انديشه حاكميت سلطان و فقيه در عصر صفوي؛ نگارش كتاب در دوره صفوي؛ كتب تأليفي دوره صفوي در باب مهدويت؛ كتابهاي تألیفی اهلسنت؛ كتابهاي تألیفی عالمان شيعه؛ عصر شاه عباس تا انقراض دولت صفوي و... .
مقدمه بدون ترديد از دورههاي مهم در ايران، هم به لحاظ تأمين استقلال و هويت ملي و هم تأثير شگرف آن در فرهنگ مذهبي اين كشور، دوره صفوي است. ايران پيش از صفوي، ايراني از هم گسيخته و پراكندهای بود كه هر گوشه آن، دولت و طایفهاي داشت. با آغاز فعاليت صفويان، شاه اسماعيل، ايران را يكپارچه و متحد كرد و فرزندان او كوشيدند تا فرهنگ منسجمي را فراهم آورند و با حمايت از عالمان، اديبان، هنرمندان و...، كشوري قدرتمند و يك دست به وجود آورند. يكي از اقدامات مهم اين دولت، رواج مذهب راستین اماميه در ايران به شمار میرود. شیعیان پیشتر با تقيه روزگار را سپري ميكردند و به يمن وجود اين دولت، توانستند در سراسر ايران گام بردارند و پس از قرنها با آزادي كامل به انجام اعمال و شعایر مورد قبول خود بپردازند. فرهنگ غني شيعه که با حمايت عالمان، فقيهان و فيلسوفان شيعه، روزبهروز بارورتر شده، تا به امروز بر غناي خود افزوده و در صحنههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... جامعه ايران حضور قاطع خود را براي هدايت مردم حفظ کرده است. انديشه حاكميت سلطان و فقيه در عصر صفوي پس از غيبت امام عصر(علیه السلام) عالمان بزرگ شيعه وظيفه تبيين و تبليغ احكام شرعي را با همه عواقبش، به عهده گرفتند. اجتهاد در شيعه، در قرون چهارم و پنجم گسترش بيشتري يافت و تثبيت شد. عالمان دين در اين مقطع، تنها مرجع و پناهگاه مردم عادي بودند. با توجه به اينكه نهاد خلافت، سالها قبل از فروپاشي فيزيكياش كارآيي عملي خود را از دست داده بود، رهبري عالمان شيعه بيش از پيش در لايههاي مختلف جامعه پذيرفته ميشد و رهبران شيعه بر حاكمان زمان خود نفوذ بيشتري مييافتند؛ مانند نفوذ خواجه نصيرالدين طوسي بر هلاكوخان. جامعه شيعي در اين دوره طولاني، به تقويت نهاد اجتهاد پرداخت و مقدمات نظريهاي را كه بعدها ولايت فقيه نام گرفت، تهيه نمود. تلاش براي طرح نظريه اجتهاد و حضور مجتهد در زندگي عمومي از آن روي مؤثر افتاد كه خود را با مسائل و مشكلات مردم، طي سالهاي بحران خلافت، درگير ساخت. سرانجام فقه سياسي يا همان تئوري سياسي شيعه، پس از تبيين و نظريهپردازي همراه با عمل در دورانهاي مختلف آماده شد تا در اداره كشور نقش مهمي برعهده گیرد؛ روندي كه پس از غيبت آخرين امام معصوم آغاز شده بود، با فراز و فرود فراوان به نظريه حاكميت طولي فقيه و سلطان انجامید؛ يعني حاكميت سلطان با تأييد فقيه رسميت یافت كه نمونه بارز اين شكل از حكومت را در قالب حكومت صفوي ميتوان دید. اينكه خاندان صفوي تا چه حد مايل بودند نايب عام امام(علیه السلام) و رهبر عرفي جامعه باشند، معلوم نيست، اما اكثر مورخان بر اين باورند كه حكومت صفوي بر اساس نظريه همكاري بين فقيه و سلطان شكل گرفته و اكثر شاهان صفوي حكومت را حقّ امام معصوم(علیه السلام) ميدانستند و دستکم معتقد بودند، در زمان غيبت فقيهان حق حاكميت دارند. بر همين اساس، شاه طهماسب از عالم بزرگ محقق كركي، دعوت كرد تا به ايران آید و بر امر حكومت نظارت كند و اعلام کرد كه پادشاهياش را تأیید کرکی مشروع میسازد. او بر این باور بود که مجتهد حق دارد هر لحظه به عزل او حكم كند. او تنها پادشاه در دوره غيبت كبرا بود كه مجتهدي را نايب امام زمان(علیه السلام) ميدانست. به نظر ميرسد، شاهان صفوي اصل كلي انديشه سياسي شيعه را پذيرفته بودند و حكومت را حقّ امام معصوم(علیه السلام) میدانستند که آن حق حاکمیت، در غياب او از آنِ عالمان و مجتهدان به شمار میرود. در نتيجه، فقه سياسي شيعه كه ريشه در صدر اسلام داشت، با تجربه حكومت كوتاه علي(علیه السلام) وارد قرون پس از غيبت شد و با ياري متفكران بزرگ شيعه، آمادگي عينيت يافتن در زمان غيبت را پيدا كرد. سرانجام فقه سیاسی شیعه، در دوره