چکیده
اعتقاد به مهدویت ریشه در قرآن و سنت دارد و با توجه به رویکرد ظلمستیزانۀ آن، از همان قرون نخستین اسلامی کانون توجه برخی گروههای مخالف حاکمیت شد. در قرن اول هجری، جنبش کیسانیه با شعارهای شیعی و با تمرکز بر موضوع مهدویت، حرکت نظامی _ سیاسی علیه خلافت بنیامیه را برگزید. این اقدام الگویی برای سایر گروههای مشابه فراهم کرد که عمدتاً به عنوان گروههای غالی شیعه از آنان یاد میشود.
این پژوهش به بررسی راهبرد جنبش کیسانیه در طرح عملی مهدویت در جامعۀ عصر خود میپردازد و به این سؤال پاسخ میدهد که آیا انتخاب گفتمان مهدویت توسط این جنبش بر مبنای تفکرات مستحکم تشیع در این موضوع بود یا انگیزههای دیگری وجود داشت؟ ضرورت این پژوهش دستیابی به شناخت لازم دربارۀ انگیزهها و اهداف جنبش کیسانیه در تمرکز بر آرمان مهدوی است. همچنین الگوی مناسبی در آگاهیبخشی نسبت به برداشتهای نادرست از موضوع مهدویت در دوران معاصر خواهد بود.
مهمترین یافتههای این پژوهش عبارتند از:
1. تفکر مهدوی در جنبش کیسانیه به ابزاری برای مبارزه با خلافت تبدیل شد.
2. کیسانیه با بیتوجهی به رهنمودهای دین اسلام و امامان معصوم(ع)، به تعیین فرد و زمان دلخواه در باور مهدویت پرداختند.
3. نگرش این جنبش به مهدویت بر محوری ناقص و درکی افراطی
شکل گرفت.
4. مهمترین دلیل انحراف، بیتوجهی به امام معصوم و تکیه بر عقل و فهم برخی اشخاص بود.
واژگان کلیدی
مهدویت، تشیع، کیسانیه، امامان معصوم(ع)، محمد بن حنیفه، مختار، کوفه.
مقدمه
اندیشۀ مهدویت یا باور به حتمی بودن ظهور مصلح جهانی و پیشوای عدالتگستر عالم مورد توجه همۀ ادیان الهی بوده است. این اندیشه در دین اسلام از استحکام و جایگاه خاصی برخوردار است، به گونهای که از باورهای مشترک بین مذاهب اسلامی به شمار میرود و ریشه در کتاب و سنت دارد. با این وجود اوج اعتقاد به مهدویت در گفتمان امامت (تشیع) است.
مهدویت در این باور تنها یک نگرش تاریخی یا خبری از آیندۀ بشر نیست، بلکه بخشی جداییناپذیر از عقیدۀ امامت ائمۀ اثنیعشر است که امری الهی است؛ به این معنا که پس از شهادت رسول گرامی اسلام(ص)هدایت الهی از طریق امامان معصوم(ع) در بین مسلمانان استمرار یافته و دوازدهمین امام، حضرت مهدی(عج)است که دوران امامتش پس از شهادت پدرگرامیاش در سال 260 قمری آغاز شد و تا پس از ظهور ادامه خواهد یافت.
موضوع دیگری که در طول قرنها برگهایی از تاریخ را به خود اختصاص داده، مصداق مهدی موعود(عج)است. بر اساس نظر شیعیان امامی و برخی دیگر از مسلمانان، فرزند امام حسن عسکری(ع) همان مهدی موعود(عج)و همنام رسول خداست که به سال 255 قمری ولادت یافت. او زنده است تا در آخرالزمان _ در حالی که حضرت عیسی بن مریم(ع) همراه اوست _ ظهور کند (صدر، 1398: 68). این اندیشه از همان قرون نخستین هجری در میان مسلمانان گسترش یافت. گستردگی بسیار سریع این باور، با رویکرد ظلمستیزانۀ آن در حکومت خلفای دنیاپرست و ستمکار اموی و عباسی همراه بود. در این شرایط فضایی فراهم شد تا برخی افراد مدعی مهدویت شوند که یکی از گروههای پیشتاز در این جریان کیسانیه بودند.
بین برخی جریانهای منسوب به تشیع در قرون نخستین اسلامی به علل مختلف مواردی از غلو نسبت به ائمه(ع) یا افراد منسوب به آنان شکل گرفت. این گروهها بدون توجه به تعالیم هدایتبخش اسلام و رهنمودهای امامان معصوم(ع) معمولاً با انگیزههای جاهطلبانه و دنیاگرایانه از اعتقاد مردم نسبت به معبود واقعی، رهبران الهی و خاندان رسول اکرم(ص)سوءاستفاده کردند. آنها به دروغ خود را دارای مناصب معنوی جلوه دادند و با توجه به باور مردم به ظهور مهدی(عج)برای نجات شریعت، مدعی نیابت خاصۀ وی یا برخی دیگر از ائمه(ع) شدند و برای آنان جایگاهی غیرعادی قائل شدند تا خود نیز بهرهای ببرند. از جملۀ این افراد، ابوالخطاب از اصحاب امام صادق(ع) بود که قائل به خدایی آن حضرت شد تا بتواند خود را به عنوان پیامبر منصوب از طرف ایشان به پیروانش معرفی کند (نوبختی، 1388: 57).
عملکرد کیسانیه همچون دیگر گروههای غالی در میان شیعیان موجب آسیبهای درونی و بیرونی بسیاری گردید. از جمله بازرترین عرصههای این آسیبها، در موضوع اندیشۀ مهدویت بود. شناخت و تحلیل افکار و رویکرد گروه کیسانیه در موضوع مهدویت امری ضروری است؛ زیرا تمرکز بر فعالیتهای سیاسی و نظامی آنان معمولاً این موضوع را تحتالشعاع خود قرار داده است. البته در زمان بنیامیه، فرقههای غلات آنگونه که بعدها مشهور شدند، به عنوان فرقه مشهور نبودند و در آن ایام هیچگونه سخنی از فرقهای به نام کیسانیه نبوده است (صفری فروشانی، 1388: 88).
این نوشتار بر آن است که با تکیه بر منابع تاریخی و روایی به بررسی و تحلیل چگونگی پردازش کیسانیه به باور مهدویت بپردازد. بدین منظور تلاش شده است چارچوب تفکرات گروههای غالی شیعه _ که کیسانیه از جملۀ آنان است _ مورد توجه قرار گیرد، سپس با تمرکز بر مواضع فکری و سیاسی این گروه، تفکر مهدوی را از خلال این مواضع مورد ارزیابی قرار دهد.
معناشناسی غلو و کیسان
«غلو» در لغت به معنای از حد درگذشتن، زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی، گزافکاری و گزافهگرایی کردن است (عمید، 1377: ج2، 1490). واژۀ «غلو» کلمهای عربی بر وزن فُعول (مصدر از غلی یغلو) است. مترادف فارسی آن عبارت است از تجاوز از حد و حدود هر چیز. به همین سبب وقتی قیمت کالایی در بازار از حد معمول خود فراتر میرود برای آن تعبیر «غال» را به کار میبرند. همچنین در زبان عربی از جوشیدن مایع که حکایت از نگنجیدن مایع در حد و حدود ظرف دارد، با واژه غلیان یاد میشود (راغب اصفهانی، 1991: 365).
در اصطلاح علوم اسلامی، غلو به این معناست که انسان چیزی را که به آن اعتقاد دارد از حد عادی خود بسیار فراتر ببرد. معمولاً هر گاه واژۀ غلات در علم فرقهشناسی و در کتب ملل و نحل بدون قرینه به کار رود، منظور از آن افراد یا فرقههایی هستند که به خدایی امامان شیعه یا حلول روح خدایی در آنان اعتقاد داشتهاند (مشکور، 1379: 151). شهرستانی، غالیان را اینگونه توصیف میکند:
اینها کسانی هستند که در مدح امامان خود غلو نموده و آنها را از حدود مخلوقات خارج ساخته و در مقام الوهیت قرار دادند. پس آنان شاید یکی از امامان خود را با خداوند، یا خدا را با خلق تشبیه کردهاند. (شهرستانی، 1956: ج1، 154)
واقعیت آن است که غلو مختص مسلمانان نبوده و در ادیان دیگر نیز وجود داشته است. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به این قبیل افراد میفرماید:
اى اهل کتاب، در دین خود غلوّ مکنید، و در بارۀ خدا جز [سخنِ] درست مگویید. (نساء: 171)
چنانچه این معنا در غلو مورد توجه قرار گیرد، در میان مسلمانان اعم از سنی و شیعه افرادی قائل به الوهیت یا نبوت یا صفات فوق بشری برای بزرگان خود شدهاند. البته با توجه به اینکه گرایش به مهدویت همواره مورد توجه خاص شیعیان بوده است، بالطبع جنبشهای غالی شیعی مورد نظر است که در این پژوهش به گروه کیسانیه از آنان پرداخته میشود.
کیسانیه از نظر ریشۀ لغوی برگرفته از واژۀ کیسان است که صفتی از مادۀ کیّس (زیرک) به شمار میرود (عمید، 1377: ج2، 1668). دربارۀ دلیل انتخاب این نام برای جنبش کیسانیه، چندین احتمال ذکر شده است؛ از جمله:
الف) کیسان، از غلامان حضرت علی(ع) بود که در جنگ صفین (37ق) کشته شد (منقری، 1365: 249).
ب) کیسان لقب یا نام مختار بن ابیعبید ثقفی بود و فرقۀ کیسانیه به او منسوبند (مقدسی، 1962: ج5، 131). بنابر روایتی دیگر، امام علی(ع) مختار را کیسان نامید (مسعودی، 1409: ج3، 277).
ج) بنابر احتمالی دیگر، کیسان (ابوعمره) از موالی بنوعرینه از طوایف قبیلۀ عرب بجیله بود (بلاذری، 1394: ج6، 395). گفته شده است که وی صاحب سِرّ مختار بود و بر کار و رأی او غلبه داشت و مختار را به انتقام خون امام حسین(ع) برانگیخت (طوسی، 1382: 128).
کیسان در قیام مختار نقش بسیار مهمی ایفا کرد. او که ریاست نگهبانان مختار را بر عهده داشت(دینوری، 1960: 289) خانههای جنایتکاران کربلا را ویران کرد، به هر کدام دست یافت او را به قتل رساند و اموال آنان را به ایرانیان طرفدار مختار داد. وی در گفتار و رفتار و کشتار مخالفان، حتی از مختار نیز بسیار تندروتر بود (نوبختی، 1388: 23). شمر بن ذیالجوشن (ابنکثیر، 1979: ج8، 270-271)، خولی بن یزید اصبحی (طبری، 1357: ج6، 59-60) و عمر بن سعد (کوفی، 1411: ج6، 245- 246) از جمله مشهورترین افراد دخیل در واقعۀ کربلا بودند که توسط او به سزای عمل ننگین خود رسیدند. به سبب اقدامات کیسان، در کوفه مَثلهایی دربارهاش ساختند.
با توجه به آنچه بیان شد و اینکه بعدها مدعیان پیروی از مختار و مهدویت محمد بن حنیفه که برخی هم از موالی بودند را کیسانیه نامیدند، این نام برگرفته از نام کیسان بوده و اشعار بر هویت وی داشته است. البته در طول تاریخ فرقههای بسیاری را ذکر کردهاند که اصل آنها به مختار برمیگردد (رضوی اردکانی، بیتا: 64) و به نظر میرسد حکومتها نسبت به مختار و سایر قیامها تلاش میکردند آنها را کافر و دارای عقاید خرافی قلمداد کنند و از این راه بر اعتقاد مردم به خود بیفزایند (ولوی، 1367: ج1، 72). از اینرو در بررسی این فرقهها باید دقت بیشتری اعمال کرد.
