چکیده
مهدویت و انتظار در رویکرد شیعی، تنها ناظر به آینده نیست؛ بلکه مکتبی تربیتی برای انسان معاصر است و به عنوان نظام تربیتی، اهداف، اصول و روشهای خاصی دارد. این نوشتار، با هدف واکاوی و بازشناسی اهداف نظام تربیتی انتظار از میان روایات و معارف مهدوی با استفاده از منابع کتابخانهای و به روش تحلیلی _ توصیفی نگاشته شده است. از آنجا که آماده نبودن نفوس بشری برای پذیرش ولایت ائمه اطهار(ع)از عوامل غیبت به شمار میرود، انتظار به عنوان موهبتی الهی، برای رهایی از محرومیت ناشی از غیبت، درصدد تصحیح ارتباط آدمی با خلیفۀ الهی است؛ از اینرو اهداف تربیتی متمرکز بر موضوع امامت و شامل معرفت و حب امام و اطاعت از اوست که هریک به اهداف غایی همچون معرفت الهی،حب الهی و عبودیت و تقوای الهی میانجامند. همچنین برخی اهداف جزئی و واسطی نیز در این میان مطرح شدهاند که عبارتنداز خودشناسی، دشمنشناسی، شناخت طبیعت، حب خویشتن، تولّی و تبرّی و حب تمام موجودات، تحقق و وحدت خویشتن، تنظیم روابط با انسانهای دیگر در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و بهرهمندی صحیح از طبیعت.
مقدمه
آموزه مهدویت و انتظار در رویکرد اسلامی _ شیعی، اندیشهای فراگیر، باسابقه و نقطۀ اوج تعالی بشری است. این آموزه بهترین و کاملترین شیوهها را برای نیل به زندگی متعالی و حیات طیبۀ انسان و جامعۀ انسانی _ اعم از مادی و معنوی _ تصویر و ترسیم کرده است.انتظار در معارف شیعی امری صرفاً ناظر به آینده نیست، بلکه دارای جامعیت تاریخی است و میتواند تمام ابعاد زندگی انسان معاصر را تحتالشعاع قرار دهد و او را به سمت سعادت واقعی رهنمون شود.
در آموزه مهدویت و انتظار شیعی، انسان موجودی است که مبدأ و مقصد خدایی دارد. او بخشی از نظام هستی و در ارتباط با کل نظام هستی است و اهداف، اصول و شیوههای تربیتی نظام انتظار، بر اساس این نگرش نسبت به انسان تعریف و تبیین میشود. نظام تربیتی انتظار شیعی و آموزههای مهدوی در حقیقت احیا، تکرار و تداوم آموزههای محمدی و علوی است. بنابراین میتوان با توجه و تدبر در آیات قرآن و روایات نبوی و فرمایشات ائمه هدی(ع)به چشمانداز روشنی درباره نظام تربیتی مهدوی دست یافت و اهداف، اصول و شیوههای تربیتی انتظار را استنتاج کرد. در این راستا نوشتار حاضر به دنبال استخراج و معرفی اهداف نظام تربیتی انتظار موعود از میان روایات و معارف مهدوی است. هدف، در تعلیم و تربیت به معنای وضع نهایی و مطلوبی است که به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن، فعالیتهای مناسب تربیتی انجام میگیرد (شکوهی، 1368: 59). از آنجا که موضوع غیبت به عدم شناخت و نادرستی ارتباط با امام و حجت خدا مربوط میشود، اهداف تربیتی انتظار بر این حوزه متمرکز هستند و چون هر امر تربیتی دارای سه حوزه شناختی، عاطفی و رفتاری است، این نوشتار اهداف را در سه محور اصلی دستهبندی میکند که البته هر محور خود مقدمهای برای هدف والاتری بوده، اهداف جزئی و واسطی را نیز دربر میگیرد.
فلسفه انتظار و اهداف تربیتی
برای تعیین مبنایی برای هر بحث، ضروری است در گام نخست، مفاهیم بسترساز آن بحث تبیین گردد تا بر اساس آن، سایر مسائل طرح و بررسی شوند. برای بحث دربارۀ انتظار، بازشناسی مفهوم غیبت، ماهیت و چیستی ظهور، از ضروریات است. اعتقاد به غیبت امام از واجبات اعتقاد به مهدویت است، اما به شرط آنکه این اعتقاد، صحیح و اصولی باشد نه اینکه مفهوم رها شدگی انسان و پیوند نداشتن با حجت الهی را به او القا کند. اعتقاد صحیح به غیبت میتواند در انسان، انرژی، تحرک و عشق و شوق ارتباط با امام غایب را ایجاد نماید. غیبت امام زمان(عج) غیبت شخصیت اوست نه غیبت شخص او، و امری معرفتی است نه وجودی. در آموزههای دینی، تأکید شده که ایشان در جامعه و در میان مردم زندگی میکنند؛ مردم امامشان را نمییابند، اما او در مواقف حج حاضر میشود؛ او مردم را میبیند ولی مردم اورا نمیبینند (ابنبابویه، 1404: 124). شخص او در میان مردم دیده میشود، اما شخصیت او پنهان است. پس غیبت امام به معنای زندگی ایشان در یک جهان ماوراء نیست، بلکه وصف غایب دربارۀ وجود مبارک امام به سبب محرومیت جامعۀ انسانی از درک محضر ایشان است که این امر، خود از مراتب پایین معرفتی مردم به جایگاه و شخصیت امام زمان(عج) نشأت میگیرد.
حکمت غمانگیز برای غیبت امام زمان، تأدیب خلق و تهذیب جامعه است به معنای حقیقی، یا به معنای غمانگیز آن محرومیت جامعه است آن هم به لحاظ تجربۀ تاریخی بشر و سابقهای که انسانها از خود نشان دادهاند (انصاری، 1386: 139). اگرچه غیبت ظاهراً یک محرومیت است، اما در حقیقت هشدار و بیدار باشی برای رهانیدن انسان از جهل مرکبش درباره مقام امام و تصحیح ارتباط با حجت خداست؛ زیرا آنگاه که افراد، سعادت زیارت و شناخت جسمی امام را داشتند نیز از شناخت حقیقت امام غافل بودند و بهرۀ لازم را از وجود ایشان کسب نمیکردند. از اینرو خداوند منان غیبت را مقدر فرمود تا تعادل و آرامش توهمیِ افراد متزلزل شود و انسانها بر اثر این فقدان ظاهری به تکاپو وتلاش برخیزند و بدین ترتیب موهبت انتظار در جان مؤمنان شکوفا شود. با توجه به احادیث مربوط به ظهور میتوان دریافت که ظهور، امری است که افزون بر خواست الهی، اراده انسان و جامعه انسانی نیز در تحقق آن مؤثر است و تا زمانی که انسان و جامعه انسانی قابلیت لازم را احراز نکند، رخ نمیدهد و همین اعتقاد به عاملیت انسانی است که انتظار شیعی را از حالت انفعالی خارج کرده و به فرهنگی پویا مبدل میکند. اهداف انتظار با توجه به مباحث فوق در سه حوزۀ شناختی، عاطفی و رفتاری قرار میگیرند.
1. معرفت
هر فعالیتی که از انسان صادر میشود تحت نفوذ سه حوزۀ برجستۀ ادراک و معرفت، احساسات و عواطف، گرایشات و رفتار قرار میگیرد. این سه حوزه در تلازم و تعامل جدی با یکدیگرند، بهگونهای که احساسات و عواطف تحتالشعاع معرفت، و گرایشات و رفتارها تابع احساسات و عواطف فرد هستند و سرسلسلهجنبان همۀ این امور، معرفت انسان است. انگیزه که اصلیترین عامل تمام فعالیتهای انسان است، برآمده از معرفت اوست و هرچه معرفت صحیحتر و عالیتر باشد، انگیزه نیز متعالیتر خواهد بود. اساساً هر فعالیتی که از انسان سر میزند به شرطی استکمالی است که با معرفت همراه باشد. حضرت علی(ع) دربارۀ ضرورت معرفت برای هر حرکتی میفرمایند:
يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ (حرانی، 1421: 171)
انسان در طول انجام هر فعالیتی نیازمند معرفت است. هم برای شروعِ درست، هم برای تداوم و هم برای سرانجام و نتیجۀ نیک، معرفت ضرورت دارد. پس زندگی انسان مؤمن باید بر اساس علم و منطق و بصیرت باشد و این شناخت و آگاهی و بصیرت، هم جنبۀ نظری و هم جنبۀ عملی را دربر میگیرد؛ یعنی انسان برای اتخاذ هر عقیده و انجام و ترک هر عمل، باید بر اساس شناخت و بصیرت عمل کند و حتی در تفسیر و تحلیلها و انتقاد و تمجید نیز علم و آگاهی را سرلوحۀ عمل خویش قرار دهد و از بیان مطالب بیدلیل و برهان یا تقلید کورکورانه و قضاوتهای عجولانه بپرهیزد. اساساً حالت انتظار در وجود فرد، ناشی از بصیرت و روشنبینی اوست که امکان فهم و درک کاستیها و فروبستگیهای موجود را برایش فراهم میآورد. در همینباره امام سجاد(ع) میفرماید:
ای ابوخالد، به درستی که اهل زمان غیبت او، که امامتش را باور دارند و منتظر ظهورش هستند، از مردم همۀ زمانها بهترند؛ زیرا خدای تبارک و تعالی آنچنان عقل و فهم و شناختی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزدشان، همچون دیدن باشد و آنان را در آن زمان به منزلۀ کسانی قرار داده است که در پیشگاه رسول خدا با شمشیر جهاد کردهاند؛ آنان به حق مخلصانند و شیعیان واقعی ما و دعوتکنندگان به دین خدا در پنهان و آشکار هستند. (صدوق، 1386، ج1: 319)
انتظار شیعی نیز به مبانی اعتقادی فرد نظر دارد و متکی بر اصول و ارزشهای اخلاقی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی است. معرفت و آگاهی که اساسیترین پایۀ انتظار به شمار میرود، از جنبههای گوناگون قابل بررسی است.
الف) معرفت امام
از جمله اهداف والای تربیتی مکتب انتظار، معرفت امام عصر(عج) است. این امر چنان اهمیت والایی دارد که نبی مکرم اسلام معرفت نداشتن به امام زمان(عج) را مساوی با مرگ جاهلی میدانند و از آنجا که آدمی آنگونه میمیرد که زیسته است، پس حیات چنین کسی نیز حیات جاهلانه و غیرمعقول خواهد بود.
معرفت امام دو وجه دارد: یکی شناخت شخص امام، و دیگری شناخت شخصیت و مقام امام. شناخت شخص امام یعنی دانستن اینکه امام موعود، فرزند امام حسن عسکری از نسل امام حسین(ع) و سلالۀ حضرت رسول اکرم(ص)است که خود این شناختِ به ظاهر شناسنامهای مانع از بسیاری انحرافات، گمراهیها و سردرگمیها میشود؛ زیرا موعود و حجت الهی در رویکرد شیعی، موعود و حجت شخصی است و نه موعود نوعی. معرفت به شخصیت و مقام امام، یعنی تلاش برای شناخت منزلت و جایگاه امام در هستی و درک وابستگی هستی به وجود امام و نیز شناخت اهداف و آرمانهای ایشان. این نوع معرفت، عاملی برای حفظ و تقویت حالت انتظار در وجود انسان است. با این دیدگاه، میتوان به مفهوم حدیث شریفی _ که امامان(ع)از حضرت رسول(ص)نقل کردهاند _ پی برد که میفرماید:
مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ (مجلسی، 1404: ج51، 160)
کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
مقصود از شناخت در این حدیث، شناخت حقیقت وجود امام است. در حدیث مزبور، حضرت رسول اکرم(ص)از واژۀ «لم یعرف» استفاده کردهاند که به امر معرفت اشاره دارد و فراتر از علم و آگاهی سطحی است. علم تا در اعماق وجود انسان راه نیابد نمیتواند عواطف، اراده و رفتار انسان را تحتالشعاع قرار دهد. تجربۀ تاریخ اسلام به روشنی بیانگر آن است که شناخت صوری و ظاهری نمیتواند تأثیر چندانی در موضعگیری افراد نسبت به امام داشته باشد، همچنان که همۀ کسانی که به جنگ امام حسین(ع) آمده بودند، به خود امام و اصل و نسب او علم کامل داشتند و امام حسین(ع) در این مورد از آنان اعتراف گرفتند. بنابراین معرفت و شناخت عرفانی نسبت به امام تنها امری ذهنی و فکری نیست؛ بلکه امری وجدانی وشهودی است که در اعماق وجود انسان اثر میکند. معرفت امام زمان(عج) یعنی ادراک و شهود حضور دائمی حضرت که این شهود بیوقفه ادامه داشته باشد. وقتی انسان به چنین معرفتی نایل شود، دیگر غیبت مفهومی ندارد.
امیر مؤمنان علی(ع) در تبیین راه شناخت امام میفرمایند: «اعْرِفُوا اللهَ بِاللهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ؛ خدا را با الوهیتش بشناسید و رسول را با رسالتش و أولی الأمر (امام) را با امر به معروف و عدل و احسان...». ویژگی امام، عمل به معروف و برپا ساختن عدل و احسان است. آن کس که امام را به ولیّ الله، خلیفة الله، انسان کامل معصوم و آنکه اطاعتش از سوی خداوند واجب شمرده است، بشناسد و بداند که امام، زنده و حاضر است و اعمال ما را میبیند و در قیامت صاحب مقام شفاعت است، از برکات و آثار بینظیر معرفت امام بهرهمند میشود و به کمال زندگی معقول بار یافته و از نقصان مرگ جاهلی میرهد. در وصول به قلۀ رفیع این شناخت و ادراک، سخن نورانی حضرت علی(ع) شناخت منکر و معرفت به معروف، ضروری مینماید. در مثلث مبارک و خجستهای که امیر مؤمنان ترسیم فرمودند، آنکه تنها امر و نهی میکند و خویش را تافتهای جدا بافته میپندارد امام نیست، بلکه امام آن است که سیرتش را معروف، سنتش را عدل و سریرتش را احسان تأمین کند. آنکه امام را با این سنت علمی و عملی بشناسد، به او اقتدا کرده و مأموم او میشود. چنین امامشناس ولایتمداری به معرفت امام و ولیّ خدا بار مییابد و نیز شهود میکند که سریرت امامتش جز معروف نیست (جوادی آملی، 1387: 43 - 46).
اگرچه معرفت امام، مقدمۀ معرفت الهی است، اما خود این معرفت ریشه در شناخت خدای سبحان و مقام نبوت دارد. معرفت، مراحل و مراتبی دارد که سبب میشود انتظار مبتنی بر آن نیز دارای مراتب باشد. از جمله اجزای شناخت امام عصر(ع) شناخت برنامههای ایشان است. با شناخت برنامهها و آرمانهای امام، نوع نگرش انسان به حاکمیتهای موجود تصحیح میشود و انسان معیار و ملاکی برای تمیز بین حکومتها به دست میآورد و بازتاب عقلی این شناخت سبب میشود انسان منتظر، برنامهها و اهداف زندگی خود را همسو با اهداف آرمانشهر مهدوی تنظیم کند و به آن حاکمیت نزدیکتر شود تا در صورت درک ایام نورانی ظهور، با مشی و مرام امام انطباق یابد. محورهای اساسی حکومت امام زمان(ع) با توجه به روایات عبارتند از: 1. برپایی توحید و عبودیت الهی؛ 2. شکوفایی علوم و عقول؛ 3. گسترش عدالت؛ 4. برقراری امنیت؛ 5. فقرزدایی.
ب) معرفت الهی
غایت و هدف نهایی از شناخت امام، شناخت مقام ربوبیت حضرت رحمان است. در بینش شیعی، معرفت امام عصر بهترین و در حقیقت تنها راه دستیابی به معرفة الله است. امام حسین(ع) ضمن بیان فلسفۀ آفرینش انسان، چگونگی معرفت الهی را چنین تبیین میفرماید:
ای مردم، همانا خدا _ که بزرگ باد یاد او _ بندگان خود را نیافریده، مگر برای اینکه به او معرفت پیدا کنند؛ پس هرگاه او را بشناسند، او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند با عبودیت او، از بندگی هر آنچه جز خداست، بینیاز گردند. مردی سؤال میکند: معرفت خدا چیست؟ امام میفرمایند: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند. (گروه حدیث، 1387: 608)
پس معرفت امام زمان(عج) باب معرفت الهی است؛ چرا که امام معصوم، خلیفۀ خدا و مظهر همۀ اسما و صفات الهی است و امروز حضرت مهدی امام واجب الاطاعۀ زمان است و چون ائمۀ هدی از جمله حضرت ولیّعصر در اوج معرفت الهی هستند، با معرفت به مقام ایشان و اتصال و پیوند با آن حضرت میتوان به طریق معرفت راه یافت. از جمله اهداف اصلی ایشان در زمان ظهور، گسترش معرفت الهی در اجتماع انسانها و فراهم کردن معرفت و یقین به ربوبیت الهی است.
برقراری حکومت اسلامی و گستراندن عدل در روی زمین به دست توانای حضرت ولیّعصر(عج) خود مقدمهای برای تأمین هدف والاتری است و آن اینکه زمینهای فراهم شود تا بیشتر انسانها بتوانند به مراتب معرفت لایق برسند (مصباح یزدی، 1382: 20). مکتب تربیتی انتظار نیز والاترین هدف خود را به واسطۀ آموزههای ناب مهدوی، معرفت الهی قرار داده است، همچنان که هدف اصلی قیام امام زمان(عج) ایجاد معرفت صحیح و خالی از ابهام نسبت به ذات باری تعالی در مدینه فاضلۀ جهانی مهدوی است.
امام صادق(ع) میفرماید:
وقتی قائم قیام کند، هیچ جایی از زمین باقی نمیماند مگر این که آوای توحید و خداشناسی و پذیرش رسالت پیامبر در آن بلند است. (نعمانی، 1363: 237)
ائمۀ هدی از جمله حضرت ولیّعصر بهتر و بیشتر از هرکس دیگری خدا را میشناسند و بالاترین مظاهر اسماء و صفات الهی هستند. از اینرو هرکس دنبال شناخت راستین خداست، باید در مکتب ائمۀ معصوم از جمله امام زمان تلمذ نماید. همچنانکه در زیارت جامعه کبیره، آن بزرگواران «محالّ معرفة الله» خوانده شدهاند؛ یعنی آنان بهترین محل تجلی و مجلای شهود و عرفان حق تعالی هستند. در عصر کنونی حضرت مهدی(عج) _ که حجت خداست _ میتواند دست طالبان معرفت الهی را گرفته با «ایصال الی المطلوب» از مسیر درست، آنان را به معرفت الهی نایل گرداند.
امام باقر(ع) میفرماید:
به سبب ما، خدا بندگی میشود و به وسیلۀ ما خدا شناخته میشود. و از طریق ما، توحید خداوند متعال تحقق مییابد و حضرت محمد(ص)واسطۀ خدای متعال است. (کلینی، 1365: ج1، 145)
ج) خودشناسی
از جمله مهمترین اهداف تربیتی در مکتب انتظار شناخت خویشتن است؛ چراکه هر کس حقیقت خویش و ارزش گوهر وجودی خود را به درستی بشناسد، آن را به بهای اندک نمیفروشد. تأکیدهای فراوان در قرآن دربارۀ انسان، برای این است که انسان خویشتن را آنچنان که هست بشناسد و مقام و مرتبۀ خود را در عالم وجود درک کند و هدف از این همه تأکید بر ضرورت شناخت و درک خود، رسیدن به مقام والایی است که انسان شایسته و درخور آن است. شهید مطهری میفرماید:
سیر هدایت در قرآن به گونهای است که انسان خود را کشف کند این «خود»، خودِ شناسنامهای نیست؛ این «خود» همان چیزی است که «روح الهی» نامیده میشود و با شناختن آن، انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی میکند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر میشمارد، به قداست خویش پی میبرد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش ارزش و معنا پیدا میکند. (مطهری، 1369: 27)
این همه تأکید بر خودشناسی از آنروست که اصولاً فهم هر موضوعی مبتنی بر معرفتی است که فرد از خود دارد. تا زمانی که انسان در هستیشناختی دچار خودمحوری باشد و خود را محور هستی بداند نه خدای سبحان را، امام نیز در زندگی او نقش و جایگاهی ندارد. امام در جامعهای میتواند حکومت کند که میزان آن توحید و خواست الهی باشد نه امیال و خواستههای انسانی. پس انسان باید چیزهای دیگری را احساس کند و فطریات خود را تمنا کند تا آماده و پذیرای وجود امام و اطاعت از او باشد. اگر انسان خود را به درستی بشناسد، جای خالی ولایت و واسطه برای نیل به جایگاه حقیقی خود را احساس خواهد کرد. همچنین متقابلاً معرفت به مقام امام و انسان کامل نوع نگرش انسان را نسبت به خودش، تحتالشعاع قرار میدهد و موجب بازنگری انسان نسبت به خود و قابلیتهای وجودیاش میشود. این نوع خودشناسی، انسان را از خودمحوری شناختی بیرون میآورد تا در حد اطلاعات موجود، در مدار فردی خود محدود نشود و از پنجرهای دیگر به شناخت عالم و خود بپردازد. این شناخت امکان بازشناسی تحریفات و انحرافات شناختی فرد را فراهم کرده، موجب ارزیابی نفس و شناسایی استعدادها و نیازهای وجودی فرد میشود و زمینه انقیاد و تسلیم فرد را در برابر ولیّ خدا فراهم مینماید. همچنین مداقه در امر غیبت و و حکمتهای مترتب بر آن و ماهیت ظهور فرد منتظر را متوجه نقش و جایگاهی که در زندگی و بهویژه در دوران انتظار و زمینهسازی برای ظهور دارد میکند.