حكومت آلبويه بستر مناسبی را یافت و در عصر صفوي توانست وارد عرصه عملي حكومت شود. در كنار ديگر عوامل تأثيرگذار، فقه سیاسی شیعه اساس امپراتوري مقتدری را پيريزي کرد و در اين دوره، گذشته از كمال مطلوب خود در باب حكومت (حكومت معصوم و فقيه در زمان غيبت)، به دليل عدم امكان تحقق آن تا عصر ظهور، به كمال ممكن و به حكومت نيابتي فقيه از طريق سلاطين رضايت داد. همراه با نفوذ، قدرت و آزادي عالمان شيعه، فرهنگ و معارف شيعه نيز از اين جريان متأثر شد و كتاب، رساله، استنساخ و كتابت نیز كه جزو ملزومات فرهنگ است، رشد يافت. اکنون به نگارش كتاب به طور عمومي و در باب مهدويت به طور ويژه اشاره ميكنيم. نگارش كتاب در دوره صفوي در اين دوره، در شهرهاي اصفهان، مشهد، تبريز، قزوين و بسياري از جاهای ديگر، هزاران كاتب به استنساخ كتاب مشغول بودند و آثار مكتوب را براي استفاده خود يا ديگران، كتابت ميكردند و آنها را به كتابخانه شخصي عالمان، وزيران، شاهان و يا مدرسهها ميبردند. نسخههاي تهيه شده، از آن روی که اندک بود، هر لحظه در آستانه خطر قرار داشت و اصولاً در دوره صفوي، كتاب در اختيار همه نبود و اين وضعيت، مانعي بر سر راه ترقي و رشد فرهنگ در اين دوره محسوب ميشد. افزون بر اين، دوره صفوي، وارث نابساماني دوره تيموري بود؛ دوراني كه تنها به كتابهاي ادبي اعتنا ميشد و تصوف مانع مهمي بر سر راه رشد كتابنويسي و كتابخواني بود. آثار به جا مانده از عالمان قرن هشتم تا نهم، به وضوح گواه اين دو مطلب است. پيدايش دولت صفوي و نفوذ عالمان در اين دوره، رويكرد جديدي را به دانشاندوزي و كتاب در جامعه سبب شد. در اين دوره، بسياري از آثار شيعي از عراق، جبل عامل، بحرين و حتي هند به ايران انتقال يافت و تحول جديدي در برخي از دانشها به وجود آمد؛ كتابخانههاي مدارس و كتابخانههاي شخصي، رونق يافت. مسائل و علوم مختلف جامعه، مانند: ادبيات، معماري، اخلاق و رسومات مردم، از سياست حاكم بر هر جامعه، متأثر است. با توجه به دوران طولاني حاكميت سلسله صفوي، سياست مذهبي تأثير فراواني در جامعه گذاشت. تأليف كتب كه پيش از آن بيشتر به زبان عربي بود، برای استفاده عامه مردم، به فارسي ترجمه شد. چه بسا اين كار متون ديني را از انحصار خواص جامعه خارج ساخت و در دسترس مردم قرار داد. كتب تأليفي دوره صفوي در باب مهدويت ماهيت شيعي حكومت صفوي و نفوذ عالمان و فقيهان در اين دستگاه، افزون بر اهميت موضوع مهدويت و چگونگي اداره حكومت اسلامي در زمان غيبت، سبب رونق گرفتن بحث مهدويت شد. در اين دوره، متفكران بزرگ انديشه مهدويت را تبیین کردند و غير از كتب عمومي درباره ائمه معصومين(علیهم السلام)، بيش از هفتاد كتاب و رساله مستقل درباره مهدويت نوشته شد كه در اين نوشتار به كتابهای و رسالههاي مهمي كه در اين موضوع نوشته شده، اشاره ميكنيم. عصر شاه اسماعيل (930 ـ 905) با تاجگذاري شاه اسماعيل ( اولين پادشاه صفوي) در تبريز، بنيان اين سلسله پيريزي شد. شاه اسماعیل، پیش از هر چیز مذهب رسمي دولت ایران را شيعی دوازده امامي اعلام کرد. وی براي رسيدن به اين هدف، افزون بر قدرت نظامي و حكومتي، به دو ابزار مهم ديگر هم نياز داشت تا پايههاي عقيدتي، فقهي و فكري مباني شيعه را استوار سازد: نخست كتابهاي فقهي و عقيدتي شيعي؛ دوم عالمان و فقيهان شيعه. دستيابي به اين دو مهم در تبريز آن زمان كه اكثر آنها پیرو اهل تسنن بودند،كار آساني نبود. روملو در اين باره مينويسد: در آن اوان مردم از مسائل مذهب حق جعفري و قواعد و قوانين ملت ائمه اثنيعشري اطلاعي نداشتند ... . در اين دوره که بنیان حكومت شيعي تازه گذارده شده بود، تبيين اندیشه مهدويت به صورت كتاب و رساله ممکن نمینمود. در اين دوره سي ساله، عالمان شيعه هيچ كتابي درباره مهدويت ننوشتند و تنها عالم بزرگ اهلتسنن جلالالدين سيوطي (م911هـ .