غالیان از دیدگاه معصومین(ع)
رسول گرامی اسلام(ص)نسبت به پیدایش چنین گروههایی هشدار داده و فرمود:
دو گروه در امت من هستند که سهمی از اسلام نمیبرند: غالیان و قدریهها. (صدوق، 1320: 37)
همچنین آن حضرت فرمود:
از غلو در دین خود برحذر باشید که غلو در دین، پشتیبان شما را نابود ساخت. (بخاری، 1410: ج8، 144)
و نیز فرمود:
دو گروه از امت من بهرهای از اسلام ندارند؛ یکی آنکه علیه اهلبیت من جنگ در پیش گیرد و دیگری آنکه در دین غلو کند و منحرف شود. (صدوق، 1957: ج3، 408)
امام علی(ع) _ که توسط برخی از غلات توصیف مافوق بشری شده بود _ به شدت با این جریان مقابله کرد و در این راستا روشنگریهای بسیار نمود. آن حضرت فرمود:
دو کس به خاطر من به هلاکت رسیدند: عاشق غالی و دشمن خشمگین. (ابنابیالحدید، 1387: ج4، 105)
سایر امامان نیز به کرات رویکرد آشتیناپذیر خود را با این تفکر منحرفانه بیان کردند. امام صادق(ع) جامعه را اینگونه از خطر آنان آگاه فرمود:
از غلات نسبت به جوانان خود برحذر باشید، مباد آنان را فاسد سازند. (مجلسی، 1403: ج25، 265)
همچنین ایشان فرمود:
کمترین چیزی که به وسیلۀ آن انسان از ایمانش خارج میشود آن است که در مجلس غالی بنشیند، سخنانش را گوش دهد و آنها را تصدیق کند. (همو: 270)
بدینسان معصومین(ع) هر یک در عصر خود کوشیدند مخاطبان خود را از خطری آگاه کنند که میتوانست در حرکتی خزنده از درون، مکتب تشیع را به تدریج از هویت واقعی خود دور کند.
تشیع و کیسانیه
از قرون نخستین اسلامی واژۀ «شیعه» به معنای پیروان و یاران امام علی(ع) و اهلبیتش به کار رفته و در متون مختلف آمده است. از امام علی(ع) نقل شده که فرمود:
پیروان طلحه و زبیر در بصره، شیعیان و کارداران ما را به قتل رساندند. (منقری، 1365: 7)
به گفتۀ مسعودی بعد از اتمام بیعت برای ابوبکر، امام علی(ع) و شیعیانش در منزل ایشان اقامت کردند (مسعودی، 1893: 121). همچنین گفتاری از امام حسن(ع) خطاب به مردم کوفه نقل شده که فرمود: «شما شیعیان ما هستید» (ابومخنف، 1386: ج1، 1960).
اینکه مصادیق شیعه چه کسانی هستند نیز مورد توجه محققان قرار گرفته است. از نظر شهرستانی شیعیان کسانی هستند که بهطور ویژه علی(ع) را مشایعت کردند و به امامت و خلافت و نص و وصیت او _ چه به صورت آشکار و چه پنهان _ معتقد بودند. نیز بر این باور بودند که امامت از فرزندان او خارج نمیشود و اگر شد با ظلمی از طرف دیگری یا تقیه از خود ایشان بوده است (شهرستانی، 1956: ج1، 131).
ابنحزم نیز میگوید:
هر کس با شیعه دربارۀ اینکه علی(ع) بهترین مردم پس از پیامبر(ص)و او و فرزندانش محقترین آنها نسبت به امامت هستند موافق باشد، او شیعه است؛ اگرچه در غیر این موارد با آنها مخالف باشد، مانند آنچه مسلمانان در آن اختلاف دارند و اگر در آنچه ذکر کردیم با آنها مخالف باشد، پس شیعه نیست. (ظاهری، 1384: ج2، 113)
تعدادی از گروههای منتسب به شیعه بهخصوص غالیان در تعاریف ذکر شده از شیعه قرار نمیگیرند. از اینرو برخی علمای شیعه با توجه به معیارهای اساسی خود، این گروهها را خارج از شیعه اعلام کردند. از جمله شیخ طوسی، سلیمانیه را که بخشی از زیدیه هستند خارج از شیعه اعلام کرد؛ زیرا آنها به وصیت اعتقاد نداشته، بلکه معتقد به امامت شورایی بودند. از نظر این فرقه، امامت با وجود دو نفر از بهترین مسلمانان برپا میشود (همو: ج1، 135). اعتقاد زیرشاخههای زیدیه در موضوع امامت همچون سلیمانیه است، در نتیجه آنها نیز خارج از شیعه قلمداد شدهاند.
از جمله مشهورترین فرقههای غالی شیعه، کیسانیه است. آنها دربارۀ علی(ع) سخنان بسیار گمراه کنندهای گفتهاند (اشعری، 1950: ج1، 90). این گروه به امامت محمد بن علی(ع) معروف به ابنحنیفه اعتقاد داشتند و مدعی بودند که امام علی(ع) بر امامت فرزندش
محمد بن حنیفه تأکید کرده و در بصره پرچم را به دست او سپرد (همو، 1963: 26-27). موضوع دیگری که در باورهای آنان وجود داشت تناسخ بود. بر این اساس آنها ادعا نمودند که امامت از علی(ع) به حسن(ع) و سپس به حسین(ع) و بعد به ابنحنیفه رسیده است. یعنی روح پیامبر(ص)در علی(ع) وارد شد و روح علی(ع) در حسن(ع) و روح حسن(ع) در حسین(ع) و روح حسین(ع) در محمد بن حنیفه وارد شد و روح محمد بن حنیفه در پسرش ابیهاشم وارد شد... (همو). از دیگر افکار آنان بدا بود؛ زیرا بدا را در کار خدا روا میدانستند (بغدادی، 1948: 31).
پیروان فرقۀ کیسانیه به ابنحنیفه اعتقاد و ایمانی خارقالعاده داشتند؛ از جمله تصور میکردند او به تمامی علوم تسلط دارد و همۀ اسرار شناخت ظاهر و باطن و نیز شناخت جهان و موجودات آن را از سیدین _ امام حسن و امام حسین(ع) _ فرا گرفته است (شهرستانی، 1956: ج1، 131). روش امام سجاد(ع) و سپس دیگر امامان شیعه پس از ایشان در خودداری از شرکت مستقیم در عملیات نظامی موجب شد تا بسیاری از شیعیان مخالف بنیامیه و سپس بنیعباس به دیگر مدعیان یا جریانهای طرفدار قیام مسلحانه بپیوندند. پس از اینکه مختار ثقفی در عرصۀ مبارزات نظامی علیه امویان به پیروزیهای چشمگیری دست یافت، مورد توجه برخی شیعیان و مخالفان بنیامیه قرار گرفت. به گفتۀ دینوری بیشتر یاران مختار از ایرانیان کوفه، معروف به حمراء (سرخچهره) بودند و شمار آنان حدود بیستهزار مرد بود که با وی همراه شدند (دینوری، 1960: 231). شواهد تاریخی حاکی از آگاهی مختار از علاقۀ ایرانیان کوفه نسبت به خاندان پیامبر(ص)است (شاهرخی، 1387: 72). البته بعدها رهبران و پیروان غالی مدعی طرفداری از مختار عمدتاً عرب بودند.
فرقۀ کیسانیه همچون دیگر گروههای مشابه، یک ایدۀ خاص را تعقیب نکردند. آنان برحسب شرایط، تغییر فکر و روش دادند و به دستهجات مختلفی منشعب گشتند. این فرقه پس از اینکه امامت را از فرزندان فاطمه(س) خارج نمودند، امامت محمد بن حنیفه را مطرح کردند.از گروهی به نام مختاریه سخن به میان آمده که گاهی به عنوان کیسانیه و گاهی به عنوان یکی از فرقههای کیسانیه مطرح شدهاند (نوبختی، 1388: 44). گروهی دیگر به نام هاشمیه اعتقاد یافتند که ابوهاشم (عبدالله بن محمد بن حنیفه) مهدی است و نمرده است و میتواند مردمان را زنده کند. این فرقه نیز زیرمجموعۀ کیسانیه به شمار رفته است (شهرستانی، 1956: ج1، 150).
مهدویت از دیدگاه تشیع
چنانکه اشاره شد، مهدویت در همۀ ادیان الهی بهویژه در اسلام مورد توجه قرار گرفته است. البته این موضوع در مذهب تشیع، جایگاهی ممتاز دارد؛ زیرا بر این باورند که به حکم عقل و شرع هیچگاه جهان از حجت خداوند خالی نمیماند. بر اساس این عقیده، دوازدهمین امام، حضرت مهدی(عج)است که به دستور خداوند در سال 265قمری از نظرها مخفی شد و در آخرالزمان، هنگامی که خداوند اجازه دهد از پس پردۀ غیب پدیدار خواهد شد (طوسی، 1358: 56).
پیروان شیعۀ امامیه در اثبات امامت مهدی(عج)به احادیث و شواهدی استناد میکنند که نهتنها در منابع مورد اعتماد خود، بلکه حتی در منابع مهم اهلسنت نیز آمدهاند؛ از جمله حدیثی از پیامبر(ص)که میفرماید:
بعد از من دوازده جانشین است که همگی آنان از قریش هستند. (نعمانی، 1382: 48- 49)
شیخ طوسی تعدادی از احادیث اهلسنت و تشیع در اثبات غیبت را روایت کرده است (طوسی، 1358: 87 به بعد). از جمله مشهورترین احادیث اهلسنت دربارۀ ظهور امام مهدی(عج)این حدیث است:
مهدی در آخرالزمان ظهور میکند و زمین را پر از عدل و داد مینماید، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده بود. (ابنحنبل: ج3، 36)
برخلاف نظر برخی تحریفکنندگان، امید به ظهور مهدی(عج)نظریهای جدید در نزد شیعه نیست که به سبب گسترش ظلم و ستم و با این رویا که کسی بیاید و زمین را از آلودگی و ظلم پاک کند به وجود آمده باشد (مظفر، 1954: 57). از دیدگاه شیعه، این باور با دیگر مسائل ضروری اسلام تفاوتی ندارد و انکار آن، انکار ضرورتی از ضروریات دین است (دخیل، بیتا: 7). البته دربارۀ مصداق موعود و برخی مسائل مرتبط با آن شبهات گوناگونی مطرح شده است که پاسخ همۀ موارد در برخی منابع شیعی به تفصیل آمده است. جالب آن است که برخی از دانشمندان اهلسنت صراحتاً این فرد را نام میبرند که به چند مورد آن اشاره میشود:
... در این سال (260ق) ابومحمد علوی عسکری یکی از ائمۀ اثناعشر بر طبق عقیدۀ امامیه وفات مییابد و او والد محمدی است که او را منتظر مینامند. (ابناثیر، 1407: ج7، 274)
همچنین اینگونه آمده است:
ابوالقاسم محمد بن حسن بن علی بن محمد الجواد دوازدهمین ائمۀ اثناعشر طبق عقیدۀ امامیه بوده که به جهت حجت شهرت یافته و ولادت او روز جمعه نیمۀ شعبان سال 255قمری بوده است. (ابنخلکان، بیتا: ج4، 176)
جالب است که حتی از آن حضرت به عنوان «المنتظرالشریف» و «خاتم ائمه اثنیعشر» نیز یاد شده است (ذهبی، 1413: ج13، 119) و سرانجام در ضمن طرح مطلبی دربارۀ امام عسکری(ع) فرزند ایشان اینگونه توصیف شده است:
او جانشینی بهجز فرزندش ابوالقاسم محمد حجت بهجا نگذاشت. او که عمرش به هنگام وفات پدرش پنج سال بود، ولی خداوند به او حکمت ارزانی داشت و قائم منتظر نامیده شد. (هیثمی، 1385: 27)
مسعودی مورخ مشهور قرن چهارم هجری در این باره میگوید:
به سال دویست و شصتم و در دوران خلافت معتمد، ابومحمد حسن بن ... حسین بن علی بن ابیطالب(ع) در بیست و نه سالگی درگذشت. وی پدر مهدی منتظَر بود که امام دوازدهم قطعیۀ امامیه است و اکثریت شیعه اینانند. (مسعودی، 1409: ج4، 112)
مهدویت؛ باور یا حربۀ کیسانیه
چارچوب تفکر شیعی دربارۀ مهدویت از جانب کیسانیه و دیگر غلات دچار خدشه شد. حال پرسش این است که این تغییر راهبری در این موضوع مهم و پیمودن مسیری برخلاف رهنمودهای ارائه شده از سوی معصومین(ع) با چه انگیزههایی بوده است و طراحان آن به دنبال چه بودهاند؟ پاسخ به این پرسشها منوط به دستیابی کاملی از باورها، اهداف و عملکرد فرقۀ کیسانیه است. این گروه همچون دیگر گروههای مشابه در قرون نخستین اسلامی رویکردی نظامی داشت. از سوی دیگر در همین زمان اعتقاد راسخ به مهدویت در میان شیعیان و همچنین اهلسنت وجود داشته است؛ به طوری که وجود قائم و مهدی، امری ثابت و اصلی مسلم در میان مسلمانان بوده است. بدیهی بود چنین مقولۀ پرچاذبهای _ که مورد توجه و استقبال گروههای کثیری در جامعۀ اسلامی قرار داشت _ در اولویت گروههای افراطی همچون کیسانیه قرار گیرد. نکتۀ دیگری که به امیال و آرزوهای این گروهها در موضوع مهدویت دامن زد، پنهان بودن یا نامعلوم بودن شخص «مهدی» از نظر برخی جریانها و همچنین زمان خروج وی بود. با این فرض آنها در موقعیتهای گوناگون میتوانستند کاندیداهای مختلفی را برای اهداف خود مطرح کنند.