د) دشمنشناسی
از جمله ضروریات دوران غیبت و استقامت بر صراط انتظار، تشخیص دوست از دشمن یا شناخت دشمن است. از جمله اهداف تربیتی انتظار _ که شاید بیشتر جنبۀ سیاسی داشته باشد، اما حتی در ارتباط انسان با خودش نیز مطرح میشود _ رسیدن به بینش و بصیرتی در زمینۀ دشمنشناسی است. با توجه به آیۀ 60 سورۀ یس، خداوند در روز الست آنگاه که دربارۀ پذیرش ربوبیت خود و ولایت اولیایش از انسان پیمان میگیرد، بینش و شناختی از دشمن قسم خوردۀ انسان نیز به او عطا میکند و از او تعهد میگیرد که با شیطان و ابلیس همراهی نکند. گرچه این آیه بیشتر دربارۀ دشمن ایمانی است، اما به طور کلی، دشمنشناسی از جایگاه مهمی در منظر قرآن برخوردار است و اصل دشمنشناسی و مبارزه با دشمن، اصلی دائمی است که در تمام ادوار ضرورت دارد. در قرآن به انواع دشمنان (شیطان، کفار، طاغوت، منافقین و مشرکین) و مراتب دشمنی آنها و ویژگیهای منحصر به فرد هر کدام اشاره شده است. خصومت دشمنان همواره شکل ثابتی ندارد. از اینرو شناخت اهداف و شیوههای عملکرد دشمنان از ضروریات انتظار اصولی و صحیح است؛ بهویژه از آن جهت که مهدویت و انتظار دارای بالاترین میزان توانمندی در ایجاد مقاومت و توان مبارزه در شیعیان با دشمنان است، دشمنان نیز از همۀ ابزارها و شیوهها و ترفندهای خود برای خنثی کردن این آموزه استفاده میکنند. از روشهای مستقیم و غیرمستقیم همچون انکار، تخریب، تحریف، تضعیف و جایگزینسازی یا ایجاد شبهه، اتهام وارادتی و غیر اسلامی بودن مهدویت و انتظار، ایجاد بحرانهای سیاسی و اقتصادی، معرفی دموکراسی لیبرال به عنوان تنها راه نجات بشر و مسخ و تهیسازی انتظار، استفاده از ابزارهایی همچون سینما و بازیهای رایانهای و تبلیغ منفی نامحسوس، فروکاستن انتظار به محسوسات(ملاقاتگرایی) و... استفاده میکنند. نکتۀ حائز اهمیت این است که دشمن در چنین دوره و موضوع حساسی غالباً با چهرۀ واقعی خود ظاهر نمیشود، بلکه در شکل و ظاهر مؤمنان به مهدویت و مدعیان انتظار، در میان منتظران حقیقی نفوذ کرده و در صورت مشاهده عدم قدرت تمییز و تشخیص و با استفاده از کممعرفتی و ضعف عقل ولایی، ضربات خود را وارد خواهد کرد. بنابراین تقویت بینش و بصیرت در زمینۀ دشمنشناسی و شناخت تاکتیکها و تکنیکهای دشمنان و راهکارهای مبارزه با هریک از ترفندهای دشمنان از اهداف تربیتی مکتب انتظار است.
هـ ) شناخت طبیعت
انسان تا طبیعت و محیط پیرامونش را به درستی نشناسد نمیتواند با آن تعامل درستی برقرار کند و از آن بهرهمند شود. از اینرو باید روحیۀ جستوجو و اندیشه در آدمی ایجاد و تقویت شود و تشویق افراد به سیر در طبیعت و تحقیق و ابداع و ابتکار و کسب تخصصهای لازم و استفاده از امکانات موجود در طبیعت در سرلوحۀ برنامههای تربیتی قرار گیرد. در فرهنگ اسلامی شناخت طبیعت و قوانین حاکم بر آن، مقدمهای برای شناخت ذات باریتعالی و افزایش توانمندی انسان برای بهرهبرداری درست از طبیعت و منابع طبیعی برای عبودیت و بندگی به پیشگاه الهی است. از نظر هستیشناسی اسلامی _ مهدوی، همۀ موجودات جهان دارای حیات، شعور و علم هستند و وجود خود و کمبودهای وجودی خویش را ادراک و اظهار میکنند و به تسبیح ربّ العالمین میپردازند، هرچند که بسیاری از انسانها تسبیح آنها را ادراک نمیکنند (اسرا: 44). همچنین بسیاری از روایات به محبت و ارتباط دوسویۀ اجزای عالم با ولیّ خدا تأکید دارند و شرط آفرینش موجودات را پذیرش ولایت و محبت اهلبیت(ع)معرفی کردهاند. هر موجودی پیش از آنکه به خود تعلق داشته باشد، ملک و قلمرو تصرف و ولایت ولیّ الله خواهد بود. هر موجودی در مرتبۀ نخست و اصیل، از آنِ انسان کامل است و در مرتبۀ دوم و عرض به خود تعلق دارد (علیپور، 1388: 81). شناختی که به عنوان هدف تربیتی در زمینۀ طبیعت در مکتب انتظار مطرح است، چنین شناختی است که همۀ موجودات دارای شعور و سربازان امام زمان(عج) هستند و این شناخت مستلزم بازشدن دریچههای ضمیر انسان به سوی عالم ملکوت است که خود به صفای باطن نیاز دارد. مولانا این موضوع را چنین بازگو میکند:
محرم جان جمادان کی شوید
چون شما سوی جمادی میروید
از جمادی در جهان جان روید
غلغل اجزای عالم بشنوید
از جمله ویژگیهای نظام مهدوی، افزایش معرفت و دانش نسبت به جهان و طبیعت است که این معرفت و شناخت، انسان را به معرفت الهی رهنمون میشود. حضرت علی(ع) دربارۀ شناخت گستردۀ طبیعت و بهرهمندی کامل از آن توسط حضرت مهدی(عج) میفرماید:
برای او (حضرت مهدی) آنچه در اعماق زمین است، خارج میشود و همه امکانات خود را برای او [به سبب شناخت طبیعت] ظاهر میسازد. (شریف رضی، 1379: 425)
منتظران نیز باید مطابق با آرمانهای جامعه مهدوی، در شناخت و کشف قوانین طبیعت کوشا بوده، بر اساس این شناخت به تعامل عادلانه و صحیح با طبیعت بپردازند و از مواهب و نیروهای موجود در آن برای ارتقای مادی و معنوی مؤمنان بهره گیرند.
2. محبت
عالم هستی سراسر اتصال و ارتباط است و با تیزبینی عارفانه میتوان عطوفت و مهربانی را درجایجای عالم دید و عطر خوش عشق و محبت را از تمام عالم استشمام کرد. این دلبستگی که در ذات اشیا نهفته است، هم نسبت به خالق و هم نسبت به دیگر مخلوقات است. عشق به خالق و پروردگار جهان، همواره با احساس فقر و ادراک نقص و وابستگی همراه است. آیه 54 سوره مائده، حبی دوسویه میان پروردگار وخلایق را به تصویر میکشد؛ نوعی حب ایجادی در سیر نزولی و سریان حب در هستی، و محبتی که در سیر صعودی از ذرات و اشیا به خالق خویش بازگشت میکند. ویژگی محبت همانند سایر اجزای عالم در وجود انسان نیز دارای منشأ تکوینی است. اما آنچه در این میان اهمیتی ویژه دارد، کیستی و ارزش و شخصیت محبوب است که میتواند انسان را به عرصۀ تکامل و تعالی و اتصال به مبدأ حب حقیقی وارد کند، یا او را در رکود و ایستایی و تنزل قهقرایی قرار داده، موجب انفصال انسان از مبدأ عشق حقیقی گردد.
الف) محبت به امام
محبت اهلبیت(ع)چنان جایگاه رفیعی دارد که امام صادق(ع) آن را اساس اسلام
دانسته است:
لِكُلِّ شَيْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. (کلینی، 1365: ج2، 46)
همچنین میفرماید:
بالاتر از هر عبادتی، عبادتی است، و محبت ما اهلبیت برترین عبادات است. (مجلسی،1404: ج27، 91)
از آنجا که انسان کامل، حامل اسماء و صفات و مظهر اسم جامع است _ که تمام جمال و جلال را ظهور و انعکاس میدهد _ و با توجه به واسطه فیض بودن ایشان، در سریان دوسویۀ محبت بین خالق و مخلوق نیز او واسطه است. غایت حب در سیر صعودی قرب الهی در حد فناء فی الله است و مظهر حق از آن جهت که تمام مراتب کمال را دارد، در حق فانی شده و کثرات با فانی شدن در آن حضرت میتوانند به مقام قرب حق نایل آیند. ایمان حقیقی با ولایت رسول خدا شروع و با محبت و ولایت حضرت ولیّعصر کامل میشود. از اینرو بدون محبت و ولایت امام زمان(عج) نمیتوان در مراتب صعودی ایمان سیر کرد. پیامبر بزرگوار اسلام در تأکید بر اهمیت ولایت امام زمان، پس از معرفی امامان میفرماید:
هرکس دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، ولایت حضرت حجت صاحب الزمان منتظَر را بپذیرد. (همو: ج36، 296)
محبت امام زمان(عج) از آن جهت واجب و مورد تأکید خدا و رسول است که آن حضرت در زمان کنونی واسطۀ فیض الهی هستند و هرچه خیر و نعمت به مخلوقات میرسد به یمن وجود ایشان است؛ چنانکه در دعای عدیله آمده است: «بیمنه رزق الوری». همچنین نبی مکرم اسلام(ص)در حدیث مفصلی دربارۀ معرفی امامان معصوم از سوی خدای متعال در شب معراج میفرماید:
حجت قائم را دیدم که همچون ستاره درخشانی در میان آنها (امامان) بود. پس گفتم : پروردگارا اینان کیستند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این، قائم است که حلال مرا حلال و حرامم را حرام میکند و از دشمنانم انتقام میگیرد. ای محمد، او را دوست بدار، که همانا من، او و هرکس او را دوست بدارد، دوست میدارم. (همو: 223)
برای محبت امام زمان(عج) ویژگیهایی ذکر شده است؛ از جمله:
1. محبت و معرفت آن حضرت از محبت و معرفت امامان دیگر جدا نمیشود، ولی عکس آن چنین نیست؛
2. بر اساس برخی روایات، آن حضرت پس از امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع)از سایر امامان افضل است؛
3. چیره شدن دین و غلبه مسلمانان بر کافران به دست آن حضرت و با ظهور آن جناب بهطور کامل انجام میشود؛ این چیزی است که از نظر عقل و شرع، موجب محبت آن حضرت بهطور خاص میشود (موسوی اصفهانی، 1383: ج2، 219 - 220).
بنابراین امام زمان(عج) افزون بر اعمال و افعال، حجت در محبت نیز هست؛ یعنی محبت به حضرت ولیّعصر و پذیرش ولایت ایشان، مایۀ پذیرش و افادۀ محبت سایر ائمه(ع)خواهد بود، همچنانکه منکر مهدی، کافر خوانده شده است. دامنه طولانی انتظار، انگیزهای قوی میطلبد و عشق و محبت، شایستهترین انگیزه برای ماندن در این راه است. دلدادگی و شیدایی، اصلیترین عامل تحرک و استقامت در مسیر به شمار میرود. مودت، درجۀ تکامل یافتۀ محبت است که از معرفت نشأت گرفته و طاعت در پی دارد. بنابراین عاشق و منتظر، در اطاعت امر منتظَر سر از پا نمیشناسد و اینجاست که منتظَر در جان منتظر تجلی مینماید و این یعنی رسیدن به هدف و حقیقت انتظار. محبت به امام آنگاه واقعی، اصیل و سازنده خواهد بود که محب نهتنها سرزمین قلب خود را از محبوبهای حرام پاک کند، بلکه محبت محبوبهای حلال همچون پدر و مادر و همسر و فرزندان را نیز فدای محبت امام نماید. از عوامل اکمال انتظار، علاقهمندی به آرمانهای جامعه مهدوی و وضعیتی است که با ظهور آن حضرت بر انسان و زندگی او حاکم خواهد شد؛ یعنی، انسان منتظر افزون بر پذیرش علمی و اعتقادی معارف مهدوی و شرایط حکومت ایشان، عشق به تحقق آرمانهای مهدوی را نیز باید در اعماق وجود خود بپرورد؛ چراکه امام، اوضاع و شرایطی بسیار متفاوت با زندگی امروزی را برای انسانها محقق خواهد ساخت تا حدی که گویا دینی جدید ارائه میدهد.
امام باقر(ع) میفرماید:
او همچون رسول خدا آنچه را که پیش از او بوده، نابود میکند و از نو، اسلام را آغاز مینماید. (مجلسی، 1404: ج52، 354)
بنابراین، ضمن تصحیح باورها بر اساس معارف قرآنی و روایات مهدوی، باید بذر اشتیاق به شیوه مدیریتی و حکومتی و قضایی امام را نیز در جان و ضمیر، شکوفا کرد تا انتظار راستین محقق شود و در روز ظهور، شرمندگی و مقاومت در برابر مولا حاصل توهّم انتظار نباشد. البته گنجاندن علاقه به حقایق معقول و آرمانهای الهی مهدوی در عاطفۀ نازله، کاری بس دشوار است. از اینرو باید عواطف رشد داده شده و تحت نظارت عقل نظری به نشئهای از عقل عملی تبدیل شود تا قدرت ادراک و تحمل چنین حبی را داشته باشد؛ زیرا نمونه محسوس و عینی آنها در دست نیست و تنها از راه احادیث میتوان به نمونههای علمی آن دست یافت. بنابراین در همین دوران انتظار و فصل غیبت باید آموزشهای لازم برای پذیرش و زندگی در حیات طیبه مهدوی صورت گیرد و انسان با احساس حضور امام زمان(عج) باید همواره بکوشد مطابق رضا و پسند ایشان عمل نماید و بیاموزد که بدون تعلقات مادی زندگی کند؛ هرچند در ظاهر نتواند زندگی بسیط و فارغ از مدرنیته داشته باشد. باید از راحتطلبیها و رفاه، گذشت و سبکبار شد تا ذائقۀ انسان بتواند طعم گوارای انتظار و سپس روزگار ظهور را بچشد.
حضرت علی(ع) رمز رسیدن را در سبکباری میداند و میفرماید: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» (شریف رضی، 1379: خ21). کسی که اینگونه منتظر امام باشد، انتظارش او را به ولیّ خدا و ولایت الهی میرساند؛ زیرا انتظار که حسن فعلی است در وجود چنین منتظری با حسن فاعلی نیز همراه شده است.
ب) حب الهی
هدف غایی مرتبط با حب امام عصر(عج) حب الهی است. امام(ع) خود محب راستین خداوند و گذرگاه سیر صعودی کثرات در حرکت حبی است. قافلهسالاری انسان کامل در حرکت حبی بر مبانی عمیق نظری همچون حاملیت اسماء الهی و واسطه فیض بودن انسان کامل مبتنی است که از حوصله بحث خارج است. آرمان حرکت حبی در سیر صعودی، فناء فی الله است و از آنجا که امام عصر(عج) مراتب چندگانۀ فنای افعال، صفات و ذات را گذرانده و در بالاترین مرتبۀ کمال در خدا فانی شده، انسانهای دیگر با فانی شدن در ولیّ خدا و قرار گرفتن در دایره ولایت عشق او و حرکت در مدار احاطه آن حضرت و با وساطت ایشان به
منزلگاه معشوق حقیقی بار مییابند. اساساً ائمه اطهار(ع)از آن جهت محبوب قلب مؤمنانند که عبد و برگزیدۀ خداوند و رسانندۀ فیض الهی به خلق هستند. آنان ابواب الهی و صراط مستقیم برای پیوند آدمیان با هستیبخش خویشند. در روایتی از از رسول مکرم اسلام(ص)فلسفه وجودی محبت پیامبر و ائمه اطهار(ع)حب الهی معرفی شده است (محمدی ریشهری، 1362: 236).
در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم(ع)«تَامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللهِ» خوانده میشوند و خطاب به آنان گفته میشود: «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللهَ».
ج) حب و تعیین خویشتن
حب حقیقت خویشتن، از اهداف واسطی انتظار به شمار میرود. از جمله سرمایههای انسانی حب ذات است که در درون تمام انسانها به ودیعه نهاده شده و هرکس بر اساس رشد فکری و معرفتی خود دایره علاقهمندیاش را نسبت به خویشتن ترسیم میکند. همچنان که معرفت نسبت به امام، نگرش انسان را نسبت به خودش متحول مینماید، محبت امام نیز جلوههای حب ذات را دگرگون میکند. محب امام مراتب بالاتری از وجود خود را میشناسد و مورد محبت قرار میدهد و برای سعادت و کمال بُعد اعلای وجود خود تلاش میکند، لذا تعریفی متفاوت از خود ارائه میدهد و قابلیتهای خود را به گونهای تعین میبخشد که او را در مسیر حب امام و آرمانهای آن حضرت سوق دهد.
د) تولّی و تبرّی
عاملیت محبت و بیزاری، یعنی میزان علاقۀ پیرو امام و سالک راه حق در دینباوری و دینداری، آنقدر مهم و بزرگ است که فرمودهاند: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟» این هدف بیشتر جنبه اجتماعی دارد و ارتباط منتظر را با سایر انسانها مدنظر قرار میدهد. معرفت و حب امام شاخصها و معیارهایی را در اختیار انسان میگذارد و عواطف او را چنان منقلب میکند که دوستدارِ دوستداران امام و دشمنِ دشمنان او میشود. تولّی و تبرّی در کنار هم معنا پیدا میکنند؛ یعنی کسی نمیتواند ادعا کند امام و یاران او را دوست دارد، اما از دشمنان و معاندان ایشان متنفر و منزجر نباشد یا اینکه آنها را نیز دوست داشته باشد.
پروردگار عالم، برای هیچ کس بیش از یک قلب قرار نداده است. از سوی دیگر میدانیم که گنجاندن دو مظروف متضاد در یک ظرف موجب فساد هر دو یا یکی از آنها _ البته آنکه حساستر است _ میشود (جوادی آملی،1384: ج2، 333). از اینرو اگر قلب کسی سرشار از محبت خدا و اولیای الهی شد، دیگر جایی برای محبتهای حرام و متضاد با محبت خدا و ائمه هدی(ع)نمیماند. در زیارت جامعه کبیره محب امام، بیزاری خود را از دشمنان ائمه، همردیف بیزاری از جبت و طاغوت_ که ریشه و پایه کفر بر آنها استوار است _ و شیاطین و حزب ظالمان قرار داده است.
هـ ) علاقه به همه موجودات
از آنجا که انسان بهطور طبیعی و بالإجبار با موجودات دیگری غیر از خود نیز ارتباط دارد و برای ادامه حیات در تعامل و دادوستد با آنهاست، در بینش مهدوی از این بخشِ زندگی و ارتباط او نمیتوان غافل شد. از جمله اهداف تربیتی انتظار، معنابخشی و جهتدهی به عواطف و هیجانات عاطفی در ارتباط با موجودات دیگر _ اعم از جماد و نبات و حیوان _ است؛ چراکه عواطف، بیشترین تأثیرگذاری را بر رفتار و تعاملات انسان با جهان اطراف خود دارد. همچنانکه معرفت به امام، نوع نگرش فرد را به طبیعت و عناصر موجود در آن متحول میکند، عشق و علاقه به امام با غلبه بر خودمحوری عاطفی و ارتباطی انسان منتظر، گرایشات، علایق و هیجانهای او را جهت و معنا میبخشد. انسان به درجهای از رشد میرسد که بین خود و تمام اجزای هستی، نوعی پیوند احساس میکند و این احساس یگانگی با هستی و جداییناپذیری از آن، سبب میشود او آرزومند کمال همۀ موجودات باشد. منتظر واقعی، تمام موجودات عالم را متعلق به امام و محب او و یاور و همسوی خود در مسیر کمال شایسته دانسته و برای آنها نیز حق کمال قائل میشود.
3. اطاعت
اطاعت از ریشه طوع به معنای همراهی و فرمانبرداری است که نوعی خضوع و فروتنی در برابر اطاعت شونده را دربر دارد. اطاعت معمولاً برآمده از معرفت و محبت نسبت به اطاعت شونده است.
برای اینکه اطاعت، جزو فضایل به شمار آید باید دارای شرایط ذیل باشد:
1. فرمانبردار، شرایط اطاعت را بداند؛
2.با رغبت و اختیار فرمان ببرد؛
3. با اعتقاد راسخ نفسانی به حسن آن، اختیارش کند؛
4. برآن مداومت و اصرار داشته باشد (همو: ج3، 325).
در نظام هستی و مسیر زندگی انسان، یکسری قوانین تکوینی و یکسری قوانین تشریعی وجود دارند. قوانین تکوینی، مانند قوانین حاکم بر عالم طبیعت و جسم انسان تخلفناپذیرند و کسی امکان عدول و سرپیچی از آنها را ندارد. اما قوانین تشریعی با توجه به مختار بودن انسان، تخلفپذیرند. برخی از قوانین تشریعی صادره از جانب عقل بشری برای کنترل و ساماندهی روابط انسانهاست و برخی دیگر از جانب خداوند برای او قرار داده شده است. این قوانین حکیمانه و عادلانه، افزون بر روابط بین انسانها، رابطه بین انسان با خود، با طبیعت و سایر موجودات و رابطه با خدای سبحان و چگونگی تقرب به ساحت او را مورد توجه و تأکید قرار میدهد.
همه قوانین الهی منطبق بر نیازهای واقعی انسان، در راستای تکامل و بر اساس فطرت خدایی او بنا نهاده شده است و چنانکه کسی فطرت خود را سالم و پاک نگهدارد در برابر فرامین و قوانین الهی تسلیم و خاضع خواهد بود. اطاعت، امری فراتر از عبادت است؛ زیرا ترجیح خواست اطاعت شونده بر خواست خویشتن است و عبادت اگر برآمده از اطاعت نباشد ارزش واقعی ندارد و نمیتواند اسباب تکامل و تعالی انسان را فراهم آورد؛ همچنانکه عبادات چندینهزار ساله شیطان نتوانست مایه نجات او شود و او خواسته خود را به خواست خداوند ترجیح داد و بدین سبب از درگاه او رانده شد.
اطاعت محض از فرامین الهی، انسان را تا درجهای از تقرب به خداوند بالا میبرد که آثار الهی در او ظاهر میشود، به گونهای که کار او کار خدا محسوب میشود. قرآن کریم اطاعت از رسول را اطاعت از خدا معرفی میکند (مریم:52). از آنجا که ائمه اطهار(ع)انسانهایی کامل هستند که فطرت خود را از گرد و غبار نفسانیات به طور کامل صیانت کردهاند و همچنین از بالاترین درجه معرفت و محبت نسبت به خدای سبحان برخوردارند، مطیعترین افراد نسبت به او و مظهر تام مرتبه الهیه هستند که همه افعال پروردگار متعال، به اذن الهی از آنها برمیآید. نفع فرمانبرداری و زیان تمرد انسان از قوانین الهی در درجه اول متوجه خود انسان و در درجه بعد به جامعه انسانی و گاه به طبیعت اطرافش میرسد، اما برای ساحت کبریایی خداوند سبحان هیچ سود و زیانی ندارد.
الف) اطاعت از امام
هر امر تربیتی وقتی بروز و ظهور پیدا میکند که به صورت عملکرد و رفتار جلوه کند. از اینرو اگر معرفت و محبت واقعی امام عصر(عج) در اندیشه و عاطفه فردی نفوذ کرده باشد، نمود آن به صورت اطاعت از امام جلوهگر میشود و اینجاست که حقیقت معرفت و محبت فرد نمایان شده و میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد. بنابراین مهمترین کارکرد محبت، اطاعت یا پیمودن طریق محبوب است. بنابر آیه 31 سوره آل عمران، از محبّان حضرت احدیت انتظار میرود که از حضرت رسول و اهلبیت _ که نور واحدند _ پیروی کنند و از تمام توانمندیهای خود برای اجرای فرامین و مقاصد آنان بهره گیرند.
گفته شد که تمام دستورات الهی برای تکامل و تعالی بشر و مطابق با فطرت الهی است. از جمله والاترین و مهمترین دستورات خداوند، پیروی از رسول اکرم(ص)و جانشینان برحق اوست. خداوند رحمان برای ارتباط خود با بندگان دو راه ارائه فرموده؛ یک راه مستقیم که همان عبودیت و سجده و مناجات با پروردگار عالمیان است و راه دیگر _ که به نوعی راه مذکور را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و موجب مصونیت از اعوجاجات و انحرافات در آن مسیر میشود _ طریق اتصال به ولیّ خدا و پیروی و اطاعت از حجت اوست. آنچه اسباب غیبت و محرومیت جامعه بشری را از حجت خدا فراهم کرد، نداشتن معرفت و در نتیجه، تخلف از فرامین حجت خدا بود. لذا از جمله اهداف تربیتی انتظار، پرورش طوع و رغبت به فرمانبرداری از امام عصر(عج) است؛ زیرا آنان مسیر و طریق الی الله و رسیدن به سعادت و آسودگی کامل و واقعی را میشناسند و این راه را به طور عملی پیمودهاند.
