چکیده
هرچند هنوز زوایا و ابعاد بسیاری از پدیده مدعیان دروغین مهدویت ناگفته یا نامکشوف مانده، اما _ برخلاف گذشته _ اکنون دادههای علمی درخور توجهی درباره این موضوع در دسترس است. گفتنی است مدعیان دروغین مهدویت با وجود همانندی و همسویی بیشتر مصادیق آن در گستره تاریخ اسلام، در ذات خود یکی نیستند؛ بلکه به لحاظ ماهوی و نیز لحاظ جانبی، طیفی از ادعاهای متفاوت را تشکیل میدهند. این نوشتار خواهد کوشید ضمن ارائه تنوعات مدعیان دروغین، اصالت اندیشه مهدویت را در پرتو آن آشکار سازد.این مقاله، با روشی توصیفی _ تحلیلی میکوشد دادههای لازم را از منابع گوناگون جمعآوری کند. نتایج به دست آمده از تحلیل و ترکیب این دادهها نشان میدهد مدعیان دروغین مهدویت بسته به ملاحظاتی چند، به انواعی تقسیم میشوند که این ملاحظات عبارتاند از: نوع ادعا، ماهیت ادعا، مقطع تاریخی طرح ادعا، مذهب مدعی، سرانجام ادعا، شخص ادعاکننده و دامنه جغرافیایی یا جمعیتی ادعا.
بیگمان موارد پیش رو، همه انواع موجود و صور محتمل در مدعیان دروغین نیست؛ بلکه با مطالعه و تأمل بیشتر در این موضوع و با ملاحظات مختلف، میتوان به تنوعات بیشتری دست یافت یا فرضهای قابل مطالعه بیشتری در آن اندیشید.
مقدمه
شناخت تاریخ مدعیان دروغین مهدویت و نیز اقتضائات حاکم بر آنها به منظور دریافت صحیح پیامدهای ادعاهای آنان و همچنین درک تفاوت رفتاری و گوناگونی مواجهات آنان با قضایای پیش آمده، امری ضروری است. گستردگی و پراکندگی اینگونه ادعاها در طول تاریخ، دلیلی بر اصالت اسلامی، فراگیری و رسوخ اندیشه مهدویت در میان مسلمانان است. راستیها زمانی رخ مینماید که به شناسایی دقیق تاریخ و کشف حقایق زندگی مدعیان دروغین بپردازیم.
موضوع مدعیان دروغین مدتی است که با اهمیتی فزاینده مورد توجه قرار گرفته است. همگام با توسعه تحلیلها پیرامون این موضوع، نگرش تاریخی به مدعیان دروغین نیز گسترش یافته است. آنچه در این پژوهشها کمتر مورد کاوش قرار گرفته، بازترسیم تنوعات جوهرین مدعیان دروغین است که به نظر میرسد در رویکرد به مدعیان دروغین مهدویت اثرگذار باشد.
آنچه بحث دربارۀ مدعیان دروغین را دارای اهمیت میکند، گسترۀ زمانی و جغرافیایی مدعیان دروغین مهدویت است. از حیث زمانی، تاریخ مدعیان دروغین مهدویت از صدر اسلام آغاز میشود و اکنون نیز با این پدیده مواجه هستیم. از حیث جغرافیای ظهور مدعیان دروغین مهدویت، باید گفت آنان تقریباً در تمامی جغرافیای اسلامی یافت میشوند. به عنوان نمونه احمد بن معاویه (280ق) در اندلس (عنان، 1370: ج1، 372)، مهدی سودانی (1880م) در سودان (دارمستتر، 1317: 68)، سیدمحمدجونپوری (910ق) در هند، ناصر بن محمد عیانی (1062م) در یمن، میرزا ملاجان بلخی (890ق) در بلخ، شیخ عبدالقدیر بخارایی (900) در بخارا (جعفریان، 1391: 212)، علیمحمد شیرازی (1258ق) در ایران و محمد بن عبدالله قحطانی (1400ق) در عربستان ادعای مهدویت داشتند.
شاید اذعان به این حقیقت چندان مشکل نباشد که وجود مدعیان دروغین مهدویت در گستره تاریخ اسلام و جغرافیای اسلامی خود نشانگر اصالت و رسوخ اندیشه مهدویت در ذهن مسلمانان است.