از اینرو ادعای مهدویت افراد مختلفی مطرح شد؛ از جمله محمد بن حنیفه، عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر، امام باقر(ع) _ در حالی خود ایشان همچون دیگر امامان آن را به شدت نفی کرد _ ، اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و حتی خود امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) و نیز دربارۀ برخی رهبران علوی که علیه عباسیان قیام کردند، همچون نفس زکیه، حسن بن قاسم، یحیی بن عمر و محمد بن قاسم (شاکری موحد، 1390: 330).
فرقۀ کیسانیه متأثر از قیام مختار ثقفی بود. برخی از منابع تلاش میکنند مختار را همان فردی قلمداد کنند که نخستینبار مهدی بودن محمد حنیفه را مطرح کرده و آن را گسترش داد. به گفتۀ ابنسعد وقتی مختار زمام امور را به دست گرفت نامهای به محمد بن علی مهدی نوشت (ابنسعد، 1405: ج5، 73) و در گفتوگو با ابراهیم بن اشتر به او گفت: «مهدی برایت نامه نوشته است» (همو: 72).
هرچند نمیتوان برخی ارتباطات میان مختار و محمد حنیفه را انکار کرد، اما به نظر میرسد اتهام مذکور از جانب دشمنان مختار مطرح شده و گسترش یافته است. در غیر این صورت طرفداران اهلبیت(ع) در کوفه با او مخالفت میکردند؛ ضمن اینکه برخی منابع شیعی وی را از این اتهام مبرا میدانند. به علت رواج شایعاتی دربارۀ مختار، برخی از شیعیان کوفه هیئتی را به ریاست عبدالرحمن بن شریح به مدینه فرستادند. در ملاقاتی که این هیئت با حضور محمد حنیفه با امام سجاد(ع) داشت، امام خطاب به عمویش محمد حنفیه فرمود:
ای عمو، اگر بردهای زنگی هم به پشتیبانی از ما اهلبیت(ع) قیام کند، حمایت از او بر مردم لازم است و در این مورد من به شما ولایت دادم؛ هر طور صلاح میدانی عمل کن! (خویی، 1413: ج19، 109)
در نتیجه این فرقه سرنوشتی همچون تعدادی از گروههای مشابه دیگر یافت. هواداران متعصب و ناآگاه دربارۀ آنان ادعاهایی را مطرح کرده و دامن زدند که مطابق با واقع نبود. ضمن اینکه در دوران مختار، کیسانیه اصلاً مطرح نبوده است.
طرح عملی مهدویت توسط کیسانیه
بسیاری از سپاهیان مختار را موالی (پارسیان) تشکیل میدادند. آنها فقط در دوران خلافت کوتاهمدت امام علی(ع) طعم عدالت را چشیدند و پس از آن تحت ظلم مضاعف بنیامیه قرار گرفتند. واقعیت آن است که حکومت بنیامیه یک حکومت اسلامی نبود که مسلمین را یکسان و مساوی بداند. در واقع دوران آنان، تعصب جاهلی و توحّش به جای اسلام حکومت میکرد (امین، 1358: 45). این عقبگرد به گذشته، سبب کنار نهادن ارزشهای اسلامی و احیای مجدد تعصبات نژادی شد. با این تفاوت که رقابت بین قبایل عرب به رقابت اعراب حاکم و اقوام مغلوب غیرعرب تبدیل گردید. معاویه در این روند نقش مهمی ایفا کرد. وی هیچگونه حقوق انسانی برای ایرانیان اعم از مسلمانان یا غیرمسلمان قائل نبود و هنگامی که شمار آنها در عراق و بهویژه در کوفه فزونی یافت، تصمیم گرفت گروهی از آنان را به قتل رساند و بقیه را نیز به راهسازی وا دارد، اما احنف بن قیس او را از این کار بازداشت (بلاذری، 1398: 394).
این اشخاص همچون گروههای متعدد مخالف در عراق انگیزههای بسیاری برای خیزش نظامی داشتند. تحمیل مالیاتهای سنگین و بیعدالتی اقتصادی و اجتماعی بر دوش آنها از یکسو و اعتقاد به اهلبیت(ع) و بهویژه مهدی(عج)به عنوان منجی آنان و سایر محرومان از سوی دیگر، شرایطی را ایجاب میکرد که آنان را هر لحظه آمادۀ قیام نظامی تحت هر عنوانی میکرد. از همینرو به برخی از امامان معصوم(ع) اصرار کردند که قیام کرده و نقش مهدی موعود را ایفا نمایند، چنانکه از امام محمدباقر(ع) درخواست قیام کردند (کلینی، 1401: ج8، 80 و 341). امام در پاسخ فرمود که وی قائم منتظر نیست و قائم در آینده، هنگامی که زمان کاملاً مناسب فرا رسد ظهور خواهد کرد (طوسی، 1358: 167-169).
همین درخواست بعدها از امام صادق و امام کاظم(ع) شد. شهادت امام کاظم(ع) در زندان به شایعۀ مهدی آخرالزمان بودن ایشان دامن زد. هرچند به زودی معلوم شد که آن گمان باطل است، اما برخی بر آن عقیده ماندند و امامت را به او ختم کردند که به واقفیه شناخته شوند (نوبختی، 1388: 87 - 90). البته گروههایی دیگر کوشیدند افرادی غیر از امامان را به عنوان موعود مطرح کنند.
در میان این قبیل گروهها، کیسانیه تحقق عملی مسئلۀ مهدی موعود در جامعه را بر عهده گرفت. امامان معصوم(ع) و شیعیان آگاه با این اقدام کیسانیه مخالفت کردند. اما این امر برای فرقههای دیگری که آرمانی مشابه کیسانیه داشتند الگویی را فراهم نمود تا هر یک فردی را به این عنوان معرفی کرده و عَلَم طغیان علیه خلفا برپا کنند.
با نهضت مختار، مقدمات فکری و عملی لازم برای طرح آمال و آرزوهای کیسانیه فراهم شد. انتخاب رویکرد نظامی با بُنمایۀ تفکرات شیعی و حضور چشمگیر شیعیان با پیروزی اولیه بر دشمنان اهلبیت(ع) شرایط مطلوب را برای امید به موفقیت در مبارزات و توفیق نهایی فراهم نمود. با اینکه مختار برای تأیید قیام و رهبری آن به امام سجاد(ع) مراجعه کرد، اما امام بنابر برخی مصالح او را رسماً تأیید نفرمود. بعدها پس از حضور گروهی از کوفیان در مدینه و تحقیق آنان دربارۀ مختار پاسخ آن حضرت بهگونهای بود که افراد این گروه به یکدیگر میگفتند: «زینالعابدین و محمد بن حنیفه به ما اجازه دادند و گفتند: دوست داریم خدا به وسیلۀ هر کس از بندگانش که میخواهد، انتقام ما را از دشمنان بگیرد و اگر راضی نبودند ما را نهی میکردند» (طبری، 1357: ج30، 436).
الگوی مهدویت در اندیشۀ کیسانیه
فرقۀ کیسانیه همچون بسیاری دیگر از گروههای مشابه خود به تدریج شکل گرفت و مدتها بعد به این نام شهرت یافت. در منابع مهم در دوران مختار و حتی دهها سال پس از وی، نامی از کیسانیه به میان نیامده است. گفته شده پس از مرگ ابوهاشم (محمد بن حنیفه) در منزل محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، وی از این فرصت استفاده کرد و مدعی شد که ابوهاشم او را وصی خود قرار داده است (اشعری، 1963: 40). آنان به منظور جلب نظر خاندان امامت به سوی خود دربارۀ ابنحنیفه و فرزندش غلو کردند و سپس چنین القا کردند که آل علی(ع) به نفع آنان از حکومت دست برداشتند (مشکور، 1379: 76). تأثیرپذیری از سایر افکار انحرافی، افراط و تفریط و التقاط فکری موجب شد که دچار انشعاباتی شوند. بررسی و تحلیل این گروههای مختلف که همگی زیرمجموعۀ فرقۀ کیسانیه هستند، بیانگر نداشتن الگویی دقیق و تعریف شده دربارۀ مهدی موعود(عج)است. از اینرو با ارائۀ فرضیههای گوناگون در اینباره هر یک راه جداگانهای در پیش گرفتند. برخی منابع ادعا میکنند که شائبۀ مهدی بودن محمد حنفیه، در زمان حیات وی و توسط برخی از طرفداران مختار ایجاد شده است. از جمله به سخن فردی که خطاب به ابنحنیفه گفت: سلام بر تو ای مهدی... (ابنسعد، 1405: ج5، 60) استناد میشود.
همچنین گفته شده برای نخستینبار مختار بود که عقیدۀ مهدویت را مطرح کرد و محمد بن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی کرد و خود را نمایندۀ او دانست (بدوی،1973: ج2، 71).
بررسی دقیق ادعای فوق بیانگر این واقعیت است که نه مختار مدعی مهدویت محمد بن حنیفه شد و نه اینکه وی _ بهرغم برخی اخبار _ شخصاً ادعای مهدویت کرده است. در این راستا شواهد تاریخی انکارناپذیری موجود است. هرچند تمایل برخی کتب ملل و نحل دامن زدن به اینگونه اتهامات است، اما در منابع تاریخی تصریح شده که مختار هیچ ادعای گزافی نداشته و عقیدۀ کفرآمیزی ابراز نکرده است (ابناثیر، 1407: ج4، 217). ابنسعد نقل میکند که فردی به ابنحنیفه مراجعه کرده و از او دربارۀ چیزهای مخفی سؤال نمود. وی پاسخ داد: «از این سخنان بپرهیزید و این شایعات برای شما ننگ است و بر شما باد اطاعت و پیروی از کتاب خدا ... که همگی شما تنها با کتاب خدا هدایت خواهید شد ...» (همو: 77).