خداوند در آیه 31 سوره آل عمران، پیروی از رسول خدا(ص)را تنها راه محبوبِ خدا شدن معرفی میکند. از اینرو اگر کسی محب واقعی خدا و امام عصر است، باید از او اطاعت کند تا به مقام حبیب الله نایل آید. از آنجا که انسان کامل، ظاهر و باطن عالم را به خوبی میشناسد، بهترین راهنمای فرد و جامعه برای رسیدن به کمال و سعادت واقعی است. بنابراین انسان باید با انجام اعمال صالح و شایسته، با نیت تقرب به خدا و حجت او مشتاقانه عنان اندیشه، احساس و عمل خود را به دست امام داده، تابع و همراه امام شود تا مارق و زاهق نشود.
جامعه جاهل چیزی را از دست میدهد که مایه آرامش اوست و چیزی را جمع کرده و به آن اعتماد میکند و بر پایه آن خرسند است که سبب ناآرامی اوست. آن ترک ناروا و این جذب نابهجا اضطرابآور است و چنین جامعهای بین دو جدار فشار دهنده و و دو بند مهار کننده گرفتار میشود. کسی که این بندها را بشناساند، راه برونرفت از آنها بیاموزاند و شیوه عملی آن را اراده کند انسان کامل است. حضرت ختمیامامت همانند ختمینبوت، عهدهدار چنین هدایتی است. (جوادی آملی، 1387: 121). برای پیروی از اوامر امام و آشنایی با آن اوامر، تأمل و تدبر در آیات قرآن و احادیث معتبر و ادعیه ائمه اطهار(ع)_ البته در سایه راهنماییهای فقهای بیهوس و دینشناسان متدین _ میتواند راهگشا باشد.
ب) عبودیت الهی
منتهای اطاعت از امام، رسیدن به مقام عبودیت حضرت رحمان است که از طریق اطاعت خلیفة الرحمان صورت میگیرد. قرآن کریم هدف از آفرینش انس و جن را عبادت و بندگی در برابر ذات باریتعالی معرفی میفرماید (ذاریات، 56). گرفتاری انسان در مسائل مادی زندگی و وجود ظلم و ستم غالباً مانع رشد و تکامل معنوی انسان میشود. از این رو، هدف اصلی قیام امام زمان(عج) از تشکیل حکومت عادلانه، ایجاد بستر مناسب برای بندگی و عبادت است؛ همچنانکه قرآن کریم این هدف والا را مورد تأکید قرار میدهد (نور، 55). با دقت در آیۀ فوق میتوان دریافت که همه موارد پیشین، مقدمهای برای عبودیت الهی، نفی هرگونه شرک از روی زمین و از زندگی انسانها و فراهم کردن بسترهای لازم برای عبادت فردی و جمعی است.
عبودیت فراتر و والاتر از عبادت است؛ زیرا عبادت غالباً شامل یکسری اعمال ظاهری است که میتواند به ریا آلوده شده و به شرک تبدیل شود. اما عبودیت، یعنی اینکه انسان در تمام شئون زندگی خود جز خدا نبیند و جز برای پیروی از دستورات او عمل نکند؛ وجود خود را مملکت پروردگار سبحان قرار دهد و آن را از تسلط سلطهگران درونی و بیرونی رها سازد.
هدف از قیام امام زمان(عج) و تربیت در مکتب انتظار، پرورش انسانهایی است که از دام نفس خود و دیگران رهیدهاند و دل به مهر خدای سبحان سپردهاند و در تمام ابعاد زندگی خویش سر سپردۀ مطلق او هستند. عبودیت در برابر خداوند، عهدی است که او در روز ازل و هنگام آفرینش انسان، با فرزند آدم بسته است؛ چنانکه در آیات 60 و 61 سورۀ یس آمده، تجلی این عهد، ولایت است؛ یعنی انسان با خدا پیمان بسته که جز ولایت خدا را نپذیرد و ولایت احدی را در طول و عرض ولایت خدا قرار ندهد. البته پذیرش ولایت حضرات معصومین(ع)از آن جهت که آنان مظهر اسماء الهی هستند، در حقیقت همان پذیرش ولایت الهی است.
خواسته امام زمان(عج) از شیعیان و منتظران راستین، پایبندی و وفاداری به همان عهد دیرین است. ایشان میفرماید:
اگر شیعیان ما _ که خداوند آنان را به اطاعت خویش موفق گرداند _ در وفای به عهد الهی، همدل و همپیمان میشدند، سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد. (مجلسی، 1404: ج53، 177)
بنابرین یکی از اهداف مهم انتظار، تجدید عهد انسان با خداوند و وفای به عهد و رسیدن به مقام شامخ عبودیت الهی است؛ یعنی انتظار، مکتب تربیت بندۀ خداست. عصر ظهور، دوران شکوفایی بُعد عبادی انسان و سرسپردگی او در مقابل خدای سبحان و قرارگرفتن انسان در مقام عبودیت رحمان است.
رسول خدا(ص)فرمود:
أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِيِّ ... يَمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَةً وَ يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ؛ (طوسی، 1411: 179)
بشارت باد به آمدن مهدی... او دلهای بندگان را با عبادت و اطاعت پر میکند و عدالتش همه را فرا میگیرد.
در دوران حکومت امام زمان طومار هرنوع شرکی درهم پیچیده میشود و بتهای ظاهر و باطن فرو میریزد. امام باقر(ع) میفرماید:
فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَيْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ. (صدوق، 1386: ج1، 605)
از اینرو بالاترین هدف نظام تربیتی انتظار، معرفت الهی و نیل به مقام عبودیت و بندگی است. یکی از راههای نیل به مقام عبودیت خدا _ که خود جزو اهداف غایی تربیت در مکتب اسلام و انتظار به شمار میرود _ رعایت تقوای الهی است. تقوا از ماده «وقی» به معنای حفظ شئ از هر چیزی است که به آن آسیب میرساند (راغب اصفهانی،1392). بنابراین تقوا در حقیقت صیانت از روح الهی و حیات عقلی و انسانی است که امانت خاص خداست و انسان برای توفیق در این صیانت نیازمند کنترل درونی است. تقوا، خزیدن در کنج خانه و پرهیز از فعالیتهای اجتماعی نیست، بلکه ایجاد نیرویی درونی در خود است که انسان به عنوان موجودی اجتماعی، ضمن حضور فعال در جامعه و حفظ خود از عثرات و لغزشها به مبارزه با انحرافهای جامعه نیز بپردازد. آیه 105 سوره مائده بر تقوای حضور تأکید میکند؛ یعنی اگر انسان، کنترل درونی را در خود ایجاد کرده باشد، قرار گرفتن در متن جریانهای فاسد آسیبی به او نخواهد رسانید و انسان تحت تأثیر امواج منفی محیطی نخواهدبود. تقوای حضور در رویارویی انسان با جاذبهها و کششها نمود پیدا میکند و سبب پویایی و رشد و بالندگی فرد و جامعه میشود. البته همواره پرهیز از حضور در مکانها و مواضع گناه و فساد توصیه میشود، اما در صورت حضور انسان در جامعهای فسادآلود و نداشتن شرایط امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح شرایط، تنها وظیفۀ او تقویت کنترل درونی است تا در فساد محیط حل نشود.
بنابراین یکی از اهداف تربیتی مکتب انتظار، پرورش تقوای الهی در جان منتظران و مؤمنان به امامت حضرت ولیّعصر است. امام صادق(ع) میفرماید:
مَنْ سُرَّ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ؛ (مجلسی، 1404: ج52، 140)
هرکس شادمان میشود به اینکه از یاران حضرت قائم باشد، بايد منتظر ظهور او باشد و بر پایۀ تقوا و خوشخلقی رفتار کند، در حالی که منتظر است.
در دوران غیبت و آخرالزمان، گروههای انحرافی و فتنههای آخرالزمان در تلاشند تا با عناوین جذابی همچون ارتباط و اتصال با امام زمان(عج) و ایجاد توهم معیت، انتظار را از روح سازندۀ آن خالی کنند و مشتاقان را آرامآرام از اصول اعتقادی خود دور کرده و از انتظار، برای اهداف سکولاری خود پوششی بسازند. دوران غیبت، دوران رویارویی با فتنهها و شبهات است و انسان منتظر، به نوعی در متن جریانهای فاسد و دشوار و چالشبرانگیز قرار میگیرد و با توجه به ویژگیهای دوران معاصر و گستردگی عرصۀ ارتباطات و نفوذ رسانهها و شبکههای ارتباطی در زندگی انسان امروزی، میتوان گفت قرار گرفتن در شرایط پرهیز و قرنطینهای ناممکن به نظر میرسد و لازم است منتظران راستین با آراستگی به تقوا در جامعه حضوری فعال و سازنده داشته باشند و در سایۀ بصیرت حاصل از تقوا، رسالت پیامبرگونۀ خود در زمینۀ ارشاد و تربیت افراد و اصلاح اجتماع را به انجام رسانند؛ همچنانکه انبیای الهی پس از تجهیز به سلاح تقوا اقدام به تربیت افراد و اصلاح جامعه میکردند. در چنین شرایطی است که مؤمنان و منتظران، نیازمند مداقه بیشتر در تقواپیشگی خود هستند تا بتوانند در برابر امواج و جریانات متعدد مقاومت نمایند و بار سنگین انتظار را با پرهیزکاری به سرمنزل مقصود برسانند.
ج) تحقق و وحدت خویشتن
چنانکه گفته شد، حضرت رسول اکرم(ص)میفرماید: «کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» روشن است مرگ جاهلی نتیجه و عصاره حیات جاهلی است. بنابراین از جمله اهداف تربیتی انتظار شیعی که با معرفت امام عصر(عج) همراه است، نجات آدمی از حیات و مرگ جاهلی و بخشیدن رنگ و صبغۀ عقلانی به حیات و ممات اوست. جهل و عقل هر کدام مراتب و درجاتی دارند و جاهلیت موردنظر در حدیث مذکور، مربوط به حقیقت جهل است. جهل نقطه مقابل علم نیست، بلکه نقطه مقابل عقل است و مراد از زندگی جاهلانه، زندگی به دور از فناوری و علوم کتابی و حصولی بشری و رفاه زندگی مادی نیست؛ زیرا در طول تاریخ اقوام بزرگی با دارا بودن این عناصر به فلاکت و عذاب الهی دچار شدند و قرآن کریم از زندگی آنها با عنوان جاهلی یاد میکند. حقیقت حیات جاهلی، حرکت در مسیر مخالف یا انحراف از مسیری است که انسان را به هدف خلقتش سوق میدهد که همان مسیر معرفت و عبودیت خداست و با توجه به فرمایش رسول خدا(ص)حیات عقلانی _ یعنی شناخت و بندگی خدا _ جز در پرتو معرفت و در نتیجه اطاعت از امام عصر(عج) حاصل نمیشود.
عقل در دو سطح شناخت و عمل مطرح است؛ عقلورزی در مقام شناخت، یعنی انسان فعالیتهای شناختی خود را به گونهای ضبط و کنترل کند که از کجروی در اندیشه مصون بماند. عوامل مؤثر در این زمینه عبارتند از: ارزیابی ادله (آل عمران: 65)؛ برخورداری از علم (عنکبوت: 43) و کنترل حب و بغض (بقره: 170)، و در مقام عمل، یعنی عمل خود را تحت انقیاد علم خویش در آوردن. پس میتوان بین علم و عقل رابطهای برقرار کرد (باقری، 1388: ج1، 21 - 26).
در تعالیم اسلامی، عقل انسان با توجه به محدودیتها و ظرفیت خاص خود مورد توجه قرار میگیرد و از همینرو عقل را از گام گذاشتن به پشت پرده مجهولاتی که ظرفیت درک آنها را ندارد نهی میفرماید (قطب، 1375: 96). امام باقر(ع) دربارۀ روند رشد اندیشه و تعقل در نظام تربیتی مهدوی میفرمایند:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم؛ (کلینی، 1365: ج1، 25)
چون قائم ما قيام كند خداوند دست رحمت بر سر بندگان نهد تا در تعقل هماهنگ شوند و آرمانهاى آنها كامل گردد.
از جمله اهداف بزرگ مکتب انتظار به تأسی از حکومت مهدوی، پرورش و تقویت عقول انسانی و کسب علم و دانش است تا منتظران با صعود به قلل معرفت و عقلانیت بتوانند در هدایت افراد متفکر به سمت آرمانهای حکومت مهدوی کوشا باشند. البته عقلانیت مورد نظر در مکتب انتظار، بنابه فرمایش امام صادق(ع) در باب چیستی عقل: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ» (مجلسی، 1404: ج1، 116) عقل ولایی است که انسان را به مظاهر اسماء الهی و مبدأ وجود میپیوندد و با عقل استقلالی مدرنیته که عقل انسانی را قادر به حل تمام معضلات فردی و اجتماعی و بینیاز از وحی و خدا میداند، بسیار متفاوت و در حقیقت متباین است. هرکس عقل را با توجه به محدودیتها و ظرفیتهای خاص آن شناخته و عقلانیت را در قلمرو وجودی خویش حاکم سازد، گوهر وجود خود را به گناه نمیآلاید و متناسب با درجات رشد عقلانی خود، زشتی و تعفن و کراهت گناه را بازشناخته، از ارتکاب آن میپرهیزد. از آنجا که انسان پرتوی از کمال مطلق و نشأت گرفته از روح رحمانی است، در پرورش ابعاد گوناگون وجود خود مسئولیتی خطیر دارد و موظف است خود را به صفات خداوندی متصف و آراسته سازد و با خداگونه شدن، به قرب مکانتی الهی نایل آید. از اینرو انسانِ برخوردار از عقلانی ولایی، خود را به صفات عالیه انسانی و اعتقاد و اخلاق نیکو آراسته میسازد تا شایستگی مقام خلیفة اللهی را در خود ایجاد کند. از آنجا که صفات و ویژگیهای نیکو بالفطره در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است، انسان میتواند با تلاش و فعالیت، آن فضایل را در وجود خود احیا و تقویت کند و با کسب فضایلی همچون حقیقتجویی، استکمال، خداخواهی، زیبادوستی، زیباخواهی، احسان به خلق و وجدان بیدار، حیات طیبهای برای خود فراهم آورد و بین خود و انسان کامل پیوندی برقرار نماید. آراستگی به مکارم اخلاق، در تعالیم اسلامی چنان جایگاه رفیعی دارد که نبی مکرم اسلام(ص)هدف بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاق و گسترش فضایل اخلاقی در جامعه معرفی میفرماید:
إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ (همو: ج68، 382)
به راستی که من برگزیده شدهام تا مکارم و فضایل اخلاقی را کامل گردانم.
بنابراین، وجود منتظران نیز باید به عالیترین صفات انسانی آراسته گردد تا شایستگی اتصال به عینالانسان را پیدا کنند و از زلال وجود او جرعههای معرفت و ایمان برگیرند. پس یکی از اهداف مهم انتظار شیعی، آراستن انسان به صفات الهی است. منتظر در عصر انتظار افزون بر سعی در عبادت، تقوا و ورع، باید مظهر اخلاق نیک بوده، هم در جنبۀ فردی و هم در جنبۀ اجتماعی متخلّق به اخلاق خدایی گردد و به لحاظ اخلاقی همسنخ حضرت ولیّعصر باشد تا قابلیت ادراک انوار فیض ناشی از مبادی عالیه را در جان خود بیافریند. البته رسیدن به چنین مقامی قطعاً زحمت و رنج بسیاری به دنبال دارد و مجاهدت عظیمی را میطلبد. اما اگر فرد مجاهدت و تلاش وافر به خرج دهد، هدایت و رحمت الهی نیز رفیق راهش خواهد شد (عنکبوت: 69).
آراستگی مؤمنانِ به امام غایب و منتظرانِ امام قائم به کمالات اخلاقی و سجایای
انسانی به لحاظ بازتاب اجتماعیِ رفتار آنان به عنوان منتظران، بسیار مهم است. امام صادق(ع) میفرماید:
كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً؛ (همو: ج68، 286)
زینت ما باشید، نه زشتی و عارِ ما.
پرهیز از گناه و آراستگی به مکارم اخلاقی، خود بر تکامل و تعالی عقل انسانی تأثیرگذار است و انسان را در مراتب بالاتر عقلانیت پیش میبرد. انتظار از آن جهت که با محبت حضرت ولیّعصر و خدای رحمان همراه است در تحول و تکامل ماهوی آدمی تأثیری بسزا دارد و ارتباط عاطفی بین منتظر و محبوب راستین سبب میشود انسان از لحاظ ظاهری و باطنی با محبوب خویش همگون و متحد باشد تا بتواند با رهایی از محدودیتهای عالم ملک، خود را با حقیقت ملکوتی امام عصر پیوند دهد و به غنیسازی شخصیت خویش بپردازد. از اینرو تمایلات نفسانی خود را تحت انقیاد عقل رام کرده در مسیر صحیح نیل به اهداف الهی از آنها استفاده میکند.
مولای متقیان در جنبۀ نظری «يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ» (شریف رضی، 1379: خ138) اندیشهها و نظریات شخصی و امیال را مطابق قرآن، و در جنبۀ عملی «يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى» (همو) امیال و هواهای نفسانی را مطابق هدایت میگرداند؛ یعنی منتظر به قدری به مولایش نزدیک شود که اگر استراحتی میکند، برای تجدید قوا و خدمت گزاری بهتر در راستای آرمانهای حضرت ولیّعصر(عج) باشد.
حضرت علی(ع) دربارۀ میانهروی و اعتدال غرایز اصحاب حضرت مهدی(عج) میفرماید:
از یاران خود بیعت میگیرد که هرگز دزدی نکنند، زنا نکنند... به کم قناعت نمایند، طرفدار پاکی باشند، و ... . (صافی گلپایگانی، 1419: 469)
تمام مفاد این پیماننامه، حاکی از ارضای معقول غرایز و منقاد کردن آنها تحت فرمان الهی است. غنای شخصیتی زمانی حاصل میشود که انسان به همه ابعاد وجودی و نیازهای جسمی و روحی خود توجه کند و رشد و تحول و تکامل ابعاد انسانی به صورت هماهنگ
انجام شود.
رسول خدا(ص)دربارۀ بهبود کیفیت زندگی در زمان حضرت مهدی(عج) میفرماید:
يَتَنَعَّمُ أُمَّتِي فِي زَمَنِ الْمَهْدِيِّ(عج) نِعْمَةً لَمْ يَتَنَعَّمُوا قَبْلَهَا قَطُّ. (مجلسی،1404: ج51، 83)
امت من در زمان مهدی آنچنان به نعمتها (مادی و معنوی) دست مییابند که در هیچ زمان اینگونه نبوده است.
از آنجا که انسان کامل اسوه حسنه است، میتوان با الگوبرداری از آن حضرت به توسعه و غنای شخصیت انسانی دست یافت؛ اما نکته مهم در این میان، وحدتبخشی به جنبهها و برنامههای رشد و تعالی انسان و هدایت همه آنها به صورت هماهنگ و هدفمند در جهت ولایتپذیری و پرهیز از هرگونه تشتت و پراکندگی است؛ زیرا تشتت در پرورش موجب افت و فقر شخصیتی میشود که متباین با اهداف کمالآفرین انتظار شیعی است. بنابراین یکی از اهداف تربیتی انتظار، توجه به رشد و پرورش تمام ابعاد وجودی انسان با توجه به درجۀ شرافت هر بعد است.
د) تنظیم روابط با دیگر انسانها
از جمله اهداف تربیتی انتظار، تبیین و تصحیح علمی و عملی ارتباط با دیگر انسانهاست که با توجه به تعالیم مکتب نبوی و علوی در ابعاد مختلف مورد توجه قرار میگیرد.
در نظام تربیتی انتظار _ که هدف آن تحقق اهداف الهی و سیر جامعه به سوی الله است _ باید دقت شود در پرتو رعایت حقوق تکوینی افراد و وظایف اجتماعی، ارتباطات سالم و درستی با دیگر افراد جامعه برقرار شود. ارتباط مؤمنان با یکدیگر و ارتباط آنان با سایر مردم، باید بر اساس اصول ارتباط اسلامی و آموزههای وحیانی، در نهایت دقت صورت گیرد تا موجب جذب دلها به نظام آرمانی مهدویت گردد. قرآن کریم تعدی از حدود و حقوق الهی را ستم میداند (نک: بقره: 229).
یکم. ارتباط اجتماعی
آنچه در بعد اجتماعی تربیت مهدوی مورد توجه و دقت قرار میگیرد، این است که متربی تنها به سبب جو حاکم بر جامعه و اجتماعات مهدوی با آنان همآوا نشود، بلکه با نگاه به فطرت خداجو و آشنا به ولایت و ارتقای کرامت وجودی خود، همراهی با جمع را انتخاب کرده و در فعالیتهای مجامع مهدوی و معنوی، آگاهانه و مشتاقانه با تمام توان مشارکت کند. در چنین شرایطی کمتعداد بودن منتظران در مقایسه با دیگران، برای ادامۀ تلاش در مسیر انتظار در متربی تردیدی ایجاد نخواهد کرد و پرشمار بودن جماعت غیرمعتقد برای او جاذبه و فریبندگی نخواهد داشت؛ زیرا حرکت او برآمده از درون و از هستۀ مرکزی وجودش است، نه از امری سطحی و صوری. بنابراین شناسایی ارزشهای جامعۀ مهدوی و ایمان قلبی به آنها میتواند فرد را به شرکت داوطلبانه و مسئولانه در فعالیتهای مربوط به جوامع کوچک و بزرگ سوق داده و به رعایت حقوق دیگران وادارد.
یکی از عالیترین تجلیات روابط انسانی مبتنی بر نظام مهدوی، احسان و نیکی به مردم است. قرآن کریم احسان و نیکی را امر خدا (نحل: 90) و نیکوکاران را شایستۀ پاداش عظیم میداند (بقره: 112). احسان و نیکی در حق افراد جامعه، شکلهای گوناگونی دارد؛ گاه به رفع نیاز جسمانی و فیزیولوژیکی و فراهم کردن آسایش مادی، گاه با روشنگری و هدایت، و گاه با همدلی و ... در جامعۀ آرمانی مهدوی به گسترش تفاهم و صمیمیت میان مردم توجه ویژهای صورت میگیرد. امام صادق(ع) میفرماید:
وضع مردم [در دوران ظهور] سامان مییابد، میان آنان اتحاد برقرار میشود، قلوب ناسازگار به هم نزدیک میشوند و الفت میگیرند، خداوند در زمین معصیت نمیشود، حدود خداوند در میان بندگان اجرا و برپا میشود و خداوند، حق را به اهلش برمیگرداند. (صدوق، 1386: 346)
امام باقر(ع) دربارۀ برقراری ارتباط انسانی و احسان و تعاون خطاب به منتظران میفرماید:
باید نیرومندان شما به ناتوانان کمک کنند و توانگران به مستمندان برسند. هریک از شما باید چنانکه نیکخواه خود است، در مقابل برادر دینی خود نیز چنین باشد. ... اگر چنین بودید و بدینگونه که سفارش میکنیم رفتار کردید، هریک از شما اگر از جهان درگذرد و قائم ما را درک نکرده باشد، شهید به شمار خواهد آمد. (صافی گلپایگانی، 1419: 512)
از دیگر از وجوه ارتباط اجتماعی، سازگاری و مخالفت با جامعه است. مکتب تربیتی انتظار با هرگونه سازشکاری مخالف است، اما منتظران به سازگاری با جامعه توصیه میشوند. سازگاری یعنی انسان ضمن حفظ ویژگیهای فردی، درصدد تفاهم و اتحاد با دیگران برآید. اما سازش یعنی تسلیم در برابر جمع و تأیید وضع موجود که مکتب انتظار مخالف آن است و منتظران موظفند ضمن رعایت اصول نقادی و بدون توهین و تعرض به دیگران، ضمن تبیین کاستیهای وضع موجود در هدایت جامعه به سوی آرمانهای جامعۀ مهدوی جدّ بلیغ نمایند.