نکتهای اساسی و درخور یادکرد این است که اگر بخواهیم همه آنچه را که در موضوع گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت قابل طرح و بررسی است شماره کنیم، بیگمان فهرست طویلی باید ترتیب دهیم؛ اما چنانچه بنا باشد مهمترین و کلیترین مباحث مطرح و یا قابل بررسی را در چنین مطالعهای در نظر آوریم، شاید بتوان آنها را در این چند پرسش خلاصه کرد. این پرسشها به قرار زیر است:
_ ادعای مدعیان دروغین مهدویت در همه موارد به یک صورت واحد است یا انواعی دارد؟
_ این تنوعات در چیست و چگونه میتوان آنها را دستهبندی کرد؟
_ تا چه حد این ادعاها، مشترک یا متفاوتاند؟
_ پیامد یا سرانجام ادعای مدعیان دروغین چگونه بوده است؟
_ شخص ادعا کننده چه کسی بوده است؟
_ نوع و ماهیت ادعای مدعیان چگونه بوده است؟
_ تفاوتها و تمایزات میان مدعیان دروغین مهدویت تا بدان حد جوهری و بنیادین است که باید شباهتهای میان مدعیان را تنها ظاهری و در پوسته و در قالب دانست، یا تمایزها را باید فرعی و کماهمیت شمرده، در جستوجوی امری مشترک و جوهری در همه مصادیق مدعیان دروغین برآمد؟
پیشینهشناسی پژوهش
پژوهشهای موجود دربارۀ مدعیان دروغین به سه گونه متفاوت تقسیم میگردند: برخی از این پژوهشها، تکنگاریهایی دربارۀ برخی از مدعیان است. به عنوان نمونه دربارۀ ادعای علیمحمد باب، عبدالرزاق الحسن کتاب البابیون فی التاریخ، عباس کاظم مراد کتاب البابیة و البهائیة و مصادر دراستها و مرتضی مدرسی چهاردهی کتاب شیخیگری و بابیگری را نوشتهاند. عزالدین عمر موسی کتاب دولت موحدون در غرب جهان اسلام را دربارۀ ادعای دروغین ابنتومرت نگاشت. ندوی کتاب القادیانی و القادیانیه و شیخ سلیمان الظاهر العاملی کتاب القادیانیة را دربارۀ ادعای میرزا غلام احمد قادیانی نوشتهاند. در میان مستشرقان، جیمز دارمستتر کݡتاب مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم را دربارۀ ادعای مهدی سودانی نوشته است.
دسته دوم کتابهایی هستند که مدعیان دروغین را به مثابه یک پدیده مورد کاوش قرار دادهاند و درصدد ذکر شماری از مدعیان یا سیر تاریخی آنها هستند. محمد سند در دعوی السفارة فی الغیبة الکبری، سعد محمد حسن در المهدیة فی الاسلام، احمد سروش در مدعیان مهدویت ، احمد امین در المهدی و المهدویة ، محمد بهشتی در ادیان و مهدویت و رسول جعفریان در مهدیان دروغین از این شیوه استفاده کردهاند.
دسته دیگر پژوهشهایی است که از دریچه یک رویکرد خاص به مدعیان دروغین نگاه کردهاند. مثلاً جواد اسحاقیان در کتاب اشباح انحراف درصدد بررسی انحرافات تفسیری جریانهای مدعی مربوط به مهدویت در تاریخ معاصر برآمده است.
از آنچه گذشت درمییابیم که در بیشتر این نوشتهها به سیر تاریخی مدعیان مهدویت توجه شده است و از موضوعات تحلیلی همچون «سبکشناسی رویارویی امامان معصوم با مدعیان دروغین»، «شگردها و ترفندهای مدعیان دروغین»، «ویژگیشناسی رفتاری و اعتقادی مدعیان دروغین»، «پیامدهای ادعای دروغین مدعیان در جامعه»، «سنخشناسی دلایل مدعیان برای اثبات حقانیت خود» و «گونهشناسی مدعیان دروغین» بحث نشده است.
ضرورت بازشناسی تنوعات مدعیان دروغین مهدویت
ادعای مدعیان دروغین مهدویت، به مانند هر ادعای دیگری، در چارچوب زمانه طرح ادعا و شرایط فرهنگی و اجتماعی مدعی معنا پیدا میکند. از اینروست که ادعای مدعیان دروغین در هر جا ویژگیهای خاصی را به خود میگیرد. گذشته از این، ادعای هر یک از مدعیان میتواند از خاستگاه متفاوتی نشئت گرفته باشد، یا سرانجامی خاص از طرح ادعا پدید آمده باشد، یا مهدیای با ویژگیهای ماهوی متمایز نوید داده شده باشد. در نظر نیاوردن این زمینههای تمایز و رویآوردن به شباهتهای ظاهری، میتواند موجب دور شدن مطالعات ما از واقعیتهای مهم موجود در این موضوع گردد.
