تاریخ انتشاردوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۴۰
کد مطلب : ۹۴۰
۰
plusresetminus
طرح اندیشۀ مهدویت در قرآن
چکیده
مباحث مهدویت به مثابه بخشی از آموزه‌های اساسی دین، ریشه در قرآن دارد. این مباحث در قرآن با نگاهی عام مطرح شده و تصویری از ارادۀ نهایی حق ارائه می‌دهد. در این تصویر حرکتی که رسول‌خدا(ص)آغازگر آن بود، در نهایت بر تمامی ادیان برتری خواهد یافت. در مسیر تحقق این اراده، آنان که مسیر بندگی و شایستگی را طی کنند راهبر دیگران شده و بر جای کسانی تکیه خواهند زد که قدر نعمت ندانسته و به حق جفا کردند. حق خواهند ماند که ماندنی است و باطل خواهد رفت که رفتنی است.
روایات تفسیری با ارائۀ شیوه‌هایی متفاوت در استنباط از آیات، هم بهره‌های ما را از آیات قرآن در مباحث مهدوی افزون می‌کند و هم شیوه‌های متفاوتی در اصول استنباط در اختیار می‌گذارد.تأمل در محورهای مورد تأکید و تکرار در قرآن و در روایات تفسیری به ما کمک می‌کند تا بتوانیم به تصویری از مهدویت نزدیک شویم که آموزش‌های باواسطه و بی‌واسطۀ قرآنی در ذهن مخاطبان دیروز و امروز شکل داده و می‌دهد.
واژگان کلیدی
مهدویت عامه، روایات تفسیری، انواع تأویل، شیوۀ آموزش.

مقدمه
در طرح آموزه‌های دینی، قرآن جایگاهی بی‌بدیل دارد. مبانی و معارف اصلی دین، ارزش‌های اساسی و قواعد و احکام کلی در قرآن مطرح شده و تبیین و تطبیق آن به رسول خدا(ص)واگذار گردیده است. مهدویت از جمله اندیشه‌هایی است که سرچشمه‌های آن را در اثرگذارترین متن وحیانی، یعنی قرآن باید جست.
عنوان اندیشۀ مهدویت دربر گیرندۀ همۀ مفاهیم و گزاره‌هایی است که به نجات نهایی اهل حق و به منجی بزرگ مؤمنان در پیکار با باطل مرتبط می‌شود. این اندیشه، گاه در قالبی عام و عاری از اشاره به مصداق مورد توجه قرار گرفته و گاهی نیز از امام دوازدهم(عج)و شرایط و دوره‌های امامت او گفت‌وگو کرده است. مباحثی که در شکل اول قرار می‌گیرند نگاهی عام به مقولۀ مهدویت‌اند و مباحث مندرج در شکل دوم را می‌توان با نام مهدویت خاصه درج کرد.
اندیشۀ مهدویت در شکل خاص آن مورد بحث مستقیم قرآن نیست، ولی آیات متعددی را می‌توان ناظر به بحث مهدویت عامه دانست و ریشه‌های روشنی از طرح این اندیشه را در قرآن نشان داد. اما مطالعۀ روایات تفسیری، باب تازه‌ای را در این عرصه می‌گشاید و اسلوب‌های مختلفی را نشان می‌دهد که معصومین(ع) با استفاده از قرآن به تبیین معارف مهدوی پرداخته‌اند.
1. تکیه بر قرآن در تبیین معارف مهدوی
تکیه بر آیات قرآن در توضیح معارف مهدوی، از جمله شیوه‌های پرکاربردی است که در روایات به کار گرفته شده است. این روایات با گره زدن آموزش معارف مهدوی به قرآن، چند هدف را در کنار هم مورد توجه قرار داده‌اند:
الف) تبیین معارف قرآنی: قرآن در کنار تبیین صریح و آشکار بسیاری از آموزه‌ها، گاه با روش‌های ظریف و پیچیده به نکاتی اشاره دارد. توسل به این شکل‌های متفاوت در بیان، با لحاظ نکته‌ای در شرایط عصر و یا ویژگی‌های مخاطبان است. قرآن کتابی است که نیاز به مبیّن در متن آن ملحوظ بوده و همراهی با ثقل دیگر را طلب می‌کرده و این نیاز در آیات ظریف و پیچیدۀ مباحث مهدوی بیشتر به چشم می‌خورد.
ب) وسعت و پذیرش بیشتر مخاطبان: گره خوردن آموزش معارف مهدوی با قرآن می‌تواند مخاطبان آن را گسترده‌تر نماید. تفسیر و تبیین آیات از سوی خاندان وحی(ع) برای همگان شنیدنی است، حتی برای آنان که سخن ایشان را پاره‌ای از وحی نمی‌پندارند. معارف مهدوی با این شیوۀ آموزش می‌تواند بخش بزرگ‌تری از مسلمین را پوشش دهد و با معارف اصیل مهدوی آشنا و پذیرا نماید.