دوم. ارتباطات اقتصادی
مسائل اقتصادی بهویژه امر تولید، توزیع و مصرف، از جمله اموری هستند که باید بر اساس اهداف الهی تنظیم و اجرا شوند. در مکتب اسلام هدف از ارتباط اقتصادی، ثروتاندوزی و رسیدن به سود مادی روزافزون نیست، بلکه هدف، فراهم کردن رفاه همگانی و بنیان قوام جامعه بر اساس قوانین الهی و اسلامی و عدالت است تا از فاصلههای طبقاتی میان مردم تا حد امکان کاسته شود. هدف، واسطهای از روابط و تعاملات اقتصادی، دستیابی به مواسات در اموال و تحقق عملی رفاه عمومی و عدالت اجتماعی است که خود این هدف، فراهم کردن بستر و زمینهای برای نیل به هدف اصلی خلقت یعنی عبودیت و بندگی در برابر خداست. از اینرو اسلام برای مصرف نیز قواعد و قوانین خاصی را وضع کرده است تا همۀ مردم بتوانند به دور از افراط و اسراف در سایۀ روابط اقتصادی سالم، از امکانات و منابع خدادادی بهرهمند شوند. بنا به فرمودۀ قرآن، افراد مؤمن و صالح، اموال و نعمتهایی را که به آنان عطا شده با قرار دادن در سیر الهی، ارزشمند میسازند (سبأ: 37).
از جمله آرمانهای حکومت مهدوی، برقراری عدالت اقتصادی و ایجاد اقتصادی سالم و الهی در جهان و فراهم کردن زندگی سالم و شاد برای همۀ مردم است. در نظام مهدوی، فقر و ناداری و نظام طبقاتی جامعه برچیده شده، وحدت و برادری در میان مردم حاکم میشود و زندگی مردم سامان مییابد. امام باقر(ع) میفرماید:
در زمان حضرت مهدی(عج) آنچنان در میان مردم مساوات و برابری برقرار میشود که دیگر کسی نیازمند زکات نیست و وضع معیشتی مردم سامان مییابد. (مجلسی، 1404: ج51، 390)
سلامت اقتصادی، افزون بر پاکزیستی فردی موجب قانونمندی روابط مالی افراد جامعه و رعایت حقوق دیگران و ایجاد نظم اجتماعی و امنیت روانی میگردد. امام زمان(عج) در دعای شریف خود، در دو عبارت متوالی «وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ أَيْدِيَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ» (مکارم شیرازی، 1387: 200) طهارت اقتصادی فردی و جمعی را به منتظران متذکر میشود. آن حضرت در این دعا نهتنها توفیق پرهیز از حرام را از خداوند درخواست میکند، بلکه توفیق توقف در نزد هر شبههای را نیز مسئلت مینماید. در عبارت بعدی نیز امام(ع) برای مؤمنان و جامعۀ اسلامی، دستانی پاک و به دور از ظلم، خیانت و سرقت که با بهکارگیری تمام توان خود در اصلاح جامعه و تولید اقتصادی و ایجاد عدالت اقتصادی، زمینه رونق طهارت انسانی و عبودیت الهی را فراهم سازند، آرزو میکند.
از جمله اهداف انتظار، ایجاد فعالیتهای اقتصادی سالم و مشروع است تا زمینه ارتزاق افراد فراهم شود و فرد و جامعه از محصول آن بهرهمند شوند. همچنین با اهتمام به اقتصاد سالم از رواج مشاغل و مکاسب حرام و ناسالم و کسب درآمدهای حرام و مبهم جلوگیری به عمل آید. تلاش در توسعۀ اقتصادی بهویژه پرداختن به امر تولید مرغوب و مطلوب در سرزمینهای اسلامی و مصرف تولیدات داخلی، سرزمینهای اسلامی را از وابستگی اقتصادی به ممالک کفر که به وابستگی یا تأثیرپذیری فرهنگی و سیاسی میانجامد رهایی میبخشد.
سوم. ارتباط سیاسی
در حقیقت بنیادیترین مبنای حکومت مهدوی، نفی تفکر جدایی دین از سیاست است. بنابراین موضوع حکومت و چگونگی تعامل منتظران با آن، یکی از مهمترین مسائل مکتب مهدویت و انتظار در زمینۀ مسائل سیاسی به شمار میآید. از جمله وجوه شاخص نظام مهدوی، جنبه سیاسی و تشکیل حکومت عدل جهانی به دست حضرت حجت است و پیداست که اجرای احکام و برنامههای سیاسی، اجتماعی و قضایی، حقوقی و... نیازمند تشکیلات وسیعی است که تنها در پرتو حکومت اسلامی مقدور است. مثلاً جهاد و دفاع از دین خدا چگونه بدون فرماندهی رهبری با بصیرت و الهی ممکن است؟ حتی عبادات و احکام فردی نیز در سایۀ حکومت اسلامی بهتر و صحیحتر اجرا میشود. آیات و روایاتی که به فرمانبرداری از اولیای الهی توصیه فرمودهاند، هیچ محدوده و قیدی برای زمینۀ اطاعت مطرح نکردهاند. لذا در زمینۀ سیاسی نیز با توجه به آیات قرآن و روایات وارده بهویژه توصیه حضرت ولیّعصر: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْهِمْ...» (مجلسی، 1404: ج53، 181) وظیفۀ منتظران در دوران غیبت، مراجعه به ولیّ فقیه جامع الشرایط و پیروی از اوامر اوست. از اینرو حکومتی که ولیّ فقیه جامع الشرایط در رأس آن قرار دارد، حکومتی است که منتظران باید در تقویت و تحکیم آن کوشا باشند. مثلاً در جامعۀ اسلامی ایران، حمایت از نظام و یاری آن برای دستیابی به اهداف بلند درونمرزی و گسترش آن به فراسوی مرزهای جغرافیایی از وظایف منتظران و نشانههای انتظار است و به نوعی پیروی از اوامر ولیّ فقیه در همۀ مسائل سیاسی و اجتماعی و فردی، تمرینی است برای تبعیت کامل از امام عصر(عج) و خط بطلانی است بر تفکر باطل جدایی دین از سیاست. منتظران واقعی به نشانۀ پیروی از امام زمان خویش، صادقانه خود را مطیع صلاحدیدها و اوامر نایب او قرار میدهند و مصلحتاندیشیها و تشخیصهای خود را تسلیم و فدای مصلحتاندیشیهای رهبر حکومت اسلامی میکنند.
به فرمودۀ قرآن کریم، ایجاد روابط با دیگر ملل و اقوام، انتظار نظام تربیتی اسلامی _ مهدوی، دشمنی نکردن و احترام به حقوق مللی که نسبت به اسلام و مسلمین رفتاری خصمانه و تهاجمی ندارند، برای گسترش اسلام و حفظ عزت مسلمین است (ممتحنه: 8). اما خداوند، ارتباط با ملتها و اقوامی که قصد ستیزهجویی و ضربه زدن به اسلام و مسلمین دارند را نفی، و ایجاد ارتباط و تعامل دوستانه با آنان را ظلم معرفی کرده از مسلمانان میخواهد با تمام قدرت در برابر آنان بایستند (ممتحنه: 9). در آیات مختلف، مؤمنان به جنگیدن برای رفع فتنه (بقره:193)، کشتن پیشوایان کفر (توبه: 12) و بسیج همه نیروها برای جنگ با دشمان خدا (انفال: 60) دعوت شدهاند. این دستور سیاسی _ اجتماعی هیچ محدوده زمانی و مکانی ندارد و مردان و زنان مسلمان باید روح حماسی و جهادگری را حفظ کنند و نسلهای بعدی را با این روحیه تربیت نمایند. جهاد در رکاب حضرت ولیّعصر(عج) و شهادت در راه آرمانهای ایشان از آرزوهای بزرگ منتظران است که سحرگاهان در عهد خویش با امامشان آن را از
خدا میطلبند.
در نظام تربیتی و حکومتی حضرت مهدی(عج) بر اساس بینش اسلامی و قرآنی، روابط صحیح و پربازدهی به لحاظ مادی و معنوی در میان افراد بشری در نقاط گوناگون جهان
و در میان اقوام و ملل مختلف ایجاد خواهد شد و دوستی و برادری که برآمده از گسترش توحید و یگانه پرستی است در میان مردم جهان رواج پیدا خواهد کرد. در روایتی از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
يَقُومُ قَائِمُنَا ... ثُمَّ يَجْمَعُهُمُ اللهُ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ؛ (نعمانی، 1363: 206)
قائم ما قیام میکند ... سپس خداوند همه آنان را بر محور يک امر گرد مىآورد.
امام صادق(ع) میفرماید:
لَيُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَافُ؛ (مجلسی، 1404: ج53، 4)
[مهدی منتظر] پراکندگی را از ملتها و ادیان برمیدارد.
بنابراین هدف از تعاملات بینالمللی و سیاسی در مکتب انتظار، کسب عزت و قدرت اسلام و ترویج و اشاعۀ فرهنگ اسلامی انتظار در سطح جهان است.
چهارم. ارتباطات فرهنگی
اگر برنامههای بنیادها و نهادهای فرهنگی جامعه در راستای دستیابی به هدف اصلی جامعۀ منتظر، یعنی قرب الهی تنظیم و اجرا گردد، فرهنگ حاکم بر جامعه را متحول میسازد و در جهت آرمانهای الهی ارتقا میبخشد. برای ارتقای فرهنگی جامعه باید دو اقدام همزمان صورت گیرد: 1. ایجاد مظاهر فرهنگی متناسب با آرمانهای جامعۀ مهدوی؛ 2. زدودن مظاهر و عوامل فرهنگ فساد و ابتذال. با این دو اقدام میتوان گرایشات افراد را به سمت تمایلات متعالی معطوف کرد. قرآن کریم از جمله اهداف رسالت انبیا(ع)بهویژه پیامبر اسلام(ص)را برپایی فرهنگ مبتنی بر ارزشهای الهی و پالایش جامعه از فرهنگ و آداب نادرست و انحرافی بیان میدارد (اعراف: 157). دوران طلایی حکومت مهدوی، عصر گسترش فرهنگ سالم و اسلامی در همۀ ابعاد و سطوح جامعه و زدودن آداب و رسوم غلط، ناسالم، پیرایه و خرافه است. اساساً انقلاب مهدوی در حقیقت انقلابی فرهنگی است و با تحولآفرینی در فرهنگ جامعه از طریق فرهنگسازی دینی، جامعه را ارتقا میبخشد.
یدعوا الناس الی الکتاب الله و سنة نبیه... ؛ (عیاشی، 1363: ج2، 57)
[مهدی] مردم را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت میکند.
يَظْهَرُ عَلَى الثَّقَلَيْنِ وَ لَا يَتْرُكُ فِي الْأَرْضِ دَمَيْنِ؛ (نعمانی، 1363: 275)
بر ثقلین (انس و جن) پیروز میشود و در زمين جايى را بدون كشت و زرع (بيهوده و عاطل و بىثمر) رها نكند.
از جمله اقدامات امام زمان(عج) در دوران حکومت خویش، تغییر ساختارهای معیوب و انحرافی فرهنگی است. از آنجا که عوامل انحراف و موانع رشد انسانها غالباً در ابعاد فراانسانی و انسانی(من الجنة و الناس) و نهادها و ساختارهای فرهنگی _ اجتماعی (مسجد ضرار و در شرایط امروزی مطبوعات و رسانهها) شناسایی میشود و با توجه به روایات وارده در اینباره، به نظر میرسد اقدامات حضرت ولیّعصر در رفع موانع ارتقای فرهنگی و تغییر ساختارهای معیوب در سه بعد فراانسانی، ساختاری و انسانی صورت میگیرد.
بر اساس روایاتی از امام صادق(ع) در بعد فراانسانی، ابلیس در دوران ظهور، سلطهای نخواهد داشت. آن حضرت میفرماید:
خداوند تا روز قیام قائم ما به شیطان مهلت داده است. وقتی [قائم قیام میکند و] به مسجد کوفه میرود در آن هنگام شیطان _ در حالی که با زانوان خود راه میرود _ به آن جا میآید و میگوید: «ای وای بر من از امروز!» پس حضرت مهدی پیشانی او را میگیرد و گردنش را میزند و آنهنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان میرسد. (عیاشی، 1363: ج2، 243)
از لحاظ ساختاری، با حذف و تغییر ساختارهای ضدفرهنگی و ایدههای ناسالم و شرکآلود، کاستیهای فرهنگی جامعه را از میان برمیدارد، حکمرانان ستمپیشه را عزل میکند و زمین
را از هر نیرنگ پاک میسازد (مجلسی، 1404: ج51، 120). در بعد انسانی با حذف یا
اصلاح مفسدان و اشرار، مانع اشاعۀ منکرات و باطلگرایی، فساد و فحشا و خشونت در
جامعه میشود:
تهلک الاشرار و تبقی الاخیار؛ (صافی گلپایگانی، 1419: ج4، 592)
اشرار و بدان نابود میشوند و نیکان و اخیار باقی میمانند.
در نظام تربیتی انتظار نیز با پیروی از نظام تربیتی مهدوی، اصلاح فرهنگ جامعه و تصحیح ارتباطات فرهنگی یکی از اهداف مهم به شمار میرود. این نظام تربیتی بر آن است تا با پرداختن به ابعاد ساختاری و انسانی، ریشهکنی فرهنگ منحط و ایجاد فرهنگ اخلاقی و الهی به فرهنگسازی جامعه همت گمارد. با توجه به درهمآمیختگی فرهنگ جوامع اسلامی با فرهنگ کنونی غرب، از جمله اهداف تربیتیِ مکتب انتظار آن است که منتظران و متربیان را به بینش و بصیرتی برساند که بتوانند با روشناندیشی به تأسی از رسول گرامی اسلام(ص)مواردی از فرهنگ غربی را که جنبۀ انسانی داشته و تباینی با فطرت، کرامت و حریت انسانی ندارد و مقبول مکتب اسلام است از موارد منحط و ابتذالی آن، متمایز نماید؛ همچنان که رسول اکرم(ص)در مواجهه با فرهنگ حاکم بر عربستانِ آن روز، برخوردی گزینشی داشت و احکام مقبول از آن فرهنگ، به عنوان احکام امضایی، در میان احکام اسلامی دیده میشود. این نوع برخورد غیرمتعصبانه، افزون بر تأمین سلامت فرهنگی منتظران، زمینههای ترویج فرهنگ مهدوی را نیز فراهم میسازد.
هـ ) بهرهوری صحیح از طبیعت
یکی از جنبههای برقراری تعامل و ارتباط صحیح با طبیعت، استفادۀ شایسته و مشروع از مواهب خدادادی طبیعی است. بدون تردید استفادۀ نادرست از طبیعت و نابود کردن آن، نهتنها موجب هدر رفتن این منابع خدادادی و محرومیت نسلهای آتی از آنها میگردد، بلکه عواقب این برخورد نادرست متوجه خود انسان نیز میشود. همچنان که امروزه بسیاری از آلودگیهای محیط زیست موجب بروز انواع بیماریها برای ساکنان کرۀ زمین شده است. از اینرو مکتب اسلام ضمن دعوت به بهرهمندی صحیح از منابع طبیعی، انسانها را از فساد و تباهی و هرگونه افراط و اسراف پرهیز میدهد (بقره: 60). انسان در عصر حکومت مهدوی به چنان بلوغ عقلی و معنویای دست مییابد که حتی تعامل و ارتباطش با طبیعت نیز بر مبنای عدالت و مطابق با قوانین الهی قرار میگیرد.امام باقر(ع) دربارۀ استفادۀ مطلوب از طبیعت و آبادانی زمین در عصر نورانی ظهور میفرماید:
فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا عُمِّرَ؛ (صدوق، 1386: ج1، 603)
هیچ جای خرابی در زمین باقی نمیماند، مگر اینکه آباد و بازسازی شود.
نگاه انسان منتظر به طبیعت، نگرش ابزاری نیست، بلکه نگرشی ارتباطی است و منتظران واقعی تنها به دنبال تصرف و تسلط بر طبیعت نیستند، بلکه به سبب رشدی که در مبادی معرفتی، عاطفی و ارادی خویش پیدا کردهاند احساس نوعی پیوند و یگانگی با هستی نموده، آرزومند کمال طبیعت و همۀ موجودات هستند. این ارتباط عمیق در بستر فرهنگ مهدوی حاصل شده، لذا منتظران از همان ابتدا نسبت به طبیعت و چگونگی بهرهبرداری از آن احساس مسئولیت میکنند. در زمزمههای عاشقانۀ دعای عهد آمده است: «وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ». اینان اگر از طبیعت بهرهای میگیرند، برای رسیدن به مقام قرب خداست. از سویی بر مبنای هستیشناسی نظام تربیتی انتظار شیعی، همۀ اجزا و ذرات جهان در سیر به سوی کمال مطلق هستند، اما به جهت سلسله مراتب وجودی، ارتقا و صعود آنها به وسیلۀ واسطههایی انجام میگیرد و انسان یکی از مهمترین واسطههاست. جماد در مسیر کمال خود به نبات و حیوان و انسان ارتقا یافته، از طریق پیوند انسانها با انسان کامل به سمت کمال مطلق نایل میشوند. از اینرو انفکاک آدمی از مسیر انسانیت و عبودیت سبب خروج مراتب پایین وجود از مسیر کمال خواهد بود. همچنین تضییع نعمتها و اسراف نیز موجب تأخیر و انحراف جماد، نبات و حیوان در سیر کمالی خواهد بود که این خود ظلم بزرگی درحق آنان و مغایر و مباین با آرمانهای نظام عدالتگستر مهدوی به شمار میآید که درپی اقامۀ عدالت آفاقی و انفسی است. بنابراین یکی از اهداف مکتب تربیتی انتظار، تصحیح ارتباط انسان با طبیعت به عنوان آیتی از آیات الهی و ایجاد حس همبستگی با آن است.
نتیجه
فرهنگ انتظار در مفهوم پویا و رویکرد شیعی آن، حالتی آرمانی است که فرد آن را مقصد خود قرار میدهد و در حکم فرایندی است که فرد با قرار گرفتن در جریان آن، تکامل ماهوی پیدا کرده و در تکامل و توسعه این فرهنگ میکوشد. انتظار در شخص، گرایش دائم به سمت مراتب عالیتر ایجاد میکند. هدف تربیتی انتظار این است که آدمی را با حقیقت ولایت آشنا و همراه سازد که این آشنایی و متابعت، همان هستی معنوی آدمی را تشکیل میدهد و هر فرد بر حسب درک و استعداد خود ارزشهای والایی را در وجود خود سامان میبخشد. انتظار در حقیقت اتصال به مقام ولایت و درک حقیقت وجودی و نیازهای واقعی خویشتن است که انسان را در مسیر فیضگیری مداوم از نورولایت و واسطه فیض الهی قرار میدهد و بدین ترتیب او را در عبور از غرایز به سمت مفاهیم ارزشی و تبعیت ارزشهای دانی از ارزشهای عالی یاری میرساند. در چنین شرایطی انسان با گذشتن از لذات شخصی و ارزشهای نسبی و اجتماعی، در عالمِ ارزشهای بیحد و مرز و فوق زندگی محدود و محصورِ فرد و اجتماع، گام مینهد. معرفت امام ضمن توسعه افقهای شناختی انسان و آماده کردن و ایجاد توانایی در انسان برای نیل به سمت معرفت الهی که غایت علوم و معارف است به سبب درکی که نسبت به ولیّ خدا در انسان ایجاد میکند خودبهخود کشش و رغبتی در جان منتظر ایجاد میکند و چنان او را واله و شیدای امام عصر(عج) و در نهایت و از طریق امام، شیفته مبدأ هستی و مهرآفرین مینماید که فرد با همه وجود فقر خود را درک نموده، به تحقق و توسعه و تکمیل وجودی خود احساس نیاز پیدا میکند و در مسیر اطاعت از امام قرار میگیرد که این اطاعت او را به سمت عبودیت و تقوای الهی سوق میدهد. این امر خود انگیزه و نیرویی برای خودافزایی معرفتی و عاطفی و عملی و همچنین وحدتبخشی به تمام ادراکات و تمایلات را در فرد ایجاد میکند. انتظار و تکامل در مسیر آن دیدگاهها و عواطف و هیجانات فرد را نسبت به سایر انسانها و موجودات غیر انسان تحتالشعاع قرار داده موجب ایجاد انعطافی خاص در ادراک و روابط با آنها میشود.
منابع
_ ابنبابویه، علی بن حسین، الامامة و تبصرة من الحیرة، قم، مدرسة الامام المهدی(عج)، 1404ق.
_ انصاری، محمدعلی، دولت موعود، مشهد، بیان هدایت نور، 1386ش.
_ باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1388ش.
_ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان: شرح زیارت جامعه کبیره، قم، اسراء، 1384ش.
_ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی، موجود موعود، قم، اسراء، 1387ش.
_ حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1421ق.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات لألفاظ القرآن، دمشق، دارالعلم، 1392ش.
_ شریف رضی، نهج البلاغة، ترجمه: محمد دشتی، قم، نشر مشرقین، 1379ش.
_ شکوهی، غلامحسین، مبانی و اصول آموزش و پرورش، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368ش.
_ صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الاثر، قم، سیدة المعصومة، 1419ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1386ش.
_ طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن، الغیبة للحجة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.
_ علیپور، محمدحسن، «حرکت حبی و انسان کامل»، فصلنامه هفت آسمان، ش42، 1388ش
_ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران، العالمیة اسلامیة، 1363ش.
_ قطب، محمد، روش تربیتی اسلام، ترجمه: سید محمدمهدی جعفری، شیراز، دانشگاه شیراز، 1375ش.
_ کلینی، ابیجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش.
_ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ترجمه: علی مؤیدی، قم: نشر معروف، 1387ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404ق.
_ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، تهران، مؤسسة النشر الاسلامی، 1362ش.
_ مصباح یزدی،محمدتقی، آفتاب ولایت، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382ش.
_ مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، تهران، انتشارات صدرا، 1369ش.
_ مکارم شیرازی، ناصر، کلیات مفاتیح نوین، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب، 1387ش.
_ موسوی اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1383ش.
_ نعمانی، ابیعبدالله محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1363ش.
