نمیپردازد. در موضوعهای بسیاری ، قرآن کریم یا گویا نیست یا مطلب را به صورت متشابه بیان میکند. به همین جهت، هر کسی ممکن است از قرآن برداشتی متفاوت کند. از ابتدا، اصحاب پیامبر اکرم(ص) و بعدها، مفسران مسلمان در مورد بسیاری از آیات مبارکه، برداشتهای متفاوت داشتند و دارند و کمتر آیهای است که در مورد آن، اختلاف نظر وجود نداشته باشد. در میان انواع برداشتها قطعاً میتوان پذیرفت که حقیقت هم متفاوت است، بلکه قطعاً برخی درست و برخی دیگر نادرست خواهند بود. بنابراین، با وجود امکان این سوء برداشتها میتوان پذیرفت که قرآن کریم برای پی بردن ما به مسیر هدایت، کافی نیست. درباره سنت نبوی باید گفت به دلیل ممنوعیت نقل حدیث از پیامبر اکرم(ص) از ابتدای حاکمیت خلیفه اول تا حدود یک قرن بعد (ذهبی، بیتا: ج1: 2، 6 و 7؛ ابن حنبل، بیتا: حاشیه از منتخب کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال: 64؛ دارمی، 1407: ج1: 137 و 146) مشکلات سندی فراوانی در مورد احادیث نبوی(ص) به وجود آمد. این موضوع و مسائل دیگری سبب شد در منابع مختلف شیعه و سنی از فرقههای فراوانی نام برده شود که در دورههای مختلف به وجود آمدهاند (مقریزی، بیتا: ج2: 331) و هر کدام برداشت خود را از سیره نبوی، صحیح میدانند و ادعای برحق بودن دارند. این اختلافات گویای این حقیقت است که سنت پیامبر اعظم(ص) نیز برای پی بردن به برنامهای که تأمینکننده هدف خلقت باشد، کافی نیست؛ چون معقول نیست همۀ برنامههای برگرفته از مذاهب مختلف، با همه اختلافات فراوانی که میان آنها وجود دارد، ما را به مقصود شارع مقدس برساند. اگر پیمودن هر راهی انسان را به آن مقصد میرساند، چه نیازی بود خدای متعال پیامبری را با برنامه مشخص و کتاب معینی برای هدایت انسان بفرستد؟ بنابراین، قرآن کریم و سنت نبوی(ص)، به تنهایی برای تأمین غرض از خلقت انسان، کافی نیستند، بلکه جامعه نیازمند جانشینی برای ادامه دادن راه پیامبر اکرم(ص) است که به طور کامل با تمام دستورهای الهی آشنا باشد و بتواند آنها را بیکم و کاست برای مردم بیان کند و اداره جامعه را بر اساس موازین شرعی به دست گیرد. در غیر این صورت، خدای متعال با وجود داشتن غرض و هدف در خلقت انسان، کاری را انجام نداده است که غرضش را تأمین کند و عقلاً چنین عملکردی را نابخردانه و درخور سرزنش میدانند. چگونه میتوان باور کرد که خداوند حکیم برای پیامبر خود جانشین تعیین نکرده و در بیان احکام دین، به اجتهاد خلیفه اول و دوم و سوم و دیگران (همان) اکتفا کرده باشد؟ هشام بن حکم در مناظره با عمرو بن عبید اظهار میکند چگونه میتوان باور کرد خدای متعال برای جلوگیری از خطاهای اعضای بدن، عقل را قرار داده باشد تا با دقت و فکر، صیانت از خطا و اشتباه تا حد زیادی صورت گیرد، ولی برای خطاهای جامعه که در درجه اعلا از اهمیت قرار دارند، امامی قرار نداده باشد تا آنها را از خطا و اشتباه حفظ کند؟ (کلینی، بیتا: ج1: 238 - 241) این در حالی است که پیامبر اکرم(ص) طبق حدیثی که در منابع اهل سنت هم آمده است، از حاکمان منحرف بیشترین هراس را داشت: إنّ أخوَف ما أخاف علیکم الأئمة المضلّین. (دارمی،1407: ج1: 82) آیا معقول است که پیامبر با وجود این هراس، از تعیین جانشین برای خود غفلت کرده باشد؟ اثبات ضرورت زمینهسازی از دریچه فلسفه غیبت وقتی ثابت شد حکمت الهی اقتضای تعیین امام و جانشین برای پیامبر اکرم(ص) را دارد، نتیجه منطقی آن قهراً این است که فقدان امام، معلول بیتدبیری و اهمال انسانی است. البته در این سخن، روی صحبت ما با تمام کسانی است که خدای متعال برای آنها ثابت شده است و خدايي را باور دارند که کارهایش را با تدبیر و استحکام انجام میدهد، نه خدايي که از کمترین تدبیر و درایت نیز بیبهره بود و کردارش مایه ریشخند و نکوهش خردمندان باشد. بنابراین، غیبت امام(ع) به دلیل نبود قابلیت در نهاد مردمی است که دینگریزند و لیاقت دیدار او را ندارند. پس به اختیار و انتخاب خود، جامعه بدون حضور معصوم را پذیرفته و از قبول حجت خدا سر باز زدهاند. متکلمان امامیه بعد از اثبات نصب امام از طریق قاعده لطف، اظهار میکنند که نبود و غیبت امام(ع)، هیچ توجیه عقلانی ندارد جز اينکه بگوييم این محرومیت نتیجه رفتار ما انسانهاست: «و عدمه منّا». (حلی، 1407: 362) در کتابهای حدیثی بابی با عنوان «علت غیبت امام عصر(عج)» وجود دارد و در ذیل آن، روایاتی به چشم میخورند که جملگی بر این مطلب صحه میگذارند که غیبت امام به واسطه عدم قابلیت و لیاقت مردمی است که نهتنها از قبول فرمانهای امام سرپیچی کردند، بلکه نسبت به جان حضرت، سوء قصد کردند و درصدد کشتن او برآمدند. (صدوق، 1385: 243- 246؛ صدوق، 1425: ج2: 435 و 438؛ طوسی، 1425: 329 و 343؛ مجلسی، 1427: ج13: 250) نتیجه منطقی این مسئله آن است که وقتی مردم به جای بهرهگیری از نور هدایت امام، درصدد کشتن او برمیآیند، حضورش بینتیجه است و قهراً غیبت او موجّه خواهد بود. وقتی به حکم عقل و نقل مشخص شد مانع ظهور امام عصر(عج)، رفتار ناشایست انسانهاست، لازمه این ادله آن است که باید این موانع را از میان برداشت. پس هر کس باید در حد توان خود تلاش کند زمینه برای ظهور فراهم شود؛ چون معقول نیست با وجود زمینه، خدای متعال از اظهار ولیّ خود که وجودش، شرط حکیمانه بودن خلقت انسان است، دریغ ورزد. در این فرض، با وجود اینکه انسانها قابلیت استفاده از حجت و راهنمای الهی را دارند، ولی از قبول فرمانهای وی سر باز میزنند و از طرف دیگر هم اگر راهنما و حجت برای ایشان فرستاده نشود، به خودی خود، توان رسیدن به هدف خلقت یعنی رسیدن به کمالات معنوی را ندارند. در این صورت، صدور نقض غرض را باید به خدوند متعال نسبت دهیم؛ یعنی بگوييم با وجود اينكه در خلقت انسان، هدف وجود دارد، اما خداوند از انجام کاری که غرض او را تأمین کند، امتناع میورزد. چنین عملی را «نقض غرض» گویند که جمله عقلا آن را کاری زشت و ناپسند میشمرند. از این رو، معقول نیست که زمینه برای حضور امام معصوم(ع) فراهم باشد، ولی خداوند از اظهار او دریغ کند. بنابراین، فلسفه غیبت که تنها توجیه آن عبارت است از آماده نبودن مردم، ثابت میکند که منتظران باید شرایط را برای ظهور آماده کنند؛ چون وجود امام بدون آنکه مردم به فرمانهایش گردن بنهند، فایده ندارد. از همینرو، امیرالمومنین علی(ع) فرمود: لا رأی لمن لا یطاع؛ (نهج البلاغه: خطبه 27) کسی که امرش اطاعت نمیشود، گويي نظری ندارد. منظور این سخن آن است که اگر نظر و امر کسی اعمال و اطاعت نمیشود، مثل آن است که او نظری را اظهار نکرده و امری را صادر نکرده است. باز به همین جهت، امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: لو لا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر... لألقیت حبلها علی غاربها؛ (همان: خطبه 3) اگر نبود حضور حاضران و اينكه با وجود کمککننده، حجت تمام است، حکومت را به حال خود رها میکردم. عقل نیز بر این امر کاملاً دلالت دارد. آیا بهترین هدایتکننده و حاکم در میان مردمی که به حکم و راهنمایی او تن در نمیدهند، میتواند کاری از پیش ببرد و به هدف برسد؟ حال با ملاحظه اين نظر كه تنها توجیه مقبول و معقول غیبت عبارت است از عصیان مردم، چه کسی میتواند در اين زمینه كه باید برای رفع مانع تلاش کرد، راه انکار را در پیش گیرد؟ در اينجا ممکن است کسی اظهار نظر کند که ایجاد آمادگی از طرف منتظران لازم نیست، بلکه امام باید آن شرایط را به وجود آورد یا به تعبیر دیگر، خدای متعال به طور معجزهآسا، شرایطی را به وجود خواهد آورد تا آخرین حجت و امام در میان مردم، آشکار و از پشت پرده غیبت خارج شود. در نتیجه، ایجاد آمادگی برای منتظران لازم نیست. در پاسخ باید گفت اگر بنا باشد این مسئله فقط به معجزه استناد داشته باشد و به طور غیر عادی و بدون نقشآفرینی مردم تحقق یابد، با این اشکال مواجه میشویم که چرا تا به حال، خدای قادر به انجام معجزه، از انجام چنین کاری امتناع ورزیده است؟ به این ترتیب، تمام اشکالاتی که در فلسفه غیبت، به آنها پاسخ داده شده است، دوباره پدیدار میشوند و این بار بیجواب خواهند ماند. در آنجا ثابت شد که نصب امام مقضای حکمت الهی است و غیبت امام هم به دلیل اطاعتناپذیری مردم است. حال اگر بنا باشد این مانع به وسیله معجزه برطرف شود، خصم خواهد گفت پس چرا این شرط و زمینه تا کنون محقق نشده است؟ اگر به راستی نصب امام لازم است و مقتضای حکمت الهی است، البته با در نظر گرفتن شرطی که ایجاد آن شرط هم در اختیار و قدرت خود خداست، پس چرا خداوند پس از گذشت این همه سال، کاری انجام نداده است که زمینه را برای آنچه مقتضای حکمت اوست، فراهم آورد؟ تلازم وجوب عمل به تکالیف شرعی با ضرورت زمینهسازی عمل به تکالیف شرعی اعم از آنچه جنبه فردی یا اجتماعی دارد، موجب میشود زمینههای ظهور فراهم شود؛ چون هر قدر دستورهای دین کاملتر اجرا شود، امکان نهادینه شدن دین به صورت کامل، بیشتر فراهم میگردد. بر این اساس، در روایات چندی، وقتی از ائمه طاهرین(علیهم السلام) سؤال میشد که «وظیفه انسانها در عصر غیبت چیست؟» میفرمودند به هرچه نزد ایشان از دین به عنوان حجت ثابت شد، عمل کنند تا اينكه زمان ظهور برسد. اکنون برای نمونه، چند روایت را میآوریم: یک. عن ابی عبدالله(ع) قال: کیف أنتم إذا بقیتم دهراً من عمرکم لا تعرفون إمامکم؟ قیل له: فإذا کان ذلك فکیف نصنع؟ قال: تمسکوا بالأمر الأوّل حتی یستبین لکم؛ (حر عاملی، بیتا: ج3: 474، به نقل از: صدوق، 1425) امام صادق(ع) میفرماید: چگونه خواهید بود در زمانی که نسبت به امام خود، آشنایی [و دسترسی] ندارید؟ به حضرت گفته شد: در آن زمان وظیفۀ ما چیست؟ حضرت فرمود: به همان چیزی که امر اول شماست [همان چیزی از احکام دین که برای شما حجت است] عمل کنید تا حقیقت برای شما آشکار شود. دو. قال أبوعبدالله(ع): یأتی علی النّاس زمان یغیب عنهم إمامهم. فقلت له: ما یصنع النّاس فی ذلك الزمان؟ قال: یتمسکون بالأمر الذی هم علیه حتّی یتبیّن لهم؛ (همان) امام صادق(ع) فرمود: زمانی خواهد آمد که امام از چشمان مردم پنهان خواهد شد. از حضرت سؤال شد: وظیفه در آن زمان چیست؟ حضرت فرمود: به آنچه بر آن حجت دارید، عمل کنید تا حقیقت احکام [با ظهور امام عصر(عج)] برای شما آشکار شود. سه. عن عبدالله بن سنان قال: دخلت أنا و أبی علی أبی عبدالله(ع)، فقال: کیف أنتم إذا صرتم فی حال لا یکون فیها امام هدی و لا علم یری؟ فلا ینجو من تلك الحیرة إلّا من دعا بدعاء الحریق [الغریق]. فقال أبی: هذا و الله البلاء فکیف نصنع جعلت فداك حینئذٍ؟ قال: إذا کان ذلك و لن تدرکه فتمسکوا بما فی أیدیکم حتی یصح [یتضح] لکم الأمر؛ (مجلسی، 1427: ج13: 271، به نقل از: نعمانی، 1397) عبدالله بن سنان میگوید: به همراه پدرم نزد امام صادق(ع) رفتيم. حضرت به ما فرمود: چه حالی دارید، اگر در زمانی قرار گيريد که در آن زمان، امام هدایتگر برای شما نیست و نمیتوانید از حیرت و سردرگمی رهايي پیدا کنید؟ پس برای رهايي از حیرت، دعای حریق [غریق] را بخوانید. پدرم گفت: فدایت شوم، در آن وقت، وظیفه ما چیست؟ حضرت فرمود: در آن زمان به احکامی عمل کنید که حجیت آن برای شما ثابت شده است تا اينكه حقیقت احکام [در زمان ظهور امام عصر(عج)] برایتان روشن شود. چهار. امام صادق(ع) فرمود: کونوا علی ما أنتم علیه حتّی یأتیکم الله بصاحبها؛ (همان: 272) نسبت به وظایف شرعی، به همان چیزی که در اختیار دارید و حجیت آن برایتان ثابت شده است، عمل کنید تا صاحب آن ظاهر شود. در روایاتی نیز وظیفه مردم در عصر غیبت، تمسک به دین بیان شده است. آیا تمسک به دین جز عمل به وظایفی است که به عنوان حجت شرعی برای مکلف ثابت شده است؟ برای نمونه، به روایتی بنگرید که بر این مطلب دلالت دارد: قال ابوعبدالله(ع): إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة المتمسّك فیها بدینه کالخارط للقتاد. ثم قال: هکذا بیده. ثم قال: إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة فلیتق الله عبد و لیتمسّك بدینه؛ (حر عاملی، بیتا: ج3: 473، به نقل از: صدوق، 1425) امام صادق(ع) فرمود: برای صاحب این امر، غیبتی است که تحمل آن برای دینداران بسیار دشوار است. آنگاه فرمود: برای صاحب این امر غیبتی است که در زمان غیبت باید تقوا پیشه کرد و به دین تمسک جست (یعنی باید به آن چیزی از دین که حجیت آن ثابت شد، عمل کرد). در این روایات، وظیفه منتظران در عصر غیبت، عمل به وظایف و تکالیف شرعی و عمل به چیزهایی است که بر اساس ضوابط فقهی، حجت بودن آنها به اثبات رسیده است. البته اثبات اين امر كه همگان موظف به انجام تکالیف شرعی خود هستند، تنها به این روایات وابسته نیست، بلکه مسلّم و ضروری دین و مذهب است که به هیچ وجه، تردید و مناقشه در آن وجود ندارد. اگر عمل به وظایف شرعی در میان مردم شدت یافت، قهراً زمینه برای اجرای دین کامل به دست کاملترینِ خلق فراهم خواهد شد و بهترین زمینه برای ظهور موعود عبارت است از عمل مردم به تکالیفی که در شریعت مقرر شده است. حال اگر کسی بگوید ایجاد آمادگی و در فکر انتظار واقعی بودن برای ظهور موعود، وظیفه ما نیست، در واقع، منظور او این است که عمل به احکام شرعی و ترویج آن، وظیفه ما نیست؛ چون مسلّم است که عمل کردن به احکام و تکالیف شرعی و تقوا پیشه کردن، بهترین زمینه را برای ظهور فراهم میکند. پس اگر کسی منکر لزوم آمادگی باشد، گویی منظورش این است که شریعت در عصر غیبت، مردم را به حال خود گذاشته و قلم تکلیف را از ایشان برداشته است. آیا کسی که در کمترین حد از معلومات فقهی باشد، میتواند چنین اظهار نظری کند؟ کدام فقیه است که در عصر غیبت بگوید مردم در عمل به وظایف شرعی خود، وظیفهای ندارند؟ ترویج دین و زمینهسازی برای بهتر عمل کردن به تکالیف و احکام شرعی، مهمترین وظیفه منتظران است؛ چون مهمترین زمینه را همین امر فراهم میکند. دینداری و تقوا پیشه کردن به میزانی که در عصر غیبت برای ما ثابت است، جامعه را برای پذیرش دین کامل آماده خواهد کرد. انتظار صحیح هم جز این نیست و آمادگی برای ظهور هم معنایی جز این ندارد. بنابراین، منکر لزوم آمادگی و انتظار واقعی، در حقیقت، طرفدار لاابالیگری، ترک دینداری و تعطیل عمل کردن به وظایف شرعی است. بینتیجه بودن ظهور بدون زمینهسازی بنا بر آیات مبارکه قرآن و روایات بیشماری که از ائمه اطهار(علیهم السلام) رسیده است، امام عصر(عج) اسلام را به طور کامل و در همه جهان خواهد گستراند. آیه مبارکه هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهـُدَى وَدِينِ الْحـَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمـُشْرِكُونَ (توبه: 33) کاملاً بر این مطلب دلالت دارد که در عصر ظهور، تنها دین غالب بر جهان، دین اسلام خواهد بود. روایاتی نیز که در ذیل این آیه مبارکه بیان شدهاند، جملگی بر این نکته دلالت دارند که در زمان ظهور امام عصر(عج)، کافر و مشرکی باقی نخواهد ماند و همگان به وحدانیت خدا و رسالت نبوی(ص) و ولایت ائمه اقرار خواهند کرد. (سلمی سمرقندی، بیتا: ج2: 87؛ عروسی حویزی، 1382: ج2: 211؛ طبرسی، 1379: ج5: 25؛ فیض کاشانی، 1336: ج1: 