ج) آموزش شیوه‌ای متفاوت در بهره‌گیری از قرآن: در سخنان امام باقر و امام صادق(ع) از تأویل و تنزیل و نیز از تأویل‌هایی که هنوز نیامده‌ و از مصادیقی از آیات که هنوز محقق نشده‌ و همچنین مصادیقی که از ذهن ساده‌اندیش ما دورند، سخن گفته شده است.
در همین آموزش‌هاست که درمی‌یابیم قرآن در عین گفت‌وگو از مورد و مسئله‌ای خاص همواره سخن به کلّیت می‌گوید و اسیر جزئیات نمی‌ماند که سرّ جاودانگی آن نیز در همین نکته نهفته است. این کلیات همه‌جا راه‌گشاست، حتی در تحلیل آن‌چه در آینده رخ خواهد داد؛ زیرا سنت‌ها و قاعده‌ها تغییر نمی‌یابند و در شرایط و وضعیت تازه، مصداق‌ها و جلوه‌های جدید و متناسبی خواهند یافت.
د) ماندگاری سخن: تمثل به آیات قرآن و بهره‌گیری از ادبیات آن می‌تواند رنگی از جاودانگی به سخن بزند و آن را ماندگاری ببخشد. این اثر در شکل تفسیر آیات یا در قالب تأویل و بیان مصادیق پنهان و حتی در تمثل به آیات و سخن گفتن به زبان قرآن و استفاده از نوع تعابیر آن محقق خواهد شد.
2. تطور در روایات تفسیری
بررسی کمّی روایات تفسیری نشان می‌دهد که بیشترین روایات تفسیری از امام صادق(ع) نقل شده است. منقولات تفسیری امام باقر(ع) از نظر حجم، در رتبۀ دوم قرار دارد و پس از آن، منقولات امیرمؤمنان(ع) و رسول اکرم(ص)در جایگاه بعد قرار می‌گیرند.
این نتایج جز در مورد اخیر، با حجم منقولات از هر یک از ائمه(ع) هم‌ساز است؛ زیرا منقولات از امام صادق و امام باقر(ع) در سایر مباحث نیز همین نسبت را با منقولات دیگر ائمه دارند. منقولات صادقین(ع) از نظر کیفی نیز با منقولات رسول خدا(ص)و امیرمؤمنان(ع) متفاوتند و نوع بیانات حضرت باقر و صادق(ع) و توضیحات ایشان نشان از شیوه‌ای تازه در آموزش اصحاب دارد که در حقیقت آموزش چگونگی تطبیق، تأویل و تفسیر است. امام باقر(ع) آغازگر شیوۀ متفاوتی از آموزش معارف دینی است که در حقیقت به نوع شکافتن علوم انبیا و نشان‌دادن لایه‌های زیرین و عمیق بیانات وحیانی است و از همین‌رو او را شکافندۀ علوم انبیا گفته‌اند. بررسی و دسته‌بندی این شیوه‌ها بحثی جداگانه را می‌طلبد و در این مقال نمی‌گنجد.
روشن است که این شیوه‌ها در زمان رسول خدا(ص)و علی(ع) مورد نیاز و در دستور کار نبوده و همین امر سبب شده تا کیفیت و کمیت این‌گونه بیانات در منقولات ایشان وضع متفاوتی داشته باشد.
3. شیوه‌‌های بهره‌‌گیری از آیات قرآن
در بهره‌گیری از آیات قرآن و و بیان معارف مهدوی شیوه‌های متنوعی را در روایات تفسیری می‌توان یافت. شیوه‌هایی مانند:
1. شاخص نمودن و تبیین برخی آیات که از حوادث آخرالزمانی مانند رجعت گفت‌وگو کرده‌اند. این آیات عمدتاً معنای غامض داشته و مفسران غیرشیعی در تبیین مفاد آنها توفیقی نداشته‌اند.
2. تأکید بر تحقق برخی وعده‌های ذکر شده در قرآن که جز در سایۀ تحقق قیام قائم(عج)و حکومت او امکان شکل‌گیری ندارند، مانند وعدۀ جانشینی صالحان در زمین (نور: 55؛ در تأیید همین برداشت نک: طبرسی، 1403: ج1، 256؛ نعمانی، 1397: 247) و وعدۀ غلبۀ رسول خدا بر همۀ ادیان (صف: 8 - 9؛ صدوق، 1395: ج2، 670؛ کلینی، 1407: ج1، 432).