مهدویت و انتظار در رویکرد شیعی، تنها ناظر به آینده نیست؛ بلکه مکتبی تربیتی برای انسان معاصر است و به عنوان نظام تربیتی، اهداف، اصول و روشهای خاصی دارد. این نوشتار، با هدف واکاوی و بازشناسی اهداف نظام تربیتی انتظار از میان روایات و معارف مهدوی با استفاده از منابع کتابخانهای و به روش تحلیلی _ توصیفی نگاشته شده است. از آنجا که آماده نبودن نفوس بشری برای پذیرش ولایت ائمه اطهار(ع)از عوامل غیبت به شمار میرود، انتظار به عنوان موهبتی الهی، برای رهایی از محرومیت ناشی از غیبت، درصدد تصحیح ارتباط آدمی با خلیفۀ الهی است؛ از اینرو اهداف تربیتی متمرکز بر موضوع امامت و شامل معرفت و حب امام و اطاعت از اوست که هریک به اهداف غایی همچون معرفت الهی،حب الهی و عبودیت و تقوای الهی میانجامند. همچنین برخی اهداف جزئی و واسطی نیز در این میان مطرح شدهاند که عبارتنداز خودشناسی، دشمنشناسی، شناخت طبیعت، حب خویشتن، تولّی و تبرّی و حب تمام موجودات، تحقق و وحدت خویشتن، تنظیم روابط با انسانهای دیگر در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و بهرهمندی صحیح از طبیعت.
مقدمه
آموزه مهدویت و انتظار در رویکرد اسلامی _ شیعی، اندیشهای فراگیر، باسابقه و نقطۀ اوج تعالی بشری است. این آموزه بهترین و کاملترین شیوهها را برای نیل به زندگی متعالی و حیات طیبۀ انسان و جامعۀ انسانی _ اعم از مادی و معنوی _ تصویر و ترسیم کرده است.انتظار در معارف شیعی امری صرفاً ناظر به آینده نیست، بلکه دارای جامعیت تاریخی است و میتواند تمام ابعاد زندگی انسان معاصر را تحتالشعاع قرار دهد و او را به سمت سعادت واقعی رهنمون شود.
در آموزه مهدویت و انتظار شیعی، انسان موجودی است که مبدأ و مقصد خدایی دارد. او بخشی از نظام هستی و در ارتباط با کل نظام هستی است و اهداف، اصول و شیوههای تربیتی نظام انتظار، بر اساس این نگرش نسبت به انسان تعریف و تبیین میشود. نظام تربیتی انتظار شیعی و آموزههای مهدوی در حقیقت احیا، تکرار و تداوم آموزههای محمدی و علوی است. بنابراین میتوان با توجه و تدبر در آیات قرآن و روایات نبوی و فرمایشات ائمه هدی(ع)به چشمانداز روشنی درباره نظام تربیتی مهدوی دست یافت و اهداف، اصول و شیوههای تربیتی انتظار را استنتاج کرد. در این راستا نوشتار حاضر به دنبال استخراج و معرفی اهداف نظام تربیتی انتظار موعود از میان روایات و معارف مهدوی است. هدف، در تعلیم و تربیت به معنای وضع نهایی و مطلوبی است که به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن، فعالیتهای مناسب تربیتی انجام میگیرد (شکوهی، 1368: 59). از آنجا که موضوع غیبت به عدم شناخت و نادرستی ارتباط با امام و حجت خدا مربوط میشود، اهداف تربیتی انتظار بر این حوزه متمرکز هستند و چون هر امر تربیتی دارای سه حوزه شناختی، عاطفی و رفتاری است، این نوشتار اهداف را در سه محور اصلی دستهبندی میکند که البته هر محور خود مقدمهای برای هدف والاتری بوده، اهداف جزئی و واسطی را نیز دربر میگیرد.
فلسفه انتظار و اهداف تربیتی
برای تعیین مبنایی برای هر بحث، ضروری است در گام نخست، مفاهیم بسترساز آن بحث تبیین گردد تا بر اساس آن، سایر مسائل طرح و بررسی شوند. برای بحث دربارۀ انتظار، بازشناسی مفهوم غیبت، ماهیت و چیستی ظهور، از ضروریات است. اعتقاد به غیبت امام از واجبات اعتقاد به مهدویت است، اما به شرط آنکه این اعتقاد، صحیح و اصولی باشد نه اینکه مفهوم رها شدگی انسان و پیوند نداشتن با حجت الهی را به او القا کند. اعتقاد صحیح به غیبت میتواند در انسان، انرژی، تحرک و عشق و شوق ارتباط با امام غایب را ایجاد نماید. غیبت امام زمان(عج) غیبت شخصیت اوست نه غیبت شخص او، و امری معرفتی است نه وجودی. در آموزههای دینی، تأکید شده که ایشان در جامعه و در میان مردم زندگی میکنند؛ مردم امامشان را نمییابند، اما او در مواقف حج حاضر میشود؛ او مردم را میبیند ولی مردم اورا نمیبینند (ابنبابویه، 1404: 124). شخص او در میان مردم دیده میشود، اما شخصیت او پنهان است. پس غیبت امام به معنای زندگی ایشان در یک جهان ماوراء نیست، بلکه وصف غایب دربارۀ وجود مبارک امام به سبب محرومیت جامعۀ انسانی از درک محضر ایشان است که این امر، خود از مراتب پایین معرفتی مردم به جایگاه و شخصیت امام زمان(عج) نشأت میگیرد.
حکمت غمانگیز برای غیبت امام زمان، تأدیب خلق و تهذیب جامعه است به معنای حقیقی، یا به معنای غمانگیز آن محرومیت جامعه است آن هم به لحاظ تجربۀ تاریخی بشر و سابقهای که انسانها از خود نشان دادهاند (انصاری، 1386: 139). اگرچه غیبت ظاهراً یک محرومیت است، اما در حقیقت هشدار و بیدار باشی برای رهانیدن انسان از جهل مرکبش درباره مقام امام و تصحیح ارتباط با حجت خداست؛ زیرا آنگاه که افراد، سعادت زیارت و شناخت جسمی امام را داشتند نیز از شناخت حقیقت امام غافل بودند و بهرۀ لازم را از وجود ایشان کسب نمیکردند. از اینرو خداوند منان غیبت را مقدر فرمود تا تعادل و آرامش توهمیِ افراد متزلزل شود و انسانها بر اثر این فقدان ظاهری به تکاپو وتلاش برخیزند و بدین ترتیب موهبت انتظار در جان مؤمنان شکوفا شود. با توجه به احادیث مربوط به ظهور میتوان دریافت که ظهور، امری است که افزون بر خواست الهی، اراده انسان و جامعه انسانی نیز در تحقق آن مؤثر است و تا زمانی که انسان و جامعه انسانی قابلیت لازم را احراز نکند، رخ نمیدهد و همین اعتقاد به عاملیت انسانی است که انتظار شیعی را از حالت انفعالی خارج کرده و به فرهنگی پویا مبدل میکند. اهداف انتظار با توجه به مباحث فوق در سه حوزۀ شناختی، عاطفی و رفتاری قرار میگیرند.
1. معرفت
هر فعالیتی که از انسان صادر میشود تحت نفوذ سه حوزۀ برجستۀ ادراک و معرفت، احساسات و عواطف، گرایشات و رفتار قرار میگیرد. این سه حوزه در تلازم و تعامل جدی با یکدیگرند، بهگونهای که احساسات و عواطف تحتالشعاع معرفت، و گرایشات و رفتارها تابع احساسات و عواطف فرد هستند و سرسلسلهجنبان همۀ این امور، معرفت انسان است. انگیزه که اصلیترین عامل تمام فعالیتهای انسان است، برآمده از معرفت اوست و هرچه معرفت صحیحتر و عالیتر باشد، انگیزه نیز متعالیتر خواهد بود. اساساً هر فعالیتی که از انسان سر میزند به شرطی استکمالی است که با معرفت همراه باشد. حضرت علی(ع) دربارۀ ضرورت معرفت برای هر حرکتی میفرمایند:
يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ (حرانی، 1421: 171)
انسان در طول انجام هر فعالیتی نیازمند معرفت است. هم برای شروعِ درست، هم برای تداوم و هم برای سرانجام و نتیجۀ نیک، معرفت ضرورت دارد. پس زندگی انسان مؤمن باید بر اساس علم و منطق و بصیرت باشد و این شناخت و آگاهی و بصیرت، هم جنبۀ نظری و هم جنبۀ عملی را دربر میگیرد؛ یعنی انسان برای اتخاذ هر عقیده و انجام و ترک هر عمل، باید بر اساس شناخت و بصیرت عمل کند و حتی در تفسیر و تحلیلها و انتقاد و تمجید نیز علم و آگاهی را سرلوحۀ عمل خویش قرار دهد و از بیان مطالب بیدلیل و برهان یا تقلید کورکورانه و قضاوتهای عجولانه بپرهیزد. اساساً حالت انتظار در وجود فرد، ناشی از بصیرت و روشنبینی اوست که امکان فهم و درک کاستیها و فروبستگیهای موجود را برایش فراهم میآورد. در همینباره امام سجاد(ع) میفرماید:
ای ابوخالد، به درستی که اهل زمان غیبت او، که امامتش را باور دارند و منتظر ظهورش هستند، از مردم همۀ زمانها بهترند؛ زیرا خدای تبارک و تعالی آنچنان عقل و فهم و شناختی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزدشان، همچون دیدن باشد و آنان را در آن زمان به منزلۀ کسانی قرار داده است که در پیشگاه رسول خدا با شمشیر جهاد کردهاند؛ آنان به حق مخلصانند و شیعیان واقعی ما و دعوتکنندگان به دین خدا در پنهان و آشکار هستند. (صدوق، 1386، ج1: 319)
انتظار شیعی نیز به مبانی اعتقادی فرد نظر دارد و متکی بر اصول و ارزشهای اخلاقی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی است. معرفت و آگاهی که اساسیترین پایۀ انتظار به شمار میرود، از جنبههای گوناگون قابل بررسی است.
الف) معرفت امام
از جمله اهداف والای تربیتی مکتب انتظار، معرفت امام عصر(عج) است. این امر چنان اهمیت والایی دارد که نبی مکرم اسلام معرفت نداشتن به امام زمان(عج) را مساوی با مرگ جاهلی میدانند و از آنجا که آدمی آنگونه میمیرد که زیسته است، پس حیات چنین کسی نیز حیات جاهلانه و غیرمعقول خواهد بود.
معرفت امام دو وجه دارد: یکی شناخت شخص امام، و دیگری شناخت شخصیت و مقام امام. شناخت شخص امام یعنی دانستن اینکه امام موعود، فرزند امام حسن عسکری از نسل امام حسین(ع) و سلالۀ حضرت رسول اکرم(ص)است که خود این شناختِ به ظاهر شناسنامهای مانع از بسیاری انحرافات، گمراهیها و سردرگمیها میشود؛ زیرا موعود و حجت الهی در رویکرد شیعی، موعود و حجت شخصی است و نه موعود نوعی. معرفت به شخصیت و مقام امام، یعنی تلاش برای شناخت منزلت و جایگاه امام در هستی و درک وابستگی هستی به وجود امام و نیز شناخت اهداف و آرمانهای ایشان. این نوع معرفت، عاملی برای حفظ و تقویت حالت انتظار در وجود انسان است. با این دیدگاه، میتوان به مفهوم حدیث شریفی _ که امامان(ع)از حضرت رسول(ص)نقل کردهاند _ پی برد که میفرماید:
مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ (مجلسی، 1404: ج51، 160)
کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
مقصود از شناخت در این حدیث، شناخت حقیقت وجود امام است. در حدیث مزبور، حضرت رسول اکرم(ص)از واژۀ «لم یعرف» استفاده کردهاند که به امر معرفت اشاره دارد و فراتر از علم و آگاهی سطحی است. علم تا در اعماق وجود انسان راه نیابد نمیتواند عواطف، اراده و رفتار انسان را تحتالشعاع قرار دهد. تجربۀ تاریخ اسلام به روشنی بیانگر آن است که شناخت صوری و ظاهری نمیتواند تأثیر چندانی در موضعگیری افراد نسبت به امام داشته باشد، همچنان که همۀ کسانی که به جنگ امام حسین(ع) آمده بودند، به خود امام و اصل و نسب او علم کامل داشتند و امام حسین(ع) در این مورد از آنان اعتراف گرفتند. بنابراین معرفت و شناخت عرفانی نسبت به امام تنها امری ذهنی و فکری نیست؛ بلکه امری وجدانی وشهودی است که در اعماق وجود انسان اثر میکند. معرفت امام زمان(عج) یعنی ادراک و شهود حضور دائمی حضرت که این شهود بیوقفه ادامه داشته باشد. وقتی انسان به چنین معرفتی نایل شود، دیگر غیبت مفهومی ندارد.
امیر مؤمنان علی(ع) در تبیین راه شناخت امام میفرمایند: «اعْرِفُوا اللهَ بِاللهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ؛ خدا را با الوهیتش بشناسید و رسول را با رسالتش و أولی الأمر (امام) را با امر به معروف و عدل و احسان...». ویژگی امام، عمل به معروف و برپا ساختن عدل و احسان است. آن کس که امام را به ولیّ الله، خلیفة الله، انسان کامل معصوم و آنکه اطاعتش از سوی خداوند واجب شمرده است، بشناسد و بداند که امام، زنده و حاضر است و اعمال ما را میبیند و در قیامت صاحب مقام شفاعت است، از برکات و آثار بینظیر معرفت امام بهرهمند میشود و به کمال زندگی معقول بار یافته و از نقصان مرگ جاهلی میرهد. در وصول به قلۀ رفیع این شناخت و ادراک، سخن نورانی حضرت علی(ع) شناخت منکر و معرفت به معروف، ضروری مینماید. در مثلث مبارک و خجستهای که امیر مؤمنان ترسیم فرمودند، آنکه تنها امر و نهی میکند و خویش را تافتهای جدا بافته میپندارد امام نیست، بلکه امام آن است که سیرتش را معروف، سنتش را عدل و سریرتش را احسان تأمین کند. آنکه امام را با این سنت علمی و عملی بشناسد، به او اقتدا کرده و مأموم او میشود. چنین امامشناس ولایتمداری به معرفت امام و ولیّ خدا بار مییابد و نیز شهود میکند که سریرت امامتش جز معروف نیست (جوادی آملی، 1387: 43 - 46).
اگرچه معرفت امام، مقدمۀ معرفت الهی است، اما خود این معرفت ریشه در شناخت خدای سبحان و مقام نبوت دارد. معرفت، مراحل و مراتبی دارد که سبب میشود انتظار مبتنی بر آن نیز دارای مراتب باشد. از جمله اجزای شناخت امام عصر(ع) شناخت برنامههای ایشان است. با شناخت برنامهها و آرمانهای امام، نوع نگرش انسان به حاکمیتهای موجود تصحیح میشود و انسان معیار و ملاکی برای تمیز بین حکومتها به دست میآورد و بازتاب عقلی این شناخت سبب میشود انسان منتظر، برنامهها و اهداف زندگی خود را همسو با اهداف آرمانشهر مهدوی تنظیم کند و به آن حاکمیت نزدیکتر شود تا در صورت درک ایام نورانی ظهور، با مشی و مرام امام انطباق یابد. محورهای اساسی حکومت امام زمان(ع) با توجه به روایات عبارتند از: 1. برپایی توحید و عبودیت الهی؛ 2. شکوفایی علوم و عقول؛ 3. گسترش عدالت؛ 4. برقراری امنیت؛ 5. فقرزدایی.
ب) معرفت الهی
غایت و هدف نهایی از شناخت امام، شناخت مقام ربوبیت حضرت رحمان است. در بینش شیعی، معرفت امام عصر بهترین و در حقیقت تنها راه دستیابی به معرفة الله است. امام حسین(ع) ضمن بیان فلسفۀ آفرینش انسان، چگونگی معرفت الهی را چنین تبیین میفرماید:
ای مردم، همانا خدا _ که بزرگ باد یاد او _ بندگان خود را نیافریده، مگر برای اینکه به او معرفت پیدا کنند؛ پس هرگاه او را بشناسند، او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند با عبودیت او، از بندگی هر آنچه جز خداست، بینیاز گردند. مردی سؤال میکند: معرفت خدا چیست؟ امام میفرمایند: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند. (گروه حدیث، 1387: 608)
پس معرفت امام زمان(عج) باب معرفت الهی است؛ چرا که امام معصوم، خلیفۀ خدا و مظهر همۀ اسما و صفات الهی است و امروز حضرت مهدی امام واجب الاطاعۀ زمان است و چون ائمۀ هدی از جمله حضرت ولیّعصر در اوج معرفت الهی هستند، با معرفت به مقام ایشان و اتصال و پیوند با آن حضرت میتوان به طریق معرفت راه یافت. از جمله اهداف اصلی ایشان در زمان ظهور، گسترش معرفت الهی در اجتماع انسانها و فراهم کردن معرفت و یقین به ربوبیت الهی است.
برقراری حکومت اسلامی و گستراندن عدل در روی زمین به دست توانای حضرت ولیّعصر(عج) خود مقدمهای برای تأمین هدف والاتری است و آن اینکه زمینهای فراهم شود تا بیشتر انسانها بتوانند به مراتب معرفت لایق برسند (مصباح یزدی، 1382: 20). مکتب تربیتی انتظار نیز والاترین هدف خود را به واسطۀ آموزههای ناب مهدوی، معرفت الهی قرار داده است، همچنان که هدف اصلی قیام امام زمان(عج) ایجاد معرفت صحیح و خالی از ابهام نسبت به ذات باری تعالی در مدینه فاضلۀ جهانی مهدوی است.
امام صادق(ع) میفرماید:
وقتی قائم قیام کند، هیچ جایی از زمین باقی نمیماند مگر این که آوای توحید و خداشناسی و پذیرش رسالت پیامبر در آن بلند است. (نعمانی، 1363: 237)
ائمۀ هدی از جمله حضرت ولیّعصر بهتر و بیشتر از هرکس دیگری خدا را میشناسند و بالاترین مظاهر اسماء و صفات الهی هستند. از اینرو هرکس دنبال شناخت راستین خداست، باید در مکتب ائمۀ معصوم از جمله امام زمان تلمذ نماید. همچنانکه در زیارت جامعه کبیره، آن بزرگواران «محالّ معرفة الله» خوانده شدهاند؛ یعنی آنان بهترین محل تجلی و مجلای شهود و عرفان حق تعالی هستند. در عصر کنونی حضرت مهدی(عج) _ که حجت خداست _ میتواند دست طالبان معرفت الهی را گرفته با «ایصال الی المطلوب» از مسیر درست، آنان را به معرفت الهی نایل گرداند.
امام باقر(ع) میفرماید:
به سبب ما، خدا بندگی میشود و به وسیلۀ ما خدا شناخته میشود. و از طریق ما، توحید خداوند متعال تحقق مییابد و حضرت محمد(ص)واسطۀ خدای متعال است. (کلینی، 1365: ج1، 145)
ج) خودشناسی
از جمله مهمترین اهداف تربیتی در مکتب انتظار شناخت خویشتن است؛ چراکه هر کس حقیقت خویش و ارزش گوهر وجودی خود را به درستی بشناسد، آن را به بهای اندک نمیفروشد. تأکیدهای فراوان در قرآن دربارۀ انسان، برای این است که انسان خویشتن را آنچنان که هست بشناسد و مقام و مرتبۀ خود را در عالم وجود درک کند و هدف از این همه تأکید بر ضرورت شناخت و درک خود، رسیدن به مقام والایی است که انسان شایسته و درخور آن است. شهید مطهری میفرماید:
سیر هدایت در قرآن به گونهای است که انسان خود را کشف کند این «خود»، خودِ شناسنامهای نیست؛ این «خود» همان چیزی است که «روح الهی» نامیده میشود و با شناختن آن، انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی میکند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر میشمارد، به قداست خویش پی میبرد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش ارزش و معنا پیدا میکند. (مطهری، 1369: 27)
این همه تأکید بر خودشناسی از آنروست که اصولاً فهم هر موضوعی مبتنی بر معرفتی است که فرد از خود دارد. تا زمانی که انسان در هستیشناختی دچار خودمحوری باشد و خود را محور هستی بداند نه خدای سبحان را، امام نیز در زندگی او نقش و جایگاهی ندارد. امام در جامعهای میتواند حکومت کند که میزان آن توحید و خواست الهی باشد نه امیال و خواستههای انسانی. پس انسان باید چیزهای دیگری را احساس کند و فطریات خود را تمنا کند تا آماده و پذیرای وجود امام و اطاعت از او باشد. اگر انسان خود را به درستی بشناسد، جای خالی ولایت و واسطه برای نیل به جایگاه حقیقی خود را احساس خواهد کرد. همچنین متقابلاً معرفت به مقام امام و انسان کامل نوع نگرش انسان را نسبت به خودش، تحتالشعاع قرار میدهد و موجب بازنگری انسان نسبت به خود و قابلیتهای وجودیاش میشود. این نوع خودشناسی، انسان را از خودمحوری شناختی بیرون میآورد تا در حد اطلاعات موجود، در مدار فردی خود محدود نشود و از پنجرهای دیگر به شناخت عالم و خود بپردازد. این شناخت امکان بازشناسی تحریفات و انحرافات شناختی فرد را فراهم کرده، موجب ارزیابی نفس و شناسایی استعدادها و نیازهای وجودی فرد میشود و زمینه انقیاد و تسلیم فرد را در برابر ولیّ خدا فراهم مینماید. همچنین مداقه در امر غیبت و و حکمتهای مترتب بر آن و ماهیت ظهور فرد منتظر را متوجه نقش و جایگاهی که در زندگی و بهویژه در دوران انتظار و زمینهسازی برای ظهور دارد میکند.