ق) به نوشتن چند کتاب و رساله توفیق یافت. سيوطي از بزرگان عالمان عامه است كه در هشت سالگي قرآن مجيد را حفظ كرد. وی از استادان بزرگي كسب علم نمود و به تمامي علوم و فنون روزمره آگاهی داشت و در خصوص فقه، حديث، تفسير، نحو و لغت متخصص بود. او در اصول از اشعري و در فقه از شافعي پیروی میکرد، ولي بعضي او را شيعه خواندهاند. سيدعليخان مدني نقل ميكند كه سيوطي در يكي از مصنفات خود از مذهب خود روی گرداند و به امامت امامان معتقد شد. بعضي نیز نگارش كتابهايي در اوصاف ائمه(علیهم السلام)، مخصوصاً كتاب ذخائر العقبي را دليل بر اين مدعا ميدانند. او آثار ارزشمند فراواني از خود به يادگار نهاده است. آثار او به دهها جلد ميرسد كه از اين تعداد چهار عنوان آن به حضرت مهدي(علیه السلام) اختصاص دارد: 1. العرف الوردي في اخبار المهدي؛ 2. البرهان في علامات مهدي آخر الزمان؛ 3. رساله في رد من انكر انّ عيسي انزل و يصلي خلف المهدي (عربي)؛ 4. نزول عيسي بن مريم فی آخرالزمان (اين كتاب را که به عربی نوشته شده، انتشارات دارالكتب العلميه بيروت، در سال 1985میلادی منتشر كرده است.) سيوطي احاديثي را كه ابونعيم درباره مهدي(علیه السلام) گرد آورده، تلخيص نموده و بعد از افزودن احاديث و آثار فراوان، آنها را در كتاب العرف الوردي درج نموده است. احاديث و آثاري كه سيوطي درباره امام مهدي(علیه السلام) آورده، بيش از دويست شمار است. عصر شاه طهماسب تا شاه عباس اول (996 ـ930هـ .ق) در اين دوره، علوم شيعي در ايران شکوفا شد. دولت صفوي نوپا بود و فارغ از پشتوانه عالمان و فقيهان. شاه طهماسب ناگزیر عالمان و فقيهانی بزرگ را به همكاري فرا خواند كه محقق كركي مهمترين و تأثيرگذارترين آنها بود. وی از آغاز حكومت شاه طهماسب، در جمع نزديكان شاه جاي گرفت و به مقام «شيخالاسلامي» رسيد. شاه به محقق كركي بسیار علاقهمند بود و در حكمي، اختيارات فراواني را به او واگذارد. شاه طهماسب، در بخشی از حكمش، اجراي شريعت را مقدمه ظهور آفتاب عدالتگستر و دينپرور حضرت صاحب الامر(علیه السلام) یاد کرده است. شاه طهماسب، اولين پادشاهي است كه مجتهدي را نایب امام ميخواند. علماي شيعه به ايران مهاجرت کردند و بسياري از كتابهاي عربي شيعه را كه نسخههاي خطي آن در ايران نبود، به ايران آوردند. شاه طهماسب، دستور به ترجمه بسياري از متون عربي شيعه را صادر كرد. آنگاه بسیاری از کتابهای عربي در موضوعات مختلف به خصوص شرح حال امامان(علیهم السلام) ترجمه شد و كتابهاي فراوانی نیز در مبحث امامت و اصول عقايد شيعه، تأليف گرديد. انديشه مهدويت در زمان شاه طهماسب و شاه عباس، متأثر از اين موضوع بود. به طوري كه كتابها و رسالههاي مستقلي در اين باب نوشته شد كه به مهمترين آنها اشاره ميشود. كتابهاي تألیفی اهل سنت 1. البرهان في علامات مهدي آخرالزمان (اين كتاب عربي با مقدمه شهيد صدر به چاپ رسيد)؛ 2. تلخيص البيان (عربي)؛ 3. الرد علي من حكم و قضي انّ المهدي جاء و مضي (عربي)؛ علي بن حسامالدين بن عبدالملك بن قاضي خان، مشهور به متقي هندي، در شهر برهانپور به دنيا آمد و بعد از فراگيري علوم و فنون، به عربستان سفر كرد و به كسب و اخذ حديث از مشايخ ديگر پرداخت. وی بعد از اقامت طولاني در مكه و مدينه، برای اقامه شعایر اسلامي به هند رفت. آنگاه به مكه برگشت و در همان جا درگذشت. متقي، به موضوع مهدويت و امام زمان(علیه السلام) عنايت خاصي داشت. متقي هندي غير از اين كتابها، در كتاب گرانقدر خود كنز العمال نيز فصل خاصي را به احاديث حضرت مهدي(علیه السلام) اختصاص داده كه مجموعهاي با ارزش مینماید. مؤلف در كتاب البرهان، درباره اسامي، سيره، نسب، علایم ظهور و ديگر مسائل درباره حضرت مهدي(علیه السلام) بحث كرده است. اين كتاب را «نشر رضوان»، در تهران، به سال 1399هـجری منتشر كرد. 4. قول المختصر في علامات مهدي المنتظر (عربي)؛ نويسنده اين كتاب، ابن حجر هيثمي مكي (م 973هـ . ق) از عالمان اهل سنت است. او در مصر متولد شد و در مكه وفات يافت. وي فردي عالم و محدث بود و تصانيف متعددي داشت. كتاب الصواعق المحرقه نشانه تعصب شديد او به بنياميه، مخصوصاً شخص معاويه است. با اين حال، در مورد امام زمان(علیه السلام) هم كتابي دارد و نظريات تأملپذیری ابراز كرده است. او در اين كتاب نوشته است: آنچه بايد باور داشت همان است كه در احاديث صحيح به ظهور مهدي موعود دلالت دارد كه دجال را نابود ميكند و عيسي پشت سر او نماز ميخواند. 