697) به طور مسلّم، اسلام در زمان حضرت مهدی(عج) باید به طور کامل اجرا شود تا جايي که در روایات زیادی آمده است که آن حضرت، تجدیدکننده دین است و بسان پیامبر اعظم(ص)، تمام امور جاهلی را از بین میبرد. (حر عاملی، بیتا: ج3: 539 و 540، به نقل از: نعمانی، 1379) پس قهراً ثابت میشود که برای تحقق این امر در آن وقت، به آمادگی و زمینهچینی نیاز است. به یقین، خدای متعال نمیخواهد همه کارها را با قدرت خارقالعاده و به صورت معجزهوار پیش ببرد و در آن عصر، اختیار را از انسانها بگیرد. در آن زمان عنایاتی خاص از جانب ذات مقدس احدیت وجود خواهد داشت، چنانكه در برخی از روایات به آن اشاره شده است (همان: 496 و 540، به نقل از: نعمانی، 1379)، ولی این عنایات چنان نیست که اختیار را از انسان سلب کند و کارها را به طریق خارقالعاده پیش ببرد. بنابر آنچه از روايات استفاده مي شود، امام عصر(عج) براي اينكه بتواند سيطره دين اسلام را در همه جا بگستراند، فتوحات فراواني خواهد داشت. اکنون به برخي از اين روايات اشاره ميشود: یک. رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: المهدی من ولدی الّذی يفتح الله به مشارق الأرض و مغاربها؛ (حسينی شوشتری، 1396: ج13: 259، به نقل از: ینابیع المودة) مهدی(عج) از نسل من است که خدا به وسیله او شرق و غرب عالم را فتح میکند. دو. رسول مکرم اسلام(ص) فرمود: لا یقوم السّاعة حتّی یملك رجل من أهل بیتی یفتح القسطنطیة و جبل الدّیلم و لو لم یبق إلّا یوم لطوّل الله ذلك الیوم حتّی یفتحها؛ (مجلسی، 1427: ج51: 96) قیامت فرا نمیرسد، تا مردی از اهلبیت من، قسطنطنیه و کوه دیلم را فتح کند و اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی بماند، خداوند متعال آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا [قائم] آنجا را فتح کند. سه. امام باقر(ع) فرمود: إذا قام القائم سار الكوفة... و يفتتح القسطنطنية و الصّين و جبال الدّيلم...؛ (همان: ج52: 339) اگر امام عصر قیام کند، به کوفه خواهد رفت... و قسطنطنیه و چین و کوه دیلم را فتح خواهد کرد. چهار. امام باقر(ع) فرمود: كأنّی بالقائم(ع) علی نجف الكوفة... و هو يفرق الجنود فی البلاد؛ (مفيد، 1413: ج11: 379) گويي امام عصر را میبینم در حالی که در نجف کوفه است... و در حالی است که لشکر خود را به تمام مناطق پراکنده میکند. در اينجا ممکن است تصور شود این مبارزات به طریق غیرعادی صورت میگیرد. پس نیازی به تهیه مقدمات نیست. از روایات فراوانی استفاده میشود که چنین تصوری باطل است و فتحهای امام با تلاش و زحمت صورت میگیرد. برای نمونه، در روایتی، وقتی راوی از امام سؤال میکند: آیا این مطلب صحیح است که مردم میگویند: همه چیز برای امام عصر(عج) تسلیم میشوند و نیازی به خونریزی نیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «هرگز و اگر قرار بود این طور شود، برای پیامبر اکرم(ص) این اتفاق میافتاد.» باز حضرت تکرار میفرماید: «هرگز» و آنگاه به جان مبارک خود قسم میخورد و میفرماید: «تا اينكه ما و شما عرق و خون را از پیشانی پاک کنیم.» (حر عاملی، بیتا: 543، به نقل از: نعمانی، 1397) در روایت دیگری، وقتی در مورد حضرت قائم(عج) سخن به میان آمد، مفضل از امام صادق(ع) سؤال کرد: آیا کار حضرت به آسانی پیش میرود؟ حضرت در پاسخ فرمود: «خیر، تا اينكه عرق و خون را پاک کنید.» (همان) این سخن، کنایه از سختی و مشقت زیاد است. در محضر امام رضا(ع) نیز از حضرت قائم(عج) سخن به میان آمد. حضرت فرمود: «شما امروز آسودهخاطر هستید.» سؤال کردند: چگونه؟ حضرت در پاسخ فرمود: «وقتی حضرت قائم ظهور کند، عرق و خون و خواب بر پشت مرکبها خواهد بود و لباس حضرت، خشن و غذایشان، نامناسب است.» (همان) این روایات جملگی بر این دلالت دارند که عصر ظهور امام زمان(عج) با سختیها و ناملایمات زیادی همراه است. پس اگر شرایطی تا این حد سخت و ناگوار پیش روست، مگر میتوان بدون آمادگی و فراهم کردن زمینه، کاری از پیش برد؟ هيچ دليلي در دست نيست كه بر اين دلالت كند كه در زمان امام عصر(عج)، از مردم سلب اختيار ميشود و هر كس مجبور است مطيع حضرت باشد و با او به مخالفت برنخيزد، بلكه دليل بر خلاف آن است. برای نمونه، در قسم شيطان به عزت باريتعالي، اين قيد وجود ندارد كه در زمان ظهور حضرت مهدی(عج)، وساوس او منتفي است، بلكه او به طور مطلق قسم خورده است كه از ايجاد انحراف دست برندارد. در روايات فراوانی نیز آمده است كه هنگام ظهور و بعد از آن، شيطان همچنان به كار خود ادامه خواهد داد. براي نمونه، از امام باقر(ع) روايت شده است: «هنگام ظهور امام عصر(عج)، منادي آسماني در اول روز ندا ميدهد كه حق با علي(ع) و شيعيان اوست. سپس شيطان در آخر روز از زمين ندا خواهد داد: به درستي كه حق با عثمان و پیروان اوست و در آن هنگام است كه اهل باطل به شك خواهند افتاد.» (مفيد، 1413: ج11: 371) وجود شيطان و وساوس شيطاني، اختيار انسان بر انجام كار بد و اشتغال نفس اماره به كار خود در آن زمان دلالت ميكنند كه همراه امام بودن، تبعيت كردن از وي و صبوري كردن در سختيها و ناملايمات كاري دشوار است؛ چون خلاف تمنيات نفس و دستور شيطان است. از اينرو، در روايات فراوان به لزوم تبعيت از امام عصر(عج) توصيه و امر شده است. براي مثال، در روايتي از پيامبر اكرم(ص) رسيده است كه فرمود: تجیء فتنة غبراء مظلمة ثم یتبع الفتن بعضها بعضاً حتی یخرج رجل من اهل بیتی یقال له المهدی، فان ادرکته فاتبعه و کن من المهتدین؛ (حسيني شوشتري، 1396: ج13: 263، به نقل از: الحاوی للفتاوی اثر جلالالدین سیوطی) فتنهای سخت خواهد آمد که مانند غبار و تاریکی است. سپس فتنهها به دنبال هم خواهد آمد تا اينكه مردی از اهلبیت من که به او مهدی میگویند، خروج میکند. پس اگر او را درک کردی، از او تبعیت کن و از هدایتشدگان باش. امر به تبعيت زماني معنا دارد كه مكلف در ترك آن اختيار و انگيزه داشته باشد. اگر افراد نسبت به عملي مسلوبالاختيار باشند يا انگیزه کافی نداشته باشند، امر کردن، لغو و بیفایده است و شارع حکیم مرتکب کار لغو خواهد شد. بنابراين، معلوم ميشود قسمت عمده فتوحات حضرت به صورت طبيعي و به دست انسانهايي صورت خواهد گرفت كه شيطان و نفس آنها را از تبعيت كردن و تحمل ناملايمات بازميدارد. پس نتيجه قهري اين امر خواهد بود كه براي تحمل آن شرايط و به منظور فایق آمدن بر آن مشكلات، آمادگي و استعداد لازم است. از اينرو در ادعيه شريفه به ما تعليم فرمودند كه از خدا بخواهيم ما را از اطاعتكنندگان و ممتثلين اوامر حضرت قرار دهد. (مفاتيح الجنان، دعاي عهد) ائمه(علیهم السلام) توصیه کردهاند كه اين دعا در عصر غيبت خوانده شود. دعاهاي فراوان ديگری نيز بر اين دلالت دارند كه بايد با تلاش و طلب توفيق از خداي متعال، زمينه را براي همراهي و تبعیت از حضرت در خود به وجود آورد. يكي ديگر از دعاهايي كه به همگان توصيه شده، اين است كه خداوند ما را از اعوان و انصار حضرت قرار دهد. (همان) اصحاب امام عصر(عج) از مقام والايي برخوردارند تا جايي که در روایتی از امام باقر(ع) رسیده است که حضرت فرمود: «گویا میبینم اصحاب امام قائم(عج) را که میان شرق و غرب را احاطه کردهاند و همه چیز مطیع ایشان است، حتی حیوانات وحشی زمین و پرندگان آسمان. همه چیز به دنبال کسب رضایت ایشان هستند تا جايي که قسمتی از زمین بر قسمتهای دیگر افتخار میکند که امروز یکی از اصحاب قائم(عج) بر من گذشت.» (حر عاملی، بیتا: ج3: 494، به نقل از: صدوق، 1425) آیا رسیدن به این مقامات جز با زحمت و آمادگی قبلی ممکن است؟ به یقین، تا یاورانی که دارای چنین مقامی هستند، برای آن دوران تربیت و آماده نشوند، ادارۀ یک حکومت جهانی ناممکن است. در روایاتی هم آمده است که تا سیصد و سیزده یاور با اراده پولادین برای حضرت فراهم نگردد، امر فرج انجام شدنی نخواهد بود. (نودهی، 1385: 27) آیا میتوان زمین را پر از قسط و عدل و داد کرد بدون اينكه شرایط ایجاد این وضعیت فراهم شود؟ مگر نه این است که پیامبر خدا(ص) به ظهور منجی بشارت داد و فرمود جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد؟ این روایات از نظر کثرت تا حدی است که امکان هیچ شک و شبههای در مورد صدور آن راه ندارد. (حر عاملی، بیتا: ج3: 445 و 555) آیا پر کردن زمین از عدل و داد جز با ایجاد آمادگی ممکن است؟ در مطالب گذشته، به بطلان رخ دادن معجزه و خرق عادت در ظهور اشاره شد. پس شکی باقی میماند که اگر بناست زمین از عدل و داد پر شود و این کار نیز با زحمت و رنج صورت میگیرد، چارهای جز این نیست که بگوييم برای به وجود آمدن آن، آمادگی و تهیه مقدمات، لازم است. مگر معلولی بدون علت قابل تحقق است که این مسئله بدون سبب واقع شود. از اینرو این فرمایش که به تواتر از پیامبر اکرم(ص) نقل گردید، ایجاب میکند برای تحقق چنین وضعیتی در همه عالم، به زحمت و تلاش و آمادگی نیاز باشد. چگونه ميتوان پذيرفت كه بسترسازی برای پر كردن زمين از عدل و داد تنها توسط خود حضرت صورت پذيرد. این در حالي است كه سنت الهي بنا بر استناد قرآن كريم اين است كه: إِنَّ اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ. (رعد: 11) اين آیه كريمه به خوبي ثابت ميكند كه سنت الهي بر اين نيست كه بدون اختيار و به طور معجزهآسا، وضعيت را در جامعه به سمت صلاح و نفي ظلم و پر كردن زمين از عدل و داد پیش ببرد، در حالي كه خود مردم هيچ نقشي نداشته باشند و اين كار فقط به دست امام عصر(عج) و با عنايت الهي صورت گيرد. اين اظهار نظرها، خط بطلان كشيدن بر ادله بيشمار عقلي و نقلي است كه دلالت دارد انسانها با اختيار و انتخاب خود، مسيرشان را مشخص ميكنند. در غیر اینصورت، سؤالات بيپاسخ فراواني به وجود خواهد آمد؛ سؤالاتي مانند اينكه: پس چرا خداي متعال در زمان ديگر معصومان، چنين كاري را انجام نداد؟ چرا خداوند، پيامبرش را به صورت معجزهآسا كمك نكرد؟ چرا مردم در ساليان طولاني بايد فساد و تباهي و ظلمهاي فراوان را تحمل كنند؟ خدایي كه قادر به انجام چنين كاري هست، چگونه بر خود روا ميدارد كه مردم اين همه ظلم و جنايت را متحمل شوند؟ اينها و دهها سؤال ديگر ثابت ميكند كه اينگونه اظهار نظرها، باطل و بياساس است. مرحوم شیخ طوسی در پاسخ به اشکالی اظهار میدارد: نصب امام، لطفی است که ما از انجام آن عاجزیم و این فقط کار خدای متعال است و از اینرو، معنا ندارد که او ما را به انجام آن تکلیف کند، ولی بسط ید و تقویت او اگر هم برای ما مقدور بود و هم برای خدای متعال، اگر ملاحظه کردیم که ذات احدیت از انجام آن امتناع نمود، پی میبریم که بر او واجب نیست، بلکه بر ما واجب است؛ چرا که او باید منبسطالید و قدرتمند باشد تا بتواند نقش و وظیفهای را که بر عهده اوست، به خوبی ایفا کند. نیز گفتیم که اگر بسط ید قرار دادن امام، فعل الهی باشد، انسانها مجبور خواهند شد و خداوند متعال اگرچه میتواند با قدرت خود، دشمنانش را از بین ببرد و او را با ملائکه یاری رساند، ولی چنین نمیکند؛ چون در این صورت، دیگر تکلیف کردن، بیفایده و بیمعناست. بنابراین، وظیفه ما این است که شرایط بسط ید و قدرتمند شدن امام را فراهم کنيم. (طوسی، 1425: 11) اگر خداوند توسط امامي، زمين را از عدل و داد پر ميكند، امام هم با كمك مردم و خواست ايشان به اين كار اقدام خواهد فرمود و اگر هم عنايات الهي، كمككار اوست، اين امر به اندازهاي نيست كه كاملاً در اين جريان معجزهاي صورت گيرد. اگر بناست مردم در آن عصر، كمككار و ياور امام خود باشند، بايد از قبل، اين احساس و كمال را در خود به وجود آورند و خود را به گونهاي آماده كنند كه بتوانند در اين كار بزرگ، سهيم باشند. به همین جهت، در روایات متعددی رسیده است که تا قبل از ظهور حضرت، به طور کامل غربال میشوید و مورد آزمایشهای سخت قرار میگیرید. حتی در برخی روایات، کلمه غربال شدن سه بار تکرار شده است (حر عاملی، بیجا:510 و 537، به نقل از: طوسی، 1425). همچنین در کتابهای اهل سنت روایاتی آمده است که گویای همین مطلب است و بیان میشود که افراد ناخالص باید از مخلص جدا شوند و افراد مخلص رشد کنند و استعداد لازم را به دست آورند. (همان: 641، به نقل از: فرائد السمطین اثر حافظ حموینی) لزوم زمینهسازی در قالب معرفی امام به مردم از جمله اموری که در تحقق ظهور نقش بسزايي دارد، شناخت مقام امام و پی بردن به جایگاه و منزلت اوست. این شناخت از دو جهت باید صورت گیرد؛ اول اينكه انسان دریابد دارنده این مقام از چه جایگاه و منزلت رفیعی برخوردار است. دوم اینکه بداند در هر عصری، امامی هست و خدای متعال زمین را از امام خالی نخواهد گذاشت. اگر همگان این دو جهت را درک و فهم کنند، دیگر کسی بهجز حضرت را مصلح نمیدانند و جز او را پناه کامل و منجی حقیقی نخواهند دانست. امام معصوم، واجد همه کمالات است و تنها اوست که لیاقت کامل و بیکم و کاست را برای اداره بشریت دارد. برای پی بردن به جهت اول کافی است به آیه 124 از سوره مبارکه بقره توجه شود که خدای متعال میفرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم] پرسيد: «از دودمانم [چهطور؟]» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمىرسد.» این آیه مبارکه بر رسیدن حضرت ابراهیم(ع) به مقام امامت دلالت دارد. از این آیه به ضمیمه آیات دیگر ثابت میشود که مقام امامت بعد از آنکه حضرت به مقام نبوت و خلّت رسیده بود، به وی اعطا گردید. آن آیات بر اين دلالت دارند كه حضرت ابراهیم در زمان کهولت و وقتی صاحب فرزند شد که از فرزنددار شدن ناامید بود. اگر در این آیه، این مقام را برای فرزندان خود طلب میکند، گویای این است که این مقام بعد از برههای است که حضرت به مقام نبوت و خلّت رسیده بود. (طباطبايي، 1372: ج1: 270) با اینکه ابراهیم برای رسیدن به آن دو مقام، مورد ابتلا و امتحانهای سخت واقع شد، باز برای رسیدن به این مقام با آزمایشهای متعدد روبهرو شد. وقتی از همه امتحانها به طور کامل سربلند بیرون آمد، «فأتمهن»، آنگاه خدای متعال او را به این مقام رساند. از این آیه به خوبی روشن میشود که همه پیامبران، امام نبودند، بلکه تنها به عنوان پیک خدا، پیامرسان دستورهای الهی بودند. مقام زمامداری جامعه، برای خلّص از ایشان است که به عالیترین مقامات انسانی راه پیدا کردهاند؛ چون اگر هر پیامبری مقام امامت میداشت، حضرت ابراهیم هم میبایست آن زمانی که به پیامبری رسیده بود، این مقام را دارا میبود. اگر این مقام را قبلاً داشت، آمدن این آیه مبارکه معنای درستی نداشت؛ چون مفاد آیه این است که پاداش پیروزی کامل از همه امتحانها، عبارت است از اينكه ابراهیم به مقام امامت از طرف خدای متعال رسید. اگر او قبلاً به این مقام منصوب شده بود، دیگر جا نداشت که گفته شود در این زمان که بعد از دوره نبوت و خلّت است، مورد ابتلا قرار گرفت و چون از همه مراحل پیروز بیرون آمد، او را به این مقام رساند. بنابراین، مقام امامت، جدا و متمایز از مقام نبوت است (طوسی، 1409: ج1: 449) و تنها بعضی از پیامبران این مقام را داشتند. در کتابهایی که در زمینه اصول فقه نگاشته شده است، در مورد دلالت ذیل آیه مبنی بر اينكه عصمت