بعد از اثبات وجود خالق حکیم، ضرورت وجود نبوت و نبی ثابت میشود. برای درک احتیاج بشر به هدایت انبیاء باید خلقت انسان و هدف از این خلقت و عوامل رساننده و باز دارنده از آن هدف را شناخت. به قدر ضرورت اشارهای میشود:
1. انسان موجودی است دارای غرایز مختلف و حیات آدمی از حیات نباتی که ضعیفترین مرتبه حیات است شروع میشود تا برسد به حیات عقلانی. و انسان مخلوقی است مرکب از طبع و عقل. و جسمی با خواستههای محدود و جانی با خواستههای نامحدود. در ترقی از ملائک بالاتر و در انحطاط از بهائم پستتر. و آدمی به گونهای فطری در پی سعادت خویش است و چرخ زندگانیاش به گرد محور کمالخواهی میگردد.
2. انسان درک میکند که برای زندگی محدود مادی ساخته نشده زیرا حکمت اقتضاء میکند که ابزار متناسب با کار و کیفیت خلقت متناسب با هدف باشد. اگر زندگی انسان محدود به حیات دنیوی بعد برای او ادراک حیوانی و شهوت و غضبی که جلب ملایمات و دفع منافرات این حیات را بنماید کافی بود ولی اعطاء عقل که عاشق علم نامحدود و آراستگی به زیور کمالات اخلاقی و عملی است، دلیل آن است که برای زندگی نامحدود ساخته شده.