3. توجه دادن به دستوراتی که خطاب به رسول و امت او صادر شده و انجام آنها به طور کامل در گذشته میسور نبوده است، پس باید به ناچار آینده‌ای را در نظر گرفت که انجام این دستورات مقدور گردد مانند دستور قَاتِلُوهُمْ حَتَّى‏ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ... که انجام کامل آن با قیام قائم(عج)ممکن خواهد شد.
4. اشاره به این نکته که در گذشتۀ تاریخ جریاناتی برای رسیدن به اهدافی متعالی از سوی خدا به راه افتاده است که جز در سایۀ قیام قائم به هدف خود نخواهد رسید. برخی از این گفت‌وگوها را در روایات ذیل لِیحِقَّ الْحَقَّ وَیبْطِلَ الْبَاطِلَ ... می‌توان مشاهده کرد (انفال: 8؛ عیاشی، 1380: ج2، 50).
5. توضیح این مطلب که سنت الهی بر این است که سنت‌های جریان یافته در امت‌های پیشین _ مانند امت یهود _ در حق امت پیامبر(ص)نیز تکرار شود و تکرار این سنت‌ها، اقتضائاتی در مباحث آخرالزمانی خواهد داشت (برای اصل قاعده نک: همو: ج1، 303 و برای تطبیق آن بر مباحث مهدویت نک: خزاز رازی، 1401: 12 - 15).
6. ارائۀ توضیحی متفاوت از آیات ناظر به قیامت؛ برخی بیانات قرآنی که در نگاه اول صرفاً توصیفی از قیامت محسوب می‌شوند ظرفیت آن را دارند که برایشان معنایی کلی در نظر گرفت که مصداقی از آن نیز به هنگام ظهور قائم یا رجعت اقوام گذشته تحقق یابد. گاه نیز بر خلاف تصور اولیه مراد از برخی بیانات قرآنی برخی وقایع آخر الزمانی است نه قیامت.
7. توجه دادن به قاعده‌هایی که می‌تواند در ترسیم آینده کمک کند؛ برخی حرف‌ها و قاعده‌های کلی در همۀ زمان‌ها ساری و جاری هستند و مصداق‌هایی در عصر غیبت، هنگامۀ ظهور یا حکومت می‌توان برایشان یافت (برای مثال دربارۀ سورۀ عصر نک: صدوق، 1395: ج2، 656؛ دربارۀ سورۀ تکاثر نک: سیاری، 2009: 70؛ دربارۀ آیات آخر سورۀ قدر نک: ابن‌حجام، 1420: ج2، 818؛ برای تطبیق حَتَّى‏ إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّسُلُ ... بر غیبت طولانی حجت خدا نک: طبری، 1413: 471).
8. قرآن حاوی قاعده‌هایی کلی است که با کمک آنها می‌توان به نکاتی در ترسیم حوادث ظهور، قیام و ... رسید، مانند روایت‌های مربوط به ندای آسمانی که در ذیل إِن نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِم مِنَ السَّماءِ آیةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ وارد شده که بر چنین نکات و قاعده‌هایی دلالت دارد (دربارۀ آیۀ 17 سورۀ حدید نک: حلی، 1408: 69).
9. برخی بیانات مشروط قرآنی ظرف تحققی در گذشته و حال نداشته‌اند و ظرف تحقق آنها صرفاً حوادث آخرالزمانی است.
10. در برخی روایات گاه در بیان مطلبی از عبارتی از قرآن استفاده شده است که هم بر اثرگذاری سخن می‌افزاید و هم نوعی تیمن و تبرک است به کلام خدا (برای تمثل به آیۀ 17 سورۀ ص نک: سیاری، 2009: 49).
بررسی مجموعه روایات تفسیری نه تنها مستندات قرآنی آموزه‌های مهم مهدویت را مشخص می‌کند، بلکه ما را با شیوه‌های تازه‌ای در بهره‌‌گیری از قرآن آشنا می‌کند. آیات ناظر به بحث مهدویت عامه و روایات تفسیری آموزه‌های مهدوی می‌تواند چگونگی طرح اندیشۀ مهدویت در میان مسلمین را مشخص کند و مقدمه‌ای باشد برای درک چگونگی و سیر تطور این اندیشه در تفکر و در نوشته‌های مسلمانان.
4. محورهای مورد توجه در روایات تفسیری
اگر آیات قرآن عمدتاً نگاهی عام به مهدویت را عرضه می‌کنند، اما معصومین(ع) در بیانات خویش به تطبیق و تبیین موردی این بیانات توجهی خاص نشان داده‌اند. روایات تفسیری کمتر به بحث مهدویت عامه پرداخته و معمولاً نکاتی دربارۀ حوادث آخرالزمانی را در ذیل آیات تبیین می‌کنند.