5. المهدي الي ما ورد في المهدي (عربي)؛ شمس الدين محمد بن طولون دمشقي که در سال 880 هجری در صالحيه از محلات دمشق، در نواحي جبل قاسيون ديده به جهان گشود. فقه، اصول، ادبيات، طب، نجوم و ... را فرا گرفت و درباره آنها كتاب نوشت. گفته شده كه شمار تأليفات ابن طولون، به 746 جلد ميرسد. كتاب شذرات الذهبيه در احوالات ائمه(علیهم السلام)، اثر اين نويسنده است. 6. تلخيص البيان في اخبار مهدي آخرالزمان. (عربي) نوشته ابن كمال پاشا حنفي (م940)؛ كتابهاي تألیفی عالمان شيعه 1. اثبات الرجعه (عربي)؛ شيخ علي بن عبدالعالي كركي (م940 هـ .ق) پرآوازهترين و با نفوذترين عالم دستگاه خلافت صفوي، در مرحله اول مهاجرت عالمان، از جبل عامل به ايران آمد. او در علوم معقول و منقول سرآمد روزگار خود بود. وي به سبب ثقايت در حديث، علم و فضل، عظمت شأن و كثرت تحقيقاتش، شهرت دارد. شاه طهماسب او را نايب امام زمان(علیه السلام) ناميد. 2. اثبات وجود صاحب الزمان و غيبته و مصالح الغيبة؛ سيد شمسالدين محمد امير اسدالله شوشتري (نيمه دوم قرن دهم). در اين كتاب، اسرار و فواید غيبت را برشمرده است. قاضي نورالله شوشتري، در مورد اين كتاب ميفرمايد: اين كتاب رساله پر ارزشي است كه بر مؤمنان لازم است آن را محافظت نمايند. مؤلف اين كتاب را به فرمان شاه طهماسب و به زبان فارسي نوشته است. 3. سرور اهل الايمان في علامات ظهور صاحب الزمان (عربي) نوشته بهاءالدين عبدالكريم بن عبدالحميد نيلي (م970هـ .ق). نكته جالب توجهي كه از متون اين دوره به دست ميآيد، كثرت كتب نوشته شده در باب مهدويت، به قلم عالمان اهل سنت است كه در بخش پاياني به اين موضوع اشاره خواهد شد؛ ديگر نکته، ظهور شخصي به نام محمد بن يوسف جونفوري است كه ادعاي مهدويت ميكرد. متقي هندي و ملا علي قاري، كه هر دو از علماي اهل سنت به شمار میروند، در ابطال ادعاي اين شخص رديهاي نوشتهاند. سيد محمد جونپوري هندي، در سال 847 هـ.ق متولد شد و در سال 910 هـ .ق از دنيا رفت. پدرش سيد خان اويسي و مادرش اخامك نام داشت، او در سال 901 هـ .ق ادعای مهدويت نمود و بسياري از مردم، از جمله سلطان حسين حاكم داناپور با او بيعت كردند. افراد طائفه جونپوريه تا به امروز در ايالات سند، كجرات و بدلي حضور دارند و همه به مهدويت سيد محمد باور دارند، هرچند بعضي از محققان منكر سيادت او هستند. عصر شاه عباس تا انقراض دولت صفوي در دوره صفويان، علم و عالمان و به طبع آن كتاب و كتابت، نسبت به تغيير شاهان متغير بوده و فراز و نشيبهايي داشته كه به دورههاي مهم و تأثيرگذار، بهطور خلاصه ميپردازيم. شاه عباس، معروفترين سلطان صفوي است كه روزگارش را ميتوان بهترين دوران صفوي در همه ابعاد دانست. علايق ديني و مذهبي شاه عباس، استوار و محكم بوده و در اين زمينه، از ابتدا تا انتها، هيچ تسامحي نسبت به مذهب اماميه، در رفتار و گفتارش گزارش نشده است. روزگار صفوي، به روزگار عالمپروري شهرت دارد. با اين حال، شاه عباس به عالمان و فقيهان اجازه حضور در حوزه قدرت را نميداد. شاه صفي نيز اعتبار فراوانی براي عالمان قائل نبود و در نشر تشيع، از خود تلاش چنداني نشان نداد. با وجود اين، عالمان و فقيهان بزرگي در دوره صفويان پا به عرصه گذاشتند و توانستند در دستگاه حكومت حضور داشته باشند. دوره شاه عباس دوم، برعكس دوره شاه صفي، دوره حضور گسترده عالمان و فقيهان در دستگاه حكومت است و شخص شاه روابط خوبي با علما و فقها داشت. پس از شاه صفي، حضور عالمان و توجه شاهان صفوي به علما فراوان شد. بعد از شاه عباس دوم، شاه سليمان به علما و مسائل ديني توجه فراوان مینمود؛ بهطوري كه در اين دوره، مدارس ديني به كارهاي علمي اهتمام ورزیدند و