گفتمان اساسی طرح کیسانیه در الگوی مهدویت بر پایهای سست و بیاساس بنیان شد. این فرقه پنداشتند که محمد بن حنیفه بعد از حسین بن علی(ع)، امام و مهدی موعود و در کوه رضویِ مدینه است (قمی، 1361: 237) و نزد او آب و عسل نهاده شده و از آنجا ظهور و قیام خواهد کرد (شهرستانی، 1956: ج1، 147؛ نوری، 1381: 214). البته باورهای مشابه دیگری از جانب آنان مطرح شد، مانند اینکه گفتند: امام محمد حنیفه نمرده است و در کوه رضوی میان شیر و پلنگی که او را نگهبانی میکنند نشسته است و نزد او دو چشمه است که از یکی عسل و از دیگری آب بیرون میآید و بعد از غایب شدن مراجعت خواهد فرمود و عالم را به عدالت پر سازد چنانکه به جور پر شده است (شهرستانی، 1956: ج1، 150).
این برداشت از مهدویت الگویی ناقص و تحریف شده از تفکر منسجم و دارای چارچوب مشخصی در شیعۀ امامیه است که براساس آن مهدی(عج)ذریۀ حضرت فاطمه(س) و بدینوسیله از نسل پیامبر(ص)است؛ خصوصیتی که در ابنحنیفه نبود. ضمن اینکه برخی ادعاهای مجعول همچون محافظت برخی حیوانات یا چشمه عسل و مانند اینها بیشتر شکل افسانه دارد. سرانجام همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، نهتنها ابنحنیفه مدعی امامت و مهدویت نشد، بلکه با وجود داشتن هواخواهان بسیار و بالا بودن سن، در مقابل امام سجاد(ع) ابراز ارادت و احترام کرد و به صراحت گفت: «امامت مخصوص توست» (رازی، 1361: ج2، 672).
انشعابات کیسانیه در مسئله مهدویت
موضوع مهدویت در محورهای اساسی آن بهویژه حیات و غیبت مهدی(عج)اندیشه و باوری ریشهدار و عمیق است که افزون بر منابع فراوان و متقن شیعی در تعداد زیادی از منابع اهلسنت نیز مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس این روایات، فیض وجود امام حتی در حالت غیبت نیز بر گسترۀ تکوین و اهل زمین استمرار مییابد و این یکی از مهمترین فواید امام غایب است (فخعلی، 1383: 243). وجه غالب این راهبرد، طرح آن به عنوان یک باور و اعتقادی اساسی است، نه بهانه یا وسیلهای برای مبارزات گروهی، نژادی یا نظامی.
از ابتدا باور غالیان شیعه از جمله کیسانیه، ورود به این موضوع همراه با درکی ناقص و اشتباهی مصداقی بود و زاویۀ دید آنها با مفهوم واقعی مهدویت به تدریج افزایش یافت؛ به گونهای که نگاه بیشتر آنان به این مفهوم، ابزاری برای نیل به آرمانهای قومی یا نظامی بود. جریان کیسانیه مصداق واقعی این سیر تاریخی است.
کربیه _ از فرقههای کیسانیه _ بر همان باور مهدویت محمد بن حنیفه توقف کرد. این عده در زمان امام باقر(ع) مطرح شدند و اعتقاد یافتند ابنحنیفه نمرده و نخواهد مرد و هماکنون غایب است اما مکان او معلوم نیست و روزی ظهور خواهد کرد و مالک زمین خواهد شد و تا رجوع او هیچ امامی نخواهد بود (نوبختی، 1388: 44). بعضی از این افراد فرقه نیز میگویند: محمد بن حنیفه در کوهستان رضوی است و بار دیگر خروج خواهد کرد (مشکور، 1379: 58).
کیسانیه که در ابتدا با طرح موعود بودن ابنحنیفه، امامت را از خاندان زهرا(س) و در واقع پیامبر(ص)خارج کردند، در برخی فرقههای دیگر خود، آن را از فرزند علی(ع) و سپس از علویان و هاشمیان نیز خارج نمودند. از جملۀ این گروهها فرقۀ المعاویه است که اعتقاد به تناسخ ارواح داشتند و میگفتند که روح خدا در محمد(ص)و سپس در علی(ع) و پس از آن در محمد بن حنیفه و سپس در پسرش ابیهاشم و سرانجام در عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب وارد شد (اشعری، 1963: 42).
گروهی دیگر از کیسانیه به این معتقد شدند که بیان بن سمعان النهدی، امام است. بیان ادعا کرد که ابیهاشم (ابنحنیفه) به او وصیت کرده و طایفهای از کسانی که به امامت ابنحنیفه عقیده داشتند به او گرایش یافتند (همو: 32 - 38).
بدینسان عملکرد کیسانیه در مسئلۀ مهدویت همراه با تناقضات بسیار و به دور از هر گونه حد و مرز مشخص و تعیین شدهای بود و این فرقه پس از فرقۀ سبائیه به عنوان اصلیترین منبع عقاید غلوآمیز دربارۀ ائمه(ع) مطرح گردید و حتی اصل غلو را از این فرقه میدانند.
نتیجه
گرایش به مهدویت بر محور رهنمودهای پیامبر(ص)و امامان(ع) همواره در جامعۀ اسلامی وجود داشته است. بدیهی است این باور راسخ که موافق و مخالفانی نیز داشته، توسط برخی مدعیان دروغین یا آمال و آرزوهای افرادی مورد سوءاستفاده قرار گیرد. کیسانیه از هواخواهان و طرفداران مختار ثقفی تشکیل شد و تعداد زیادی از آنان غیرعرب (موالی) بودند. این افراد تحقق خواستههای خود در برابر ظلم مضاعفی که به سبب نژاد و اعتقادشان در طول دهها سال بر آنها تحمیل شده بود را تنها در فعالیتهای نظامی و حرکت مسلحانه میدیدند. اجتناب امامان معصوم(ع) از شرکت در قیامهای مسلحانۀ پس از واقعۀ عاشورا و تأکید آنان بر اینکه مهدی(عج)این وظیفه را بر عهده خواهد داشت، بهانهای شد تا برخی غلات و افراد منحرف بر آنان سبقت گرفته و افراد دیگری را که برای آنها قابل رؤیت یا درک سطحی بودند به عنوان مهدی مطرح نمایند.
کیسانیه در آغاز محمد بن حنیفه پسر امام علی(ع) را به این منظور مطرح نمودند. وی نهتنها هرگز چنین ادعایی نکرد، بلکه دیگران را از توهّم چنین نسبتی بر خود بازداشت. اساساً کیسانیه را میتوان آغازگر طرح عملی مهدویت در جامعۀ اسلامی دانست؛ هرچند این اقدام بهترین بهانۀ فرقه و انشعاب در میان شیعه نیز گردید. در واقع وجه غالب رویکرد سیاسی _ نظامی کیسانیه موجب شد تا آنان برای نیل به اهداف خود، بیشترین استفادۀ ابزاری را از گفتمان مهدویت انجام دهند و آن را ابزاری برای خواستهها و مطالباتشان قرار دهند.
منابع
1. ابناثیر، محمد بن عبدالکریم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407ق.
2. ابنخلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا.
3. ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، 1405ق.
4. ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبة المعارف، 1979م.
5. ابنحنبل، احمد، مسند،بیروت، دارالفکر، بیتا.
6. ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین و مصرع اهل بیته و اصحاب فی کربلاء، قم، مکتبة الحیدریة، 1386ش.
7. اشعری، سعد بن عبدالله، کتاب المقالات و الفرق، تهران، بینا، 1963م.
8. اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین، قاهره، بینا، 1950م.
9. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق: احمد سقر، قم، دارالشریف الرضی، 1405ق.
10. امین، احمد، ضحیالاسلام، ترجمه: عباس خلیلی، تهران، اقبال، 1358ش.
11. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار ابنکثیر، 1410ق.
12. بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم للملایین،1973م.
13. بغدادی، ابیمنصور عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، بینا، 1948م.
14. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1394ق.
15. فتوح البلدان، تحقیق: رضوان محمد رضوان، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1938ق.
16. ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق: عبدالزهراء الحسینی، بیروت، دارالاضواء، 1407ق.
17. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج19، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1413ق.
18. دخیل، محمدعلی، الامام المهدی(ع)، نجف، بینا، بیتا.
19. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعه عامر، قاهره، داراحیاء الکتب العربیة، 1960م.
20. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق.
21. رازی، محمدحسین، نزهة الکرام و بستان العوام، بیجا، بینا، 1361ش.
22. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم، 1991م.
23. رضوی اردکانی، ابوفاضل، ماهیت قیام مختار، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات دفتر تبلیغات اسلامی، بیتا.
24. شاکری موحد، محمدرضا، امامان شیعه(ع) و حکومتها، قم، نشر زائر، 1390ش.
25. شاهرخی، سیدعلاءالدین، «نقش ایرانیان کوفه در نهضت مختار»، فصلنامۀ مشکٰوة، ش100، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، پاییز 1387ش.
26. شریف رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، ترجمه و تحقیق: محمد دشتی، قم، مشرقین، 1379ش.
27. شوشتری (تستری)، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1413ق.
28. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، قاهره، 1956م.
29. صدر، صدرالدین، المهدی، کویت، مکتبة المنهل، 1398ق.
30. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تهران، بینا، 1320ش.
31. علل الشرایع، نجف، بینا، 1963م.
32. من لایحضره الفقیه، نجف، بینا، 1957م.
33. صفری فروشانی،نعمت الله، غالیان؛ کاوشی در جریانها و برآیندها تا پایان سدۀ سوم، مشهد، آستان قدس رضوی، 1388ش.
34. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، قاهره، بینا، 1357ق.
35. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی (اختیار معرفة الرجال)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1382ش.
36. الغیبة، نجف، بینا، 1358ق.
37. ظاهری (ابنحزم)، علی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، قاهره، مطبعة محمدعلی صبیح و اولاده، 1384ق.
38. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1377ش.
39. فخعلی، محمدتقی، مجموعه گفتمانهای مذاهب اسلامی، تهران، نشر مشعر، 1383ش.
40. فلوتن، فان، تاریخ شیعه و علل سقوط بنیامیه،ترجمه: سید مرتضی هاشمی حائری، تهران، اقبال، 1325ش.
41. قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، تصحیح: سیدجلالالدین تهرانی، تهران، توس، 1361ش.
42. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف، 1401ق.
43. کوفی، احمد بن اعثم، کتاب الفتوح، بیروت، بینا، 1411ق.
44. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، تهران، نشر جهان، بیتا.
45. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
46. نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1381ش.
47. مسعودی، ابوالحسن علیبن حسین، الوصیة، نجف، بینا، 1893م.
48. مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق: اسعد داغر، قم، دارالهجرة، 1409ق.
49. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، تهران، انتشارات اشراقی، 1379ش.
50. مظفر، محمدرضا، عقایدالشیعة، نجف، بینا، 1954م.
51. معتزلی (ابنابیالحدید)، عبدالحمید بن محمد، شرح نهجالبلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1387ق.
52. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، تهران، کتابفروشی اسدی، 1962م.
53. منقری، نصر بن فراحم، وقعة صفین، قاهره، بینا، 1365ق.
54. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، بینا، 1382ق.
55. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، تعلیق: محمدصادق بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحیدریة، 1388ق.
56. ولوی، علیمحمد، تاریخ علم و کلام و مذاهب اسلامی، تهران، انتشارات بعثت، 1367ش.
57. هیثمی (ابنحجر)، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، قاهره، مکتبةالقاهره، 1385ق.
58. یعقوبی، ابنواضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، 1379ق.