الف) مهدویت عامه
روایات وارده در مجلد هفتم کتاب معجم احادیث امام مهدی(عج)صدها آیه‌ها را بر امام عصر(عج)، یارانش و دوران غیبت و ظهور او تطبیق کرده‌اند. اما تطبیق این آیات به معنای دلالت این آیات بر مباحث مهدوی نیست. از میان این آیات، چند آیه را می‌توان حاوی اشاراتی به مباحث مهدویت عامه دانست؛ اشاراتی که ذهن‌های مخاطبان را به سوی مضمون نجات و پیروزی نهایی حق بر باطل سوق می‌دهد. این بخش از آیات را می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1. آیاتی که زمین را میراث بندگان صالح خدا و مستضعفان گفته است، مانند: وَلَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُون‏ (انبیاء: 105. در تأیید این برداشت نک: کلینی، 1407: ج1، 407 و ج5، 279 با سندی صحیح از امام باقر(ع)؛ عیاشی، 1380: ج2، 25؛ قمی، 1367: ج2، ص77 به نقل از امام باقر(ع))
در این آیه این نکته از کتاب زبور داود نقل شده است که زمین را بندگان صالح خدا به ارث خواهند برد. اگر الف و لام در تعبیر «الارض» عهد باشد مراد همان سرزمین بندگان صالح خواهد بود. اما به نظر می‌رسد با توجه به عدم اشاره به بندگان صالح پیش از تعبیر «الأرض» باید آن را به معنای تمامی زمین دانسته و تمامی زمین را ارث بندگان صالح خدا دانست.
این آیه وعده می‌دهد که بندگان صالح خدا در آینده وارث تمامی زمین خواهند شد. این وعده در حقیقت خبر دادن از تسلط کامل صالحان یا همان پیروزی کامل صالحان بر حاکمان ظالم و ناصالح است؛ وعده‌ای که به عصر پیامبر اکرم(ص)اختصاص نداشته و از زمان حضرت داود(ع) سابقه دارد. اما این وعده تا کنون محقق نشده و تمامی زمین در اختیار بندگان شایسته خدا قرار نگرفته است. این پیش‌بینی را می‌توان همان وعدۀ پیروزی کامل حق بر باطل دانست که مهم‌ترین محور در آموزه‌های مهدویت عامه است.
و همچنین آیۀ:
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ. (قصص: 5)‏
این آیه در میانۀ گفت‌وگو از موسی(ع) و فرعون قرار گرفته است. در آیه قبل خدا از برتری‌جویی فرعون و از اختلاف‌افکنی‌هایش گفته است و از این‌که او گروهی از این مردم را تحت فشار گذاشته به ضعف و ناتوانی دچارشان کرد؛ پسرانشان را کشته و زنانشان را به خواری نگه‌داشت. در برابر طرح برتری‌جویانۀ فرعون، خداوند از ارادۀ خویش خبر می‌دهد؛ از این‌که او می‌خواهد که بر کسانی که در زمین به ناتوانی دچارشان کرده‌اند منت بگذارد و آنان را رهبران و وارثان قرار دهد.
این آیه اگرچه در میانۀ سخن از قوم موسی(ع) است، اما آشنایان با شیوۀ بیان قرآن می‌دانند که بیان کلی قرآن در چنین مواردی به مورد اختصاص نداشته و از اراده‌ای کلی خبر می‌دهد؛ ارادۀ این‌که بر همین مستضعفان منت گذارده و آنان را به رهبری برساند و آنان را وارث گذشتگان کند.
این جانشینی هم سنتی است مکرر در تاریخ و هم تصویری از پایان کار انسان که با ظلم و استضعاف به پایان نمی‌رسد که هر استضعافی به امتنان حق، برکشیدن و برجای نشاندن می‌انجامد.
2. آیاتی که وعدۀ غلبۀ دین اسلام بر همۀ ادیان را داده‌اند:
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏ (توبه: 32؛ صف: 9).
تعبیر مورد استناد در این آیه سه‌بار در قرآن تکرار شده است. بر پایۀ این تعبیر، هدف از فرستادن پیامبر همراه با هدایت و دین حق، پیروز کردن رسول بر تمامی ادیان است. این هدف از زمان رسول تا کنون محقق نشده و این غرض الهی قطعاً در روزگاری محقق خواهد شد که آن روز، روز چیره شدن رسول خدا(ص)بر همۀ ادیان است.