بسياري از علما كتابهاي خود را به شاه سليمان تقديم كردند، حتی آوردهاند که در مواردي شاه به تأليف يا ترجمه آثاری سفارش میکرده است. در مراسم تاجگذاري شاه سلطان حسين، علامه مجلسي تاج را بر سر او گذاشت و شمشيرش را بست، در صورتي كه معمولاً يكي از صوفيان قزلباش شمشير را بر كمر شاه ميبست. اين بار جديتر از گذشته، شيخالاسلام در رسميت دادن به شاه صفوي، ظاهر گشت. شاه حسين كه در ديانت و دينداري، سرآمد ديگر شاهان صفوي بود، به علما دستور داد كتاب بنويسند و كتب عربي، از جمله مجمع البيان را ترجمه كنند. از اينرو، بيشترين كتابهاي علما، براي شاه سلطان حسين تأليف شد؛ چنانکه بيش از دويست كتاب به نام اين شاه نوشته شده است. بعد از شاه حسين، دولت صفوي افول کرد كه تغيير و تحول چنداني در موضوع بحث ما به وجود نميآورد. در اين دوره، حوزه اصفهان شکوفا شد؛ کسانی که زمان شاه طهماسب علم میاندوختند، در این روزگار نهال علمشان به بار نشسته بود. توجه علما به دانش و حمايت دربار از آنها و شرايط مناسب مادي باعث شد تا كتابهاي مختلفي در علوم گوناگون، مخصوصاً فقه و سيره اهلبيت(علیهم السلام) و به ويژه امام زمان(علیه السلام) نوشته شود كه در اين فرصت به معرفي آثار تدوين شده در اين دوره، در باب مهدويت ميپردازيم. الف) كتابهاي تألیفی اهل سنت: 1. النجم الثاقب في بيان انَّ المهدي من اولاد علي بن ابيطالب(علیه السلام) (عربي)؛ نام نويسنده، شمس الدين محمد بن عبدالرحمن بن عقيلي خلوتي شافعي (م1001هـ .ق) است. چند نسخه از اين كتاب در كتابخانههاي استانبول وجود دارد. اين كتاب به صفات و بركات حضرت مهدي(علیه السلام) و همچنين به نشانههاي ظهور آن حضرت از خروج دجال و نزول عيسي اشاره ميكند. 2. مهدي آل رسول(صلّی الله علیه و آله و سلم) (عربي)؛ 3. المشرب الوردي في المهدي (عربي)؛ 4. رسالة في حق المهدي و الرد علي من حكم و قضي ان المهدي جاء و مضي؛ اين سه كتاب، اثر نورالدين علي بن سلطان محمد قاري هروي، مشهور به ملا علي قاري (م1014هـ .ق) است. ملا علي قاري، از عالمان، بزرگان و محدثان اهل سنت است كه در باب مهدويت نظريات خاصي دارد. او معتقد است: نخست مهدي موعود در سرزمين حرمين شريفين ظهور ميكند، سپس به بيتالمقدس ميآيد و در آنجا دجال، او را محاصره ميكند و حضرت عيسي(علیه السلام) از سوي دمشق به ياري او ميشتابد و پشت سر مهدي(علیه السلام) نماز ميگزارد تا امامت و رهبري او را تأييد نمايد و تبعيت خود را از پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) نشان دهد ... . كتاب المشرب الوري في المهدي اثبات ميكند كه حضرت مهدي(علیه السلام) از چهار مذهب اهل سنت پيروي نميكند، بلكه از طريق اجتهاد يا الهام از شريعت جد بزرگوارش رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) تبعيت ميكند. كتاب ديگر مؤلف الرد ... در رد ابطال مهدويت جونفوري نوشته شده است كه در صفحات قبل به آن اشاره شد. 5. مرآة الفكر في المهدي المنتظر (عربي)؛ 6. ارشاد ذوي الافهام لنزول عيسي(علیه السلام) (عربي)؛ نويسنده اين دو كتاب، از عالمان اهل سنت، به نام مرعي بن يوسف حنبلي (م1033هـ) است. 7. الاشاعة لاشراط الساعة (عربي)؛ نويسنده اين كتاب، از اهل تسنن است و محمد بن رسول برزنجي (م1102هـ .ق) نام دارد. مؤلف در سال 1040هـ .ق در مدينه درگذشت. برزنجي در اين كتاب ظهور حضرت مهدي(علیه السلام) را از نشانههاي بزرگ روز واپسين ميشمارد و مينويسد: او فرزند فاطمه است و روايات در اين مورد به حد تواتر رسيده و انكار آن معنايي ندارد و غايت آنچه در اخبار صحيح آمده اين است كه در آخرالزمان مردي از فرزندان فاطمه ميآيد و زمين را پر از عدل و داد ميكند. همانطور كه از ليست كتب دوره صفويه، در باب مهدويت مشخص است، در اين دوره (قرن نهم و دهم) كتابهايي كه اهل تسنن در اين باب نوشتهاند، رشد چشمگيري دارد. به طوري كه بيشتر بزرگان اهل سنت، در اين دوره به اين كار مبادرت كردند. برخي از علل رشد اين مسئله، چنین است: 