د) دشمنشناسی
از جمله ضروریات دوران غیبت و استقامت بر صراط انتظار، تشخیص دوست از دشمن یا شناخت دشمن است. از جمله اهداف تربیتی انتظار _ که شاید بیشتر جنبۀ سیاسی داشته باشد، اما حتی در ارتباط انسان با خودش نیز مطرح میشود _ رسیدن به بینش و بصیرتی در زمینۀ دشمنشناسی است. با توجه به آیۀ 60 سورۀ یس، خداوند در روز الست آنگاه که دربارۀ پذیرش ربوبیت خود و ولایت اولیایش از انسان پیمان میگیرد، بینش و شناختی از دشمن قسم خوردۀ انسان نیز به او عطا میکند و از او تعهد میگیرد که با شیطان و ابلیس همراهی نکند. گرچه این آیه بیشتر دربارۀ دشمن ایمانی است، اما به طور کلی، دشمنشناسی از جایگاه مهمی در منظر قرآن برخوردار است و اصل دشمنشناسی و مبارزه با دشمن، اصلی دائمی است که در تمام ادوار ضرورت دارد. در قرآن به انواع دشمنان (شیطان، کفار، طاغوت، منافقین و مشرکین) و مراتب دشمنی آنها و ویژگیهای منحصر به فرد هر کدام اشاره شده است. خصومت دشمنان همواره شکل ثابتی ندارد. از اینرو شناخت اهداف و شیوههای عملکرد دشمنان از ضروریات انتظار اصولی و صحیح است؛ بهویژه از آن جهت که مهدویت و انتظار دارای بالاترین میزان توانمندی در ایجاد مقاومت و توان مبارزه در شیعیان با دشمنان است، دشمنان نیز از همۀ ابزارها و شیوهها و ترفندهای خود برای خنثی کردن این آموزه استفاده میکنند. از روشهای مستقیم و غیرمستقیم همچون انکار، تخریب، تحریف، تضعیف و جایگزینسازی یا ایجاد شبهه، اتهام وارادتی و غیر اسلامی بودن مهدویت و انتظار، ایجاد بحرانهای سیاسی و اقتصادی، معرفی دموکراسی لیبرال به عنوان تنها راه نجات بشر و مسخ و تهیسازی انتظار، استفاده از ابزارهایی همچون سینما و بازیهای رایانهای و تبلیغ منفی نامحسوس، فروکاستن انتظار به محسوسات(ملاقاتگرایی) و... استفاده میکنند. نکتۀ حائز اهمیت این است که دشمن در چنین دوره و موضوع حساسی غالباً با چهرۀ واقعی خود ظاهر نمیشود، بلکه در شکل و ظاهر مؤمنان به مهدویت و مدعیان انتظار، در میان منتظران حقیقی نفوذ کرده و در صورت مشاهده عدم قدرت تمییز و تشخیص و با استفاده از کممعرفتی و ضعف عقل ولایی، ضربات خود را وارد خواهد کرد. بنابراین تقویت بینش و بصیرت در زمینۀ دشمنشناسی و شناخت تاکتیکها و تکنیکهای دشمنان و راهکارهای مبارزه با هریک از ترفندهای دشمنان از اهداف تربیتی مکتب انتظار است.
هـ ) شناخت طبیعت
انسان تا طبیعت و محیط پیرامونش را به درستی نشناسد نمیتواند با آن تعامل درستی برقرار کند و از آن بهرهمند شود. از اینرو باید روحیۀ جستوجو و اندیشه در آدمی ایجاد و تقویت شود و تشویق افراد به سیر در طبیعت و تحقیق و ابداع و ابتکار و کسب تخصصهای لازم و استفاده از امکانات موجود در طبیعت در سرلوحۀ برنامههای تربیتی قرار گیرد. در فرهنگ اسلامی شناخت طبیعت و قوانین حاکم بر آن، مقدمهای برای شناخت ذات باریتعالی و افزایش توانمندی انسان برای بهرهبرداری درست از طبیعت و منابع طبیعی برای عبودیت و بندگی به پیشگاه الهی است. از نظر هستیشناسی اسلامی _ مهدوی، همۀ موجودات جهان دارای حیات، شعور و علم هستند و وجود خود و کمبودهای وجودی خویش را ادراک و اظهار میکنند و به تسبیح ربّ العالمین میپردازند، هرچند که بسیاری از انسانها تسبیح آنها را ادراک نمیکنند (اسرا: 44). همچنین بسیاری از روایات به محبت و ارتباط دوسویۀ اجزای عالم با ولیّ خدا تأکید دارند و شرط آفرینش موجودات را پذیرش ولایت و محبت اهلبیت(ع)معرفی کردهاند. هر موجودی پیش از آنکه به خود تعلق داشته باشد، ملک و قلمرو تصرف و ولایت ولیّ الله خواهد بود. هر موجودی در مرتبۀ نخست و اصیل، از آنِ انسان کامل است و در مرتبۀ دوم و عرض به خود تعلق دارد (علیپور، 1388: 81). شناختی که به عنوان هدف تربیتی در زمینۀ طبیعت در مکتب انتظار مطرح است، چنین شناختی است که همۀ موجودات دارای شعور و سربازان امام زمان(عج) هستند و این شناخت مستلزم بازشدن دریچههای ضمیر انسان به سوی عالم ملکوت است که خود به صفای باطن نیاز دارد. مولانا این موضوع را چنین بازگو میکند:
محرم جان جمادان کی شوید
چون شما سوی جمادی میروید
از جمادی در جهان جان روید
غلغل اجزای عالم بشنوید
از جمله ویژگیهای نظام مهدوی، افزایش معرفت و دانش نسبت به جهان و طبیعت است که این معرفت و شناخت، انسان را به معرفت الهی رهنمون میشود. حضرت علی(ع) دربارۀ شناخت گستردۀ طبیعت و بهرهمندی کامل از آن توسط حضرت مهدی(عج) میفرماید:
برای او (حضرت مهدی) آنچه در اعماق زمین است، خارج میشود و همه امکانات خود را برای او [به سبب شناخت طبیعت] ظاهر میسازد. (شریف رضی، 1379: 425)
منتظران نیز باید مطابق با آرمانهای جامعه مهدوی، در شناخت و کشف قوانین طبیعت کوشا بوده، بر اساس این شناخت به تعامل عادلانه و صحیح با طبیعت بپردازند و از مواهب و نیروهای موجود در آن برای ارتقای مادی و معنوی مؤمنان بهره گیرند.
2. محبت
عالم هستی سراسر اتصال و ارتباط است و با تیزبینی عارفانه میتوان عطوفت و مهربانی را درجایجای عالم دید و عطر خوش عشق و محبت را از تمام عالم استشمام کرد. این دلبستگی که در ذات اشیا نهفته است، هم نسبت به خالق و هم نسبت به دیگر مخلوقات است. عشق به خالق و پروردگار جهان، همواره با احساس فقر و ادراک نقص و وابستگی همراه است. آیه 54 سوره مائده، حبی دوسویه میان پروردگار وخلایق را به تصویر میکشد؛ نوعی حب ایجادی در سیر نزولی و سریان حب در هستی، و محبتی که در سیر صعودی از ذرات و اشیا به خالق خویش بازگشت میکند. ویژگی محبت همانند سایر اجزای عالم در وجود انسان نیز دارای منشأ تکوینی است. اما آنچه در این میان اهمیتی ویژه دارد، کیستی و ارزش و شخصیت محبوب است که میتواند انسان را به عرصۀ تکامل و تعالی و اتصال به مبدأ حب حقیقی وارد کند، یا او را در رکود و ایستایی و تنزل قهقرایی قرار داده، موجب انفصال انسان از مبدأ عشق حقیقی گردد.
الف) محبت به امام
محبت اهلبیت(ع)چنان جایگاه رفیعی دارد که امام صادق(ع) آن را اساس اسلام
دانسته است:
لِكُلِّ شَيْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. (کلینی، 1365: ج2، 46)
همچنین میفرماید:
بالاتر از هر عبادتی، عبادتی است، و محبت ما اهلبیت برترین عبادات است. (مجلسی،1404: ج27، 91)
از آنجا که انسان کامل، حامل اسماء و صفات و مظهر اسم جامع است _ که تمام جمال و جلال را ظهور و انعکاس میدهد _ و با توجه به واسطه فیض بودن ایشان، در سریان دوسویۀ محبت بین خالق و مخلوق نیز او واسطه است. غایت حب در سیر صعودی قرب الهی در حد فناء فی الله است و مظهر حق از آن جهت که تمام مراتب کمال را دارد، در حق فانی شده و کثرات با فانی شدن در آن حضرت میتوانند به مقام قرب حق نایل آیند. ایمان حقیقی با ولایت رسول خدا شروع و با محبت و ولایت حضرت ولیّعصر کامل میشود. از اینرو بدون محبت و ولایت امام زمان(عج) نمیتوان در مراتب صعودی ایمان سیر کرد. پیامبر بزرگوار اسلام در تأکید بر اهمیت ولایت امام زمان، پس از معرفی امامان میفرماید:
هرکس دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، ولایت حضرت حجت صاحب الزمان منتظَر را بپذیرد. (همو: ج36، 296)
محبت امام زمان(عج) از آن جهت واجب و مورد تأکید خدا و رسول است که آن حضرت در زمان کنونی واسطۀ فیض الهی هستند و هرچه خیر و نعمت به مخلوقات میرسد به یمن وجود ایشان است؛ چنانکه در دعای عدیله آمده است: «بیمنه رزق الوری». همچنین نبی مکرم اسلام(ص)در حدیث مفصلی دربارۀ معرفی امامان معصوم از سوی خدای متعال در شب معراج میفرماید:
حجت قائم را دیدم که همچون ستاره درخشانی در میان آنها (امامان) بود. پس گفتم : پروردگارا اینان کیستند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این، قائم است که حلال مرا حلال و حرامم را حرام میکند و از دشمنانم انتقام میگیرد. ای محمد، او را دوست بدار، که همانا من، او و هرکس او را دوست بدارد، دوست میدارم. (همو: 223)
برای محبت امام زمان(عج) ویژگیهایی ذکر شده است؛ از جمله:
1. محبت و معرفت آن حضرت از محبت و معرفت امامان دیگر جدا نمیشود، ولی عکس آن چنین نیست؛
2. بر اساس برخی روایات، آن حضرت پس از امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع)از سایر امامان افضل است؛
3. چیره شدن دین و غلبه مسلمانان بر کافران به دست آن حضرت و با ظهور آن جناب بهطور کامل انجام میشود؛ این چیزی است که از نظر عقل و شرع، موجب محبت آن حضرت بهطور خاص میشود (موسوی اصفهانی، 1383: ج2، 219 - 220).
بنابراین امام زمان(عج) افزون بر اعمال و افعال، حجت در محبت نیز هست؛ یعنی محبت به حضرت ولیّعصر و پذیرش ولایت ایشان، مایۀ پذیرش و افادۀ محبت سایر ائمه(ع)خواهد بود، همچنانکه منکر مهدی، کافر خوانده شده است. دامنه طولانی انتظار، انگیزهای قوی میطلبد و عشق و محبت، شایستهترین انگیزه برای ماندن در این راه است. دلدادگی و شیدایی، اصلیترین عامل تحرک و استقامت در مسیر به شمار میرود. مودت، درجۀ تکامل یافتۀ محبت است که از معرفت نشأت گرفته و طاعت در پی دارد. بنابراین عاشق و منتظر، در اطاعت امر منتظَر سر از پا نمیشناسد و اینجاست که منتظَر در جان منتظر تجلی مینماید و این یعنی رسیدن به هدف و حقیقت انتظار. محبت به امام آنگاه واقعی، اصیل و سازنده خواهد بود که محب نهتنها سرزمین قلب خود را از محبوبهای حرام پاک کند، بلکه محبت محبوبهای حلال همچون پدر و مادر و همسر و فرزندان را نیز فدای محبت امام نماید. از عوامل اکمال انتظار، علاقهمندی به آرمانهای جامعه مهدوی و وضعیتی است که با ظهور آن حضرت بر انسان و زندگی او حاکم خواهد شد؛ یعنی، انسان منتظر افزون بر پذیرش علمی و اعتقادی معارف مهدوی و شرایط حکومت ایشان، عشق به تحقق آرمانهای مهدوی را نیز باید در اعماق وجود خود بپرورد؛ چراکه امام، اوضاع و شرایطی بسیار متفاوت با زندگی امروزی را برای انسانها محقق خواهد ساخت تا حدی که گویا دینی جدید ارائه میدهد.
امام باقر(ع) میفرماید:
او همچون رسول خدا آنچه را که پیش از او بوده، نابود میکند و از نو، اسلام را آغاز مینماید. (مجلسی، 1404: ج52، 354)
بنابراین، ضمن تصحیح باورها بر اساس معارف قرآنی و روایات مهدوی، باید بذر اشتیاق به شیوه مدیریتی و حکومتی و قضایی امام را نیز در جان و ضمیر، شکوفا کرد تا انتظار راستین محقق شود و در روز ظهور، شرمندگی و مقاومت در برابر مولا حاصل توهّم انتظار نباشد. البته گنجاندن علاقه به حقایق معقول و آرمانهای الهی مهدوی در عاطفۀ نازله، کاری بس دشوار است. از اینرو باید عواطف رشد داده شده و تحت نظارت عقل نظری به نشئهای از عقل عملی تبدیل شود تا قدرت ادراک و تحمل چنین حبی را داشته باشد؛ زیرا نمونه محسوس و عینی آنها در دست نیست و تنها از راه احادیث میتوان به نمونههای علمی آن دست یافت. بنابراین در همین دوران انتظار و فصل غیبت باید آموزشهای لازم برای پذیرش و زندگی در حیات طیبه مهدوی صورت گیرد و انسان با احساس حضور امام زمان(عج) باید همواره بکوشد مطابق رضا و پسند ایشان عمل نماید و بیاموزد که بدون تعلقات مادی زندگی کند؛ هرچند در ظاهر نتواند زندگی بسیط و فارغ از مدرنیته داشته باشد. باید از راحتطلبیها و رفاه، گذشت و سبکبار شد تا ذائقۀ انسان بتواند طعم گوارای انتظار و سپس روزگار ظهور را بچشد.
حضرت علی(ع) رمز رسیدن را در سبکباری میداند و میفرماید: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» (شریف رضی، 1379: خ21). کسی که اینگونه منتظر امام باشد، انتظارش او را به ولیّ خدا و ولایت الهی میرساند؛ زیرا انتظار که حسن فعلی است در وجود چنین منتظری با حسن فاعلی نیز همراه شده است.
ب) حب الهی
هدف غایی مرتبط با حب امام عصر(عج) حب الهی است. امام(ع) خود محب راستین خداوند و گذرگاه سیر صعودی کثرات در حرکت حبی است. قافلهسالاری انسان کامل در حرکت حبی بر مبانی عمیق نظری همچون حاملیت اسماء الهی و واسطه فیض بودن انسان کامل مبتنی است که از حوصله بحث خارج است. آرمان حرکت حبی در سیر صعودی، فناء فی الله است و از آنجا که امام عصر(عج) مراتب چندگانۀ فنای افعال، صفات و ذات را گذرانده و در بالاترین مرتبۀ کمال در خدا فانی شده، انسانهای دیگر با فانی شدن در ولیّ خدا و قرار گرفتن در دایره ولایت عشق او و حرکت در مدار احاطه آن حضرت و با وساطت ایشان به
منزلگاه معشوق حقیقی بار مییابند. اساساً ائمه اطهار(ع)از آن جهت محبوب قلب مؤمنانند که عبد و برگزیدۀ خداوند و رسانندۀ فیض الهی به خلق هستند. آنان ابواب الهی و صراط مستقیم برای پیوند آدمیان با هستیبخش خویشند. در روایتی از از رسول مکرم اسلام(ص)فلسفه وجودی محبت پیامبر و ائمه اطهار(ع)حب الهی معرفی شده است (محمدی ریشهری، 1362: 236).
در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم(ع)«تَامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللهِ» خوانده میشوند و خطاب به آنان گفته میشود: «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللهَ».
ج) حب و تعیین خویشتن
حب حقیقت خویشتن، از اهداف واسطی انتظار به شمار میرود. از جمله سرمایههای انسانی حب ذات است که در درون تمام انسانها به ودیعه نهاده شده و هرکس بر اساس رشد فکری و معرفتی خود دایره علاقهمندیاش را نسبت به خویشتن ترسیم میکند. همچنان که معرفت نسبت به امام، نگرش انسان را نسبت به خودش متحول مینماید، محبت امام نیز جلوههای حب ذات را دگرگون میکند. محب امام مراتب بالاتری از وجود خود را میشناسد و مورد محبت قرار میدهد و برای سعادت و کمال بُعد اعلای وجود خود تلاش میکند، لذا تعریفی متفاوت از خود ارائه میدهد و قابلیتهای خود را به گونهای تعین میبخشد که او را در مسیر حب امام و آرمانهای آن حضرت سوق دهد.
د) تولّی و تبرّی
عاملیت محبت و بیزاری، یعنی میزان علاقۀ پیرو امام و سالک راه حق در دینباوری و دینداری، آنقدر مهم و بزرگ است که فرمودهاند: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟» این هدف بیشتر جنبه اجتماعی دارد و ارتباط منتظر را با سایر انسانها مدنظر قرار میدهد. معرفت و حب امام شاخصها و معیارهایی را در اختیار انسان میگذارد و عواطف او را چنان منقلب میکند که دوستدارِ دوستداران امام و دشمنِ دشمنان او میشود. تولّی و تبرّی در کنار هم معنا پیدا میکنند؛ یعنی کسی نمیتواند ادعا کند امام و یاران او را دوست دارد، اما از دشمنان و معاندان ایشان متنفر و منزجر نباشد یا اینکه آنها را نیز دوست داشته باشد.
پروردگار عالم، برای هیچ کس بیش از یک قلب قرار نداده است. از سوی دیگر میدانیم که گنجاندن دو مظروف متضاد در یک ظرف موجب فساد هر دو یا یکی از آنها _ البته آنکه حساستر است _ میشود (جوادی آملی،1384: ج2، 333). از اینرو اگر قلب کسی سرشار از محبت خدا و اولیای الهی شد، دیگر جایی برای محبتهای حرام و متضاد با محبت خدا و ائمه هدی(ع)نمیماند. در زیارت جامعه کبیره محب امام، بیزاری خود را از دشمنان ائمه، همردیف بیزاری از جبت و طاغوت_ که ریشه و پایه کفر بر آنها استوار است _ و شیاطین و حزب ظالمان قرار داده است.
هـ ) علاقه به همه موجودات
از آنجا که انسان بهطور طبیعی و بالإجبار با موجودات دیگری غیر از خود نیز ارتباط دارد و برای ادامه حیات در تعامل و دادوستد با آنهاست، در بینش مهدوی از این بخشِ زندگی و ارتباط او نمیتوان غافل شد. از جمله اهداف تربیتی انتظار، معنابخشی و جهتدهی به عواطف و هیجانات عاطفی در ارتباط با موجودات دیگر _ اعم از جماد و نبات و حیوان _ است؛ چراکه عواطف، بیشترین تأثیرگذاری را بر رفتار و تعاملات انسان با جهان اطراف خود دارد. همچنانکه معرفت به امام، نوع نگرش فرد را به طبیعت و عناصر موجود در آن متحول میکند، عشق و علاقه به امام با غلبه بر خودمحوری عاطفی و ارتباطی انسان منتظر، گرایشات، علایق و هیجانهای او را جهت و معنا میبخشد. انسان به درجهای از رشد میرسد که بین خود و تمام اجزای هستی، نوعی پیوند احساس میکند و این احساس یگانگی با هستی و جداییناپذیری از آن، سبب میشود او آرزومند کمال همۀ موجودات باشد. منتظر واقعی، تمام موجودات عالم را متعلق به امام و محب او و یاور و همسوی خود در مسیر کمال شایسته دانسته و برای آنها نیز حق کمال قائل میشود.
3. اطاعت
اطاعت از ریشه طوع به معنای همراهی و فرمانبرداری است که نوعی خضوع و فروتنی در برابر اطاعت شونده را دربر دارد. اطاعت معمولاً برآمده از معرفت و محبت نسبت به اطاعت شونده است.
برای اینکه اطاعت، جزو فضایل به شمار آید باید دارای شرایط ذیل باشد:
1. فرمانبردار، شرایط اطاعت را بداند؛
2.با رغبت و اختیار فرمان ببرد؛
3. با اعتقاد راسخ نفسانی به حسن آن، اختیارش کند؛
4. برآن مداومت و اصرار داشته باشد (همو: ج3، 325).
در نظام هستی و مسیر زندگی انسان، یکسری قوانین تکوینی و یکسری قوانین تشریعی وجود دارند. قوانین تکوینی، مانند قوانین حاکم بر عالم طبیعت و جسم انسان تخلفناپذیرند و کسی امکان عدول و سرپیچی از آنها را ندارد. اما قوانین تشریعی با توجه به مختار بودن انسان، تخلفپذیرند. برخی از قوانین تشریعی صادره از جانب عقل بشری برای کنترل و ساماندهی روابط انسانهاست و برخی دیگر از جانب خداوند برای او قرار داده شده است. این قوانین حکیمانه و عادلانه، افزون بر روابط بین انسانها، رابطه بین انسان با خود، با طبیعت و سایر موجودات و رابطه با خدای سبحان و چگونگی تقرب به ساحت او را مورد توجه و تأکید قرار میدهد.
همه قوانین الهی منطبق بر نیازهای واقعی انسان، در راستای تکامل و بر اساس فطرت خدایی او بنا نهاده شده است و چنانکه کسی فطرت خود را سالم و پاک نگهدارد در برابر فرامین و قوانین الهی تسلیم و خاضع خواهد بود. اطاعت، امری فراتر از عبادت است؛ زیرا ترجیح خواست اطاعت شونده بر خواست خویشتن است و عبادت اگر برآمده از اطاعت نباشد ارزش واقعی ندارد و نمیتواند اسباب تکامل و تعالی انسان را فراهم آورد؛ همچنانکه عبادات چندینهزار ساله شیطان نتوانست مایه نجات او شود و او خواسته خود را به خواست خداوند ترجیح داد و بدین سبب از درگاه او رانده شد.
اطاعت محض از فرامین الهی، انسان را تا درجهای از تقرب به خداوند بالا میبرد که آثار الهی در او ظاهر میشود، به گونهای که کار او کار خدا محسوب میشود. قرآن کریم اطاعت از رسول را اطاعت از خدا معرفی میکند (مریم:52). از آنجا که ائمه اطهار(ع)انسانهایی کامل هستند که فطرت خود را از گرد و غبار نفسانیات به طور کامل صیانت کردهاند و همچنین از بالاترین درجه معرفت و محبت نسبت به خدای سبحان برخوردارند، مطیعترین افراد نسبت به او و مظهر تام مرتبه الهیه هستند که همه افعال پروردگار متعال، به اذن الهی از آنها برمیآید. نفع فرمانبرداری و زیان تمرد انسان از قوانین الهی در درجه اول متوجه خود انسان و در درجه بعد به جامعه انسانی و گاه به طبیعت اطرافش میرسد، اما برای ساحت کبریایی خداوند سبحان هیچ سود و زیانی ندارد.
الف) اطاعت از امام
هر امر تربیتی وقتی بروز و ظهور پیدا میکند که به صورت عملکرد و رفتار جلوه کند. از اینرو اگر معرفت و محبت واقعی امام عصر(عج) در اندیشه و عاطفه فردی نفوذ کرده باشد، نمود آن به صورت اطاعت از امام جلوهگر میشود و اینجاست که حقیقت معرفت و محبت فرد نمایان شده و میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد. بنابراین مهمترین کارکرد محبت، اطاعت یا پیمودن طریق محبوب است. بنابر آیه 31 سوره آل عمران، از محبّان حضرت احدیت انتظار میرود که از حضرت رسول و اهلبیت _ که نور واحدند _ پیروی کنند و از تمام توانمندیهای خود برای اجرای فرامین و مقاصد آنان بهره گیرند.
گفته شد که تمام دستورات الهی برای تکامل و تعالی بشر و مطابق با فطرت الهی است. از جمله والاترین و مهمترین دستورات خداوند، پیروی از رسول اکرم(ص)و جانشینان برحق اوست. خداوند رحمان برای ارتباط خود با بندگان دو راه ارائه فرموده؛ یک راه مستقیم که همان عبودیت و سجده و مناجات با پروردگار عالمیان است و راه دیگر _ که به نوعی راه مذکور را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و موجب مصونیت از اعوجاجات و انحرافات در آن مسیر میشود _ طریق اتصال به ولیّ خدا و پیروی و اطاعت از حجت اوست. آنچه اسباب غیبت و محرومیت جامعه بشری را از حجت خدا فراهم کرد، نداشتن معرفت و در نتیجه، تخلف از فرامین حجت خدا بود. لذا از جمله اهداف تربیتی انتظار، پرورش طوع و رغبت به فرمانبرداری از امام عصر(عج) است؛ زیرا آنان مسیر و طریق الی الله و رسیدن به سعادت و آسودگی کامل و واقعی را میشناسند و این راه را به طور عملی پیمودهاند.