اعتقاد به مهدویت ریشه در قرآن و سنت دارد و با توجه به رویکرد ظلمستیزانۀ آن، از همان قرون نخستین اسلامی کانون توجه برخی گروههای مخالف حاکمیت شد. در قرن اول هجری، جنبش کیسانیه با شعارهای شیعی و با تمرکز بر موضوع مهدویت، حرکت نظامی _ سیاسی علیه خلافت بنیامیه را برگزید. این اقدام الگویی برای سایر گروههای مشابه فراهم کرد که عمدتاً به عنوان گروههای غالی شیعه از آنان یاد میشود.
این پژوهش به بررسی راهبرد جنبش کیسانیه در طرح عملی مهدویت در جامعۀ عصر خود میپردازد و به این سؤال پاسخ میدهد که آیا انتخاب گفتمان مهدویت توسط این جنبش بر مبنای تفکرات مستحکم تشیع در این موضوع بود یا انگیزههای دیگری وجود داشت؟ ضرورت این پژوهش دستیابی به شناخت لازم دربارۀ انگیزهها و اهداف جنبش کیسانیه در تمرکز بر آرمان مهدوی است. همچنین الگوی مناسبی در آگاهیبخشی نسبت به برداشتهای نادرست از موضوع مهدویت در دوران معاصر خواهد بود.
مهمترین یافتههای این پژوهش عبارتند از:
1. تفکر مهدوی در جنبش کیسانیه به ابزاری برای مبارزه با خلافت تبدیل شد.
2. کیسانیه با بیتوجهی به رهنمودهای دین اسلام و امامان معصوم(ع)، به تعیین فرد و زمان دلخواه در باور مهدویت پرداختند.
3. نگرش این جنبش به مهدویت بر محوری ناقص و درکی افراطی
شکل گرفت.
4. مهمترین دلیل انحراف، بیتوجهی به امام معصوم و تکیه بر عقل و فهم برخی اشخاص بود.
واژگان کلیدی
مهدویت، تشیع، کیسانیه، امامان معصوم(ع)، محمد بن حنیفه، مختار، کوفه.
مقدمه
اندیشۀ مهدویت یا باور به حتمی بودن ظهور مصلح جهانی و پیشوای عدالتگستر عالم مورد توجه همۀ ادیان الهی بوده است. این اندیشه در دین اسلام از استحکام و جایگاه خاصی برخوردار است، به گونهای که از باورهای مشترک بین مذاهب اسلامی به شمار میرود و ریشه در کتاب و سنت دارد. با این وجود اوج اعتقاد به مهدویت در گفتمان امامت (تشیع) است.
مهدویت در این باور تنها یک نگرش تاریخی یا خبری از آیندۀ بشر نیست، بلکه بخشی جداییناپذیر از عقیدۀ امامت ائمۀ اثنیعشر است که امری الهی است؛ به این معنا که پس از شهادت رسول گرامی اسلام(ص)هدایت الهی از طریق امامان معصوم(ع) در بین مسلمانان استمرار یافته و دوازدهمین امام، حضرت مهدی(عج)است که دوران امامتش پس از شهادت پدرگرامیاش در سال 260 قمری آغاز شد و تا پس از ظهور ادامه خواهد یافت.
موضوع دیگری که در طول قرنها برگهایی از تاریخ را به خود اختصاص داده، مصداق مهدی موعود(عج)است. بر اساس نظر شیعیان امامی و برخی دیگر از مسلمانان، فرزند امام حسن عسکری(ع) همان مهدی موعود(عج)و همنام رسول خداست که به سال 255 قمری ولادت یافت. او زنده است تا در آخرالزمان _ در حالی که حضرت عیسی بن مریم(ع) همراه اوست _ ظهور کند (صدر، 1398: 68). این اندیشه از همان قرون نخستین هجری در میان مسلمانان گسترش یافت. گستردگی بسیار سریع این باور، با رویکرد ظلمستیزانۀ آن در حکومت خلفای دنیاپرست و ستمکار اموی و عباسی همراه بود. در این شرایط فضایی فراهم شد تا برخی افراد مدعی مهدویت شوند که یکی از گروههای پیشتاز در این جریان کیسانیه بودند.
بین برخی جریانهای منسوب به تشیع در قرون نخستین اسلامی به علل مختلف مواردی از غلو نسبت به ائمه(ع) یا افراد منسوب به آنان شکل گرفت. این گروهها بدون توجه به تعالیم هدایتبخش اسلام و رهنمودهای امامان معصوم(ع) معمولاً با انگیزههای جاهطلبانه و دنیاگرایانه از اعتقاد مردم نسبت به معبود واقعی، رهبران الهی و خاندان رسول اکرم(ص)سوءاستفاده کردند. آنها به دروغ خود را دارای مناصب معنوی جلوه دادند و با توجه به باور مردم به ظهور مهدی(عج)برای نجات شریعت، مدعی نیابت خاصۀ وی یا برخی دیگر از ائمه(ع) شدند و برای آنان جایگاهی غیرعادی قائل شدند تا خود نیز بهرهای ببرند. از جملۀ این افراد، ابوالخطاب از اصحاب امام صادق(ع) بود که قائل به خدایی آن حضرت شد تا بتواند خود را به عنوان پیامبر منصوب از طرف ایشان به پیروانش معرفی کند (نوبختی، 1388: 57).
عملکرد کیسانیه همچون دیگر گروههای غالی در میان شیعیان موجب آسیبهای درونی و بیرونی بسیاری گردید. از جمله بازرترین عرصههای این آسیبها، در موضوع اندیشۀ مهدویت بود. شناخت و تحلیل افکار و رویکرد گروه کیسانیه در موضوع مهدویت امری ضروری است؛ زیرا تمرکز بر فعالیتهای سیاسی و نظامی آنان معمولاً این موضوع را تحتالشعاع خود قرار داده است. البته در زمان بنیامیه، فرقههای غلات آنگونه که بعدها مشهور شدند، به عنوان فرقه مشهور نبودند و در آن ایام هیچگونه سخنی از فرقهای به نام کیسانیه نبوده است (صفری فروشانی، 1388: 88).
این نوشتار بر آن است که با تکیه بر منابع تاریخی و روایی به بررسی و تحلیل چگونگی پردازش کیسانیه به باور مهدویت بپردازد. بدین منظور تلاش شده است چارچوب تفکرات گروههای غالی شیعه _ که کیسانیه از جملۀ آنان است _ مورد توجه قرار گیرد، سپس با تمرکز بر مواضع فکری و سیاسی این گروه، تفکر مهدوی را از خلال این مواضع مورد ارزیابی قرار دهد.
معناشناسی غلو و کیسان
«غلو» در لغت به معنای از حد درگذشتن، زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی، گزافکاری و گزافهگرایی کردن است (عمید، 1377: ج2، 1490). واژۀ «غلو» کلمهای عربی بر وزن فُعول (مصدر از غلی یغلو) است. مترادف فارسی آن عبارت است از تجاوز از حد و حدود هر چیز. به همین سبب وقتی قیمت کالایی در بازار از حد معمول خود فراتر میرود برای آن تعبیر «غال» را به کار میبرند. همچنین در زبان عربی از جوشیدن مایع که حکایت از نگنجیدن مایع در حد و حدود ظرف دارد، با واژه غلیان یاد میشود (راغب اصفهانی، 1991: 365).
در اصطلاح علوم اسلامی، غلو به این معناست که انسان چیزی را که به آن اعتقاد دارد از حد عادی خود بسیار فراتر ببرد. معمولاً هر گاه واژۀ غلات در علم فرقهشناسی و در کتب ملل و نحل بدون قرینه به کار رود، منظور از آن افراد یا فرقههایی هستند که به خدایی امامان شیعه یا حلول روح خدایی در آنان اعتقاد داشتهاند (مشکور، 1379: 151). شهرستانی، غالیان را اینگونه توصیف میکند:
اینها کسانی هستند که در مدح امامان خود غلو نموده و آنها را از حدود مخلوقات خارج ساخته و در مقام الوهیت قرار دادند. پس آنان شاید یکی از امامان خود را با خداوند، یا خدا را با خلق تشبیه کردهاند. (شهرستانی، 1956: ج1، 154)
واقعیت آن است که غلو مختص مسلمانان نبوده و در ادیان دیگر نیز وجود داشته است. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به این قبیل افراد میفرماید:
اى اهل کتاب، در دین خود غلوّ مکنید، و در بارۀ خدا جز [سخنِ] درست مگویید. (نساء: 171)
چنانچه این معنا در غلو مورد توجه قرار گیرد، در میان مسلمانان اعم از سنی و شیعه افرادی قائل به الوهیت یا نبوت یا صفات فوق بشری برای بزرگان خود شدهاند. البته با توجه به اینکه گرایش به مهدویت همواره مورد توجه خاص شیعیان بوده است، بالطبع جنبشهای غالی شیعی مورد نظر است که در این پژوهش به گروه کیسانیه از آنان پرداخته میشود.
کیسانیه از نظر ریشۀ لغوی برگرفته از واژۀ کیسان است که صفتی از مادۀ کیّس (زیرک) به شمار میرود (عمید، 1377: ج2، 1668). دربارۀ دلیل انتخاب این نام برای جنبش کیسانیه، چندین احتمال ذکر شده است؛ از جمله:
الف) کیسان، از غلامان حضرت علی(ع) بود که در جنگ صفین (37ق) کشته شد (منقری، 1365: 249).
ب) کیسان لقب یا نام مختار بن ابیعبید ثقفی بود و فرقۀ کیسانیه به او منسوبند (مقدسی، 1962: ج5، 131). بنابر روایتی دیگر، امام علی(ع) مختار را کیسان نامید (مسعودی، 1409: ج3، 277).
ج) بنابر احتمالی دیگر، کیسان (ابوعمره) از موالی بنوعرینه از طوایف قبیلۀ عرب بجیله بود (بلاذری، 1394: ج6، 395). گفته شده است که وی صاحب سِرّ مختار بود و بر کار و رأی او غلبه داشت و مختار را به انتقام خون امام حسین(ع) برانگیخت (طوسی، 1382: 128).
کیسان در قیام مختار نقش بسیار مهمی ایفا کرد. او که ریاست نگهبانان مختار را بر عهده داشت(دینوری، 1960: 289) خانههای جنایتکاران کربلا را ویران کرد، به هر کدام دست یافت او را به قتل رساند و اموال آنان را به ایرانیان طرفدار مختار داد. وی در گفتار و رفتار و کشتار مخالفان، حتی از مختار نیز بسیار تندروتر بود (نوبختی، 1388: 23). شمر بن ذیالجوشن (ابنکثیر، 1979: ج8، 270-271)، خولی بن یزید اصبحی (طبری، 1357: ج6، 59-60) و عمر بن سعد (کوفی، 1411: ج6، 245- 246) از جمله مشهورترین افراد دخیل در واقعۀ کربلا بودند که توسط او به سزای عمل ننگین خود رسیدند. به سبب اقدامات کیسان، در کوفه مَثلهایی دربارهاش ساختند.
با توجه به آنچه بیان شد و اینکه بعدها مدعیان پیروی از مختار و مهدویت محمد بن حنیفه که برخی هم از موالی بودند را کیسانیه نامیدند، این نام برگرفته از نام کیسان بوده و اشعار بر هویت وی داشته است. البته در طول تاریخ فرقههای بسیاری را ذکر کردهاند که اصل آنها به مختار برمیگردد (رضوی اردکانی، بیتا: 64) و به نظر میرسد حکومتها نسبت به مختار و سایر قیامها تلاش میکردند آنها را کافر و دارای عقاید خرافی قلمداد کنند و از این راه بر اعتقاد مردم به خود بیفزایند (ولوی، 1367: ج1، 72). از اینرو در بررسی این فرقهها باید دقت بیشتری اعمال کرد.