1. در اين دوره، دولت عثماني توانسته بود ممالك غرب جهان اسلام را تحت لواي واحد درآورد و امپراتوري استواری تشكيل دهد. همين امر، موجب استقرار امنيت و گسترش علوم و توسعه مراكز علمي شد و علوم اسلامي جاني تازه گرفت. 2. آزادي عمل علماي اهل سنت، در گستره امپراتوري عثماني و سرزمينهاي تحت تسلط تيموريان هند، باعث شده بود علماي اهل سنت در تدوين، تأليف و نشر با مشكلات كمتري روبهرو شوند. در حالي كه عالمان شيعه در مناطق اهل سنت چنين آزادي عملي نداشتند و افرادي مثل شهيد اول، قاضي نورالله شوشتري، استرآبادي و ... به سبب تأليف كتب در مورد عقايد شيعه به شهادت رسيدند. 3. همانطور كه علماي اهل سنت به جمعآوري احاديث پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) توجه داشتند، احاديث درباره مسئله مهدويت نيز بخش عظيمي از اين عنايت را به خود اختصاص داده بود. اين علما احاديث مهدي، دجال و ... را جزو شرايط و علایم روز واپسين قلمداد كردند. لذا در قرن نهم، هنگامي كه فتنهها برانگيخته شد و مدعيان مهدويت زياد شدند، بعضي از علماي محقق به بررسي و گاهي نقد احاديث مهدي پرداختند. توجه به مطالب و كتابهای نوشته شده در اين قرن، اين مطلب را روشن میسازد؛ زیرا بيشتر نوشتههاي اهل سنت درباره حضرت مهدي(علیه السلام)، به صورت نقل حديث و شرح آن است. البته نمیتوان پذیرفت که قبل از اين قرون، هرگز به احاديث مهدي پرداخته نشده، بلكه باید گفت پرداختی اینچنینی وجود نداشته است. 4. ظهور مدعيان دروغين مهدويت و خطر عقايد افراطي آنها نسبت به اصل اسلام، علما را بر آن داشت تا از اسلام دفاع كنند. علماي اهل سنت نیز براي حفظ دين و مذهب از گزند اين انحرافات، به رديهنويسي عليه اين مدعيان پرداختند. ب) كتابهاي تألیفی عالمان شيعه: 1. جزيرة خضرا و بحر ابيض (فارسي)؛ قاضي نورالله شوشتري (م1019هـ .ق) كتاب جاويد احقاق الحق را نيز نوشته است. وی در عهد اكبر شاه به هند رفت و به قضاوت و ترويج آيين اسلام پرداخت. او تقيه ميكرد و بعد از آشكار شدن شيعه بودنش، شكنجه شد و به شهادت رسيد. قاضي نورالله به داستان جزيره خضرا عنایتی ویژه داشت و در كتاب پر ارج المجالس بسیار به جزيره خضرا پرداخته است. وی درباره رويدادهاي عصر ظهور و سيرت حضرت مهدي(علیه السلام) به قصه جزيره خضرا استناد نموده است. 2. اثبات وجود القائم (عربي)؛ شيخ بهاءالدين عاملي (م1031هـ .ق) در منطقه جبل عامل به دنيا آمد. وی در نوجواني به ايران مهاجرت كرد و در دولت صفويه جايگاه خاصي يافت. شيخ حر عاملي و علامه مجلسي و بسياري از عالمان شيعه وي را ستودهاند و او را عالمي جامع و بينظير معرفي كردهاند. وي كتابهاي متعددي در موضوعات مختلف تأليف نموده، ولي اين كتاب اهميت خاصي دارد. اين كتاب جدا چاپ نشده و در بعضي از منابع آن را جزو مصنفات اين عالم به شمار نميآورند، ولي آقا بزرگ تهراني در الذريعة مينويسد: صاحب رياض در ترجمه زيد شهيد از اين كتاب نقل ميكند و همچنين شيخ عبدالنبي كاظمي از اين كتاب ياد ميكند. 3. اخبار ظهور (فارسي)؛ نويسنده این کتاب پیدا نیست، ولي اين كتاب در سال (1078هـ .ق)تأليف شده است. كتاب 29 بخش و يك خاتمه دارد. بخش اول درباره تولد و بخشهاي بعدي درباره ديگر مسائل مربوط به حضرت است. نسخهاي از اين كتاب در كتابخانه آستان قدس رضوي وجود دارد. 4. كفاية المُهدي في معرفة المهدي (فارسي)؛ سيد محمد ميرلوحي سبزواري (م1085هـ .ق) نويسنده اين كتاب، از كساني بود كه بر ضد تصوف برخاست. وي از شاگردان ميرداماد و شيخ بهايي بود و بر خلاف همدرس خود محمد تقي مجلسي كه از شيخ بهايي پیروی میکرد، مشي عارفانه را نپذيرفت و سخت با مجلسي اول درگير شد. ميرلوحي در جايجاي اين كتاب، به ويژه در مقدمه، از مجلسي اول و دوم انتقاد كرده است. با توجه به كتابها و رسالههايي كه از ميرلوحي بر جا مانده، روشن ميشود كه وي براي رويارويي با صوفيان بسیار تلاش کرده و در اين كار زحمات شاياني كشيده است. گزيدهاي از كتاب كفاية المهدي را گروه «احياء تراث فرهنگي تهران» تصحيح کردهاند و وزارت ارشاد با عنوان گزيده كفاية المهدي به چاپ رسانده است. 5. اثبات الرجعة و ظهور الحجة (عربي)؛ سيد محمد مؤمن استرآبادي (1088هـ .