خداوند در آیه 31 سوره آل عمران، پیروی از رسول خدا(ص)را تنها راه محبوبِ خدا شدن معرفی میکند. از اینرو اگر کسی محب واقعی خدا و امام عصر است، باید از او اطاعت کند تا به مقام حبیب الله نایل آید. از آنجا که انسان کامل، ظاهر و باطن عالم را به خوبی میشناسد، بهترین راهنمای فرد و جامعه برای رسیدن به کمال و سعادت واقعی است. بنابراین انسان باید با انجام اعمال صالح و شایسته، با نیت تقرب به خدا و حجت او مشتاقانه عنان اندیشه، احساس و عمل خود را به دست امام داده، تابع و همراه امام شود تا مارق و زاهق نشود.
جامعه جاهل چیزی را از دست میدهد که مایه آرامش اوست و چیزی را جمع کرده و به آن اعتماد میکند و بر پایه آن خرسند است که سبب ناآرامی اوست. آن ترک ناروا و این جذب نابهجا اضطرابآور است و چنین جامعهای بین دو جدار فشار دهنده و و دو بند مهار کننده گرفتار میشود. کسی که این بندها را بشناساند، راه برونرفت از آنها بیاموزاند و شیوه عملی آن را اراده کند انسان کامل است. حضرت ختمیامامت همانند ختمینبوت، عهدهدار چنین هدایتی است. (جوادی آملی، 1387: 121). برای پیروی از اوامر امام و آشنایی با آن اوامر، تأمل و تدبر در آیات قرآن و احادیث معتبر و ادعیه ائمه اطهار(ع)_ البته در سایه راهنماییهای فقهای بیهوس و دینشناسان متدین _ میتواند راهگشا باشد.
ب) عبودیت الهی
منتهای اطاعت از امام، رسیدن به مقام عبودیت حضرت رحمان است که از طریق اطاعت خلیفة الرحمان صورت میگیرد. قرآن کریم هدف از آفرینش انس و جن را عبادت و بندگی در برابر ذات باریتعالی معرفی میفرماید (ذاریات، 56). گرفتاری انسان در مسائل مادی زندگی و وجود ظلم و ستم غالباً مانع رشد و تکامل معنوی انسان میشود. از این رو، هدف اصلی قیام امام زمان(عج) از تشکیل حکومت عادلانه، ایجاد بستر مناسب برای بندگی و عبادت است؛ همچنانکه قرآن کریم این هدف والا را مورد تأکید قرار میدهد (نور، 55). با دقت در آیۀ فوق میتوان دریافت که همه موارد پیشین، مقدمهای برای عبودیت الهی، نفی هرگونه شرک از روی زمین و از زندگی انسانها و فراهم کردن بسترهای لازم برای عبادت فردی و جمعی است.
عبودیت فراتر و والاتر از عبادت است؛ زیرا عبادت غالباً شامل یکسری اعمال ظاهری است که میتواند به ریا آلوده شده و به شرک تبدیل شود. اما عبودیت، یعنی اینکه انسان در تمام شئون زندگی خود جز خدا نبیند و جز برای پیروی از دستورات او عمل نکند؛ وجود خود را مملکت پروردگار سبحان قرار دهد و آن را از تسلط سلطهگران درونی و بیرونی رها سازد.
هدف از قیام امام زمان(عج) و تربیت در مکتب انتظار، پرورش انسانهایی است که از دام نفس خود و دیگران رهیدهاند و دل به مهر خدای سبحان سپردهاند و در تمام ابعاد زندگی خویش سر سپردۀ مطلق او هستند. عبودیت در برابر خداوند، عهدی است که او در روز ازل و هنگام آفرینش انسان، با فرزند آدم بسته است؛ چنانکه در آیات 60 و 61 سورۀ یس آمده، تجلی این عهد، ولایت است؛ یعنی انسان با خدا پیمان بسته که جز ولایت خدا را نپذیرد و ولایت احدی را در طول و عرض ولایت خدا قرار ندهد. البته پذیرش ولایت حضرات معصومین(ع)از آن جهت که آنان مظهر اسماء الهی هستند، در حقیقت همان پذیرش ولایت الهی است.
خواسته امام زمان(عج) از شیعیان و منتظران راستین، پایبندی و وفاداری به همان عهد دیرین است. ایشان میفرماید:
اگر شیعیان ما _ که خداوند آنان را به اطاعت خویش موفق گرداند _ در وفای به عهد الهی، همدل و همپیمان میشدند، سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد. (مجلسی، 1404: ج53، 177)
بنابرین یکی از اهداف مهم انتظار، تجدید عهد انسان با خداوند و وفای به عهد و رسیدن به مقام شامخ عبودیت الهی است؛ یعنی انتظار، مکتب تربیت بندۀ خداست. عصر ظهور، دوران شکوفایی بُعد عبادی انسان و سرسپردگی او در مقابل خدای سبحان و قرارگرفتن انسان در مقام عبودیت رحمان است.
رسول خدا(ص)فرمود:
أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِيِّ ... يَمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَةً وَ يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ؛ (طوسی، 1411: 179)
بشارت باد به آمدن مهدی... او دلهای بندگان را با عبادت و اطاعت پر میکند و عدالتش همه را فرا میگیرد.
در دوران حکومت امام زمان طومار هرنوع شرکی درهم پیچیده میشود و بتهای ظاهر و باطن فرو میریزد. امام باقر(ع) میفرماید:
فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَيْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ. (صدوق، 1386: ج1، 605)
از اینرو بالاترین هدف نظام تربیتی انتظار، معرفت الهی و نیل به مقام عبودیت و بندگی است. یکی از راههای نیل به مقام عبودیت خدا _ که خود جزو اهداف غایی تربیت در مکتب اسلام و انتظار به شمار میرود _ رعایت تقوای الهی است. تقوا از ماده «وقی» به معنای حفظ شئ از هر چیزی است که به آن آسیب میرساند (راغب اصفهانی،1392). بنابراین تقوا در حقیقت صیانت از روح الهی و حیات عقلی و انسانی است که امانت خاص خداست و انسان برای توفیق در این صیانت نیازمند کنترل درونی است. تقوا، خزیدن در کنج خانه و پرهیز از فعالیتهای اجتماعی نیست، بلکه ایجاد نیرویی درونی در خود است که انسان به عنوان موجودی اجتماعی، ضمن حضور فعال در جامعه و حفظ خود از عثرات و لغزشها به مبارزه با انحرافهای جامعه نیز بپردازد. آیه 105 سوره مائده بر تقوای حضور تأکید میکند؛ یعنی اگر انسان، کنترل درونی را در خود ایجاد کرده باشد، قرار گرفتن در متن جریانهای فاسد آسیبی به او نخواهد رسانید و انسان تحت تأثیر امواج منفی محیطی نخواهدبود. تقوای حضور در رویارویی انسان با جاذبهها و کششها نمود پیدا میکند و سبب پویایی و رشد و بالندگی فرد و جامعه میشود. البته همواره پرهیز از حضور در مکانها و مواضع گناه و فساد توصیه میشود، اما در صورت حضور انسان در جامعهای فسادآلود و نداشتن شرایط امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح شرایط، تنها وظیفۀ او تقویت کنترل درونی است تا در فساد محیط حل نشود.
بنابراین یکی از اهداف تربیتی مکتب انتظار، پرورش تقوای الهی در جان منتظران و مؤمنان به امامت حضرت ولیّعصر است. امام صادق(ع) میفرماید:
مَنْ سُرَّ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ؛ (مجلسی، 1404: ج52، 140)
هرکس شادمان میشود به اینکه از یاران حضرت قائم باشد، بايد منتظر ظهور او باشد و بر پایۀ تقوا و خوشخلقی رفتار کند، در حالی که منتظر است.
در دوران غیبت و آخرالزمان، گروههای انحرافی و فتنههای آخرالزمان در تلاشند تا با عناوین جذابی همچون ارتباط و اتصال با امام زمان(عج) و ایجاد توهم معیت، انتظار را از روح سازندۀ آن خالی کنند و مشتاقان را آرامآرام از اصول اعتقادی خود دور کرده و از انتظار، برای اهداف سکولاری خود پوششی بسازند. دوران غیبت، دوران رویارویی با فتنهها و شبهات است و انسان منتظر، به نوعی در متن جریانهای فاسد و دشوار و چالشبرانگیز قرار میگیرد و با توجه به ویژگیهای دوران معاصر و گستردگی عرصۀ ارتباطات و نفوذ رسانهها و شبکههای ارتباطی در زندگی انسان امروزی، میتوان گفت قرار گرفتن در شرایط پرهیز و قرنطینهای ناممکن به نظر میرسد و لازم است منتظران راستین با آراستگی به تقوا در جامعه حضوری فعال و سازنده داشته باشند و در سایۀ بصیرت حاصل از تقوا، رسالت پیامبرگونۀ خود در زمینۀ ارشاد و تربیت افراد و اصلاح اجتماع را به انجام رسانند؛ همچنانکه انبیای الهی پس از تجهیز به سلاح تقوا اقدام به تربیت افراد و اصلاح جامعه میکردند. در چنین شرایطی است که مؤمنان و منتظران، نیازمند مداقه بیشتر در تقواپیشگی خود هستند تا بتوانند در برابر امواج و جریانات متعدد مقاومت نمایند و بار سنگین انتظار را با پرهیزکاری به سرمنزل مقصود برسانند.
ج) تحقق و وحدت خویشتن
چنانکه گفته شد، حضرت رسول اکرم(ص)میفرماید: «کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» روشن است مرگ جاهلی نتیجه و عصاره حیات جاهلی است. بنابراین از جمله اهداف تربیتی انتظار شیعی که با معرفت امام عصر(عج) همراه است، نجات آدمی از حیات و مرگ جاهلی و بخشیدن رنگ و صبغۀ عقلانی به حیات و ممات اوست. جهل و عقل هر کدام مراتب و درجاتی دارند و جاهلیت موردنظر در حدیث مذکور، مربوط به حقیقت جهل است. جهل نقطه مقابل علم نیست، بلکه نقطه مقابل عقل است و مراد از زندگی جاهلانه، زندگی به دور از فناوری و علوم کتابی و حصولی بشری و رفاه زندگی مادی نیست؛ زیرا در طول تاریخ اقوام بزرگی با دارا بودن این عناصر به فلاکت و عذاب الهی دچار شدند و قرآن کریم از زندگی آنها با عنوان جاهلی یاد میکند. حقیقت حیات جاهلی، حرکت در مسیر مخالف یا انحراف از مسیری است که انسان را به هدف خلقتش سوق میدهد که همان مسیر معرفت و عبودیت خداست و با توجه به فرمایش رسول خدا(ص)حیات عقلانی _ یعنی شناخت و بندگی خدا _ جز در پرتو معرفت و در نتیجه اطاعت از امام عصر(عج) حاصل نمیشود.
عقل در دو سطح شناخت و عمل مطرح است؛ عقلورزی در مقام شناخت، یعنی انسان فعالیتهای شناختی خود را به گونهای ضبط و کنترل کند که از کجروی در اندیشه مصون بماند. عوامل مؤثر در این زمینه عبارتند از: ارزیابی ادله (آل عمران: 65)؛ برخورداری از علم (عنکبوت: 43) و کنترل حب و بغض (بقره: 170)، و در مقام عمل، یعنی عمل خود را تحت انقیاد علم خویش در آوردن. پس میتوان بین علم و عقل رابطهای برقرار کرد (باقری، 1388: ج1، 21 - 26).
در تعالیم اسلامی، عقل انسان با توجه به محدودیتها و ظرفیت خاص خود مورد توجه قرار میگیرد و از همینرو عقل را از گام گذاشتن به پشت پرده مجهولاتی که ظرفیت درک آنها را ندارد نهی میفرماید (قطب، 1375: 96). امام باقر(ع) دربارۀ روند رشد اندیشه و تعقل در نظام تربیتی مهدوی میفرمایند:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم؛ (کلینی، 1365: ج1، 25)
چون قائم ما قيام كند خداوند دست رحمت بر سر بندگان نهد تا در تعقل هماهنگ شوند و آرمانهاى آنها كامل گردد.
از جمله اهداف بزرگ مکتب انتظار به تأسی از حکومت مهدوی، پرورش و تقویت عقول انسانی و کسب علم و دانش است تا منتظران با صعود به قلل معرفت و عقلانیت بتوانند در هدایت افراد متفکر به سمت آرمانهای حکومت مهدوی کوشا باشند. البته عقلانیت مورد نظر در مکتب انتظار، بنابه فرمایش امام صادق(ع) در باب چیستی عقل: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ» (مجلسی، 1404: ج1، 116) عقل ولایی است که انسان را به مظاهر اسماء الهی و مبدأ وجود میپیوندد و با عقل استقلالی مدرنیته که عقل انسانی را قادر به حل تمام معضلات فردی و اجتماعی و بینیاز از وحی و خدا میداند، بسیار متفاوت و در حقیقت متباین است. هرکس عقل را با توجه به محدودیتها و ظرفیتهای خاص آن شناخته و عقلانیت را در قلمرو وجودی خویش حاکم سازد، گوهر وجود خود را به گناه نمیآلاید و متناسب با درجات رشد عقلانی خود، زشتی و تعفن و کراهت گناه را بازشناخته، از ارتکاب آن میپرهیزد. از آنجا که انسان پرتوی از کمال مطلق و نشأت گرفته از روح رحمانی است، در پرورش ابعاد گوناگون وجود خود مسئولیتی خطیر دارد و موظف است خود را به صفات خداوندی متصف و آراسته سازد و با خداگونه شدن، به قرب مکانتی الهی نایل آید. از اینرو انسانِ برخوردار از عقلانی ولایی، خود را به صفات عالیه انسانی و اعتقاد و اخلاق نیکو آراسته میسازد تا شایستگی مقام خلیفة اللهی را در خود ایجاد کند. از آنجا که صفات و ویژگیهای نیکو بالفطره در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است، انسان میتواند با تلاش و فعالیت، آن فضایل را در وجود خود احیا و تقویت کند و با کسب فضایلی همچون حقیقتجویی، استکمال، خداخواهی، زیبادوستی، زیباخواهی، احسان به خلق و وجدان بیدار، حیات طیبهای برای خود فراهم آورد و بین خود و انسان کامل پیوندی برقرار نماید. آراستگی به مکارم اخلاق، در تعالیم اسلامی چنان جایگاه رفیعی دارد که نبی مکرم اسلام(ص)هدف بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاق و گسترش فضایل اخلاقی در جامعه معرفی میفرماید:
إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ (همو: ج68، 382)
به راستی که من برگزیده شدهام تا مکارم و فضایل اخلاقی را کامل گردانم.
بنابراین، وجود منتظران نیز باید به عالیترین صفات انسانی آراسته گردد تا شایستگی اتصال به عینالانسان را پیدا کنند و از زلال وجود او جرعههای معرفت و ایمان برگیرند. پس یکی از اهداف مهم انتظار شیعی، آراستن انسان به صفات الهی است. منتظر در عصر انتظار افزون بر سعی در عبادت، تقوا و ورع، باید مظهر اخلاق نیک بوده، هم در جنبۀ فردی و هم در جنبۀ اجتماعی متخلّق به اخلاق خدایی گردد و به لحاظ اخلاقی همسنخ حضرت ولیّعصر باشد تا قابلیت ادراک انوار فیض ناشی از مبادی عالیه را در جان خود بیافریند. البته رسیدن به چنین مقامی قطعاً زحمت و رنج بسیاری به دنبال دارد و مجاهدت عظیمی را میطلبد. اما اگر فرد مجاهدت و تلاش وافر به خرج دهد، هدایت و رحمت الهی نیز رفیق راهش خواهد شد (عنکبوت: 69).
آراستگی مؤمنانِ به امام غایب و منتظرانِ امام قائم به کمالات اخلاقی و سجایای
انسانی به لحاظ بازتاب اجتماعیِ رفتار آنان به عنوان منتظران، بسیار مهم است. امام صادق(ع) میفرماید:
كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً؛ (همو: ج68، 286)
زینت ما باشید، نه زشتی و عارِ ما.
پرهیز از گناه و آراستگی به مکارم اخلاقی، خود بر تکامل و تعالی عقل انسانی تأثیرگذار است و انسان را در مراتب بالاتر عقلانیت پیش میبرد. انتظار از آن جهت که با محبت حضرت ولیّعصر و خدای رحمان همراه است در تحول و تکامل ماهوی آدمی تأثیری بسزا دارد و ارتباط عاطفی بین منتظر و محبوب راستین سبب میشود انسان از لحاظ ظاهری و باطنی با محبوب خویش همگون و متحد باشد تا بتواند با رهایی از محدودیتهای عالم ملک، خود را با حقیقت ملکوتی امام عصر پیوند دهد و به غنیسازی شخصیت خویش بپردازد. از اینرو تمایلات نفسانی خود را تحت انقیاد عقل رام کرده در مسیر صحیح نیل به اهداف الهی از آنها استفاده میکند.
مولای متقیان در جنبۀ نظری «يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ» (شریف رضی، 1379: خ138) اندیشهها و نظریات شخصی و امیال را مطابق قرآن، و در جنبۀ عملی «يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى» (همو) امیال و هواهای نفسانی را مطابق هدایت میگرداند؛ یعنی منتظر به قدری به مولایش نزدیک شود که اگر استراحتی میکند، برای تجدید قوا و خدمت گزاری بهتر در راستای آرمانهای حضرت ولیّعصر(عج) باشد.
حضرت علی(ع) دربارۀ میانهروی و اعتدال غرایز اصحاب حضرت مهدی(عج) میفرماید:
از یاران خود بیعت میگیرد که هرگز دزدی نکنند، زنا نکنند... به کم قناعت نمایند، طرفدار پاکی باشند، و ... . (صافی گلپایگانی، 1419: 469)
تمام مفاد این پیماننامه، حاکی از ارضای معقول غرایز و منقاد کردن آنها تحت فرمان الهی است. غنای شخصیتی زمانی حاصل میشود که انسان به همه ابعاد وجودی و نیازهای جسمی و روحی خود توجه کند و رشد و تحول و تکامل ابعاد انسانی به صورت هماهنگ
انجام شود.
رسول خدا(ص)دربارۀ بهبود کیفیت زندگی در زمان حضرت مهدی(عج) میفرماید:
يَتَنَعَّمُ أُمَّتِي فِي زَمَنِ الْمَهْدِيِّ(عج) نِعْمَةً لَمْ يَتَنَعَّمُوا قَبْلَهَا قَطُّ. (مجلسی،1404: ج51، 83)
امت من در زمان مهدی آنچنان به نعمتها (مادی و معنوی) دست مییابند که در هیچ زمان اینگونه نبوده است.
از آنجا که انسان کامل اسوه حسنه است، میتوان با الگوبرداری از آن حضرت به توسعه و غنای شخصیت انسانی دست یافت؛ اما نکته مهم در این میان، وحدتبخشی به جنبهها و برنامههای رشد و تعالی انسان و هدایت همه آنها به صورت هماهنگ و هدفمند در جهت ولایتپذیری و پرهیز از هرگونه تشتت و پراکندگی است؛ زیرا تشتت در پرورش موجب افت و فقر شخصیتی میشود که متباین با اهداف کمالآفرین انتظار شیعی است. بنابراین یکی از اهداف تربیتی انتظار، توجه به رشد و پرورش تمام ابعاد وجودی انسان با توجه به درجۀ شرافت هر بعد است.
د) تنظیم روابط با دیگر انسانها
از جمله اهداف تربیتی انتظار، تبیین و تصحیح علمی و عملی ارتباط با دیگر انسانهاست که با توجه به تعالیم مکتب نبوی و علوی در ابعاد مختلف مورد توجه قرار میگیرد.
در نظام تربیتی انتظار _ که هدف آن تحقق اهداف الهی و سیر جامعه به سوی الله است _ باید دقت شود در پرتو رعایت حقوق تکوینی افراد و وظایف اجتماعی، ارتباطات سالم و درستی با دیگر افراد جامعه برقرار شود. ارتباط مؤمنان با یکدیگر و ارتباط آنان با سایر مردم، باید بر اساس اصول ارتباط اسلامی و آموزههای وحیانی، در نهایت دقت صورت گیرد تا موجب جذب دلها به نظام آرمانی مهدویت گردد. قرآن کریم تعدی از حدود و حقوق الهی را ستم میداند (نک: بقره: 229).
یکم. ارتباط اجتماعی
آنچه در بعد اجتماعی تربیت مهدوی مورد توجه و دقت قرار میگیرد، این است که متربی تنها به سبب جو حاکم بر جامعه و اجتماعات مهدوی با آنان همآوا نشود، بلکه با نگاه به فطرت خداجو و آشنا به ولایت و ارتقای کرامت وجودی خود، همراهی با جمع را انتخاب کرده و در فعالیتهای مجامع مهدوی و معنوی، آگاهانه و مشتاقانه با تمام توان مشارکت کند. در چنین شرایطی کمتعداد بودن منتظران در مقایسه با دیگران، برای ادامۀ تلاش در مسیر انتظار در متربی تردیدی ایجاد نخواهد کرد و پرشمار بودن جماعت غیرمعتقد برای او جاذبه و فریبندگی نخواهد داشت؛ زیرا حرکت او برآمده از درون و از هستۀ مرکزی وجودش است، نه از امری سطحی و صوری. بنابراین شناسایی ارزشهای جامعۀ مهدوی و ایمان قلبی به آنها میتواند فرد را به شرکت داوطلبانه و مسئولانه در فعالیتهای مربوط به جوامع کوچک و بزرگ سوق داده و به رعایت حقوق دیگران وادارد.
یکی از عالیترین تجلیات روابط انسانی مبتنی بر نظام مهدوی، احسان و نیکی به مردم است. قرآن کریم احسان و نیکی را امر خدا (نحل: 90) و نیکوکاران را شایستۀ پاداش عظیم میداند (بقره: 112). احسان و نیکی در حق افراد جامعه، شکلهای گوناگونی دارد؛ گاه به رفع نیاز جسمانی و فیزیولوژیکی و فراهم کردن آسایش مادی، گاه با روشنگری و هدایت، و گاه با همدلی و ... در جامعۀ آرمانی مهدوی به گسترش تفاهم و صمیمیت میان مردم توجه ویژهای صورت میگیرد. امام صادق(ع) میفرماید:
وضع مردم [در دوران ظهور] سامان مییابد، میان آنان اتحاد برقرار میشود، قلوب ناسازگار به هم نزدیک میشوند و الفت میگیرند، خداوند در زمین معصیت نمیشود، حدود خداوند در میان بندگان اجرا و برپا میشود و خداوند، حق را به اهلش برمیگرداند. (صدوق، 1386: 346)
امام باقر(ع) دربارۀ برقراری ارتباط انسانی و احسان و تعاون خطاب به منتظران میفرماید:
باید نیرومندان شما به ناتوانان کمک کنند و توانگران به مستمندان برسند. هریک از شما باید چنانکه نیکخواه خود است، در مقابل برادر دینی خود نیز چنین باشد. ... اگر چنین بودید و بدینگونه که سفارش میکنیم رفتار کردید، هریک از شما اگر از جهان درگذرد و قائم ما را درک نکرده باشد، شهید به شمار خواهد آمد. (صافی گلپایگانی، 1419: 512)
از دیگر از وجوه ارتباط اجتماعی، سازگاری و مخالفت با جامعه است. مکتب تربیتی انتظار با هرگونه سازشکاری مخالف است، اما منتظران به سازگاری با جامعه توصیه میشوند. سازگاری یعنی انسان ضمن حفظ ویژگیهای فردی، درصدد تفاهم و اتحاد با دیگران برآید. اما سازش یعنی تسلیم در برابر جمع و تأیید وضع موجود که مکتب انتظار مخالف آن است و منتظران موظفند ضمن رعایت اصول نقادی و بدون توهین و تعرض به دیگران، ضمن تبیین کاستیهای وضع موجود در هدایت جامعه به سوی آرمانهای جامعۀ مهدوی جدّ بلیغ نمایند.
