مدتیه دلم گرفتارته بدجوری آشفته و بیمارته مدتیه سخت پریشونتم تو خواب و بیداری غزلخونتم مدتیه دیوونهی صداتم مدّتیه دنبال رد پاتم تموم کوچهها رو سر میزنم تموم خونهها رو در میزنم تا که ببینم از تو یک نشونه عقدهی دیدنت تو دل نمونه آخه یه عمرییه چش انتظارم مثل پرستوای بیقرارم خراب چشمای خمارتم من خدا میدونه بیقرارتم من دیوونتم، دیوونهی خدایی کی میرسه آخر این جدایی توی یه چشم به هم زدن پیر میشم میافتم از پا و زمینگیر میشم نذار که از عشق تو داغون بشم نذار که آواره و مجنون بشم تا که جوونم، بذار یارت بشم از عاشقای بیقرارت بشم همسایهها به حال من میخندن چشماشونو به روی من میبندن میگن ببین طفلکی عاشق شده مسخرهی دست خلایق شده اما اونا نمیدونن من چمه نمیدونن چی تو دلم قایمه اونا فقط حال منو میبینن زخم پر و بال منو میبینن اونا نمیبینن دلم شکستس اونا نمیدونن یه عمره خستس کی میشه این کنایهها تموم شه آخرش این گلایهها تموم شه بیای و من مثل پرندهها شم تو آسمون عشق تو رها شم وقتی بیای، دوباره بارون مییاد توی دلای مُردهمون جون مییاد وقتی بیای، شکوفهها وا میشن گمشدهها دوباره پیدا میشن وقتی بیای دوباره عاشق میشم به سرخی رنگ شقایق میشم میزنه عشقت تو دلم جوونه مییام به دنبال تو عاشقونه درسته که عمرییه چش به راتم درسته که دیوونهی صداتم اما همیشه منتظر میمونم تو خواب و بیداری واست میخونم من میدونم یه روز مییای از این در چش انتظاریم میرسه به آخر