در همه عمر برای امام، لازم است یا خیر، بحثهایی وجود دارد. با این حال، صدر آیه به خوبی دلالت دارد که برای کسی جعل مقام امامت از ناحیه خدا متعال صورت گرفته که به طور کامل از همه امتحانها پیروز بیرون آمده است. این آزمایشها قطعاً سختتر از آزمایشهایی است که برای رسیدن به مقام نبوت از انسان به عمل میآید. قهراً کسی که در همه آزمایشها روسفید است، نمیتواند غیرمعصوم باشد و در بالاترین درجات از کمال قرار گیرد. این امر، یکی از ادله توجه به مسئله امامت از منظر قرآن، آن هم به صورت بسیار اشارهای و گذراست. برای پی بردن به جهت دوم هم قبلاً از نظر گذشت که شرط حکمت و حکیمانه بودن افعال الهی این است که زمین را از حجت خالی نگذارد. به همان دلیل که بر خداوند متعال واجب است پیامبر بفرستد و مردم را از گمراهی نجات دهد و اداره جامعه را بر عهده بگیرد و انسانها را به سمت معنویات هدایت کند، به همان دلیل هم لازم است در جامعه امام قرار دهد و زمین را از حجت خالی نکند. منتظران موظفند امام را از این دو جهت به طور کامل بشناسند و علاوه بر اينكه خود نسبت به مقام امامت شناخت پیدا کردند، برای معرفی او به دیگران تلاش کنند. اهمیت و فایده شناخت امام از این جهت است که امام عصر(عج) زمانی با کمک مردم به اهداف بلند خود خواهد رسید که مردم از وی به طور کامل پیروی کنند. پیروی و اطاعت نیز زمانی برای انسان حاصل میشود که اول بداند خدای متعال برای او امام قرار داده است. دوم آنکه امام مطاع از هر گناه و خطا، مصون و معصوم باشد تا به طور کامل مورد اطاعت قرار گیرد. با وجود انسانهای گوش به فرمان و مطیع، امام توان خواهد یافت به هدفهای عالی مورد نظر دست پیدا کند. روایات فراوانی درباره وظایف مردم در عصر غیبت برای شناخت امام زمان(عج) رسیده است که به عنوان نمونه میتوان به این روایات اشاره کرد: یک. امام صادق(ع) در حدیثی فرمود: اگر کسی امام خود را بشناسد و بمیرد قبل از آنکه این امر را ببیند و سپس حضرت قائم(عج) ظهور کند، اجر او مانند کسی است که با حضرت قائم(عج) در خیمهاش باشد. (حر عاملی، بیتا: ج3: 515، به نقل از: طوسی، 1425) دو. در روایت دیگری، امام صادق(ع) فرمود: کسی که این امر را بشناسد و سپس بمیرد، اجر او مانند کسی است که با حضرت قائم(عج) کشته شود. (همان) سه. در روایتی دیگر نیز از امام صادق(ع) رسیده است: هر کسی امام خود را بشناسد، مانند کسی است که در خیمهگاه امام قائم(عج) باشد. (مجلسی، 1427: ج13: 276) چهار. بنا بر روایتی، امام صادق(ع) دعايي را برای زمان غیبت به زراره تعلیم فرمود. در آخرین فراز آن دعا چنین آمده است: اللّهم عرّفنی حجّتك فإنّك إن لم تعرّفنی حجّتك ضللت عن دینی. (صدوق، 1425: 322) اگر امام به مردم به طور صحیح معرفی شود و مردم او را بشناسند، دلهاشان از محبت او سرشار خواهد شد. آیا ممکن است کسی آینه تمامنمای جمال و جلال الهی را بشناسد، ولی نسبت به او عشق پیدا نکند؟ پس باید تمام تلاش را به کار برد تا این بزرگواران بهخصوص قائم(عج) به درستی معرفی شوند. معرفی ایشان هم باید چنان باشد که زمینه محبت و عشق مردم را به آنها به وجود آورد. به همین دلیل، در روایات به شیعیان توصیه شده است که با دشمنان هم مهربان باشند و به عنوان پیرو ائمه(علیهم السلام) رفتار زنندهای نداشته باشند و ائمه(علیهم السلام) را چنان معرفی کنند که مردم نسبت به ایشان محبت پیدا کنند. برای نمونه، امام صادق(ع) در توصیه به عدهای از شیعیان میفرماید: علیکم بتقوی الله و صدق الحدیث و أداء الأمانة و حسن الصّحبة لمن صحبکم و إفشاء السّلام و إطعام الطّعام، صلّوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اتّبعوا جنائزهم فإنّ أبی حدّثنی أنّ شیعتنا أهل البیت کانوا خیار من کانوا منهم، إن کان فقیه کان منهم و إن کان مؤذّن فهو منهم و إن کان امام کان منهم و إن کان صاحب أمانة کان منهم و إن کان صاحب ودیعة کان منهم و کذلك کونوا حبّبونا إلی النّاس و لا تبغّضونا إلیهم؛ (صدوق، بیتا:70) بر شما باد به تقوای الهی و راستگویی در گفتار و ردّ امانت و حسن معاشرت و سلام کردن و اطعام دیگران. در مساجد آنها نماز بخوانید و از مریضهای آنها عیادت کنيد و به تشییع جنازه اموات آنها بروید؛ چون پدرم فرمود: شیعیان ما اهلبیت جزو بهترینها از هر دستهای هستند. اگر فقیهی بود، از ایشان است. اگر مؤذنی بود، از ایشان است. اگر امام جماعتی بود، از ایشان است و اگر صاحب امانتی بود، از ایشان است و اگر صاحب ودیعهای بود، از ایشان است. اینگونه مردم را نسبت به ما علاقهمند سازيد و بغض ما را در دل آنها ایجاد نکنید. چگونه میتوان امامی را شناخت که نسبت به گرسنگی کسانی که در دورترین نقطه از مرکز حکومتش زندگی میکنند، بیاعتنا نیست و اظهار میدارد که غذای مطبوع نمیخورم برای اينكه شاید (فقط به احتمال اينكه) در یمامه یا حجاز کسی گرسنه باشد. (نهج البلاغه: نامه 45) و به او عشق پیدا نکرد و جز امام معصوم(ع) را مصلح و لایق تصدی حکومت و اداره جامعه دانست؟ بنابراین، آنچه زمینه را برای ظهور فراهم میسازد، شناخت مردم از مقام امامت و وجود مبارک امام عصر(عج) است؛ چون شناخت موجب عشق و ارادت میشود و عشق و ارادت هم باعث اطاعت و تسلیم میشود. فقط در چنین شرایطی، حضور و ظهور امام(ع) سودمند و نتیجهبخش خواهد بود. دلالت ادلۀ وجوب انتظار بر لزوم زمینهسازی در کنار ادله متعددی که تا به حال از آن سخن به میان آمد، از روایات دیگری نیز میتوان استفاده کرد که ثابت میکند انتظار برای ظهور امام عصر(عج)، لازم و واجب است. این روایات هم با توضیحی که پس از نقل آن از نظر خواهد گذشت، بر لزوم زمینهسازی دلالت میکند. اکنون چند روایت را به عنوان نمونه ذکر میکنيم: یک. عنه عن ابی الجارود قال: قلت لأبی جعفر(ع): یا ابن رسول الله! هل تعرف مودّتی لکم و انقطاعی إلیکم و موالاتی إیّاکم؟ قال: فقال: نعم. قال: فقلت: فإنّی أسالك مسألةً تجیبنی فیها فإنّی مکفوف البصر قلیل المشی و لا أستطیع زیارتکم کلّ حین. قال: هات حاجتك؟ قلت: أخبرنی بدینك الّذی تدین الله عزّوجلّ به أنت و أهل بیتك لأدین الله عزّوجل به. قال: إن کنت أقصرت الخبطة فقد أعظمت المسألة و الله لأعطینّك دینی و دین آبائی الّذی ندین الله عزّوجلّ به: شهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّداً رسول الله(ص) و الإقرار بما جاء به من عند الله و الولایة لولیّنا و البراءة من عدوّنا و التّسلیم لأمرنا و انتظار قائمنا و الإجتهاد و الورع. (کلینی، بیتا: ج2: ح10) در این روایت، امام باقر(ع) به ابیجارود فرمود که دین من و دین پدران من، بعد از شهادت به وحدانیت خدای متعال و رسالت پیامبر مکرم اسلام و اقرار به آنچه از نزد خدای متعال آمده است و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و تسلیم امر ما عبارت است از انتظار قائم و تلاش و پرهیزکاری. دو. عن إسماعیل الجعفیّ قال: دخل رجل علی أبی جعفر(ع) و معه صحیفة فقال له أبو جعفر(ع): هذه صحیفة مخاصم یسأل عن الدّین الّذی یقبل فیه العمل. فقال: رحمک الله هذا الّذی أرید. فقال أبو جعفر(ع): شهادة أن لا إله إلّا الله وحده لا شریك له و أنّ محمّداً(ص) عبده و رسوله و تقرّ بما جاء من عند الله و الولایة لنا أهل البیت و البراءة من عدوّنا و التّسلیم لأمرنا و الورع و التّواضع و انتظار قائمنا فإنّ لنا دولة إذا شاء الله جاء بها. (همان: ج2: ح13) اسماعیل جعفی میگوید: امام باقر(ع) به شخصی که از دینی سؤال میکرد که آن دین موجب قبولی عمل است، فرمود: بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت نبی مکرم اسلام و ولایت برای ما اهلبیت و بیزاری از دشمنان ما و تسلیم امر ما و پرهیزکاری و تواضع عبارت است از انتظار برای قائم(عج)؛ چون برای ما دولتی است که هرگاه خدا بخواهد، تشکیل خواهد شد. سه. عن ابی عبدالله(ع) أنّه قال ذات یوم: أ لا أخبرکم بما لا یقبل الله عزّوجلّ من العباد عملاً إلّا به؟ فقلت: بلی. فقال: شهادة أن لا إله إلّا الله و أنّ محمّداً عبده و رسوله و الإقرار بما أمر الله و الولایة لنا و البرائة من أعدائنا یعنی الأئمة خاصّة و التّسلیم لهم و الورع و الإجتهاد و الطّمأنینة و الإنتظار للقائم. (نعمانی، 1397: 106: باب التمحیص) امام صادق(ع) فرمود: آنچه خدای متعال به وسیله آن، عمل بندگان را قبول خواهد کرد، بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) و اقرار به امر الهی و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و تسلیم از برای ایشان بودن و پرهیزکاری و تلاش و طمأنینه، عبارت است از انتظار برای قائم(عج). در این سه روایت ملاحظه میشود که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در کنار شهادت به وحدانیت خدای متعال و رسالت نبوی، مسئله انتظار قائم(عج) را مطرح میفرمایند که این کار بر اهمیت و وجوب انتظار دلالت میکند. علاوه بر اين، مسئله انتظار در کنار مسائلی ذکر شده است که از آن به عنوان مایه قبول اعمال بندگان یاد شد. چهار. عن عبدالعظیم الحسنیّ، قال: دخلت علی سیّدی محمّد بن علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابی طالب(علیهم السلام) و أنا اُرید أن أسأله عن القائم أ هو المهدیّ أو غیره، فابتدأنی فقال لی: یا أبا القاسم إنّ القائم منّا هو المهدیّ الّذی یجب أن یُنتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و... . (صدوق، 1425: 351) در این روایت ملاحظه میشود که امام جواد(ع) تصریح میفرماید که انتظار در زمان غیبت، واجب است و در کنار وجوب اطاعت در زمان ظهور، از آن یاد شد. دلالت ادله فضیلت انتظار به لزوم زمینهسازی علاوه بر روایات یاد شده که بر مسئله وجوب انتظار دلالت دارد، به روایاتی هم که بر فضیلت انتظار دلالت دارد، میتوان استناد کرد. برای نمونه، توجه به روایات زیر مدعای این مقاله را به خوبی ثابت میکند. یک. رسول خدا(ص) فرمود: أفضل أعمال اُمّتی إنتظار الفرج من الله عزّوجلّ؛ (همان: 584) بافضیلتترین اعمال امت من، انتظار فرج از خدای متعال است. دو. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل الله؛ (همان: 585) منتظر امر ما مانند کسی است که در راه خدا در خون خود غلتان است. سه. امام صادق(ع) فرمود: من مات منکم علی هذا الأمر منتظراً له کان کمن کان فی فسطاط القائم(عج)؛ (همان: 584) هر یک از شما که منتظر این امر باشد، مانند آن است که در خیمۀ امام عصر(عج) سکونت گزیده باشد. (کنایه از نزدیکی زیاد به امام عصر(عج)) چهار. امام صادق(ع) فرمود: المنتظر للثّانی عشر کالشّاهر سیفه بین یدی رسول الله(ص) یذبّ عنه؛ (همان: 587) منتظر امام دوازدهم مانند کسی است که در رکاب پیامبر(ص) شمشیر بزند. پنج. امام صادق(ع) فرمود: یا أبا بصیر! طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته؛ (همان: 335) ای ابوبصیر، خوشا به حال شیعیان قائم(عج) ما، کسانی که در زمان غیبت، منتظر ظهور اویند. شش. امام باقر(ع) فرمود: و اعلموا أنّ المنتظر لهذا الأمر له مثل أجر الصّائم القائم و من أدرک قائمنا فخرج معه فقتل عدوّنا کان له مثل أجر عشرین شهیداً و من قتل مع قائمنا کان له مثل اجر خمسة و عشرین شهیداً؛ (کلینی، بیتا: باب الکتمان، از ابواب «الایمان و الکفر»: ح4) ثواب منتظر این امر مانند کسی است که در حال نماز و روزه باشد و کسی که در رکاب امام عصر دشمنی را از پای درآورد، ثواب 20 شهید را خواهد داشت و کسی که در رکاب حضرت شهید شود، اجر 25 شهید را خواهد داشت. دلالت این روایات بر مدعای مورد بحث بسیار روشن است، ولی به منظور توضیح بیشتر باید گفت انتظار عبارت است از ناامید نشدن و داشتن توقع ظهور حضرت؛ امید به اينكه زمانی خواهد آمد که امام عصر(عج) ظهور خواهد کرد و اسلام را به طور کامل اجرا میکند. با توجه به حقیقت انتظار، آیا ممکن است کسی واقعاً به تحقق چنین روزی امید داشته باشد، ولی خود را برای آن زمان مهیا نکند؟ آیا معقول است که شارع مقدس، انتظار را متعلق طلب خود قرار دهد و منظور او فقط این باشد که مردم امید داشته باشند بدون اينكه نیاز به انجام کاری باشد؟ اگر در روایات به انتظار امر شده و اگر از انتظار به عنوان بافضیلتترین عمل یاد شده است، در واقع، مراد از آن، طلب امید به همراه لوازم آن است؛ چون کلمات شارع مقدس به عرف القا میشود. صاحبنظران علم اصول فقه میگویند مرجع در تشخیص الفاظ به کار رفته در کلام شارع، عرف است. از استعمالاتی که این واژه نزد عرف دارد، معلوم میشود که لوازمی چون تهیه مقدمات و زمینهچینی، اراده شده است. مثلاً وقتی در عرف مطرح میشود که کسی به انتظار مهمان یا مسافری است، از این کلام این طور متفاهم است که صاحبخانه، اسباب پذیرایی از مهمان یا مسافر را آماده کرده است. بنا بر متفاهم عرفی، از واژه «انتظار»، «آمادهسازی» فهمیده میشود و وقتی مشخص شد که نزد عرف از واژۀ انتظار، آمادگی و آمادسازی اراده میشود، در اينكه مصداق آمادگی چیست، باید به قرینه مناسبت میان مفهوم انتظار و آنچه انتظار آن را میکشیم، توجه کنيم. در توضیح باید گفت عرف در تعیین مراد از یک کلام، به قراین حالی و مقالی آن کلام توجه میکند و مراد را بر اساس آن مشخص خواهد کرد. برای مثال، وقتی گفته میشود شراب حرام است، عرف میفهمد که مراد، نوشیدن شراب است، ولی وقتی گفته میشود پوست فلان حیوان حرام است، مراد از آن عبارت خواهد بود از اينكه از این نوع پوست نباید به عنوان لباس استفاده کرد. کلمه حرام در این دو مثال به کار رفته است، ولی بر اساس تناسبی که میان هر موضوع با استفاده خاص از آن وجود دارد، مشخص میشود که مصداق حرمت دقیقاً چه چیزی است. مصداق حرمت در یک جا، نوشیدن است و در جای دیگر، پوشیدن. حال اگر به واژه انتظار توجه کنیم، با کمی دقت درخواهیم یافت که انتظار هر چیزی با کار خاصی در ارتباط با آنچه انتظار آن را میکشیم، تناسب دارد. برای مثال، تناسب انتظار کشیدن برای آمدن مهمان به خانه این است که وسایل پذیرايي فراهم باشد و تناسب انتظار یک محصّل برای رسیدن وقت امتحان و کنکور این است که جدیّت خود را در مطالعه و علمآموزی بیشتر کند. تناسب انتظار ظهور مصلح کل نیز این است که شرایطی را فراهم کنیم تا حضرت، اهداف و برنامههای خود را بهتر و سریعتر اجرا کند. بنابراین، با توجه به اينكه نزد عرف، از واژه انتظار، آمادگی فهمیده میشود و با توجه به اينكه در تعیین مصادیق انتظار میبایست به قرینه مناسبت میان انتظار با آنچه انتظار آن را میکشیم، دقت کنیم، به این نتیجه میرسیم که مراد از روایات فراوانی که بر لزوم انتظار دلالت دارند، این است که برای تحقیق و اجرای بهتر و سریعتر برنامههای امام(عج) باید آمادگی ایجاد کرد. برای این منظور، شناخت اهداف و برنامههایی که در یک کلمه، اجرای کامل دین اسلام است، لازم و ضروری خواهد بود. نمونههايي از تکالیف شیعیان برای زمینهسازی ظهور در عصر غیبت در کنار روایاتی که بهطور مستقیم به مسئله انتظار پرداختهاند و مشخص میکنند که شیعیان در عصر غیبت نسبت به انتظار و زمینهسازی برای ظهور چه تکلیفی دارند، روایاتی وجود دارد که مشخص میکند زمینهسازی باید دقیقاً چگونه باشد و چه تکالیفی در زمان غیبت متوجه آنهاست. این تکالیف در روایات به دو قسم فردی و اجتماعی قابل تقسیم است که در اينجا به برخی از آن اقسام اشاره خواهد شد. الف) اقسام وظایف و تکالیف فردی یک. دعا کردن برای ظهور و فرج حضرت در روایات فراوانی به این مسئله پرداخته شده است. یکم. فی حدیث ذکر فیه غیبة المهدی، قلت: کیف تصنع شیعتك؟ قال: علیکم بالدّعاء و انتظار الفرج؛ (اصفهانی، 1398: ج2: 102) در حدیثی که در مورد غیبت حضرت مهدی(عج) وارد شده است، حضرت فرمود: بر شما باد به دعا کردن و انتظار فرج. دوم. در توقیع مروی آمده است: أکثروا الدّعاء بتعجیل الفرج فإنّ ذلك فرجکم. (همان: ج1: 141) برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید؛ چون در آن، فرج شما نیز هست. سوم. امام حسن عسكري(ع) فرمود: و الله لیغیبنّ غیبة لا ینجو فیها من الهلکة إلّا من ثبّته الله عزّوجلّ علی القول بإمامته و وفّقه فیها للدّعاء بتعجیل فرجه. (صدوق، 1425: 357) غیبتی خواهد بود که از آن نجات نیست مگر برای کسی که خدا او را در مسئله امامت تثبیت کرده باشد و توفیق دعا برای تعجیل فرج داده باشد. در کنار روایاتی از این دست، ادعیه بیشماری وجود دارد و به ما از طریق دعاهای مأثور مانند ندبه، عهد و فرج و... تعلیم داده شده است که نسبت به تعجیل ظهور دعا کنیم و از درگاه الهی بخواهیم تا ولیّ خود را ظاهر سازد. دو. عمل به وظایف شرعی چنانكه قبلاً نیز در این زمینه، روایاتی به عنوان نمونه نقل شد، در اينجا به روایتی دیگر اشاره میکنيم تا نسبت به این مسئله تأکید بیشتری صورت گیرد. امام صادق(ع) فرمود: من سرّه أن یکون من أصحاب القائم، فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر... ؛ (نعمانی، 1379: 106) هر کسی که دوست دارد از اصحاب قائم(عج) باشد، در انتظار باشد و پرهیزکاری کند و دارای اخلاق نیکو باشد و اینها را در حال انتظار حفظ کند. سه. تحصیل معرفت نسبت به حضرت بر این مطلب، علاوه بر اينكه دلایل عقلی وجود دارد و در ادعیه مأثوره نیز به ما تعلیم داده شده، در روایات فراوانی هم به آن توصیه شده است. اکنون فقط به ذکر چهار مورد آن بسنده میشود: اول. امام موسی کاظم(ع) فرمود: من شکّ فی أربعة فقد کفر بجمیع ما أنزل الله تبارك و تعالی أحدها معرفة الإمام فی کلّ زمان و أوان بشخصه و نعته؛ (اصفهانی، 1398: ج2: 104) اگر کسی در چهار چیز شک کند، نسبت به تمام آنچه از ناحیه خدای متعال صادر شده، کافر شده است. اولین آن معرفت نسبت به امام و خصوصیات اوست. دوم. امام صادق(ع) در خطبهای به خدا عرضه میدارد که اگر خداوند، امام و حجت واجبالاتباع خود را از نظر مردم مخفی کرده، علم به او و آدابش را در قلب مؤمنان تثبیت کرده است: اللّهم إنّه لا بدّ لأرضك من حجّة لك علی خلقهم، تهدیهم إلی دینك، تعلّمهم علمك، لئلّا تبطل حجّتك و لا یضلّ اتباع أولیائك بعد إذ هدیتهم به إمّا ظاهر لیس بالمطاع أو مکتتم مترقّب، إنّ غاب عن النّاس شخصه فی حال هدنتهم لم یغب عنهم علمه و آدابه فی قلوب المؤمنین مثبتة، فهم لها عاملون. (همان: 106) سوم. امام باقر(ع) فرمود: من مات و لیس له إمام فمیتته میتة جاهلیّة و من مات و هو عارف لإمامه لم یضرّه تقدّم هذا الأمر أو تأخّره و من مات و هو عارف لإمامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه؛ (همان) اگر کسی بمیرد و امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است و اگر عارف به مقام امام باشد، تقدم یا تأخر این امر به او آسیبی نخواهد زد و کسی که بمیرد در حالی که امام خود را شناخته است، مانند کسی است که در خیمهگاه قائم(عج) باشد. چهارم. امام صادق(ع) فرمود: من عرف إمامه کان کمن کان فی فسطاط المنتظر؛ (همان) کسی که امام خود را بشناسد، مانند کسی است که در خیمهگاه قائم(عج) باشد. چهار. افزایش توان تحمل و ظرفیت وجودی روایاتی که برخی از آنها به عنوان نمونه نقل میشود، بر این امر دلالت دارد که تحمل ولایت ائمه(علیهم السلام) به آمادگی قبلی نیاز دارد و افراد در عصر غیبت باید خود را پالایش کنند تا خالصترین اهل ایمان مشخص شوند؛ چون تحمل ولایت ائمه(علیهم السلام) تنها برای این افراد ممکن است و امام(ع) با یاری این افراد میتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند. اول. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: إنّ أمرنا أهل البیت صعب مستصعب، لا یعرفه و لا یقرّ به إلّا ملك مقرّب أو نبیّ مرسل أو مؤمن نجیب امتحن الله قلبه للإیمان؛ (همان: ج2: 465) امر ما اهلبیت سخت و دشوار است و آن را نمیشناسد و به آن اقرار نمیکند مگر فرشته مقرب یا پیامبر فرستاده شده یا مؤمنی که دارای نجابت است و قلب او برای ایمان مورد امتحان الهی قرار گرفته است. دوم. امام صادق(ع) فرمود: إنّ أمرنا صعب مستصعب لا یحتمله إلّا من کتب الله فی قلبه الإیمان. (همان) به درستی که امر ما سخت و دشوار است و آن را تحمل نمیکند، مگر کسی که خدای متعال ایمان را در قلبش جا داده باشد. سوم. امام باقر(ع) فرمود: حدیث تمضغه الشیعة بألسنتها لا تدری ما کنهه. قلت: ما هو جعلنی الله فداك؟ قال: قول علی بن ابی طالب(ع) إنّ أمرنا صعب مستصعب، لایحتمله إلّا ملك مقرّب أو نبیّ مرسل أو مؤمن امتحن الله قلبه للإیمان. یا أبا الرّبیع أ لا تری أنّه یکون ملك و لا یکون مقرّباً و لا یحتمله إلّا مقرّب و قد یکون نبیّ و لیس بمرسل و لا یحتمله إلّا مرسل و قد یکون مؤمن و لیس بممتحن و لا یحتمله إلّا مومن قد امتحن الله قلبه للإیمان؛ (همان) حدیثی است که شیعیان آن را به زبان جاری میکنند، ولی حقیقت آن را درک نمیکنند. سؤال شد: فدایت شوم، آن چیست؟ فرمود: حدیث امیرالمؤمنین علی(ع) است که فرمود: امر ما سخت و دشوار است و فقط برای فرشته مقرب یا پیامبر فرستاده شده یا مؤمن مورد امتحان الهی قابل تحمل است؛ چون ممکن است فرشته باشد، ولی مقرب نباشد و تنها مقرب از ایشان توان تحمل را دارد و گاه پیامبر است، ولی رسول نیست و فقط پیامبر رسول میتواند آن را تحمل کند و گاه شخص مؤمن است، ولی مورد امتحان الهی قرار نگرفته است و فقط مؤمن مورد امتحان الهی توان تحمل آن را دارد. از اینرو، به دلیل دشواری تحمل ولایت ائمه(علیهم السلام) به صورت کامل، در روایاتی که قبلاً نیز مورد اشاره قرار گرفت، تصریح شده است که شیعیان در عصر غیبت در دوره امتحان سخت قرار خواهند گرفت و ظهور زمانی صورت خواهد گرفت که مؤمنانی، از امتحانهای سخت، سربلند و پیروز خارج شوند؛ چون اداره حکومت جهانی تنها به دست این عده ممکن خواهد بود. در اينجا به منظور تأکید بیشتر، به برخی دیگر از روایات اشاره میشود: یکم. امام صادق(ع) فرمود: إنّ هذا الأمر لا یأتیکم إلّا بعد إیاس و لا والله حتّی تمیّزوا و لا والله حتّی تمحّصوا و لا والله حتّی یشقی من یشقی و یسعد من یسعد؛ (همان: ج2: 471) این امر صورت نخواهد گرفت مگر بعد از ناامیدی و پس از آنکه به سختی مورد امتحان قرار گرفتید تا سعید از شقی کاملاً شناخته شود. دوم. امام رضا(ع) فرمود: و الله لا یکون ما تمدّون إلیه أعینکم حتّی تمحّصوا و تمیزوا و حتّی لا یبقی منکم إلّا الأندر فالأندر؛ (همان) به خدا قسم آنگونه که نگاه میکنید نیست، بلکه به جايي برسید که از شدت امتحان، نادرترین شما باقی بماند. سوم. امام باقر(ع) فرمود: لتمحصن یا شیعة آل محمد تمحیص الکحل فی العین...؛ (همان) ای شیعۀ آل پیامبر، آنقدر پاکسازی میشوید، مانند پاکسازی سرمه در چشم. ب) اقسام وظایف و تکالیف اجتماعی یک. ایجاد محبت نسبت به امام(ع) در میان مردم چنانكه قبلاً از آن سخن به میان آمد، برای تأکید بیشتر، دو نمونه دیگر از روایات نقل میشود: اول. امام صادق(ع) فرمود: رحم الله عبداً حبّبنا إلی النّاس و لم یبغّضنا إلیهم...