غالیان از دیدگاه معصومین(ع)
رسول گرامی اسلام(ص)نسبت به پیدایش چنین گروههایی هشدار داده و فرمود:
دو گروه در امت من هستند که سهمی از اسلام نمیبرند: غالیان و قدریهها. (صدوق، 1320: 37)
همچنین آن حضرت فرمود:
از غلو در دین خود برحذر باشید که غلو در دین، پشتیبان شما را نابود ساخت. (بخاری، 1410: ج8، 144)
و نیز فرمود:
دو گروه از امت من بهرهای از اسلام ندارند؛ یکی آنکه علیه اهلبیت من جنگ در پیش گیرد و دیگری آنکه در دین غلو کند و منحرف شود. (صدوق، 1957: ج3، 408)
امام علی(ع) _ که توسط برخی از غلات توصیف مافوق بشری شده بود _ به شدت با این جریان مقابله کرد و در این راستا روشنگریهای بسیار نمود. آن حضرت فرمود:
دو کس به خاطر من به هلاکت رسیدند: عاشق غالی و دشمن خشمگین. (ابنابیالحدید، 1387: ج4، 105)
سایر امامان نیز به کرات رویکرد آشتیناپذیر خود را با این تفکر منحرفانه بیان کردند. امام صادق(ع) جامعه را اینگونه از خطر آنان آگاه فرمود:
از غلات نسبت به جوانان خود برحذر باشید، مباد آنان را فاسد سازند. (مجلسی، 1403: ج25، 265)
همچنین ایشان فرمود:
کمترین چیزی که به وسیلۀ آن انسان از ایمانش خارج میشود آن است که در مجلس غالی بنشیند، سخنانش را گوش دهد و آنها را تصدیق کند. (همو: 270)
بدینسان معصومین(ع) هر یک در عصر خود کوشیدند مخاطبان خود را از خطری آگاه کنند که میتوانست در حرکتی خزنده از درون، مکتب تشیع را به تدریج از هویت واقعی خود دور کند.
تشیع و کیسانیه
از قرون نخستین اسلامی واژۀ «شیعه» به معنای پیروان و یاران امام علی(ع) و اهلبیتش به کار رفته و در متون مختلف آمده است. از امام علی(ع) نقل شده که فرمود:
پیروان طلحه و زبیر در بصره، شیعیان و کارداران ما را به قتل رساندند. (منقری، 1365: 7)
به گفتۀ مسعودی بعد از اتمام بیعت برای ابوبکر، امام علی(ع) و شیعیانش در منزل ایشان اقامت کردند (مسعودی، 1893: 121). همچنین گفتاری از امام حسن(ع) خطاب به مردم کوفه نقل شده که فرمود: «شما شیعیان ما هستید» (ابومخنف، 1386: ج1، 1960).
اینکه مصادیق شیعه چه کسانی هستند نیز مورد توجه محققان قرار گرفته است. از نظر شهرستانی شیعیان کسانی هستند که بهطور ویژه علی(ع) را مشایعت کردند و به امامت و خلافت و نص و وصیت او _ چه به صورت آشکار و چه پنهان _ معتقد بودند. نیز بر این باور بودند که امامت از فرزندان او خارج نمیشود و اگر شد با ظلمی از طرف دیگری یا تقیه از خود ایشان بوده است (شهرستانی، 1956: ج1، 131).
ابنحزم نیز میگوید:
هر کس با شیعه دربارۀ اینکه علی(ع) بهترین مردم پس از پیامبر(ص)و او و فرزندانش محقترین آنها نسبت به امامت هستند موافق باشد، او شیعه است؛ اگرچه در غیر این موارد با آنها مخالف باشد، مانند آنچه مسلمانان در آن اختلاف دارند و اگر در آنچه ذکر کردیم با آنها مخالف باشد، پس شیعه نیست. (ظاهری، 1384: ج2، 113)
تعدادی از گروههای منتسب به شیعه بهخصوص غالیان در تعاریف ذکر شده از شیعه قرار نمیگیرند. از اینرو برخی علمای شیعه با توجه به معیارهای اساسی خود، این گروهها را خارج از شیعه اعلام کردند. از جمله شیخ طوسی، سلیمانیه را که بخشی از زیدیه هستند خارج از شیعه اعلام کرد؛ زیرا آنها به وصیت اعتقاد نداشته، بلکه معتقد به امامت شورایی بودند. از نظر این فرقه، امامت با وجود دو نفر از بهترین مسلمانان برپا میشود (همو: ج1، 135). اعتقاد زیرشاخههای زیدیه در موضوع امامت همچون سلیمانیه است، در نتیجه آنها نیز خارج از شیعه قلمداد شدهاند.
از جمله مشهورترین فرقههای غالی شیعه، کیسانیه است. آنها دربارۀ علی(ع) سخنان بسیار گمراه کنندهای گفتهاند (اشعری، 1950: ج1، 90). این گروه به امامت محمد بن علی(ع) معروف به ابنحنیفه اعتقاد داشتند و مدعی بودند که امام علی(ع) بر امامت فرزندش
محمد بن حنیفه تأکید کرده و در بصره پرچم را به دست او سپرد (همو، 1963: 26-27). موضوع دیگری که در باورهای آنان وجود داشت تناسخ بود. بر این اساس آنها ادعا نمودند که امامت از علی(ع) به حسن(ع) و سپس به حسین(ع) و بعد به ابنحنیفه رسیده است. یعنی روح پیامبر(ص)در علی(ع) وارد شد و روح علی(ع) در حسن(ع) و روح حسن(ع) در حسین(ع) و روح حسین(ع) در محمد بن حنیفه وارد شد و روح محمد بن حنیفه در پسرش ابیهاشم وارد شد... (همو). از دیگر افکار آنان بدا بود؛ زیرا بدا را در کار خدا روا میدانستند (بغدادی، 1948: 31).
پیروان فرقۀ کیسانیه به ابنحنیفه اعتقاد و ایمانی خارقالعاده داشتند؛ از جمله تصور میکردند او به تمامی علوم تسلط دارد و همۀ اسرار شناخت ظاهر و باطن و نیز شناخت جهان و موجودات آن را از سیدین _ امام حسن و امام حسین(ع) _ فرا گرفته است (شهرستانی، 1956: ج1، 131). روش امام سجاد(ع) و سپس دیگر امامان شیعه پس از ایشان در خودداری از شرکت مستقیم در عملیات نظامی موجب شد تا بسیاری از شیعیان مخالف بنیامیه و سپس بنیعباس به دیگر مدعیان یا جریانهای طرفدار قیام مسلحانه بپیوندند. پس از اینکه مختار ثقفی در عرصۀ مبارزات نظامی علیه امویان به پیروزیهای چشمگیری دست یافت، مورد توجه برخی شیعیان و مخالفان بنیامیه قرار گرفت. به گفتۀ دینوری بیشتر یاران مختار از ایرانیان کوفه، معروف به حمراء (سرخچهره) بودند و شمار آنان حدود بیستهزار مرد بود که با وی همراه شدند (دینوری، 1960: 231). شواهد تاریخی حاکی از آگاهی مختار از علاقۀ ایرانیان کوفه نسبت به خاندان پیامبر(ص)است (شاهرخی، 1387: 72). البته بعدها رهبران و پیروان غالی مدعی طرفداری از مختار عمدتاً عرب بودند.
فرقۀ کیسانیه همچون دیگر گروههای مشابه، یک ایدۀ خاص را تعقیب نکردند. آنان برحسب شرایط، تغییر فکر و روش دادند و به دستهجات مختلفی منشعب گشتند. این فرقه پس از اینکه امامت را از فرزندان فاطمه(س) خارج نمودند، امامت محمد بن حنیفه را مطرح کردند.از گروهی به نام مختاریه سخن به میان آمده که گاهی به عنوان کیسانیه و گاهی به عنوان یکی از فرقههای کیسانیه مطرح شدهاند (نوبختی، 1388: 44). گروهی دیگر به نام هاشمیه اعتقاد یافتند که ابوهاشم (عبدالله بن محمد بن حنیفه) مهدی است و نمرده است و میتواند مردمان را زنده کند. این فرقه نیز زیرمجموعۀ کیسانیه به شمار رفته است (شهرستانی، 1956: ج1، 150).
مهدویت از دیدگاه تشیع
چنانکه اشاره شد، مهدویت در همۀ ادیان الهی بهویژه در اسلام مورد توجه قرار گرفته است. البته این موضوع در مذهب تشیع، جایگاهی ممتاز دارد؛ زیرا بر این باورند که به حکم عقل و شرع هیچگاه جهان از حجت خداوند خالی نمیماند. بر اساس این عقیده، دوازدهمین امام، حضرت مهدی(عج)است که به دستور خداوند در سال 265قمری از نظرها مخفی شد و در آخرالزمان، هنگامی که خداوند اجازه دهد از پس پردۀ غیب پدیدار خواهد شد (طوسی، 1358: 56).
پیروان شیعۀ امامیه در اثبات امامت مهدی(عج)به احادیث و شواهدی استناد میکنند که نهتنها در منابع مورد اعتماد خود، بلکه حتی در منابع مهم اهلسنت نیز آمدهاند؛ از جمله حدیثی از پیامبر(ص)که میفرماید:
بعد از من دوازده جانشین است که همگی آنان از قریش هستند. (نعمانی، 1382: 48- 49)
شیخ طوسی تعدادی از احادیث اهلسنت و تشیع در اثبات غیبت را روایت کرده است (طوسی، 1358: 87 به بعد). از جمله مشهورترین احادیث اهلسنت دربارۀ ظهور امام مهدی(عج)این حدیث است:
مهدی در آخرالزمان ظهور میکند و زمین را پر از عدل و داد مینماید، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده بود. (ابنحنبل: ج3، 36)
برخلاف نظر برخی تحریفکنندگان، امید به ظهور مهدی(عج)نظریهای جدید در نزد شیعه نیست که به سبب گسترش ظلم و ستم و با این رویا که کسی بیاید و زمین را از آلودگی و ظلم پاک کند به وجود آمده باشد (مظفر، 1954: 57). از دیدگاه شیعه، این باور با دیگر مسائل ضروری اسلام تفاوتی ندارد و انکار آن، انکار ضرورتی از ضروریات دین است (دخیل، بیتا: 7). البته دربارۀ مصداق موعود و برخی مسائل مرتبط با آن شبهات گوناگونی مطرح شده است که پاسخ همۀ موارد در برخی منابع شیعی به تفصیل آمده است. جالب آن است که برخی از دانشمندان اهلسنت صراحتاً این فرد را نام میبرند که به چند مورد آن اشاره میشود:
... در این سال (260ق) ابومحمد علوی عسکری یکی از ائمۀ اثناعشر بر طبق عقیدۀ امامیه وفات مییابد و او والد محمدی است که او را منتظر مینامند. (ابناثیر، 1407: ج7، 274)
همچنین اینگونه آمده است:
ابوالقاسم محمد بن حسن بن علی بن محمد الجواد دوازدهمین ائمۀ اثناعشر طبق عقیدۀ امامیه بوده که به جهت حجت شهرت یافته و ولادت او روز جمعه نیمۀ شعبان سال 255قمری بوده است. (ابنخلکان، بیتا: ج4، 176)
جالب است که حتی از آن حضرت به عنوان «المنتظرالشریف» و «خاتم ائمه اثنیعشر» نیز یاد شده است (ذهبی، 1413: ج13، 119) و سرانجام در ضمن طرح مطلبی دربارۀ امام عسکری(ع) فرزند ایشان اینگونه توصیف شده است:
او جانشینی بهجز فرزندش ابوالقاسم محمد حجت بهجا نگذاشت. او که عمرش به هنگام وفات پدرش پنج سال بود، ولی خداوند به او حکمت ارزانی داشت و قائم منتظر نامیده شد. (هیثمی، 1385: 27)
مسعودی مورخ مشهور قرن چهارم هجری در این باره میگوید:
به سال دویست و شصتم و در دوران خلافت معتمد، ابومحمد حسن بن ... حسین بن علی بن ابیطالب(ع) در بیست و نه سالگی درگذشت. وی پدر مهدی منتظَر بود که امام دوازدهم قطعیۀ امامیه است و اکثریت شیعه اینانند. (مسعودی، 1409: ج4، 112)
مهدویت؛ باور یا حربۀ کیسانیه
چارچوب تفکر شیعی دربارۀ مهدویت از جانب کیسانیه و دیگر غلات دچار خدشه شد. حال پرسش این است که این تغییر راهبری در این موضوع مهم و پیمودن مسیری برخلاف رهنمودهای ارائه شده از سوی معصومین(ع) با چه انگیزههایی بوده است و طراحان آن به دنبال چه بودهاند؟ پاسخ به این پرسشها منوط به دستیابی کاملی از باورها، اهداف و عملکرد فرقۀ کیسانیه است. این گروه همچون دیگر گروههای مشابه در قرون نخستین اسلامی رویکردی نظامی داشت. از سوی دیگر در همین زمان اعتقاد راسخ به مهدویت در میان شیعیان و همچنین اهلسنت وجود داشته است؛ به طوری که وجود قائم و مهدی، امری ثابت و اصلی مسلم در میان مسلمانان بوده است. بدیهی بود چنین مقولۀ پرچاذبهای _ که مورد توجه و استقبال گروههای کثیری در جامعۀ اسلامی قرار داشت _ در اولویت گروههای افراطی همچون کیسانیه قرار گیرد. نکتۀ دیگری که به امیال و آرزوهای این گروهها در موضوع مهدویت دامن زد، پنهان بودن یا نامعلوم بودن شخص «مهدی» از نظر برخی جریانها و همچنین زمان خروج وی بود. با این فرض آنها در موقعیتهای گوناگون میتوانستند کاندیداهای مختلفی را برای اهداف خود مطرح کنند.