3. آیۀ استخلاف ایمان آوردگان بر زمین:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى‏ لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِكُونَ بِی شَیئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور: 55 و نک: طبرسی، 1403: ج1، 256؛ نعمانی، 1397: 247؛ کلینی، 1407: ج1، 193)
خداوند به آنان که ایمان آورده و به رفتارهای شایسته کرده‌اند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را خلافت و جانشینی در زمین می‌رساند همان‌گونه که گذشتگان را به استخلاف رساند و همچنین دین و راهی را که برای ایشان پسندیده به جایگاهی بلند و مسلط خواهد رساند و از پس ترسشان برایشان امنیت و آرامش را جایگزین خواهد کرد ... .
اگرچه این آیه از خلافت مؤمنان صالح در آینده خبر داده است، اما این خلافت را همانند خلافت اقوام گذشته دانسته و همین نکته سبب می‌شود در دلالت آیه بر نجات نهایی و پیروزی حق بر باطل در پایان تاریخ بتوان تردید کرد. البته شکی نیست که وعده به استخلاف شایستگان در زمین در حقیقت وعده به پیروزی کامل ایشان است و تشبیه اینان به جانشینان گذشته در اصل پیروزی و استخلاف است نه در وسعت _ فی الأرض _ آن.
4. آیۀ آمدن حق و رفتن باطل:
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً. (اسراء: 81)
در این آیه از آمدن حق و نابود شدن باطل و همچنین از نابودشدنی بودن باطل خبر داده است. اما آیا این بیان می‌تواند تعبیر دیگری از نابود شدن باطل و ظهور و سیطرۀ حق در نهایت کار ‌باشد؟ به‌کارگیری افعال ماضی _ جاء و زهق _ حکایت از تحقق این حادثه دارد و باید آن را اموری مانند آمدن هدایت و رفتن ضلالت‌ و یا بر حاکم شدن پیامبر خدا بر مکه و بر شبه‌جزیره و یا ثبات و پایداری شریعت اسلام و دین حق و بطلان و اضمحلال شرایع باطل گذشته تطبیق کرد.
اما تأکید بر نابودشدنی بودن باطل نشان از این دارد که سخن آیه عام و فراگیر است. این سخن را نمی‌توان به مصادیق گذشته یا آینده محدود کرد و باید آن را در همۀ دوره‌ها جاری دانست. باطل با نظام هستی ناهماهنگ است و ناهماهنگ با نظام مسلّط، محکوم به نابودی است. اما سؤال این‌جاست که آیا از این آیه، پیروزی کامل و جهان‌گیر دعوت حق را می‌توان دریافت؟ آیا این آیه گذشته از اعلام نابودشدنی بودن هر باطلی با نابودشدن همۀ باطل‌ها در نهایت و در آخرالزمان نیز دلالت دارد؟
به نظر می‌رسد اگر باطل را همیشه در معرض جایگزینی با باطلی دیگر بدانیم و تصویری از نابودی کامل آن نداشته باشیم با تصویری که این آیه عرضه می‌دارد هم‌ساز نیست. این آیه سخن از نابودشدنی بودن باطل و اضمحلال قطعی است و تصویری از آیندۀ جهان که در آن صرفاً باطل‌ها جایگزین یکدیگر خواهند شد با نگاه این آیه سازگار نیست. این آیه را می‌توان از شمار بیاناتی دانست که نوعی نگاه نسبت به آینده درگیری حق و باطل القا می‌کند و به نوعی بر اضمحلال نهایی باطل اشاره دارد .
5. آیاتی که عاقبت را به تقوا و اهل آن اختصاص داده است:
قَالَ مُوسَى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلهِ یورِثُهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (اعراف: 128)
قرآن از سخن موسی(ع) با قوم خویش خبر می‌دهد؛ موسی آنان را دعوت به یاری جستن از خدا و استواری در مسیر می‌کند و وعده می‌کند که خداوند هر آن‌که از بندگانش را بخواهد، بر زمین مسلط خواهد کرد. در پایان سخن او از این نکته خبر می‌دهد که سرانجام نیک از آن متقین است.
از سخن موسای کلیم(ع) می‌توان وعدۀ اقتدار بر زمین در صورت استعانت از حق و صبر را دریافت، اما این بیانی متفاوت از پیروزی نهایی حق بر باطل است. این سنت حق است که یاری‌جویی از او و استقامت بر مسیر را به پیروزی پاداش می‌دهد، اما در این بیان سخنی از پایان تاریخ و نجات نهایی در زمین نیست.