ق) عالمي فاضل و جليل القدري بود كه در حرم امن الهي به شهادت رسيد. نسخههاي متعددي از اين كتاب در كتابخانههاي معتبر وجود دارد كه به تازگي تحت عنوان الرجعة منتشر شده است. 6. شوق مهدي(علیه السلام)؛ مؤلف اين كتاب ملا حسين فيض كاشاني (م1091هـ .ق) از عالمان بزرگ زمان خودش بود و به تصوف متهم شد. از آن روی که وی در مرز فلسفه و عرفان بيشتر جانب عرفان را داشت و از آنجا كه عرفان و تصوف دست كم در راههاي معرفتشناسي خود كاملاً همسان بودند، حملات ضدّ تصوف، فيض را نیز عليرغم انتقادهاي فراوان او بر تصوف، دامنگیر شد و به هيچ روي از آن اتهامات در امان نماند. فيض اخباريگري را نیز پذيرفته بود و آن را در استنباطهاي فقهي دخالت میداد. مسئله مهم در مورد تفكر فيض آن است كه وي وارث چندين جريان فكري بود. او ميراثي از ابنعربي و غزالي داشت كه سابقه فراوانی در عرفان داشتند. همچنین مدتي فیض نزد سيد هاشم بحراني تحصيل كرد و چند سالي نیز نزد ملاصدرا (پدر زن خود) فلسفه و عرفان يا به عبارت بهتر، حكمت متعاليه را فرا گرفت. در پی اين چند جريان فكري در فيض، آثار متفاوتي پدید آمد كه هر كدام به نوعي، بخشي از افكار وي را مشخص میکرد. از اين رو، هر كسي در مورد فيض نظر خاصي دارد، ولي فيض به صراحت ميگويد: من نه متكلم و نه متفلسف و نه متصوفم، بلكه مقلد قرآن و حديث پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) و تابع اهلبيت هستم. كتاب شوق مهدي، اشعاري است براي حضرت بقيةالله(علیه السلام). از ديوان شوق مهدي، شور و سوز و حال بيشتر نمايان و جلوهگر است تا قواعد دقيق شعري و ادبي. فيض در اين ديوان به استقبال اشعار حافظ رفته و به سبك او اين اشعار را سروده است. اين كتاب را «انتشارات بقيةالله»، در سال 1382 به چاپ رسانده است. 7. الايقاظ من الهجعه بالبرهان علي الرجعه (عربي)؛ شيخ محمد بن حسن حر عاملي (م1104هـ .ق) در قريه مسغر دمشق، در سال 1023هـ .ق به دنيا آمد و بعد از كسب علوم و فنون، به عراق، ايران و عربستان سفر كرد. اصحاب تراجم او را بسيار ستودهاند. از وي 27 جلد كتاب در موضوعات مختلف به يادگار مانده است كه دو مورد آنها درباره امام زمان(علیه السلام) است. كتاب الايقاظ دوازده باب در موضوعات مختلف رجعت و اثبات آن در امم گذشته دارد. آيات و روايات مربوط و بررسي دولت حضرت مهدي(علیه السلام) از اهم موضوعات آن است. اين كتاب را «انتشارات دليل ما» به چاپ رسانده است. 8. كشف التعمية في حكم التسمية (عربي)؛ از همان نويسنده، در مورد جواز ذكر نام حضرت مهدي(علیه السلام) است. 9. تبصرة الولي فيمن راي القائم المهدي (عربي)؛ 10. المحجه فيما نزل في الحجة(علیه السلام)؛ 11. مولود القائم؛ اين سه كتاب، نوشته سيد هاشم توبلي بحراني (م1107هـ .ق) است. مؤلف از بزرگان و محدثان و مفسران بزرگ روزگار خويش بود. عالمان، وی را در كتابهاي خود توصیف کردهاند. سيد هاشم در كتاب التبصره به استناد 124 حديث از تشرف 76 نفر از نيكبختان به پيشگاه كعبه مقصود سخن گفته است و در كتاب المحجة، 120 آيه از قرآن كريم را كه در احاديث به ظهور و قيام حضرت بقيةالله(علیه السلام) تأويل و تطبيق شده، آورده است. ترجمه اين كتاب تحت عنوان سيماي مهدي در قرآن به چاپ رسيده است. 12. ذكر القائم و غيبته (عربي) نوشته حرز بن حسين شناطيري (قرن دهم)؛ 13. رسالة في بيان وجه غيبة الحجة (عربي)؛ براي شيخ ماجد بن فلاح شيباني (1021م) رسالههاي فراوانی را در منابع ذكر كردهاند كه همگي من جمله «رسالة وجه غيبة الحجة» در رد ملا عبدالله تستري كه در سال (1021هـ .ق) در اصفهان درگذشت، نوشته شده است. 14. العجالة (عربي)؛ شيخ سليمان بن عبدالله ماحوزي بحراني (م112هـ .