از اینرو ادعای مهدویت افراد مختلفی مطرح شد؛ از جمله محمد بن حنیفه، عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر، امام باقر(ع) _ در حالی خود ایشان همچون دیگر امامان آن را به شدت نفی کرد _ ، اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و حتی خود امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) و نیز دربارۀ برخی رهبران علوی که علیه عباسیان قیام کردند، همچون نفس زکیه، حسن بن قاسم، یحیی بن عمر و محمد بن قاسم (شاکری موحد، 1390: 330).
فرقۀ کیسانیه متأثر از قیام مختار ثقفی بود. برخی از منابع تلاش میکنند مختار را همان فردی قلمداد کنند که نخستینبار مهدی بودن محمد حنیفه را مطرح کرده و آن را گسترش داد. به گفتۀ ابنسعد وقتی مختار زمام امور را به دست گرفت نامهای به محمد بن علی مهدی نوشت (ابنسعد، 1405: ج5، 73) و در گفتوگو با ابراهیم بن اشتر به او گفت: «مهدی برایت نامه نوشته است» (همو: 72).
هرچند نمیتوان برخی ارتباطات میان مختار و محمد حنیفه را انکار کرد، اما به نظر میرسد اتهام مذکور از جانب دشمنان مختار مطرح شده و گسترش یافته است. در غیر این صورت طرفداران اهلبیت(ع) در کوفه با او مخالفت میکردند؛ ضمن اینکه برخی منابع شیعی وی را از این اتهام مبرا میدانند. به علت رواج شایعاتی دربارۀ مختار، برخی از شیعیان کوفه هیئتی را به ریاست عبدالرحمن بن شریح به مدینه فرستادند. در ملاقاتی که این هیئت با حضور محمد حنیفه با امام سجاد(ع) داشت، امام خطاب به عمویش محمد حنفیه فرمود:
ای عمو، اگر بردهای زنگی هم به پشتیبانی از ما اهلبیت(ع) قیام کند، حمایت از او بر مردم لازم است و در این مورد من به شما ولایت دادم؛ هر طور صلاح میدانی عمل کن! (خویی، 1413: ج19، 109)
در نتیجه این فرقه سرنوشتی همچون تعدادی از گروههای مشابه دیگر یافت. هواداران متعصب و ناآگاه دربارۀ آنان ادعاهایی را مطرح کرده و دامن زدند که مطابق با واقع نبود. ضمن اینکه در دوران مختار، کیسانیه اصلاً مطرح نبوده است.
طرح عملی مهدویت توسط کیسانیه
بسیاری از سپاهیان مختار را موالی (پارسیان) تشکیل میدادند. آنها فقط در دوران خلافت کوتاهمدت امام علی(ع) طعم عدالت را چشیدند و پس از آن تحت ظلم مضاعف بنیامیه قرار گرفتند. واقعیت آن است که حکومت بنیامیه یک حکومت اسلامی نبود که مسلمین را یکسان و مساوی بداند. در واقع دوران آنان، تعصب جاهلی و توحّش به جای اسلام حکومت میکرد (امین، 1358: 45). این عقبگرد به گذشته، سبب کنار نهادن ارزشهای اسلامی و احیای مجدد تعصبات نژادی شد. با این تفاوت که رقابت بین قبایل عرب به رقابت اعراب حاکم و اقوام مغلوب غیرعرب تبدیل گردید. معاویه در این روند نقش مهمی ایفا کرد. وی هیچگونه حقوق انسانی برای ایرانیان اعم از مسلمانان یا غیرمسلمان قائل نبود و هنگامی که شمار آنها در عراق و بهویژه در کوفه فزونی یافت، تصمیم گرفت گروهی از آنان را به قتل رساند و بقیه را نیز به راهسازی وا دارد، اما احنف بن قیس او را از این کار بازداشت (بلاذری، 1398: 394).
این اشخاص همچون گروههای متعدد مخالف در عراق انگیزههای بسیاری برای خیزش نظامی داشتند. تحمیل مالیاتهای سنگین و بیعدالتی اقتصادی و اجتماعی بر دوش آنها از یکسو و اعتقاد به اهلبیت(ع) و بهویژه مهدی(عج)به عنوان منجی آنان و سایر محرومان از سوی دیگر، شرایطی را ایجاب میکرد که آنان را هر لحظه آمادۀ قیام نظامی تحت هر عنوانی میکرد. از همینرو به برخی از امامان معصوم(ع) اصرار کردند که قیام کرده و نقش مهدی موعود را ایفا نمایند، چنانکه از امام محمدباقر(ع) درخواست قیام کردند (کلینی، 1401: ج8، 80 و 341). امام در پاسخ فرمود که وی قائم منتظر نیست و قائم در آینده، هنگامی که زمان کاملاً مناسب فرا رسد ظهور خواهد کرد (طوسی، 1358: 167-169).
همین درخواست بعدها از امام صادق و امام کاظم(ع) شد. شهادت امام کاظم(ع) در زندان به شایعۀ مهدی آخرالزمان بودن ایشان دامن زد. هرچند به زودی معلوم شد که آن گمان باطل است، اما برخی بر آن عقیده ماندند و امامت را به او ختم کردند که به واقفیه شناخته شوند (نوبختی، 1388: 87 - 90). البته گروههایی دیگر کوشیدند افرادی غیر از امامان را به عنوان موعود مطرح کنند.
در میان این قبیل گروهها، کیسانیه تحقق عملی مسئلۀ مهدی موعود در جامعه را بر عهده گرفت. امامان معصوم(ع) و شیعیان آگاه با این اقدام کیسانیه مخالفت کردند. اما این امر برای فرقههای دیگری که آرمانی مشابه کیسانیه داشتند الگویی را فراهم نمود تا هر یک فردی را به این عنوان معرفی کرده و عَلَم طغیان علیه خلفا برپا کنند.
با نهضت مختار، مقدمات فکری و عملی لازم برای طرح آمال و آرزوهای کیسانیه فراهم شد. انتخاب رویکرد نظامی با بُنمایۀ تفکرات شیعی و حضور چشمگیر شیعیان با پیروزی اولیه بر دشمنان اهلبیت(ع) شرایط مطلوب را برای امید به موفقیت در مبارزات و توفیق نهایی فراهم نمود. با اینکه مختار برای تأیید قیام و رهبری آن به امام سجاد(ع) مراجعه کرد، اما امام بنابر برخی مصالح او را رسماً تأیید نفرمود. بعدها پس از حضور گروهی از کوفیان در مدینه و تحقیق آنان دربارۀ مختار پاسخ آن حضرت بهگونهای بود که افراد این گروه به یکدیگر میگفتند: «زینالعابدین و محمد بن حنیفه به ما اجازه دادند و گفتند: دوست داریم خدا به وسیلۀ هر کس از بندگانش که میخواهد، انتقام ما را از دشمنان بگیرد و اگر راضی نبودند ما را نهی میکردند» (طبری، 1357: ج30، 436).
الگوی مهدویت در اندیشۀ کیسانیه
فرقۀ کیسانیه همچون بسیاری دیگر از گروههای مشابه خود به تدریج شکل گرفت و مدتها بعد به این نام شهرت یافت. در منابع مهم در دوران مختار و حتی دهها سال پس از وی، نامی از کیسانیه به میان نیامده است. گفته شده پس از مرگ ابوهاشم (محمد بن حنیفه) در منزل محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، وی از این فرصت استفاده کرد و مدعی شد که ابوهاشم او را وصی خود قرار داده است (اشعری، 1963: 40). آنان به منظور جلب نظر خاندان امامت به سوی خود دربارۀ ابنحنیفه و فرزندش غلو کردند و سپس چنین القا کردند که آل علی(ع) به نفع آنان از حکومت دست برداشتند (مشکور، 1379: 76). تأثیرپذیری از سایر افکار انحرافی، افراط و تفریط و التقاط فکری موجب شد که دچار انشعاباتی شوند. بررسی و تحلیل این گروههای مختلف که همگی زیرمجموعۀ فرقۀ کیسانیه هستند، بیانگر نداشتن الگویی دقیق و تعریف شده دربارۀ مهدی موعود(عج)است. از اینرو با ارائۀ فرضیههای گوناگون در اینباره هر یک راه جداگانهای در پیش گرفتند. برخی منابع ادعا میکنند که شائبۀ مهدی بودن محمد حنفیه، در زمان حیات وی و توسط برخی از طرفداران مختار ایجاد شده است. از جمله به سخن فردی که خطاب به ابنحنیفه گفت: سلام بر تو ای مهدی... (ابنسعد، 1405: ج5، 60) استناد میشود.
همچنین گفته شده برای نخستینبار مختار بود که عقیدۀ مهدویت را مطرح کرد و محمد بن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی کرد و خود را نمایندۀ او دانست (بدوی،1973: ج2، 71).
بررسی دقیق ادعای فوق بیانگر این واقعیت است که نه مختار مدعی مهدویت محمد بن حنیفه شد و نه اینکه وی _ بهرغم برخی اخبار _ شخصاً ادعای مهدویت کرده است. در این راستا شواهد تاریخی انکارناپذیری موجود است. هرچند تمایل برخی کتب ملل و نحل دامن زدن به اینگونه اتهامات است، اما در منابع تاریخی تصریح شده که مختار هیچ ادعای گزافی نداشته و عقیدۀ کفرآمیزی ابراز نکرده است (ابناثیر، 1407: ج4، 217). ابنسعد نقل میکند که فردی به ابنحنیفه مراجعه کرده و از او دربارۀ چیزهای مخفی سؤال نمود. وی پاسخ داد: «از این سخنان بپرهیزید و این شایعات برای شما ننگ است و بر شما باد اطاعت و پیروی از کتاب خدا ... که همگی شما تنها با کتاب خدا هدایت خواهید شد ...» (همو: 77).
گفتمان اساسی طرح کیسانیه در الگوی مهدویت بر پایهای سست و بیاساس بنیان شد. این فرقه پنداشتند که محمد بن حنیفه بعد از حسین بن علی(ع)، امام و مهدی موعود و در کوه رضویِ مدینه است (قمی، 1361: 237) و نزد او آب و عسل نهاده شده و از آنجا ظهور و قیام خواهد کرد (شهرستانی، 1956: ج1، 147؛ نوری، 1381: 214). البته باورهای مشابه دیگری از جانب آنان مطرح شد، مانند اینکه گفتند: امام محمد حنیفه نمرده است و در کوه رضوی میان شیر و پلنگی که او را نگهبانی میکنند نشسته است و نزد او دو چشمه است که از یکی عسل و از دیگری آب بیرون میآید و بعد از غایب شدن مراجعت خواهد فرمود و عالم را به عدالت پر سازد چنانکه به جور پر شده است (شهرستانی، 1956: ج1، 150).
این برداشت از مهدویت الگویی ناقص و تحریف شده از تفکر منسجم و دارای چارچوب مشخصی در شیعۀ امامیه است که براساس آن مهدی(عج)ذریۀ حضرت فاطمه(س) و بدینوسیله از نسل پیامبر(ص)است؛ خصوصیتی که در ابنحنیفه نبود. ضمن اینکه برخی ادعاهای مجعول همچون محافظت برخی حیوانات یا چشمه عسل و مانند اینها بیشتر شکل افسانه دارد. سرانجام همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، نهتنها ابنحنیفه مدعی امامت و مهدویت نشد، بلکه با وجود داشتن هواخواهان بسیار و بالا بودن سن، در مقابل امام سجاد(ع) ابراز ارادت و احترام کرد و به صراحت گفت: «امامت مخصوص توست» (رازی، 1361: ج2، 672).
انشعابات کیسانیه در مسئله مهدویت
موضوع مهدویت در محورهای اساسی آن بهویژه حیات و غیبت مهدی(عج)اندیشه و باوری ریشهدار و عمیق است که افزون بر منابع فراوان و متقن شیعی در تعداد زیادی از منابع اهلسنت نیز مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس این روایات، فیض وجود امام حتی در حالت غیبت نیز بر گسترۀ تکوین و اهل زمین استمرار مییابد و این یکی از مهمترین فواید امام غایب است (فخعلی، 1383: 243). وجه غالب این راهبرد، طرح آن به عنوان یک باور و اعتقادی اساسی است، نه بهانه یا وسیلهای برای مبارزات گروهی، نژادی یا نظامی.
از ابتدا باور غالیان شیعه از جمله کیسانیه، ورود به این موضوع همراه با درکی ناقص و اشتباهی مصداقی بود و زاویۀ دید آنها با مفهوم واقعی مهدویت به تدریج افزایش یافت؛ به گونهای که نگاه بیشتر آنان به این مفهوم، ابزاری برای نیل به آرمانهای قومی یا نظامی بود. جریان کیسانیه مصداق واقعی این سیر تاریخی است.
کربیه _ از فرقههای کیسانیه _ بر همان باور مهدویت محمد بن حنیفه توقف کرد. این عده در زمان امام باقر(ع) مطرح شدند و اعتقاد یافتند ابنحنیفه نمرده و نخواهد مرد و هماکنون غایب است اما مکان او معلوم نیست و روزی ظهور خواهد کرد و مالک زمین خواهد شد و تا رجوع او هیچ امامی نخواهد بود (نوبختی، 1388: 44). بعضی از این افراد فرقه نیز میگویند: محمد بن حنیفه در کوهستان رضوی است و بار دیگر خروج خواهد کرد (مشکور، 1379: 58).
کیسانیه که در ابتدا با طرح موعود بودن ابنحنیفه، امامت را از خاندان زهرا(س) و در واقع پیامبر(ص)خارج کردند، در برخی فرقههای دیگر خود، آن را از فرزند علی(ع) و سپس از علویان و هاشمیان نیز خارج نمودند. از جملۀ این گروهها فرقۀ المعاویه است که اعتقاد به تناسخ ارواح داشتند و میگفتند که روح خدا در محمد(ص)و سپس در علی(ع) و پس از آن در محمد بن حنیفه و سپس در پسرش ابیهاشم و سرانجام در عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب وارد شد (اشعری، 1963: 42).
گروهی دیگر از کیسانیه به این معتقد شدند که بیان بن سمعان النهدی، امام است. بیان ادعا کرد که ابیهاشم (ابنحنیفه) به او وصیت کرده و طایفهای از کسانی که به امامت ابنحنیفه عقیده داشتند به او گرایش یافتند (همو: 32 - 38).
بدینسان عملکرد کیسانیه در مسئلۀ مهدویت همراه با تناقضات بسیار و به دور از هر گونه حد و مرز مشخص و تعیین شدهای بود و این فرقه پس از فرقۀ سبائیه به عنوان اصلیترین منبع عقاید غلوآمیز دربارۀ ائمه(ع) مطرح گردید و حتی اصل غلو را از این فرقه میدانند.
نتیجه
گرایش به مهدویت بر محور رهنمودهای پیامبر(ص)و امامان(ع) همواره در جامعۀ اسلامی وجود داشته است. بدیهی است این باور راسخ که موافق و مخالفانی نیز داشته، توسط برخی مدعیان دروغین یا آمال و آرزوهای افرادی مورد سوءاستفاده قرار گیرد. کیسانیه از هواخواهان و طرفداران مختار ثقفی تشکیل شد و تعداد زیادی از آنان غیرعرب (موالی) بودند. این افراد تحقق خواستههای خود در برابر ظلم مضاعفی که به سبب نژاد و اعتقادشان در طول دهها سال بر آنها تحمیل شده بود را تنها در فعالیتهای نظامی و حرکت مسلحانه میدیدند. اجتناب امامان معصوم(ع) از شرکت در قیامهای مسلحانۀ پس از واقعۀ عاشورا و تأکید آنان بر اینکه مهدی(عج)این وظیفه را بر عهده خواهد داشت، بهانهای شد تا برخی غلات و افراد منحرف بر آنان سبقت گرفته و افراد دیگری را که برای آنها قابل رؤیت یا درک سطحی بودند به عنوان مهدی مطرح نمایند.
کیسانیه در آغاز محمد بن حنیفه پسر امام علی(ع) را به این منظور مطرح نمودند. وی نهتنها هرگز چنین ادعایی نکرد، بلکه دیگران را از توهّم چنین نسبتی بر خود بازداشت. اساساً کیسانیه را میتوان آغازگر طرح عملی مهدویت در جامعۀ اسلامی دانست؛ هرچند این اقدام بهترین بهانۀ فرقه و انشعاب در میان شیعه نیز گردید. در واقع وجه غالب رویکرد سیاسی _ نظامی کیسانیه موجب شد تا آنان برای نیل به اهداف خود، بیشترین استفادۀ ابزاری را از گفتمان مهدویت انجام دهند و آن را ابزاری برای خواستهها و مطالباتشان قرار دهند.
منابع
1. ابناثیر، محمد بن عبدالکریم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407ق.
2. ابنخلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا.
3. ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، 1405ق.
4. ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبة المعارف، 1979م.
5. ابنحنبل، احمد، مسند،بیروت، دارالفکر، بیتا.
6. ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین و مصرع اهل بیته و اصحاب فی کربلاء، قم، مکتبة الحیدریة، 1386ش.
7. اشعری، سعد بن عبدالله، کتاب المقالات و الفرق، تهران، بینا، 1963م.
8. اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین، قاهره، بینا، 1950م.
9. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق: احمد سقر، قم، دارالشریف الرضی، 1405ق.
10. امین، احمد، ضحیالاسلام، ترجمه: عباس خلیلی، تهران، اقبال، 1358ش.
11. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار ابنکثیر، 1410ق.
12. بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم للملایین،1973م.
13. بغدادی، ابیمنصور عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، بینا، 1948م.
14. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1394ق.
15. فتوح البلدان، تحقیق: رضوان محمد رضوان، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1938ق.
16. ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق: عبدالزهراء الحسینی، بیروت، دارالاضواء، 1407ق.
17. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج19، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1413ق.
18. دخیل، محمدعلی، الامام المهدی(ع)، نجف، بینا، بیتا.
19. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعه عامر، قاهره، داراحیاء الکتب العربیة، 1960م.
20. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق.
21. رازی، محمدحسین، نزهة الکرام و بستان العوام، بیجا، بینا، 1361ش.
22. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم، 1991م.
23. رضوی اردکانی، ابوفاضل، ماهیت قیام مختار، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات دفتر تبلیغات اسلامی، بیتا.
24. شاکری موحد، محمدرضا، امامان شیعه(ع) و حکومتها، قم، نشر زائر، 1390ش.
25. شاهرخی، سیدعلاءالدین، «نقش ایرانیان کوفه در نهضت مختار»، فصلنامۀ مشکٰوة، ش100، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، پاییز 1387ش.
26. شریف رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، ترجمه و تحقیق: محمد دشتی، قم، مشرقین، 1379ش.
27. شوشتری (تستری)، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1413ق.
28. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، قاهره، 1956م.
29. صدر، صدرالدین، المهدی، کویت، مکتبة المنهل، 1398ق.
30. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تهران، بینا، 1320ش.
31. علل الشرایع، نجف، بینا، 1963م.
32. من لایحضره الفقیه، نجف، بینا، 1957م.
33. صفری فروشانی،نعمت الله، غالیان؛ کاوشی در جریانها و برآیندها تا پایان سدۀ سوم، مشهد، آستان قدس رضوی، 1388ش.
34. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، قاهره، بینا، 1357ق.
35. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی (اختیار معرفة الرجال)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1382ش.
36. الغیبة، نجف، بینا، 1358ق.
37. ظاهری (ابنحزم)، علی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، قاهره، مطبعة محمدعلی صبیح و اولاده، 1384ق.
38. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1377ش.
39. فخعلی، محمدتقی، مجموعه گفتمانهای مذاهب اسلامی، تهران، نشر مشعر، 1383ش.
40. فلوتن، فان، تاریخ شیعه و علل سقوط بنیامیه،ترجمه: سید مرتضی هاشمی حائری، تهران، اقبال، 1325ش.
41. قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، تصحیح: سیدجلالالدین تهرانی، تهران، توس، 1361ش.
42. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف، 1401ق.
43. کوفی، احمد بن اعثم، کتاب الفتوح، بیروت، بینا، 1411ق.
44. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، تهران، نشر جهان، بیتا.
45. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
46. نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1381ش.
47. مسعودی، ابوالحسن علیبن حسین، الوصیة، نجف، بینا، 1893م.
48. مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق: اسعد داغر، قم، دارالهجرة، 1409ق.
49. مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، تهران، انتشارات اشراقی، 1379ش.
50. مظفر، محمدرضا، عقایدالشیعة، نجف، بینا، 1954م.
51. معتزلی (ابنابیالحدید)، عبدالحمید بن محمد، شرح نهجالبلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1387ق.
52. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، تهران، کتابفروشی اسدی، 1962م.
53. منقری، نصر بن فراحم، وقعة صفین، قاهره، بینا، 1365ق.
54. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، بینا، 1382ق.
55. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، تعلیق: محمدصادق بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحیدریة، 1388ق.
56. ولوی، علیمحمد، تاریخ علم و کلام و مذاهب اسلامی، تهران، انتشارات بعثت، 1367ش.
57. هیثمی (ابنحجر)، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، قاهره، مکتبةالقاهره، 1385ق.
58. یعقوبی، ابنواضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، 1379ق.