؛ (همان: ج2: 140) خدا رحمت کند بندهای را که محبت ما را در میان مردم ایجاد کند و باعث نشود مردم نسبت به ما بغض پیدا کنند. دوم. امام صادق(ع) فرمود: رحم الله عبداً اجترّ مودّة النّاس إلینا...؛ (همان) خدا رحمت کند بندهای را که باعث محبت میان ما و مردم شود. دو. آمادگی نظامی علاوه بر اينكه از طریق استدلال عقلی میتوان برای این مطلب دلیل اقامه کرد، روایاتی هم مبنی بر این جهت وجود دارد که دو نمونه از آن نقل میشود: اول. امام صادق(ع) فرمود: لیعدّن أحدکم لخروج القائم(عج) و لو سهماً...؛ (همان: ج2: 423) هر یک از شما برای قیام قائم(عج) باید دستکم به اندازه تهیۀ یک تیر آماده شود. دوم. باسناده (ثقة الاسلام کلینی) عن ابی عبدالله الجعفیّ قال: قال لی ابو جعفر محمّد بن علیّ(ع): کم الرّباط عندکم؟ قلت: أربعون. قال(ع): لکن رباطنا رباط الدّهر و من ارتبط فینا دابّة کان له وزنها و وزن ما کانت عنده و من ارتبط فینا سلاحاً کان له وزنه ما کان عنده...؛ (همان) امام باقر(ع) از ابوعبدالله جعفی سؤال کرد: مرزبانی نزد شما چهقدر است؟ او پاسخ داد: چهل روز است. امام فرمود: برای ما همیشگی است و کسی که ما را با فرستادن اسبی در این کار یاری کند، به اندازه وزن آن ثواب خواهد داشت و وزن هر آنچه نزد اوست و کسی که به ما کمک نظامی کند و با فرستادن سلاح یاری رساند، به اندازۀ وزن آنچه نزد اوست، ثواب خواهد داشت. از روایات فراوانی که از ائمه اطهار(علیهم السلام) رسیده است، به اقسام دیگری از وظایف میتوان پرداخت که آن را به فرصتی دیگر موکول میکنيم. نتیجه خلقت انسان بر اساس آیات مبارکه و روایات متواتره، هدفمند و بر اساس غرض صورت گرفته است. اگر قرآن و سنت به دلیل اجمال، برای پی بردن انسان به مقاصد شریعت کافی نبود، بر خدای حکیم لازم است که برای پیامبر جانشین تعیین کند و برای اداره جامعه جهت رسیدن به مقاصدش، امام منصوب کند؛ چون در غیر این صورت، مرتکب نقض غرض شده است و این امر متناسب مقام ربوبی نیست. بر این اساس، تنها دلیلی که غیبت امام(ع) را موجه میسازد، آمادگی نداشتن انسانهاست. چگونه میتوان بدون آمادگی، انتظار موعودی را داشت که دلیل غیبت او فقط آماده نبودن است؟ آیا این تناقض نیست که از یک سو، علت غیبت را آمادگی نداشتن بدانیم و از سوی دیگر، انتظار ظهورش را در شرایطی طلب کنیم که شرایط آماده نیست؟ آیا این انتظار بیجا نیست؟ اگر روایات بیشماری را که از پیامبر اکرم(ص) درباره پر شدن جهان از عدل و داد به دست امام موعود این طور معنا کنیم که حضور او به ازدیاد ظلم و پر شدن زمین از بیعدالتی و ستم منوط است، تناقضگويي کردهایم. به نظر میرسد معنای فرمایش حضرت این باشد که به عنوان یک جمله خبریه، این اتفاق در جهان میافتد و زمین پر از ستم خواهد شد. به یقین، وقتی جامعه از حضور و اداره امام معصوم(ع) محروم باشد، این نتیجه، قهری و تخلفناپذیر است، ولی مفاد این فرمایش آن نیست که فقط با پر شدن زمین از ستم، زمینه ظهور فراهم میشود. اگر معنای حدیث این بود، همه فقها میبایست حکم لزوم ترک عمل نسبت به احکام شرعی را برای مکلفین صادر میکردند تا زمینه ظهور با فساد بیشتر و انحراف فزاینده فراهم آید. معنا ندارد که به صرف زیادی ظلم و آماده نبودن مردم و ناآشنایی ایشان با مقام امام معصوم(ع) و به دنبال آن، محبت نداشتن و پیروی نکردن، امام زمان(عج) ظهور کند. آیا این گفته که شرط ظهور امام فقط پر شدن زمین از ظلم و ستم است، نقض آشکار توجیهی نیست که همه متکلمان امامیه برای علت غیبت امام بیان کردهاند؟ آیا با روایات متعددی که در این جهت رسیده و علت غیبت امام را خوف حضرت و نبود شرایط مساعد میداند، تنافی ندارد؟ ازدیاد ظلم باعث از بین رفتن بیشتر زمینه ظهور میگردد، مگر اينكه بعد از ظلمهای فراوانی که اتفاق میافتد، همان گونه كه تا به حال چنین بوده است، مردم به درک صحیح و شناخت درست برسند و با معرفت و ارادتی که بعد از آن به وجود میآید، زمینه را برای ظهور موعود فراهم سازند. بنابراین، پر شدن زمین از ظلم و جور، شرط و زمینه ظهور امام(ع) نیست، بلکه واقعیتی است که پیامبر از آن خبر داده است. معنای فرمایش حضرت آن نیست که این امر، زمینهساز ظهور است. اصلاً در فرمایش پیامبر اکرم(ص)، ظهور بر این مسئله معلق نشده است و حضرت فقط از حقیقتی که تا زمان ظهور امام عصر(عج) اتفاق میافتد، خبر میدهد. این حدیث شریف بر لزوم آمادگی دلالت دارد؛ چون مگر میشود تنها با امامی که همه کمالات را داراست، ولی در کنار او مردمی نیستند که از وی پیروی میکنند، زمین پر از عدل و داد شود و تمام ستمها رخت بربندد؟ بنابراین، برای ظهور مصلح کل و اجرای دین به صورت کامل، به وجود مردمی نیاز است که به طور کامل از امام(ع) پیروی کنند. این پیروی و تسلیم در برابر امام(ع) نیز لازمه ایجاد معرفت و محبت است. امید است با فعالیت گسترده منتظران واقعی در عصر غیبت و تلاش فرهنگی فراگیر، این امر مهم، هرچه بهتر به انجام برسد.
منابع 1. ابنحنبل، احمد بن محمد، المسند، بیروت، دار الفکر، بیتا. 2. اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم، قم، انتشارات علمیه، چاپ دوم، 1398ق. 3. حرّ عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، بیجا، بیتا. 4. حسینی شوشتری، نورالله بن سيد، احقاق الحق، تهران، انتشارات اسلامیه، 1396ق. 5. حلّی، حسن بن يوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1407ق. 6. دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن دارمی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1407ق. 7. ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا. 8. سلمی سمرقندی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، بیتا. 9. صدوق، محمد بن علي بن بابويه، علل الشرائع، نجف، انتشارات حیدریه، 1385ق. 10. ــــــــــــــــــــــــــ ، فضائل الشیعة، بیجا، بیتا. 11. ــــــــــــــــــــــــــ ، کمال الدین، قم، انتشارات طلیعه نور، چاپ اول، 1425ق. 12. طباطبايي، سید محمدحسین، المیزان، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1372ش. 13. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی، 1379ق. 14. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1409ق. 15. ــــــــــــــــــــــ ، الغیبة، تهران، انتشارات مؤسسه معارف اسلامیه، چاپ سوم، 1425ق. 16. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعة، تفسیر نورالثقلین، قم، انتشارات دار التفسیر، 1382ش. 17. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، تهران، انتشارات مکتبة علمیة اسلامیة، 1336ش. 18. قمی، عباس، مفاتیح الجنان. 19. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، تهران، انتشارات مکتبة علمیة اسلامیة، بیتا. 20. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، قم، انتشارات احیاء کتب المقدسة، چاپ اول، 1427ق. 21. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المصنفات، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1413ق. 22. مقریزی، احمد بن علي، المواعظ و الاعتبار (معروف به خطط مقریزیه)، بیروت، انتشارات دار صادر، بیتا. 23. نعمانی، محمد بن ابراهيم كاتب، الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق. 24. نودهی، علیرضا، نظریه اختیاری بودن ظهور، انتشارات موعود عصر(عج)، 1385ش.