ق) مؤلف اين كتاب از عالمان بحرين بود. او در هفت سالگي قرآن را حفظ كرد و در ده سالگي به كسب علم روی آورد. استادش ميگويد: در حفظ و دقت و سرعت و ... اعجوبهاي بود و من مثل او كسي را به اين اوصاف نديدم. شيخ يوسف بحراني درباره او ميگويد: في غاية الانصاف و حسن الاوصاف ... و لم ار في العلماء مثله في ذلك ... . شيخ كتاب العجالة را در شرح حديث ابولبيد مخزوجي نوشته كه از امام باقر(علیه السلام) درباره ملاحم آخرالزمان است. 15. توقيعات امام ثاني عشر (فارسي)؛ 16. رجعت؛ 17. سه رساله درباره حضرت مهدي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)؛ مؤلف اين سه كتاب محمد باقر مجلسي (م1110هـ .ق) است. وي عالمي نامآور و پرآوازه بود كه آثار بسيار ارزشمندي از خود به جاي گذاشته است. او زمان شاه سلطان حسين، منصب شيخالاسلامي را داشت و نزد شاه از عظمت و قداست خاصي برخوردار بود. 18. اثبات الرجعه (عربي)؛ جمالالدين محمد بن آقا حسين، مشهور به آقا جمال خوانساري (م1125هـ .ق) از علماي مطرح دوران شاه سلطان حسين است و لو به او ارادت خاصي داشت، به طوري كه منصب شيخالاسلامي را به ايشان پيشنهاد كرد و آقا جمالالدين آن را نپذيرفت. مؤلف اين كتاب را براي شاه سلطان حسين نوشته است. اين كتاب در مورد اثبات رجعت از نظر قرآن و مسائل مربوط به آن است. 19. ارشاد لجهله المصرين علي انكار الغيبة و الرجعة (عربي)؛ اين كتاب احتمالاً اثر مولي محمد هاشم خراساني (م1128هـ .ق) است. صاحب الذريعة نسخهاي از اين اثر را به خط اين نويسنده ديده و احتمال داده كه به قلم او باشد. اين کتاب در شرح و بيان غيبت انبيا و اوصيا از زمان حضرت ادريس تا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و اثبات غيبت آن حضرت است. مؤلف جريان جزيره خضراء را مفصل نقل كرده و آياتي را در باب اثبات رجعت ذكر نموده است. 20. بستان الاخوان في مدح صاحب الزمان (عربي)؛ علي بن حسن بن يوسف بلادي بحراني (م1149هـ .ق) از عالمان بزرگ زمان خود بود. مؤلف در مدح چهارده معصوم قصيدههايي سروده که آخرين قصيده آن، در مدح امام زمان(علیه السلام) است. 21. رسالة في ذكر الجزيرة الخضراء (عربي)؛ سيد شبّر موسوي حويزي (م1170هـ .ق) از عالمان قرن دوازدهم است كه در اين كتاب به مسئله جزيره خضراء پرداخته است. از اين كتاب اثري نيست، ولي يكي از معاصران او در كتابي كه درباره شرح حال وي نوشته، اين كتاب را جزو آثار او ذكر كرده است. با توجه به عناوين كتب تأليف شده در اين دوره، ميتوان نتيجه گرفت كه: 1. در اين دوره شبهه خاصي نسبت به موضوع مهدويت نبوده و علما بيشتر به سيره و سيرت، نام و القاب و اثبات وجودي آن حضرت پرداختهاند. در دوره صفوي، تنها دو كتاب ردّيه در اين موضوع نوشته شده است و اين نشان ميدهد كه در اين دوره مدعيان مهدويت و شبهات مرتبط با آن، در ميان شيعيان چندان مطرح نبوده است. بر خلاف دورههاي قبل و مخصوصاً دوره بعد از صفوي كه با ظهور مدعيان مهدويت، موضوع كتابها هم به اين سمت و سو بوده است، در دوره صفويان بيشتر مجادلات و مباحثات علما، پیرامون محور فلسفه، حكمت، عرفان، اختلافات فقهي و بحثهاي اخباري و اصولي است. 2. بر خلاف جامعه شيعي، در ميان اهل سنت چندين مدعي مهدويت ظهور كردند كه همين امر به نوشته شدن رديه در مورد اين متمهديان انجامید. 3. همانگونه كه علماي اخباري، بيشتر میکوشیدند تا احاديث درباره امام مهدي(علیه السلام) را گرد آورند، متكلمان نيز میکوشیدند تا براي اثبات اصل مهدويت استدلالهاي عقلي بیاورند كه اين دو در كنار هم موجب تقويت جايگاه مهدويت در جامعه اسلامي گرديد. 4. در دوره صفويه، داستان جزيره خضراء رواج يافت و اين امر باعث تأليف چندين كتاب در اين موضوع شد. قديميترين منبعي كه اين داستان را نقل ميكند، كتاب مجالس المؤمنين، اثر قاضي نورالله (م1091هـ .ق) است. بر اساس گفته اكثر مورخان، در اين دوره، توجه به بحث جزيره خضراء رواج گرفت و عالماني همچون محقق كركي، قاضي نورالله، سيد شبر، ميرلوحي، علامه مجلسي و ... در اين باره رسالهها و كتابهايي نوشتند.