دوم. ارتباطات اقتصادی
مسائل اقتصادی بهویژه امر تولید، توزیع و مصرف، از جمله اموری هستند که باید بر اساس اهداف الهی تنظیم و اجرا شوند. در مکتب اسلام هدف از ارتباط اقتصادی، ثروتاندوزی و رسیدن به سود مادی روزافزون نیست، بلکه هدف، فراهم کردن رفاه همگانی و بنیان قوام جامعه بر اساس قوانین الهی و اسلامی و عدالت است تا از فاصلههای طبقاتی میان مردم تا حد امکان کاسته شود. هدف، واسطهای از روابط و تعاملات اقتصادی، دستیابی به مواسات در اموال و تحقق عملی رفاه عمومی و عدالت اجتماعی است که خود این هدف، فراهم کردن بستر و زمینهای برای نیل به هدف اصلی خلقت یعنی عبودیت و بندگی در برابر خداست. از اینرو اسلام برای مصرف نیز قواعد و قوانین خاصی را وضع کرده است تا همۀ مردم بتوانند به دور از افراط و اسراف در سایۀ روابط اقتصادی سالم، از امکانات و منابع خدادادی بهرهمند شوند. بنا به فرمودۀ قرآن، افراد مؤمن و صالح، اموال و نعمتهایی را که به آنان عطا شده با قرار دادن در سیر الهی، ارزشمند میسازند (سبأ: 37).
از جمله آرمانهای حکومت مهدوی، برقراری عدالت اقتصادی و ایجاد اقتصادی سالم و الهی در جهان و فراهم کردن زندگی سالم و شاد برای همۀ مردم است. در نظام مهدوی، فقر و ناداری و نظام طبقاتی جامعه برچیده شده، وحدت و برادری در میان مردم حاکم میشود و زندگی مردم سامان مییابد. امام باقر(ع) میفرماید:
در زمان حضرت مهدی(عج) آنچنان در میان مردم مساوات و برابری برقرار میشود که دیگر کسی نیازمند زکات نیست و وضع معیشتی مردم سامان مییابد. (مجلسی، 1404: ج51، 390)
سلامت اقتصادی، افزون بر پاکزیستی فردی موجب قانونمندی روابط مالی افراد جامعه و رعایت حقوق دیگران و ایجاد نظم اجتماعی و امنیت روانی میگردد. امام زمان(عج) در دعای شریف خود، در دو عبارت متوالی «وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ أَيْدِيَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ» (مکارم شیرازی، 1387: 200) طهارت اقتصادی فردی و جمعی را به منتظران متذکر میشود. آن حضرت در این دعا نهتنها توفیق پرهیز از حرام را از خداوند درخواست میکند، بلکه توفیق توقف در نزد هر شبههای را نیز مسئلت مینماید. در عبارت بعدی نیز امام(ع) برای مؤمنان و جامعۀ اسلامی، دستانی پاک و به دور از ظلم، خیانت و سرقت که با بهکارگیری تمام توان خود در اصلاح جامعه و تولید اقتصادی و ایجاد عدالت اقتصادی، زمینه رونق طهارت انسانی و عبودیت الهی را فراهم سازند، آرزو میکند.
از جمله اهداف انتظار، ایجاد فعالیتهای اقتصادی سالم و مشروع است تا زمینه ارتزاق افراد فراهم شود و فرد و جامعه از محصول آن بهرهمند شوند. همچنین با اهتمام به اقتصاد سالم از رواج مشاغل و مکاسب حرام و ناسالم و کسب درآمدهای حرام و مبهم جلوگیری به عمل آید. تلاش در توسعۀ اقتصادی بهویژه پرداختن به امر تولید مرغوب و مطلوب در سرزمینهای اسلامی و مصرف تولیدات داخلی، سرزمینهای اسلامی را از وابستگی اقتصادی به ممالک کفر که به وابستگی یا تأثیرپذیری فرهنگی و سیاسی میانجامد رهایی میبخشد.
سوم. ارتباط سیاسی
در حقیقت بنیادیترین مبنای حکومت مهدوی، نفی تفکر جدایی دین از سیاست است. بنابراین موضوع حکومت و چگونگی تعامل منتظران با آن، یکی از مهمترین مسائل مکتب مهدویت و انتظار در زمینۀ مسائل سیاسی به شمار میآید. از جمله وجوه شاخص نظام مهدوی، جنبه سیاسی و تشکیل حکومت عدل جهانی به دست حضرت حجت است و پیداست که اجرای احکام و برنامههای سیاسی، اجتماعی و قضایی، حقوقی و... نیازمند تشکیلات وسیعی است که تنها در پرتو حکومت اسلامی مقدور است. مثلاً جهاد و دفاع از دین خدا چگونه بدون فرماندهی رهبری با بصیرت و الهی ممکن است؟ حتی عبادات و احکام فردی نیز در سایۀ حکومت اسلامی بهتر و صحیحتر اجرا میشود. آیات و روایاتی که به فرمانبرداری از اولیای الهی توصیه فرمودهاند، هیچ محدوده و قیدی برای زمینۀ اطاعت مطرح نکردهاند. لذا در زمینۀ سیاسی نیز با توجه به آیات قرآن و روایات وارده بهویژه توصیه حضرت ولیّعصر: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْهِمْ...» (مجلسی، 1404: ج53، 181) وظیفۀ منتظران در دوران غیبت، مراجعه به ولیّ فقیه جامع الشرایط و پیروی از اوامر اوست. از اینرو حکومتی که ولیّ فقیه جامع الشرایط در رأس آن قرار دارد، حکومتی است که منتظران باید در تقویت و تحکیم آن کوشا باشند. مثلاً در جامعۀ اسلامی ایران، حمایت از نظام و یاری آن برای دستیابی به اهداف بلند درونمرزی و گسترش آن به فراسوی مرزهای جغرافیایی از وظایف منتظران و نشانههای انتظار است و به نوعی پیروی از اوامر ولیّ فقیه در همۀ مسائل سیاسی و اجتماعی و فردی، تمرینی است برای تبعیت کامل از امام عصر(عج) و خط بطلانی است بر تفکر باطل جدایی دین از سیاست. منتظران واقعی به نشانۀ پیروی از امام زمان خویش، صادقانه خود را مطیع صلاحدیدها و اوامر نایب او قرار میدهند و مصلحتاندیشیها و تشخیصهای خود را تسلیم و فدای مصلحتاندیشیهای رهبر حکومت اسلامی میکنند.
به فرمودۀ قرآن کریم، ایجاد روابط با دیگر ملل و اقوام، انتظار نظام تربیتی اسلامی _ مهدوی، دشمنی نکردن و احترام به حقوق مللی که نسبت به اسلام و مسلمین رفتاری خصمانه و تهاجمی ندارند، برای گسترش اسلام و حفظ عزت مسلمین است (ممتحنه: 8). اما خداوند، ارتباط با ملتها و اقوامی که قصد ستیزهجویی و ضربه زدن به اسلام و مسلمین دارند را نفی، و ایجاد ارتباط و تعامل دوستانه با آنان را ظلم معرفی کرده از مسلمانان میخواهد با تمام قدرت در برابر آنان بایستند (ممتحنه: 9). در آیات مختلف، مؤمنان به جنگیدن برای رفع فتنه (بقره:193)، کشتن پیشوایان کفر (توبه: 12) و بسیج همه نیروها برای جنگ با دشمان خدا (انفال: 60) دعوت شدهاند. این دستور سیاسی _ اجتماعی هیچ محدوده زمانی و مکانی ندارد و مردان و زنان مسلمان باید روح حماسی و جهادگری را حفظ کنند و نسلهای بعدی را با این روحیه تربیت نمایند. جهاد در رکاب حضرت ولیّعصر(عج) و شهادت در راه آرمانهای ایشان از آرزوهای بزرگ منتظران است که سحرگاهان در عهد خویش با امامشان آن را از
خدا میطلبند.
در نظام تربیتی و حکومتی حضرت مهدی(عج) بر اساس بینش اسلامی و قرآنی، روابط صحیح و پربازدهی به لحاظ مادی و معنوی در میان افراد بشری در نقاط گوناگون جهان
و در میان اقوام و ملل مختلف ایجاد خواهد شد و دوستی و برادری که برآمده از گسترش توحید و یگانه پرستی است در میان مردم جهان رواج پیدا خواهد کرد. در روایتی از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
يَقُومُ قَائِمُنَا ... ثُمَّ يَجْمَعُهُمُ اللهُ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ؛ (نعمانی، 1363: 206)
قائم ما قیام میکند ... سپس خداوند همه آنان را بر محور يک امر گرد مىآورد.
امام صادق(ع) میفرماید:
لَيُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَافُ؛ (مجلسی، 1404: ج53، 4)
[مهدی منتظر] پراکندگی را از ملتها و ادیان برمیدارد.
بنابراین هدف از تعاملات بینالمللی و سیاسی در مکتب انتظار، کسب عزت و قدرت اسلام و ترویج و اشاعۀ فرهنگ اسلامی انتظار در سطح جهان است.
چهارم. ارتباطات فرهنگی
اگر برنامههای بنیادها و نهادهای فرهنگی جامعه در راستای دستیابی به هدف اصلی جامعۀ منتظر، یعنی قرب الهی تنظیم و اجرا گردد، فرهنگ حاکم بر جامعه را متحول میسازد و در جهت آرمانهای الهی ارتقا میبخشد. برای ارتقای فرهنگی جامعه باید دو اقدام همزمان صورت گیرد: 1. ایجاد مظاهر فرهنگی متناسب با آرمانهای جامعۀ مهدوی؛ 2. زدودن مظاهر و عوامل فرهنگ فساد و ابتذال. با این دو اقدام میتوان گرایشات افراد را به سمت تمایلات متعالی معطوف کرد. قرآن کریم از جمله اهداف رسالت انبیا(ع)بهویژه پیامبر اسلام(ص)را برپایی فرهنگ مبتنی بر ارزشهای الهی و پالایش جامعه از فرهنگ و آداب نادرست و انحرافی بیان میدارد (اعراف: 157). دوران طلایی حکومت مهدوی، عصر گسترش فرهنگ سالم و اسلامی در همۀ ابعاد و سطوح جامعه و زدودن آداب و رسوم غلط، ناسالم، پیرایه و خرافه است. اساساً انقلاب مهدوی در حقیقت انقلابی فرهنگی است و با تحولآفرینی در فرهنگ جامعه از طریق فرهنگسازی دینی، جامعه را ارتقا میبخشد.
یدعوا الناس الی الکتاب الله و سنة نبیه... ؛ (عیاشی، 1363: ج2، 57)
[مهدی] مردم را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت میکند.
يَظْهَرُ عَلَى الثَّقَلَيْنِ وَ لَا يَتْرُكُ فِي الْأَرْضِ دَمَيْنِ؛ (نعمانی، 1363: 275)
بر ثقلین (انس و جن) پیروز میشود و در زمين جايى را بدون كشت و زرع (بيهوده و عاطل و بىثمر) رها نكند.
از جمله اقدامات امام زمان(عج) در دوران حکومت خویش، تغییر ساختارهای معیوب و انحرافی فرهنگی است. از آنجا که عوامل انحراف و موانع رشد انسانها غالباً در ابعاد فراانسانی و انسانی(من الجنة و الناس) و نهادها و ساختارهای فرهنگی _ اجتماعی (مسجد ضرار و در شرایط امروزی مطبوعات و رسانهها) شناسایی میشود و با توجه به روایات وارده در اینباره، به نظر میرسد اقدامات حضرت ولیّعصر در رفع موانع ارتقای فرهنگی و تغییر ساختارهای معیوب در سه بعد فراانسانی، ساختاری و انسانی صورت میگیرد.
بر اساس روایاتی از امام صادق(ع) در بعد فراانسانی، ابلیس در دوران ظهور، سلطهای نخواهد داشت. آن حضرت میفرماید:
خداوند تا روز قیام قائم ما به شیطان مهلت داده است. وقتی [قائم قیام میکند و] به مسجد کوفه میرود در آن هنگام شیطان _ در حالی که با زانوان خود راه میرود _ به آن جا میآید و میگوید: «ای وای بر من از امروز!» پس حضرت مهدی پیشانی او را میگیرد و گردنش را میزند و آنهنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان میرسد. (عیاشی، 1363: ج2، 243)
از لحاظ ساختاری، با حذف و تغییر ساختارهای ضدفرهنگی و ایدههای ناسالم و شرکآلود، کاستیهای فرهنگی جامعه را از میان برمیدارد، حکمرانان ستمپیشه را عزل میکند و زمین
را از هر نیرنگ پاک میسازد (مجلسی، 1404: ج51، 120). در بعد انسانی با حذف یا
اصلاح مفسدان و اشرار، مانع اشاعۀ منکرات و باطلگرایی، فساد و فحشا و خشونت در
جامعه میشود:
تهلک الاشرار و تبقی الاخیار؛ (صافی گلپایگانی، 1419: ج4، 592)
اشرار و بدان نابود میشوند و نیکان و اخیار باقی میمانند.
در نظام تربیتی انتظار نیز با پیروی از نظام تربیتی مهدوی، اصلاح فرهنگ جامعه و تصحیح ارتباطات فرهنگی یکی از اهداف مهم به شمار میرود. این نظام تربیتی بر آن است تا با پرداختن به ابعاد ساختاری و انسانی، ریشهکنی فرهنگ منحط و ایجاد فرهنگ اخلاقی و الهی به فرهنگسازی جامعه همت گمارد. با توجه به درهمآمیختگی فرهنگ جوامع اسلامی با فرهنگ کنونی غرب، از جمله اهداف تربیتیِ مکتب انتظار آن است که منتظران و متربیان را به بینش و بصیرتی برساند که بتوانند با روشناندیشی به تأسی از رسول گرامی اسلام(ص)مواردی از فرهنگ غربی را که جنبۀ انسانی داشته و تباینی با فطرت، کرامت و حریت انسانی ندارد و مقبول مکتب اسلام است از موارد منحط و ابتذالی آن، متمایز نماید؛ همچنان که رسول اکرم(ص)در مواجهه با فرهنگ حاکم بر عربستانِ آن روز، برخوردی گزینشی داشت و احکام مقبول از آن فرهنگ، به عنوان احکام امضایی، در میان احکام اسلامی دیده میشود. این نوع برخورد غیرمتعصبانه، افزون بر تأمین سلامت فرهنگی منتظران، زمینههای ترویج فرهنگ مهدوی را نیز فراهم میسازد.
هـ ) بهرهوری صحیح از طبیعت
یکی از جنبههای برقراری تعامل و ارتباط صحیح با طبیعت، استفادۀ شایسته و مشروع از مواهب خدادادی طبیعی است. بدون تردید استفادۀ نادرست از طبیعت و نابود کردن آن، نهتنها موجب هدر رفتن این منابع خدادادی و محرومیت نسلهای آتی از آنها میگردد، بلکه عواقب این برخورد نادرست متوجه خود انسان نیز میشود. همچنان که امروزه بسیاری از آلودگیهای محیط زیست موجب بروز انواع بیماریها برای ساکنان کرۀ زمین شده است. از اینرو مکتب اسلام ضمن دعوت به بهرهمندی صحیح از منابع طبیعی، انسانها را از فساد و تباهی و هرگونه افراط و اسراف پرهیز میدهد (بقره: 60). انسان در عصر حکومت مهدوی به چنان بلوغ عقلی و معنویای دست مییابد که حتی تعامل و ارتباطش با طبیعت نیز بر مبنای عدالت و مطابق با قوانین الهی قرار میگیرد.امام باقر(ع) دربارۀ استفادۀ مطلوب از طبیعت و آبادانی زمین در عصر نورانی ظهور میفرماید:
فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا عُمِّرَ؛ (صدوق، 1386: ج1، 603)
هیچ جای خرابی در زمین باقی نمیماند، مگر اینکه آباد و بازسازی شود.
نگاه انسان منتظر به طبیعت، نگرش ابزاری نیست، بلکه نگرشی ارتباطی است و منتظران واقعی تنها به دنبال تصرف و تسلط بر طبیعت نیستند، بلکه به سبب رشدی که در مبادی معرفتی، عاطفی و ارادی خویش پیدا کردهاند احساس نوعی پیوند و یگانگی با هستی نموده، آرزومند کمال طبیعت و همۀ موجودات هستند. این ارتباط عمیق در بستر فرهنگ مهدوی حاصل شده، لذا منتظران از همان ابتدا نسبت به طبیعت و چگونگی بهرهبرداری از آن احساس مسئولیت میکنند. در زمزمههای عاشقانۀ دعای عهد آمده است: «وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ». اینان اگر از طبیعت بهرهای میگیرند، برای رسیدن به مقام قرب خداست. از سویی بر مبنای هستیشناسی نظام تربیتی انتظار شیعی، همۀ اجزا و ذرات جهان در سیر به سوی کمال مطلق هستند، اما به جهت سلسله مراتب وجودی، ارتقا و صعود آنها به وسیلۀ واسطههایی انجام میگیرد و انسان یکی از مهمترین واسطههاست. جماد در مسیر کمال خود به نبات و حیوان و انسان ارتقا یافته، از طریق پیوند انسانها با انسان کامل به سمت کمال مطلق نایل میشوند. از اینرو انفکاک آدمی از مسیر انسانیت و عبودیت سبب خروج مراتب پایین وجود از مسیر کمال خواهد بود. همچنین تضییع نعمتها و اسراف نیز موجب تأخیر و انحراف جماد، نبات و حیوان در سیر کمالی خواهد بود که این خود ظلم بزرگی درحق آنان و مغایر و مباین با آرمانهای نظام عدالتگستر مهدوی به شمار میآید که درپی اقامۀ عدالت آفاقی و انفسی است. بنابراین یکی از اهداف مکتب تربیتی انتظار، تصحیح ارتباط انسان با طبیعت به عنوان آیتی از آیات الهی و ایجاد حس همبستگی با آن است.
نتیجه
فرهنگ انتظار در مفهوم پویا و رویکرد شیعی آن، حالتی آرمانی است که فرد آن را مقصد خود قرار میدهد و در حکم فرایندی است که فرد با قرار گرفتن در جریان آن، تکامل ماهوی پیدا کرده و در تکامل و توسعه این فرهنگ میکوشد. انتظار در شخص، گرایش دائم به سمت مراتب عالیتر ایجاد میکند. هدف تربیتی انتظار این است که آدمی را با حقیقت ولایت آشنا و همراه سازد که این آشنایی و متابعت، همان هستی معنوی آدمی را تشکیل میدهد و هر فرد بر حسب درک و استعداد خود ارزشهای والایی را در وجود خود سامان میبخشد. انتظار در حقیقت اتصال به مقام ولایت و درک حقیقت وجودی و نیازهای واقعی خویشتن است که انسان را در مسیر فیضگیری مداوم از نورولایت و واسطه فیض الهی قرار میدهد و بدین ترتیب او را در عبور از غرایز به سمت مفاهیم ارزشی و تبعیت ارزشهای دانی از ارزشهای عالی یاری میرساند. در چنین شرایطی انسان با گذشتن از لذات شخصی و ارزشهای نسبی و اجتماعی، در عالمِ ارزشهای بیحد و مرز و فوق زندگی محدود و محصورِ فرد و اجتماع، گام مینهد. معرفت امام ضمن توسعه افقهای شناختی انسان و آماده کردن و ایجاد توانایی در انسان برای نیل به سمت معرفت الهی که غایت علوم و معارف است به سبب درکی که نسبت به ولیّ خدا در انسان ایجاد میکند خودبهخود کشش و رغبتی در جان منتظر ایجاد میکند و چنان او را واله و شیدای امام عصر(عج) و در نهایت و از طریق امام، شیفته مبدأ هستی و مهرآفرین مینماید که فرد با همه وجود فقر خود را درک نموده، به تحقق و توسعه و تکمیل وجودی خود احساس نیاز پیدا میکند و در مسیر اطاعت از امام قرار میگیرد که این اطاعت او را به سمت عبودیت و تقوای الهی سوق میدهد. این امر خود انگیزه و نیرویی برای خودافزایی معرفتی و عاطفی و عملی و همچنین وحدتبخشی به تمام ادراکات و تمایلات را در فرد ایجاد میکند. انتظار و تکامل در مسیر آن دیدگاهها و عواطف و هیجانات فرد را نسبت به سایر انسانها و موجودات غیر انسان تحتالشعاع قرار داده موجب ایجاد انعطافی خاص در ادراک و روابط با آنها میشود.
منابع
_ ابنبابویه، علی بن حسین، الامامة و تبصرة من الحیرة، قم، مدرسة الامام المهدی(عج)، 1404ق.
_ انصاری، محمدعلی، دولت موعود، مشهد، بیان هدایت نور، 1386ش.
_ باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1388ش.
_ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان: شرح زیارت جامعه کبیره، قم، اسراء، 1384ش.
_ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی، موجود موعود، قم، اسراء، 1387ش.
_ حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1421ق.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات لألفاظ القرآن، دمشق، دارالعلم، 1392ش.
_ شریف رضی، نهج البلاغة، ترجمه: محمد دشتی، قم، نشر مشرقین، 1379ش.
_ شکوهی، غلامحسین، مبانی و اصول آموزش و پرورش، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368ش.
_ صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الاثر، قم، سیدة المعصومة، 1419ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1386ش.
_ طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن، الغیبة للحجة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.
_ علیپور، محمدحسن، «حرکت حبی و انسان کامل»، فصلنامه هفت آسمان، ش42، 1388ش
_ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران، العالمیة اسلامیة، 1363ش.
_ قطب، محمد، روش تربیتی اسلام، ترجمه: سید محمدمهدی جعفری، شیراز، دانشگاه شیراز، 1375ش.
_ کلینی، ابیجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش.
_ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ترجمه: علی مؤیدی، قم: نشر معروف، 1387ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404ق.
_ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، تهران، مؤسسة النشر الاسلامی، 1362ش.
_ مصباح یزدی،محمدتقی، آفتاب ولایت، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382ش.
_ مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، تهران، انتشارات صدرا، 1369ش.
_ مکارم شیرازی، ناصر، کلیات مفاتیح نوین، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب، 1387ش.
_ موسوی اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1383ش.
_ نعمانی، ابیعبدالله محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1363ش.