از سوی دیگر، بازخورد ادعای مدعیان دروغین در تاریخ تحولات و نیز در حیات گروندگان به مدعی در بردارندۀ حقایق مهمی است که بازتاب آن در همه مدعیان دروغین یکسان نیست.
بهرغم واقعیت پیشگفته، نباید به این واقعیت بیتوجه بود که تکیه صرف بر گزارشهای رسیده از مدعیان دروغین مهدویت و توجه نکردن به تمایزات و گوناگونی ادعای مدعیان میتواند رهزن و گمراهکننده باشد.
از همه مهمتر اینکه روشمند کردن مطالعات دربارۀ مدعیان دروغین مهدویت از جمله کارکردهای گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت است. گرچه روشمندی، شرط هر تحقیق عالمانه است، فقدان این شرط در آثار مربوط به مدعیان دروغین مهدویت بیشترینه این آثار را کمفایده ساخته است. در یک مطالعه روشمند دربارۀ موضوع مدعیان دروغین باید آگاهانه تمایزات و تنوعات مدعیان دروغین را برشمرد.
یافتههای تحقیق در گونهشناسی مدعیان دروغین مهدویت
باید توجه داشت که مدعیان دروغین مهدویت الزاماً پدیدههایی یکدست و همسنخ نیستند تا بتوان دربارۀ همه آنها قضاوتی واحد داشت. بیگمان موارد پیش رو، همه انواع موجود و صور محتمل در مدعیان دروغین نیست؛ با مطالعه و تأمل بیشتر در این موضوع و با ملاحظات گوناگون، میتوان به تنوعات بیشتری دست یافت یا فرضهای قابل مطالعه افزونتری در آن اندیشید. مهمترین یافتههای تحقیق در گونهشناسیمدعیان دروغین مهدویت عبارتاند از:
1. تنوعات مدعیان دروغین مهدویت بر اساس نوع ادعاء
با نگاهی به تاریخ مدعیان دروغین مهدویت، برخی به صراحت ادعای مهدی بودن دارند، و خود را «مهدی» نامیدند. اما حوزه ادعاهای دروغین در اندیشه مهدویت فراتر از کسانی است که به دروغ ادعای مهدویت کردهاند. ادعای وکالت، سفارت، بابیت و نیابت از سوی آن حضرت نیز جزو ادعاهای دروغین برشمرده میشود. در متون تاریخی و روایی، این واژهها معمولاً درباره نواب اربعه و برخی وکلای سرشناس عصر غیبت صغرا به کار رفته است. شیخ طوسی در الغیبة، فصل مربوط به وکلا را اینگونه آغاز میکند: «فصل فی ذکر طرف من أخبار السفراء الذین کانوا فی حال الغیبة» (طوسی، 1417: 32)؛
یا در جایی دیگر طوسی بابی با نام «ذکر المذمومین الذین ادعوا البابیة و السفارة کذباً و افتراء لعنهم الله» (همو: 397) آورده است. به هر روی در روزگار غیبت صغرا افرادی همچون ابومحمد حسن شریعی، احمد بن هلال کرخی و محمد بن نصیر نُمیری به دروغ ادعای وکالت داشتند.
از حیث نوع ادعا، ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده نیز از ادعاهای دروغین در این حوزه است. در روزگار کنونی، ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده آن حضرت بازار داغتری دارد.
مدلسازی بر اساس نشانههای ظهور و نیز ادعای تطبیق یکی از نشانههای ظهور بر خود نیز از جمله انواع ادعای دروغین در این زمینه است. به عنوان نمونه ظهور سید حسنی از جمله علایم ظهور در برخی از روایات شمرده شده است؛ اگرچه این روایات از حیث سندی و دلالی اعتبار چندانی ندارد. به عنوان نمونه، یکی از معروفترین روایات حسنی، روایتی طولانی است که حسین بن حمدان خصیبی در الهدایة الکبری از امام صادق نقل میکند. این کتاب غیرمعتبر و مشتمل بر مطالبی نادرست و جعلی است و خود نویسنده نیز جایگاهی میان رجالنویسان شیعه ندارد (در اینباره نک: صفری فروشانی، 1384). نجاشی نیز وی را فاسدالمذهب خوانده است (نجاشی، 1416: ج1، 187).
...