فقرۀ اخیر آیه از سرانجام نیک متقین خبر داده است. این بیان نیز با مطلوب ما در بحث فاصله دارد؛ زیرا وعده به نیکی سرانجام می‌تواند در آخرت محقق شود. افزون بر این، سرانجام نیک حتی اگر دنیوی باشد به معنای ارائۀ تصویری از نجات نهایی و نهایت تاریخ نیست.اما با توجه به بحث از وراثت زمین در تعبیر پیشین و همچنین با عنایت به روایات تفسیری دربارۀ تعبیر الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ می‌توان این سخن را دربارۀ زمین و وراثت آن دانست. در این آیه از اقتدار حق در سپردن زمین به بندگان خود سخن گفته و در نهایت به این نکته اشاره کرده که پایان کار متعلق به اهل تقوا خواهد بود. با توجه به وجود آیات دیگری که زمین را ارث اهل تقوا دانسته و صالحان را وارثان زمین برشمرده، می‌توان این‌گونه تصور کرد که ذهن مخاطب قطعاً چنین معنایی را نیز در برخورد با تعبیر الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ درمی‌یابد.
وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى‏ إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ * وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ. (زمر: 73 - 74)
در این آیات ظاهراً سخنی از دنیا نیست و نقلی از احوالات اهل تقوا در آخرت است. همچنین از مراسمی سخن گفته شده که در آن اهل تقوا به بهشت داخل می‌شوند. اینان پس از دعوت به دخول در بهشت، خدا را ستایش کرده و از راستی وعده‌های او می‌گویند و از این‌که او زمین را ارث ایشان قرار داد و می‌توانند در هر کجای بهشت که بخواهند مأوا بگیرند و نیز از خوبی پاداش اهل عمل صحبت می‌کنند.
در این آیات از وراثت اهل تقوا سخن گفته شده است؛ وراثت زمین. اگر مراد از زمین در این تعبیر، زمینی است که در دنیا بر روی آن زندگی کرده‌اند، می‌توان تعبیر أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ را حکایتی از پیروزی و تسلط نهایی اهل تقوا بر زمین دانست. برخی مفسران با توجه به سیاق آیات و گفت‌وگوی از بهشت در قبل و بعد از این تعبیر، زمین در این آیه را سرزمین بهشت دانسته و اهل تقوا را وارثان آن سرزمین برشمرده‌اند.
دقت در زمان‌های به کار رفته در سخن اهل تقوا، حکایت از بطلان این تفسیر دارد؛ زیرا اهل تقوا از وراثتشان نسبت به زمین با فعل ماضی یاد کرده و دربارۀ بهره‌مندی از بهشت و در اختیار داشتن آن از فعل مضارع استفاده نموده‌اند. آنان در حقیقت از نعمت‌های گذشته یاد کرده‌اند که همان وراثت زمین است. حمل لفظ «الارض» بر سرزمین بهشت تحلیلی خلاف ظاهر و دچار ضعف قرائن است و نیز کثرت استعمال «ارض» بر زمین دنیا با چنین استعمالی سازگار نیست.
تصویری که آیات فوق از آینده در ذهن مخاطبان جای می‌دهند، تصویری روشن و امیدساز است؛ تصویری که در آن خداوند اراده کرده حرکتی که با پیامبر(ص)آغاز شده بر تمامی ادیان برتری یافته و غالب شود. تردیدی در تحقق این ارادۀ حق نیست، حتی اگر مشرکان نخواهند، که شهادت او بر این حقیقت کافی است. در مسیر تحقق این اراده، آنان که مسیر بندگی و شایستگی را طی کنند رهبری دیگران را بر عهده گرفته و تمامی زمین را در اختیار خواهند گرفت و بر جای کسانی خواهند نشست که قدر نعمت ندانسته و به حق پشت کردند. باطل ماندنی نیست و در نهایت نابود شده و حق به جای آن خواهد آمد. این حقایق همۀ آن چیزی است که با نام «مهدویت عامه» از آن یاد شد و این معنای عام در سخنان رسول خدا(ص)و جانشینان او، به تصویری مشخص و خاص از آیندۀ تاریخ بدل شده و از ویژگی‌های منجی، عصر او و چگونگی تحقق نجات سخن گفته می‌شود.
ب) مهدویت خاصه
قرآن جز در مواردی خاص از حوادث آخرالزمانی سخنی نگفته است. اشاراتی به رجعت و تعابیری چندوجهی دربارۀ قیامت، رجعت و ظهور قائم مهم‌ترین مطالبی است که دربارۀ این حوادث در قرآن می‌توان یافت.
نمونۀ اول: وَیوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن یكَذِّبُ بِآیاتِنَا فَهُمْ یوزَعُونَ (نمل: 83).
قرآن در این آیه از روزی خبر می‌دهد که از هر امتی گروهی جمع خواهند شد؛ گروهی از آنانی که نشانه‌های خدا را تکذیب می‌کردند. اینان در آن روز به هم پیوسته خواهند بود. این آیه از روزی متفاوت با روز قیامت خبر می‌دهد؛ زیرا روز قیامت روز حشر دسته‌جمعی است که قرآن دربارۀ آن فرموده است:
وَیوْمَ نُسَیرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً؛ (کهف: 47)
و [یاد کن] روزى را که کوه‌ها را به حرکت درمى‏آوریم، و زمین را آشکار [و صاف] مى‏بینى، و آنان را گرد مى‏آوریم و هیچ‌یک را فروگذار نمى‏کنیم.
این آیه از روزی خبر می‌دهد که در روایات به روز رجعت مردگان تعبیر شده و از نشانه‌های آخرالزمان و همچنین ظهور حضرت مهدی(عج)است. آیه به این نکته تصریح نکرده و با شیوه‌ای ظریف و اشاره‌وار به رجعت مردگان پرداخته است.
نمونۀ دوم: هَلْ ینْظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ یأْتِی رَبُّكَ أَوْ یأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ یوْمَ یأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ لَا ینْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیراً قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ (انعام: 158).
آیه از تصلّب و عدم آمادگی دشمنان رسول خدا(ص)برای پذیرش هدایت می‌گوید و این‌که گویی منتظرند تا ملائکه به سراغشان بیاید یا پروردگارِ رسول بیاید و یا بعضی از نشانه‌های پروردگار. در ادامه، آیه از روزی که بعضی از نشانه‌های پروردگارِ پیامبر بیاید سخن می‌گوید که در آن روز ایمان آوردن فایده‌ای برای فرد ندارد و همچنین ایمان‌هایی که به خوبی و خیری منجر نشده باشد.
روایات، این روز را زمان نزول آیاتی چون طلوع خورشید از محل غروب آن، خروج دابّه و دجال، و همچنین هنگام قیام قائم و روز رحلت حجت خدا(ع) دانسته‌اند.
این آیه تنها به روزی اشاره دارد که نه پذیرش ایمان و نه ایمانِ بی‌ثمر پذیرفته نخواهد شد. این روز با توجه صدر آیه می‌تواند روزی باشد که آیات ویژه و بی‌سابقه‌ای نازل شده باشد و آن‌چه در روایات آمده در حقیقت بیان مصادیق چنین روزی است.
در روایات وارده در ذیل آیات، بیشترین بحث را دربارۀ موضوع رجعت و بازگشت مردگان می‌توان یافت. در این روایات توجه ویژه‌ای به اصل رجعت شده و دربارۀ حقانیت و نیز کیفیت رجعت، معرفی رجعت‌کنندگان (نک: هیئت علمی ... ، 1386: ج7، 93 - 94)، رجعت شهدا به دنیا (همان: 237 - 238)، رجعت مؤمنان (همان: 307 - 314)، رجعت‌های مختلف (همان: 325 - 328) رجعت ائمه و... (همان: 345 - 347، 363 - 364، 397 - 398، 457 - 465 و ...) سخن گفته شده است.
پس از موضوع رجعت، حقانیت قیام قائم و چگونگی آماده شدن او و اصحابش برای قیام، پرشمارترین روایات را به خود اختصاص داده است (برقی، 1371: 23 - 39، 55 - 57، 68 - 69، 93 - 95، 183 - 187، 191 - 194، 257 - 258 و ...). برخی علایم ظهور مانند ندای آسمانی و معرفی حجت خدا و همچنین خروج سفیانی و فرورفتن سپاه او در صحرا بسیار مورد توجه بوده‌‌اند (همو: 31 - 46، 141 - 142، 243 - 244، 253 - 255، 261 - 264، 429 - 430، 415، 417، 422 و ...).
همچنین شیوۀ متفاوت و سخت‌‌گیرانۀ امام مهدی(عج)در برخورد با دشمنان خدا و همچنین آثار گسترده و برکات فوق‌العادۀ حکومت آن حضرت در روایات بسیاری مورد تأکید قرار گرفته است (همو: 661 - 664، 647 - 651، 620، 595 - 599، 541 - 542، 515 - 516 و ...).
آخرین موضوعی که در روایات تفسیری به آن توجهی خاص شده است، فضیلت انتظار
فرج و ارزشمندی پایداری بر مسیر در عصر غیبت است و تأکید بر این نکته که پایداران در عصر غیبت در جایگاهی برتر از همراهان قائم قرار می‌گیرند (همو: 599 - 601، 529، 278، 169 و 74).
نتیجه
آن‌چه قرآن به روشنی به آن اشاره کرده، پیروزی حق بر باطل و غلبۀ نهایی اهل ایمان است و آیات متعددی بر این معنا دلالت دارند. اما در مهدویت خاصه و سخن از چگونگی نجات و شناخت منجی، روایات تفسیری به ما کمک می‌کند تا به استخراج و استنباط نکاتی از این حادثۀ عظیم بپردازیم.
در مباحث گذشته از این نکته گفت‌وگو شد که این روایات، گذشته از آموزش معارف مهدوی، شیوه‌های گوناگونی از استنباط را در اختیار ما می‌گذارند؛ شیوه‌هایی که می‌توان در عرصه‌های دیگر نیز به کاربرد آنها اندیشید. این سخن مجالی دیگر را می‌طلبد.

منابع
1. ابن‌حجام، محمد بن عباس، تأویل ما نزل من القرآن الکریم، قم: نشر الهادی، 1420ق.
2. ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت: مؤسسة التاریخ، بی‌تا.
3. ابن‌غضائری، احمد بن ابی‌عبدالله، کتاب الضعفاء (رجال ابن الغضائری)، تحقیق: سید محمدرضا حسینی جلالی، قم: دارالحدیث، 1364ش.
4. ابن‌قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق: عبدالحسین امینی، نجف: دار المرتضویة، 1356ش.
5. أربلی، أبوالحسن علی بن عیسى بن أبی‌الفتح، كشف الغمة فی معرفة الأئمة، بیروت: دارالأضواء، چاپ دوم، 1405ق.
6. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی عبدالباری عطیة، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415ق.
7. اندلسی (ابوحیان‌)، محمد بن یوسف، تفسیر‌ البحرالمحیط، تحقیق: صدقی محمد جمیل، بیروت: دارالفکر، 1420ق.
8. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، تحقیق: جلال‌الدین محدث، قم: دارالکتب الاسلامیة، 1371ق.
9. حسینی استرآبادی، سید شرف‌الدین علی، تأویل الآیات الظاهرة، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1409ق.
10. حلی، رضی‌الدین علی بن یوسف، العدد القویة لدفع مخاوف الیومیة، تحقیق: مهدی رجایی و محمود مرعشی، قم: کتابخانۀ آیت‌الله مرعشی نجفی، 1408ق.
11. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، تحقیق: مشتاق مظفر، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1421ق.
12. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، تحقیق: عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، قم: نشر بیدار، 1401ق.
13. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: نشر البلاغ، 1419ق.
14. دمشقى (ابن‌كثیر)، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الكتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، چاپ اول، 1419ق.
15. سمرقندی، نصر بن محمد، بحرالعلوم، تحقیق: محب‌الدین ابوسعید عمر، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.
16. سیاری، احمد بن محمد، القراءات أو التنزیل و التحریف، تحقیق: محمدعلی امیرمعزی، لندن، دار بریل، 2009م.
17. سیوطى، جلال‌الدین، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، چاپ اول، 1416ق.
18. شریف رضی، محمد بن حسین، خصائص الائمة، تحقیق: محمدهادی امینی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1406ق.
19. ، نهج البلاغة، قم: انتشارات هجرت، 1414ق.
20. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کتاب من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق.
21. ، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران: انتشارات اسلامیه، 1395ق.
22. ، معانی الاخبار، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1403ق.
23. صفار، محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، تحقیق: محسن كوچه‌باغی، قم: کتابخانۀ آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404ق.
24. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.
25. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق: محمدباقر خرسان، مشهد: نشر مرتضی، 1403ق.
26. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة للمؤسسة البعثة، قم: نشر بعثت، 1413ق.
27. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال (رجال الكشی)، تحقیق: مهدی رجایی، قم: مؤسسة آل البیت(ع)، 1363ق.
28. ، تهذیب الاحکام، تحقیق: حسن موسوی خرسان، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1407ق.
29. ، الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1373ش.
30. ، الغیبة، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم: دارالمعارف الاسلامیة، 1411ق.
31. ، الفهرست، تحقیق: سید محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف: المکتبة الرضویة، بی‌تا.
32. عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران: چاپخانۀ علمیه، 1380ش.
33. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: سید طیب موسوی جزایری، قم: دارالکتاب، 1367ش.
34. قمی، علی بن حسین بن بابویه، الامامة و التبصرة من الحیرة،تحقیق: مدرسه امام مهدی(عج)، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی(عج)، 1404ق.
35. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اكبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1407ق.
36. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت، قم: کنگرۀ شیخ مفید، 1413ق.
37. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1407ق.
38. نعمانی (ابن‌ابی‌زینب)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، 1397ق.
39. هیئت علمی مؤسسه معارف اسلامی، معجم احادیث الامام المهدی، قم، انتشارات مسجد جمکران و بنیاد معارف اسلامی، چاپ دوم، 1386 ش.
https://ayandehroshan.ir/vdcgrz9y4ak9t.pra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما